|
|
داستان غلام امام سجاد و نماز باران |
همهی مردم برای نماز باران جمع شدند، حیوانات و کودکان را نیز آوردند، تا شاید بارانی بیاید، اما نیامد. پس از نماز، دیدم که غلامی آمد و در گوشه ای به سجده افتاد وگفت: «خدایا، تا باران نفرستی، سر خود را از سجده بلند نمیکنم». |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
آیت الله بهجت و امتحانات الهی |
در زمان امام حسين (علیه السّلام) بوديم چكار ميكرديم؟ آيا در کنار حضرت قرار می گرفتیم و ميايستاديم و از اهل بیت (علیهم السّلام) حمايت میکردیم در حالی که خطر جاني، مالي و ناموسي برایمان پيش ميآمد؟ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
زمان جنگ روحانی جرأت چنین دعایی نداشت. |
موسی (علیه السّلام) با خداوند مناجات کرده بود. اینک نوبت پاسخ خداوند متعال به او بود که فرمود: ای موسی! دوست دارم آن چه را من دوست دارم تو بخواهی و از آن چه ناخوش داری ناخوش داری! |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گفتگوی حضرت ابراهیم با خداوند، قبل از وفات |
عزرائیل (علیه السلام) به خداوند عرضه داشت: «ابراهیم می گوید تا به حال دیده ای دوستی، دوستش را بکشد؟» خداوند فرمود: «عزرائیل به او بگو آیا دیده ای دوستی از ملاقات دوستش نفرت داشته باشد؟»
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
از خدا فرارکرده ای یا از پیامبر خدا؟ |
فردای آن روز و پس از درس، استاد میفرماید: یکی از بندگان خدا فوت کرده، هر که مایل است همراه شویم تا در تشییع جنازه او برویم. عده ای از شاگردان به همراه او برای تشییع حرکت کردند، امّا در کمال تعجّب دیدند جناب آخوند به منزل عبد فرار آمدند. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
حاج آقا! دلم ميگويد اين كار را بكنم! |
اگر دوستان تعريف ميكنند كه آقاي فلاني خيلي مرد خوب و باسوادي است، فوراً ميگوييم: «بله! اما موفق به نماز شب نيست!» اين گفته يعني: من موفقم! ميخواهم او را زمين بزنم؛ چون فكر ميكنم، بناست محبوبتر از من شود!
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مسلمان شدن جوان مسیحی در جمکران |
تا آن زمان هيچگاه در مراسم مذهبي مسلمانان شركت نكرده بودم، اما آن شب دلم را به دريا زدم و به همراه دوستم هادي كه از هفت سالگي با او بزرگ شده بودم، براي احياي شب بيست و يكم ماه رمضان به مسجد جمكران رفتم. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
جرم ملاصدرا چه بود؟ |
در مورد ملا صدرا (رضوان الله تعالی علیه) نقل شده است که وقتی از کهک به قم آمد، بعد از زیارت فردی را دید که پس از خواندن نماز دست بلند کرده و پی در پی به صدر المتألهین لعن میفرستد. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
تربیت مقدس اردبیلی از زبان مادر |
آن روز كه مقدس اردبيلي از نجف، به اردبيل سفر كرده بود، مردم از گوشه و كنار به ديدار مقدس تازهوارد آمده بودند تا در ضيافت شامي كه به افتخار او از طرف خانوادهاش برگزار شده بود، شركت نمايند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مامان خوبم، بگذار بايستم! نترس مامان! |
بخش اعظم ناراحتيها، نارضايتيها، خصومتها و ناهنجاريهاي اخلاقي و تحصيلي فرزندان در هفت سال دوم ناشي از محدوديتهاي بيجايي است که والدين از روي دلسوزيهاي افراطي در هفت سال نخست براي فرزندشان پديد آوردهاند. |
|
|
|
|
|
|
|