جنگ نرم؛ مواجهه امروز استكبار با نظام
همه اين را امروز فهميده اند و دانسته اند كه مواجهه استكبار با نظام جمهورى اسلامى، ديگر از نوع مواجهه دهه اول انقلاب نيست. در آن مواجهه، زورآزمايى كردند، شكست خوردند. مواجهه سخت بود، ايجاد جنگ بود، كودتا بود. در اول انقلاب كودتا راه انداختند، شكست خوردند، شورشهاى قومى راه انداختند، سركوب شدند و شكست خوردند، جنگ تحميلى را به راه انداختند كه هشت سال به طول انجاميد، شكست خوردند، پس دنبال اين راه ها نخواهند رفت، يعنى احتمالش ضعيف است. البته بايد هميشه هشيارى نسبت به همه جوانب باشد. اما اين، اولويت استكبار در مواجهه با نظام اسلامى نيست. اولويت، آن چيزى است كه امروز به آن مى گويند جنگ نرم، يعنى جنگ به وسيله ابزارهاى فرهنگى، به وسيله نفوذ، به وسيله دروغ، به وسيله شايعه پراكنى، با ابزارهاى پيشرفته اى كه امروز وجود دارد، ابزارهاى ارتباطى اى كه ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پيدا كرده. جنگ نرم يعنى ايجاد ترديد در دلها و ذهنهاى مردم.(1)
آماج حملات دشمن
دشمنان اين انقلاب وقتى خواسته اند در طول اين مدت به اين انقلاب و اين نظام صدمه اى وارد كنند، آماج حملات آن ها چه بوده است؟ آماج حملات دشمنان، دو نقطه اساسى است: يكى دين، يكى مردم و وفادارى آن ها.(2)
يكى از مهمترين يا شايد بتوانم بگويم مهمترين كارى كه دشمن مى كند، دو قلم كار است: يك قلم جداكردن مردم از نظام، يك قلم جداكردن مردم از بينات دين و اصول دين و واضحات احكام اسلامى و شريعت اسلامى
است. اين دو تا قلم كارى است كه اين ها دارند انجام مى دهند. درست هم فهميده اند، چون پشتوانه نظام مردمند.(3)
1. حذف اسلاميت نظام
مى دانند كه اگر اين انقلاب، يك انقلاب دينى نبود، قدرت مقاومت نداشت، چون دين است كه پيروان خود را از تسليم شدن در مقابل ظلم منع مى كند، به مقابله با ظالم تشويق مى كند، عدالت و آزادى و معنويت و پيشرفت را به زندگى انسانها پيشنهاد مى كند. اين، خصوصيت دين است. پس آن نظامى كه بر مبناى دين باشد، معنى ندارد كه تسليم فشار و زور دشمنان و زورگويان و زياده طلبان بشود. اگر عنصر دين در اين انقلاب نبود، ممكن بود مسؤولين انقلاب و سركردگان انقلاب با گرفتن يك امتيازى در مقابل دشمن كوتاه بيايند و راه را براى سلطه دوباره دشمن باز كنند، اما چون دين ستون فقرات اين انقلاب است، چنين چيزى تاكنون پيش نيامده است و بعد از اين هم پيش نخواهد آمد.(4)
2. جداكردن مردم از دين
از توحيد و نبوت و امامت و ولايت و از اين ها بگيريد تا احكام و حجاب و حدود شرعيه و بقيه چيزها، دائم دارد شبهه پراكنى مى شود. بايد حواسمان باشد كه اين ها روش دشمن است. بايد در مقابل اين ها تدبير داشت، بايد كار كرد. البته در اينجا و در اين شبهه هايى كه به طرق مختلف مطرح مى شود، همه وظيفه دارند كه در برابر اين هنجارشكنى هاى دينى كه در اين سايتها و در اين اظهارات مشاهده مى شود و اين فرقه سازى هايى كه وجود دارد و اين هنجارشكنى هاى اخلاقى و جنسى كه انسان مشاهده مى كند و از اين قبيل چيزها بايستند. اين ها كارهايى است كه نه اين كه همه اين كارها را دشمن دارد از خارج مى كند، نه، انگيزه هاى داخلى هم وجود دارد، اما دشمن تقويت مى كند، جهت مى دهد، كمك مى كند و اين ها را هل مى دهد به جلو و دشمن از اين چيزها خرسند است. بايد اين را مواظب باشيم. بايد مواظبت كنيم. مسؤوليت به عهده كيست؟ آيا به عهده دولت است؟ به تنهايى، نه. دولت البته مسؤوليتهايى دارد. من خودم بارها به شوراى انقلاب فرهنگى در دوره هاى مختلف گفتم كه شما نمى توانيد خود را از متدين كردن مردم و وظيفه اى كه در اين راه داريد، بركنار نگه داريد. اين ها مخالف بودند. آن جريانهاى بداخلاق مخالف بودند، مى گفتند نه، اين دين دولتى مى شود. من معتقدم دولت در اين زمينه وظيفه دارد، اما وظيفه دولت چيست؟ وظيفه دولت درست كردن عقايد مردم است؟ نه، وظيفه دولت زمينه سازى است، وظيفه عملياتى و ميدانى به عهده روحانيت است، به عهده زبدگان است، به عهده نخبگان حوزه و دانشگاه است. اين وظيفه ميدانى است. من امروز نگاه مى كنم جاى اين مجموعه مكرم دينى و علمى را در خيلى جاها خالى مى بينم.(5)
راههاى تضعيف دين
الف. انكار بيّنات دينى در داخل و خارج
اين كه شما ملاحظه مى كنيد از سالهاى دهه 60، از دوران حيات بابركت امام(ره)، چه دشمنان بيرونى و چه مزدوران يا نوكران بى مزد و منت آن ها از داخل، مقدسات دينى را، حقايق دينى را، بينات اسلامى را مورد ترديد و انكار قرار دادند، اين يك چيز تصادفى نبوده است، روى اين تكيه داشته اند.
ب. اهانت به مقدسات دينى
اين مسأله از ماجراى سلمان رشدى آغاز شد تا فيلمهاى ضد اسلام هاليوودى، تا كاريكاتورها، تا قرآن سوزى، تا حوادث گوناگونى كه عليه اسلام در اين گوشه و آن گوشه اتفاق افتاد، براى اين كه ايمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامى كم كنند.
ج. اشاعه بى بندوبارى در داخل كشور
در داخل كشور، از طرق مختلف، پايه هاى ايمان مردم، به خصوص نسل جوان را متزلزل كنند، از اشاعه بى بندوبارى و اباحيگرى، تا ترويج عرفانهاى كاذب - جنس بدلى عرفان حقيقى - تا ترويج بهائيت، تا ترويج شبكه كليساهاى خانگى، اين ها كارهايى است كه امروز با مطالعه و تدبير و پيش بينى دشمنان اسلام دارد انجام مى گيرد، هدفش هم اين است كه دين را در جامعه ضعيف كند.(6)
وفادارى مردم به نظام
مردمى بودن، يعنى اين انقلاب از سوى مردم وفادارانه مورد حمايت قرار بگيرد، نظام اسلامى از سوى مردم مورد تأييد و حمايت و پشتيبانى كامل قرار بگيرد. اين هم در طول اين مدت تأمين بوده است.
اگر حضور مردم نمى بود، اگر فاصله بين مردم و نظام ايجاد مى شد، نظام نمى توانست در مقابل دشمنان مقاومتى بكند. اين حضور مستحكم مردم است كه پشتوانه ايستادگى مسؤولان است. اين، دو تا نقطه اصلى است، دين و مردم. لذا دشمن هم همينها را آماج حملات خود قرار داده است، دين را يك جور، وفادارى و اعتقاد مردم را يك جور.(7)
مى دانند كه اگر مردم را از نظام جدا كردند، نظام بى پشتوانه خواهد شد، لذا سعى مى كنند مردم را از نظام جدا كنند. چه جورى؟ بى اعتماد كنند؛ مردم را به مسؤولين بى اعتماد كنند. مسئولين هرچه كار بكنند، هرچه تلاش بكنند، هرچه تحرك نشان بدهند، هرچه كارهاى خوب بكنند، يك تفسير بدى در راديوهاى بيگانه و در تبليغات بيگانه وجود دارد كه اگر انسان اين راديوها را نگاه كند، اين به طور واضح مشاهده مى شود. البته اين هميشه بوده. هميشه و در همه دوره ها يكى از كارهاى دشمن، جداكردن و بى اعتمادكردن مردم به مديران و كارگزاران بوده. در همه اين دوره بيست ساله، بيست ويكى دو ساله بعد از رحلت امام(ره) و در دوره حيات مبارك امام رضوان الله تعالى عليه، اين يكى از كارها بوده. لذا بود كه در آن زمان، امام بزرگوار با وجود اعتراضهايى كه به بعضى از عملكردهاى مسؤولين و كارگزاران كشور داشتند، هميشه در موضع مدافع آن ها قرار مى گرفتند. اين معنايش اين نبود كه امام(ره) از جزئيات كارها دفاع مى كند، نه. اما امام(ره) سينه سپر مى كرد. در مقابل كارگزاران و مسؤولين نظام اگر كسى سنگ اندازى مى كرد، موجب بى اعتمادى مردم به اين ها مى شد، امام(ره) مى ايستادند. بنده هم همين جور. بنده هم از همه دولتها به اين حيث، دفاع كردم، باز هم دفاع مى كنم.(8)
راههاى تضعيف وفادارى مردم
در زمينه تضعيف وفادارى مردم نسبت به نظام هم كارهاى زيادى مى كنند؛
الف. بى اعتمادكردن مردم به مسؤولين
شايعه مى سازند، براى اين كه مردم را از مسؤولين كشور، از رؤساى قوا مأيوس كنند. تخم بدبينى مى پراكنند. هر كار شايسته باارزشى كه در سطح كشور انجام بگيرد، اين را در وسائل تبليغات گوناگون مورد ترديد قرار مى دهند.(9)
ب. القاى يأس و نااميدى در بين مردم
اگر ضعفهايى هست، چند برابر مى كنند و نقاط قوت را نشان نمى دهند، براى اين كه مردم را نااميد كنند، به خصوص نسل جوان را نااميد كنند. افق آينده را در مقابل نسل جوان و مردم، تيره و تار نشان مى دهند، براى اين كه مردم را از صحنه خارج كنند. ليكن نكته اساسى اين است كه دشمنان ملت ايران و دشمنان نظام اسلامى در طول اين سى و دو سال، همه تلاشى را كه در اين دو مورد انجام داده اند، سرمايه گذارى هاى خسارت بارى بوده است، نتيجه اى نگرفتند و شكست قطعى خوردند. آن ها خيال مى كردند مى توانند مردم را از نظام اسلامى جدا كنند. روزبه روز كه گذشته است، مى بينيد مردم پايبندى شان به مسائل دينى و ارزشهاى معنوى بيشتر شده است.
بدون ترديد دشمن در جداكردن مردم از نظام اسلامى شكست خورده است. سال گذشته در انتخابات، چهل ميليون مردم كشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع يك رفراندوم چهل ميليونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت، همين بود كه دشمن را عصبانى كرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بين ببرند، اما اين را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ايستادند. فتنه سال 88، كشور را واكسينه كرد، مردم را بر ضد ميكروبهاى سياسى و اجتماعى اى كه مى تواند اثر بگذارد، مجهز كرد، بصيرت مردم را بيشتر كرد.(10)
ج. ايجاد بدبينى و اختلاف در بين مردم
يكى از ابزارها در جنگ نرم اين است كه مردم را در يك جامعه نسبت به يكديگر بدبين كنند، بددل كنند، اختلاف ايجاد كنند، يك بهانه اى پيدا كنند، با اين بهانه بين مردم ايجاد اختلاف كنند، مثل همين قضاياى بعد از انتخابات امسال كه ديديد يك بهانه اى درست كردند، بين مردم ايجاد اختلافى كردند. خوشبختانه مردم ما بابصيرتند. اينجور كارى در كشورهاى ديگر اوضاع كشور را به كلى عوض مى كرد، در جاهاى ديگر، ترديدافكنى در دلهاى مردم نسبت به يكديگر، يك بهانه اى مثل بهانه انتخابات را پيش بكشند، ايجاد ترديد كنند، دلها را نسبت به يكديگر چركين كنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند، بعد در ميانه، عناصر دست آموز مغرض معاند را به كارهاى خلاف وادار كنند و مسؤولين كشور نتوانند تشخيص بدهند كى بود، چى بود، چه شد. اين جزو طرحهاى اساسى است. اينجور كارى را دنبال مى كنند.(11)
وظايف
1. اتحاد مردم بر مبناى اصول
آنچه مهم است، اين است كه ملت عزيز ما اتحاد خود را حفظ كنند، وحدت كلمه را حفظ كنند. اين وحدت كلمه، خارى در چشم دشمنان است. سعى شان اين است كه وحدت كلمه ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترين هدف از حوادث دوران فتنه بعد از انتخابات - اين چند ماه - اين بود كه بين آحاد ملت شكاف بيندازند، سعى شان اين بود. مى خواستند بين آحاد مردم شكاف بيندازند و نتوانستند.
اين ملت عظيم، اين عظمت ملى، در جهت اسلام، براى خدا، در راه خدا، با هم متفقند، حرفشان يكى است، دلشان يكى است، ولو سلائق سياسى شان ممكن است مختلف باشد.(12)
مخاطب (مسأله وحدت كلمه ملى)، هم خواصند، هم عامه مردم. مسأله وحدت را بايد جدى گرفت. من درباره وحدت كلمه مردم خيلى صحبت كردم، يك خصوصيات و شاخصهايى هم گفتم. صرف اين كه كسى بگويد ما طرفدار وحدتيم، كافى نيست، شاخصهايى دارد، علامتهايى دارد.(13)
آقايان همه دم از اتحاد و وحدت مى زنند و مى زنيم، همه مان مى گوييم وحدت، اما وحدت را بايد در عمل تحقق ببخشيم. وحدت اين است كه مشتركاتمان را كه بيشتر از موجبات مفرق هست، تقويت كنيم و اين ها را جلوى چشم نگه داريم. اينجور نباشد كه دلخورى از يك نفر آدم، ما را وادار كند عملى بكنيم، حرفى بزنيم، اقدامى بكنيم كه برخلاف مصالح كشور باشد كه گاهى انسان مشاهده مى كند! از يك نفر به خاطر يك كارى، به خاطر شخصش، به خاطر يك اظهارى، يك دلخورى اى پيدا مى كنيم، بعد اين دلخورى سايه مى افكند بر همه رفتار ما، اين درست نيست. بايد مشتركات را نگاه كرد، نقاط اصلى را بايد پيدا كرد. بعضى از اين مسائلى كه ماها مطرح مى كنيم و رويش تكيه مى كنيم، حقا و انصافا مسائل اصلى نيستند، اين ها مسائل اصولى نيستند. مسائل اصولى ترى وجود دارد كه بر آن ها بايد تكيه كرد.(14)
2. اتحاد و همدلى بين مسؤولين
من روى اتحاد تكيه مى كنم. اتحاد و همدلى بين مسؤولين كشور يك فريضه است. تعمد در مخالفت با آن، امروز يك خلاف شرع است، به خصوص در سطوح بالا. همه به اين توجه داشته باشند. دشمن از اختلافات كوچك، يك مسأله بزرگ مى خواهد بسازد، نبايد بگذاريد. اينجور نيست كه هر اختلافى بين دو مسؤول يا بين دو دستگاه، فاجعه اى باشد، نه، بالاخره ممكن است مجلس در يك زمينه اى جهتگيرى اى داشته باشد، دولت جهتگيرى ديگرى داشته باشد، عقايدشان، سلايقشان مختلف باشد، اين ها فاجعه نيست. اما اين اختلافات را تبديل كردن به شكافهاى غير قابل پر شدن و زخمهاى غير قابل علاج، خطاى بسيار بزرگى است.(15)
3. يكپارچگى مسؤولان در حركت و تصميمهاى بزرگ
يكى از چيزهايى كه خيلى مهم است، يكپارچگى در حركت است، ولو يكپارچگى در فكر و نظر و سليقه نباشد كه نه ممكن است، نه آنقدر هم مطلوب است. اختلاف سلائق و اختلاف نظرات به مباحثه مى انجامد و مباحثه به كشف عرصه هاى جديد منتهى مى شود. بنابراين ما هيچ توصيه نمى كنيم كه حتما همه در همه مسائل يكسان فكر كنند، نه، اصلا ممكن هم نيست و امكان ندارد. اختلاف در نظر و در سليقه و در فكر و در فهم، خودش از اول خلقت بشر وسيله اى شده است براى پيشرفت انسان. اما با وجود آن اختلافاتى كه وجود دارد، هماهنگى در حركت لازم است. اگر كاروانى باشد، افراد كاروان بين خودشان اختلافاتى داشته باشند، بحثى داشته باشند، دعوايى داشته باشند، مباحثه علمى داشته باشند، مباحثه سياسى داشته باشند، مباحثه در مسائل گوناگون و روزمره داشته باشند، با هم بحث كنند - اين ايرادى ندارد - به نتيجه رسيدند، چه بهتر، به نتيجه هم نرسيدند، نرسيدند، ايرادى ندارد، اما اين حركتى كه دارد انجام مى گيرد، متوقف نشود. اينجور نباشد كه اين مباحثه موجب بشود كه وسيله راهوارى كه زير پايشان است، اين را از كار بيندازند، مشغول مباحثه شوند، يا احيانا بگويند حالا كه در اين مسأله علمى به نتيجه واحدى نرسيديم، پس تو از آن راه برو، من از اين راه، نه آقا، داريم مى رويم، هدف مشخص است. سه قوه بايد اينجورى حركت كنند. دوستان عزيز! برادران و خواهران عزيز كه در سه قوه تشريف داريد! مراقب باشيد وحدت حركت، يكپارچگى در حركت و در تصميمهاى بزرگ حفظ شود، اختلافات به اختلافات در كار اساسى نينجامد.(16)
4. همبستگى خواص و عوام با سه قوه
مسأله ديگر، همبستگى روزافزون مردم و خواص با سه قوه است. همبستگى با قواى سه گانه كشور بايد روزبه روز بيشتر شود، بايد كمك بشوند، به خصوص قوه مجريه كه بارهاى زيادى را بر دوش دارد. اين شايعه درست كردن و زحمات را نديده گرفتن، به هيچ وجه صلاح كار كشور و آينده كشور نيست.(17)
نبايد به خاطر يك عملكردى در يك گوشه اى، مسؤولين نظام را اعم از قوه مجريه يا قوه مقننه يا قوه قضائيه، در چشم مردم بى اعتبار كرد، چون مردم اگر احساس كردند كه اين دستگاه هاى عظيم نمى توانند مورد اعتماد قرار بگيرند، اميد مردم از بين خواهد رفت. فكر اين را بايد بكنند. انصافا خلاف حق هم هست، يعنى اين چيزهايى كه گاهى اوقات گفته مى شود، خلاف حق است. ما داريم مى بينيم اوضاع و احوال را و از بطون كار آشنا هستيم، خيلى تلاش دارد مى شود، تلاش مؤمنانه و مخلصانه، انسان اين را مشاهده مى كند. پيشرفتهايى هم كه مشاهده مى شود، هى گفته مى شود: پيشرفتهاى كشور، پيشرفتهاى كشور، اين ها همين طور با نشستن كنج خانه و بيكارى مسؤولين كه به دست نمى آيد، با تلاش مسؤولين اين ها به دست مى آيد. تلاش دارد مى شود، انصافا تلاش مى شود. دشمن مى خواهد اين حالت را از بين ببرد. دشمن مى خواهد اين حالت اعتماد مردم به مسؤولين نظام را سست كند تا مردم احساس كنند نمى شود به دولتشان اعتماد كنند، به قوه قضائيه شان، به مجلس شان نمى شود اعتماد بكنند، اين ها را در چشم مردم خراب كنند. اين خطا است. اين يك قلم كار دشمن است كه اين را بايد فهميد. نبايد با دشمن همصدا شد، نبايد جدول دشمن را پر كرد، پازل دشمن را تكميل كرد، صداى دشمن را در داخل بازتاب داد، اين ها را بايد مراقبت كرد.(18)
5. اميد دادن به مردم و تقويت روحيه داخلى
يكى از مسائل مهم، مسأله تقويت روحيه داخلى است، اين جزو وظايف ما است. تقويت روحيه جزو چيزهايى است كه از وظائف اصلى ما است، چه به حيث مسؤولين، چه به حيث روحانيون و معممين، اين جزو چيزهايى است كه بايد هيچ وقت اين را فراموش نكنيم.(19)
اميددادن و اطمينان دادن به مردم، كارى است كه به عهده من و شما معممين، مسؤولان، ائمه محترم جمعه است، كار بايد اين باشد كه به مردم اميد بدهيد و اطمينان بدهيد. اگر مردم نااميد شدند، اعتماد خودشان را از دست دادند، متزلزل شدند، شكست قطعى است. آن چيزى كه جنگنده را، رزمنده را در جبهه نگه مى دارد، اميد است. بايد اميد داشته باشد، بداند كه مى تواند به پيروزى برسد. اين اميد را بايد زنده نگه داشت. عامل اصلى پيروزى، در صحنه بودن مردم است، عامل در صحنه بودن مردم، اميد و اطمينان آن ها است. اين اميد را بايد در مردم تقويت كرد، مردم را نبايد ترساند، مردم را نبايد بدبين كرد، بى اعتماد كرد.(20)
6. تقويت ايمان دينى
(يكى از وظايف)، تقويت ايمان دينى، تأمين نيازهاى فكرى و استفهامهاى نسل جوان است كه اين عمدتا متوجه به روحانيت و حوزه هاى علميه است. دائما شبهه القاء مى كنند، بايد به طور دائم و به روز پاسخ شبهه ها را داد.
7. اهتمام مسؤولين به رفع عوامل نارضايى مردم
كار مهم ديگر كه مخاطب و مسؤول آن، دولت است، اهتمام به رفع عوامل نارضايى و مشكل ساز براى مردم است؛ مسأله معيشت، مسأله اشتغال، مسأله سامانه هاى ادارى، مسأله منصوبان دستگاه ها به خصوص در سطوح بالا، مسأله شهردارى ها، مسأله نيروى انتظامى كه مباشرا و مستقيما با مردم روبه رو هستند و مى توانند بسيارى از مشكلات مردم را برطرف كنند يا خداى نكرده نارضايى هايى به وجود بيايد. بنابراين دستگاه ها در مسائل گوناگون، اهتمام و هماهنگى داشته باشند، هماهنگى و هم افزايى داشته باشند، اختلاف وجود نداشته باشد كه اين هم مربوط به دستگاه هاى دولتى است.(21)
8. افزايش بصيرت و مرزبندى با مزدوران
مسأله ديگر، تلاش جوانان براى بصيرت افزايى است. خود جوانها بايد در اين زمينه تلاش كنند. دشمن را بايد شناخت، روشهاى دشمن را بايد شناخت، اين كارى است كه بر عهده خود جوانها است.(22)
هر اقدامى كه به بصيرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده مردم جدا كند، او را مشخص كند، اين خوب است. هر اقدامى كه فضا را مغشوش كند، مشوش كند، انسانها را نسبت به يكديگر مردد كند، فضاى تهمت آلود باشد، مجرم و غير مجرم در آن مخلوط بشوند، اين فضا مضر است، مخالف است.
9. مرزبندى و جداكردن خود با مزدوران دشمن
اصرار بنده بر اين است كه آحاد مردم، ملت ايران، جريانات مختلف سياسى، همه در مقابل آن افراد معدودى كه با اصل اين انقلاب مخالفند، با اصل استقلال كشور مخالفند، هدفشان دودستى تقديم كردن كشور به آمريكا و به استكبار است، با يكديگر يكى باشند. دشمن از اينگونه عناصر در داخل ملتها دارد، در داخل ملت ما هم اينجور كسانى هستند، معدودى از اين قبيل پيدا مى شوند. متن ملت، آحاد مردم، اين توده عظيم مردمى - از خواص تا عامه مردم - اين ها را بايد از آن عناصر معدود خودفروخته جدا كرد، نبايد اشتباه اتفاق بيفتد.(23)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
1) فرازهايى از فرمايشات رهبر حكيم انقلاب: - 4/9/1388
2) 27/7/1389
3) 25/6/1389
4) 27/7/1389
5) 25/6/1389
6) 27/7/1389
7) 27/7/1389
8) 25/6/1389
9) 27/7/1389
10) 27/7/1389
11) 4/9/1388
12) 19/11/1388
13) 27/7/1389
14) 25/6/1389
15) 27/5/1389
16) 16/1/1389
17) 27/7/1389
18) 25/6/1389
19) 25/6/1389
20) 25/6/1389
21) 27/7/1389
22) 27/7/1389
23) 4/9/1388
|