|
|
هرمنوتیك (3) |
علوم انسانی و فهم و تجربه هرمنوتیكی، روش متناسب با خویش را میطلبد كه گادامر آن را «روش دیالتیكی» مینامد و مبتنی بر ساختار «گفت و گو» است. به اعتقاد گادامر، ویژگی آگاهی هرمنوتیكی، ساختار منطقی گشودگی است... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
هرمنوتیك (4) |
ریكور معتقد است كه «گفتمان» دو قالب بنیادین دارد؛ گونه گفتاری و نوشتاری گفتمان (متن) با یكدیگر متفاوتند. بنابراین، او در نوشتههای متأخر خود، متن را محور هرمنوتیك میداند؛ معنای گستردهای برای آن قایل میشود ... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
سكولاریسم (3) |
این ایده همان سكولاریسم است؛ كه _ همچنان كه گذشت _ متناسب با هر دوره به گونه ای و در صورتی خاص رخ نموده است...
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
سكولاریسم (2) |
به گفته ویل دورانت در «تاریخ تمدّن» كلیسا میان سال های 1480 تا 1488 _ یعنی در مدّت 8 سال _ 8800 تن را سوزانده، و 96494 تن را به كیفرهای مختلف محكوم كرده است. دادگاه تفتیش عقاید كلیسا دانشمندانی چون گالیله، هوپاتیا، جوردانو، برونو، راجر بیكن، روسو، ویكلیف، ژان هوس و ... را به جرم طرح اندیشه های ضدّ دینی محكوم نمود... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
زبان دین (3) |
مباحث الفاظ در منطق و علم اصول و نیز مبانی كلامی، چون حكمت و صدق الهی و تعالیم و آموزه های قرآنی، از شناختاری بودن گزاره های دینی حكایت می كند؛ زیرا وقتی كلامی از حكیمی صادر شود كه صدور آن، در مقام بیان و ارایه ی مراد خود باشد، ظهور كلام بر شناختاری بودن آن حكایت و دلالت دارد؛ مگر آن كه قرینه ای بر خلاف آن ارایه نماید؛ و هم چنان كه در مباحث گذشته گفته شد... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
زبان دین (2) |
چه بسیار مفاهیمی كه معنای واحد داشته باشند؛ ولی از مصادیق متعدد و متفاوتی برخوردار باشند. بر این اساس علمای منطقی اسلامی، مشترك معنوی را به متواطی و مشكك منقسم ساخته اند. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
زبان دین(1) |
یكی از پرسش های دیرین در علم كلام و الهیات، چگونگی فهم و تحلیلِ معانی اوصافی است كه بین انسان و خدا مشترك بوده و یا به موجودات جسمانی نسبت داده می شود.... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
سكولاریسم (1) |
واژه سكولاریسم[1] برگرفته از واژه لاتینی secularis، مشتق از seculum به معنای «نیا» یا «گیتی» در برابر «مینو» است. و مفهوم كلاسیكِ مسیحیِ آن نقطه مقابل ابدیّت و الوهیّت است. سكولار یعنی آن چه به این جهان تعلّق دارد... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
معرفت شناسی دینی (5) |
وى زندگى را یك مفهوم متافیزیكى مى شمرد. زندگى نیرویى است كه خواهش احساس و روح را بیان مى كند و ما این را با تجربه مى فهمیم. فیلسوفانِ پیش از دیلتاى از ذهن بى روح كه جز شناخت، كار دیگرى از او ساخته نبود، سخن مى گفتند; ولى دیلتاى، پاى زندگى داراى احساس را به میدان بحث هاى فلسفى كشاند. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
معرفت شناسی دینی (4) |
او عقیده داشت كه با هر روشى سرانجام باید به معناى نهایى و قطعى برسیم و معناى نهایى از نظر وى، معنایى است كه بر اساس روش ها و ابزار متفاوت، دگرگون پذیر نباشد. ... |
|
|
|
|
|
|
|