چرا سراغ جنگ سخت با ايران نميروند؟
متن زير قسمت اول مشروح سخنراني دكتر حسن عباسي، رئيس مركز دكترينال امنيت بدون مرز است كه به مناسبت روز بزرگداشت مقاومت و غزه، در سالن سينا و صدراي شيراز برگزار شد. \"جنگ نرم، راهبردها و راهكارهاي آن\" موضوع اين سخنراني بود.
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين انه خير ناصر و معين
خدا را شاكر و سپاسگزارم كه امشب توفيق دارم در محضر شما عزيزان شرف حضور داشته باشم و گرامي ميدارم ياد و خاطره شهداي مظلوم غزه كه در سال گذشته، در طول تاريخ انقلاب فلسطين و يادآوري ميكنم به خودم و شما عزيزان ظلمي كه در يك دوره مدرن بر مردمي در غزه ميرود؛ منطقهاي كه 8 كيلومتر حداكثر عرض زمين آن است و 40 كيلومتر طول آن سرزمين. 1،5 ميليون نفر جمعيت در اين محدوده كه به عنوان متراكمترين نقطه جمعيتي روي زمين زندگي ميكنند، در محاصره هستند امروز هم كه خبر داريم، مصر در حال كشيدن يك ديوار فولادي در بخش جنوبي غزه است كه اين مردم از هر سو محاصره شوند. البته كسي كه واقعا كسي را ندارد و آن لحظه فقط خدا برايش ميماند، همه كس و همه چيز را دارد.
و درود ميفرستم به روح رهبر كبير انقلاب و درود بر مردم و ملتي كه در 30 سال گذشته يكي از افتخارات زندگيشان دفاع از مظلوم بهخصوص مردم فلسطين بوده است. گراميداشت مقاومت، گراميداشت ايستادگي در خط و سبيلالله است. حركت انبيا و ائمه و صالحين اين بوده كه راه خدا بهصورت شفاف و روشن براي بشريت هموار باشد و با آنهايي كه اين راه را سد كردند، مقابله كنند، از خود ابليس تا همه شيطانهاي جن وانس در طول تاريخ مقاومت در مقابل اشاعه فساد و عدم صلح.
اشتباهي كه در ادبيات فارسي ما صورت گرفته اين است كه ما جنگ و صلح را روبروي هم قرار ميدهيم؛ قرآن اما اين اشتباه را برنميتابد. ما در زبان فارسي يك ظلم به مفهوم قرآني داريم. در آيه 11 و 12 سوره بقره آمده كه به بعضي گفته ميشود كه فساد نكنيد ميگويند كه ما مصلحيم حال آنكه مفسدند، ولي خودشان نميدانند. قرآن اينگونه اعلام ميكند. \"صلح و فساد\"، \"اصلاح و افساد\"، \"مصلح و مفسد\"، \"مصلحت و مفسدت\" و \"صالح و فاسد\"، متأسفانه هزار سال است در زبان فارسي \"صلح\" روبروي \"جنگ\" قرار گرفته است. در واقع اشتباهي كه مولوي در ابتداي دفتر ششم مثنوي كرد، جنگ را روبروي صلح قرار داد، اينگونه در روش شناسي براي ما شبهه ايجاد كرد كه هر آن كس كه اسلحه را زمين ميگذارد، صلح كرده است، مصلح است، اصلاح طلب است و هركس كه اسلحه در دست گرفت، مقاومت كرد و ايستاد، جنگ طلب است. امروز در محافل دانشگاهي ما اينگونه جا افتاده كه \"مهاتمير گاندي\" در جنگ صلحطلب بود كه بدون اسلحه كشورش را مستقل كرد و كساني كه اسلحه دست گرفتند مثلاً سيد حسن نصرالله جنگ طلب هستند.
اينگونه است كه در بين شيعه ايراني، وقتي به امام حسين عليهالسلام ميرسيم، بحثمان اين است امام حسن علیه السلام صلح كرد و امام حسين علیه السلام جنگ. اين خبط و خطا ما را متوجه اين نميكند كه آيا ممكن است پيغمبري آمده باشد براي چيزي غير از صلح و اصلاح؟ آيا ممكن است امام معصومي كارش چيزي جز صلح واصلاح بوده باشد؟ آيا مصلحين عالم اگر دست به اسلحه بردند، ديگر مصلح نيستند و مفسدند؟ نقض مفاهيم قرآني منتج به نقض روشها در مفاهيم اجتماعي ميشود ، از اين جهت وقتي ميگوييم كسي مقاومت ميكند، ممكن است مقاومتش براي اصلاح باشد؛
ما در فارسي كلمه جنگ را روبروي كلمه \"آشتي\" داريم، جنگ روبروي صلح نيست. عربها به آن ميگويند \"حرب\" و \"سلم\"، عرب نميگويد حرب و صلح. انگليسي هم ميگويند War & Peace. پس يكبار شما مصلح هستید، صالحيد و اصلاح ميكنيد، براي اصلاح ممكن است دست به اسلحه ببريد و جنگ كنيد، حرب انجام دهيد، ممكن است اسلحه را كنار بگذاريد، سلم را بپذيريد. يكبار هم اگر شما جنگ كرديد و آشتي كرديد، هركدام از اين دو تا ميتواند فساد باشد، امام حسين هم اصلاح طلب بود، فرمود: «انی خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی» من براي اصلاح امت جدم خروج كردم من مصلحم. امام حسن بخاطر اصلاح هبوط كرد، امام حسين به خاطر اصلاح، قيام كرد. تفاوت هبوط و قيام را جنگ و صلح گرفتيم.
علماي بزرگي مثل مولوي چنين اشتباهاتي مرتكب شدند كه ما امروز چنين خبط و خطايي مرتكب ميشويم. غرض از اين بحث اين است كه مقاومت و ايستادگي يا به زبان فارسي، \"پايداري\" در مقابل فساد است كه ما براي رفع فتنه و فساد از روي زمين بايد مقابله و مبارزه و ايستادگي كنيم؛ مردم مظلوم فلسطين امروز همهگونه محاصره و تحميلي را ميپذيرند كه حاضر نباشند زير بار ذلت بروند، مگر اين غير از كاري است كه امام حسين علیه السلام انجام داد؟ \"هيهات منا الذله\" اينها درس حسين را گرفتند اينكه هر روز عاشورا، هر سرزميني كربلا و هر ماهي محرم است، معنايش اين است كه در يمن، فلسطين، افغانستان، پاكستان، لبنان و در ايران وجود دارد.
وقتي به تاريخ انبيا دراين قرآن نگاه ميكنيم، 124هزار نبي كه 28 نفر آنها در قرآن آمده است و بعد هم 14 معصوم ما بهويژه آن 12 امام ما آرزوي آن را داشتند كه شرايطي مثل امروز جمهوري اسلامي براي اقامه دين داشته باشند، اقامه حدود الهي كنند و از آن پاسداري نمايند. فرصتي كه هيچ پيامبري پیدا نکرد. 31 سال فرصت زيادي است، يكي از 12 امام ما به مدت 4 سال فرصت محدودي پيش آمد كه چقدر براي ايشان جنگ تحميل كردند، عصاره عمل انبيايي كه يكي از آنها نوح نبي بود،را قرآن ميفرمايد 950 سال دعوت كرد، ولي كسي به او نگرويد. كشتي نوح هم كه ساخته شد، روايات ما عدد زيادي را از همراهان او مشخص نميكند، ولی منابع يهود ميگويد كه حدود 8 نفر همراه حضرت بوده است، يعني به ازاي هر 120 سال يك نفر جذب شده است.
در واقع در طول تاريخ بشري، براي اولين بار يك حكومتي به وجود آمده است كه \"نمي\" از اسلام، بخش مختصري از گزارههاي اسلام را داعيه دارد كه ميخواهد پياده كند، هنوز چيزي از اسلام بروز پيدا نكرده است و درست در يك چنين شرايطي است كه ابليس كار از دستش در رفته است، هميشه توانسته جلوي انبياي مختلف بايستد، بسياري از انبيا را ناكام بگذارد، بسياري از ائمه(ع) شرايط برايشان به گونهاي باشد كه امكان تحقق حكومت ديني نداشته باشند، دو نفر از آنها با شمشير و 9 نفر آنها با زهر شهيد شدند و دوازدهمي هم براي اينكه شرايط مناسب نيست غيبت صغري و بعد از آن غيبت كبري داشته باشد، حالا آن چيزي كه انبيا و ائمه عليهمالسلام فرصت پیدا نکردند، این فرصت نصیب مردم ما و نصیب دو نفر عبد صالح خدا شده است، در طول 30 سال گذشته و مقاومت و پايداري براي حفظ چنين پديده عظيمي بوده است.
اين دو مسئله، مسئلهي متفاوتي است اما اسم حكومت كه ميآيد، كلمه \"قدرت\" معنا پيدا ميكند. قدرت در سادهترين شكل آن يعني تحميل اراده بر ديگري. توان تحميل اراده بر ديگري. جنگ نرم، جنگ سرد و جنگ نيمهسرد نياز به توان و قدرت دارد. كسي كه ميخواهد جنگ كند، بايد توان و بنيه داشته باشد. يكي از عوامل تأثر و تأسف من اين است كه وقتي جنگ نرم مطرح شد و 10 سال پيش وقتي قدرت و تهديد نرم مطرح شد، متأسفانه دوستان بلافاصله رفتند جستجو كردند ببينند غربيها در اين زمينه چه حرفهايي زدند تا اين را مبنا و معيار قرار دهند، من براي روشن شدن جنگ نرم، آن را در حوزه مفهوم شروع ميكنم، كما اينكه در قضيه جنگ و صلح مسئله جنگ نرمي را كه شروع كرديم، از اصلاح باورهاي اوليه خودمان بود كه باور اوليه ما اين بود كه جنگ برابر صلح است و ديديد كه غلط است.
\"جنگ نرم\" يعني جنگ عقيدهها و از همينجا خود جنگ نرمي كه امروز فهم و درك و نظام معرفتي آن منحرف ميشود، مجبور هستند كه به آن نگاه كنند. به دليل اينكه كتاب قدرت نرم آقاي \"ژوزف ناي\" ترجمه شده است و خيلي بد است كه انسان مسلمان شيعه با ادبيات و روش و قواعد كفار بخواهد به جنگ كفار برود.
اجمالاً جنگ ريشهاش در قدرت است. بايد قدرت مديريت داشته باشيم. آنها ميگويند Power قدرت از انواع مختلف تقسيم بندي ميشود. اين تقسيم بندي كه امروز مدنظر جامعه ما و جامعه بشري است، به سه دسته تقسيم ميشود؛ قدرت در جامعه شناسي چه بود؟ توان تحميل اراده بر ديگري. چگونه اراده خود را بر ديگري تحميل ميكنيد؟ چه تواني داريد كه جنگ را بر ديگران تحميل كنيد؟ سه نوع اعمال ميشود: يا نوع سخت يعني اسلحه را روي شقيقه كسي قرار دهيد كه از سر اجبار كاري را انجام ميدهد؛ يا نيمه سخت كه شما تشويق يا تنبيه ميكنيد كاري را انجام دهد. امروز قدرت تربيتي نيمه سخت است. به بچه ميگوييم اگر امشب مسواك زدي، فردا تو را به پارك ميبرم يا اسباببازي ميخرم. يعني قدرت نيمه سخت اعمال ميكنيم. اراده خود را تحميل ميكنيم كه بچه مسواك بزند. براي اينكه درسش را بخواند تشويقش ميكنيم كه برايش كامپيوتر ميخريم. مسابقه قرآن برگزار ميكنيم سكه ميدهيم يعني روش ما براي اينكه بخواهيم جامعه را با قرآن آشنا كنيم، روش تشويقي و تنبيهي است؛ اگر ميرويم سر كلاس دانشگاه، درس را خوب بخوانيم تشويق ميشويم، مثلاً معدل بالاتر در ليسانس داشته باشد، فوق ليسانس بدون كنكور قبول ميشود. اگر هم بد برويد تنبيه ميشويد. كارمند اداره باشيد زود برويد، به موقع برويد تشويق ميشويد اگر دير برويد تخلف كنيد تأخير كنيد تنبيه ميشويد روش تشويق و تنبيه. يعني مدير آن اداره، استاد آن دانشگاه پدر و مادري كه بچه را تربيت ميكنند روش تحميل ارادهاشان بر ديگري روش نيمه سخت است.
اما يك روش سوم به نام روش نرم وجود دارد. مدل اول مدل نظاميها است. ارادهشان را بر ديگري به روش سخت تحميل ميكنند، يعني قدرت سخت اعمال ميكنند. زمين بازي آنها مشخص است يا زمين است يا دريا و يا هوا. تقسيمات نظاميها اين است. نيروي زميني، نيروي دريايي و نيروي هوايي. آنجايي كه هدف است زمين و دريا و هوا است، بايد در هوا و دريا سيادت ايجاد كنند تا زمين را تصرف كنند، همديگر را ميزنند، طرد ميكنند و نابود ميكنند تا مكان آن ديگري را بگيرند. شيوه آنها \"قهري\" است. هركسي زودتر شليك كرد، ميماند؛ به شكل خشونتآميز و اين قاعده اجباري است. اراده تحميل ميشود به صورت اجباري.
روش دوم كه قدرت نيمه سخت است، به قول آنها Semi Hard قدرت اقتصادي و سياسي است. در اقتصاد مثلاً دستمال كاغذي مخاطب خودش را تشويق ميكند، در تلويزيون تبليغ ميكند، بازار را دست ميگيرد. در روش تشويق بعضي از اين شركتهاي كامپيوتري چيپس و پفك و ماشين لباسشويي تشويق ميكنند يا مثلاً همين موبايلها در دوسه سال گذشته به چه شيوههايي متوسل ميشوند كه شما برويد آن موبايل را بخريد؟ يعني هزارگونه تشويق براي مخاطب درنظر ميگيرد تا مخاطب برود آن كالا را بخرد. چون اگر دير بجنبد جاي آن كالا را كالاي ديگري ميگيرد شما بهجاي اينكه اين آب معدني را بگيريد آب معدني ديگري ميگيريد، رقابت براي حذف است. چون شما يك مخاطب هستيد يك بطري نياز داريد بخريد آن شركت بايد بطري حريف را حذف كند، بطري آب مورد نظر خودش را به شما بفروشد. در سياست و اقتصاد مسئله، \"حذف\" است؛ رقابت براي حذف. آنجا مسئله خشونت بود و نابودي، اينجا حذف است. منفعت و ضرر موضوعيت دارد روش تشويق و تنبيه است.
اما قدرت سوم كه امروز موضوعيت پيدا كرده است، آنچه كه در طول چند هزار سال سخت و نيمه سخت اعمال ميشد، در عصر شما و از آن به بعد، نرم اعمال ميشود. قدرت سخت و نيمهسخت زاويه ميرود. در اولي تصرف زمين مطرح بود. در دومي تصرف بازار و حاكميت مطرح بود در سومي تصرف پديده اي ديگري مطرح است. چارچوب نظري كه شخص مقام معظم رهبري در 10سال گذشته براي اين مبحث درنظر گرفتهاند ايشان بحث قدرت و جنگ نرم را روي استعمار تعريف ميكنند ايشان ميگويد استعماري در عصر استعمار سنتي است به آن ميگويند Colonisation در عصر استعمار سنتي ميآمدند سرزمين شما را ميگرفتند مستقيماً حكومت ميكردند كاري كه انگليسيها كردند. رفتند هند را گرفتند الآن آمدند افغانستان را گرفتند. به اين ميگويند استعمار سنتي. اما استعمار نو كه بعد از جنگ جهاني دوم شكل گرفت ديگر نميآمدند سرزمين شما را بگيرند، دولت دست نشانده با كمك شما در كودتا در كشور شما تشكيل ميدادند، آن دولت براي آنها حكومت ميكرد. هزينه آن سنگينتر بود، مثل دولت پهلوي كه با كودتا هر دو تاي آنها سركار آمدند، هم پدر و هم پسر و به جاي اينكه آمريكاييها و انگليسيها حضور داشته باشند خود آنها حكومت ميكرد. كاري كه الآن در مصر و عربستان ميبينيد.
سال 1382 بحثي ايشان مطرح كردند، بهنام \"استعمار فرانو\". اين استعمار نوع سوم است. در اين استعمار، ديگر نميآيند زمين و كشور شما را بگيرند، ديگر با كودتا دولت شما را نميگيرند، در اين شيوه استعمار ميآيند و شخص شما را ميگيرند، بعد باور شما را تغيير ميدهند. شما ميرويد حكومتي را تشكيل ميدهيد كه آنها ميخواهند و شما ميرويد سرزمينتان را دودستي تقديم آنها ميكنيد. اين يعني قدرت نرم. توان و اراده خود را گونهاي به شما تحميل ميكند كه شما با دستان خودتان كشورتان را تقديم كنيد. اينجا پس نه سرزمين مثل قدرت سخت و نه بازار اقتصاد و سياست مثل قدرت نيمه سخت بر شما تحميل ميشود در قدرت نرم انسانها تصرف ميشوند. شما هدف هستيد 70ميليون ايراني نه، يك ميليون و 900 هزار كيلومتر مربع سرزمين ايران. انسانها را چگونه ميگيرند شما چگونه تصرف ميشويد آيا اسلحه ميگذارند روي گردنتان؟ اين كه ميشود قدرت سخت. آيا بوروكراسي در كشورتان اعمال ميشود اينكه در ادارهها شما ميشنويد يعني قدرت نيمهسخت، شما را تشويق و تنبيه ميكند. آيا با بوروكراسي شما را ميگيرند؟ نه! براي تصرف هركدام از شما دو جزء وجود شما را بايد بگيرند قلب و ذهنتان. اصطلاحي دارند ميگويند نبرد قلبها و ذهنها Mind & Heart Battle. قلبتان را چگونه تصرف ميكند؟ ذهن شما چطور؟ كسي كه ميخواهد اراده خود را تحميل كند وقتي به قلب شما حكومت كند بر ذهن شما حكومت كند اراده خود را تحميل كرده است همان كاري كه او ميخواهد انجام ميدهيد تصرف قلب هركسي با حب و بغض انجام ميشود و تصرف ذهن هركسي با شك و يقين. اگر كسي خواست بداند كه كيست، ميگويد به غير دل كه عزيز و نگاهداشتنيست جهان وهرچه در او هست واگذاشتنيست.
ما چيزي نيستيم جز \"دل\" در فارسي؛ در قرآن به جاي كلمه فارسي دل 4 كلمه داريم. \"صدر\"، صدر سينه، لايه دوم \"شغاف\" قد شغفها حبا در مورد زليخا ميگويد حب يوسف شغاف او را ربود. به فارسي ميگوييم دلش را برد. سوم \"قلب\" و چهارم \"فؤاد\" يعني براي يك كلمه فارسي دل كه انگليسيها به آن ميگويند Heart قرآن چهار واژه دارد. يك پياز چهارلايه را تصور كنيد لايه رويي آن پياز ميشود صدر محلي است كه شما با آن خوشحال و ناراحت ميشويد. آن جزيي از وجودتان كه با آن خوشحال ميشويد و ناراحت همان دل است. دل انسان مثل پياز چهارلايه است فرح و حزن شما به صدرتان است آنجايي كه موسي ميفرمايد \"رباشرحليصدري\" آن شرح صدر به فارسي ميگوييم دلباز و ضيق صدر به فارسي يعني دلتنگ، آن صدر ماست.
لايه دوم محل فرح و حزن نيست، محل حب و بغض شما، عشق و نفرتتان است، قرآن ميگويد شغاف. اين ادبيات يوناني نيست كه براي هر بخشي از عالم يك مفهوم دارد در 2500 سال پيش نه ادبيات فارسي نه ادبيات رومي هيچ ادبيات ديگري اين لايه دوم را معنا نكردهاست، فقط قرآن مفهوم دارد. پس آن جزيي از وجود شما كه لايه دوم پياز است شما با آن حب و بغض ميورزيد اسم آن شغاف است.
لايه سوم \"قلب\" است، كفر و ايمان به لايه سوم مربوط است. آنجا كه آدم مؤمن ميشود يا كافر، عربها ميگويند ما ايمان آورديم، قرآن ميفرمايد كه به آنها بگوييد، نگوييد ايمان آورديم بگوييد اسلام آورديم، چون ايمان به قلب شما وارد نشده است، اسلام به صدر ما مربوط است. ايمان به قلب ما يعني به لايه سوم وجود ما. خيلي از ما مسلميم مومن نيستيم چون ايمان هنوز به قلب ما وارد نشده است. مركز اين پياز اسمش فواد است. آنجا كه به فارسي ميگوييم چشم دل باز كن كه جان بيني آنچه ناديدنيست آن بيني. آن جزيي از وجود ما كه چشم و گوش دارد ميتواند ببيند و بشنود اسم آن فؤاد است. كلمه ذهن كلمهاي است عربي كه در روايات آمده است اما قرآني نيست. ذهن جزيي از فؤاد ماست يعني اگر فؤاد را يك سيني بزرگ فرض كنيم ذهن يك نعلبكي كوچك در گوشهي اين سيني است. بشر بيرون از دين فقط ميتواند قسمت ذهن را ادراك كند. اما وقتي آمد داخل دين، ميتواند فؤاد و قلب را هم ادراك كند.
در اين جلسه اگر از يك دوستي بپرسم شما كه هستيد ميتواند بگويد من 4 صفحه آچهار هستم يك صفحه A4ميزان حبهايي كه دارم؛ چه غذاهايي را دوست دارم چه آدمهايي را دوست دارم. صفحه بعدي صفحه بغضها است. براي خودش فهرست كند كه من از چه كساني و چه لباسها و عادات و اشياء و خانه و ماشيني بدم مي آيد، ما چيزي نيستيم جز دو لوح بزرگ حب و بغض. از بچگي يك اسباب بازي را دوست داشتيم يك عادت معلممان، خاله و پدر و مادرمان، همسرمان، بعد فرزندمان. معلوم نيست كدام يك از اين حب ها و بغضهاي ما درست است. اصول كافي را كه نگاه ميكنيم ميفرمايد حبالدنيا رأس كل خطيئة، رأس همه خطاها حب دنيا است. چه مقدار از اين حب و بغضي كه ما داريم حب و بغض دنيوي است. حتي زيرمجموعه ميشمرد: حبالثروة، حب الراحة، حبالجاه، حبالكلام براي ما كه تريبون داريم هميشه، قاري هستيم، خوانندهايم، مداحيم، معلميم، سخنرانيم، مدرسيم، حكيميم، بحث ما تبيين حقيقت نيست حب كلام داريم. پس ببينيد وجود ما امروز مملو از حبهايي است كه اين حبها مذموم است و بغضها. كدام قسمت از بغضها و نفرتهاي ما براي خداست.
در حوزه فؤاد انسان يا قسمتي از آن كه ذهن ميشود، ذهن با شك و يقين است. قلب اول ايمان ميآورد در لايه چهارم ايمانتان، \"ايقان\" ميشويد يعني مؤمنيد ميشويد موقن، شك و يقين آنچيزي است كه دشمن با آن ما را ميگيرد، لايه مركزي، آن دو صفحه اول معلوم شد كه من و شما كه هستيم يك صفحه A4 حبهايمان. در خلوت مينشينيم با خودمان ميگوييم 25 سا ل سن دارم من كه هستم؟ ميبينيم كه 50 حب، برگ سوم ميشود شكهاي ما، 50 تا شك كه به چه چيزهايي شك داريم و 50 يقين به چه چيزهايي يقين داريم؟ قبل از اين كه وارد اين جلسه بشويد يقين داشتيد كه جنگ برابر صلح است، سند شما هم اين بود كه مولوي فيلسوف و عارف و شاعر كسي كه وقتي ترجمه ميشود مثنوياش در آمريكا 800هزار نسخه در مرحله اول ميفروشد، مگر ممكن است اشتباه كرده باشد؟ اما ديديد كه قرآن چيز ديگر ميگويد. يعني شما يقين داريد به خيلي چيزها ولي همانطوري كه در ابتداي جلسه ديديد فهميديد كه خيلي از يقينهاي ما محل اشكال است. خيلي از حبهاي ما محل اشكال است و همينطور بغضها و شكهاي ما. قدرت نرم يعني مديريت حب و بغض و مديريت شك و يقين هركس شك و يقين خودش را مديريت كند او اقتدار دارد، قدرتمند است. اقتدار نرم دارد و هركس شك و يقين ديگران را مديريت كند، حب و بغض ديگران را مديريت كند، او قدرتمند است. توان تحميل اراده بر ديگري را دارد. ذهنيت ديگران را دستكاري ميكند. حب و بغض ديگران را دستكاري ميكند. بعد وقتي كه قلب طرف را قلابش گرفت، به ذهن و قلب طرف كشيد اين دنبالش ميآيد. حكومت و جامعهاش را آن طور كه او ميخواهد رقم ميزند.
نكته اصلي و اساسي اين است آن نكتهاي كه شاه بيت وقايع چند ماه گذشته است و شاه بيت حركت آدم از زماني كه هبوط كرد تا به زماني كه در آخرالزمان امور اصلاح ميشود. ما دو تا فرض داريم در دين شيعه كه مغفول مانده است همينجا براي خودم و براي همه شيعيان از درگاه حضرت باريتعالي طلب مغفرت مي كنم كه خيلي جدي ميگيريم نماز اول وقت را بعد روزه را در ماه رمضان جدي ميگيريم اگر استطاعت داشته باشيم حج را جدي ميگيريم، شرایطی پیش بیاید، جهاد اصغر يا اكبر را جدي ميگيريم، خمس و زكات را همينطور، امر به معروف و نهي از منكر را حكومتي با آن برخورد ميكنيم، براي آن ستاد راه مياندازيم. اما دوتاي آخر را كاملاً غفلت كرديم. \"تولي\" و \"تبري\" ميگويند تولا و تبرا غلط است، تولي و تبري يعني اساس قدرت نرم، اگر شما به چيزي يا كسي حب ورزيديد ولايت آن را قبول كرديد اين ميشود تولي و اگر از كسي يا چيزي بغض ورزيديد و نسبت به آن نفرت داشتيد ميشود تبري. پس برائت و ولايت، تبري و تولي يعني مديريت حب و بغض. ديديد جنگ نرم براي آقاي جوزف ناي نيست. ديديد كه ما در 1400 سال تفكر اسلامي و شيعي مسئله مديريت حب و بغض را جزء فروع دهگانه مذهب شيعه داشتيم اما ستاد تولي و تبري براي اين راه نينداختيم. يك دفترچهاي دست هيچكدام از ما نيست كه بگوييم ما در سن جواني، ميانسالي و پيري حب و بغضهايمان كدامها هستند، شك و يقينهايمان كدامها هستند. براي حب و بغض و شك و يقين خود دليلي داريم؟ اگر اينكار را نكرديم، ديگران مديريت ميكنند. اگر دفترچه كنكور را جلوي خود ميگذاريد، ميبينيند رشتهاي است بهنام مديريت دولتي و صنعتي و بازرگاني و مالي و... هست، دير نيست، در دفترچه كنكور دانشگاهها ببينيد مديريت حب و بغض و شك و يقين. آنجايي كه توان تحميل اراده بر ديگري موضوعيت دارد اين توان اگر مديريت بر حب و بغض و شك و يقين بود اين قدرت نرم اعمال شده بود.
زميني كه نظاميها ميروند ميگيرند مثل زمين خرمشهر چكمههاي صداميان آمد آنجا را گرفت، چون نظاميها زمين و دريا و هوا را ميگيرند، زمين منفعل شد. كتانيها و پوتينهاي رزمندههاي ما آنجا را پس گرفت. يعني آن زمين ايستاد منفعل چكمههاي بعثيها آمد و بعد پاي رزمندگان ما رسيد آنجا را پس گرفت. زمين منفعل است. بازار اقتصادي براي كالا در جنگ نيمه سخت منفعل است. رقابت ميكنند ميگيرند. اما آيا در جنگ نرم شما منفعليد؟ يعني شما همينجوري ايستاديد ولايت هركسي بر شما حاكم شود. شما اختيار داريد كلمه \"كافر\" و \"مؤمن\" كلمه اخيار است. يعني به اختيار كافر و مؤمن ميشويم. يك نكته را براي دوستان تبيين كنم كه به ضرس قاطع اين نكته را عنايت داشته باشيد. اينكه ميگويند ولايت پذيري اين كلمه، كلمهي غلطي است، هيچكس در طول زندگيش از لحظهاي كه به دنيا ميآيد تا وقتي كه از دنيا ميرود نيست كه ولايت كسي يا چيزي بر او حاكم نباشد. چون انسان قلب و شغاف دارد و شغاف محل حب و بغض است. هركس به چيزي دلبست يا در عربي ميگوييم حب ورزيد، شغافش را به او داد، اين آدم ولايت او را پذيرفته است و اگر از چيزي نفرت داشت و او را طرد كرد، \"برائت\" جسته است.
مثلاً در جامعه ما معروف است كه هركس طرفدار ولايت فقيه است، ولايت پذير است اين غلط است. فطرت همين سيستم عاملي است كه در كامپيوترتان نصب ميكنيد. يك كامپيوتر ميخريد و ويندوز را در آن ميريزيد تا آن ويندوز را نريزيد كامپيوتر شما كار نميكند انسان يك جسمي دارد يك سيستم عاملي در آن ريخته شده است كه اسم آن \"فطرت\" است. فطرت يك ظرفيتهايي دارد يكي از آنها اين است كه نياز دارد بشر عبادت كند. حالا عبادت خدا يا بت. هر دو تاي اينها عبادت است. بشر ولايتپذير است اين فطري است در بشر. يعني چه؟ به چيزها يا كساني حب ميورزد و از كساني يا چيزهايي نفرت دارد و بغض ميورزد. اين ولايتپذيري مقولهاي ذاتي است. اگر كسي گفت من ولايت فقيه را قبول ندارم اين بالاخره يك ولايتي را قبول دارد، بايد ببيند آن ولايت كلاس و وزنش بالاتر از ولايت فقيه است؟ قرآن چنين چيزي نميگويد. قرآن طور ديگر مسئله را مشخص ميكند. در اينكه همه ولايتپذيرند، هيچ ترديدي نيست. بحث قرآن در قدرت نرم اين است. آنچه كه تأكيد شده است و ما ميراثدار آن هستيم آيةالكرسي است. در سوره بقره شما آيةالكرسي را داري. چرا اينقدر اهميت دارد؟ چون اساس و شاكله جنگ نرم و قدرت نرم آيةالكرسي است. ميفرمايد كه الله وليالذين آمنوا الله ولي است ولايت دارد. ولايت كساني كه مؤمنند و ايمان آوردند يخرجهم منالظلماتاليالنور از ظلمات متكدر به نور واحد خارج ميكند، والذين كفروا اولياءهم الطاغوت اما آنانكه كفر ميورزند نه يك مورد، بلكه مجموعه ولي دارند يعني چند ولي دارند، اوليا دارند، اولياي آنها طواغيت است، طاغوت نفس، ماشين و خانه زيبا، جاه و مقام و... تا استكبار و شيطان. يخرجونهم منالنور الي الظلمات حركت برعكس است. يك اتوبان دوطرفه است كه انتهاي آن ظلمات است و ابتداي آن نور است. آنهايي كه مؤمنند، يك ولي دارند و آن ظلمات متكدر به نور واحد بيرون آورده ميشوند و برعكس آنانكه كفر ميورزند، اولياي آنها طاغوت است. آيا ولايتپذيري فقط شامل حال طرفداران ولايت فقيه ميشود؟ اين چه باور غلطي است؟ كسي نيست كه ولايتپذير نباشد. كسي كه اينگونه نيست، انسان نيست، فطرت ندارد. پس همه ولايتپذير هستند. اما اينكه انسان خودش را به ثمن بخس به ارزانترين شكل ميفروشد ولايت هركس و هرچيزي را بر خود مستولي ميكند دعوا بر ادبيات جنگ نرم و قدرت نرم آقاي جوزف ناي كه در ايران ترجمه شده است اين است: كلمه
چه جور ولايتي؟ آقاي جوزف ناي ميگويد كه ما بايد كاري كنيم كه ديگران اغوا بشوند كاري را ما ميخواهيم انجام دهند يعني باز اسلحه ميگذاريم پشت گردن طرف، كاري را كه شما ميخواهيد انجام ميدهيد يكبار با تنبيه و تشويق كاري را كه ميخواهيد انجام ميدهد. يكبار اغوا ميكنيد و به اختيار آن، كار را انجام ميدهد.
اكراه نيمه سخت بود. كسي كه گارسن است در رستوران جلوي مردم غذا ميگذارد هر حرفي هم كه آن آدم مشتري بزند ميپذيرد اما بعيد است او در خانهاش جلوي خانوادهاش اينگونه غذا بگذارد. چون آنجا تشويق ميشود و پول ميگيرد و اگر كار نكند تنبيه ميشود اين كار را ميكند. به اكراه اين كار را ميكند. اما قدرت نرم قدرت اختيار است شما به اختيار ميپذيريد كه كافر شويد يا مؤمن. باز اينجا آيةالكرسي حرف دارد ميفرمايد لااكراه فيالدين اجبار كه در دين نيست هيچ اكراهي هم نيست؛ در دين اختيار است. مسئله دين اختيار است. اما اين اختيار را براي اينكه آقاي جوزف ناي يك روز در ابتداي قرن 21 حرفي زد تا ذهن همه را بقاپد قرآن همه اينها را تببين كرد؛ ميفرمايد لااكراه فيالدين قدتبين الرشد من الغي \"غي\" كه ميآيد اغوا ميشود. ميگويد كاري را انجام داده كه ما ميخواهيم. اگر من شما را اغوا كردم كاري را انجام داديد كه من ميخواهم اين از راه \"غي\" استفاده كردم. اما اگر من شما رشد دادم رشيد كردم ارشاد كردم كاري را انجام ميدهيد كه خدا ميخواهد. كاري كه حق است. من دعوت به خودم نكردم دعوت به خدا كردم ميشود \"رشد\". فرق رشد با غي اين است. هر دوي آنها با اختيار است. اما شما يكبار در مرحله اول كاري را انجام ميدهيد كه من ميخواهم، من شما را دعوت كردم آنچيزي را كه ميخواهم شما اغوا ميشويد در رفتار و رويكرد اغوا کننده مورد نظر آقاي جوزف ناي. ميگويد ما عراق را گرفتيم، چرا جهان اسلام شلوغ كرده است؟ چرا درتونس، مصر و پاكستان و اندونزي مردم راهپيمايي ميكنند؟ اين جمله در كتابش آمده است. ما كشور اسلامي را گرفتيم بايد متقاعد شوند مسلمين كه ما كار خوبي كرديم چون ما ميگوييم، اما قدرت نرمي كه مدنظر قرآن است در آيةالكرسي آمده يا مدنظر شخص ولي امر مسلمين است امروز منظور اين است كه مردم رشيد شويد و كاري انجام دهيد كه خدا ميخواهد نه كاري انجام دهيد كه ما ميخواهيم چون كسي دعوت به خودش نميكند ولايت فقيه، ولايت رسولالله، ولايت در مسير ولايت الله است، كدام پيامبر دعوت به خودش كرد مگر همه نميگويند كه فاتقواالله و اطيعون تقوای خدا را بورزید. سوره شعرا 8 بارتكرار ميكند درباره 8 پیامبر؛ يعني دو پيامبري كه دو شاه را دعوت كردند، \"موسي\" و \"ابراهيم\" كه \"فرعون\" و \"نمرود\" را دعوت كردند و 5 پيامبري كه 5 قوم را دعوت كردند يعني نوح و هود و لوط و صالح و شيعب، يك آيه در همه اينها تكرار ميشود 8 بار براي اين 5 پيامبر. كه مردم فاتقواالله و اطيعون تقواي خدا را بورزيد. تقوا چيز پيچيدهاي نيست.
من الآن تقواي شما را ورزيدم. من دارم خودم را از چشم شما ميبينم چيزي را كه شما بد ببينيد آن را انجام نميدهم بلند نميشوم پشتک و وارو بزنم تقواي شما يعني چيزي كه خودم را از چشم شما ديدم. تقواي الهي يعني خود را از چشم خدا ديدن. آنچيزي كه خدا دوست ندارد انجام ندهيم و آنچيزي كه خدا ميپذيرد آن را انجام دهيم. فاتقواالله نميگويد تقواي ما را بپذيريد، ميگويد كه تقواي خدا را بورزيد. پس انبيا و ائمه و صلحا يك كار عمده بيشتر ندارند، \"دعوت به تقواي الهي\"، ولايت الله و ولايت رسولالله و ولايت اوليالامر ماهيتش آن تولايی است كه دعوت ميکند به تقواي الهي نه دعوت به خودش. امام حسین که دعوت به خودش نکرد. امام حسین فرمود اگر دین جدم جز با کشته شدن من احیا نمیشود ای شمشیرها مرا دریابید. نه اینکه من مهمم، من بمانم ولی دین از بین برود. فرمود دین بماند من بروم. آنچه که اینجا مطرح است این است که فضایی که در جنگ نرم مطرح است مسئله تصرف قلبها و دلها است. 72میلیون ایرانی، 72میلیون قلب و ذهن. دشمن این را تصرف می کند و اگر این را تصرف کرد در طول همه اعصار و قرون از چنگ انبیا و اولیا دربیاورد محقق شده است و اگر اسلام ا ین بار سیلی بخورد همانطور که امام راحل فرمود هزاران سال نمی تواند کمر راست کند مگر این کار را نکرد با ائمه. ظهور همینگونه که هزار سال طول کشیده است ممکن است خیلی سال دیگر طول بکشد. پس هوشیاری و درایت و بصیرت و فهم ما در چه مقطعی داریم زندگی می کنیم. اگر دستشان بربیاید که بر سر ایران بلا بیاورند آن چیزی که الآن در غزه اتفاق افتاده است و ما امروز گرامیداشت یاد شهدای آنجا را داریم بدتر به سر ما می آیند. گزارش سابان سنتر و انستیتو بروکینگز را ببینید مرکز تحقیقات استراتژیک اصلی حزب دموکرات، آنها امروز برای سنا و کنگره آمریکا یعنی مجلسشان و برای دولت آقای اوباما طرح استراتژیک تهیه می کند؛ دو روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران ریاست جمهوری یعنی 20 خرداد امسال گزارشی روی خروجی وب سایتشان گذاشتند 164 صفحه که شش نفر از استراتژیستهای آنها تهیه کردند. اینها 9 راه برای برخورد با ایران پیشنهاد میکنند. دو تاي آنها دیپلماتیک است که هویج و چماق است می گوید جواب نمیدهد. امکان دارد 50سال اینگونه برویم و جمهوری اسلامی نپاشد. این گزارش این را می گوید که کاخ سفید باید کاری کند که جمهوری اسلامی فروبپاشد. کاخ سفید دستور داده بود به اینها که چگونه باید جمهوری اسلامی را از هم بپاشانند. میگوید به این روش نمیشود با روش دیپلماتیک ممکن است 50 سال دیگر ایران بپاشد، يعنيهمینطور اگر فشار بیاوریم روی پرونده هستهای و محاصره کنیم باز هم نميشود. این دو فصل را کنار می گذارد فصل بعد می گوید اقدام نظامی.سطر اول میگوید که بیایید عین عراق در ایران نیرو بریزیم، اشغال کنیم. دلیل میآورد که چرا امکان پذیر نیست. ایران دو ارتش مستقل و قوی دارد. نیروی پا به کار دارد. حکومت مستقر دارد سرزمین ایران یک سوم اروپا خاک دارد. بریتانیای کبیر یک ششم ایران خاک دارد، اندازه سیستان و بلوچستان ماست. آلمان اندازه استان فارس ماست، بلژیک اندازه استان اصفهان ماست، اتریش اندازه استان سمنان ماست، هلند استان ایلام ماست، یک سوم اروپا خاک دارد، دو ارتش قوی دارد حکومت مستقر دارد. نوچههای این تفکر در قضیه جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل درسی به صهیونیستها دادند که دیگر رودررو با شیعه هیچ کجا درگیر نشود. کجا سازمان چریکی که باید 5 ساعت یک ضربه بزند، دربرود 33 روز می ایستد در یک جنگ کلاسیک مقاومت می کند، 4هزار جوان مملکتی که می گوید من 10میلیون بسیجی دارم اگر چهار هزار تای آنها آنگونه جنگیدند، حالا اگر یک میلیون پای کار بیایند معلوم است که در گزارش سابان سنتر و انستیتو بروکینگز می آید که حمله امکان پذیر نیست.
یک جمله زیبا دارد می گوید که یک میلیون و200هزار نفر نیروی فارسی زبان یعنی نیروی کماندوی آمریکای فارسی زبان برای عملیات ضد چریکی برای اشغال ایران نیاز داریم. یعنی بعد از اینکه ایران را گرفتیم، این تعداد نیرو لازم داریم چون ایرانیها جنگ چریکی بلدند کوهستان دارند سرزمین آنها برای جنگ چریکی مناسب است شروع می کنند جنگ چریکی کردن. عین افغانستان و پاکستان و عراق و یمن. ایرانیها خودشان جنگ چریکی را بلدند صادر می کنند حزب الله لبنان و حماس از اینها یاد گرفته است. اگر اینها دست به جنگ چریکی بزنند ما اینقدر نیرو می خواهیم. معلوم هم نیست که در چند دهه طول می کشد که ایران را نابود کنیم. اینها در یک دهم آن یعنی 120هزار نفر آن در عراق و افغانستان ماندند می توانند یک میلیون و 200هزار نفر نیرو آن هم به مدت 40 سال نیرو در ایران بیاورند لذا می گویند امکان اینکه ایران را اشغال کنیم نیست. می آیند می گویند که حالا که اینگونه نشد پس بیایید تأسیسات اتمی ایران را بمباران کنیم می گوید اگر زدیم بعد ایران جواب می دهد دوباره می شود تشدید پلکانی. یعنی ما می زنیم ایران هم می زند دوباره ما می زنیم می شود جنگ. پس این هم عملی نیست. می گوید چراغ سبز بدهیم به اسرائیل این کار را بکند. چراغ سبز بدهیم به بنیامین نتانیاهو که دست تو، هر کاری دلت می خواهد بکن. می گوید او می زند ایران هم جوابش را می دهد چون ما به اسرائیل متعهد هستیم که از او دفاع کنیم، بعد که به اسرائیل حمله شد و ما حمله کردیم بعد بازهم درگیر جنگ می شویم. پس حمله نظامی هم امکان پذیر نیست. این در سه فصل. دو فصل دیپلماتیک بود. سه فصل نظامی، شد 5 فصل.
فصل ششم می شود اینکه بیایید کودتا و انقلاب مخملی كنيم. می گوید این ارزانترین و ساده ترین و راحتترین کاری است که می شود در ایران انجام داد. افرادی هم اسم می برد لیست می کند و می گوید اینها دراولویت است. رضا پهلوی برای انجام کودتای مخملی در لیست نفر چهارم است. یعنی بعضی از خودیها صدر لیست هستند بعضیها انتهاي لیستند. می گوید این خیلی خوب است هزینه ندارد اتفاقی نمی افتد بدنام نمی شویم ارتش ما نمی رود آنجا درگیر شود. زود هم جواب می دهد. مثل اولی نیست که 50 سال طول بکشد. می گوید یک راه دیگر هم داریم در فصل هفتم شورشهای مرزی راه بیندازیم استانهای مختلف آن را درگیر جدایی طلبی کنیم، می گوید البته خطر دارد. استانهای مرزی ایران در کشورهای دیگر مشابه دارد، کردستان ایران با کردستان عراق و ترکیه. آذربایجان ایران با آذربایجان، بلوچستان ایران با بلوچستان پاکستان، خوزستان ایران با مناطق شیعه نشین عراق؛ می گوید باعث می شود که آنها هم جداییطلب شوند کار از دست ما در می رود. اینهم خیلی جواب نمی دهد. می گویند برویم سراغ نظامیهای آنها کودتا کنند آنهایی که می گویند چرا سفارت آمریکا تسخیر شد، اینها رسماً می گوید ما مشکلمان از درون ایران است که ما سفارت در ایران نداریم که سفارت ما با ارتش و سپاه نزدیک شود و به این دو ارگان نزدیک شویم تا کودتا کنند. دقت کنید! این سند رسمی کاخ سفید است. یعنی وقتی رسماً دستورالعمل می دهد که چه کنیم سیستم و حکومت بپاشد. این کشور تجزیه شود. 9 فصل را برمی شمرد. فصل ششم آن فصل اصلی آن است که در وقایع اخیر می بینیم. این 164 صفحه است. 15 روز بعد از وقایع موجود در انتخابات این شش نفر استراتژیست که همه اینها صهیونیست هستند، مارتین اینداک سفیر آمریکا در اسرائیل، خانم سوزان مالونی که 20 سال روی آسیبب پذیریهای ایران کار کرده است، یک گروه عجیبی هستند. 15 روز بعد از وقایع انتخابات در ایران دوباره دور هم جمع شدند، آنجا آقای مارتین اینداک می خندد و می گوید که این آغازی است بر یک پایان. یعنی این آغاز پایان جمهوری اسلامی ایران است.
دشمنی که اینگونه کمین کرده است، کشوری که 207 سال به وجود آمده است در 1803 توماس جفرسون آمریکا را به وجود آورده است این امروز برای تمدن 8هزار ساله ایرانی جایی که مهد اسلام است و می رود که بعد از گذشت 30 سال آرام آرام خطاهای خود را اصلاح کنیم به این نتیجه برسیم که اسلام ناب چگونه می شود پیاده کرد نسلی تربیت می شود که اگر این نسل بداند حرکت بنیادی کجاست درست در یک چنین شرایطی ما درگیر یک دعوای خانگی شده ایم درگیر یک زد و خوردی شدیم بر سر نفسانیات بر سر حب الدنیا. اینجایی که ولایت الله را مخدوش می کنیم ولایت هرکسی و هرچیزی غیر از الله و رسول الله و اولی الامر داریم پیاده می کنیم. ما ولایت پذیر هستیم. همه 7 میلیارد جمعیت کره زمین ولایت پذیرهستند. مهم این است که این ولایت در کدام بنده و به این سئوال باید در زندگی پاسخ دهیم که قلب ما برای چه کسی می تپد و در قلب ما چه چیزی جا دارد سرزمین وجودمان را به چه چیزی دادیم؟ انسان فلسطینی بخش عمده ای از سرزمینش را گرفتند 70 سال است مقاومت می کند خیلی ها هم سازش کردند اما چون جنگ سخت است کوتاه نیامدند اما اگر بخواهند با جنگ نرم جلو بیایند نیاز ندارند سرزمین فلسطین را بگیرند لبنان را بگیرند. سرزمین ایران را بگیرند. مهمتر از سرزمین ما که خاک است، مهمتر از اقتصاد و سیاست ما \"قلب\" ماست که در اختیار چه کسی است؟ جنگ نرم این است که یک گروهی تلاش می کنند به طور سازمان یافته قلب مردم یک سرزمین را تصرف کنند و نیروهای دفاعی آن سرزمین باید بروند پس بگیرند. جنگ سرد یعنی قدرت سازمان یافته دشمن که می آید خرمشهر را می گیرد و نیروی دفاعی آن کشور می رود آنها را از خرمشهر می اندازد بیرون. جنگ نرم سرزمین را نمی گیرد می آید تک تک مردم را می گیرد حب و بغض در مردم رقم می زند. شک و یقین در مردم یقین می زند شک به خدا و اسلام و مهدویت و کم و زیاد قرآن به ولایت الله به رسول الله به ولایت اولی الامر. شک به ایرانیت تا پایین به زبان انگلیسی این حرفها را می شنوید نه عمده این حرفها را انسانهایی که فارسی هستند خیلی وقتها متدین هم بودند لباس روحانیت هم دارند اما می بینیم با رسانه غربی این حرفها را می زنند. یک روزی پاسدار بودند، بسیجی بودند، روحانی بودند، در جبهه جنگیدند، اسلام هیچوقت از بیرون ضربه نخورده است اسلام پیامبر مگر این بیرون ضربه خورد؟ مگر اطرافیان پیامبر نبودند که اسلام را زمین گیر کردند؟ چه کسی علیه علی علیه السلام کودتا انجام داد و چه کسی علی را خانه نشین کرد؟ اسرائیل و آمریکا بودند؟ اسلام در همیشه تاریخ هیچ وقت قدرت بیگانه نتوانسته که زمینش بزند. اسلام از درون خودش ضربه خورده است با خودی ها اینها که امروز می نشینند مهدویت را زیر سئوال می برند یک روزی ادعایشان این بوده است که در جبهه می جنگیدند آنهایی که ولایت الله را زیر سئوال می برند و ولایت طاغوت را تثبیت می کنند اینها کسانی هستند که لباس دین کردند تنشان. یعنی قلبشان و ذهنشان از بین رفته است شدند سرباز و ژنرال جنگ نرم بیگانه و برای بیگانه در رسانه می نشینند و حرف دشمن از حلقوم اینها بیرون می آید و از رسانه های آنها پخش می شود و ذهن و قلب جوان و مرد و زن مسلمان ایرانی را مورد هجوم قرار می هد. جنگ نرم پدیده ای نیست که شما بتوانید سخت با آن برخورد کنید. با بیل و دسته بیل و کلنگ و باتوم نمی شود با آن برخورد کرد. جنگ نرم جنگ اقناع است کسی در این میدان در رکاب ولایت الله و ولایت رسول الله و اولی الامر می تواند عمل کند و خودش را سرباز این میدان بنامد که قدرت اقناع خودش و دیگران را داشته باشد در این انتخابات دیدید چه انسانهای بزرگي از حوزه و دانشگاه، نتوانستند خودشان را اقناع کنند. این عبرت است. فرمود که تقوا بورزید یجعل لکم فرقانا در شما فرقان را قرار می دهیم. فرقان قوه فرق گذاشتن و تشخیص حق از باطل است. ببینید که راهمان ختم شد به دعوت انبیا، همان فاتقوالله، در قرآن یک کوچه بن بستی وجود دارد که از هر اتوبان و جاده و شاهراه و فرودگاه واسکله و بندر و مترویی وارد شوید، به همان کوچه ختم می شود، آن کوچه \"تقوا\"ست به هیچ وجه نمی شود از کوچه تقوا در رفت. تقوا یعنی خویشتنداری، دیدن خود از چشم خدا، پسندیدن آن چه که او می پسندد عمل کردن به آنچه که او می خواهد و کنار گذاشتن چیزی که او برنمی تابد، حاکمیت حدود الهی.
پس جنگ نرم یعنی گروهی از خود ابلیس تا شیطانهای جنی و انسی قلب و ذهن 72میلیون ایرانی را هدف گرفتند که خود من و شما هم جزو آنها هستیم. و این بار ما با اختیار تصرف می شویم اگر خرمشهر و آبادان به جبر دشمن و منفعلانه زیر چکمه بعثی ها رفت، قلب و ذهن ما با اختيار است، آنجایی که مؤمن می شویم یا کافر. در این جنگ سه طرف دعوا وجود دارد. من که قلبم را می دهم به الله یا طاغوت. مبتنی بر آنچه که آیة الکرسی می فرماید. اینجا یک جنگی بین طاغوت و طواغیت با خداوند وجود دارد. یک طرف جبهه خدا است. خدا اگر می خواست اراده می کرد ولایت خود را بر همه ما مستولی می شد. دیگر اختیار ما نبود ما انسان نمی شدیم. وقتی که خداوند با اراده خودش ولایتش را بر ما حاکم می کرد، دیگر جایی برای امتحان ما نبود. لذا خداوند میدان را برای اختیار ما گذاشته است. طاغوت و طواغیت با خدا جنگ دارند، خود طاغوتی که مخلوق خود خداست. از یک جهتی می دانیم میدان جنگ نرم بین خدا و طاغوت است. آنهایی که ربا می خوردند و ربا می دهند حفظ حدود الهی نمی کنند. رشوه می گیرند و رشوه می دهند مال حرام می خورند بی عدالتی می کنند، ظلم می کنند، به جنگ با خدا می روند. طاغوتند. طاغوت نفسشان این را برای آنها برمی تابد. پس قسمت اول این جنگ تقابل بین طواغیت با الله است. قسمت دوم این جنگ بین قلب و ذهن ما است تقابل داریم که مرا قانع کند و بر قلب من حاکم شود و بر ذهن من. قسمت سوم این جنگ جنگ من با خداست که آیا بپذیرم ولایت خدا را یا نه؟ اینجاست که من مؤمن یا کافر می شوم. لذا ملاحظه بفرمایید الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات.
◄ جنگ نرم، جنگ اقناع است
متن زير قسمت دوم مشروح سخنراني دكتر حسن عباسي، رئيس مركز دكترينال امنيت بدون مرز است كه به مناسبت روز بزرگداشت مقاومت و غزه، در سالن سينا و صدراي شيراز برگزار شد. \"جنگ نرم، راهبردها و راهكارهاي آن\" موضوع اين سخنراني بود.
...برادرو خواهر عزيز، جمهوري اسلامي در يكسال گذشته وارد چهارمين پارادايم خود شده است. زمان وقتي خواست به تاريخ تبديل بشود بايد از چيزي به نام \"پارادايم\" بگذرد. اين ساعتي كه تيك تيك ميكند، تاريخ نميسازد. اگر خواستيد بفهميد فلسفه تاريخ يعني چه، وقتي اين زمان به تاريخ تبديل ميشود كه چيزي به نام پارادايم بسازد. پارادايم يعني \"وادي\". يك وادي درست كند كه همه داخل آن بروند. جمهوري اسلامي در طول 31سال چهار وادي را طي كرده است و امروز در وادي چهارم است.
وادي اول را حضرت روح الله رقم زد، وادي \"نفي\" بود. فرمود: نه شرقي، نه غربي. آن روز شوروي و آمريكا، \"ليبراليسم\" و \"ماركسيسم\" دو پديده منفور مادي روش زندگي بشر بود، روش حكومتي بشر بود. ايشان آمد گفت نه شرقي، نه غربي، نه بلوك شرق و نه ناتو، نه شوروي و نه آمريكا. پارادايم نفي. 10 سال ما در پارادايم نفي بوديم. هنوز سردر وزارت خارجه ايران نوشته شده است نه شرقي، نه غربي جمهوري اسلامي، هنوز آرم صدا و سيماي جمهوري اسلامي را كه مي بينيد دو تا \"لا\" بصورت خوابيده در دو طرف آرم قرار داد و پشت هر كدام از آن \"لا\"ها يك منفي قرار دارد. يعني نه شرقي، نه غربي. يعني صدا و سيماي ما هنوز در آن پارادايم مرحله اول قرار دارد.
پارادايم دهه دوم اين بود كه گفتيم ما نه ليبراليم نه ماركسيسم، نه شوروي، نه آمريكا. آمدند در محيط روشنفكري دهه دوم بردند به سمت سنت و تجدد Tradition & Modernism ميگفتند يا سنت يا تجدد. به پارادايم اين دوره ميگوييم \"حيرت\". اولي پارادايم نفي بود و اين يكي حيرت. كسي را ديديد در بالاي ديوار يك باغ يا ساختماني؟ يك پاي او اين طرف است و پاي ديگرش آن طرف. نه ميرود در اين باغ و نه ميشود در آن ساختمان. تكليفش روشن نيست. 10 سال در فضاي روشنفكري ميگفتند كه سنت خوب است و مدرنيسم هم خوب است. يك تكه از اين يك تكه از آن. اين پارادايم هم طي شد و هيچ اتفاقي نيافتاد. نظام توانست پارادايم دوم را هم طي كند.
پارادايم سوم زماني شكل گرفت در نظام جمهوري اسلامي كه آمد گفت دعواي شوروي و آمريكا و سنت و مدرنيسم دعوا در وادي است، جايي كه \"انسان\" محور است. بشر را محور همه چيز ميدانند. بشر را جاي خدا قرار داديد او را ميپرستيد، حالا ميگوييد اين بشر را ليبراليسم است يا ماركسيسم. يا سنتي است يا مدرنيسم. كل اين يك وادي است. كل آن در يك زمين است. يك خطي دور آن كشيدند و اسم آن را گذاشتند \"انسان مداري\"، آنهايي كه امروز مينشينند كتابهاي خود را فهرست مي كنند ميگويند ما اين مقدار جلد كتاب نوشتيم، ولي رهبر ايران كتاب ندارد، يادشان باشد آن روزي كه آنها داشتند دعواي سنت و مدرنيسم ميكردند و آن روزي كه داشتند مسئله ليبراليسم و سوسياليسم را سق ميزدند، امام داشت تغيير پارادايم ميداد، همه شاخصههاي جهان يعني اومانيسم يكطرف و اين سو پارادايمي تعريف كرد به نام \"تئوئيسم\" يعني اصالت خدا.
دعواي شوروي و آمريكا دو ايدئولوژي كوچك بود در زمين اومانيسم. هم شوروي و هم آمريكا اصالت را به انسان ميدادند. هم ماركسيستها و هم ليبراليستها ميگويند انسان معيار همه چيز است. اما اينكه شما اين را نفي كردي در ابتداي انقلاب و آمدي در دهه سوم به ظرافت و سادگي تبيين كردي خداگرايي يا بشرگرايي را كه اگر سوزن پرگار را در مفهوم انسان قرار دادي و دايرهاي ترسيم كني همه چيز در مركز دايره به انسان سجده كند، ميشود اومانيسم و اگر سوزن پرگار را گذاشتي بر مفهوم خدا دايرهاي ترسيم كردي كه همهچيز بر مركز آن دايره سجده كرد كما اينكه از بالاي كعبه و بيتاللهالحرام وقتي عكس ميگيريد موقعي كه حجاج در حال نمازگزاردن هستند مي بينيد همه مشغول سجده هستند، انگار همه دايرهدايره خود را با آن پرگار تنظيم كردند و همه چيز به مركز آن دايره سجده ميكند. خداگرايي نه بشرگرايي.
جمهوري اسلامي نظام دوقطبي به وجود آورد نه شوروي و آمريكا كه دو تفكر غالب در آن زمان بود. كاري كه آرزوي انبيا و ائمه در دهه سوم عمر جمهوري اسلامي محقق شد، يك مفهومي راه افتاد و آنچيزي كه ميگفتيد از 300سال پيش اومانيسم تفكر غالب است، يك مفهوم ديگر است به نام خداگرايي و تئوئيسم.
انبيا كه نميآيند كتاب بنويسند، ائمه كه نميآيند براي اينكه فضلشان رانشان دهند كتاب بنويسند. اگر ارسطو و افلاطون 2500 سال پيش بودند، اينهمه كتاب از آنها مانده، 1400 سال پيش يعني 1100 سال بعد از آنها ائمه ما بودند. كدام يك از ائمه ما نشست كتاب نوشت؟ قرآن اين را اينطور بيان ميكند كه \"كمثل الحمار يحمل اسفارا\" هنر يك نبي هنر يك ولي و هنر يك امام اين نيست كه بنشيند دايرةالمعارف بنويسد هنرش اين است كه خودش كتاب باشد. سيره وعملش نه نوشته و نگارشش. لذا آنچه را كه بيش از هزار فيلسوف در جامعه غرب و مدرن توانستند در 400 سال رقم بزنند، رهبري اين مملكت بيسرو صدا در يك دوره 20ساله در انتقال از نهشرقي نهغربي جمهوري اسلامي به سنت و مدرنيسم بعد به خداگرايي يا بشرگرايي صورت داد. شما ببينيد جلوي سوپر پارادايم اومانيسم، سوپرپاردايم خداگرايي وجود دارد. نه پارادايم، سوپر پارادايم، \"ابر وادي\".
امروز يكسال است كه وارد گام چهارم شديم حالا ديگر اين جاده موضوعيت ندارد. يك اتوبان است كه دو طرف دارد، يك طرف آن از يك مبدأيي ميآيد به يك مقصد ديگر و طرف ديگر بالعكس. همه دعوايي كه آدم مدرن دارد آن طرف اتوبان است دعوايي كه ما داريم طرف ديگر اتوبان است. مقصد براي ما نور است و براي آنها ظلمات است. مبدأ حركت براي ما ظلمات است و براي آنها نور. اين را آيةالكرسي ميفرمايد. اينجا يك اتوبوسي يك ولي دارد، \"الله وليالذين آمنوا\" ولايت الله، مؤمنين سوار يك اتوبوس و قطارند، در حال حركت از ظلمات به سمت نور هستند و در آن سو كفار، ولايت طواغيت را پذيرفتند در ماشينهاي كوچك سوار شدند و طواغيت آنها را چهارنعل به سمت ظلمات ميبرند. البته ولايت را به اختيار پذيرفتند. \"لااكراه فيالدين قد تبين الرشد من الغي\". غي را پذيرفتند، اغوا شدند. رشد پيدا نكردند \"ارشاد\" بشوند. رشيد نشدند. در اين جنگ نرم قلب و ذهنشان رفته است شدند كافر. پس جنگ نرم جنگ كفر و ايمان است. جنگ پذيرش ولايت طاغوت نسبت به پذيرش ولايت الله و ولايت اوليالامر است. اينهايي كه ميآيند در خيابان شعار استقلال آزادي جمهوري ايراني ميدهند مسئلهشان مسئله اين گزارههاست. اينهايي كه ميآيند تغيير قانون اساسي را مطرح ميكنند، مسئلهشان ولايت فقيه نيست. مسئله اينها ولايت الله است. ميخواهند ولايتالله را از بين ببرند. البته خيلي از اينها آگاهانه نيست. معناي اين حرفها اين نيست كه وقتي اين را ميگوييم بايد طرد كرد، معناي آن اين است كه اوضاع شفاف نيست.
دعوا، دعواي ابليس است. دعواي شيطان بزرگ است \"امالفساد\"، امام راحل سه كلمه درباره آمريكا فرمود: يكي فرمود اين شيطان بزرگ است. دوم فرمود اين امالفساد است. سوم فرمود استكبار است. شما مقام استكباري را فقط براي خدا قائل هستيد. اينكه روزانه در نماز تكرار ميكنيد اللهاكبر يعني فقط تو اكبري، تو كبيري، تو متكبري، تو مقام استكباري داري، هركس كه خود را جلوي خداوند گذاشت گفت من هم اكبر و من هم متكبر، اين مشرك است. در زمين علوّ و برتري ميجويد. لذا استكبار كه اينجا فرمود، امالفساد نميتواند امالاصلاح باشد. چون فساد روبروي اصلاح بود. حالا در يك چنين فضايي جنگ امالفساد، جنگ استكبار، جنگ طواغيت و شيطان بزرگ اين است كه نگذارد ولايت الله محقق شود. به هر ترفندي متوسل شود تا بتواند قلب و ذهن آدم را بگيرد.
كار دشوار است. من امروز مجبورم در دانشگاه هاي تهران سينما درس بدهم، سريال درس بدهم، نه يكي دو تا، 10هزار قسمت سريال. شما نگاه كنيد يك روز 50 سال پيش به پدربزرگها ومادربزرگهايتان بگوييد ميگويند يك كتاب قصه حسين كرد شبستري بود، يك كتاب اميرارسلان نامدار بود، يك كتاب شاهنامه بود، مردم يك ديوان حافظ دستشان بود ميرفتي در قهوهخانهها نقالي بود درباره شاهنامه صحبت ميكرد براي مردم و مردم همين سه، چهار كتاب را ميشناختند. يك دورهاي شروع شد دوره رمان و ادبيات گسترده كه آمد شما مجبور بوديد كتاب بينوايان ويكتور هوگو را يك ماه وقت بگذاريد بخوانيد، اما يك روز فيلم سينمايي آن آمد دو ساعت مينشستيد، نگاه ميكرديد. كسي در طول يك سال 30 بار سينما ميرفت، خيلي سينما رفته بود. در طول زندگيش وقتي كه 10 سال سالي 30 بار سينما ميرفت يعني در 10 سال شد 300 بار. يعني 300 كار مثل كتاب اميرارسلان نامدار و شاهنامه فردوسي را در فيلم ديده بود و خوانده بود. امروز نسل جوان ما سريالهاي غربي كه كف جامعه در دستش است كه متوسط اين سريالها 120 قسمت است. الآن 120 سريال كف جامعه ماست كه اين سريالها به طور عادي بعضي از آن چهارصد قسمت است و برخي ديگر 120 قسمت. بررسي ما در دانشگاههاي كشور بين نسل جوان خودمان- بقيه جهان را نميگويم كه آنجا چهقدر مصيبت است- اين است كه يك جوان ما در سال متوسط هزار قسمت سريال و فيلم سينمايي ميبيند، همين الآن شما تلويزيون خودمان را نگاه كنيد در سه، چهار شبكه از سر شب سريالها شروع ميشود تا نصف شب؛ يعني تمام اين اطلاعات ميآيد، حالا تك فيلمهاي سينمايي هاليوودي، تك فيلمهاي سينمايي كه تلويزيون ما نشان ميدهد و سينماي خودمان ميسازد، چه بلايي سر انسان نسل امروز و فردا ميآيد. هركسي هر بذري دارد در زمين قلب و ذهن انسانها ميكارد جاي ديگري براي ولايت الله نميماند.
ما امروز دوهزار قسمت سريال نقد ميكنيم يعني دو ساعت طول ميكشد يك سريال 105 قسمتي را نقد كنيم بگوييم كليد اين سريال اين است. سريال بعدي اين است. شما ساده ميگيريد. مثلاً در سريال 24 كه 168 قسمت آن پخش شده است و سري هشتم آن امسال پخش ميشود در 8 سال گذشته 168 قسمت آن پخش شده است، و ميشود 24 قسمت از ساعت 12 امشب تا 12 فردا شب، اين كه شما ديديد سال گذشته رئيس جمهور سياه پوست روي كار آمد حاصل سريال 24 بود، زماني كه 11 سپتامبر شد، سال اول دولت جرج دبليو بوش اين سريال در آمريكا پخش شد و در آن سال اول جمهوريخواهان من گفتم كه يك رئيس جمهور دموكرات سياهپوست در آمريكا بر سركار ميآيد. يعني 8 سال تلويزيون آمريكا براي روي كار آمدن يك آدم سياهپوست برنامهريزي كرد، شما فكر ميكنيد يك آدمي در انتخابات شركت كرد و برد؟ در سري هفتم آن براي اينكه خانم كلينتون رأي نياورد يك زني را رئيس جمهور آمريكا نشان داد كه قيافهاش مثل همين خانم كلينتون است و از اداره مملكت عاجز بود و به مردم القا كرد كه مردم اين زن را انتخاب نكنيد، اين سياه پوست را انتخاب كنيد كه آمريكا براي آن برنامه دارد.
شما ببينيد آنچه كه در عرصه عمومي مردم از خودشان رقم ميزنند، يك عدهاي در پشت پرده هستند كه با اين فيلمها و سريالها ذهنيتسازي ميكنند. سري اول 24 كه زمان واقعه 11 سپتامبر از تلويزيون آمريكا پخش ميشد سال اول آمدن جرج دبليو بوش كه هشت سال بعد اوباما سركار آمد، شعار آقاي ديويد پالمر همان سياهپوستي كه در سريال 24، نقش آقاي اوباما را براي هشت سال بعد بازي مي كند اين است كه من آمدم صداقت را زمينهسازي كنم و با دروغ مبارزه كنم. چقدر اين كلمه براي شما آشناست. \"دروغ\"؛ در لس آنجلس در حال سخنراني است كه ميخواهند ترورش كنند -اين فيلم ضد تروريستي است- ميگويد من با سه شعار آمدم؛ شعار صداقت و عزت و چه و عملاً در فيلم نشان ميدهد كه صداقت دارد. زن او ميخواهد قدرتطلبي كند تا هرطوري كه شده بشود بانوي اول آمريكا، به زنش ميگويد كه تو لياقت بانوي اول آمريكا شدن را نداري و بيرونش ميكند. پسر او جايي مرتكب قتل شده است، وكيل و رئيس ستاد انتخابات او ميگويند اگر اينرا بگوييم نابود ميشويم، 25 سال زحمت كشيديم تو بشوي رئيس جمهوري، ميگويد من براي مردم صداقت را بيشتر دوست دارم، ميرود جلوي دوربين ميگويد پسر من قتل مرتكب شده است، مردم در جريان باشيد. نظرسنجيها نشان ميدهد كه يكدفعه محبوبيت او بالاتر رفته است، براي اينكه صادقانه با مردم برخورد كرده است. در صداقت و نفي دروغ، زن، وكلي و رئيس ستاد انتخاباتش را حذف ميكند. از زنش جدا ميشود. يك مجمسه صداقت. ميگويد من آمدم با دروغ مبارزه كنم. چقدر اين كلمه براي شما آشناست!
يك سريال ساخته ميشود 8 سال بعد در آمريكا يك شخصيت سياه پوست سركار ميآيد درايران ميشود مبناي مصيبت. شما فكر ميكنيد اصطلاح دروغ و اصطلاح تقلب چيزهايي است كه همينطوري در اينجا از آن بحث كنند. قدرت نرم يعني اينكه جامعه ما مينشيند مثلاً سريال لاست و سريال 24 را ميبيند، وقتي جوان ما در سال، هزار قسمت سريال ميبيند به نسبت اجدادش كه در طول 70سال عمر خود 5 كتاب ميخواند ببينيد چه وضعيتي ذهن جوان امروز بايد داشته باشد تا بتواند اين حجم داده را در ذهن خود هضم كند. اين چيزي نيست كه در دروه هاي گذشته نمونه آن ديده شده باشد. اين چيزي نيست كه در بحث جنگ نرم بگوييم كه بله قبلاً هم به اين شكل بوده است، البته ما قائل به اين نيستيم كه بايد جلوي اين چيزها گرفته شود. ماميگوييم جوان نگاه كن! ما 10هزار قسمت از اين سريالها را ديدهايم، كليد ديدن اين سريالها اين است. يعني اينكه اگر يك كسي در قهوهخانهها يك نفر نقالي ميكرد و حافظ خواني ميكرد و يا اميرارسلان نامدار و قصه حسين كرد شبستري را ميخواند، امروز ما بايد رمزگشايي كنيم از اين قضايا.
ميخواهم بگويم يكي از اين سريالها در انتخابات در جامعه آمريكا ، حدود 8 سال را رقم زد. يكي از آنها كه آقاي اوباما سركار آمد و يكي در ايران شد مبنايي براي اينكه يك چيزي دست اينها بيافتد. البته محتويات سريال را به خوبي پياده نكردند، چون در آن سريال با شعار صداقت روي صحنه آمد.
آنچه را كه ما به عنوان جنگ نرم ميشناسيم، جنگي است كه آمده به تعبير آقاي جوزف ناي اغوا كند كه ديگران كاري را انجام دهند كه آنها ميخواهند. اما امروز پرچم مبارزه را كسي مي تواند بردارد كه بيايد ديگران را متقاعد كند كه كاري انجام دهند كه خدا ميخواهد. خدا از ما اختلاف ميخواهد؟ مگر قرآن نميفرمايد اگر اختلاف بين شما بيافتد \"فشل\" ميشويد، فشلي كه در زبان مردم هست از قرآن است. ميفرمايد اگر اختلافاتي بين شما ظهور و بروز پيدا كرد دشمن به شما اميد ميبندد. در اين 7 ماه كه اين اتفاقات افتاد محاصره غزه جديتر شدهاست. در اين 7 ماه كه اين اتفاقات افتاد در پاكستان هر روز بمب منفجر ميشود و 200 مسلمان كشته ميشوند. دراين مدت كه اين اتفاقات افتاد دشمن يادش افتاد كه در يمن بريزد و شيعه كشي راه بياندازد. در اين مدت كه وضعيت ما تضعيف شد ياد گرفتند كه مثلاً حتماً اسم خليج فارس را خليج عربي كنند وگرنه مسابقات برگزار نميشود.
ما مطالبه ميكنيم از حكومت جمهوري اسلامي كه حكومت جمهوري اسلامي شما وظيفه داريد آنچه را كه درياي عربي ناميده ميشود در شمال اقيانوس هند كه زمان لرد كرزون اسم اين عوض شد و شد درياي عربي، اين درياي كوروش است. ما اگر نرويم و تماميت ارضي خود را كه اينجا تصرف كردند پس نگيريم آنها مدعي خليج فارس شدند و فردا مدعي خود فارس ميشوند. مگر مرحوم مطهري نميفرمايد كه ميگويند در شعر حافظ آمده است قصر سليمان و ملك سليمان، پس ميآيد شيراز را ميگيرد. وقتي موضع ما در داخل تضعيف ميشود، دشمن اينگونه چنگ و دندان نشان ميدهد، دشمني كه امروز در مصيبت و معضلات خودش گير كرده است.
اجمالاً اينكه جنگ نرم جنگي است بر سر تصرف قلبها و ذهنها. هركس در اين جنگ اولين كاري كه ميكند بايد قلب و ذهن خودش را از دست دشمن حفظ كند. راه حفظ هم اين است كه ليست حبها و بغضهاي خودش را در خلوت و با خداي خودش در ميان بگذارد. من به چه چيزهايي علاقه دارم و از چه چيزهايي بدم ميآيد و نفرت دارم. حبها و بغضها كه كنار هم آمدند برود دنبال شك و يقينها. به چه چيز شك داريد و به چه چيز يقين. اينها را دستهبندي كنيد. اين ميشود جنگ نرم. از اينجا ما خودمان راحفظ كرديم تا بتوانيم كمك كنيم نگذاريم ديگران تصرف شوند. يك روش ساده را در اين زمينه تبيين ميكنم. اين روش روشي است كه از ما گرفتند و در تمام دانشگاههاي دنيا تدريس ميكنند، امروز وارد متون افلاطون بشويد اين روش را به اسم ما تدريس ميكنند. اسم آن \"دكترين اقدام نامتقارن\" است. در اين مقوله راه آن بصيرت است. دو كار بايد كنيد. اول تعريف زمين بازي، مثل زمين فوتبال. نصف زمين مال شما و نصف ديگر مال حريف است. دوم كاري كه بايد بكنيد اين است كه قواعد بازي خودمان و بازي حريف را خوب تفكيك كنيم و بشناسيم. وقتي اين دو كار را انجام داديم، چهار قضيه به وجود ميآيد. اگر در زمين خودتان با قواعد خودتان بازي كرديد، ميشود \"اقدام متقارن مثبت\". اگر در زمين دشمن با قواعد خودتان بازي كرديد ميشود \"اقدام نامتقارن مثبت\". اين زيباترين حالت است. اگر در زمين دشمن با قواعد دشمن بازي كرديد ميشود \"اقدام متقارن منفي\" و اگر در زمين خودتان با قواعد دشمن بازي كرديد ميشود \"اقدام نامتقارن منفي\"، اين همان است كه عليعليهالسلام در خطبه 27 نهجالبلاغه ميفرمايد ذليل و خوار نشد مگر مردمي كه در خانه خودشان با دشمنش جنگيد. اينجا كه ديگر جنگ سخت نيست كه با دشمن در زمين خودش بجنگيد. اگر من در خانه خودم قواعد دشمن را پذيرفتم يعني سيطره دشمن خود را بر خودم مستولي دانستم.
يك مثال عيني بزنم كه در ذهن شما بنشيند. يك خانمي را فرض كنيد كه در كشور خودمان حجاب دارد. اين در سرزمين و جامعه خودمان با قواعد خودمان عمل ميكند. يعني اقدام متقارن مثبت اگر اين خانم رفت مثلاً فرانسه در دانشگاه سوربن يا مثلاً در سن راهنمايي و دبيرستان است پدر و مادرش مأمور شدند كه آنجا كارش را انجام دهند تا برود مدرسهاي در فرانسه تحصيل كند. آنجا ميگويند كه خانمها حق حجاب ندارند. فشار آوردند كه بايد روسري را برداري. او آنجا روسري خود را برنداشت و با حجاب عمل كرد يعني در زمين ديگران با قواعد خودي به اين ميگوييم اقدام نامتقارن مثبت. رفته است در زمين ديگران با قواعد خودي عمل كرده است. اگر آنجا فشار آوردند كه بايد روسري را برداري حجاب نبايد داشته باشي حجاب را برداشت ميشود اقدام متقارن منفي. تقارن با قواعد دشمن دارد اما منفي است و به سود ما نيست. اگر اين خانم درسش تمام شد و برگشت آمد در ايران و در زمين خودمان با قواعد دشمن بازي كرد، يعني آمد اينجا حجابي نداشت ميشود اقدام نامتقارن منفي، يعني در زمين خودمان با قواعد دشمن بازي مي كند. كسي كه اينگونه باشد \"بصيرت\" ندارد و سرباز دشمن است.
اگر بخواهيم به اقتصاد، سياست، علم، دانشگاه، صنعت و خيلي از گزارههايمان نگاهي بيندازيم ما در حال بازي كردن در زمين خودمان و با قواعد دشمن هستيم. اين كه ميفرمايد در ماه مبارك رمضان كه از اين سه ميليون و هفتصد هزار دانشجو دو ميليون نفر آن دانشجوي علوم انساني است، شما كه اينقدرعلم انساني توليد نكرديد، شما كه استاد مناسب علوم انساني نداريد، چه اصراري داريد كه علوم انساني را بسط بدهيد، معنايش اين است كه سر كلاسهاي ما و در دانشگاههاي ما، علوم انساني غرب تدريس ميشود. يعني ما در زمين خودمان و با دست خودمان خرج ميكنيم كه داروينيسم حاكم شود. انديشه 120 سال گذشته داروين در روند تكامل تدريجي امروز مبنا شده است. يعني داروينيسم اجتماعي، داروينيسم اخلاقي و ... مبنا شده است. اگر كسي در ايالات متحده مخالف داروين حرف بزند اخراجش ميكنند. همين الآن در جشنواره فيلم فجر جمهوري اسلامي در بخش مسابقه فيلمهاي خارجي فيلمي از آمريكا در مسابقه شركت كرده است كه مستند است و نشان ميدهد كه در طول 5 سال گذشته، اساتيد آمريكايي كه انتقاد كردند از داروينيسم و از تمام دانشگاههاي آمريكا اخراج شدند. اين فيلم ساخته شده و در آمريكا سيزدهمين فيلم پرفروش مستند شده است. خيلي فيلم عبرتانگيزي است. كوچكترين انتقاد در دانشگاههاي آمريكا به نظريه داروين استاد را از دانشگاههاي بروكلين، استنفورد و ... بيرون كردند.
شما ميدانيد آموزش و پرورش ما اساس آن روي داروينيسم است؟ شما ميدانيد دانشگاههاي ما براساس دارويسنيم جلو ميرود؟ شما ميدانيد يك بندهخدايي بنام \"مرحوم آيتالله مشكيني\" اول انقلاب يك كتاب در رد نظريه داروين نوشت و ديگر هيچكس اين راه را دنبال نكرد؟ شما ميدانيد ما داريم وزارت بهداشت خود را به گونهاي رقم ميزنيم كه اساس آن دارويسنيم است؟ آن چيزي كه شما در دبيرستان به نام علوم تجربي ميخوانيد آن پايهاش داروينيسم است. اگر داروين ميگويد زرافه گردنش اينقدر كشيده شده است، چون ميخواسته از بالاي درختان چيزي را بخورد، گردنش در طول چند هزار سال كشيده شده است، وقتي با اين وسايل كامپيوتري كه ميبينيد بچهها بازي ميكنند يا اين كارتونها كه در تلويزيون ميبينيد كه مثلاً اين فيل گوشش دراز شده است، بال دارد يا خرس پرواز ميكند و يا دلفين از آب بيرون آمده است و زندگي ميكند.
هنوز بچه مدرسه نرفته پدر و مادر براي او سي دي ميخرد و تلويزيون جمهوري اسلامي از پول بيتالمال از برنامه كودك، داروينيسم را القا ميكند. نه آن پدر و مادر مغرض هستند نه آن مدير صدا و سيما و نه آن مدير آموزش و پرورش، نه آن آدم وزارت بهداشت و نه آن آدم شوراي انقلاب فرهنگي و وزارت علوم. مسئله سر اين است كه نميداند انسان زماني اغوا ميشود كه نداند كاري كه انجام ميدهد خوشايند دشمن است. نداند كه بيتالمال مسلمين را هزينه ميكند در راه مقاصد دشمن. پيچيدگي جنگ نرم يعني اين. يعني اينكه پدر و مادر افتخار ميكند كه بچه خود را به رشته علوم تجربي بفرستد و افتخار ميكند بهترين رشته كه در كنكور قبول ميشود پزشكي است. وقتي كه از شما تلف شد، شديد پزشك، آمديد بيرون جلوي ساختمان پزشكان كه ميايستيد جسد انسان را تكه تكه كردند. متخصص جراحي دندان، متخصص چشم، متخصص پوست و مو، متخصص ارتوپدي و استخوان، گوش و حلق و بيني؛ پس متخصص فطرت كو؟ متخصص روح كو؟ اين قلب سليمي كه ابراهيم عليهالسلام در قرآن ميفرمايد كه مرحوم شهيد دستغيب عمر خود را روي اين كار گذاشت، چرا اين كارها دنبال نشده است، ما چرا قلب سليم را دنبال نكرديم؟ فقط با دو كلمه بازي كرديم. \"قلب\" كه براي آن يك بيمارستان قلب ساختيم و \"سليم\" در عنوان معاون سلامت غذايي كه بروند ببينند اولويه را كه درست ميكنند آلوده است يا خير؟
اينگونه با قرآن بازي كردن و شوخي كردن تبعات بدي دارد. آنجا ميفرمايد قلب سليم، عمر خود را روي آن كتاب ميگذارد و مينويسد هيچكس دنبال آن ادبيات را نميگيرد. آن يكي در رد داروينيسم مطلب مينويسد هيچكس آن راه را دنبال نميكند. اينها جنگ نرم است. جنگ نرم يعني قدرت اقناع. شما 14 ميليون دانش آموز و دو ميليون معلم با كادر اداري را به دست تفكر داروين دادهايد. دهها هزار ميليارد تومان بودجه بيتالمال را داديد بچههاي مردم در مدارس وارد ميشوند و داروينسيم ميشوند. وقتي شما ايمان به غيب را در طرف كشتيد، مگردر ابتداي سوره بقره نداريم \"يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة\" آن اقامه صلوة مبتني بر ايمان به غيب است. وقتي طرف داروينيسم شد، اصالت را به تكامل طبيعي داد، غيبگرا نبود و كاملاً نگاه طبيعي داشت اين اقامه صلاة ميكند؟ شما اين به غيب را در او كشتيد. وقتي ميگوييم جنگ نرم مسئلهي ما دو آشوب در خيابان نيست. مسئلهي ما تقلب در انتخابات و مثل آن نيست .آن سر جاي خودش است. اقناع بايد صورت گيرد. هركسي اعتراض دارد به انتخابات بايد اقناع شود نه راه حل آن برخورد قضايي و نه برخورد انتظامي است. سيستم قضايي، امنيتي و انتظامي را نبايد هزينه كرد. اهل فكر بايد مردم را اقناع كنند. در عمل بايد اقناع كنند. آنهايي كه تريبون، قلم و كلام دارند بايد با منطق اقناع كنند. سكوت مردمي كه اعتراض دارند و يا سئوال دارند، معناي آن اين نيست كه قانع شدند.
جنگ نرم جنگ اقناع و ارضا است. حالا چرا اقناع و ارضا؟ چون اگر كسي حب و بغضش چيز ديگري باشد شما هربحثي درباره شك و يقين با او كنيد فايده ندارد. پياز يادتان است. قلب، شغاف، فؤاد، شغاف لايه دوم است. حب و بغض اگر در انسان طور ديگري بود و رفتيد سراغ لايه چهارم و سعي كرديد با او بحث شك و يقين كنيد نميپذيرد، حب و بغض او يك چيز ديگر است. حب و بغض با ارضا صورت ميگيرد. اما شك و يقين با اقناع. پس خطرناكتر از همه تأثير حب و بغض است نه تأثير شك و يقين. تازه اقناعي كه ميگويند اينقدر دشوار است، از آن بدتر مفهوم حب و بغض است.
چطور ما حب و بغض خود را اصلاح كنيم؟ سئوال خيلي جدي است \"تولي و تبري\". تعجب ميكنم تولي و تبري رفته ته ليست؟ واقعاً چرا در فروع دين تولي و تبري را ته ليست برديم؟ كسي كه تولي و تبري او درست نبود چطور نمازش درست است؟ وقتي كه من معلوم نيست حب به چه كسي و به چه چيزي و بغض به چه كسي و به چه چيزي دارم، چگونه رو به خدا بايستم. وقتي ولايت الله بر من حاكم نيست و ولايت طواغيت بر من مستولي است، حب دنيا بر من حاكم است اين نوكي را كه مثل مرغ ميزنم به مهر بر سر سجاده كجا نزد خدا قبول ميشود؟ گرسنگي كشيدن در تابستان به نام روزه، تشرف به سفر حج و برگشتن با آنفلوانزاي نوع A، تلاش در جهاد و اينكه يك تركش بخورم و برگردم روبروي ولايت بايستم كدام اينها ارزش دارد؟ ارزش ندارد. چون تولي و تبري را نفهميدم آمدم نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زكات را انجام ميدهم؛ تا زماني كه تولي و تبري من درست نباشد موضوعيت ندارد.
دوست عزير اقدام نامتقارن يعني در زمين خودمان با قواعد خودمان و در زمين دشمن هم با قواعد دشمن بازي كنيم. اگر پيروزي حزب الله لبنان به شما چسبيد و خوشحال شديد، قلبتان شاد شد، به يك دليل بود. حزبالله لبنان در زمين خودش و در زمين دشمن اسرائيلي با قواعد خودش جنگيد و نه با قواعد دشمن. چرا جريان محمود عباس در كرانه باختري ذليل است و چرا حماس عزيز است؟ چون حماس با قواعد خودش ميجنگد هرقدر هم محاصره كنند، اما محمود عباس ذليل است. اسرائيليها آمدند سرزمينشان را گرفتند آمريكا و انگليس سرزمين آنها را گرفتند بعد شكايت خود را به آمريكا و انگليس ميبرد، ميخواهد آنها بيايند مشكلشان را حل كنند. اين يعني در زمين خودش دارد با قواعد دشمن بازي ميكند كه آمده خانهاش را گرفته است. اين است كه ابومازن ذليل است. اگر كسي به دشمن كه خانهات را تصرف كرده است تظلم برد معلوم است كه ذليل است. حزبالله لبنان عزيز است چون با قواعد خود دشمن را بيرون كرد از لبنان. حماس عزيز است. انسان ايراني عزيز است چون با قواعد خودش ليبراليسم و ماركسيسم را بيرون كرد.
گفتم كه سر در وزارت امور خارجه ايران هنوز نوشته است نه شرقي نه غربي يعني هنوز وزارت خارجه ما در سي سال پيش مانده است. صدا و سيماي ما هنوز در 30 سال پيش مانده است. برخي از ياران امام كه در سمت چپ و راست امام بودند 30 سال بعد از انقلاب شدند هم شرقي و هم غربي. يكي از آنها حزبي زير لوايش راه افتاد تحت عنوان حزب ليبرال دموكرات مسلمان. يعني غربي بودن را پذيرفت. منظور ما از نه شرقي نه غربي يعني نه غرب ليبرال و نه شرق ماركسيسم و سوسياليسم. كسي آمد يك حزب سوسيال دموكرات مسلمان راه انداخت كه يك روز مدعي بود كه بيشترين همراهي را با امام داشته است و كسي كه مدعي است بيشترين همراهي را با امام داشته است تحت پرچم و لوايش حزب ليبرال دموكرات مسلمان راه افتاد. معني دو حزب كارگزاران سازندگي كه حزب ليبرال دموكرات مسلمان بود و حزب اعتماد ملي كه معاون سياسي آن آمد مصاحبه كرد و گفت ما حزب سوسيال دموكرات مسلمان هستيم معناي آن چيست؟ كلمه مشاركت مگر غير از اين است كه آن را از اشتراك گرفتند كه همان سوسياليسم است. يعني 30 سال بعد از انقلاب ما شديم هم شرقي و هم غربي. نظام چهار پارادايم عوض كرده است. از نه شرقي، نه غربي شد سنت و مدرنيسم، شد تئوري اومانيسم رسيد به پارادايم نهايي انبيا و ائمه يعني پارادايم نور و ظلمات. الآن يك سال است نظام رفته در وادي نور و ظلمات. مقصد و مبدأ كه \"الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور\" دعوا بر سر نور و ظلمات است.
بعضي ميخواهند ما را ببرند به سمت ظلمات و عدهاي ميخواهند دست ما را بگيرند و ما را به سمت نور حركت دهند. اگر كسي در زمين خودمان بخواهد با قواعد دشمن عمل كند برخلاف قرآن عمل كرده است. اگر كسي خواست در زمين خودمان با قواعد خودي و قرآن عمل كند، تازه اقدام متقارن مثبت است. ما ميگوييم بايد اين ادبيات را در زمين دشمن بازي كنيم. ما بايد برويم در آمريكا جمهوري اسلامي راه بياندازيم. نه اينكه ايدئولوژي حاكم بر آمريكا بيايد در ايران تبديل شود به ايدئولوژي رسمي احزابي كه مدعي هستند بيشترين ارتباط و نزديكي را با امام داشتند.
آمريكا در حال پاشيدن است. بيش از 170 بانك آمريكايي ورشكست شده است، 170 بانك نه 170 شعبه. 170 بانك مثل بانك سپه، مسكن، ملي، 170 بانك اينچنين متلاشي شده است. ركود اقتصادي تا 6 سال آينده همچنان ادامه خواهد داشت، اخيراً فرگوسن از عناصر اصلي كاراكتر اقتصاد دانشگاه هاروارد كتابي نوشته تبديل شده به يك فيلم شش قسمتي كه تلويزيون خودشان هم پخش كردند، يعني 6 فصل بوده و هرفصل را تبديل كرده به يك قسمت 50دقيقهاي. خود اين آدم كه نزديك به جناح راست افراطيشان است ميگويد دليل فروپاشي اقتصادي امروز آمريكا و غرب \"ربا\" است. ميگويد ربا در مسيحيت حرام، در يهود حرام اما از نظر يهود به بيرون از خود يهود حلال است ربا بدهد.
لذا طبقهاي از يهود به نام \"ديتو\" درجايي بنام بنين در روي صندليهايي به نام \"بنك\" مينشستند و ربا ميدادند به تاجرهاي مسيحي و آرامآرام وضعشان خوب شد و ساختماني گرفتند به نام بانك، بنك شد بانك، شروع كردند ربا دادن. شما نگاه كنيد كه در جمهوري اسلامي بانكداري اسلامي راه افتاده است، معني آن ميدانيد چيست؟ يعني رباي اسلامي! اين التقاطي فكر كردن است. آن كسي كه فكر ميكند حرف درستي ميزند بداند كه دارد در زمين خودمان با قواعد دشمن بازي ميكند. اين آن ادبياتي است كه بايد در آن وارد شد.
پس يك، آن كه در انتخابات اعتراض دارد اقناع بايد شود. اگر سئوالي دارد. اگر هم نه، عناد دارد حساب كسي كه عناد دارد جداست. ولي عمده مردمي كه در اين بخش هستند، اعتراض دارند، اعتراض آنها با اقناع و ارضا حل ميشود. معاند نيستند. آن مردمي كه در خيابان ميآيند معاند نيستند آن گروه معاند يك درصد بسيار محدود و ناچيزي هستند كه به حساب ميآيند اين اكثريتي كه در آنها ميبينيد بايد اقناع و ارضا بايد بشوند. اين هم كار اهل قلم، اهل فكر و اهل تريبون است. فشار نبايد بيايد روي دستگاههاي امنيتي و قضايي. هركسي كار خودش را انجام دهد. اما محدود كردن مفهوم جنگ نرم به چارچوبي به نام وقايع انتخابات ظلم به مفهوم جنگ نرم و افق دوري كه شخص رهبري ديدند و تبيين كردند است. اين جنگ اگر بيشتر از دفاع مقدس طول نكشد كمتر طول نخواهد كشيد. يعني هركسي ميخواهد وارد اين ميدان شود خودش را بايد براي 8 يا 16 سال و براي بيشتر آماده كند. توانمندي اقناع و ارضا. كسي كه در اين ميدان ترديد دارد، مجروح است. اگر ترديدش بالا بود و به حرف آنها گوش ميداد و عمل ميكرد اين اسير شده، از دست رفته است. اگر در فكر و رويهمان از روش دشمن استفاده كنيم روش مغموم دشمن بايد با ما برخورد شود. من اينجا نشستم اگر حرفي زدم كه اين مطلب رويه دشمن بود و مسئله آن فساد بود نه اصلاح بايد با من برخورد شود. وقتي ميگوييم مطالبه عدالت يعني اينها. چرا يك پليس خطايي ميكند يقهي او را ميگيريم. دستگاه امنيتي و قضايي يك خطا ميكند با آن برخورد ميشود. اما هيچوقت در حوزه علم نبايد با كسي برخورد كرد؟
رئيس فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي 5 سال رئيس فرهنگستان است و 19 سال در اين فرهنگستان عضو است، يك مصاحبهي يك صفحهاي كرده بود با يكي از اين خبرگزاريها كه براي من خيلي حيرت انگيز بود. ايشان گفته بود كه ميخواست كار علمي كند در فرهنگستان علوم بعد گفتند برو ميزها و صندليها را بشماريد. مسخره كرده بودند. 31 سال است حكومت اسلامي به وجود آمده كه آرزوي ائمه و انبيا بود، امروز در كردستان و سيستان و بلوچستان ما داريم شهيد ميدهيم كه شما آرام بنشينيد علم توليد كنيد، 19 سال عضو فرهگستان علوم هستيد به شما گفتند صندليها را بشمار؟ كي گفت؟ مگر تو بزرگ علمي كشور نيستي؟ اگر قرار است اندازه مؤسسه فرهنگي كنار يك مسجد فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي كاركرد داشته باشد ديگر چه كاري است كه رئيس آن را رئيسجمهور انتخاب كند؟ شوراي عالي انقلاب فرهنگي انتخاب كند؟ آنجايي كه از خدا طلب استغفار ميكنم براي اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي شامل حال شخص شما ميشود. شما كه نتوانستيد پاسخ داروينيسم را بدهيد. امروز اگر در آمريكا كسي داروين را نقد كند از آن دانشگاه اخراجش ميكنند. اما شما بي سر و صدا نشستيد و از بيتالمال مسلمين استفاده كرديد و ارتزاق كرديد و اجازه داديد كه داروينيسم تا فيهاخالدون سيستم آموزشي و تربيتي جامعه ما نفوذ پيدا كند. حالا آمديد بعد از 19 سال اينكه علم توليد نكرديد، لحن رهبر مملكت درباره توليد علم را به سخره گرفتيد.
اگر ميخواهيد بدانيد چه كساني در جنگ نرم باختند همين آدمي كه مصاحبه كرده است را ببينيد 19 سال در زمين خودمان با قواعد دشمن عمل ميكرده است. \"كانت\" درس دادن كه هنر نيست. اگر توانستي كانت جامعه خودت باشي هنر است. آنجايي كه بعضي گير كردند در حوزه علميه و هنوز گير منطق ارسطويي هستند و بعضي در دانشگاه گير كردند در هگل و كانت معلوم است جامعه بايد با پليس خود در اين قضايا برخورد كند. با دستگاه قضايي يا با دستگاه امنيتي. چون شخص عالم حوزه علميه و استاد دانشگاه به وظيفه خود عمل نكرده است.
ذهن و قلب مردم ما را توليد فكري و اقناعي و ارضايي خوب نداشتيم ديگري نشسته است هزارتا هزارتا فيلم سينمايي و سريال براي ما ميسازد يا در سه دسته كتاب مينويسد، علم توليد ميكند بعد شما بعد از 70سال سن، حرمتي كه حكومت براي شما گذاشته است و 19 سال عضو فرهنگستان علوم مملكت هستيد و 5 سال رئيس آن فرهنگستان هستيد بايد بنشيني در دانشگاه تهران كه بله آب ميوه توليد ميكنند علم هم توليد ميكنند! عدم اقناع در جامعه امروز بخشي از آن گردن شماست. اين كه حكومت بعد از 30 سال مهمترين حزبهايي كه در آن به وجود ميآيد يكي از آنها ميشود حزب ليبرال دموكرات ميگويد بايد ذوب شويم در سياست جهاني و فرهنگ ليبرالي و يك گروه ديگر ميگويد بايد ذوب شويم در انديشههاي ماركسيستي آقاي \"هابر ماكس\" در انديشه سوسياليستي، تقصير آن گردن شماست كه در فرهنگستان علوم، علم جديد توليد نكرديد. اگر مطالبه عدالت است فقط يقه كسي كه برج ميسازد را نميگيرند، اگرمطالبه عدالت است فقط گردن آن كسي كه در كهريزك خلاف كرده است را نميگيرند، بايد يقه شما را گرفت.
جنگ نرم جنگ علمي است، جنگ نظريهها است، جنگ مفاهيم است، جنگ حب و بغض است. شما چه كار كرديد در توليد مهمات اين جنگ، مهمات اين جنگ فكر، علم، انديشه و اعتقاد است. قضاوتي كه الآن اينجا نشستيم مبادا پشت سر نسل شما صورت بگيرد. نسل قبلي افتخارش اين بود كه يك وجب اين مملكت دست دشمن نماند و مدلي را ياد داد كه حزبالله لبنان و حماس شد و توانست با مدل حسين فهميده كه برگرفته از مدل عاشوراي امام حسين عليهالسلام بود سرزمين خودشان را نجات بدهند. اما نسل شما نبايد نوستالژي دفاع مقدس را داشته باشد. دفاع مقدس شما چيز ديگري است. دفاع مقدس اين نسل قدرت تصرف قلبها و ذهنهاست. چگونه ميتوانيد باورهايي كه را كه در ذهن افراد نقش بسته است و تبديل به بتون آرمه شده است را بتواند متلاشي و پودر كنيد، شك نكنيد بعضي جاها مولوي اشتباه داشته است، ترديد نكنيد. گذشتگان ما، بزرگان ما هستند، احترام به آنها ميگذاريم اما سئوال براي امروز مطرح است و سئوال امروزي را بايد جواب امروزي داد.
در قضيه داروينيسم ديديد، باورتان اين است كه رشتهتان خوب است، علوم تجربي خوانديد و كنكور داديد و مادرتان گوشي را برداشته تماس گرفته و گفته آقاي دكتر از كنكور برميگردد. از همين اول ميگويد آقاي دكتر. اما خود آنهايي كه پزشك هستند، نميدانند كه دارند در داروينيسم قطعهاي از اين بعد فيزيكي و مادي بشر را مطالعه ميكنند. اين دندان انسان را كه مينايي دارد، عصب دارد و ريشه اي دارد اين مهم است كه انسان 6 سال وقت خود را بگذارد، فطرت انسان نياز ندارد رشته علمي براي آن داشته باشيم؟
آقايان شوراي عالي انقلاب فرهنگي آقايان فرهنگستان علوم! ضرورت نداشت ما يك رشته فطرت شناسي داشته باشيم؟ انسان همين جسد است؟ همين بعد مادي است؟ در اين فضا عنصر هنري بودند. چه كساني سرداران جنگ نرم هستند در باب حب و بغض؟ كساني كه هنرمند هستند. كساني كه سربازان جنگ نرم در وادي شك و يقين هستند كساني كه دانشمند و ژورناليست و اصحاب رسانه هستند، آنهايي كه حب و بغض را رقم ميزنند به آنها ميگويند \"هنري\"، هنر يعني مديريت حب و بغض. و علم يعني مديريت شك و يقين. يك باور علمي داريم اگر باور علمي جديد آمد باور علمي قبلي را كنار ميزند.
كار خيلي دشوارتر از اين حرفهاست. مقام معظم رهبري يك روز فرمود جنبش نرمافزاري و نهضت توليد علم، يكروز فرمود مهندسي فرهنگي، يكروز فرمود تهاجم فرهنگي، شبيخون فرهنگي، تهديد نرم، يك روز فرمود كه كرسيهاي نظريهپردازي و آزادانديشي، امروز ميفرمايند جنگ نرم، همه اينها يك كلمه است و يك مفهوم يعني بر مديريت حب و بغض و شك و يقين افراد دلالت دارد.
بله! در اين مسير رسانهها، فيلمهاي سينمايي و خطابه مؤثر است. اما آيا ائمه و انبياي ما فقط با گفتن عمل ميكردند و يا سيرهي آنها هم همين بود. بسياري از دانشمندان و دانشگاهيان و حوزويان ما آنچه كه در اين انتخابات از آنها صورت گرفت موجب شد كه هرچه نوشته بودند و گفته بودند كنار گذاشته شود. امام معصوم عليهالسلام دعوت ميكند مردم را به \"غير السنتكم\"، به غير زبان. مردم را دعوت كنيد به عمل و سيره تان، ممكن است ما هزاران جلد كتاب بنويسيم مادامي كه دانشجوي ما و مردم در كف جامعه نگاه ميكنند كه ما عملي جدا از آنكه گفتيم انجام ميدهيم از ما نميپذيرند، الآن اگر اين برق قطع شود شما قضاوت ميكنيد درباره وزارت نيرو واداره برق، اگر يك آدم فكري، آدمي كه بايد به مردم بگويد راه حق اين است نه اين، به مردم فرقان بدهد، اگر نتوانست سربزنگاه راهنمايي كند، آدم دانشگاهي و حوزوي و آدم هنرمند و روزنامهنگار به وظيفه خود در بزنگاه عمل نكرده است.
اين پيشدرآمد جنگ نرم بود. جنگ نرم ملاحظات و ابعاد پيچيدهاي دارد. نكات و چهارچوبهايي دارد، اينكه چطور بايد حب و بغض را رقم زد، روش دارد. اينكه چطور بايد شك و يقين را رقم زد، روش دارد. بماند براي وقتي ديگر. در اين بحث مقدماتي درددلي كه با دوستان داشتيم اين نكته بود كه ما در اختلافات داخلي به تعبير قرآن فشل ميشويم، هر دوستي در هر جناح سياسي كه هست بايستي بداند با در زمين خودمان دارد بازي ميكند يا در زمين دشمن. اگر در زمين خودمان است بايد قواعد خودمان بازي ميكند يا با قواعد دشمن. اگر نميداند كه در زمين خودمان با قواعد دشمن بازي مي كند بداند كه ذلت براي آن رقم خورده است، آنطور كه حضرت اميرالمؤمنين در خطبه 27 نهجالبلاغه به ضرس قاطع اين نكته را ميفرمايد كه ذليل و خوار نشد مگر مردمي كه در خانه خود با دشمن جنگيد. اينجا بدون اينكه بدانيم، كولي مجاني به دشمن ميدهيم. متقاعد شديم كه اغوا شويم و هرچه آنها گفتند انجام دهيم.
نكتهاي كه مدنظرم بود تضمين اين نكته است كه ولايتپذيري يك مقوله فكري است و هيچ انساني در زندگي نيست كه ولايت ندارد، همه ما از لحظه به دنيا آمدنمان تا لحظه مردنمان ولايت كساني يا چيزهايي بر ما مستولي شده است. خوش به حال كسي كه ميداند قلبش براي چه كسي ميتپد و ميداند كه صندوق ميوه حب درونش را خالي ميكند بيرون، مجدداً ميوههاي سالم حب را در درون خودش ميچيند و گنديدهها و نخالههاي آن را دور ميريزد. خوش به حال چنين كسي.
چنين كسي تولي و تبري خود را اصلاح كرده است. در غير اينصورت نمازش، قيامش، حج و جهاد و خمس و زكاتش محل اشكال است. بدون ترديد. پيشنياز صلاة و صيام مناسب، حضور قلب است. من چرا نميتوانم سر نماز حضور قلب داشته باشم. چون قلب من مملو از حب و بغضهاي نامناسب است.
● سخنران: حسن - عباسي
● منبع: سایت های خبری - رجانيوز - تاريخ شمسی نشر 17/11/1388 |