عبدالرضا داوري معاون خبرگزاري ايرناست. تجربه حضور در فضاهاي رسانهاي و محافل دانشگاهي از داوري چهرهاي ساخته که درباره چيستي و چگونگي جنگ نرم و رسانه ها كه ابزار قدرتمند اين جنگ مي باشند گفتني هاي بسياري دارد. درباره جنگ نرم و كاركردهاي آن با وي به گفت وگو نشسته ايم. ● تعريف شما از جنگ نرم چيست؟ جنگ نرم نبردي است که در برابر رقبا و دشمنان اعمال ميشود و در اين مبنا به معناي استفاده از قدرت نرم است، يعني يک نوع قدرت اغناکننده و اغواکننده. براي همين من قدرت نرم را قدرت «غوي» نام گذاشتم که از ريشه اغوا ميآيد؛ قدرتي که اغواگر است. درست است که ادبيات جنگ و قدرت نرم عمرش به يکي دو دهه اخير مربوط ميشود، اما واقعيت اين است که قدرت نرم و جنگ نرم عمري به قدمت خلقت انسان دارد. اولين موجودي که قدرت نرم را بهکار برد تا بتواند اهداف خود را پيش ببرد شيطان است که در بهشت تصوير آن ميوه ممنوعه را براي انسان به يک ميوه حلال و مشروع تبديل کرد، چون قدرت نرم اصولا کارش تصويرسازي ذهني است، يعني در جبهه مقابل و رقيب سعي ميکند که تصاوير ذهني را تغيير دهد؛ بد را خوب جلوه دهد؛ کوچک را بزرگ کند؛ بزرگ را کوچک کند. اولين موجود هم شيطان بوده که از اين قدرت نرم استفاده کرد، همانطور که سوگند هم خورده بود که تمام بندگان را اغوا ميکند مگر آنها که مخلصند. سالها سال است که بهکارگيري قدرت نرم در غرب رايج است. آمريکا بهعنوان نماد اصلي جهان سرمايهداري، بناي آن دارد که تصاوير ذهني ملتها را چنان که خودش ميخواهد تغيير دهد، اين يعني بهکارگيري قدرت نرم. البته طي ماههاي اخير در کشور ما نيز مقداري برجستهتر شده است، هرچند که من اعتقاد دارم که ما از ابتداي انقلاب درگير جنگ نرم بوديم. ● جنگ نرم داراي چه اشکالي است؟ جنگ نرم يعني تغيير تصاوير ذهني ملتها، يعني اگر آمريکا با ايران وارد جنگ ميشود بنا دارد که تصوير ذهني مردم ايران و ملتهاي ديگر را نسبت به نظام جمهوري اسلامي تغيير دهد. آمريکاييها بهدنبال اين هستند تا نشان دهند نظام جمهوري اسلامي يک نظام سرکوبگر و يک نظام خونريز است که به شهروندان خودش رحم نميکند. آنها بهدنبال اين هستند که تصويري که انقلاب ما براي اين نظام ايجاد کرده را تغيير دهند و از همين جهت هم پايگاه و مشروعيت نظام را در داخل و در مقوله بينالمللي ميخواهند، خدشهدار کنند در حقيقت پايگاه ملي و بينالمللي زمينه پيشروي انقلاب را در جبهه استکبار ايجاد کرده است، اينها بهدنبال تخريب اين دو جنبه هستند. در انتخابات اخير هم سوژهاي را بهدست آوردند که بتوانند اين روند را انجام دهند که متأسفانه بايد گفت در حوزه بينالملل تا حدي موفق بودند و توانستند تصوير نظام جمهوري اسلامي را در عرصه بينالمللي تخريب کنند و شبهات بسياري هم در داخل ايجاد کردند که اينها جاي تأمل دارد. ● مخاطبهاي جنگ نرم چه گروههايي هستند؟ به اعتقاد من جنگ نرم دو مخاطب جدي دارد؛ بخشي خواص و نخبگان و مسئولان ارشد کشور هستند که دشمن با روندي که طي ميکند و تصاوير ذهني که براي آنها ايجاد ميکند در تصميمسازيهاي آنها دخالت ميکند، مانند اتفاقي که زمان رياستجمهوري آقاي خاتمي در بحث هستهاي افتاد. در آن مقطع، عليرغم اينکه عامه مردم خواستار پايداري و ايستادگي بودند، مسئولان ما بهدليل آن تصاوير ذهني که از جنگ برايشان ايجاد شده بود مقاومت نکردند. پس مخاطب اول جنگ نرم خواص هست و ما نبايد تصور کنيم که مخاطب جنگ نرم تنها عوام هستند اتفاقا بخش اصلي همان سياستمداران و تصميمسازان و تصميمگيران جامعه هستند و بخش ديگر عامه مردم که به آنها القا ميکنند جامعه بهسمت ناامني و ناپايداري و سستي ميرود و اينها باعث ميشود بهتدريج جامعه بنيادهاي اصليش را از دست بدهد. ● براي خنثيسازي اين پديده چه بايد کرد؟ اگر اظهارات همه کساني که در حوزه تاريخ و علوم سياسي فعاليت کردند را مرور کنيم، ميبينيم مهمترين موضوعي که ميتوان به عنوان راه حل در اين زمينه طرح کرد؛ استقامت مسئولان است يعني اگر در مسئولان ما کمترين عقبنشيني و کمترين ترديدي ايجاد شود، دقيقا مانند آبي است که پشت يک سد جمع شده است و با يک حفره و سوراخ کوچک آن سد نابود ميشود. به اعتقاد من، مهمترين موضوعي که تا به حال هم دشمن نتوانسته در آن حوزه موفق باشد، همين استقامت مسئولان و بهويژه تدبير و استقامت رهبري بوده است از اينرو بايد آحاد جامعه در يک جهت، فضاي عمومي ايجاد کنيم تا زمينه تداوم اين تدبير و استقامت وجود داشته باشد. ● ما چه کنيم که خودمان هم به اين قدرت نرم برسيم؟ انقلاب اسلامي اصولا ابزارش از ابتدا قدرت نرم بوده اگر پيش از انقلاب را بررسي کنيد ميبينيد امام با حرکتهاي چريکي و ترور مخالف بودند. امام خميني همان موقع نيز اعتقاد داشتند براي پيروزي بر شاه بايد قدرت نرم را بهکار بگيريم و خود ايشان هم قدرت نرم را بهکار گرفتند و پيروز شدند ما هم بايد همين روند را ادامه دهيم. در حال حاضر مهمترين مشکل غرب اين است که از انتشار پيام انقلاب اسلامي به ساير کشورها ميترسد. در حال حاضر اين پيام در لبنان، فلسطين، پاکستان و افغانستان شنيده شده است؛ حتي در عربستان و اتفاقاتي که در يمن اتفاق ميافتد بهدليل انتشار پيام انقلاب به اين کشورهاست. که اين همان قدرت نرم انقلاب است، يعني قدرت اغنايي انقلاب چراکه انقلاب پيامهايي را صادر ميکند که با فطرت انسانها سازگار بوده است. مثالي درباره استفاده از اين قدرت نرم ميزنم، زمانيکه آقاي خاتمي دوم خرداد 1376 رييسجمهور شد، چهار روزنامه دوم خردادي داشتيم: روزنامه «سلام» که آقاي خويينيها مدير مسئولش بود؛ روزنامه «اخبار اقتصاد» که آقاي عيسي سحرخيز مسئولش بود؛ روزنامه «همشهري» که ارگان شهرداري و آقاي کرباسچي مسئولش بود و روزنامه «ايران» که آقاي وردينژاد مدير مسئول اين روزنامه بود؛ اين چهار روزنامه از دوم خرداد 1376 تا دوم خرداد 1377 در بازه زماني که هنوز روزنامههاي زنجيرهاي منتشر نميشدند در اين يک سال نزديک به يک ميليونبار عبارت «دوم خرداد» را تکرار کردند و قريب به 2 هزار مقاله درباره اين موضوع نوشتند، آنها اين عبارت را تواتر دادند؛ آنها اين پيروزي را به يک جريان گفتماني و ژورناليستي تبديل کردند تا بتوانند فضاي اجتماعي را تصاحب کنند، حال در نظر بگيريد امروز آقاي احمدينژاد پيروز شده با 24 ميليون رأي در يک مشارکت 40 ميليوني؛ در رقابتي که در تاريخ رقابتهاي سياسي ايران بيسابقه بوده؛ در اين فضا پيروز شده، اما در حال حاضر چند مقاله در اين مدت درباره بيست و دوم خرداد نوشته شده است، البته در تخريب آن مقالات زيادي نوشته شده، اما درباره اين پيروزي هيچ. اتفاقي که افتاده اين بود که حاشيهنشينهاي کشور ما آمدند و ارادهشان را بر آن خواص و متني که مرفه بودند تحميل کردند، منتها اين حاشيهنشينهايي که 24 ميليون نفر بودند، چون تريبون و رسانه و فضايي در اختيار ندارند، نميتوانند صداشان را بهجايي برسانند، در حاليکه طرف ديگر چون به رسانههاي داخلي و خارجي دسترسي دارند، صدايشان در فضاي اجتماعي پژواک دارد و شنيده و ديده ميشود؛ حتي براي خودشان نماد سبز درست کردند. واقعيت اين است پيروزي آقاي خاتمي نسبت به پيروزي آقاي احمدينژاد پيروزي درخشاني نيست، اما آقاي خاتمي و تيمشان آن فضا را به يک جريان اجتماعي تبديل کردند، ولي ما اين پيروزي که مختص جريان اصولگراست را به يک جريان اجتماعي تبديل نکرديم و اين از نقاط ضعف ماست. ● ما کاري کردهايم که بستر براي جنگ نرم فراهم شود؟ شيطان گفت من بندههايي را اغوا ميکنم که مخلص نيستند، من مخلصين را نميتوانم اغوا کنم. يقين بدانيد زماني قدرت نرم ميتواند تأثير بگذارد که ما يک سري مشکلات در داخل داشته باشيم. در حال حاضر هم در داخل کشور بحث تبعيضها و فاصلههاي طبقاتي و نابرابريها و ظلم وجود دارد و اين مسايل متأسفانه در جامعه ما ريشهدار است؛ در بعضي دورهها هم دولتها هيچ ارادهاي براي برخورد با اين پديدهها نداشتند؛ در دولت سازندگي و اصلاحات هيچ ارادهاي را براي برخورد با تبعيض و فساد نميبينيد، اتفاقا اين دولت براي اين آنقدر زير فشار است، چون کاري در اين حوزه انجام داده، هرچند که هنوز نتوانسته آن تأثير اصلي را داشته باشد، اما بالاخره اين اراده در اين دولت براي برخورد با تبعيض و فساد وجود داشته. به اعتقاد من، نقاط ضعف داخلي زمينهاي ايجاد ميکند تا آن اغنا و اغواي دشمن بتواند در کشور يارگيري کند و تأثيرگذار باشد. ● در اين ميان رسانهها چه نقشي را ايفا ميکنند؟ رسانه ابزار قدرت نرم است. ريشه قدرت نرم در اغنا و در کلام و تصوير است يعني چيزي جز رسانه نميتواند حامل ابزار قدرت نرم باشد. فقط رسانه است؛ حداقل من ابزار ديگري نميشناسم. الان در حوزه نبردها بسياري از آنها در حوزه رسانه اتفاق ميافتد، تهديدها و تحريمها همه اينها داراي جنسي رسانهاي هستند و در عمل خيلي اتفاق نميافتند. ● فرهنگ و هنر چه جايگاهي براي مقابله با جنگ نرم دارند؟ جنگ نرم تغيير تصاوير ذهني ملتهاست؛ تغيير تصاوير ذهني هم صرفا کاري است که بايد مبناي فرهنگي و هنري داشته باشد؛ کاري که امروز در غرب انجام ميشود، آنها مفهومي به نام اسلامشناسي را به هاليوود ارايه ميدهند و از آن بستههاي هنري براي مقابله با اين موج تحويل ميگيرند. کاري که ما نکرديم؛ کاري که ما بايد آن را در سطوح مختلف تعريف کنيم و از پتانسيل و توان خوبي که در فرهنگ و تمدن ايراني وجود دارد، براي مقابله با هجمههاي دشمن بهره بگيريم. ● وظيفه و رسالت ديدهبانان سياسي و فرهنگي براي مقابله با جنگ نرم چيست؟ اگر بخواهيم صرفا به حوزه سياسي محدودش کنيم، بايد بگوييم وظيفه آگاهي بخشي است يعني بايد پشت صحنه اين جريانها را روشن کنيم. بهطور مثال، ماهيت رسانه بيبيسي فارسي را به مردم بشناسانيم. من جزوهاي در اين زمينه آماده و در هر محفل دانشجويي ارايه ميکردم، براي افرادي هم که گرايشهاي سبز داشتند و ميديدم در آنها ترديد ايجاد ميشود. مردم ما مردمي هستند که بهشدت نسبت به بيگانه حساسيت دارند، وقتي ميبينند جرياني به نام سبز ايجاد شده که غرب و بيگانگان همه همت خود را گذاشتند که آن را تقويت کنند، يقين بدانيد مردم در حمايت از آن دچار ترديد ميشوند؛ همينطور که شدند و در حال حاضر اگر ريزشي در جريان سبز اتفاق افتاده، بخش عمدهاش بهخاطر اين است که براي مردم روشن شده است که اين جريانات به خارج اتصال دارند و غرب ميخواهد از آنها حمايت کند. ما بايد پشت صحنه اين جريانها را روشن کنيم، اگر بخواهيم مشکل را ريشهاي حل کنيم، اگر بخواهيم فضايي ايجاد کنيم که افراد جامعه نسبت به جنگ نرم و دسايس دشمن واکسينه شوند، بايد آسيبها و آفتها را از بين ببريم؛ ما بايد به آنچه رهبري هم تأکيد داشتند يعني مبارزه با فقر و فساد و تبعيض بپردازيم. اگر اين براي مردم باور شود که مسئولان ما، نظام ما، همگي ارادهشان در اين زمينه است، نه اينکه تنها بخش خاصي چون رهبري و رييس جمهور به آن تأکيد دارند، اگر ببينند نظام در همه زمينهها و همه دستگاههاي اجرايي آمدهاند تا فقر و فساد و تبعيض را از بين ببرند، يقين بدانيد که هيچ نوع آسيبپذيري نخواهيم داشت. رمز موفقيت در اين کار، ايجاد اعتماد بين مردم و نهادهاي حاکميتي است؛ اين اعتماد هرچه تقويت شود، يقين بدانيد که زمينه جنگ نرم کاهش پيدا ميکند. ● اگر امروز اين اعتماد کمرنگ است، علتش چيست؟ علتش ناکارآمديها و کارکردهاي اشتباهي است که ما در بعضي حوزهها داريم. من خودم در قوه قضاييه ارادهاي براي مبارزه با فساد نميبينم، اما اين باور در مردم ما نيست، از طرف ديگر، کارآمديها بايد افزايش پيدا کند. بهطور مثال، اين کاري که دولت در طرح تحول اقتصادي شروع کرده، يک بحث ريشهاي در اقتصاد ايران است و همه بايد کمک کنند تا طي يکي دو سال آينده اين بحث، اجرا و بخشي از مشکلات اقتصادي مردم حل شود و مردم ما از يک سري برخورداريها بهرهمند شوند. فشارهاي اقتصادي که الان روي مردم است، بسيارشان بهتدريج باعث کاهش اعتماد بين مردم و حاکميت ميشود، ما نبايد اينها را فراموش کنيم. بايد يک عزم و اراده ملي در سطح نخبگان درجه يک کشور و رؤساي سه قوه در اين حوزه ايجاد شود و اينها با هم همدل و همراه باشند، البته بايد حقوق همه نهادها حفظ شود، اما واقعيت اين است که مشکلات کشور ما در حدي است که اگر همدلي و همراهي بين قواي کشور نباشد، ما آيندهمان، آينده زيبايي نخواهد بود. از آنجا که ما دشمن داريم، براي اينکه در داخل يکپارچه و منسجم باشيم، بايد خودخواهيها و منيتها و هواهاي نفس و رقابتهاي دنيوي را کنار بگذاريم و ديدگاهها و رهنمودهاي رهبري را مبنا قرار دهيم و ساختارهايمان را تنظيم کنيم. ● نام گفت و گو شونده: عبدالرضا - داوري ● منبع: هفته نامه - پنجره - 1388 - شماره 21 - تاريخ شمسی نشر 00/00/1388 |