در تعريف جنگ نرم آمده است: تلاش برنامه ريزي شده دشمن از طريق نفوذ و تأثيرگذاري بر اعتقادات، باورها، ارزشها و الگوهاي رفتاري يك ملت و نظام سياسي، جهت سلب و يا تحميل اراده و ايجاد تغييرات در اركان يك كشور در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي. شايد اين سئوال پيش بيايد كه با توجه به كشته شدن امام حسين(ع) و ياران با وفايش در جنگ شمشير و نيزه چگونه ميشود رابطهاي ميان جنگ نرم و حادثه عظيم عاشورا برقرار كرد. براي پاسخ به اين سئوال بايست به نيم قرن قبل از واقعه عاشورا يعني زمان رحلت پيامبر (ص) تا سال 61 هجري برگرديم و حوادث رخ داده در اين 50 سال را مورد بازبيني قرار دهيم. پس از حادثه غدير كه كسي فكر نميكرد با توجه به تأكيدات پيامبر(ص) مبني بر جانشيني حضرت علي(ع) گروهي كه خود از پيشگامان بيعت با اميرالمومنين بودند در طي يك حركت از پيش طراحي شده و با عمليات رواني گسترده مردم را به پيمان شكني و بيعت با ابوبكر دعوت كردند. و اين اولين جرقه اي بود تا جنگ نرم دشمنان اسلام بر عليه اسلام ناب محمدي شروع گردد. پاسخ تمام دشمنيها با اسلام ناب را در شبه جزيره عرب بايست در كينههاي بني اميه از بنيهاشم كه از آغاز رسالت نبي مكرم اسلام(ص) جستجو كرد. باور و اعتقاد مسلمانان شبه جزيره عرب و همچنين مناطق فتح شده توسط مسلمانان هدف نهايي دشمنان اسلام ناب بود به طوري كه گروهي يهودي تازه مسلمان شده مامور ترويج اسلام گشته و اسلام را با كمترين توجه به اصول و مباني اعتقادي اش ترويج و تبليغ ميكردند. اين كج باوريها از زمان خليفه دوم سير صعودي به خود گرفت و پس از شهادت مولي الموحدين به اوج خود رسيد تا آنجايي كه پس از شهادت حضرت علي (ع) در محراب مسجد در بعضي ممالك اسلامي اين شايعه نقل محافل شده بود: مگر علي نماز هم ميخواند؟ اگر معاويه را به عنوان يكي از متخصص ترين افرادي كه به روشهاي جنگ نرم در جبهه دشمن آشنايي داشت، البته آن هم به واسطه مشاوراني حيلهگر و بعضاً يهودي، بناميم حرفي به گزاف نگفتهايم. معاويه در تمام دوران حكومتش از رويارويي نظامي با لشگريان اسلام ناب دوري ميكرد و با تاكيد مشاورانش، جنگ نرم و تاثيرگذاري بر باور مردم را بهترين روش در مبارزه با اسلام ناب ميدانست. در پاره اوقات مانند جنگ صفين نيز كه مجبور به رويارويي نظامي شد؛ شكست سختي خورد كه با هوشمندي مشاورانش و عدم ولايت پذيري لشگر اسلام به وسيله حربهاي از حربههاي جنگ نرم نتيجه جنگ را به نفع خود متمايل كرد. پس از آن بود كه معاويه با استمداد از تجربه موفق خود از بهره گيري ابزار جنگ نرم بر عليه اسلام ناب رويه و اهتمام خود را بيش از پيش بر روي تاثيرگذاري بر باورها و اعتقادات مسلمانان قرار داد. و اولين نتيجه را هنگامي گرفت كه ابن ملجم مرادي كه جانبازان و لشگريان حضرت علي(ع) و از نماز شب خوانان و متهجدان دوران بود با نيت "قربه الي الله " در محراب عبادت شمشير به فرق حضرت علي(ع) زد و آن حضرت را به شهادت رساند. كمكم تجربه استفاده از ابزارهاي جنگ نرم جاي جنگ شمشير را تنگ و تنگتر كرد تا آنجايي كه امام حسن مجتبي(ع) ميفرمود: اگر به اندازه انگشتان دو دست يار با وفا داشتم جنگ را بر صلح ترجيح مي دادم. * اصول تبليغاتي و عمليات رواني معاويه بر چند اصل استوار بود: 1- سد آگاهي مردم استفاده از جهل مخاطب و تزريق اطلاعات غلط يكي از موثرترين راههاي تاثير گذاري دلخواه برروح و روان جوامع است. از همين رو معاويه با حصر كامل فرهنگي مناطق حاكميت خود از اين روش بهرههاي فراواني برد. براي مثال ميتوان به جلوگيري از رفت و آمد محدثين ساير بلاد اسلامي به حوزه حكومتي خود، جلوگيري از خروج و اقامت شاميان در خارج از شام به مدت طولاني، جلوگيري از كتابت و نقل احاديث نبوي در شام و ترويج علوم و فنون ديگر همچون داستان سرايي به جاي علم حديث (كه منشأ ورود بسياري از اسرائيليات و فرهنگ ساختگي يهود به كتب اسلامي شد) اشاره كرد. 2- شايعه و تشنج آفريني شايعه، معمولترين ابزار جنگ نرم و در عين حال تاثيرگذارترين آنهاست.ابزاري كه ميتواند يك جامعه را از هم بپاشاند و باطل را جاي حق قرار دهد. معاويه به وسيله اين ابزار تهديد كشته شدن عثمان را كه ميرفت دردسري تازه براي او فراهم كند را به فرصت تبديل كرد و با نزديك شدن به خانواده خليفه سوم و حتي خواستگاري از همسر عثمان (كه البته با مخالفت او روبرو شد) خود را خونخواه عثمان خواند و از حضرت علي (ع) خواستار تحويل دادن قاتلان خليفه سوم به خود شد. و در منابر و محافل و مجالس در حوزه حكومتي خود لعن علي (ع) و مدح عثمان را واجب كرد به طوري كه لعن علي (ع) را جزو مستحبات دين اسلام جا انداخت. 3- اسطوره سازي يكي ديگر از روشهاي جنگ نرم اسطورهسازي و چهره كردن افرادي به منظور جمع شدن مخاطبان گرد اوست. معاويه با استخدام تازه مسلمان شدگان يهودي به جعل حديث روي آورد.به طوري كه خود را از كاتبان وحي و اصحاب بزرگ پيامبر(ص) را از مسلمانان معمولي معرفي ميكرد و بدينسان خود را به عنوان محور اسلام و اهل بيت پيامبر(ص) مسلمانان عادي و بعضاً خارجي قلمداد ميكرد. 4- سست كردن اعتقادات مذهبي يكي ديگر از ابزارهاي جنگ نرم، سست كردن اعتقادات مذهبي جوامع است.اعتقاداتي كه مبناي اصلي هر ديني است و سست شدن آن موجبات فروپاشي جوامع از درون ميباشد. معاويه با معمول كردن بيحرمتيها به دين و سوق دادن مردم به زندگيهاي تجملي و زراندوزي و همچنين معرفي رذايل اخلاقي و ديني به عنوان فضايل اخلاقي راه انحطاط جامعه اسلامي را هموار كرد تا جايي كه فردي مانند يزيد كه ميگساري و سگ بازي او شهره خاص و عام بود، توانست خود را خليفه اسلامي بنامد. نمونههاي ذكر شده تنها نمونهاي از اقدامات رواني و غيرنظامي دستگاه اموي بر عليه اسلام ناب بود كه به جهت تبيين دوران قبل از واقعه عاشورا نقل شد. واقعه عاشورا در دوراني به وقوع پيوست كه تنها 50 سال از رحلت پيامبر اسلام(ص) ميگذشت و هنوز بسياري از صحابه ايشان در قيد حيات بودند و از زبان رسول گرامي اسلام "حسين مني و انا من حسين " را شنيده بودند.هنوز يادشان نرفته بود كه پيامبر(ص) فرمود: حسن و حسين سيدي شباب اهل الجنه. عدهاي به خاطر حفظ جان، عدهاي به خاطر حب جاه و عدهاي به خاطر مال دنيا و عموماً به خاطر ضعف ايمان در مقابل فرزند رسول خدا(ص) قرار گرفتند و پس از شهادت ايشان اهل بيت پيامبر(ص) را به اسارت بردند. نكته قابل توجه در اين ميان آن است كه فرماندهان سپاه يزيد جملگي از فرماندهان لشگر مولا علي (ع) و از سابقين در دين بودند.شمر، عمرسعد و بسياري ديگر از سردمداران سپاه اموي نمازخوان بودند و خود را معتقد به اصول اسلامي ميدانستند و حتي بسياري با نيت "قربة الي الله " سر از بدن فرزندان رسول خدا جدا ميكردند. اينجا بود كه حضرت اباعبدالله الحسين (ع) فرمودند: مردم بنده دنيا شدهاند و دينشان لقلقه زبانشان است. عمليات رواني و شيوههاي تبليغاتي معاويه و پس از آن يزيد تا آنجا پيش رفت كه از جمعيت مسلمانان آن زمان تنها حدود 150 نفر آن هم با كودكان و زنان و سالخوردگان، به ياري فرزند رسول خدا و در ركاب حضرت بودند و ديگر مسلمانان به دلايل ذكر شده يا سكوت كردند و دم بر نياوردند و نداي "هل من ناصر ينصرني " امام را بيپاسخ گذاشتند و يا وقيحانه در مقابل حضرت ايستادند و دست خود را به خون فرزندان رسول خدا آغشته كردند. كار تا جايي پيش رفت كه پس از شهادت آل بيت رسول خدا(ص) و به اسارت رفتن گروهي ديگر از اهل بيت عصمت و طهارت مردم كوفه و سپس شاميان به با سنگ و كلوخ به استقبال اهل بيت پيامبر (ص) رفتند به عنوان خارج شدگان از دين اسلام. انا قتيل العبرات. اين جمله را بارها و بارها شنيدهايم كه حضرت فرمودهاند: من كشته اشكم. به راستي حضرت كشته كدامين اشك شدهاند؟ به نظر تعبير اين جمله به گريه كردن شيعيان حضرت در مصائب ايشان و اهل بيت مكرمشان كامل به نظر نميرسد و در خواست حضرت براي حزن اندوه شيعيان براي مصائبشان واكنشي در جهت عملي است كه عامل اصلي شهادت ايشان است كه آن را بايست در حربههاي عمليات رواني دستگاه اموي پس از قتل عثمان جستجو كرد. رمز و راز اين مطلب را بايست در منابر نماز جمعه، جماعات و اجتماعات مسلمين پيدا كرد.آنجايي كه معاويه دستور برپايي مجلس روضه براي عثمان را صادر و اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان علي (ع) را قاتلان عثمان معرفي ميكرد و احساسات مردم را برعليه خاندان رسول الله (ص) بر ميانگيخت تا سرانجام منجر به مقابله بر عليه فرزند رسول خدا(ص) گشت. از همين روست كه حضرت اباعبدالله (ع) در روز عاشورا و پس از آن زين العابدين(ع) و زينب كبري(س) به مقابله با اين حركت خزنده و عمليات رواني برخاسته و به حق همين روشنگريها و مقابله با جنگ نرم دشمن رمز ماندگاري قيام حسيني (ع) است كه در آينده به آن خواهم پرداخت. |