چكيده عمليات رواني از دو بخش عملي و نظري تشكيل شده است. در بيشتر مراكز علمي، دانشگاهي، نظامي و غيرنظامي، به بخشهاي نظري عمليات رواني توجه شده و سعي بر اين است بر اساس علوم ارتباطات و روانشناسي هر روز به غناي اين دانش افزوده شود. اين امر در دو حوزه نظريهپردازي و تحليل عمليات رواني انجام ميگيرد، اما از لحاظ عملي اين حاكميتها و ارتشهاي آنها هستند كه متولي اجراي عمليات رواني ميباشند، آنها متناسب با دانش خود، آگاهانه يا ناآگاهانه به عمليات رواني اقدام ميكنند و در مراحل پايينتر اين عمليات در اختيار كارگزاراني قرار ميگيرد كه هيچگونه اشرافي به موضوع نداشته و يا حتي از اين عمليات آگاهي ندارند و تنها وظيفه ابلاغ شده را اجرا ميكنند. با توجه به مطالب مذكور مشاهده ميشود فاصله زيادي بين بخشهاي عملي و نظري است هر چند كه نبود اشراف به يك سيستم به معناي استفاده نكردن از آن نيست، ولي پيوند اين دو باعث هر چه پربارتر شدن اين حوزه اعم از تهاجمي يا تدافعي است و اشراف بيشتر به سيستم عمليات رواني، فعاليت مفيد و كارآمد آن را به بالاترين سطح ميرساند. گفتني است در جامعه ايران، فاصله ياد شده زياد است و كمتر مطلبي را ميتوان يافت كه پيوند بين دو حوزه عمل و نظر در آن رعايت شده باشد، با توجه به اين پيش درآمد، در اين مقاله سعي شده است نحوه عملياتيسازي عمليات رواني توصيف گردد. مقدمه عملياتيسازي عمليات رواني به معناي از قوه به فعل درآوردن دانش عمليات رواني است. به مفهوم ديگر تعدد و تنوع تعاريف، اصول و تكنيكهاي عمليات رواني، در كتب، مجلات و جزوات، به جز سردرگمي كارگزاران عمليات رواني چيز ديگري همراه ندارد. لذا در عملياتيسازي ابتدا سيستم يا محيطي كه قرار است در آن عمليات رواني اجرا شود تشريح ميشود، سپس اهداف و سياستهاي عمليات رواني تدوين و مشخص ميگردند و در نهايت استراتژيها و تكنيكهاي رسيدن به مقصود توصيه ميشود. در اين مقاله به اجمال محيط و گستره عمليات رواني تشريح ميشوند و استفاده از استراتژيها و تكنيكها براي رسيدن به نتيجه به مقالههاي آتي موكول ميگردد. تعريف عمليات رواني عمليات رواني از مفاهيمي است كه تا به حال تعاريف متعدد و گوناگوني براساس شرايط استفاده از آن ارائه شده است. صلاح نصر از نويسندگان مصري در تعريف عمليات رواني ميگويد: عمليات رواني همان جنگ كلمه و عقيده است، خواه به صورت مخفي، آشكار، شفاهي و يا كتبي باشد. اساساً سلاحي است كه به انسان و عقل او توجه دارد و هرگاه امكان برقراري ارتباط عاطفي با مخاطب را داشته باشد ميتواند به اعماق او نفوذ كند. (شيرازي 1376 ص14) ارتش امريكا در مارس 1955 م در آييننامه رزمي خود، تعريف جالب توجه و تقريباً كاملي از عمليات رواني ارائه كرده است: «عمليات رواني استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بيطرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه پشتيباني، براي برآوردن مقاصد و اهداف، ميباشد». (شيرازي 1376 ص15) ويليام داواتي عمليات رواني را مجموعه اقداماتي ميداند كه كشوري به منظور اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم خارجي با ابزارهايي غير از ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي انجام ميدهد. طرفداران اين نگرش، اغلب بر اين باورند كه تبليغات جزء اصلي و اساسي عمليات رواني است نه همه آن. نگرش ديگري وجود دارد كه معتقد است عمليات رواني، شامل طيف وسيعي از فعاليتها نظير ترور و خشونت سمبليك به منظور ارعاب يا ترغيب مخالفان براي تطبيق رفتار خود است. معتقدان به اين نگرش، فعاليتهاي پنهان نظير جاسوسي، براندازي، آدمكشي و ديگر روشهاي تروريسم و سانسور (زماني كه براي قالببندي افكار و رفتار گروههاي خاص طراحي شده باشد) را در قلمروي عمليات رواني قرار ميدهند. (حسيني 1373 ص2) نزديكترين تعريف به محتواي مقاله حاضر تعريف پل لاينبرگ است. وي (در سال 1954) در خصوص جنگ رواني مينويسد: جنگ رواني، استفاده از تبليغات ضد دشمن، همراه با اقدامات عملي است كه ماهيت نظامي، اقتصادي يا سياسي دارد. (سلطانيفر 1382 ص120) با توجه به تجربيات نگارنده در پژوهشهاي جنگ رواني امريكا عليه عراق (سبيلان اردستاني 1382) و هدف مقاله، تعاريف مذكور كافي نبوده و رويكرد جديدي را ميطلبند كه به اين منظور تعريف ذيل پيشنهاد ميگردد: «جنگ رواني مجموعه اقدامات تبليغي ـ رواني است كه كشور يا گروهي براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم در جهت مطلوب به پشتيباني زمينهها و ابزارهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي انجام ميدهد». تفاوت تعريف مذكور با ديگر تعاريف جنگ رواني در نظر گرفتن زمينهها و ابزارهاي اقتصادي، نظامي، سياسي ـ ديپلماتيك و ارتباطي است. در صورتي كه تعاريف مذكور بيشتر به ابزارهاي تبليغي ـ رواني تأكيد دارد. به مفهوم ديگر در موضوعات سياست خارجي و روابط بينالملل چهار ابزار 1ـ نظامي 2ـ ديپلماتيك 3ـ اقتصادي و 4ـ تبليغي ـ ارتباطي وجود دارند كه در يك تفكر سيستمي، تركيبي از اين چهار عنصر باعث موفقيت ميشود و كمتر امكان دارد تنها يك عنصر مانند تبليغات، بتواند كارساز باشد. عمليات رواني از اين اصل مستثني نيست و تنها ميتواند با پشتوانه اقتصادي، سياسي و نظامي به موفقيت دست يابد، لذا براي عملياتيسازي عمليات رواني ضروري است علاوه بر موضوع تبليغات و مشتقات آن، موضوعات سهگانه ديگر را نيز مدنظر قرار داد. در ادامه با اين رويكرد به عناصر مهم در عملياتيسازي عمليات رواني پرداخته ميشود. نشانگاههاي عمليات رواني نشانگاههاي عمليات رواني، بستگي به حوزه عملياتي آن دارد و براي عمليات رواني در تمامي عرصهها نميتوان از يك فرمول بهره برد. با توجه به اهميت عمليات رواني در عرصههاي فراملي نشانگاههاي فراملي به فرمول در آمده است. اين فرمول فراملي شش نشانگاه [البته هر نشانگاه وزن مخصوص به خود را دارد كه در اين مطلب يكسان فرض شدهاند] قابل تقسيم است. نشانگاههاي عمليات رواني كشور مبدأ كشور هدف جهان سازمانهاي بينالمللي افكار عمومي حاكميت افكار عمومي دولتها و افكار عمومي منطقه دولتها و افكار عمومي فرامنطقهاي همانطور كه در جدول نيز واضح است، نشانگاهها به چهار دسته كلي كشور مبدأ، كشور مقصد، سازمانهاي بينالمللي و جهان تقسيم ميشود. در ادامه به توضيح هر يك از موارد پرداخته ميشود. نخستين نشانگاه، افكار عمومي كشور مبدأ است. در حكومتهاي مردمي، دولتمردان خود را نمايندگان مردم ميدانند لذا بديهي است نختسين عمل در هر فعاليتي توجيه افكار عمومي كشور خود يا همان شهروندان باشد. اگر شهروندان نسبت به عمل دولتمردان نظري مساعد داشته باشند، قطعاً در تمامي مراحل پشتيبان دولتمردان خود خواهند بود و با آگاهي از اين موضوع است كه ديگر بهانهاي براي زير سؤال بردن دولتمردان در عمليات رواني نيست. اما اگر افكار عمومي نظر مساعدي نسبت به فعاليتهاي دولتمردان نداشته باشد پس از مدتي به خصوص اگر در آن شكست نيز باشد باعث موضعگيري منفي افكار عمومي داخلي شده و شكست عمليات رواني محرز خواهد بود. نمونه اين را ميتوان در جنگ امريكا عليه ويتنام مشاهده كرد كه به علت فقدان همسويي افكار عمومي امريكا با دولتمردان امريكايي باعث خروج شرمسارانه ارتش امريكا از ويتنام شد. نكته ديگر در توجيه افكار عمومي كشور مبدأ، واكسينه و تلقيح شهروندان در برابر ضد تبليغات و جنگ رواني است. به اين مفهوم كه شهروندان كشور مبدأ آگاهي و بصيرت دارند كه در حال مبارزه با كشور ثالثاند و احتمال پيروزي و شكست در كوتاهمدت يا بلندمدت اين عمليات وجود خواهد داشت، لذا هيچگاه تحت تأثير تبليغات رقيب قرار نميگيرند. در صورتي كه اگر افكار عمومي توجيه نباشند با كمترين فشار يا تبليغات، بسيار سريع تحت تأثير قرار خواهند گرفت. دومين نشانگاه كلان، حاكميت و افكار عمومي كشور هدف است. تفاوت اين دو نشانگاه در عملياتيسازي عمليات رواني خيلي زياد بوده و شباهتي به يكديگر ندارند. نشانگاه حاكميت كشور هدف از دو منظر مورد توجه است. اول از نظرگاه فشارهاي فيزيكي اقتصادي، نظامي و سياسي (ديپلماتيك) است. اين فشارها باعث ايجاد زمينه يا بحرانهايي ميشوند كه در مرحله بعدي، كشور مبدأ ميتواند براساس آنها تبليغات و عمليات رواني خود را استوار كند. به اين ترتيب در اين مرحله، هم به فشارهاي فيزيكي و هم فشارهاي رواني توجه ميشود. افكار عمومي كشور هدف نشانگاه بعدي است. هدف جنگافروزان رواني ايجاد رفتار و نگرش مورد نظر و مطلوب در مخاطبان است كه در بيشتر مواقع تغيير رژيمها يا اصلاحات بنيادي در نظامهاي ديگر مدنظر است. براي ايجاد اين تغييرات، بيشترين فعاليت در جدا كردن دولت از ملتها و ناكارآمد نشان دادن دولتها است، به اين ترتيب سعي ميشود براساس سوژهها كه همان دولتها و عملكردهاي آنها است القائات تبليغي ـ رواني خود را انجام دهند. بايد توجه داشت كه در بيشتر موارد تصور بر اين است كه تبليغات انجام شده براي نشانگاه افكار عمومي كشور هدف عمليات رواني است و در صدد برميآيند كه با استفاده از تبليغات مخالف، بر عمليات رواني حريف غلبه يابند در صورتي كه زمينههاي فيزيكي پيشگفته؛ زمينه را آماده ساخته است و با ضد تبليغ صرف نميتوان بر اين گونه عمليات رواني غلبه كرد. سومين نشانگاه، افكار عمومي و حاكميتهاي منطقه است. براي ايجاد فشار بر كشور هدف، مهمترين بازيگران، شهروندان و حاكميتهاي منطقهاند كه تبادلات بيشتري با كشور هدف دارند. هرگونه عكسالعمل اين نشانگاهها باعث تأثير مستقيم بر كشور هدف است. به طور مثال كشورهاي منطقه اگر تبادلات اقتصادي خود را محدود كنند باعث ايجاد ركود اقتصادي در بخشي از آن كشور خواهد شد و يا اگر كشورهاي منطقه در جهت بازدارندگي به تجهيز نظامي خود اقدام كنند، كشور هدف نيز ملزم به تجهيز تسليحاتي خود است و حاكميت هدف در اين خصوص بودجه گزافي را متحمل ميشود، كه خود فشار مضاعف براي تأثيرگذاري بلند مدت است. مضاف بر اين، افكار عمومي منطقه، خود تأثيرات بهسزايي در تعيين سياستهاي كلان تمامي كشورها دارد و در صورت خصومتآميز بودن افكار عمومي منطقهاي، سياستهاي بازدارندهاي را ميطلبد كه در بلند مدت به نفع كشور هدف، نخواهد بود. نشانگاه بعدي، افكار عمومي و حاكميتهاي جهان است. امروزه در عرصههاي ملي و حتي فراملي مهمترين ملاك براي كنشهاي بينالمللي، همسويي افكار عمومي جهان است، اگر افكار عمومي جهاني موافق انجام دادن يك عمل خاص نباشد، آن كشور اگر قوي هم باشد و آن عمل مورد نظر همچون اشغال يا فعاليتهاي ديگر را انجام دهد، چون مشروعيت ندارد، لذا در بلندمدت تداوم نخواهد داشت. نكته ديگر اين است كه پشتوانه فعاليتهاي سازمانهاي بينالمللي افكار عمومي جهاني است و خود قدرت اجرايي جداگانه و مستقل ندارد، لذا بيشتر كارپردازان عمليات رواني حرفهاي، علاوه بر تأثيرگذاري بر سازمانهاي بينالمللي، به تأثيرگذاري بر افكار عمومي جهاني نيز ميپردازند. چهارمين نشانگاه، سازمانها و نهادهاي بينالمللياند. سازمانهاي بينالمللي نيز از دو جنبه قابل توجهاند. اول اينكه اين سازمانها خود به تنهايي ميتوانند اقدامات عملي را داشته باشند مانند تصويب قطعنامهاي براي محاصره اقتصادي كشوري مانند عراق قبل از جنگ دوم خليجفارس كه اين امر خود بزرگترين موفقيت در يك عمليات رواني همهجانبه محسوب ميشود. جنبه دوم، مشروعيتبخشي به فعاليتهاي كشور مهاجم است. به اين مفهوم كه با تصويب قطعنامههايي ضد كشور هدف، خود توجيه يا مشروعيتبخشي براي اعمال كشور مبدأ است نمونه آن محكوميت تروريسم در سازمان ملل است كه توجيه حمله نظامي امريكا به افغانستان شد. فشارهاي عملي و رواني در عمليات رواني همانطور كه قبلاً نيز ذكر شد، ابزارهاي روابط بينالملل عبارتند از 1ـ سياسي ـ ديپلماسي 2ـ اقتصادي 3ـ نظامي 4ـ تبليغاتي براي بررسي عمليات رواني كه در عرصه تبليغات قرار ميگيرد، به سه عنصر ديپلماسي، اقتصاد و نيروي نظامي بايد توجه كرد كه ابزارهاي فشار بر كشورِ هدف براي عمليات رواني است، به اين مفهوم كه فشارهاي مذكور باعث ايجاد اختلال يا بحران در كشور مورد نظر شده كه اين اختلال و بحرانها دستمايه تبليغاتي ـ رواني كشورِ مبدأ، براي جنگ رواني خواهد بود. نمودار ذيل بيانگر عيني مطلب خواهد بود. شارهاي عملي در جنگ رواني 1- فشارهاي اقتصادي 2- فشارهاي نظامي 3- فشارهاي سياسي ـ ديپلماتيك 4- فشارهاي فرهنگي ـ اجتماعي تحريمهاي اقتصادي جنگ و تهديد مستقيم فشار ديپلماتيك به كشور هدف محدوديت در صدور ويزاي فرهنگي تحريمهاي فناوري مانورهاي نظامي فشار ديپلماتيك به كشورهاي ديگر عدم اعطاي بررسيهاي تحصيلي اختلال در بازارهاي تكمحصولي تحريمهاي نظامي فشار ديپلماتيك به سازمانهاي بينالمللي عدم اعطاي بورسهاي مؤسسات فرهنگي ـ آموزشي توبيخ سرمايهگذاران خارجي تجهيز همسايگان و دشمنان فشارهاي ديپلماسي عمومي ممانعت از فعاليتهاي مشترك دانشگاهي ايجاد ناامني سرمايهگذاري توبيخ فروشندگان خارجي فشارهاي ديپلماسي رسانهاي تحريم از سايتهاي علمي و دانشگاهي لابيگري عدم مشاركت در نمايشگاهها(مانند كتاب) تحريمهاي فرهنگي (فعاليتهاي مشترك هنري) محدوديت در ورود توريست فشارهاي عملي براي نشاندادن همسطحبودن فشارهاي عملي با فشارهاي رواني ـ تبليغي، اين دو را از يكديگر تفكيك ميكنيم. فشارهاي عملي شامل اقتصادي، نظامي و سياسي ـ ديپلماتيك ميباشند كه به تشريح آنها ميپردازيم. فشارهاي نظامي و تسليحاتي تهديدات نظامي و تسليحاتي، تقريباً از مشهودترين نوع فشارها در عمليات رواني است در اين نوع تهديدات، سعي ميشود در فرآيندهاي بلندمدت درگيري نظامي وجود نداشته باشد ولي طرف مقابل هميشه در شرايط جنگي بوده و توان و انرژي خود را صرف فعاليتهاي نظامي كند و از ديگر بخشهاي حاكميت غافل شود و همچنين نسبت به كشور مبدأ توان نظامي كمتري داشته باشد. نمونه بارز اين نوع عمليات رواني، جنگ سرد امريكا و شوروي سابق بود كه بالاخره شوروي در اين جنگ بازنده و از پا درآمد و مشخص شد كه شوروي پس از فروپاشي به غير از عرصه تسليحاتي، در عرصههاي ديگر هم سطح كشورهاي جهان سوم بود و رشد تسليحاتي اين كشور را از درون به اضمحلال كشانيد. تهديدات نظامي جلوهها و اشكال گوناگوني دارد كه به بعضي از آنها اشاره ميشود. الف. تهديدات مستقيم نظامي: در اين شيوه كشور مبدأ از نظر فيزيكي و به طور علني، كشور هدف را آماج تهاجم قرار ميدهد اين امر نيز دو نوع است. نوعي از آن، ورود به جنگ تمامعيار است كه در جنگ عراق و امريكا مصداق پيدا ميكند و بر اساس اين جنگ مراحل بعدي عمليات رواني طراحي شد، نوع دوم حملات پراكنده و موردي است، مانند انهدام ناوچه پيكان يا سرنگونسازي هواپيماي مسافربري ايرباس ايران توسط امريكا كه هر چند جنگ مستقيم نيست اما تهديدي مستقيم براي كشور مقصد است. ب. مانورهاي نظامي: در اين شيوه كشور مبدأ به قدرتنمايي اقدام ميكند و توان تسليحاتي خود را به رخ حريف ميكشاند كه اين امر باعث سرمايهگذاري در بخشهاي نظامي كشور مقصد و تمركز در بخشهاي نظامي خواهد شد و يا باعث تضعيف روحيه در كشورهاي ضيعفتر خواهد شد. ج. فروش تسليحات پيشرفته به كشورهاي رقيب يا همسايه كشور هدف: در اين شيوه، كشور هدف براي بازدارندگي كشورهاي ديگر و موازنه قدرت، نيازمند گسترش بخش تسليحاتي خود خواهد بود و از بخشهاي ديگر مانند خدمات اجتماعي و توسعه غافل خواهد ماند. د. تحريم تسليحاتي كشور مقصد: تحريم تسليحاتي كشوري باعث ميشود آن كشور اولاً توان علمي خود را صرف تهيه و ساخت تسليحات كند لذا در بخشهاي عملي ديگر با خلأ يا كمبود بودجه مواجه ميشود و يا اينكه تسليحات پستتر و نامناسبتر را از كشورهاي ديگر با هزينههاي گزاف تهيه ميكند كه اين نيز در بلندمدت آسيبرسان خواهد بود. در بدترين شرايط، اگر كشوري فاقد قدرت نظامي مناسب باشد، اين امر از لحاظ رواني روي مسئولان و افكار عمومي آن كشور تأثيرات سوء خواهد گذاشت. فشارهاي اقتصادي جوامع مدرن و پيشرفته امروزي بر پايه اقتصاد بنيان نهاده شدهاند و كشوري كه فاقد اقتصاد قوي باشد توان زيست معقولانه و مطلوب را در جامعه نخواهد داشت. بنابراين فشارهاي اقتصادي باعث بحرانهاي اقتصادي و به تبع آن انواع ديگر بحرانهاي فرهنگي و اجتماعي و حتي سياسي داخلي خواهد شد كه اين بحرانهاي پيشآمده زمينههاي اصلي عمليات رواني آتي خواهد بود. موارد فشارهاي اقتصادي را ميتوان به شرح ذيل توصيف كرد. الف. تحريمهاي اقتصادي و فنآوري: اين امر از مهمترين موارد در تضعيف اقتصادي كشور هدف است، زماني كه كشوري نتواند فناوري پيشرفته وارد كند و خود نيز نتواند آنها را توليد كند، در بلندمدت اقتصاد آن با مشكلات عديدهاي مواجه خواهد شد كه اين امر باعث ميشود رشد اقتصادي كم شود كه با توجه به پيشرفتهاي باور نكردني در عرصه كنوني، كشور هدف تبديل به كشور عقب مانده به نسبت كشورهاي پيشرفته خواهد شد و لذا زمينه براي شائبه بحرانهاي ناكارآمدي و تضعيف دولت آماده ميشود و خود سوژه براي عمليات رواني خواهد شد. ب. جلوگيري از ورود به سازمانهاي اقتصادي و نهادهاي بينالمللي اقتصادي مطرح در سطح جهان: اين موضوع نيز باعث ميشود كه كشور هدف نسبت به اعضاي اتحاديههاي اقتصادي، عوارض و گمركات بيشتري پرداخت كند كه اين امر رقابت در عرصه بينالمللي را با مشكل مواجه ميسازد و باعث اختلال در اقتصاد و تجارت ميشود. نكته ديگر در اين زمينه اين است كه در اتحاديههاي اقتصادي، اطلاعات لازم براي مبادلات اقتصادي وجود دارد كه موضوع تجارت را آسان ميكند و فقدان آن اطلاعات، خطر ريسك تجارت را دو چندان ميسازد. ج. اختلال در بازارهاي تكمحصولي كشورهاي هدف: اين مسئله نيز يكي ديگر از فشارهاي اقتصادي محسوب ميشود به اين مفهوم كه بيشتر كشورها محصولات خاصي را توليد و با قيمت ارزان در اختيار اقتصاد بينالمللي قرار ميدهند، ولي در فشارهاي اقتصادي سعي ميشود قيمت اين محصولات به قدري پايين آورده شود كه كشورِ هدف نتواند از محصولات خود عايداتي كسب كند كه نمونههاي آن پايين آوردن قيمت نفت براي فشار به كشورهاي حاشيه خليجفارس و يا پايين آمدن قيمت مس در دوران آلنده بود. پايين آمدن قيمت اين نوع محصولات پايين آمدن سطح زندگي عمومي و نارضايتي عمومي را همراه دارد. د. ناامني بازارهاي سرمايهگذاري: از ديگر انواع فشارهاي اقتصادي است كه به چند صورت تحققپذير است. اول: اينگونه وانمود ميشود كه احتمال حمله نظامي به آن كشور وجود دارد. دوم القاء فقدان قوانين و ضمانتهاي لازم براي حمايت از سرمايههاي خارجي است. سوم كشور مزبور فاقد اصول و رفتارهاي بينالمللي است و چهارم توبيخهاي اقتصادي و مجازاتهاي اقتصادي براي سرمايهگذاران است. اين موارد سرمايهگذاري در كشور مقصد را كاهش ميدهد و چون ورودي سرمايه به همراه ورودي فناوري برتر است لذا كشور مربوط در صورت تهيه سرمايه ارزي لازم، باز هم نميتواند در كشور خود سرمايهگذاري كند. اين امر سطح اقتصاد و به تبع آن سطح زندگي در جامعه مورد نظر را كاهش داده و زمينه عمليات رواني را آماده ميكند. ه . ترويج مصرفگرايي: از ديگر عوامل براي فشار اقتصادي است، به اين ترتيب كه سطح توقعات و انتظارات جامعه بالا رفته، ديگر مخاطب تحمل معذوريتهاي اقتصادي و تنگناهاي معيشتي را نخواهد داشت لذا دولت مجبور ميشود در بخشهاي اقتصادي مصرفي سرمايهگذاري كند كه در بلندمدت وابستگي شديدتر به خارج و زمينههاي عمليات رواني در حوزه اقتصادي را آماده ميكند. نتيجه آنكه؛ فشارهاي اقتصادي در بلندمدت بوروكراسي فاسد، فساد اداري، فاصله طبقاتي، رشد فقر، معضلات اجتماعي و فرهنگي ناشي از فقر مانند اعتياد، فحشا، بالا رفتن سن ازدواج و غيره را همراه دارد كه تمامي اينها موضوعات عمليات رواني براي كشور مبدأ خواهد شد و در صورت محاسبه اين عوامل ميتوان با از بين بردن ريشهها، تا حدودي بر عمليات رواني دشمن غالب آمد. فشارهاي سياسي ـ ديپلماتيك فشارهاي ديپلماتيك را به دو دسته كلي ميتوان تقسيم كرد. الف. فشارهاي ديپلماتيك رسمي ب. فشارهاي ديپلماتيك غيررسمي. فشارهاي ديپلماتيك رسمي نيز به دو دسته تقسيم ميشود. 1ـ روابط ديپلماتيك رسمي با كشورهاي ديگر در جهت نداشتن رابطه يا خصومت با كشور هدف 2ـ روابط ديپلماتيك نهادي: كه فشارهايي را بر سازمانهاي بينالمللي وارد ميآورند تا كشور هدف را يا در جرگه خود قرار ندهند مانند سازمانهاي توسعهاي و يا قطعنامههايي عليه كشور هدف صادر كنند. امروزه ديپلماسي رسمي يكي از كارسازترين شيوهها در تضعيف و يا فشار بر كشورهاي هدف است و به اين ترتيب ميتوان كشور هدف را در تنگناهاي بينالمللي قرار داد و امتيازات لازم را از آنها كسب كرد. اما ديپلماسي غيررسمي در ظاهر قابل رؤيت نيست و بيشتر غيرمستقيم اعمال ميشود. اين نوع ديپلماسي نيز به سه دسته كلي 1ـ لابيگري 2ـ ديپلماسي عمومي و 3ـ ديپلماسي رسانهاي تقسيم ميشود. منظور از لابيگري اين است كه عدهاي به صورت غيررسمي به ملاقات با تصميمگيران كشورهاي ديگر اقدام ميكنند و سعي ميكنند تصورات آنها را براي رسيدن به مطلوب خود تغيير دهند تا آنها تصميماتي براي اهداف كشور مبدأ بگيرند. معروفترين و مؤثرترين لابيها، لابيهاي صهيونيستي است كه عليه دشمنان خود استفاده ميكنند. ديپلماسي رسانهاي برخلاف ديپلماسي رسمي و يا لابيگري از رسانهها براي همسوكردن افكار عمومي جهاني و حتي مسئولان كشورهاي ديگر از طريق عارضه رسانهاي( ) استفاده ميكنند كه در بخش تبليغي به آن اشاره خواهد شد. ديپلماسي عمومي( ) هر چند ديپلماسي رسانهاي( ) را نيز در خود دارد اما به علت شمول بالاي خود مانند كمكهاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، برگزاري همايشها، اعطاي بورسهاي تحقيقاتي يا تحصيلي، تشكيل سازمانهاي غيرانتفاعي در امر توسعه و انواع فعاليتهاي ديگر سعي بر تأثيرگذاري دارند و در اين خصوص مخاطبان كمكشونده زودتر تحت تأثير افكار و عقايد يا همان عمليات رواني كشور مبدأ عليه كشور مقصد قرار ميگيرند. خاطر نشان ميشود كه كشور مقصد براي پيشگيري اقدامات ديپلماتيكِ حريف مجبور به سرمايهگذاري كلان در سطح جهاني است تا اولاً تبليغات حريف و ديپلماسي حريف را خنثي كند و ثانياً بتواند او نيز براي مقابله با حريف در سازمانها و نهادهاي بينالمللي يارگيري نمايد؛ كه هر دو موارد مذكور به تخصص بالا و همچنين ارز زياد نياز دارد و در عين حال توجيه آن براي شهروندان خيلي مشكل و سخت است. فشارهاي فرهنگي و اجتماعي فشارهاي فرهنگي چهارمين نوع از فشارهاي عملي در عمليات رواني فراملي است. فرهنگ طيف گستردهاي از موضوعات مرتبط با زندگي انسانها را در بر ميگيرد لذا از پيش تعيين كردن موضوعات يا محدوده آن به غير از محدودسازي تحليل در عمليات رواني چيزي به همراه ندارد، بنابراين شناسايي محدوده نفوذ و تأثيرگذاري فرهنگي در جنگ رواني نيازمند تخصص كارشناسي حرفهاي توسط انديشمندان اين حوزه است. پس از آن نوبت كارشناسان عمليات رواني است كه ميزان اثرگذاري را در برنامه استراتژيك عمليات رواني مشخص سازند كه در صورت تهاجم بهترين مقولهها و در صورت دفاع شيوههاي خنثيسازي را تبيين و اعمال نمايند. با توجه به اينكه زبان انگليسي به عنوان تنها زبان بينالمللي در نظامهاي آموزش رسمي [همچون ايران] تدريس ميشود. طبيعتاً در تبادلات فرهنگي، كشورهاي انگليسي زبان در اولويت قرار گيرند و چون امريكا بزرگترين كشور انگليسي زبان است و كشورهاي انگليسيزبان ديگر نيز همسو با آن كشور هستند لذا اهميت فشارهاي فرهنگي امريكا بر كشورهاي ديگر [مانند ايران] نسبت به ديگر كشورهاي جهان چندين برابر است. فشارهاي فرهنگي [با رويكرد جنگ رواني امريكا عليه ايران] را ميتوان بدين شرح برشمرد. 1ـ محدوديت در صدور ويزاي فرهنگي. 2ـ عدم اعطاي بورسهاي تحصيلي 3ـ عدم اعطاي بورسها و كمكهاي مؤسسات فرهنگي آموزشي 4ـ عدم مجوز فعاليتهاي مشترك علمي ـ فرهنگي 5ـ محدودسازي سايتهاي علمي و دانشگاهي در برقراري ارتباط 6ـ عدم برگزاري نمايشگاههاي فرهنگي (كتاب، فيلم و...) 7ـ عدم تسهيلات مجوز براي توريستهاي هدف و ترساندن تروريستهاي جهان از سفر به آن كشور 8ـ ترويج فرهنگهاي مغاير حاكميت آن كشور (مصرفگرايي، نوع صرف اوقات فراغت، تشكيكهاي مذهبي، ترويج فرهنگ امريكايي)، ... فشارهاي فرهنگي در دو سطح بايد مورد تحليل قرار گيرد 1ـ در سطح كلان فرهنگي و 2ـ در سطح جنگ رواني استراتژيك. زماني كه فشارهاي فرهنگي با توجه به اين دو مؤلفه واكاوي شوند تأثيرات كوتاهمدت و بلندمدت، مستقيم و غيرمستقيم آنها مشخص و در غير اين صورت هر اقدامي ناآگاهانه تبديل به ضدتبليغات در عمليات رواني خواهد شد. فشارهاي رواني ـ تبليغي در قسمتهاي پيشين مطرح شد كه عمليات رواني به پيشزمينههاي عملي، اقتصادي، سياسي ـ ديپلماتيك و نظامي نياز دارد. در عملياتيسازي عمليات رواني پس از اعمال فشارهاي سهگانه مذكور از پيامدهاي آن فشارها به عنوان موضوعات عمليات رواني بهرهبرداري ميشود. براي عملياتيسازي فشارهاي رواني ـ تبليغي ميتوان از مراحل سهگانه در القاء (حسن زورق 1368 ص 73 ـ 69) سود برد. مراحل سهگانه القاء 1ـ محور 2ـ محمل 3ـ (موضوع) القايي است كه در واقع قابل استفاده در عمليات رواني است. محور عمليات رواني همان هدف كلي از عمليات رواني است. در عمليات رواني هميشه اهداف مشخص و ثابت هستند و تمامي استراتژيها و تكنيكهاي عمليات رواني براي نيل به آن مقصود اجرا ميشود. اصولاً در عمليات رواني فراملي هدف، تغيير رژيمها و يا گرفتن امتيازات كلان است و به خوبي ميتوان در كوتاهمدت به اين مقاصد دست يافت. مرحله دوم محملهاي عمليات رواني است. محملهاي عمليات رواني موضوعاتياند كه دستاندركاران عمليات رواني روي آن مانور ميدهند و در نقش جريانات خبري يا تبليغي مطرح ميشوند. اين موضوعات يا محملها اصولاً از نوع كلان بوده و ميتوان گفت در خصوص آنها اتفاق نظر وجود دارد، مثلاً موضوع ديكتاتوري صدام و تهديدات فراملي عراق، محملهاي عمليات رواني امريكا عليه عراق بود و تقريباً تمامي كشورهاي جهان نيز مخالف ديكتاتوري و يا تهديد دولت بيگانه هستند. مرحله سوم موضوعات عمليات رواني است. در اين مرحله هر يك از محملها براي اينكه وجود خارجيشان ثابت شود، به موضوعاتي نياز دارند كه در آن حيطه وجود دارند و يا خلق شدهاند و چون موضوعات هر روز به صورت نو و جديد وجود دارند لذا هيچگاه در عمليات رواني تكرار نميشوند و هر روز سوژهاي براي اثبات محملهاي مورد نظر، قابل بهرهبرداري است و به راحتي ميتوان به عمليات رواني ادامه داد. توجه به اين نكته لازم است كه در عمليات رواني بايد از پراكندگي جلوگيري شود به اين مفهوم كه اگر يك محور و چند محمل داشته باشند، كارگزاران عمليات رواني به انعكاس و مانور روي موضوعات گوناگون و متنوع در محملهاي مختلف اقدام نميكنند، بلكه در هر مرحله تنها يك محمل مدنظر قرار داده ميشود و تمامي موضوعات حول و حوش آن بزرگنمايي ميشود. به اين ترتيب يك جريان خبري، تبليغي ضد موضوع يا كشوري خاص ايجاد ميگردد و كارگزاران عمليات رواني به اهداف خود دست مييابند. خاطرنشان ميشود كه محملها در عمليات رواني با توجه به نوع نشانگاههاي عمليات رواني بازنمايي و بهرهبرداري ميشوند و محملي كه جنبه داخلي براي يك كشور دارد، انعكاس جهاني آن به غير از منفعلسازي و بيتفاوتسازي افكار عمومي چيزي همراه نخواهد داشت. مثلاً مشكلات اقتصادي و يا ناكارآمدي اقتصادي يك محمل عمليات رواني براي افكار عمومي كشور هدف است. حال اگر اين محمل در خارج از آن كشور انعكاس يابد، قطعاً بيتأثير خواهد بود. پس از طراحي محور، محمل و موضوع در عمليات رواني، نوبت به طراحي استراتژيها و تكنيكهاي تبليغاتي ـ رواني ميرسد. در عمليات رواني مهمترين ابزار، تبليغات است و تقريباً بدون تبليغات، عمليات رواني معناي خود را از دست ميدهد. تبليغات، بهرهگيري كم و بيش عمدي، روشمند و طراحي شده از سمبلها كه عمداً توسط تلقين و تكنيكهاي رواني مناسب انجام ميشود و با هدف تغيير و كنترل افكار، عقايد و ارزشها و در نهايت تغيير رفتار آشكار مخاطبان (شهروندان) به سوي مسير تعيين شده همراه است. (كيمبال يونگ) استراتژيهاي تبليغاتي شيوههاي كلان، در برنامهريزيهاي تبليغاتي است كه با تكنيكهاي تبليغاتي ميتوان به آنها دست يافت. مثلاً تحريف، يك استراتژي كلان در تبليغات محسوب ميشود كه شامل انواع تكنيكهاي جعل، كم و زياد كردن، تغيير واژگان، عدم استفاده از منبع و غيره ميشود. مشخصكردن استراتژيهاي تبليغاتي با توجه به شرايط حريف و امكانات كارگزاران تبليغاتي است. اصولاً استراتژيهاي تبليغاتي _ رواني در برنامههاي عمليات رواني تدوين ميشوند ولي استفاده از تكنيكهاي تبليغي و رواني توسط كارگزاران عملياتي كه در تماس با دشمن يا هدف قرار دارند، با استفاده از دانش، تجربيات و خلاقيتهاي آنها، به كار برده ميشود و تعيين تكنيكها در عمليات رواني از قبل باعث كليشهاي شدن جنگ رواني و احتمال مواجهه با ضد تبليغ است. البته با توجه به اين مطلب، مشخص ميشود كه در عمليات رواني، نيروي انساني متخصص و حرفهاي حرف اول و آخر را ميزند و برنامهريزي طولاني مدت و پيچيده قطعاً شكست خواهد خورد. امكانات و تجهيزات كشور مبدأ محاسبه امكانات و تجهيزات گروه يا كشور مبدأ يكي ديگر از عوامل در عملياتيسازي عمليات رواني است. امكانات و تجهيزات به دو دسته تبليغاتي و عملي تقسيم ميشود. امكانات و تجهيزات تبليغي شامل رسانههاي همگاني و ديپلماسيهاي رسانهاي كشور مبدأ است. هر مقدار كه اين ابزارها و امكانات بيشتر و حرفهايتر باشند، دست برنامهريزان استراتژيك عمليات رواني نيز بازتر خواهد بود و ميتوانند براي رسيدن به اهداف خود از آنها استفاده كنند، مثلاً كشوري همچون امريكا كه شبكههاي اطلاعاتي جهاني، مطبوعات جهاني، توليد فيلم در سطح جهان و غيره دارد، ميتواند در عمليات رواني بر بخش اعظم جهان تأثير داشته باشد. برخلاف آن، مثلاً در عراق زمان بعثيها، صدام كه فاقد تمامي موارد مذكور بود در مقابله با عمليات رواني امريكا ناكام ماند. داشتن ابزار و امكانات تبليغي نيز نه تنها كارآمد نيست، بلكه كارايي اين امكانات و داشتن علم لازم براي استفاده از آنها در عمليات رواني ملاكي غيرقابل اغماض است، مثلاً داشتن چند شبكه ماهوارهاي و غيره باعث موفقيت نيست بلكه هدفمند بودن، استفاده صحيح از ابزارها، همگامي با ديگر بخشهاي جامعه، توجه به رقبا و غيره همگي در تأثيرگذاري نقش دارند و اگر از موضوعي غفلت گردد مسلماً عمليات رواني پيش گفته، بيتأثير خواهد بود. امكانات و تجهيزات عملي شامل سه مقوله ديگر نظامي، سياسي [ديپلماتيك] و اقتصادي است كه در بخشهاي گذشته به تفصيل در مورد آنها صحبت شد. در عملياتيسازي عمليات رواني توان هر كشور در استفاده از ابزارهاي فشار بايد بررسي شود مثلاً كشوري كه خود وابسته اقتصادي به ديگر كشورها است نميتواند به كشورهاي ديگر فشار اقتصادي وارد آورد و يا اگر در حوزه نظامي ضعيف باشد، مانور نظامي آن تنها به رخ كشيدن ناتواناييها است و نه تهديدي براي رقبا و كشور هدف، لذا در برنامهريزي عمليات رواني بايد مشخص شود كشور مبدأ داراي چه نوع امكاناتي است و از كداميك ميتواند در عمليات رواني استفاده كند. مثلاً كشوري كه از نظر اقتصادي و نظامي در موضع ضعيف قرار دارد ميتواند با ديپلماسي قوي از حقوق خود در سطح جهاني استفاده كند و هيچ دليلي بر داشتن همه امكانات نيست بلكه شناسايي امكانات و توان خود و استوار ساختن برنامههاي عمليات رواني براساس آنها و بهرهوري صد در صد از آنها، كليد موفقيت خواهد بود. قبل از خاتمه اين بخش بايد گفت در عصر جامعه اطلاعاتي، ابزارهاي ارتباطي و اطلاعاتي خود عامل اصلي در جنگهاي رواني شدهاند كه به راحتي تمامي كشورها اعم از توسعهيافته و كمتر توسعهيافته ميتوانند از آن استفاده كنند كه متأسفانه به علت نبود شناخت كشورهاي كمتر توسعهيافته از توان و ظرفيت سيستمهاي نوين اطلاعاتي، كمترين بهره را در عمليات رواني به خصوص در بخشهاي ديپلماسي عمومي و رسانهاي ميبرند. وضعيت كشور هدف وضعيت، امكانات و تجهيزات كشور هدف يكي ديگر از عوامل مؤثر در عملياتيسازي عمليات رواني است عملياتهاي رواني ارتباطي يكسويه و يكطرفه نيست بلكه متعامل و دوسويه بوده كه هر عملي يا محركي داراي عكسالعمل و پاسخي است لذا در عملياتيسازي عمليات رواني بايد به دو موضوع توجه كرد. 1ـ نقاط ضعف و آسيب [قابل بهرهبرداري] كشور هدف 2ـ امكانات و تجهيزات كشور هدف براي ضد تبليغ. هر كشوري داراي نقاط ضعف يا آسيب است كه به راحتي ميتوان آنها را سوژه عمليات رواني قرار داد و در مردم و شهروندان آن واكنش ايجاد كرد. حال زماني اين ضعفها و آسيبها مربوط به بوروكراسي و نحوه مديريت آن جامعه است، مانند استفاده از مديران ضعيف و يا اينكه اين مشكلات و نقاط آسيب توسط فشارهاي اقتصادي، نظامي و سياسي كشور مبدأ ايجاد شدهاند. اصولاً در عمليات رواني، كشورهاي مبدأ يا همان كارگزاران عمليات رواني، معايب و نواقص را معلول عملكرد حاكمان آن جامعه ميدانند و نه فشارهايي كه آنها باعث و باني آنها شدهاند و به اين ترتيب بين مردم و مسئولان كشور هدف فاصله ايجاد ميكنند و بر عكس، مسئولان كشور هدف به اشتباه هر دو مشكل را ناشي از فشارهاي كشور مبدأ ميدانند و به اين ترتيب سازوكارهاي اصلاح را از بين ميبرند. بنابراين هر دو اين روش باعث موفقيت عمليات رواني كشور مبدأ ميباشد. امكانات و تجهيزات كشور هدف براي مقابله و ضد تبليغ عامل ديگري است كه در برنامهريزي عمليات رواني حتماً بايد محاسبه گردند. مثلاً اگر كشوري از لحاظ ديپلماتيك بر كشور ثالث فشار آورد اما غافل از اينكه كشور هدف ميتواند با تمهيداتي اين اقدامات را بياثر سازد، مسلماً شكست خواهد خورد. نمونه بارز آن در جنگ امريكا و انگليس عليه عراق بود كه امريكا نتوانست در سازمان ملل به علت فعاليتهاي ديپلماتيك و رايزنيهاي عراق، براي حمله به عراق رأي لازم را به دست آورد. مقوله ديگر استفاده كشور هدف از امكانات و تجهيزات خارجي در زمينه ضد تبليغ است به اين مفهوم كه كشور هدف خود فاقد امكانات است ولي ميتواند در عصر ارتباطات و اطلاعات و عصر جهاني شدن، از امكانات و تجهيزات ديگر كشورها در جهت رسيدن به مقصود بهرهبرداري كند. نمونه آن در جنگ 2003 خليجفارس قابل مشاهده بود. صدام در اين جنگ از تمامي خبرنگاران و رسانهها دعوت كرد كه از جنگ تصوير تهيه كنند و اين رسانهها نيز به انعكاس تمامي بخشهاي جنگ از جمله كشته و زخمي شدن غيرنظاميان عراقي و يا به اسارت رفتن سربازان امريكايي پرداختند كه تصاوير پخش شده برخلاف ميل مهاجمان به عراق بود و ضدتبليغي، براي عمليات رواني امريكا محسوب شد. نتيجهگيري عمليات رواني عبارت از مجموعه اقدامات تبليغي، رواني كشور يا گروهي به منظور اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و شهروندان به پشتيباني زمينهها و ابزارهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي است. براي عملياتيسازي عمليات رواني توجه به عوامل گوناگوني نياز است كه در اين مقاله به چند مورد از آنها اشاره شده است. 1ـ نشانگاههاي عمليات رواني: منظور از نشانگاههاي عمليات رواني، مخاطبان عمليات رواني است كه به شش دسته تقسيم ميشوند. 1ـ افكار عمومي كشور هدف 2ـ حاكميت كشور هدف 3ـ افكار عمومي كشور مبدأ 4ـ سازمانهاي بينالمللي 5ـ دولتها و افكار عمومي منطقه 6ـ دولتها و افكار عمومي فرامنطقهاي براي هر يك از نشانگاهها برنامهها و شيوههاي خاص عمليات رواني به كار گرفته ميشود. 2ـ فشارهاي عملي: اين فشارها شامل ابزارهاي سهگانه: سياسي ـ ديپلماسي، نظامي و اقتصادي است. كشور هدف و كارگزاران عمليات رواني سعي ميكنند با فشارهاي سهگانه مذكور، كشور هدف را با مشكلات و بحرانهايي مواجه سازند و سپس براساس پيامدهاي فشارهاي مذكور، به عنوان سوژههاي عمليات رواني بهره ببرند. 3ـ فشارهاي تبليغاتي ـ رواني: اين فشارها شامل سوء استفاده از موضوعات به دست آمده در مرحله قبلي است. در اين مرحله با استفاده از انواع و اقسام تمهيدات و ترفندهاي تبليغاتي، وجهه حاكميت مورد نظر را مخدوش ميسازند و فاصله بين مردم و مسئولان و يا حاكميت با سطح جهان را افزايش ميدهند و از آن امتياز كسب ميكنند. 4ـ امكانات و تجهيزات كشور مبدأ: يا كارگزاران عمليات رواني، از ديگر عوامل عملياتيسازي عمليات رواني است بعضي از كارشناسان تنها براساس دانش محض و يا موجود عمليات رواني، برنامهريزي خيالي عرضه ميكنند كه در عمل نيز شكست ميخورند، لذا ضروري است در عملياتيسازي، در مرحله اول عوامل عملي فشار بركشور هدف اعمال گردد و سپس براساس پيامدهاي آن فشارها، عمليات رواني يا تبليغاتي استوار گردد. 5ـ وضعيت كشور هدف: وضعيت كشور هدف از دو جنبه قابل توجه است. اول نقاط ضعف و آسيب قابل بهرهبرداري در عمليات رواني و دوم امكانات و تجهيزات ضد تبليغي آنها است. نقاط ضعف و آسيب ميتواند هم در اثر فشارهاي بيروني و هم در اثر ناكارآمدي داخلي باشد. در عمليات رواني كارگزاران عمليات رواني هر دو را به مسئولان كشور هدف نسبت ميدهند و مسئولان نيز هر دو را به عوامل بيروني؛ كه هر دو نوع استدلال باعث موفقيت عمليات رواني كشور مبدأ و عدم اصلاح و بهبود آسيبها است كه در صورت تفكيك ميتوان با عمليات رواني مقابله كرد. اما امكانات ضد تبليغي كشور هدف خود از مواردي است كه ميتواند عمليات رواني را با مشكل مواجه سازد، مثلاً شايد كشوري از لحاظ اقتصادي و نظامي ضعيف باشد اما در امر ديپلماتيك و تبليغي بتواند خلأهاي ديگر را نيز پوشش دهد و فشارهاي نظامي و اقتصادي را به حداقل برساند كه محاسبه اين امور در عملياتيسازي عمليات رواني و محاسبه آنها ضروري است. در نهايت براي تحليل عمليات رواني موارد ذيل پيشنهاد ميگردد. 1ـ بررسي اقدامات عملي نظامي، اقتصادي و سياسي 2ـ بررسي پيامدهاي بلندمدت، نامرئي، و غيرمستقيم اقدامات عملي 3ـ بررسي اقدامات قابل بهرهبرداري كشور هدف در عمليات رواني 4ـ بررسي خلأها و نواقص كشور هدف قابل بهرهبرداري در عمليات رواني 5ـ بررسي پيامهاي رواني و تبليغي انعكاس يافته 6ـ رابطه بين پيامهاي تبليغي و اقدامات عملي كشور مبدأ و نواقص و خلأهاي كشور هدف 7ـ بررسي تأثيرات پيامهاي تبليغي فراملي بر كشور هدف 8ـ بررسي پيامهاي تبليغي ارائه شده خارج از كشور و تأثيرات آنها بر سازمانهاي تأثيرگذار بر كشور هدف 9ـ ارايه راهكارهاي تبليغي و عملي براي مقابله با عمليات رواني انجام شده 10ـ ايجاد دستگاه هماهنگكننده بين تمام اركان يك كشور يا جناح براي ايجاد يا مقابله با عمليات رواني 11ـ در نظر گرفتن نيروهاي متخصص در اجراي عمليات رواني فهرست منابع ـ حسيني، حسين (1372)؛ مجموعه مقالات تبليغات و عمليات رواني؛ انتشارات دانشگاه امام حسين (ع). ـ زورق، حسن (1368)؛ مباني تبليغ؛ انتشارات سروش. ـ سبيلان اردستاني، حسن (1382)؛ عمليات رواني در اشغال عراق؛ انتشارات اداره كل پژوهش معاونت سياسي صدا و سيما ج 11. ـ سلطانيفر، محمد؛ هاشمي، شهناز (1382)؛ پوشش خبري؛ انتشارات سيماي شرق ـ شيرازي، محمد (1376)؛ عمليات رواني و تبليغات [مفاهيم و كاربردها]؛ انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي حسن سبيلان اردستاني |