چكيده با آغاز جنگ جهاني دوم طرفهاي درگير دريافتند كه با بهرهگيري از فنون، روشها و ابزارهاي مختلف عمليات رواني بهتر و سريعتر قادر به تحقق اهداف نظامي و سياسي خويش هستند. از همين روي، در آن جنگ و در جنگهايي كه پس از آن رخ دادند، عمليات رواني به بخش جداييناپذير و اثربخش فرآيند كارزار تبديل شد. يكي از اشكال اثربخش عمليات رواني، به ويژه در چند دهه گذشته، عمليات رواني صوتي بوده است. در اين نوع عمليات رواني طرفين ديگر، صدا و گفتار را جانشين نوشتار (اعم از اعلاميه، اطلاعيه و …) كردهاند. چه، با بهرهگيري از يافتههاي رشتههاي مختلف علمي، به ويژه علوم ارتباطات و عصب ـ روانشناسي، دريافتند كه با صدا و گفتار (پيامهاي راديويي، بلندگويي، موسيقي و جز آن، سريعتر ميتوان بر مواضع، نگرشها و رفتارهاي مخاطبان آماج تأثير گذاشت. در اين نوشتار، نخست، مقدمهاي درباره مبدأ عمليات رواني صوتي و مباني نظري اين نوع عمليات رواني آورده ميشود و سپس، با تأكيد بر جنگ ويتنام، عمليات توفان صحرا و عمليات تهاجم به عراق، روشهاي استفاده از عمليات رواني صوتي مورد بحث قرار ميگيرد. واژگان كليدي: عمليات رواني صوتي، عمليات رواني سياه، سفيد، خاكستري و خاكستري روشن، جنگ راديويي، انگيزه، نگرش، رفتار، روحيه. مقدمه شايد آلمانها را بتوان به عنوان نخستين كساني نام برد كه اهميت بهرهگيري از صوت( ) اعم از بلندگو،( ) راديو و گفتار مستقيم( ) يا حتي بدون استفاده از ابزار را در عمليات رواني به درستي دريافته بودند. البته اين نه بدان معناست كه پيش از آنها گروهها و دولتهاي ديگر در عمليات رواني بر ضد آماجهاي خود از صوت بهره نگرفته باشند، اما آلمانها در جنگ جهاني دوم و در عمليات رواني خويش دامنه بهرهگيري از صوت را آنچنان گسترش دادند كه تحليلگراني همچون ساندلر( ) (2003) و استفان( ) (1998) آنها را مبدع عمليات رواني صوتي ميدانند. در تأييد ادعاي ساندلر و استفان ميتوان شواهد متعددي را يادآور شد. يكي از بارزترين آن شواهد تأسيس و گسترش ايستگاههاي راديويي آلمان در جنگ جهاني دوم است. بر اساس گزارش كشيوف( ) و كبسوف( ) (1983) آلمانها در جنگ جهاني دوم به تأسيس شانزده ايستگاه فرستنده راديويي اقدام كردند. اين شانزده ايستگاه براي سيزده كشور اروپايي به صورت شبانهروزي برنامه پخش ميكردند. افزون بر آن، ايستگاه راديويي رسمي آنها براي بيش از شصت كشور جهان برنامه پخش ميكرد. آنها براي افزايش تعداد مخاطبان راديويي خود در كشور آماج هزاران دستگاه راديوي ترانزيستوري را به اشكال مختلف در اختيار مخاطبان قرار ميدادند. ساير ملل درگير در جنگ جهاني دوم نيز با تأييد اثربخشي عمليات رواني صوتي آلمانها در تضعيف روحيه( ) نيروها و مردم كشورهاي آماج و تهييج و برانگيختن تودههاي خودي، در پي اقدامات متقابل برآمدند و در نتيجه، عمليات رواني صوتي به گونهاي جهانگير شد كه به تعبير پوگماير( ) (2002) در جنگ جهاني دوم تمام طرفهاي درگير ميكوشيدند تا با استفاده از امواج راديويي صداي خود را به گوش ملتهاي آماج برسانند و آنها را از ادامه نبرد در حمايت از حكومتهاي خويش بازدارند (ص3). در سالهاي پاياني جنگ جهاني دوم ويليام جونز( ) (1946)، تحليلگر تبليغاتي،( ) پيشبيني كرد كه در نبردهاي آتي، عمليات رواني صوتي به جزء جداييناپذير، و عنصر مهم نبرد تبديل خواهد شد. تأمل در نبردهاي مهم پس از جنگ جهاني دوم درستي ادعاي جونز را آشكار ميكند. چه، در نبردهايي كه از آن پس در سطح جهان رخ دادند، هر يك از طرفين درگير با بهرهگيري از اشكال مختلف عمليات رواني صوتي، اعم از عمليات رواني (تبليغات) صوتي سفيد، خاكستري، سياه و خاكستري روشن، تلاش وسيعي را در راستاي تأثير بر انگيزهها،( ) نگرشها،( ) كنشها،( ) و رفتارهاي( ) گروههاي آماج (اعم از دشمن، بيطرف، يا خودي) به عمل آوردهاند. در اين نوشتار، شواهد مربوط به عمليات رواني صوتي در جنگ ويتنام، عملياتهاي توفان صحرا و سپر صحرا (1991) و عمليات تهاجم به عراق (2003) مرور ميشوند اما، پيش از آن مباني نظري( ) (تئوريك) بهرهگيري از عمليات رواني صوتي به اجمال مورد بحث قرار ميگيرد. چه، درك مباني تئوريك اين گونه عمليات رواني، فهم فرايند و ميزان اثربخشي را تسهيل ميكند. مباني نظري عمليات رواني صوتي مباني نظري عمليات رواني را ميتوان در رويكردهاي ارتباطي( ) و رويكردهاي عصب ـ روانشناسي( ) (نوروپسيكولوژي) پيجويي كرد. بر اساس رويكرد ارتباطي، ارتباط گفتاري، نه نوشتاري، جوهر زندگي آدميان محسوب ميشود چه، با ارتباط گفتاري است كه آدميان توانايي يافتن معاني، پيگيري، آزمايش و ابراز هيجانات( ) و احساسات( ) خود را پيدا ميكنند. به تعبير راپير( ): «گفتار كمنظيرترين و متداولترين عملكرد انسان است. با وجود اين، چون به كارگيري آن بسيار معمولي، طبيعي و آسان مينمايد، تنها تعداد بسيار معدودي از آدميان قدرت خارقالعاده آن را در مييابند. گفتار گرانقدرترين ابزاري است كه آدميان در اختيار دارند، اما تعداد معدودي از آدميان ميآموزند كه چگونه از اين وسيله بيش از كاربردهاي ابتدايياش استفاده كنند» (كولتنز ترجمه ميرحسيني و كبيري، 1369 ص 17). به باور جويس( ) (1992) تبليغاتچيها( ) از جمله آدمهاي انگشتشماري هستند كه قدرت و توان گفتار را دريافتند و از آن براي دستكاري( ) افكار، نظرات و نگرشهاي تودههاي مردم و متقاعدسازي( ) آنان به بهترين شكل ممكن بهره ميگيرند. به باور او: «تبليغاتچيها با گزينش آگاهانه واژههاي مملو از هيجان و تغيير در آهنگ گفتار حتي قادرند واقعيات را وارونه جلوه دهند و مخاطبان را درگير رفتارهايي سازند كه در شرايط عادي هرگز حاضر به انجام آن نيستند» (ص225). رويكرد ارتباطي بر اساس رويكرد ارتباطي، گفتار واجد چهار كاركرد اساسي عمده است كه عبارتند از: كاركرد زيباييشناختي، كاركرد انتفاعي، كاركرد درمانگري و كاركرد اطلاعاتي. 1) كاركرد زيباييشناختي: منظور از كاركرد زيباييشناختي آن است كه با زبان گفتاري ميتوان در مخاطب احساساتي همچون لذت، خوشي، سرگرمي و وجد و شعف پديد آورد. اين كاركرد گفتار در افزايش دامنه تأثير پيامهاي عملياتي رواني نقش در خور توجهي دارد. چه، به تعبير جويس (1992) با ايجاد وجد و شعف در مخاطب يا حتي با ايجاد رعب و وحشت، ميتوان او را از رفتاري معين بازداشت، يا او را به انجام كنش يا كنشهاي معين مجاب كرد. 2) كاركرد انتفاعي: منظور از كاركرد انتفاعي گفتار، استفاده از واژهها در گفتار براي كسب پاداش يا اجتناب از تنبيه است. به تعبير ميلر( ) (1986) با گفتار، هم ميتوان به پاداش دست يافت و هم ميتوان به ديگران وعده پاداش داد و از سوي ديگر، تأثير واژگان گفتاري در ترغيب ديگران براي انجام رفتارهاي معين براي كسب پاداش، بسيار عميقتر از واژگان نوشتاري است. چه، گويي شنوندگان، بيش از خوانندگان، وعدههاي داده شده را حقيقي تلقي ميكنند. 3) كاركرد درماني: دير زماني است كه روانشناسان و روانپزشكان از گفتار براي تسكين آلام روانشناختي مردم و رفع مشكلات رواني آنان بهره ميگيرند. چه، آشكار شده است كه گفتار با اثرات عميقي كه بر انتقالدهندههاي عصبي( ) (نوروترانسيمترها) و سيستم خبرپردازي( ) آدميان بر جاي ميگذارد، قادر است موانع ژرف و فراگير رواني آنان را از ميان بردارد. 4) كاركرد اطلاعاتي: مك لوهان( ) (1989) در توضيح كاركرد چهار گفتار يادآور ميشود كه آدميان همواره نيازمند كسب اطلاعات در مورد جهان اطراف خويش هستند. به باور او هر اندازه به ابهام شرايط زندگي افزوده شود، به همان ميزان بر نياز آدميان به كسب اطلاعات، به ويژه از مجاري شنيداري، افزوده ميشود. تأمل در ابعاد عمليات رواني نشان ميدهد كه عوامل عمليات رواني صوتي در تلاش خود براي تأثير بر مخاطبان آماج، از هر چهار كاركرد زبان گفتاري بهره ميگيرند. آنان، اولاً: با بهرهگيري به موقع از واژگان زيبا و هيجاني و همراه ساختن آنها با موسيقي، مخاطبان را تهييج ميكنند و آنان را براي انجام يا عدم انجام كنشهاي خاص برميانگيزند. به تعبير استفان (1998) موسيقي، قدرت واكنشانگيزي واژگان را دوچندان ميكند. چه، با موسيقي ميتوان هيجاناتي همچون اندوه، نااميدي يا شادي، لذت، تهييج، تحريك و … را در مخاطبان ايجاد كرد. چنين هيجاناتي به نوبه خود آدمي را براي موضعگيريهاي شديد و تند در موافقت يا مخالفت با افراد و گروههاي مختلف مهيا ميكند. استفان تأكيد ميكند كه القاي غم يكي از شناختهشدهترين اثرات استفاده از موسيقي در عمليات رواني است. عاملان عمليات رواني صوتي زماني از اين پديده استفاده ميكنند كه در پي نااميد ساختن مخاطبان از به دست آوردن پيروزي باشند. ثانياً: عاملان عمليات رواني با بهرهگيري از قدرت اعجازانگيز درماني گفتار ميكوشند تا با پيامهاي سرشار از هيجان، دنياي بهتري را به مخاطبان خويش وعده دهند. به تعبير بتي( ) (1990) شرايطي كه در آن از عمليات رواني استفاده ميشود، اغلب شرايط آكنده از استرس، فشارهاي رواني، تعارض، ترديد، چالش و احساس خطر است. از همين روي، در چنين شرايطي شنيدن گفتار دوستانه، به ويژه از زبان گويندگان خوشالحان همراه با موسيقي ملايم و دلنشين، تأثير الهامبخش و اميدواركنندهاي دارد. آشكار است كه چنين گفتار و اصواتي، نگرش مثبتي در مخاطبان، در مورد عاملان آن گفتارها و اصوات، ايجاد ميكند. ثالثاً: اطلاعاتي كه در شرايط پراسترس سرشار از كشمكش و ابهام به صورت گفتاري عرضه ميشود، تأثيري فزاينده بر مخاطبان بر جاي ميگذارد؛ چه، چنين اطلاعاتي، يكي از اساسيترين نيازهاي مخاطبان ـ نياز به دانستن و آگاهي ـ را مرتفع ميسازد. از همين روي، عاملان عمليات رواني صوتي، با آگاهي از ابهام حاصل از موقعيت و بر اساس دانشي كه از نيازهاي مخاطبان خويش به دست ميآورند، پيامهاي گفتاري حاوي اطلاعات گزيش شده و اغلب سوگيرانه را براي مخاطبان ارسال ميكنند و بدين ترتيب، بر نگرشها و مواضع آنان تأثير ميگذارند. نكته در خور توجه ديگر در ديدگاه ارتباطي چگونگي ارائه پيام است. در اين ديدگاه تأكيد ميشود كه چگونگي ارائه پيام، ارزشي همسان با خود پيام دارد (شرايبر ترجمه حبيبي، 1371). تايلور( ) (2001) در يك مطالعه تجربي ميزان اثربخشي پيامهاي نوشتاري، گفتاري و ديداري (تصويري) را در مجابسازي گروهي از دانشجويان براي اجتناب از يك رفتار معين (خريد كردن از بوفه دانشگاه) مورد مقايسه قرار داده است، نتيجه تحقيق او آشكار كرده است كه اثربخشي پيامهاي گفتاري، بسيار بيش از دو نوع پيام ديگر است. به همين سبب او به تبليغاتچيها توصيه كرده است كه: «هرگاه قصد داشتيد خيلي سريع مخاطبان خود را به انجام يا عدم انجام كاري متقاعد كنيد از پيامهاي گفتاري بهره بگيريد ... چه، مخاطبان پيام گفتاري را ـ حداقل در كوتاه مدت ـ باوركردنيتر ميدانند» (ص536). رويكرد عصب ـ روانشناسي دومين رويكرد مورد استفاده در تبيين اثربخشي عمليات رواني صوتي، رويكرد عصب ـ روانشناسي (نوروپسيكولوژي) است. عصب ـ روانشناسان در تحقيقات خود نشان دادهاند كه واژههاي گفتاري سرشار از قابليت واكنشانگيزي در سطوح مختلف مغز هستند. به باور آنان، هر واژه يا مجموعهاي از واژههاي گفتاري، نوعي واكنش را در سطوح عالي ذهن به راه مياندازد. مثلاً واژههاي لبريز از هيجان و احساس، بخشي از كاركردهاي عالي ذهن را فعال ميكند كه موضعگيري به جانبداري يا بر ضد يك ايده، شخص يا نگرش را موجب ميشود (لوريا، ترجمه قاسمزاده، 1374). افزون بر آن، هر واژه گفتاري معني و مضمون خاصي دارد. به تعبير لوريا معني، نظم پايداري در تعميمهاست كه در كلمات گفتاري (و نوشتاري) نشان داده ميشود، يعني نظامي كه براي همه يكسان است. اما، مضمون، جنبههايي از معني را در بر ميگيرد كه با واكنشهاي عاطفي و هيجاني گوينده در لحظهاي معين سر و كار دارد. در واقع، ميزان تبلور و انعكاس مضمون در واژههاي گفتاري است كه در مخاطب كشش و جاذبهاي به طرف پيام مورد نظر ايجاد ميكند. هر قدر احساس و هيجاني كه در واژههاي گفتاري نهفته است شباهت بيشتري با بافت و زمينه ذهني مخاطب داشته باشد، يا بتواند احساس و هيجاني را در وي برانگيزد، درك آن واژهها سريعتر و تأثير آنها بيشتر خواهد بود. از آن گذشته، هر واژه گفتاري نظام پيچيدهاي از همخوانيها را برميانگيزد و بدين ترتيب به صورت مركز شبكه معنايي درميآيد. همچنين، هر واژه گفتاري حوزه معنايي خاصي را كه نقش مهمي در بازداري يا تهييج عاطفي دارد، فعال ميكند. به تعبير دقيقتر، هر محرك كلامي بازتابي را پديد ميآورد و اين بازتاب را در يك سري شاخصهاي حركتي ـ الكتروفيزيولوژيك و خودكار آشكار ميسازد. بر اين اساس هر اندازه يك پيام گفتاري بيشتر تكرار شود، احتمالاً بيشتر قادر است واكنشهاي هيجاني، حتي عقيدتي مخاطب را برانگيزد. نهايتاً، بر اساس يافتههاي عصب ـ روانشناسان واژههاي كلامي نقش مهمي در نظمبخشي فرآيندهاي ذهني و جهتدهي افكار بر عهده دارند. به همين سبب، عاملان عمليات رواني معمولاً آن قدر مخاطبان خود را با واژههاي گفتاري متعدد و متنوع بمباران ميكنند تا آنان بخشي از آن واژهها را به صورت ناخودآگاه در حوزه شناختي خويش قرار دهند و آنها را دروني سازند. آشكار است كه پس از آن، بخشي از انديشه و رفتار او متأثر از اين واژههاي دروني شده خواهد بود. از آنچه گذشت ميتوان به طور خلاصه نتيجه گرفت كه اصوات و گفتار بيش از كلمات و مفاهيم نوشتاري قادر است مخاطبان عمليات رواني را براي انجام واكنشهاي فوري و موضعگيريهاي سريع و آشكار برانگيزد. به همين سبب، عاملان عمليات رواني با صرف هزينههاي زياد، از صوت و گفتار براي مجابسازي مخاطبان خويش بهره ميگيرند. در سطور زير، شواهد مربوط به اين بيان مرور ميشوند. شواهد تاريخي بهرهگيري از عمليات رواني صوتي جنگ ويتنام امريكاييان طي حدود يك دهه از عمليات رواني صوتي عليه مردم و چريكهاي ويتنام شمالي (از 1965تا 1973) در سطحي فراگير و گسترده بهره گرفتند. آنها در عمليات رواني صوتي خويش از ابزارهاي زير استفاده ميكردند: 1) راديو 2) بلندگوهاي پرقدرت ثابت 3) بلندگوهاي سيار علميات رواني راديويي آنان به چهار نوع تقسيم شده بود: 1) عمليات راديويي سياه (راديو سري)؛ 2) عمليات راديويي سفيد؛ 3) عمليات راديويي خاكستري؛ و 4) عمليات راديويي خاكستري روشن. امريكاييان در عمليات رواني راديويي نوع سياه، خود برنامهها را تهيه و پخش ميكردند اما آن را به مردم ويتنام نسبت ميدادند. گويي اين ويتناميها بودند كه بر ضد چريكهاي هوشي مينه به صورت شبانهروزي پيام ميفرستادند يا آهنگهاي مختلف پخش ميكردند. افزون بر آن، آنها در اين نوع عمليات رواني يك ايستگاه راديويي تحت عنوان راديو كمونيستهاي آزاديخواه راهاندازي كردند. گراس( ) (1998، ترجمه الياسي، 1382) در مورد اين راديو مينويسد: «راهاندازي راديو كمونيستهاي آزاديخواه يكي ديگر از شيوههاي گروه عمليات رواني امريكا در ويتنام بود. آن گروه، براي تبليغات بر ضد كمونيستها نه تنها از ايستگاههاي واقعي، بلكه از برنامهها و تفسيرهاي راديو كمونيستهاي آزاديخواه نيز استفاده ميكرد تا چنين القا كند كه اولاً: كمونيستها فاقد انسجام هستند و رفتارهاي وحشيانهاي دارند و ثانياً پيروزي ويتنام جنوبي و امريكا در جنگ ضروري است» (ص116-117). امريكاييان براي عمليات رواني خاكستري خويش به تأسيس چند ايستگاه راديويي اقدام كردند كه در شبانهروز در مناطق مختلف ويتنام برنامه پخش ميكردند، اما هرگز هويت اين ايستگاههاي راديويي را فاش نميكردند؛ در حالي كه عمليات رواني راديويي سفيد خويش، هويت خود را ابراز و به مردم ويتنام چنين القا ميكردند كه براي نجات جان و حفظ استقلال كشورشان! به ويتنام آمدهاند. چندلر( ) (1981) از نوع چهارمي از عمليات رواني راديويي نام ميبرد كه او خود آن را تبليغات راديويي خاكستري روشن ناميده است. در اين نوع تبليغات، پيامها به دست امريكاييان تهيه، اما از طريق راديو سايگون پخش ميشد. چندلر به نقل از يكي از كارگزاران عمليات رواني امريكا در ويتنام در اين باره مينويسد: «در تئوري وقتي كه ارتباط با ملت ويتنام به نيابت از دولت ويتنام بود، سعي ميكرديم از طريق دولت ويتنام برنامههايمان را عملي كنيم، اما وقتي كه ارتباط به نيابت از دولت امريكا بود، سعي داشتيم به صورت مستقيم با ملت ويتنام ارتباط برقرار كنيم» (ص251). استفاده از بلندگوهاي پرقدرت ثابت نيز يكي از شكلهاي عمليات رواني صوتي امريكاييان در ويتنام بود. آنان اين گونه بلندگوها را در اماكن عمومي و پرجمعيت نصب ميكردند و از مراكز معيني، با استفاده از گويندگان خوش صداي ويتنامي، براي مخاطبان، پيام يا موسيقي پخش ميكردند. پيك( ) (1982) تعداد اين گونه بلندگوها را در سراسر ويتنام بالغ بر دهها هزار دستگاه تخمين زده است. به نوشته او كمتر مكاني را ميشد يافت كه در آن بلندگويي نصب نشده باشد و زن يا مردي يا زبان مردم آن ديار با همشهريان خود سخن نگويد. اما، چندلر معتقد است كه تأثير بلندگوهاي سيار، كه بر روي ماشينها يا بالگردهاي و هواپيماهاي امريكايي نصب شده بودند، بيش از بلندگوهاي ثابت يا حتي راديو بود. امريكاييان با استفاده از اين بلندگوها، اساساً پيامهايي براي چريكهاي ويتنامي ارسال ميكردند. آنها در اين شگرد عمليات رواني، از خانوادههاي چريكها نيز استفاده ميكردند. براي مثال، زن و فرزندان چريكها را در درون ماشينهاي خويش مينشاندند و از آنان ميخواستند تا از همسر يا پدران خود بخواهند كه سلاح را روي زمين بگذارند و به آغوش ملت برگردند. چندلر به موردي از بهرهگيري از بلندگوهاي سيار، با استفاده از صداي خانواده چريكها چنين اشاره ميكند: «صداي محزون يك پسر كوچك در نواري كه از بلندگوي سيار امريكاييان پخش ميشد چنين درخواست ميكرد: بابا! بابا! تو الان كجايي؟ حالت خوبه بابا؟ بابا، مامان هميشه به فكر توست، همه ما راجع به تو حرف ميزنيم، همه ما نگران تو هستيم. بابا، چرا برنميگردي و به غصهها پايان نميدهي؟ بابا، مامان هميشه گريه ميكند و دلش براي تو تنگ شده است. بابا نزد ما برگرد، نزد ما برگرد بابا» (ص93). تحليلگران عمليات رواني امريكا در ويتنام معتقدند كه بخش قابل توجهي از 000/200 چريكي كه خود را تسليم امريكاييان كردند، تحت تأثير پياهايي قرار گرفته بودند كه از طريق بلندگوهاي سيار براي آنان پخش ميشد (جانويتز، 1983). ( ) امريكاييان در سال 1989 نيز به صورتي موفقيتآميز از عمليات رواني صوتي استفاده كردند. در آن سال، پس از تهاجم امريكاييان به پاناما، نوريگا به سفارت واتيكان پناهنده شد. امريكاييان پس از آنكه دريافتند كه با استفاده از روشهاي ديپلماتيك قادر به دستگيري نوريگا نيستند، به نصب چند بلندگو در ساختمانهاي روبروي سفارت واتيكان اقدام كردند. آنان از طريق آن بلندگوها به صورت لاينقطع به پخش موزيك راك (موزيك مورد علاقه نوريگا) مبادرت ورزيدند و آن قدر اين كار را ادامه دادند كه نوريگا ناگريز خود را تسليم امريكاييان كرد. جنگ خليج فارس (91-1990) مدتي پس از اشغال كويت از سوي ارتش عراق، امريكاييان به تأسيس يك ايستگاه راديويي، موسوم به صداي خليج( ) دست زدند. اين ايستگاه، كه برنامههاي خود را از يك هواپيماي غولپيكر پخش ميكرد، روزانه طي چند ساعت براي عراقيها ـ اعم از نظاميان و غيرنظاميان آن كشور ـ برنامه پخش ميكرد. يكي از پيامهاي آن راديو خطاب به سربازان عراق چنين است: «سربازان عراقي! آيا هرگز انديشيدهايد كه چرا صدام حسين كويت را به اشغال خود درآورده است؟ آيا به ثروتي افسانهاي كه صدام و خانواده او با اشغال كويت به يغما بردهاند انديشيدهايد؟ آيا هيچ فكر كردهايد كه صدام تنها به خاطر منافع شخصياش شما را به قتلگاه فرستاده است؟». گوينده آن راديو در پيامي ديگر خطاب به سربازان عراقي اظهار داشت: «سربازان عراقي! به زودي ائتلافي متشكل از دهها كشور جهان براي آزادي كويت و نابودي صدام و ياران او عازم خليج فارس خواهند شد. نظاميان كشورهاي ائتلاف براي اولين بار از سلاحهايي استفاده خواهند كرد كه قدرت تخريبي آنها صدها بار بيش از سلاحهايي است كه در گذشته مورد استفاده قرار گرفتهاند. سربازان عراقي! اينك لحظه حساس تصميمگيري است؛ يا بمانيد و در برابر هزاران سلاح پرقدرت و افسانهاي كشته شويد يا با تسليم شدن به نيروهاي ائتلاف جان خود را در راه اميال خودخواهانه صدام و خانوادهاش فدا نكنيد». پيامهاي راديو خليج كه تا پس از پايان عملياتهاي توفان صحرا و سپر صحرا كه به صورت مستمر پخش ميشدند، تنها به سربازان عراق محدود نميشد، بلكه، بخش قابل توجهي از آن پيامها، غيرنظاميان عراق را مخاطب قرار ميداد. امريكاييان از ملت عراق ميخواستند تا عليه صدام قيام كنند، فرزندان خود را از ارتش فراخوانند و از هر نوع كمكي به صدام و رژيم او كه به زودي نابود خواهد شد، خودداري كنند. گورمن( ) (2003) با تحليل پيامهاي منتشر شده از صداي خليج، مهمترين موضوعات مندرج در آنها را به شرح زير فهرست كرده است: 1) پيامهاي ترسبرانگيز؛ در اين گونه پيامها نظاميان عراقي از سلاحهاي جديد و مخرب نيروهاي ائتلاف ترسانده ميشدند. 2) پيامهاي دعوت به تسليم؛ در اغلب پيامهاي راديو خليج از سربازان و افسران عراق خواسته ميشد تا براي نجات جان خود، خود را تسليم نيروهاي ائتلاف كنند. 3) دعوت به شورش؛ در اين گونه پيامها، هم از مردم عراق و هم از نظاميان خواسته ميشد تا عليه صدام و رژيم او قيام كنند. 4) پيامهاي حاوي برادري اعراب؛ در برخي از پيامها از سربازان عراقي خواسته ميشد تا با فرار از ارتش عراق به برادران عرب و مسلمانان خويش بپيوندند. 5) پيامهاي صدام و خانواده او؛ در بسياري از پيامها جنايات، خوشگذرانيها، خودخواهيها و فتنهانگيزيهاي صدام و خانواده او بر شمرده ميشد. هدف اينگونه پيامها ايجاد بدبيني شديد در مردم عراق نسبت به صدام و خانواده او بود. گورمن معتقد است كه عمليات رواني راديويي امريكا، كه با استفاده از روشهاي ديگري همچون نشر اعلاميهها، پخش پيامهاي بلندگويي و جز آن تقويت ميشد، اثربخش بوده است، چه، از يكسو عده زيادي از سربازان عراقي در نهايت خفت و خواري خود را به امريكاييان و ديگر نيروهاي ائتلاف تسليم كردند و از سوي ديگر، بسياري از غيرنظاميان عراقي، به اميد حمايت امريكا، شورشي فراگير را عليه صدام راه انداختند. عمليات 2003 (تهاجم براي سرنگوني صدام) امريكاييان و همپيمانان آنان، طي پنج دهه به خوبي دريافته بودند كه با عمليات رواني صوتي ميتوانند اولاً: قدرت نظامي خويش را بسيار فراتر از آنچه هست به دشمنان خود معرفي كنند، ثانياً: با تضعيف روحيه نيروهاي دشمن، آنان را از ادامه نبرد بازدارند، ثالثاً: تصويري غيرانساني از دشمن ارائه دهند و رابعاً: خود را منجي و نه دشمن ملتهاي آماج معرفي كنند. امريكاييان براي تحقق اين اهداف چند ماه پيش از تهاجم به عراق دستگاه عمليات رواني صوتي خويش را فعال كردند. آنان براي اين منظور، شبكه راديويي جديدي تحت عنوان راديو المعلومات( ) راهاندازي كردند. اين راديو روزانه به مدت چهار ساعت براي عراقيها ـ اعم از نظاميان و غيرنظاميان ـ برنامه پخش ميكرد و برنامههاي آن حاوي موسيقي عربي، موسيقي پاپ، انتشار پيامهاي متنوع به زبان عربي و اخبار كوتاه بود. تحليل محتوايي پيامهاي راديو المعلومات در دو هفته پيش از آغاز تهاجم به عراق نشان داد كه آن پيامها را از نظر محتوا ميتوان به چند دسته زير تقسيم كرد: 1) پيامهاي تبليغكننده اجماع جهاني درباره خطرناك بودن رژيم بعث براي امنيت جهان. 2) پيامهاي حاوي سخنرانيها و اعلاميههاي جرج دبليو بوش در مورد ضرورت نابودي رژيم بعث و صدام حسين. 3) پياهاي تفسيركننده قطعنامه 1441 شوراي امنيت در مورد رژيم بعث: در اين پيامها چنين وانمود ميشد كه شوراي امنيت اجازه حمله به عراق را صادر كرده است. 4) پيامهاي مربوط به جنايات ضدانساني رژيم صدام حسين: در اين پيامها صدام حسين به جنايتكاراني همچون هيتلر و موسوليني تشبيه ميشد كه در پي تحقق اميال ضدبشري خود ميليونها انسان را به كام مرگ فرستادند. در آن پيامها تأكيد ميشد: «جهانيان هزينههاي زيادي پرداختهاند تا پس از اين نگذارند افرادي همچون صدام حسين به اعمال ضدبشري خود ادامه دهند». بخشي از پيامهاي راديو المعلومات اختصاصاً براي نظاميان عراق پخش ميشد. در آن پيامها از آنان خواسته ميشد تا همانند جنگ عراق ـ ايران و حلمه به كويت جان خود را به خاطر صدام و خانواده اشرافياش به خطر نيندازند. عمليات رواني صوتي امريكاييان در تهاجم به عراق به عمليات راديويي محدود نميشد، بلكه با آغاز جنگ و ورود نيروهاي امريكايي و انگليسي به عراق، پيامهاي متعددي از بلندگوهاي 400 واتي نصب شده بر روي تانكها و نفربرها براي نظاميان و مردم عراق پخش ميشد (فريدمن،( ) 2003). در آن پيامها از سربازان عراقي خواسته ميشد از مقاومت در برابر ارتش مجهز امريكا و متحدانش بپرهيزند و خود را تسليم نيروهاي متحدين كنند. همچنين از مردم عراق خواسته ميشد از ترك شهرهاي خويش خودداري كنند و عليه صدام حسين بپاخيزند. فريدمن (2003) مورد ديگري از پيامهاي پخش شده از بلندگوهاي 400 واتي را چنين بازگو ميكند: «تانكهاي امريكايي به هنگام حركت به سوي بغداد مدام از بلندگوهاي نصب شده بر روي خودروهاي خود با زبان عربي فرياد ميزدند عراقيها مرد نيستند آنان با اين اقدام خود ميخواستند فداييان صدام را از پناهگاهها بيرون بكشند و آنها را طعمه تانكهاي خود كنند. اين هدف، در بسياري از موارد محقق شد؛ چه، فداييان جوان صدام حسين پس از چند بار شنيدن جمله عراقيها مرد نيستند كنترل خود را از دست ميدادند و براي مقابله با امريكاييان از مخفيگاههاي خود بيرون ميآمدند. غافل از آنكه لحظاتي بعد طعمه آتش تانكهاي امريكايي ميشدند». فريدمن (2003) ميزان اثربخشي عمليات رواني صوتي امريكايي را در عمليات 2003 ناچيزتر از عمليات 1991 ميداند. چه، به باور او امريكاييان در عمليات 1991 با پيامهاي راديويي خود توانستند مردم عراق را بر ضد صدام حسين بشورانند. اما در عمليات 2003، با آنكه مصممتر از گذشته به جنگ با صدام رفته بودند نتوانستند هيچ شورشي را بر ضد صدام راه بياندازند. او، بياعتمادي مردم عراق به رئيس جمهور امريكا و دستگاه تبليغاتي او را مهمترين عامل اين ناكامي ميداند، اما تأييد ميكند كه عمليات رواني صوتي امريكاييان تأثير ويرانگري بر روحيه سربازان عراقي بر جاي گذاشت؛ تأثيري كه آنان را از هر نوع مقاومت باز داشت. فرجام كلام بر اساس آنچه گذشت، ميتوان پيشبيني كرد كه در آينده، دامنه عمليات رواني صوتي بيش از گذشته گسترش خواهد يافت؛ چه، اختراع دستگاههاي صوتي پرقدرت، امكان جابهجايي سريع ايستگاههاي راديويي و ساخت و عرضه دستگاههاي گيرنده سبك و كوچك، انجام عمليات رواني صوتي را آسانتر خواهند كرد دكتر محمدحسين الياسي |