فضیلت کسب حلال: در ستایش حضرت حق
سپاس خدای را که انسان را از گِل چسبنده و بدبو آفرید، سپس آن را در بهترین نظام و کامل ترین اعتدال شکل داد. آنگاه در آغاز تولدش او را به وسیله شیری گوارا که از میان سرگین و خون همانند آبی زلال تصفیه کرده بود، غذایش داد و بعد او را با دادن روزی های پاکیزه در برابر عوامل ضعف و نابودی حفاظت کرد.
سپس شهوت و میل تجاوزگر او را از سطوت و غلبه باز داشت و با واجب ساختن کسب روزی حلال، آن را مغلوب گردانید و با سرکوب کردن شهوت، سپاه شیطان را که کمر بر گمراه ساختن او بسته بودند، پراکنده ساخت. شیطانی که همچون خون در سراسر پیکر آدمیزاد در جریان است.
پس عزت و ارزشمندی حلال، مجال ورود را بر او تنگ گرداند؛ چه آنکه شیطان را چیزی تا ژرفای رگ و پی ندواند، مگر شهواتی که گرایش به غلبه و خودسری دارد؛ به این ترتیب شیطان در آنجا که آدمی پایبند حلال باشد، ناامید و زیانکار، بی یار و یاور می ماند.
و درود بر محمد صلی الله علیه و آله راهنما و نجات بخش از گمراهی و بر خاندان او که بهترین خاندان است و سلام فراوان بر ایشان باد.
باری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پیِ روزیِ حلال رفتن بر هر فرد مسلمانی واجب است.
پیام های متن
1. خداوند، انسان را به بهترین شکل و نظام آفریده است.
2. خداوند به انسان، روزی ها و خوراکی های پاکیزه داده است تا در برابر عوامل ضعف و نابودی محفوظ بماند.
3. شیطان از انسانی که پایبند حلال است، ناامید می شود.
4. در پیِ روزی حلال رفتن، بر هر فرد مسلمانی واجب است.
در فضیلت کسب و تشویق به آن
اما از قرآن مجید، قول خدای تعالی: «وَ جَعَلْنا النَّهارَ مَعاشا» که خدا این آیه را از باب امتنان و قدردانی ذکر کرده است و فرموده است: «فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ».
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بعضی از گناهان است که جز تلاش برای معاش، آنها را محو نمی کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تاجر راستگو در روز قیامت، با صدّیقین و شهیدان محشور می شود. هرگاه از راه حلال و برای حفظ آبرو و خودداری از خواستن چیزی از مردم و به خاطر گشایش بر اعضای خانواده و کمک به همسایگان دنیا را بطلبد، خدا را در حالی ملاقات کند که صورتش چون ماه شب چهارده می درخشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله روزی با اصحابش نشسته بود. چشمش به جوان چابک و نیرومندی افتاد که با شتاب از دیگران سبقت می گیرد. اصحاب گفتند: وای بر این جوان. چقدر خوب بود که جوانی و چابکی وی در راه خدا می بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این حرف را نزنید؛ زیرا اگر او برای خودش می کوشد تا خود را از درخواست از مردم باز دارد و از مردم بی نیاز کند، در حقیقت او در راه خداست و اگر برای پدر و مادر ناتوان و یا فرزندان خود که توان کار ندارند، تلاش می کند که تا آنها را بی نیاز کند و کفایت کند، به حق در راه خداست و اگر تلاش وی برای فخرفروشی و افزون طلبی باشد، در راه شیطان است.
خداوند، بنده ای را دوست می دارد که شغل و حرفه ای می گیرد تا بدان وسیله از مردم بی نیاز شود... خداوند، مؤمن پیشرو را دوست می دارد. حلال ترین چیزی که مرد از آن تغذیه می کند، مالی است که از راه کسب و هر نوع خرید و فروش پسندیده به دست آورد.
در خبر دیگری است که: حلال ترین مالی که بنده خدا می خورد، کسب دست سازنده است، وقتی که خالص باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به دنبال شغل تجارت بروید که نُهْ دهم روزی در آن است... اگر کسی از شما ریسمانش را بردارد و پشته هیزمی بر دوش بگیرد، بهتر است از اینکه پیش مردی بیاید که خداوند از لطف خود مالی به او مرحمت کرده است و از او چیزی بخواهد، آن هم بدهد یا ندهد.
پیام های متن
1. به دنبال کسب و کار حلال رفتن، از نعمت های الهی است.
2. تلاش برای کسب و کار حلال، گناهان را پاک می کند.
3. تاجر راستگو در روز قیامت با شهیدان محشور می شود.
4. خداوند، انسان اهل کسب و کار حلال را دوست دارد.
5. حلال ترین مالی که بنده خدا می خورد، مالی است که از دسترنج خودش باشد.
ماهیت و چیستی لقمه حلال
1. لقمه حلال جزئی از پارسایی است
بزرگان چنین گفته اند که پارسایی ده جزو است؛ نُه لقمه حلال است و یکی جزو جمله عبادت ها[ی ]دیگر.
2. لقمه حلال، خوراک برگزیدگان است
از احمدبن محمدبن ابی نصر نقل شده است، می گوید: به ابوالحسن ـ امام هفتم علیه السلام ـ عرض کردم: فدایت شوم! از خدا بخواهید که روزی حلال نصیبم کند. فرمود: آیا می دانی که حلال چیست؟ عرض کردم: فدایت شوم؛ اما آنچه نزد ماست، همین کسب پاک و پاکیزه است. فرمود: علی بن الحسین می فرمود: حلال، قوت برگزیدگان است، بلکه تو بگو: خداوندا! از روزی گسترده ات درخواست دارم.
3. لقمه حلال، مؤاخذه ندارد
بزرگی را پرسیدند، خوردن حلال چیست؟ گفت: آنکه خورنده او نه در این جهان ضامن باشد و نه در آن جهان مؤاخذه.
4. لقمه حلال، مانع فراموش کردن خدا می شود
سهل بن عبداللّه را پرسیدند از حلال؟ گفت: آنکه در خدای عاصی نشود بدو.
و سهل گوید: حلال صافی آن بود که اندر وی خدای را فراموش نکند.
[یکی از بزرگان طریقت گفت:] غذای پاک آن است که در حال اکتساب، یاد کرد و یادداشت حق در آن فرو نگذارد و فراموش نکند و شکر ولی نعمت به حکم فرمان در آن به جای آرد. چنانک خدای تعالی گفت: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلّهِ» و حقیقت شکر آن است که تا قوت نعمت در باطن می یابد، خود را بر طاعتِ ولی نعمت به ظاهر می دارد.
پیام های متن
1. لقمه حلال، بخش مهمی از ایمان و تقوی است.
2. مؤمنان و برگزیدگان خداوند، همیشه از حلال برای خود قوت و غذا تهیه می کنند.
3. خورنده لقمه حلال در آخرت، مؤاخذه ای ندارد.
4. خوردن لقمه حلال، مانع فراموشی از یاد و عبادت خدا می شود.
انواع خوردنی های حلال
1. آبزیان
هر چه آبی است، گوشت آن حلال است و گرفتن آن حلال [مگر آنچه در فقه استثنا شده است.]
2. معادن
آن از اجزای زمین است و کل آنچه از آن بیرون آید، حرام نیست مگر از آن روی که خورنده را زیان دارد و بعضی از آن به منزلت زهر است. [حتی] نان اگر مضر باشد، خوردن آن حرام بود.
3. نباتات
از آن حرام نیست مگر آنچه عقل را یا حیات را و یا صحّت را زایل کند و مزیل (زائل کننده) عقل، بنگ و خمر و دیگر مسکرات است.
4. حیوانات
دو قسم است: خوردنی و ناخوردنی. آنچه خوردن او حلال است، حلال آن گاه باشد که ذبح او ذبح شرعی بود... و آنچه ذبح او شرعی نباشد یا بمیرد، حرام بود... حیوانات خوردنی، چون به شرط شرع ذبح کرده شود، همه اجزای او حلال نباشد بل خون و سرگین و کل آنچه حکم به نجاست او رفته حرام است و...
پیام های متن
تمام آفریده های خداوند در روی زمین و زیر زمین و دریاها جزء خوردنی های حلال هستند مگر آن چیزهایی که در کتاب های فقهی استثنا شده اند که اکثر آنها به دلیل ضرر رساندن به انسان از گروه حلال ها خارج شده اند.
انواع خوردنی های حرام
قوله تعالی: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ.»
همی گوید: حرام کرده شد بر شما مردار و خون گوسفند؛ یعنی مسفوح و گوشت خوک و آنچه به نام خدای گلوی او بریده نشود و او را که خود خفه شود و آنکه به لَت کشته اند و آنکه از بالا بیفتد و بمیرد و آنکه ستور دیگر او را شاخ بزند و بکشد و آنکه درنده عضوی از او خورده باشد مگر که هنوزبا جان باشد و شما مر آن را بسمل کنید و آنچه بیش بتان مرو را بکشند و آنچه به کعبتین مر آن را قسمت کنند و این چنان بوده است اندر عرب که چوبی داشتندی تراشیده، چهار سو و بر دو سوی آن نبشته که خدای چنین فرموده است. او را بگردانیدندی بر کارها بر قسمت گوشت و جز آن و هر چه از کعبتین پدید آمدی بدان، برفتندی؛ پس خدای تعالی از این همه روی ها نهی کرده است و همه را با مردار و گوشت خوک برابر کرد و گفت: این همه بی فرمانی است و این یازده گونه چیز است که حرام است و آن حلال است که نام خدای بدان یاد کنی و تأویل این یازده ناخوردنی بگوییم تا مؤمن را بصیرت افزاید.
1. مردار
گوییم: نخست مردار را گفت، بدان مر آن کس را همی خواهد که نخست بی فرمانی او کرد اندر دور ناطق خویش و از اطاعت او سر بکشید تا از روح القدس بهره نیافت و مردار گشت؛ پس بدو پیوستن حرام شد به امر خدای تعالی، همچنان که مردار خوردن حرام است.
2. خون
و دیگر خون را گفت که حرام است و خون آن است که چون نام خدای بر گوسفند و دیگر جانوران که حلال است، بگویی و یاد کنی و بسمل کنی و چون خون از آن بشود، حلال شود والا بدین نوع کشته شود، حرام است و آن مثل است بر پیوستن بدان کس که او از امام حق که حلال کننده حقیقت است، جدا شود و پیوستن بدو حرام باشد.
3. گوشت خوک
و سوم، گوشت خوک را گفت و آن مثل است بر کسی که از حریصی به طلب ریاست دنیا دعوت حق را یاد کند و او دین را بی نظام کند؛ چنان که خوک از حریصی مر کشاورز مردم را که اندر آن حیات جان خلق است، ویران کند و اندر ویران شدن کشاورز روزی ظاهر، هلاک اجسام است و اندر ویران شدن دعوت که او کشاورز روزی باطن است، هلاک ارواح است.
4. به جز نام خدا کشتن
و چهارم مر آن را گفت که جز به نام خدای کشتند و آن مثل است بر کسی که او دعوت جز به امام حق کند که او نام خدای است به حقیقت.
5. خفه شده
و پنجم مر خفه شده را گفت و آن مثل است بر کسی که عهد خدای بگرفت و نگاه نداشت و نفس روحانی او اندر عهد خدای، نیک نشده تا به هلاک روحانی رسید.
6. به چوب کشته شده
و ششم مر به چوب کشته را گفت و آن مثل است بر کسی که او [را] کسر کنند از هر سوی که آن به ظاهر باشد تا آن بدان متحیّر شود و سخن نیارد شنودن.
7. از بالای بلندی افتاده
هفتم مر آن را گفت کز جای بلندی بیفتد و هلاک شود و آن مثل است بر آنکه او اندر مرتبه ای باشد و ازو گناهی واقع شود، از آن مرتبه بیفتد، ازو سخن نباید شنودن.
8. توسط حیوان دیگر کشته شده
و هشتم مر آن را گفت که دیگر حیوان مرو را زده و کشته باشد و آن مثل است بر دو تن که با یکدیگر اندر دین منازعت کنند و اندر لجاج متحیّر شوند و از فرمان بیفتند، نشاید ازین هر دو تن سخن شنودن.
9. توسط درنده عضوی خورده شده
و نهم مر آن را گفت که بعضی از [آن] درنده خورده باشد و آن مثل است بر کسی که او را دهریان یا طبایعان به خود کشیده باشند و دیده افتاده باشدش، اندر دقایق ولیکن از راه تاریکی نه از راه دعوت حق؛ پس از آن کس سخن نشاید شنودن مگر کزان پس به دعوت پیوندد و عهد خداوند زمان بر وی گیرند، همچنان که از گروه درنده باقی مانده باشد که با جان باشد که نام خدای را برو یاد کنند و بشایدش خوردن، هر چند که بعضی از او [را] درنده خورد باشد و امّا آن شکاری که سگانی را آموخته بکند و مر آن سگان را کسی به نام خدای رها کرده باشد، صید بگیرد، آن حلال بود
10. کشتن پیش بتان
دهم مر آن را گفت که پیش بتان بکشند و آن مثل است بر کسی که خویش را از شیعت دارد ولیکن به خداوند زمان مقرّ نیست و اندر آن خاندان پاکیزه طعنه زند و آن مطیعان اگرچه مانند شیعت اند، امّا نه شیعت اند؛ همچنان که بت مانند مردم است، امّا نه مردم است.
11. تقسیم به کعبتین
و یازدهم مر آن را گفت که به کعبتین قسمت کنند و شرح آن گفتیم؛ یعنی آن کس که از پس هوای خویش رود و روی سوی خداوند خویش نیاورد، بلکه گوید خدای چنین خواست؛ چنان که کسی گوید از فال چنین برآمد، ازو سخن نباید شنودن. آنکه گفت که این همه بی فرمانی است؛ پس دلیل است که هر که این فرمان ها ندارد، مطیع فرمان و رستگار نیست و مؤمن به حق آن است که ظاهر و باطنِ این فرمان ها نگاه دارد و به هر دوری خدای را مطیع باشد.
12. شراب
اعتقاد ما آن است که آشامیدن شراب و هر مست کننده، حرام بود؛ اگرچه آن قدر نباشد که مست کند، حتّی اگر یک قطره بود و به تحقیق هر مسلمان عاقل و بالغ که شراب خورد با علم به حرمتِ آن، از روی اختیار نه اکراه واجب است که وی را هشتاد تازیانه شرعی بزنند، خواه مرد باشد، خواه زن، خواه آزاد باشد، خواه بنده.
در خبر است که پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت که شراب، مادر بدی ها است و کلید همه بدی ها است و آشامنده آن مثل پرستنده بت بود، هر که شراب بیاشامد تا چهل روز نماز او قبول نیست؛ یعنی ثواب بر آن مترتّب نمی شود و اگر در آن چهل روز توبه کند، پذیرفته نشود و اگر در آن چهل روز بمیرد، به جهنّم برود.
مروی است که با شراب خور در یک مجلس نتوان نشست؛ زیرا که لعنت چون نازل شود، همه اهل آن مجلس را دریابد و جایز نیست در خانه ای که در او شراب بود، نماز کنند و مروی است که شرابخوار، اگر بیمار باشد، عیادت او مکنید و اگر بمیرد، بر سر جنازه او حاضر مشوید و اگر گواهی دهد، قبول مکنید و اگر دختر خواهد، مدهید که هر که دختر خود ار به شرابخوار دهد، چنان باشد که به دست خود به زنا برده باشد و کسی که دختر خود را به کسی دهد که در مذهب و دین موافق نبود، به تحقیق که قطع رحم کرده باشد و حرام بود چیزی خوردن بر مایده و خوانی که بر سر آن مست کننده، بیاشامد، اگرچه آن غذا بر آن آلوده نشده باشد و پاک باشد.
***
گفته اند که این خمر، معجون لعنت است. آن جوش، آواز دستِ شیطان است؛ چون دست درو کند، بجوشد؛ پس آب دهن درو اندازد تا تلخ گردد؛ پس بول درو کند تا بگندد. آن مسکین که خمر می خورد، بول شیطان می خورد و معجون لعنت است که به کار می دارد.
این خمر، زهر دین است؛ چنانکه تن را با زهر بقا نیست؟ دین را با خمر بقا نیست. مصطفی صلی الله علیه و آله گفت: «شارب الخمر کعابد الوثن»؛ این به معنی خوف عاقبت گفت؛ یعنی که بسیار افتد میخواره را که به عاقبت از ایمان درماند و به عبادت وثن کشد. چنانک یکی میخواره را به وقت مرگ گفتند: بگو «لا اله الا اللّه »! وی می گفت: شاد باش و نوش خور.
13. مال وقف
باید که از اخذ مال وقف اجتناب نماییم که دل را سیاه و عمل را تباه کند و حقّ فقرا و مساکین و یتیمان و بیوه زنان است یا موقوف بر مساجد و صوامع و بقاع خیر بود:فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام ولی به زمال اوقاف است
نقل است که بزرگی گاوی را در زمین وقف در چرا دید، فرمود که از این گاو دیگر کاری بر نیاید و صرف شیر و گوشت آن بر متّقی روا نبود؛صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
14. طعام سلاطین ظالم
طعام اُمرا که آغشته به اشک چشم فقرا و سرشته با خون ضعفاست. کدام نبی و ولی گرد اُمرا گشت و بر خوان سلاطین نشست و چشم بر کیسه و کاسه مردم داشت و حکمت و معرفت به نجاست لذّت و شهوت دنیای دنی فروخت:
از خوان فلک قرص جوی بیش مخور انگشت عسل مخواه صد نیش مخور
از نعمت الوان شهان دست بدار خون دل صد هزار درویش مخور
15. مال یتیم
قوله تعالی: «إنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أمْوالَ الْیَتامی ظُلْما»... این آیت در شأن قیّمان فرو آمد، ایشان که مال یتیمان خورند به ناحق و این آن است که قیّم بیش از آن مزد که وی را بود به معروف، از مال یتیم برگیرد... .
«إنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا؛ عاقبت و سرانجام خورنده مال یتیم آتش است.» این همچنان است که مصطفی صلی الله علیه و آله گفت: کسی را که از پیرایه زریّن یا سیمین آب خورد: عاقبت وی آن است که به آتش رسد.
سرّی سقطی گفت: روز قیامت هر قومی را نشانی است که خلق ایشان را به آن نشان بشناسند و خورندگان مال یتیم را به ناحق، نشان آن است که آتش از دهن ایشان و گوش و بینی و دو چشم ایشان می تابد. هر کس در ایشان نگرد، داند که ایشان مال یتیم به ظلم خورده اند.
پیام های متن
1. خوردن اموال و خوردنی های حرام، عذاب شدیدی در پی دارد.
2. آیات و احادیث بسیاری در حرمت خوردنی های حرام وجود دارد.
3. انسان باید برای سلامتی دنیایی و اخروی خود از خوردنی های حرام بپرهیزد.
آداب و شرایط تهیه خوراک و خوردن آن
1. تهیه شدن از راه حلال
غذا علاوه بر حلال بودن، باید از راه حلال و موافق با سنّت و پارسایی، کسب و تهیّه شده باشد و از راهی که در شریعت ناپسند و مکروه است، فراهم نیامده باشد و نیز... بر طبق هوای نفس و دغل بازی و بی بندوباری به دست نیامده باشد؛ زیرا خدای متعال به خوردن غذای پاکیزه یعنی حلال، امر فرموده و منع از خوردن به ناحق را ـ به سبب اهمیّت امر حرام و بزرگداشت ارزش مالِ حلال ـ بر منع از قتل نفس مقدّم داشته و فرموده است: «لا تَأْکُلُوا أمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ... .»
بنابراین، در خوراک اصل آن است که پاک و پاکیزه باشد و این خود از واجبات و اصول دیانت است.
***
ادبی از آداب [غذا خوردن] آن است که لقمه از حلال حاصل کنی... باید که با نفس خود در وقت خوردن در عتاب باشد که به سبب صحبت ناپاک تو این لقمه پاک، پلید خواهد شد و من در زحمت خواهم افتاد، تا شره او شکسته شود.
2. گفتن ذکر الهی
تناول طعام باید که به ذکر مقرون باشد؛ چه دل را از تناول [طعام] اگرچه حلال بود، به جهت ثوران طبیعت، کدورتی و ظلمتی عارض گردد و دفع و رفع آن، جز به نور ذکر و حضور دل میسّر نشود و هرچند حضور دل در تناول طعام بیشتر، اجزای آن طعام منوّرتر و ضررش کمتر.
شیخ ضیاءالدّین ابوالنّجیب گفته است: «أنا آکُلُ و أنا اُصَلّی؛ همان حضور که در نماز دارم، در حالت اکل طعام نیز دارم.»
***
می گویم: در کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی که سفره پهن می شود، چهار فرشته آن را احاطه می کنند. همین که بنده خدا «بسم اللّه » بگوید، فرشتگان به شیطان می گویند: ای فاسق! بیرون شو که تو را تسلّطی بر ایشان نیست.
وقتی که از خوردن غذا فارغ شوند و بگویند: «الحمدللّه »، فرشتگان به شیطان می گویند: اینها مردمانی هستند که خداوند به ایشان نعمتی داده و شکر پروردگارشان را به جا آوردند و هرگاه «بسم اللّه » نگوید، فرشتگان به شیطان می گویند: ای فاسق! نزدیک شو و با ایشان غذا بخور و چون سفره را جمع کنند و حمد خدا را نگویند، فرشتگان می گویند: اینها گروهی هستند که خداوند به ایشان نعمت داده، ولی از پروردگارشان فراموش کردند.
***
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده اند که به پسرش امام حسن علیه السلام فرمود: پسرم! لقمه ای از غذای گرم و سرد را نباید بخوری و جرعه آب و هیچ نوشیدنی نباید بیاشامی مگر آنکه پیش از خوردن و آشامیدن بگویی: خدایا! در این خوردن و آشامیدنم از تو درخواست می کنم که از ناراحتی آنها مرا ایمن داری و بدان وسیله مرا بر طاعت و ذکر خودت نیرومند سازی و توان شکرت را نسبت به آن مقدار که در بدنم جایگزین کردی، مرحمت کنی و با نیروی آن بر عبادت خودت مرا واداری و اجتناب صحیح از نافرمانی ات را بر دل من بیندازی؛ زیرا تو اگر این کار را بکنی از ناراحتی و ناگواری آن در امانی.
***
[آیه] «فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ» که در حکم تفسیر به ذبایح مخصوص است، از روی اشارت منع است از خوردن بر غفلت و بر شره. هرچه به غفلت و شره خورند جز در طبع سبعی قوّت نیفزاید و جز هواجس نفس و وساوس شیطان از آن نروید. اصل مسلمانی پاکی سینه است و روشنایی دل و راه این پاکی و روشنایی، پاک داشتن شره است. چنان باید که حواس ظاهر چون چشم و گوش و زبان پاک بود و جمله حرکات به وزن شرع بود و راه پاکی حواس، پاکی پوست و گوشت بود؛ چنان که از حلال رسته باشد و راه پاکی پوست و گوشت، لقمه حلال است و چون لقمه حلال بود، مرد حلال خوار باید مادام تا شره و آرزوی غفلت در سینه وی بود، حلال خوار نبود و راه اسیر کردن آز و شره آن است که چون خورد، بر سر ذکر بود و با آگاهی بود و به ادب طریقت و شرط سنّت خورد. این است که اللّه گفت: «فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُوءْمِنینَ.»
3. سپاس گزاری از خد
ابوحامد می گوید: در دل، خدا را به خاطر غذایی که به او داده، سپاس گوید و آن غذا را نعمتی از جانب خدا بداند. خدای تعالی فرموده است: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلّهِ إنْ کُنْتُمْ إیّاهُ تَعْبُدُونَ.»
و چون غذای حلالی را بخورد، بگوید: سپاس خدا را که به نعمت او امور شایسته پایان می گیرد و برکات نازل می شود. خدایا! همان طوری که غذای پاکیزه به ما خورانیدی، عمل ما را شایسته گردان و اگر غذای شبهه آمیزی خورد، باید بگوید: «در همه حال خدا را سپاس، خدایا! این غذا را باعث توانایی من بر نافرمانی خودت قرار مده و پس از خوردن غذا سوره های «قل هو اللّه احد» و «لایلاف قریش» را بخواند.
4. رعایت شرایط دین
دوازده مسئله باید دانست تا یک لقمه به شرط دین بتوان خورد. چهار فریضه و چهار سنت و چهار ادب. آنچه فریضه است؛ حلال خوردن و پاکیزه خوردن و روزی گمار خدای را دانستن و شکر وی گزاردن.
آنچه سنت است؛ اول «بسم اللّه » گفتن و پیش از طعام دست بشستن و به آخر «الحمداللّه » گفتن و از کرانه قصعه خوردن و آنچه ادب است؛ بر پای چپ نشستن و در لقمه کس ننگریستن و از پیش خود خوردن و پس از طعام دست بشستن. چون خوردن به این شرط بود، فردا در آن حساب نباشد و او را در آن ثواب دهند تا آن لقمه که در دهن خویش نهد یا در دهن عیال خویش.
یکی از عرفا گفته است: خوردن را سه شرط است:
1. با برادران به انبساط خوردن؛
2. با اهل دنیا به ادب خوردن؛
3. و با فقیران ایثار کردن.
5. به اندازه و ظرفیت خوردن
1. چهار نوع از خوردنی ها ستوده است:
1. به اندازه ضرورت؛
2. به قدر آمادگی؛
3. به مقدار روزی خدادادی؛
4. به اندازه ای که رمقی باشد.
اما اندازه ضرورت برای برگزیدگان است و مقدار آمادگی، از آنِ پرهیزکاران شب زنده دار و اندازه روزی خدا داده برای متوکّلان و به مقدار رمق برای مؤمنان و هیچ چیز برای قلب مؤمن زیان بخش تر از پرخوری نیست؛ زیرا پرخوری دو پیامد دارد: یکی قساوتِ قلب و تند انگیزش شهوت. گرسنگی خورش مؤمن و غذای روح و طعام قلب و تندرستی بدن است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ ظرفی را فرزند آدم پر نکرده است که بدتر از شکمش باشد. حضرت داود علیه السلام فرموده است: آن لقمه ای که از روی نیاز خورده می شود، نزد من بهتر است از بیست شب عبادت.
از ابی عبداللّه علیه السلام نقل شده که فرمود: شکم از پرخوری سرکشی می کند. بهترین وقتی که بنده به خدا نزدیک تر می شود، وقتی است که شکم سبک باشد و مبغوض ترین هنگام بنده در پیشگاه خدا، هنگامی است که شکمش پر است.
2. در کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده، می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: غذایی که چهار خصوصیّت در آن جمع باشد، کامل است:
1. از حلال باشد؛
2. خورندگان زیاد باشند؛
3. در اوّل غذا بسم اللّه بگویند.
4. و در آخر، حمد خدا را به جا آورند.
پیام های متن
1. خوراک انسان باید از راه حلال به دست آمده باشد.
2. همین که بندگان خدا در آغاز خوردن، «بسم اللّه » بگویند، فرشتگان به شیطان می گویند: ای فاسق! بیرون شو که تو را تسلطی بر ایشان نیست.
3. وقتی که از خوردن فارغ شوند و بگویند: «الحمدللّه »، فرشتگان به شیطان می گویند: اینها مردمانی هستند که خدا به آنها نعمتی داده و ایشان نیز شکر پروردگارشان را به جا آورده اند.
4. خوردن باید به اندازه و به ظرفیت باشد، نه زیاد و نه کم.
فضائل لقمه حلال
1. لقمه حلال، سرچشمه اخلاق حمیده است
چون حق تعالی بنیه بشریت را محتاج به لقمه ـ که قیام بدو باشد ـ گردانید تا بعید را قریب گرداند و به قوّه جذب روح انسانی مرکب گردد تا از مقام خود ترقی یابد و به عالم حق واصل گردد؛ واجب آمد بیان کردن آدابی که هر که محافظت آن آداب کند، این لقمه سفلی ظلمانی ممد قوای روح علوی نورانی گردد که منشأ اخلاق حمیده و آداب مرضیه می تواند شد که «قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکّاها» اشارت بدان است و بر ترک آن آداب، غذای قوای حیوانی که مثمر اخلاق ذمیمه و منتج احوال کریمه است، می گردد که «قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» عبارت از آن است؛ تا طلاّب حق به محافظت آن قیام نمایند و به مراعات آن به سرچشمه زندگانی که مثمر حیات جاودانی است، رسند؛ ان شاءاللّه تعالی.
2. لقمه حلال، ضرورتی برای راه دین است
هرچه راه دین را بدان حاجت بود، هم از جمله دین بود و راه دین را به طعام خوردن حاجت است که مقصود همه سالکان، دیدار حق تعالی است و تخم آن علم و عمل است و مواظبت بر علم و عمل، بی سلامت تن ممکن نیست و سلامت تن بی طعام و شراب ممکن نیست؛ بلکه طعام خوردن، ضرورت راه دین است، پس از جمله دین باشد و برای این گفت حق تعالی: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحا.» میان خوردن [حلال] و عمل صالح جمع کرد.
3. حلال خوردن از جمله عبادات است
هر که طعام برای آن خورد تا وی را قوّت علم و عمل باشد و قدرت راه رفتن راه آخرت، طعام خوردن وی عبادت بود؛ چنان که رسول صلی الله علیه و آله گفت که «مؤمن را بر همه چیزی ثواب بود تا لقمه ای که در دهان خود نهد یا در دهان اهل خود» و این برای آن گفت که مقصود مؤمن از این همه، راه آخرت بود و نشان آنکه طعام خوردن از راه دین بود، آن باشد که به شره طعام نخورد و از حلال خورد و به قدر حاجت خورد و آداب خوردن نگاه دارد.
4. لقمه حلال، از دو هزار رکعت نماز مستحبی، محبوب تر است
[پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرموده است: ترک یک لقمه حرام در نزد خداوند محبوب تر از دو هزار رکعت نماز مستحبّی است و ترک یک ششم درهم حرام در پیشگاه خداوند برابر هفتاد حجّ مقبول است.
5. لقمه حلال، کلید خزانه الهی است
یحیی معاذ گفت: طاعت، خزانه حق تعالی است و کلید وی دعاست و دندانه های وی لقمه حلال است.
6. لقمه حلال از شرایط قبولی روزه است
بدان که سزاوار روزه دار آن است که... شکم خود را باز دارد از لقمه های حرام و شبهه ناک و همچین سزاوار آن است که در هنگام افطار از حلال، این قدر چیزی بخورد که کَلّ بر معده او نباشد؛ زیرا سرّ امر روزه داشتن آن است که قوّه شهویه، مقهور و ضعیف شود و تسلّط شیطان لعین کمتر گردد تا نفس قدسی از درجه بهیّمیت ترقّی نموده، مشتبه به ملائکه گردد و در آن آثار تجرّد و روحانیت حاصل شود.
7. لقمه حلال، رهایی از وسوسه شیطان است
بیدار باشید ای مردمان! چیزی که خورید، حلال خورید و پاک و گرد خیانت و محرّمات مگردید تا از وساوس شیطان و هواجسِ نفس برهید.
8. لقمه حلال باعث کاهش دوستی دنیاست
مصطفی صلی الله علیه و آله گفت: هر که چهل روز حلال خورد، چنان که هیچ حرام نخورد و راه به خود ندهد، ربّ العالمین دل وی روشن گرداند و چشمه های حکمت ازو بگشاید و دوستی دنیا از دل وی ببرد. هر آفت که در راه دین است و هر فتنه که خاست، از دوستی دنیا خاست؛ «حُبُّ الدّنیا رأسُ کلِّ خَطیئةٍ» و این دوستی دنیا از حرام خوردن پدید آید؛ پس هر که پرهیزگار شود و درِ محرّمات بر خود ببندد، این دوستی دنیا از دل وی بکاهد و گفتار و کردار وی پاک شود و دعای وی به اجابت مقرون گردد.
9. لقمه حلال، منشأ گفتار و کردار پاک است
یکی از بزرگان طریقت گفت: گفتار پاک که به خداوند پاک رسد، آن است که از حلق پاک برآید و حلق پاک آن است که جز غذای پاک به خود راه ندهد.
بیدار باشید ای مردمان! چیزی که خورید، حلال خورید و پاک و گرد خیانت و محرّمات مگردید تا... گفت و کرد شما پاک شود و دل روشن.
پیام های متن
1. خوردن لقمه حلال، اخلاق نیک و پسندیده را در انسان تقویت می کند.
2. غذا خوردن، ضرورتی در راه دینداری است؛ پس باید از حلال ها باشد.
3. حلال خوردن از جمله عبادات است.
4. خوردن لقمه حلال از شرایط قبولی بسیاری از عبادات ـ به ویژه روزه ـ است.
5. کسی که لقمه حلال می خورد، از وسوسه های شیطانی در امان است.
6. خوردن لقمه حلال، سرمنشأ گفتار و کردار پاک است و دوستی دنیا را کاهش می دهد.
آثار و پیامدهای خوردن لقمه حلال
1. خوردن لقمه حلال، دل را روشن می کند
بدان ای رونده راه خداوند عزّوجلّ که لقمه حلال را خاصیت عظیم است در روشن کردنِ دل و لقمه حرام را اثری بزرگ است در تاریک کردن دل. پیغامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَنْ أکل الحلال أَرْبَعین یوما نوراللّه َ قَلْبِهُ و اجری یَنابیع الْحِکْمَة مِنْ قَلْبِه عَلَی لِسَانَه.»
عبادت جوارح، دل را نورانی کند به طریق طلا؛ اما لقمه حلال، دل نورانی کند به طریق نهادن دارو بر موضع بیماری و این مؤثرتر باشد.
2. خوردن لقمه حلال، چشمه های حکمت را جاری می کند
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس چهل روز خوراک حلال بخورد، خداوند قلبش را نورانی کند و چشمه سارهای حکمت را از دل بر زبانش جاری سازد.»علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقّت آید از لقمه حلال
3. خوردن لقمه حلال، انسان را پرهیزکار می کند
در روایتی آمده است: «هر کس چهل روز، خوراک حلال بخورد، خداوند او را پارسای در دنیا قرار دهد.»
4. خوردن لقمه حلال، به استجابت دعا کمک می کند
آورده اند که سعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست کرد تا خدا او را چنان قرار دهد که دعایش به اجابت رسد؛ فرمود: «غذایِ پاک بخور تا دعایت مستجاب گردد.»
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: کسی که می خواهد دعایش به اجابت برسد، کسب و کار طعام خود را پاکیزه بدارد و در پاسخ کسی که گفت: دوست دارم دعایم به اجابت برسد. فرمود: معاش خود را پاکیزه بدار و حرام به شکم خود وارد مکن.
از امام صادق علیه السلام روایت است: هر کس شاد می شود که دعایش به اجابت برسد، باید طعام و کسب خود را حلال و پاکیزه کند.
از برای دعاکننده آداب و شرایط چند است که باید مراعات آنها را منظور داشته باشد تا فایده دعا را ببیند و دعای او مستجاب گردد و نورانیّت دعا در نفس او پیدا شود و از جمله شرایط... ، لباس و مکان و غذای او از حلال باشد و این نیز از جمله شرایط عمده است.
5 و 6. خوردن لقمه حلال، حقیقت ایمان را آشکار می کند
سهل بن عبداللّه شوشتری می گوید: بنده ای به حقیقتِ ایمان نمی رسد مگر اینکه در او چهار خصلت باشد: واجبات را مطابق سنّت انجام دهد و حلال را با پرهیزگاری بخورد و از موارد نهی در ظاهر و باطن دوری کند و تا هنگام مرگ بر اینها پایدار بماند.
و گوید: هر که دوس دارد با آیات صدّیقین آشنا شود، نباید جز حلال بخورد و کاری جز مطابق سنّت و یا ضرورت انجام دهد.
7. خوردن لقمه حلال، اعضای بدن انسان را فرمانبردار می کند
سهل می گوید: هر که مال حرام بخورد، اعضا و جوارحش بر او نافرمانی کنند، چه بداند و یا نداند، عملی انجام دهد و هر که خوراکش از راه حلال باشد، جوارح او فرمان ببرند و موفق به انجام کارهای نیک شود.
8. خوردن لقمه حلال، آمرزش گناهان را به دنبال دارد
گویند: نخستین لقمه کوچکی که بنده ای از مال حلال می خورد، خداوند گناهان او را می آمرزد و هر که خود را در راه به دست آوردن حلال به ذلّت و خواری بیندازد، گناهانش همانند ریزش برگ درخت فرو ریزد.
پیام های متن
1. هر کس چهل روز خوراک حلال بخورد، خداوند قلبش را نورانی می کند و چشمه های حکمت را از دل بر زبانش جاری می سازد.
2. هر کس چهل روز خوراک حلال بخورد، خداوند او را با تقوی و پارسای در دنیا قرار می دهد.
3. هر کس که می خواهد دعایش به اجابت برسد، باید طعام و کسب خود را حلال و پاکیزه کند.
4. خوردن لقمه حلال، آمرزش گناهان و ثواب دنیایی و اخروی را به همراه دارد.
اوصاف افراد حلال خوار
1. کم خوردن و به ضرورت خوردن
گفتند: که حلال خوار کدام بود؟ گفتا: آنکه فردا را چیزی باز ندارد و به ضرورت خورد.
***
عقلاء نفس خود را همه وقت [از] آرزوی خوردن حلال مانع باشند؛ بنابر آنکه هر که نفس خود را از خوردن حلال مانع باشد، نفس او هیچ وقت آرزوی حرام نکند. هر که بسیار خورد، اگر چه حلال است، گوشت او بسیار شود و در هر که گوشت بسیار شود، درو شهوت بسیار باشد و در هر که شهوت بسیار بود، درو گناه بسیار باشد و هر که گناه بسیار باشد، درو قساوت قلب بسیار باشد و در هر که قساوت قلب بسیار باشد، مقلّب القلوب، تعالی و تقدس درو نظر رحمت نکند.
***
طعام حلال، تنها زیاد خوردن آن زیان دارد نه نوع آن و روزه برای تقلیل آن است. حال اگر کسی زیاد خوردن دوا را از بیم ضرر آن ترک کند و به خوردن سمّ رو آورد، سفیه و بی خرد است و بی شک حرام سمّی است که دین را نابود می کند و حلال دارویی است که اندکش سودمند و زیاد آن زیانبار است و هدف روزه تقلیل آن است... چه هیچ ظرفی نزد خداوند از شکم پر، مبغوض تر نیست، اگر چه حلال باشد.
***
از ابوالحسن خرقانی آورده اند که صوفیی را گفت: هرگز زهر خورده ای؟ گفت: نی. گفت: تو لقمه حلال نخورده ای؟ یعنی که لقمه حلال را اگر چه حرمت نبود؛ اما [زیادی آن] شهوت انگیزد و شهوت مهلک است.
***
در خوردن اسراف مکن که حلال به اسراف حرام شود:نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت برآید
«کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ» مؤیّد آن است، «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» مقوّی آن و «الجوُعُ طَعامُ اللّه ِ فی أرضهِ» اشاره به حدّ اعتدال. هر که را همّت پست بر آن است که به شکم چیزی فرستد، قیمت او آن است که از شکم بیرون آید، کلام الملوک ملوک الکلام این است:
اندرون از طعام خالی دار تا درو نور معرفت بینی
تهی از حکمتی به علّت آن که پری از طعام تا بینی
2. روشن شدن باطن غذاها بر آنان
از استاد ابوعلی [دقّاق] شنیدم که گفت: حارث محاسبی، چون دست فرا طعام کردی، اگر نه از حلال بودی، رگی بر سر انگشت وی بجستی؛ دانستی که حلال نیست، نخوردی.
بشر حافی را به دعوتی خواندند. طعام پیش او نهادند. خواست که دست فراز کند، دست وی فرمان نبرد. باری! چند چنان کرد. مردی [که [عادت او دانست، بگفت: دست وی فرا طعامی که اندر وی شبهت بود، نرسد و فرمان نبرد، بی نیاز بود. صاحب این دعوت از خواندن او شرم داشت.
***
شبی از شب ها خادمه [شیخ حسن خرقانی] ترشی ساخته بود و در آن چغندر کرده از باغی که شیخ آن را به دست خود ساخته بود و سنّت شیخ آن بوده است که تا نماز خفتن نکردی، طعام نخوردی؛ گفتی که: ای خداوند تا از خدمت تو فارغ نشوم، تن را بهره ندهم. بعد از نماز خفتن طعام پیش آوردند، گفت: از این طعام تاریکی می آید. دیگر روز در آن باغ رفتند و تفحّص کردند. والی، آبِ مردمان به جور گرفته بوده است تا به غلاّت خود برد. سر بند خواجه گشاده بوده است و از آن آب در آمده و آن چغندر آب خورده.
پیام های متن
1. انسان حلال خوار، انسانِ پرخوری نیست.
2. انسان حلال خوار، کم می خورد و به ضرورت می خورد.
درجات و مراتب جویندگان لقمه حلال
1. دیدگاه ابومنصور اوزجندی
منازل روندگان در پرهیز لقمه بر درجات است:
اول: بعضی چشم بر فتوای مفتیان دارند، هر چه در فتوی در آید، بخورند و هر چه در نیاید، حذر کنند.
دوم: دیگر ورع نیکْ مردان است و ایشان پرهیز کنند از هر چه احتمالِ حرمت دارد و اگر چه مفتیان فتوی دهند؛ چون بدل اجارت و بیع وفا و رسول صلی الله علیه و آله فرموده است: «بمان آنکه تو را به گمان افکند، آن گیر که در وی گمانی نباشد.»
سوم: دیگر ورع متّقیان است و آن، آن است که از حلال دست بدارند از بیم آنکه در حرام افتند. عمر عبدالعزیز در بیت المال بود و مُشْک بیت المال بو می کشیدند، بینی بگرفت و گفت: از مشک عامّه مسلمانان چگونه منفعت گیرم؟ و گفت: از مشک، منفعت جز بوی نیست.
2. دیدگاه فیض کاشانی
پرهیز از حرام چهار درجه دارد:
اول: پرهیز عدالت پیشگان. این حرامی است که ارتکاب آن باعث فسق شده و عدالت بدان وسیله از بین می رود و نشانه معصیت و آمادگی برای ورود به آتش دوزخ است و این درجه پرهیز از هر چیزی است که فتاوای فقها آن را حرام می داند.
دوم: پرهیز صالحان و شایستگان که عبارت از خودداری از هر چیزی است که احتمال تحریم در آن راه دارد؛ ولی صاحب فتوا بر اساس ظاهر اجازه ارتکاب آن را می دهد و چون به طور اجمال از موارد شبهه است، از این رو اجتناب از آن پرهیز صالحان نام گرفته و این در درجه دوّم است.
سوم: آنچه فتوا آن را حرام نمی داند و هیچ شبهه ای در حلال بودن آن نیست ولیکن بیم آن می رود که انجام آن به حرام بیانجامد و آن، ترک عمل بی اشکال است به خاطر ترس از ارتکاب عملی که دارای اشکال است و این پرهیز متّقین و تقواپیشگان است.
شاهد بر آن این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمود: بنده خدا به درجه پرهیزگاران نمی رسد تا اینکه آنچه را اشکالی ندارد از بیم آنچه اشکال دارد، ترک گوید.
از این قبیل است داستانی که علی بن معبد نقل کرده و می گوید: در خانه بکر نشسته بودم، نامه ای را نوشتم و خواستم از خاک دیواری مقداری بر دارم تا نوشته را خشک کنم؛ سپس گفتم: این دیوار که مال من نیست، اما نفس من گفت: خاک دیوار چه ارزشی دارد. این بود به مقدار نیازم خاک برداشتم؛ همین که خوابیدم، در خواب دیدم شخصی ایستاده، می گوید: فردای قیامت خواهند فهمید کسانی که می گویند خاک دیوار چه ارزشی دارد!
نقل کرده اند: یکی از بزرگان کنار محتضری بود که در شب از دنیا رفت. گفت: چراغ را خاموش کنید که از این لحظه برای ورثه در روغن چراغ، حقّی پیدا شده است.
از این قبیل است، خودداری از آرایش؛ زیرا بیم آن می رود که به کار دیگر منتهی شود؛ اگرچه زینت و آرایش در ذات خود مباح است، اما بیشتر امور مباح سرانجام به امور خلاف می انجامد؛ حتّی پرخوری و مصرف بوی خوش برای آدم مجرّد شایسته نیست... همچنین نگاه کردن به خانه های توانگران و تجمّل ایشان در ذات خود مباح است ولیکن حرص آدمی را بر می انگیزد و وادار می کند تا در صدد رسیدن به موقعیتی نظیر آن باشد و لازمه آن مرتکب شدن اموری است که تحصیل آن جایز نیست.
چهارم: آن چیزی که هیچ اشکالی ندارد و بیم آن هم نمی رود که منجر به عملی شود که اشکالی داشته باشد، لیکن برای غیر خدا و بدون داشتن نیّت قدرت بر عبادت خدا به آن دست می یازد و یا آنکه باعث می شود تا برای دستیابی به وسایل مقدماتی آن مرتکب کراهت و یا معصیتی شوند، از این رو خودداری از آن، پرهیز صدّیقین است.
از سرّی سقطی نقل شده که می گوید: در کوه به گیاه خشکی رسیدم و آبی از آن کوه بیرون می شد؛ از آن گیاه خوردم و از آن آب نوشیدم و با خود گفتم: اگر من در عمرم روزی حلال پاکیزه ای خورده باشم، همین امروز است. پس هاتفی ندا داد: آن نیرویی که تو را به اینجا رساند، از کجا آمد؟ پس برگشتم و از فکری که به سرم آمده بود، پشیمان شدم.
آورده اند که ذوالنّون مصری گرسنه و زندانی بود. زن صالحه ای غذایی به وسیله زندانبان برای وی فرستاد؛ او نخورد و بعد عذرخواهی کرد و گفت: غذا را روی طبق ستمگری آوردند؛ یعنی نیرویی که غذا را به من رساند، پاک نبود. این حدّ نهایی در ورع است که همان ورع صدیقین است.
پس حلال مطلق از نظر [صدّیقین] هر چیزی است که در مقدّمات آن معصیتی صورت نگرفته و بدان وسیله به معصیتی کمک نشود و در زمان حال و آینده، قصد ظلمی از آن نباشد بلکه تنها برای خدای تعالی و برای پرهیزگاری بر اساس عبادت او و ادامه حیات به خاطر او استفاده می کند و اینها کسانی هستند که هر چه را جز برای خدا باشد، حرام می دانند.
3. دیدگاه غزالی
طبقات مسلمانی در ورع از حرام و شبهت بر پنج درجه است:
درجه اول: ورع عدول است و آن ورع عموم مسلمانان است که هر چه فتوایِ ظاهر آن را حرام دارد، از آن دور باشند و این کمترین است از درجات. اگر کسی مال دیگری به عقدی فاسد به رضای وی فرا ستاند، حرام است ولیکن آنکه به غصب ستاند، حرام تر و اگر از یتیم و درویش ستاند، عظیم تر و عقد فاسد چون سبب ربا بود، حرامی آن عظیم تر؛ اگرچه نام حرامی بر همه افتد و هر چند حرام تر، خطر آن بیشتر در عاقبت و امید عفو ضعیف تر.
درجه دوم: ورع نیک مردان است که ایشان را صالحان گویند و این آن بود که هر چه مفتی گوید: «حرام نیست ولیکن خالی نیست از شبهتی» آن نیز دست بدارد و شبهت سه قسم است: بعضی آن است که واجب بود از وی حذر کردن و بعضی واجب نباشد ولیکن مستحب بود و از واجب حذر کردن، درجه اول است و از مستحب، درجه دوم است و سوم آن است که حذر از آن وسوسه باشد و به کار نیاید، چنان که کسی گوشت صید نخورد و گوید که باشد که این مِلک کسی بوده باشد و از وی بجسته باشد یا سرایی به عاریت دارد، بیرون شود و گوید که باشد که خداوند بمیرد و ملک به وارث افتد.
درجه سوم: ورع پرهیزگاران است که ایشان را متقیّان گویند. و این آن بود که آنچه نه حرام بود و نه شبهت، بلکه حلالِ مطلق باشد ولیکن بیم آن بود که از آن شبهتی دیگر افتد یا در حرامی، آن نیز دست بدارد.
رسول صلی الله علیه و آله گفت: بنده نرسد به درجه متقیّان تا آن گاه که چیزی که بدان باک نبود، دست بدارد، از بیم آنکه در چیزی افتد که از آن باک بود. و کسانی که اندر این درجه باشند، از هر چه اندک بود و در محلّ مسامحت باشد، حذر کنند که باشد که چون راه آن گشاده گردد، به زیادتِ آن کشند و دیگران نیز از درجه متقیّان بیفتند در آخرت. و برای این بود که حسن بن علی رضی الله عنه از مال صدقه خرمایی در دهان نهاد و کودک بود، رسول صلی الله علیه و آله گفت: «کخ کخ اَلقِها؛ بینداز.»
و بدان که هر مباح که بر نیّت دنیا باز گردد، از این جمله باشد: چون بدان مشغول شود، وی را به کارهای دیگر افکند. بلکه هر که از حلالْ سیر بخورد، از درجه متقیّان محروم ماند. از برای آنکه سیر خوردن حلال، شهوت را بجنباند و آن گاه در طلب افکند و بیم آن بود که اندیشه ناشایست در آید و بیم آن بود که نظر پدید آید.
درجه چهارم: ورع صدّیقان است که حذر کنند از چیزی که حلال بود و به حرامی ادا نکند نیز ولیکن در سببی از اسباب حاصل شدن وی، معصیتی رفته باشد و مثال این، آن است که بشر حافی آب نخوردی از آن جوی که سلطان کنده بودی و گروهی در راه حج آب نخوردی از آن حوض ها که سلطان کنده بودی.
درجه پنجم: ورع مقرّبان است و موحّدان که هر چه جز برای حق تعالی بود، از خوردن و خفتن و گفتن، همه بر خود حرام دانند و این قومی باشند که ایشان یک همّت و یک صفت شده باشند و موحّد به کمال ایشان باشند. از یحیی بن یحیی حکایت کنند که وی دارو خورده بود، زن وی گفت: گاهی چند فرا رو در میان سرای! گفت: این رفتن را وجهی ندانم و سی سال است تا من حساب خود نگاه می دارم تا جز برای دین خود حرکتی نکنم.
پس این قوم را چون نیّتی دینی فرا نیاید، هیچ حرکتی نکنند و اگر خورند، آن مقدار بیش نخورند که عقل و حیات ایشان بر جای باشد، برای قوّت عبادت و اگر گویند، آن گویند که راه دین ایشان باشد و هر چه جز این باشد، همه بر خود حرام دانند.
4. دیدگاه ابونصر سراج
اهل ورع سه گروهند:
1. آنان که از شبهه ها می پرهیزند، شبهه هایی که یک سویه شان را حلال مطلق و دیگر سو را حرام مطلق گرفته است. شبهه ها چیزهایی هستند که به روشنیِ حلال نیستند. مانند گفته ابن سیرین که: چیزی سبک تر از پرهیز نیست، هر چیز که به گمانم افکند، رهایش می سازم.
2. گروه دیگر آنان که می پرهیزند از هر آنچه قلب و زبانشان در گرفتن و خوردن آن به گمان افتد و این پرهیز خاص ارباب قلوب و پختگان است؛ مانند آنچه از پیامبر آمده است که گفت: گناه هر چیزی است که دلت را تیره سازد و ابوسعید خرّاز گفت: ورع، بیزاری از مظالم و چشم داشتن به مردمان است، اگرچه چون ذرّه ای باشد تا بدانجا که هیچ کس را بر تو دادی، دعوایی و طلبی نمانده باشد.
3. گروه سوم، پرهیزگاران، عارفان و رسیدگان هستند؛ چنان که ابوسلیمان دارانی گفت: هر چه تو را از خدا دور سازد، شوم است و همان گونه که سهل بن عبداللّه وقتی از او حلال ناب را پرسیدند، گفت: حلال آن است که خدای در آن نافرمانی نشود و حلال ناب است که خدا از یاد برده نشود. پرهیزی که خدا فراموش نمی شود؛ مانند پرهیزی است که شبلی شناسانده است. به او گفتند: ای ابوبکر! پرهیزگاری چیست؟ گفت: اینکه بپرهیزی تا دلت خدا را چشم بر هم زدنی فراموش نکند. گروه اول، پرهیزگاران عامند و دوم، پرهیزگاران خاص و سومین، برگزیدگان خواص.
5. دیدگاه میبدی
اگر کسی گوید: «یا أیُّها النّاسُ کُلُوا مِمّا فی اْلأَرْضِ...» از روی ظاهر این خطاب همان فائده داد که «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»، پس فائده اعادت چیست؟
جواب آن است که اهل تحقیق گفتند: «یا أیُّها النّاسُ» نداء عام است و بر قدر روش عامّه این خطاب با ایشان رفت؛ نبینی که جمله مباحات فرا پیش ایشان نهاد و جز از حرام محض ایشان را باز نزد و این منزلت عوام است که از حرام به حلال گریزند و از محظورات با مباحات گردند؛ آنگه بر عقب آن از اتّباع شیطان نهی کرد که ایشان بر شرف فرمان برداری شیطان اند.
باز آیت دیگر «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا»، خطاب اهل خصوص است، ایشان را فرمود تا در تناول مباحات و به کار داشت حلال توسع نکنند بلکه از مباحات، حلال محض گزینند و از حلال محض، طیّبات رزق گزینند. این همان است که روایت کنند از بعضی صحابه که گفت: ما از ده باب حلال، نُه باب بگذاشتیم و یکی بر کار گرفتیم از بیم شبهت؛ آنگه به جای آنکه عوام را از اتّباع شیطان احتراز فرمود، اینجا به شکر خدای فرمود.
آن کس که خداوند ذوق است، داند که میان این دو خطاب چه فرق است: آن ابتدا، روش مسلمانان است و این غایت، کنش عارفان. این همان عدل و احسان است که گفت: «إنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ.» هر کس که از حرام محض پرهیزد، وی را «عادل» گویند و هر که از عین حلال پرهیزد، او را «محسن» گویند. عدالت ظاهر مسلمانی است و احسان آن است که مصطفی صلی الله علیه و آله گفت: «الاحسان ان تعبداللّه کانک تراه».
پیام های متن
1. بیشتر مردم حلال و حرام بودن غذای خود را بر اساس فتاوی مراجع دینی تعیین می کنند.
2. پرهیزکاران و شایستگان از هر چیزی که احتمال شبهه یا حرمت در آن می رود، دوری می کنند.
3. برخی از پرهیزکاران از بسیاری از حلال ها نیز دست می کشند از بیم آنکه مبادا در حرام بیفتند.
4. مقرّبان و موحدان از هر چه که جز برای حق تعالی باشد، از خوردن و خفتن و گفتن، همه را بر خود حرام می دانند./ح
گنجینه :: بهمن و اسفند 1385، شماره 63
|