هدف و راهبرد دين در يك جمله، نزديك كردن انسان به خداوند است. انسان مظهر خداي تعالي است و كمال او هم در توسعه همين مظهريت است، دين و به خصوص دين اسلام كه كاملترين و آخرين اديان الهي است، برنامه توسعه مظهريت انسان نسبت به خداي متعال و از اين طريق نزديك نمودن او به خالق خود را ارائه مي دهد .
محتواي دين كه شامل اعتقاد، اخلاق و احکام عملي است ، تماما در همين راستا برنامه ريزي شده است و انبياء الهي در تمام رسالت و ماموريت خود، كاري جز نزديك نمودن انسان ها به خداوند نداشتند. قسمتي از دين، سياست جامعه و اصلاح امور اجتماعي زندگي انسان است ، حتي اين قسمت هم با اين هدف برنامه ريزي شده است، زيرا انسان در يك بستر مناسب و در يك جامعه ايماني، استعداد هاي الهي اش شكوفا مي شود و در يك چنين ظرفيتي امكان رشد ، تكامل و قرب به خداي تعالي برايش فراهم مي گردد.
خود شناسي و دانستن عيب خود، اولين گام انسان در مسير كمال است. انسان از طريق عبادت به كمال و قرب الهي مي رسد و يكي از مهمترين آفات عبادت و به تبع آن تحقق كمال در انسان "تظاهر و ريا" است. از اينكه احساس مي كنيد در اعمال و عبادات خود گرفتار ريا مي شويد ، متاسفيم ، ولي از آنجايي كه به عيب خود واقف شده ايد و در پي چاره جويي بر آمده ايد ، خوشحاليم و شما را در آستانه حركت به سوي قرب الهي ارزيابي مي كنيم. قبل از پرداختن به پاسخ، به موضوعاتي اشاره مي شود كه در اين جهت نافع است.
راهبرد دين
هدف و راهبرد دين در يك جمله، نزديك كردن انسان به خداوند است. انسان مظهر خداي تعالي است و كمال او هم در توسعه همين مظهريت است، دين و به خصوص دين اسلام كه كاملترين و آخرين اديان الهي است، برنامه توسعه مظهريت انسان نسبت به خداي متعال و از اين طريق نزديك نمودن او به خالق خود را ارائه مي دهد .
محتواي دين كه شامل اعتقاد، اخلاق و احکام عملي است ، تماما در همين راستا برنامه ريزي شده است و انبياء الهي در تمام رسالت و ماموريت خود، كاري جز نزديك نمودن انسان ها به خداوند نداشتند. قسمتي از دين، سياست جامعه و اصلاح امور اجتماعي زندگي انسان است ، حتي اين قسمت هم با اين هدف برنامه ريزي شده است، زيرا انسان در يك بستر مناسب و در يك جامعه ايماني، استعداد هاي الهي اش شكوفا مي شود و در يك چنين ظرفيتي امكان رشد ، تكامل و قرب به خداي تعالي برايش فراهم مي گردد.
دين راه و رسم زندگي و حركت انسان به سوي خداوند و نزديك شدن به او است و كمال و نيك بختي او نيز در همين سفر و نزديكي توجيه مي شود
علامه طباطبايي مي فرمايد: دين يعني راه و رسم زندگي و راهکارهاي دست يابي به نيک بختي و کمال حقيقي يا هدف آفرينش انسان. (علامه طباطبايي ، الميزان، ج 16، ص 179 - 178 ، مؤسسه الاعلمي)
اصالت عمل
توجه داريد كه دين بر اساس اصالت عمل بنا شده است ، محتواي دين شامل اعتقاد و اخلاق هم مي شود ، ولي تمامي اينگونه مباحث در حقيقت زمينه ساز عمل و عبوديت انسان نسبت به خداي تعالي سازمان يافته است.
اعتقاد، پشتوانه عمل است و بدون باورداشت نسبت به امور اعتقادي، التزام عملي به دين امكان ندارد. در حقيقت كسي در دين داري و عبوديت موفق است كه اهل عمل باشد. اخلاق و صفات و ملكات هم بازتاب عمل انسان است ، انسان در اثر التزام عملي به دستورات ديني ، به قرب الهي مي رسد و رفتار عملي آدمي است كه به شخصيت اخلاقي و ايماني او شكل مي دهد.
قرآن كريم در اين زمينه بياني دارد كه آن را به صورت يك اصل قرانى مطرح ساخته است، مي فرمايد «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» براي انسان جز نتيجه سعي و كوشش او نيست. نجم (53)، آيه 39.،
اجر و پاداش اخروي و همين طور آثار مثبت دنيوي، تنها به كسانى اختصاص دارد كه اهل تلاش عملي باشند، كساني كه سعى خود را در عمل به دستورات و وظايف الهى و رسيدن به مقام قرب او و نيز جلب رضايت او به كار گرفتهاند و با اولياى الهى، همفكر، هم عقيده و همراه شدهاند. البته ممكن است گهگاهى دچار خطا و لغزش نيز شده باشند. در نهايت اين افراد، به واسطه عمل خود در دنيا، استحقاق مغفرت الهى را در آخرت پيدا خواهند كرد.
توجّه به بعضى آيات و روايات شفاعت ، نقش مهم عمل انسان را بيشتر آشكار می سازد:
1. قرآن كريم، عمل نكردن به وظايف و دستورات دينى را علت عدم بهرهمندى برخى اهل دوزخ از شفاعت می داند: «از اهل جهنم سؤال می شود: چه چيزى شما را جهنمى كرد؟ گويند: از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را اطعام نمی كرديم و با اهل باطل در هرزه فرو می رفتيم. پس شفاعت شفيعان به حال آنان سودى نمی بخشد». مدثر (74)، آيات 42-46.
2. امام صادق(ع) می فرمايد: «هر كس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد، بايد رضايت خداوند را جلب كند و هيچ كس رضايت خدا را جلب نخواهد كرد، مگر با اطاعت از خدا، پيامبر و امامان معصوم». بحارالانوار، ج 78، ص 220، ح 93.
3. قرآن كريم می فرمايد: «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ»؛ غافر (40)، آيه 18. «در روز قيامت براى ستمگران، دوست و شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود، وجود نخواهد داشت». بنابر اين نجات انسان در قيامت و مشمول شفاعت شدن او، بر اساس سعى و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است.
4- در قيامت آنچه بدست انسان مي دهند و بر اساس آن در مورد او قضاوت مي شود، عمل انسان است ، زيرا كه شخصيت او هم در حقيقت بازتاب عمل او است.
درآيات قرآن و روايات وارده از معصومين(ع)، با لحن هاى گوناگون به حقيقت نامه اعمال، اشاره ها شده است: (وَ تَرى كُلَّ اُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ اُمَّةٍ جاثيَةً كُلُّ اُمَّةٍ تُدْعى اَلى كِتابها الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ اِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)؛جاثيه (45)، آيه 28 و 29.
«و هر امتى را به زانو درآمده می بينى؛ هر امتى به سوى صحيفه عمل خويش فراخوانده می شود [ و بديشان می گويند: ]«آنچه را می كرديد امروز پاداش می يابيد»، اين است كتاب ما كه به حق سخن می گويد. حقيقت آن است كه ما از آنچه می كرديد، نسخه بر می داشتيم».
اين آيه نيز بيانگر اين حقيقت است كه هر كسى، در صحيفه عمل خويش قرار گرفته و نامه عمل، عين عمل است. هم چهره ظاهرى عمل در آنجا است كه براى ما معلوم می كند عمل ما است و هم چهره باطنى عمل در آنجا مضبوط است كه در واقع جزا و تجسّم عمل ما است. و چون اين كتاب هم قلم حقى دارد و هم نويسنده حق و هم نگارش حق، پس حقايق را به حق براى ما بازخوانى می كند.
امام صادق(ع) فرمود:«عن اَبى عَبدِاللَّهِ عَلَيهِالسلامُ قالَ: اِذا كانَ يَومُالقِيامَةِ دَفَعَ اِلَى الاِنسانِ كِتابَهُ ثُمَّ قيلَ لَهُ: اِقْرَأْ، قُلتُ: فَيَعْرِفُ ما فيهِ؟ فَقالَ: اِنَّ اللَّهَ يُذَكِّرُهُ فَما مِنْ لَحْظَةٍ وَلا كَلِمَةٍ وَلا نَقْلٍ قُدِمَ وَلا شَىءٍ فَعَلَهُ اِلاَّ َكَرَهُ، كَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْكَ السّاعَةِ فَلِذلِكَ قالُوا: «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَلا كَبيرَةً اِلاَّ اَحْصيها» بحار الانوار، ج 7، ص 315، ح 10.
«هنگامى كه روز قيامت می شود، نامه [ اعمال] انسان به او داده می شود، سپس به او گفته می شود كه: بخوان [ كتابت را]، [ راوى می گويد] گفتم: [ آيا ]می شناسد آنچه كه در آن صحيفه هست؟ [ امام صادق(ع) در پاسخ] فرمود: حقيقت آن است كه خداوند آن را به ياد او می اندازد. پس هيچ لحظهاى، هيچ كلمهاى، هيچ حركت و قدمى و هيچ چيزى نيست كه او انجام داده باشد؛ مگر آنكه متذكر آن شود [ و به يادش افتد به صورتى كه] گويا همان ساعت آن عمل را انجام داده است و به همين جهت است كه می گويند: اى واى بر ما! اين چه نامهاى است كه هيچ [ كار] كوچك و بزرگى را فرونگذاشته، جز اين كه همه را به حساب آورده است».
به هر روى، نامه عمل، همان شخصيت و شاكله اي است كه انسان ها با افكار، عقايد، اعمال، اوصاف و اخلاق خويش ساختهاند. صحيفهاى است كه تمام حركات و سكنات - چه با وجه ظاهرى آن و چه با جنبه باطنى آن - در آنجا ثبت است.ر.ك: مواقف حشر، صص 31 - 37.
نيت و ايمان
از ديدگاه اسلام , كاري موثر و ارزشمند است كه به وسيله نيت با خداوند مرتبط شود ، چنين نيتي كه رابطه با خدا را تحقق مي بخشد از كساني متمشي خواهد شد كه به خاطر دوستي با خدا و يا ترس از عذاب و اميد به پاداش وي كاري را انجام دهند.
اين رابطه ميان نيت و ايمان چنان قوي است كه مي توان گفت، كساني كه به انگيزه ريا كاري را انجام مي دهند در حقيقت ايمان به خدا و روز قيامت ندارند و خداوند در اين باره مي فرمايد: ((كالذي ينفق ماله رئائ الناس ولا يوئمن بالله واليوم الاخر; مانند كسي كه اموال خود براي خوش آمد مردم انفاق كند و به خدا و روز جزا ايمان ندارد)), (بقره , آيه 264).
بنابراين ايمان نقش اساسي در نيت و عملكرد انسان دارد و اگر كسي بخواهد از روي عشق خدا يا اميد به پاداش يا ترس از عذاب وي كاري انجام دهد، بايد به خداوند وروز قيامت كه روز حساب و جزاست ايمان داشته باشد.
تاثيري كه نيت روي كار انسان و كار، از مسير نيت در تكامل نفس و رسيدن انسان به سعادت ابدي دارد يك تائثير طبيعي و تكويني است نه قراردادي , نيت بيانگر يك رابطه حقيقي ميان عمل و قرب الهي است و نه يك رابطه قراردادي كه مثلا" گفته شود اگر چنين كردي چنان مي كنم و اگر نه نمي كنم .
نيت و اراده
نيت يكي از عوامل بسيار موثر در تقويت اراده است، كسي كه نيت و انگيزه اش براي انجام عمل قوي است به لحاظ اراده و نيروي بدني كم نمي آورد. در يكى از دعاهاى ماه رجب از امام كاظم(عليه السلام) مى خوانيم: من بخوبى مى دانم كه برترين زاد و توشه رهروان راه تو، اراده محكمى است كه تو را به وسيله آن برگزيند، و دل من با اراده محكم به مناجات تو پرداخته است.»
و در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّما قَدَّرَ اللّهُ عَوْنَ الْعِبادِ عَلى قَدْرِ نِيّاتِهِمْ فَمَنْ صَحَّتْ نِيَّتُهُ تَمَّ عَوْنُ اللّهِ لَهُ، وَ مَنْ قَصُرَتْ نِيَّتُهُ قَصُرَ عَنْهُ الْعَوْنُ بِقَدْرِ الَّذِى قَصَّرهُ; خداوند به قدر نيّت هاى بندگان به آنها كمك مى كند، كسى كه نيّت صحيح و اراده محكمى داشته باشد، يارى خداوند براى او كامل خواهد بود، و كسى كه نيّتش ناقص باشد به همان اندازه يارى الهى در حقّ او كم خواهد شد.»(2) بحارالانوار، جلد 67، صفحه 211.
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ; هنگامى كه نيّت محكم و قوى باشد، بدن (از پذيرش كارهاى سخت و سنگين در راه وصول به مقصود) ضعيف و ناتوان نخواهد شد.»(3) بحارالانوار، جلد 67، صفحه 205، حديث 14
اين حديث بخوبى نشان مى دهد كه تصميم و عزم راسخ در كارها چگونه قدرت و توان جسمى و روحي انسان را بالا مى برد و به او نيرو و توان مى بخشد.
نيت، روح عمل
نيت به معناي قصد است و قصد؛ يعني مقصد داشتن. آدمي هر کاري را براي رسيدن به مقصدي انجام مي دهد، ولي مقصود از نيت داشتن، در اصطلاح اخلاق، هدف و مقصد خاصي است.
نيت در اصطلاح دين و اخلاق، قصد عزيمت از عالم ماده و خاک، به سوي جهت معنوي هستي و حق تعالي است و اخلاص آن است که سالک در اين قصد و مقصد، تمام دلش را براي رسيدن به خداوند از هرگونه شائبه محبت دنيا، علاقه به ماديات و رفتن به سوي غير خدا، خالي نمايد.
توضيح اين که: ما از هر عملي که انجام مي دهيم دوگونه هدف را مد نظر قرار مي دهيم:
1. اهداف مياني؛ يعني هدف هاي متعددي که مستقيما از هر عمل قصد مي کنيم. کار مي کنيم تا حقوق بگيريم درس مي خوانيم تا مدرک بگيريم و مانند آن.
2. هدف نهايي؛ يعني هدف واحدي که جهت دهنده به تمامي آن اهداف متعدد است. هدف نهايي از نظر اسلام و اخلاق اسلامي «قرب به خدا» است. کار مي کنيم، حقوق هم مي گيريم، ولي در نهايت براي رسيدن به قرب خداوند کار مي کنيم و درس مي خوانيم و عبادت مي کنيم و مانند آن.
اهداف مياني؛ در بين تمامي مردم مشترک است، زيرا هر عملي براي رسيدن به هدفي انجام مي شود. آنچه که تحت عنوان «نيت» اختصاص به مؤمنين دارد و باعث ارزش اخلاقي عمل انسان مي شود، هدف نهايي داشتن؛ يعني قصد قربت به خداي تعالي است.
در رساله «لب اللباب، ص 118» آمده است: نيت آن است که سالک منظوري در سلوک جز خود سلوک و انجام وظيفه و فناء در ذات احديت نداشته باشد و در
اين منظور خالص باشد «فادعوه مخلصين له الدين؛ پس خداي را در حالتي بخوانيد که نيت خويش را براي او خالص گردانيده ايد» (غافر، آيه 65)
نيت روح عمل است و به آن حيات مي دهد. عمل بدون نيت در حقيقت يك كالبد مرده است كه ارتباطي با دل و روح فاعل پيدا نمي كند و نتيجه اي نمي بخشد.
رابطه اعمالي كه در خارج انجام مي دهيم با كمال نفس به وسيله نيت و انگيزه اي برقرار مي شود كه از سوي نفس به آن كار تعلق خواهد گرفت , بنابراين اگر در عملي نيت نباشد يا نيت صحيحي نباشد آن عمل موجب كمالي براي نفس نخواهد بود, از اين رو خداوند مي فرمايد: ((و ما تنفقوا من خير...; آنچه انفاق مي كنيد به نفع خود شماست اما در صورتي كه جز به طلب وجه الله انفاق نكنيد)), (بقره , آيه 272).
اخلاق در قرآن , ج 1, ص 126 - 122, مصباح يزدي
اخلاص در قرآن كريم
در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى، به كمتر چيزى به اندازه اخلاص نيّت اهمّيّت داده شده است. در جاى جاى قرآن مجيد و كلمات معصومين(عليهم السلام) سخن از اخلاص نيّت به ميان آمده، و عامل اصلى پيروزى در دنيا و آخرت شمرده شده است; و اصولاً از نظر اسلام هر عملى بدون اخلاص نيّت بى ارزش است.
در آيات متعدّدى از قرآن، سخن از مخلِصين (خالصان) يا مخلَصين (خالص شدگان!) به ميان آمده، و آنها را با تعبيرات گوناگون و پرمعنى توصيف و تمجيد مى كند، از جمله:
در آيه 5 سوره بيّنه مى خوانيم: «وَ مااُمِرُوا اِلاّ لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ و َ يُقيمُوا الصَّلوةَ وَ يُؤتُوا الزَّكوةَ وَ ذلِكَ دِيْنُ الْقَيِّمَةِ; به آنها دستورى داده نشده بود جز اين كه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را خالص كنند و از شرك به توحيد باز گردند نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند; و اين است آيين مستقيم و پايدار!»
با توجّه به اين كه دين مفهوم گسترده اى دارد كه عقايد و اعمال و درون و برون را همگى شامل مى شود، و با توجّه به اين كه ضمير در «ما اُمُِروا» به همه پيروان مذاهب آسمانى برمى گردد، و با توجّه به اين كه: اخلاص و نماز و زكات در آيه به عنوان تنها دستورهاى الهى به همه آنها است، اهمّيّت اين موضوع كاملاً روشن مى شود، اين تعبير نشان مى دهد كه همه دستورهاى الهى از حقيقت توحيد و اخلاص سرچشمه مى گيرد.
در جاى ديگر همه مسلمانها را مخاطب ساخته و مى فرمايد: «فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَو كَرِهَ الكافِرُونَ; خداوند (يگانه) را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد، هرچند كافران ناخشنود باشند.» (سوره غافر، آيه 14)
در جاى ديگر، شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور مى دهد: «قُلْ اِنِّى اُمِرْتُ اَنْ اَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ; بگو من مأمورم خدا را پرستش كنم، در حالى كه دينم را براى او خالص كرده باشم!» (سوره زمر، آيه 11)
از اين آيات و آيات متعدّد ديگر كه همين معنى را مى رساند بخوبى استفاده مى شود كه اخلاص اساس دين و شالوده محكم و ركن ركين آن است.
درباره مخلَصان (خالص شدگان)،نيز تعبيراتى از اين مهمتر ديده مى شود:
در آيه 39 و 40 سوره حجر مى خوانيم كه شيطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خيره سرى عرض مى كند: «وَ لاَُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعينَ ـ اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ; من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را!»
اين تعبير نشان مى دهد كه موقعيّت بندگان مخلَص آن چنان تثبيت شده است كه حتّى شيطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بريده است.
اخلاص در نيت
اخلاص در اين مرحله، به معني خالص نمودن نيت از هرگونه شائبه شرک و ريا و اهداف غير الهي است. انسان در زندگي خود سر دو راهي انتخاب بسر مي برد، راهي به سوي معنويت، باطن هستي، خداي متعال و جهت تجردي عالم و راهي به سوي ماديت، دنيا، ظاهر هستي و جهت مادي حيات..
پيراستن نفس از همه تعلقات و انگيزه هاى غير الهى است و نه تنها همه اعمال را براى خدا انجام دادن، كه حتى وجود خويش را نيز براى خدا خواستن. در روايتى از پيامبر (ص) خطاب به ابوذر آمده است:. و ما بلغ عبد حقيقةالاخلاص حتى لايحب ان يحمد على شىء من عملللَّه. بنده هرگز به حقيقت اخلاص نمی رسد، جز آن كه دوست نداشته باشد او را بر عمل خدايى بستايند بحارالانوار، ج 82، ص 204 و ج 51، باب 116
اولياء الهي نه تنها نيت خويش را از انگيزه هاي دنيوي و مادي تخليه مي نمودند، بلکه حتي انگيزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نيز خالص مي ساختند. آنها تنها و تنها خداي را از روي محبت و به اين دليل که شايسته عبادت است، عبادت مي نمودند و اين در حقيقت اوج اخلاص است
امام صادق (ع) می فرمايند: ولابدّ للعبد من خالص النية فى كل حركة و سكون لانه اذا لم يكن هذا المعنى يكون غافلاً والغافلون قد وصفهماللَّه تعالى فقال: « أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» و قال: «اولئك هم الغافلون». براى بنده (خدا) در هر حركت و سكونى از خالص ساختن نيت (براى خدا) چاره و گريزى نيست زيرا اگر چنين نباشد، غافل است و غافلان را خداوند تعالى اينگونه توصيف فرموده: اينان مانند چهارپايان بلكه گمراهتر هستند و نيز فرموده: اينان همان كسانى هستند كه غافلند»، . ميزانالحكمه، محمد محمدى رىشهرى، ج 3، روايت 4748)
اخلاص در عمل
اخلاص در عمل به معني خالص شدن اعمال از گناهان و رسيدن انسان به ملكه تقوي و ورع است و مراتبى دارد:
مرتبه اول ترك محرمات و انجام واجبات است.
مرتبه دوم ترك مكروهات و انجام مستحبات به ويژه اهتمام به نماز شب است.
مرتبه سوم ترك آنچه موجب اشتغال قلب به غير خداى می شود مانند بسيارى از مباحات، و همواره در جست و جوى خدا بودن و التزام به آنچه كه باعث تقرّب درگاه الهى است.
بهترين راه شروع براى ورزيدگى در اخلاص، نماز است كه كون جامع و عبادت تام است و اگر بتوان در آن اخلاص داشت و همواره آن را قربة الى اللَّه به جاى آورد، اين خود آمادگى و تمرين می شود كه انسان در تمام شؤونات زندگى، اخلاص را رعايت كند.
اگر كسى اين مراحل را به طور جدى پشت سر گذاشت، يك قدم به پيش برداشته و آن تسليم نمودن اقاليم سبعه تن، تحت فرمان الهى است.
تصفيه دل
يكي از مراحل مهم اخلاص هم بيرون راندن تمام رذايل نفسانى ، حب دنيا ، لذت ها و آرزوهاي دنيوي، از نهان خانه دل است . آن كس كه بتواند شيطان و نفس اماره را از خانه دل بيرون افكند، آن گاه خواهد ديد كه خداى سبحان- كه صاحبخانه است- فضاى دل او را چگونه پر خواهد نموده . در حديث قدسى آمده است كه: قلب المؤمن عرش الرحمان عرش خداي رحمان نشيمن گاه خداي سبحان است.
ويژگي مخلصين
مهمترين ويژگي مخلصين زهد و بي رغبتي نسبت به دنيا است ، حضرت على (ع) در اين زمينه می فرمايند: الزهد سجية المخلصين، زهد، منش وخلق و خوى مخلصين است» ميزانالحكمه، ج 3، روايت 4789)
زهد قلبى به معنى، بىرغبتى دل نسبت به غير خدا است، اين ويژگى بسيار بلند و والاست و از توان همتهاى معمولى بسى فراتر است و دست هر كسى به آن نمي رسد، اگر كسى به اين مقام برسد، در آن هنگام فقير و غنى برايش يكى است. در اين مرحله انسان مخلص قلبش از رغبت به غير خدا خالص می گردد و اين خود وقتى حاصل می شود كه انسان يقين قلبى داشته باشد، بنابر اين ويژگي ديگر اهل اخلاص يقين است، در اين زمينه نيزآن حضرت می فرمايند: اصل الزهد اليقين. ريشه زهد يقين است» همان، ج 4، روايت 7725 و يقين نيز از مقامات بلند معنوي است كه به آساني بدست نمي آيد.
و نيز می فرمايند: يستدل على اليقين بقصر الامل و اخلاص العمل والزهد فى الدنيا سه چيز دليل بر يقين است: 1- آرزوى كوتاه، 2- اخلاص در عمل، 3- زهد در دنيا» يعنى، هر كدام از اينها از يقين سرچشمه می گيرد و يقين به قدرى گران و ناياب است كه امام صادق (ع) می فرمايند: ما اوتى الناس اقل من اليقين چيزى كمتر از يقين به مردم داده نشد»،(8) همان، روايت 22625)
يعنى يقين از كمترين چيزهايى است كه به مردم داده می شود. بنابراين ويژگى زهد فرع بر يقين است و داشتن يقين هم، كارى است بسيار مشكل. تذكر اين نكته ضرورى است كه اين يقين آن يقين عرفى و معمولى رايج در زبان مردم نيست بلكه يك حال بلند معنوى و عرفانى است كه با سالها رياضت شرعى حاصل می شود. اين ويژگى سوم، بلندترين ويژگى هاى مخلصين است كه خود نيز داراى مراتبى است. هر طالب كمالى بايد اين مراحل و ويژگىها را در خود احياء كند تا در سايه اخلاص و بالا بردن ميزان آن به كمالات عالى انسانى برسد.
آفت ريا
ريا از گناهان بزرگ است و ريشه آن عدم معرفت و يا كمى معرفت نسبت به خداوند متعال و نيز بىخبرى از جايگاه رفيع انسان و هدف زندگى اوست. انسانى كه همه توفيقات و نعمت ها و دارايى خود را از خداوند متعال می داند و باور دارد كه همه قدرت ها و نعمت ها و وجود ما از اوست و اگر يارى و كمك او نباشد، موفق به هيچ كار خيرى و كمالى نمی شويم، اعمال خود را بزرگ و مهم به شمار نمی آورد و آن را به رخ ديگران نمی كشد، اين كار معنايش اهميت دادن به كارهاى خود و بزرگ جلوه كردن آن در نظر فرد رياكار است ودلالت می كند كه من اين توانايى و قدرت و كمال را از خودم دارم نه از خداوند.
.چرا آدمى كارى را براى مردم و به قصد توجه آنان انجام دهد حتى اگر فرض كنيم كه تمامى مردم سپاسگزارند و قدر كار ديگرى را دانسته و به آن ارج خواهند نهاد باز هم انجام كار براى جلب نظر آنان حماقت است. زيرا هر قدر كه آنان سپاسگزارى كنند عافيت همه زوال پذير و نابود شدنى هستند حال چرا انسان بر روى آب خانه بسازد و بر باد لانه گزيند اگر اين جهان خدايى دارد كه ازلى و ابدى است و همه اعمال در نظر اوست و اوست كه يَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْفى يَعْلَمُ خائِنَةَ اَلْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي اَلصُّدُورُ سر و مخفىتر از سر را می داند حركت چشمها آنچه را كه قلبها پنهان كرده می داند چرا آدمى با او معامله نكند و سرمايه عمل را كه بالاترين ارزش آورى انسان است در نزد او ذخيره ننمايد. چرا بنا را بر پايهاى استوار و خلل ناپذير بنا نكنيم آيا سزاوار است كه آدمى كوچكترين حركات خود را براى بندگانى كه نوعا ناسپاس هستند انجام دهد و عمل را تباه سازد چرا براى خداوند كار نكند و تنها او را طرف حساب خود قرار ندهد كه نه ناسپاس است و نه بى اطلاع و نه ناتوان از دادن اجر و مزد؟
ريا قبل از عمل در عبادت موجب بطلان می شود و در كارهاى ديگر ارزش عمل را از بين می برد.
ولي كسى كه بعد از عمل، از اين كه ديگران بفهمند فلان عمل را انجام داده است، خوشحال می شود. اين قسم نيز مرحلهاى از اخلاص را شائبهدار و آلوده می سازد. گرچه مثل قسم قبلى، حرام شرعى و مبطل عمل نيست
از طرفى بايد دانست كه شيطان در فريب دادن بسيار استاد و ماهر است و از زمان حضرت آدم (ع)، فريب دادن را تمرين و تجربه كرده است و براى هر كس دام مخصوصى می گستراند.
ريا چيست؟
ريا گرفته شده از رؤيت است و تعريف آن عبارت است از: طلب منزلت و مقام در قلبهاى مردم به وسيله عبادات و طاعات خداوند متعال. اين گونه ريا كه در مقابل اخلاص در نيت مطرح مي شود، به لحاظ شرعي شرك در عبادت و حرام است و سبب باطل شدن عبادت نيز می شود . شخص رياكار نزد مردم چنين نشان می دهد كه مخلص و مطيع واقعى خداوند است در صورتى كه در حقيقت چنين نيست.
در مورد تحقق ريا بايد توجه داشت:
اولا تحقق ريا مشروط به قصد ريا است .
ثانيا وابسته به داشتن غرضى از اغراض دنيوى نظير كسب محبوبيت نزد مردم و از اين طريق كسب ثروت و رياست بر ايشان می باشد.
ثالثا مربوط به حوزه عبادت و پرستش است.
رابعا در عبادت هاي مستحب امكان تحقق دارد و در واجبات ريا نيست.
بنابراين هر نشان دادني ريا نيست ، گاهي حساسيت نسبت به اين موضوع براي برخي از جوانان به صورت وسواس در مي آيد و آنها خيال مي كنند كه آدم هاي بسيار ريا كاري هستند و از اين موضوع بسيار هم ناراحت مي شوند، اين گروه بايد بدانند كه تصور ريا خصوصا براي جوانان، بسيار نادر است ، چرا بايد يك جوان ريا كند؟ شايد اين موضوع بيشتر نسبت به بزرگسالان مصداق داشته باشد تا جوانان و دانشجويان.
بسياري از مواقع انسان كار اخلاقي خوبي انجام مي دهد كه اطلاع از آن باعث تشويق ديگران براي انجام كار نيك مي شود، بدون اينكه شخص بخواهد قصد قربتش را نسبت به خداي تعالي خدشه دار نمايد، اگر انسان در باطن براي خداي متعال كار مي كند، اشكالي ندارد كه در ظاهر ديگران مطلع شوند . كسي كه حقيقتا در مسير الهي و قرب به خداوند حركت مي كند، رفتار آشكار او حتي ممكن است نوعي امر به معروف حساب شود و در افراد ديگر انگيزه كار نيك را فراهم مي آورد.
گاهي انسان در جامعه كه حضور مي يابد، سعي مي نمايد همواره آبروي خويش را حفظ كند و مواردي را رعايت مي كند كه ممكن است در زندگي خصوصي خود رعايت نكند . عاقلانه نيست كه آدمي هر كاري كه در محدوده خصوصي زندگي خويش انجام مي دهد يا احيانا برخورد نامناسبي كه در خانه دارد ، در جامعه نيز آن را بنماياند و اين كار را به عنوان بي ريا و صاف بودن توجيه نمايد .
از نظر اخلاقي در صورتي كه انسان شخصيت اجتماعي خود را نيك و سالم بنمايد و سعي كند رفتار خويش را در مرعي و منظر ديگران كنترل نمايد، نه تنها خلاف اخلاق و دين نيست و در اصطلاح ريا به حساب نمي آيد ، بلكه اصولا وظيفه چنين اقتضايي را دارد .
اقسام و حرمت ريا
ريا نيز بر چند قسم است:
الف) محض ريا يعنى عملى فقط و فقط براى نشان دادن به مردم انجام گيرد.
ب) انضمام ريا يعنى انجام عملى كه هم در آن قصد قربت و هم قصد ريا و نشان دادن به مردم باشد.
ج) ريا در بعضى از اجزاء عمل، چه آن بعض واجب باشد يا مستحب.
د) ريا در مكان عمل گرچه خود عمل براى خدا باشد، مثل خواندن نماز در صف اول جماعت كه انتخاب صف اول ريايى باشد.
ه) ريا در زمان عمل گرچه خود عمل براى خدا باشد، مثل خواندن نماز اول وقت كه انتخاب زمان اول وقت از روى ريا باشد.
و) ريا در وصف عمل مثل خواندن نماز با تأنى و خشوع كه اين تأنى و خشوع از روى ريا باشد.
اگر تمام اين اقسام ريا نسبت به عمل عبادى (عملى كه در آن قصد قربت شرط است مثل نماز) باشد، هم حرام و هم مبطل عمل است. البته با اختلاف كمى در فتاوا عروةالوثقى، سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى، ج 1، ص 470 تا 472، بحث نيت نماز
علامت ريا كاران
بسيارى از افراد بعد از مطالعه و بررسى احاديث بالا و مانند آن كه شديدترين تعبيرات را درباره رياكاران دارد در تشخيص موضوع ريا گرفتار وسوسه مى شوند، البتّه جا دارد كه انسان در مورد ريا سختگير باشد، چرا كه نفوذ ريا در عمل بسيار مرموز و مخفى است، چه بسا انسان سالها عملى را انجام مى دهد بعداً مى فهمد كه عمل او ريائى بوده است، مثل داستان معروفى كه درباره يكى از مؤمنين پيشين نقل مى كنند كه نماز جماعت ساليان دراز را قضا كرد، و دليلش اين بود كه همه روز در صفّ اوّل مى ايستاد، يك روز دير به جماعت آمد و در صفوف آخر ايستاد احساس كرد از اين جريان ناراحت است، چرا كه مردم او را در صفوف آخر مى بينند، بايد هميشه در صف اوّل باشد!
ولى افراط و تفريط در اين مسأله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، بايد از علامات ريا پى به وجود آن برد و از آن پرهيز كرد، ولى وسواس غلط است.
بهترين محك براى شناخت اعمال ريائى از غير ريائى همان معيارهائى است كه در روايات اسلامى آمده است; از جمله:
1 ـ در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اَمّا عَلامَةُ الْمُرائِى فَاَرْبَعَةٌ: يَحْرُصُ فَى الْعَمَلِ لِلّهِ اِذا كانَ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ وَ يَحْرُصُ فى كُلِّ اَمْرِه عَلَى الْمَحْمِدَةِ وَ يُحْسِنُ سَمْتهُ بِجُهْدِهِ; امّا علامت رياكار چهار چيز است: هنگامى كه كسى نزد اوست تلاش مى كند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى كه تنها شد در انجام عمل كسل است! و در تمام كارهايش اصرار دارد مردم از او مدح و ستايش كنند، وسعى مى كند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.»
2 ـ در حديث ديگرى همين معنى با تعبيرات جالب ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام)نقل شده است فرمود:«لِلْمُرائِى اَرْبَعُ عَلامات:يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَه ُوَيَنْشُطُ اِذا كانَ فى النّاسِ وَ يَزيدُ فى الْعَمَلِ اِذا اُثْنِىَ عَلَيْهِ وَيَنْقُصُ مِنْهُ اِذا لَمُ يُثْنى عَلَيْهِ; ريا كار چهار علامت دارد: اگر تنها باشد اعمال خود را با كسالت انجام مى دهد، و اگر در ميان مردم باشد بانشاط انجام مى دهد، هرگاه او را مدح و ثنا گويند بر عملش مى افزايد، و هرگاه ثنا نگويند از آن مى كاهد!» شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 2، صفحه 180.
خلاصه، هركارى كه با انگيزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گيرد، سبب نفوذ ريا در عمل است و اين انگيزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى كه در خلوت و جلوت انجام مى دهد مى توان دريافت.
اين مطلب به اندازه اى ظريف و مرموز است كه گاه انسان براى فريب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسيار جالب انجام مى دهد تا خود را قانع كند كه در اجتماع نيز همان گونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى كه هم عملى را كه در اجتماع انجام مى دهد ريا است و هم آن را كه در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ريا است.
امّا همان گونه كه در بالا نيز اشاره شد، افراط در اين مسأله جايز نيست چرا كه ديده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدريس و تصنيف كتاب محروم مى شوند به اين عنوان كه مى ترسيم عمل ما ريائى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين مطلب اشاره شده است كه اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى كه انگيزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمى زند. وسائل الشيّعه، جلد 1، ابواب مقدّمة العبادات، باب 15، صفحه 55.
از اينجا روشن مى شود كه تشويق نيكوكاران نسبت به اعمال صالحى كه انجام داده اند در يك مجلس عمومى يا در وسائل ارتباط جمعى به اين قصد كه ديگران نيز به اين كار تشويق شوند منع شرعى ندارد، بلكه از كارهائى است كه بزرگان هميشه انجام مى داده اند و اجر و پاداش انجام دهنده كار نيز ضايع نمى شود، مشروط به اين كه انگيزه اش از آغاز چنين مطلبى نبوده باشد.
در آيات قرآنى و روايات اسلامى نيز بارها تشويق به صدقات و خيرات پنهانى و آشكار شده است، و اين نشان مى دهد كه انسان مى تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشكار انگيزه هاى الهى خود را نيز حفظ كند، و از ريا بركنار بماند.
در پنج آيه از قرآن مجيد تشويق به انفاق «سِرّاً وَعَلانِيَةً» يعنى بخشش در پنهان و آشكار يا «سِرّاً وَ جَهْراً» كه همان معنا را مى دهد شده است. بقره ـ 274; رعد ـ 22; ابراهيم ـ 31; نحل ـ 75; فاطر ـ 29.
اصولاً قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشكار انجام مى شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شكوه حجّ خانه خدا و تشييع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن; درست است كه بايد انگيزه در تمام اينها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه اين اعمال را ترك مى كند و اين نيز ضايعه بزرگى است.
محجّة البيضاء، جلد 6، صفحه 200.
درمان ريا و كسب اخلاص
مبارزه با اين پديده و در حقيقت كسب اخلاص در نيت و عمل، از دشوارترين گردنه هاي راه ايمان است.كوتاهترين راه عقلى براى رسيدن به اخلاص و ريشهكن كردن «ريا» تقويت توحيد در دل خود می باشد. منظور از توحيد در اين مقام، توحيد افعالى می باشد يعنى، انسان باور كند كه فاعل و مؤثرى در عالم جز خداوند نيست لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه. اگر براى ما روشن شود كه هيچكس به غير از خدا منشأ اثرى نيست و بفهميم كه رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و. همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاكم بىشريك می باشد، ديگر دل به ديگران نمی بنديم و خودنمايى در مقابل ديگران برايمان لذتى نخواهد داشت. زيرا ريشه «ريا» يا طمع در مال و منافع ديگر انسانها است، و يا محبت و دوست داشتن مدح و ستايش انسانها، و يا خوش نداشتن و كراهت از مذمت و ملامت مردم است.
اگر رياكار اين سه مشكل را حل نمايد، ديگر دليلى براى خودنمايى در مقابل انسان ها وجود نخواهد داشت.
انسان عاقل رغبت به كارى كه براى او نفعى ندارد پيدا نمی كند و به امرى كه به حال وى ضرر رساند بىميل می باشد. ريا همان ضرر و نبود نفع است زيرا دل بستن به تعريف يا دلگير شدن از نكوهش مردم نفعى به حال انسان ندارد بلكه ريا موجب بطلان عبادت و مضرّ می باشد. علاوه اين كه نظر مردم به اندك چيزى متغير می شود.
رضا و خشنودى آدميان زودگذر و ناپايدار است و شخص رياكار مضطرب، دلنگران، متزلزل و مشوش است. در مقابل، اخلاص و چشم نداشتن به مخلوقات، اطمينان و آرامش دل را افزون می كند.
براى رسيدن و درك توحيد افعالى، راه هاى زير توصيه می شود:
الف) مطالعه و تفكر راجع به يگانگى مطلق خداوند.
ب) توجه به عجز و ناتوانى مخلوقات.
ج) تلقين اين مطلب كه مؤثرى در جهان غير از خداوند نيست.
د) تفويض و توكل به خداوند در كارها و تمرين در جهت تقويت آن.
ه) توجه به بي اعتباري و آفات امور دنيوي از قبيل مال و جاه و بيرون نمودن محبت دنيا و متعلقات آن از دل.
و) مبارزه با حبّ نفس (زيرا ما خود را دوست داريم و هميشه می خواهيم خواسته هايمان برآورده شود و مورد تكريم و ستايش ديگران واقع شويم).
ز) توجه به اينكه ريا عمل و عبادت انسان را بي اثر مي نمايد و بلكه اثر سوء پديد مي آورد و صفت زشت نفاق را در دل می پرورد.
علماى علم اخلاق در اين زمينه ها توصيه هايى نمودهاند:
1 - تقويت مبانى توحيدى در ابعاد مختلف و درك اين حقيقت كه مؤثر اصلى تن ها خداست و مبدء و مرجع اوست و همه فقير درگاه اويند و او غنى بالذات است. يا أَيُّ ها اَلنَّاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَراءُ إِلَى اَللَّهِ وَ اَللَّهُ هُوَ اَلْغَنِيُ
2- قطع طمع از مردم و توجه به فقر و نيازمندى همه آنان به درگاه خداوند.
3- پناه بردن به خداوند از شر شيطان و نفس اماره.
4- اخفاى عمل در حد ممكن به خصوص در مستحبات. لازم به ذكر است واجبات بهتر است به صورت علنى انجام گردد، زيرا اين كار خود موجب تزويج عمل خير است.
5- تلاوت قرآن و توجه به معانى آن به خصوص آيات توحيدى.
6- توجه دائمى به الگو هاى اخلاص و سعى در تشابه آن ها. اين كار با مطالعه زندگى اولياى الهى ميسر است.
تذكر:گاهى عملى خالصانه انجام می گيرد، ولى بعد از اتمام عمل، صاحب عمل كارى می كند و يا سخنى می گويد كه به ديگران بفهماند فلان عمل را انجام دادهام، اين نوع ريا اگرچه شرعا مبطل عمل عبادى نيست، ولي به لحاظ اخلاقي ريا محسوب مي شود و عمل انسان را از شرايط تاثير گذاري مثبت مي اندازد.
يك نكته مهم
آيا نشاط در عبادت منافات با اخلاص دارد؟
اين سؤالى است كه بسيارى از خود مى كنند كه بعد از انجام يك عبادت خوب احساس نشاط مى كنيم آيا اين نشانه ريا نيست؟ و پاسخ آن اين است كه اگر سرچشمه نشاط توفيقى باشد كه خدا به او داده و نورانيّت و روحانيّتى باشد كه از ناحيه عبادات در وجود انسان حاصل مى شود هيچ منافاتى با خلوص نيّت ندارد; آرى! اگر اين نشاط از مشاهده مردم از اعمال او حاصل گردد منافات با خلوص دارد هر چند موجب بطلان عمل نمى شود مشروط به اين كه مقدار يا كيفيّت اعمال خود را بر اثر مشاهده مردم به هيچ وجه تغيير ندهد.
اين معنى در روايات اسلامى نيز آمده است:
در حديثى از امـام باقـر(عليه السلام) مى خـوانيم: كه در پاسـخ سـؤالى كه يـكى از يـارانـش در اين زمينه عنوان كرد و عرضه داشت كسى عمل خيرى انجام داده و ديـگرى آن را مى بيند و صاحب عمل خوشحال مى شود، آيا اين معنى با خلوص نـيّت منافات دارد؟ فرمود: لا بَأْسَ، ما مِنْ اَحَد اِلاّ وَ هُوَ يُحِبُّ اَنْ يَـظْهَرَ لَـهُ فى الْنّـاسِ الْخَيـْرُ اِذا لَـمْ يَكُنْ صَنَـعَ ذلِكَ لِـذلِكَ! ; اشكالى ندارد، هر كسى دوست دارد كه در ميان مردم كار خير او آشكار گردد (و مردم او را به نيكوكارى بشناسند) مشروط بر اين كه عمل خير را براى اين هدف انجام نداده باشد. وسائل الشّيعه، جلد 1، صفحه 55.
در حديث ديگر مى خوانيم كه «ابوذر» شبيه اين سؤال را از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نمود و عرض كرد انسان عملى براى خويش (به قصد قربت) انجام مى دهد و مردم او را دوست مى دارند; پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «تِلْكَ عاجِلُ بُشْرى الْمُؤْمِنِ; اين بشارت سريعى است كه نصيب مؤمن (در دنيا) مى شود.» همان ، جلد 1، صفحه 55.
برخي از جوانان به خصوص براي فرار از ريا راه ترك عمل را انتخاب مي نمايند، گفتني است كه نبايد از ترس ريا از عبادات و انجام حسنات دست كشيد، زيرا اين خود يكى از وسوسه هاى شيطانى است كه به اين وسيله انسان را از خدا دور سازد. بنابراين بايد كار هاى نيك را با جديت انجام داد و در عين حال بر دورى از ريا نيز مواظبت نمود و از خداوند بزرگ در اين باره مدد جست.
با اينكه در مسئله اخلاص در عبادت و دورى از ريا بايد كمال مراقبت را مبذول داشت امّا گاهى از اوقات اين مراقبت از حدّ عادى بيرون می رود و به صورت وسوسه در می آيد و بخصوص آن ها كه در آغاز راه هستند بيشتر دچار اين گونه وسوسه ها می شوند در اين جا وظيفه آن است كه به وسوسه اعتنا نكنيم و همين كه از خطور اين گونه تصوّرات و اوهام ناراحت هستيم دليل بر آن است كه ريائى در كار نيست و اين شيطان است كه می خواهد ما را از راه باز دارد.
از رسول خدا (ص) نقل شده است: «اگر كسى در نماز باشد و شيطان او را به رياكارى و وسوسه متهم كند تا وقت باقى است هر چه می خواهد نمازش طولانى كند و نيز اگر مشغول يك كار اخروى است باز هم به وسوسه شيطان اعتنا نكند و به كار خود ادامه بدهد، امّا اگر كارى كه در دست دارد مربوط به دنيا است بى درنگ آن را رها كند.»،.
و در حديث ديگر آمده است كه راوى می گويد: عرض كرديم اى رسول خدا بعضى از ما در حال روزه يا مشغول نماز است و شيطان او را وسوسه می كند و می گويد تو ريا كارى. حضرت فرمود: «هرگاه چنين شد بگويد خدايا پناه می برم به تو از اينكه آگاهانه براى تو شريكى قرار دهم يعنى ريا كنم- و نسبت به آنچه ناخودآگاه انجام دادهام از درگاهت آمرزش می خواهم.
براى آگاهى بيشتر ر. ك:
1- آسمان معرفت حسن زاده آملى
2- نشان از بىنشان هامقدادى
3- فضيلت هاى فراموش شده تربتى
4- مجموعه ديدار با ابرار
5- اربعين حديث (حديث 2) امام خمينى (ره
6- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى آقاى كنى، ص 427 و 426
7- «عجب و ريا» سيد احمد فهرى
|