امر به معروف و نهی از منکر: ۷
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ «وَ المُؤمِنونَ و المُؤمِناتُ بعضُهُم اولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وینهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُقیمُونَ الصَلاۀَ و یُؤتونَ الزَکاۀَ و یُطیعُونَ اللهَ و رسولَه اولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ إنَّ اللهَ عزیزٌ حکیمٌ».[1]
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به این بود که حرکت امام حسین( علیه السلام) مصداق کدامیک از عناوین «اصلاح»، «اقامه حق» و «امر به معروف و نهي از منكر» است. ما از کلمات و مکتوبات خود حضرت استفاده کردیم که اين حركت مصداق امر به معروف و نهی از منکر است. بعد اين مطلب را مطرح کردیم كه در امر به معروف و نهی از منکر دو شرط مطرح است. يكي «احتمال عُقلایی تأثیر» است كه چنین شرطی در مورد فاعل منکر یعنی يزيد، وجود نداشت و اميدي به تأثيرپذيري او نبود. دیگری هم شرط «ايمني از ضرر» است كه با استناد به فرمایشهای خود حضرت و کسانی که با ایشان ملاقات کردند، نه تنها خوف ضرر وجود داشت، بلکه حضرت به حسب ظاهر قطع به ضرر داشتند. در جلسات گذشته جواب این شُبهات را گفتیم.
در باب شرط «احتمال تأثیر» به دو مطلب اشاره شد. در باب شرط «ایمنی از ضرر» هم جلسه گذشته وارد بحث شدم و عرض کردم که گاهی تزاحم بین ملاکات احکام به وجود ميآيد. لذا اینطور نیست که شرط ايمني از ضرر، بهطور مطلق باشد. چون گفتیم اينكه فُقها میگویند ايمني از ضرر شرط وجوب امر به معروف و نهي از منكر است، اطلاق دارد و هر نوع ضرري را شامل میشود؛ چه ضرر جانی، چه مالی و چه عِرضی، چه ضرر نسبت به خودش و چه بستگان و دوستانش، چه ضرر حالی و چه استقبالی. امّا این اطلاق به این معنا نیست که در صورت وجود ملاک مهمتر دست از اَهمّ برداریم. از طرف دیگر، اگر بر فرض توهّم شود که اين شروط مطلق هستند، از آنجا كه ما بر اساس مبانی فقهی، فعل و قول و تقریر معصوم را حجّت میدانیم، لذا از فعل امام حسین( علیه السلام) میفهمیم كه اين شرط مطلق نيست. یعنی فعل حضرت، مقیِّد آن اطلاق توهّمی است. چون ما ميدانيم كه حضرت با وجود قطع به ضرر، حرکت خود را مصداق امر به معروف و نهی از منکر معرّفی فرمودند. لذا حركت و مَشي حضرت برخلاف موازین شرعی نبود.
لذا آن تعبیری که بعضی میگویند «کار نیکان را قیاس را از خود مگیر»، حرفی بيجا و جسارتآمیز است. بعضي حرفهایی میزنند که نمیدانند پیآمدش چهقدر بد است. اینها میخواهند بگویند حرکت امام حسین( علیه السلام) یک حرکت استثنایی و اختصاصی و بر خلاف موازین شرعی ما است. در حالی که اینطور نیست؛ هیچوقت امام برخلاف موازین شرعی عمل نميکند. شما خودتان میگویید امام حسین( علیه السلام) امام است؛ امام هم فعل و قول و تقریرش حجّت است؛ آنوقت آیا میتوانید بگویید اقدامات ایشان بر خلاف موازين شرع بوده است؟! میگویند شرط امر به معروف و نهی از منکر «ایمنی از ضرر» است و چون حضرت در اين حركت قطع به ضرر داشتند، بر خلاف موازین عمل کردهاند؛ لذا این نشان میدهد که قیام عاشورا تکلیف شخصی و اختصاصی و استثنایی ایشان بوده است! آیا همانند «مختصّات النّبی» که احكام مخصوص به پيغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود، احكام خاصّي هم براي ائمه(علیهمالسلام) به عنوان «مختصّات الإمام» داریم؟! این مختصات الحسین( علیه السلام) است؟! این حرفها چیست که میزنید؟! اگر بخواهیم حمل بر صحّت کنیم باید بگوییم این حرفها از کمبود علمی ناشی میشود.
نکته دیگر این است که ما میدانیم که حضرت در مرتبه سوم از مراتب امر به معروف و نهی از منکر، یعنی مرتبه برخورد فیزیکی قرار گرفته بودند. چون مرتبه اوّل انکار قلبی بود و مرتبه دوم تذکّر لسانی و مرتبه سوم برخورد یدی و فیزیکی است. گفتیم كه فُقهای ما میگویند مرتبه سوم، مشروط به اذن حاكم است. حالا با توجه به اینکه حركت حضرت، مرتبه سوم از مراتب امر به معروف و نهی از منکر بود، نیاز به اذن حاکم شرع داشت. لذا خود حضرت باید براي اين اقدام اذن میدادند. بنابر این حضرت خودشان وارد کار شدند و با اینکه برخورد فیزیکی از نظر ظاهر موجب ضرر بود، امام با اين اقدام خود هم اطلاق شرط «ايمني از ضرر» را مقيّد كردند و هم به عنوان حاكم شرع، اجازه اقدام عملي را براي مقابله با يزيد اعلام فرمودند.
ادلّه خاصّه تقييد شرط «ايمني از ضرر»
تا اینجا بحث درباره فعل امام بود؛ امّا حالا ما میرویم سراغ ادلّه خاصّهای که اطلاق شرط «ایمنی از ضرر» را تقیید میکنند. در باب ادلّه خاصه، خصوصاً نسبت به حرکت امام حسین( علیه السلام) يك روايت را ميخوانم. ایشان بعد از آنکه حرکت کردند و آمدند، خودشان در نامهای خطاب به اشراف کوفه مینویسند:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِين أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ».[2]
حضرت به اینها مینویسند شما میدانید که پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در زمان حیاتشان فرمودند كه هر كس حاكم ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال شمرده، عهد الهي را ميشكند و برخلاف سنّت رسول خدا در ميان مردم با گناه و ستم رفتار ميكند، سپس با زبان و دستش با او برخورد نكند، حقّ است كه خداوند او را در همان جايي از جهنم وارد كند كه محل ورود آن حاكم جائر است. بعد حضرت میفرمایند شما ميدانيد كه این یزید و بنياميّه سر به بندگي شيطان گذاشته و گردن از اطاعت خدا برداشتهاند؛ فساد را رواج داده و حدود الهي را تعطيل كردهاند؛ فيئ و تمام بيتالمال را به خود اختصاص داده، حرام خدا را حلال كرده و حلال الهي را حرام دانستهاند و شما ميدانيد كه من به خاطر نزديكيام به رسول خدا، به برخورد با این نافرمانیها سزاوارترم.
اینجا حضرت صراحتاً میفرمایند اگر کسی دید حاکمی حلال را حرام میکند و عهد الهی را میشکند و مخالفت با سنّت پیغمبر میکند و دربین مردم با گناه و ستم رفتار میکند[3] و چیزی نگوید و كاري نكند، با او داخل جهنم ميشود. بعد هم مصداق را بيان میفرمایند كه این یزید و بنیامیّه همانهایی هستند که در مسیر شیطانی حرکت میکنند و از طاعت خداوند رحمان روی برگردانده و دارند فحشا و منکرات را در بین مردم ترویج میکنند و حدود را تعطیل کردهاند. بعد هم فرمودند: «وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ». یعنی من به این امر سزاوارترم که جلوی اینها بایستم.
در اینجا امام حسین( علیه السلام) میگوید اینطور نیست که بهطور مطلق وقتی ایمنی از ضرر نداشتیم، باید دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم که آنها هر منکری را که میخواهند در جامعه انجام دهند؛ بلکه باید در مقابل آن بایستیم؛ هم با گفتار و هم با فعل باید در مقابل منکر بایستیم و نهی از منکر کنیم. چون آنهایی که نشستند و نگاه کردند و هیچ نگفتند و هیچ کاری نکردند، سزاوار است که خداوند آنها را هم به جایگاه همان حاکم جائر در جهنم داخل کند؛ «كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ».
روایتی از علی( علیه السلام) است که شخصی به نام أبوعطاء میگوید: «خَرَجَ عَلَینَا أمِیرُالمُؤمِنِینَ عَلِیُّ بنُ أبِی طَالِبٍ مَحزُوناً یَتَنَفَّسُ»؛ یعنی روزي حضرت پیش ما آمدند در حالي كه با حزن و اندوه آه میکشیدند. «فَقَالَ کَیفَ أنتُم وَ زَمانٌ قَد أظَلَّکُم تُعَطَّلُ فِیهِ الحُدُودُ وَ یُتَّخَذُ المَالُ فِیه دُولاً و یُعَادَی فِیهِ أولِیَاءُ اللهِ وَ یُوالَی فِیهِ أعداءُ الله»؛ حضرت با ناراحتی آهی کشیدند و گفتند چگونه است که شما آن زمانی را میببينيد که حدود الهی اجرا نميشود و از هر راهی به دنبال به دست آوردن مال هستند و بهطور کلّی مردم به سمت مادّیات سوق داده میشوند و با دوستان خدا دشمنی میشود و با دشمنان خدا دوستی میشود؟! در حالی که همه اینها منکرات است.
ابوعطاء میگوید: «قُلنَا فَإن أدرَکنَا ذَلِکَ الزَّمَانَ کَیفَ نَصنَعُ»؛ یعنی عرض کردیم ای امیرالمؤمنین، اگر ما چنین زمانی را درک کردیم، چه كنيم؟ «قَالَ کُونُوا کَأصحَابِ عِیسَی»؛ علی( علیه السلام) فرمود مثل اصحاب حضرت عیسی باشید که اگر شما را با ارّه تکهتکه هم کردند و شما را به تخته دار هم کشیدند، باز هم دست از دينتان بر نداريد. بعد هم فرمودند: «مَوتٌ فِی طَاعَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَیرٌ مِن حَیَاةٍ فِی مَعصِیَةِ اللهِ». انسان در راه اطاعت خدا بمیرد، بهتر از این است که در معصیت زنده بماند. معنایش این است که مردن بهتر از نشستن و تماشاگری معصیت است. بنابر این بايد با منکرات برخورد كرد.
حالا بخشی از فرمایش علی(علیه السلام) که مربوط به همین بحث است را از نهجالبلاغه بخوانم. حضرت میفرماید: «وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْق».[4] امر به معروف و نهی از منکر مرگ را نزدیک نمیکند، روزی را هم کم نمیکند. این سخن یعنی چه؟ آيا مراد حضرت چيزي غیر از ضرر جانی و مالی است؟ یعنی نهي از منكر اگر ضرر جانی هم داشته باشد، خیال نکن با ترك آن نفع خواهي برد! خیال نکن اگر نهی از منکر نکردی، بیشتر میمانی یا اموالت بیشتر در دستت میماند!
لذا اینطور نیست که خیال کنی امر به معروف و نهي از منكر فقط در جايي واجب ميشود كه خوف ضرر نباشد؛ نخیر، چنین چیزی نیست. در امر به معروف و نهي از منكر ضررهای جانی و مالی هم هست. بر فرض هم که در ادلّه توهّم اطلاق شود، با فعل امام حسين( علیه السلام) همه اينها مقیّد ميشود. چون فعل، قول و تقرير معصوم حجّت است. پس اینطور نیست که شرط ايمني از ضرر به طور مطلق مطرح باشد.
لذا ما در باب امر به معروف و نهی از منکر چند مطلب داریم؛ يكی مسأله سنجش بین «ضرر متوجه به ناهی از منکر» و «ضرر ناشی از منکر» است. دوم مسأله نسبت بین «ضرر ناشی از منکر» و «ضرر ناشي از نهي از منكر» است. یک وقت ضرر شخصی است؛ یعنی کسی که نهی از منکر که میکند، ضرر شخصی ميبيند. مثلاً ضرر مالی يا عِرضی یا جانی میبيند. اما در ترک نهي از منكر و سکوت در مقابل منکر، ضرر شخصی نیست؛ ضرر به دین خدا وارد میشود. اگر ترک امر به معروف موجب ضرري بزرگتر از ضرر شخصي شود، مسأله متفاوت است و ضرر شخصی مانع وجوب نهی از منکر نمیشود.
تزاحم بین «ضرر شخصي» و «ضرر به دين خدا»
اگر در یک نهي از منكر ضرر شخصي وجود داشته باشد، یعنی اگر نهي كند، فقط خود ناهی از منکر ضرر ميبيند، اینجا فُقها میفرمایند لازم نيست نهي از منكر كند. در مورد امر به معروف هم همينطور است. این همان است که فُفها گفتهاند شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، ایمنی از ضرر است. ولی اگر ترک نهي از منکر صرفاً ضرر شخصی در پی نداشته باشد، بلکه ضرر به دين وارد کند، در اينجا مسأله تزاحم بین ملاکات احکام پيش میآید.
مثلاً اگر در مقابل منكر حرف بزنم و از آن نهی کنم، ضرر شخصی به من میخورد؛ امّا اگر چیزی نگویم، بهطور کلّی به دین ضرر میخورد. لذا اینجا ديگر نميتوان به بهانه ضرر، سكوت كرد و تماشاگر بود. البته اين بحث شاخههاي متعدّدي دارد؛ اَعمّ از اينكه موجب بدعت در دین باشد یا نباشد. خصوصاً آنجایی که سکوت و ترک نهی از منکر باعث پیدایش بدعت در دین و موجب ترویج منکر و ضربه به شعائر مذهبی و سبب جابهجایی معروف و منکر در جامعه شود؛ در چنین شرایطی هیچ فقيهي ضرر شخصی را مانع نهی از منکر نمیداند. هر كس چنین سخنی بگوید، فقیه نیست و اصلاً فقه را نمیفهمد. بنابر این ما تأکید داریم که امام حسین( علیه السلام) کاملاً طبق ظواهر شرع عمل کرده است و اگر کسی غیر از این بگوید، سخنش غلط است.
به این تعابیر حضرت دقّت کنید! فرمود: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ». اینها حرامها را حلال میکنند؛ ابتدا حرام را شبههناک میکنند و بعد حلالش میکنند! به این میگویند سیاستِ گام به گام! كارهای اينها به خودِ دین دارد ضربه میزند. حالا سؤال اينجا است كه در اين شرايط، به من ضربه و ضرر بخورد یا به دین خدا؟ در تزاحم بین ضرر شخصی و ضرر به دین کدام اَهمّ است؟ من و تو و بسیاری دیگر بايد فدای دين شویم.
بنابر این معلوم میشود كساني كه میگویند حركت امام حسين( علیه السلام) یک حرکت خاص و استثنائی بوده، نتوانستهاند در باب امر به معروف و نهی از منکر ميان ضرر شخصی و ضرر به دین معادله درست کنند. اینجا باید بین شرط ايمني از ضرر و حركت حضرت با عنوان امر به معروف و نهي از منكر، يك مقایسه درست کنید تا بتوانید این مسأله را حل کنید که چرا با امام حسین( علیه السلام) وجود قطع به ضرر شخصی باز هم قیام میکند و حرکت خود را امر به معروف و نهی از منکر میداند. این كلامي که منسوب به امام حسین( علیه السلام) است كه فرمود: «إن کَانَ دِینُ مُحَمَّدٍ لَم يَستَقِم إلَّا بِقَتلِی فَيَا سُيُوفُ خُذِينِي» يعني چه؟ اين جمله تفسيرش همین معنايي است كه عرض کردم. یعنی اگر ترک نهی از منکر موجب ضرر به دین خدا میشود، باید ضرر شخصی را برای حفظ دین خدا به جان خرید.
ارتباط و نسبت «ناهيان از منكر» با «دين»
با این تقریبی که عرض کردم، مسأله دیگری که مطرح است این است که ناهیها و آمرها هم با یکدیگر مختلف هستند. یعنی اگر در امر به معروف و نهی از منکر، ضرر شخصی وجود دارد و در سکوت هم ضرر به دین باشد، این مسأله نسبت به افراد و جايگاه آنها در جامعه و دين اختلاف پيدا میكند. در اینجا ناهیان از منکر هر کدام به حسب نسبت و ارتباطشان با دین، متفاوت میشوند. مثلاً کسی که رئیس مذهب و امام المسلمین است، رابطه تنگاتنگي با دین دارد. یک چنین انسانی كه در رأس جامعه دینی است، برای حفظ دین وظیفه سنگینتری دارد؛ در مرحله بعد هم، چهرههای متدیّنی قرار دارند که الگوهای دینی جامعه هستند؛ اينها با مردم عادي فرق دارند. در مورد اینها بحث ضرر شخصی مطرح نیست؛ چون سکوت اینها ضرر و ضربه به دین ميزند. بنابر این، حکم این مسأله در مورد کسی که یک چهره مذهبی و دینی و اسلامی دارد، با ديگران فرق میکند. چون او به عنوان یک الگو در جامعه مطرح است و شعاع حیثیّتی و وجاهتی او زياد است.
حالا به این جمله امام حسین( علیه السلام) دقّت کنید. حضرت فرمود: «وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ». «هَذَا الأمر» يعني چه؟ يعني من سزوارترم که در مقابل اين جريان انحرافی بایستم و دين خدا را بهپا دارم. من سزاوارترم به ايستادگي. چرا؟ «لِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّه». به خاطر نزديكي و قرابتي كه به رسولالله دارم. یعنی من به جهت جایگاه و نسبتی که با دین خدا و رسول خدا دارم، مسؤولیت سنگینتری برای حفظ دین و سنّت پیغمبر بر عهده دارم.
به جمله دیگری از حضرت دقّت کنید. ایشان میفرماید: «أنَا أولَی بِنُصرَةِ دِینِ اللهِ وَ إعزَازِ شَرعِهِ وَ الجِهَادِ فِی سَبِیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیَا». من سزاوارترم که دین خدا را کمک و یاری کنم و شریعت الهی را عزیز کنم و در خدا جهاد کنم تا احکام الهی برفراز باشد و به آن عمل شود. «کَلِمَةُ الله» همان احکام الهی است. حضرت فرمود من ميخواهم احكام الهي در جامعه سرلوحه همه رفتارها باشد. چرا حضرت میفرماید من اَحقّ و اولی هستم؟ چون او امام است؛ رهبر و پیشوای امّت اسلامی است. اگر او در مقابل این منکرات ساکت شود، معنایش این است که اين فسادها را امضا كرده است. لذا امام حسین( علیه السلام) ميگويد در اين راه بچههایم را هم فدا میکنم، برادرانم را هم به میدان میآورم، اصحابم را هم میآورم. یعنی حضرت بر طبق موازین شرع عمل میکند. اصلاً تمام حركت حضرت مطابق فقه است و وظیفه شرعی ایشان بود.
ذكر توسّل به حضرت علي اصغر
امشب اوّلین شب جمعه ماه محرّم است و اوّل سال ما هم هست.[5] توسّلی پیدا کنيم و برویم در خانه یک باب الحوائج. امام حسین( علیه السلام) در روز عاشورا حوادث خیلی عظیمی را دید و تحمّل کرد؛ چون تکلیف شرعی ایشان بود و حضرت هم ایستادگی کرد. امّا یک حادثه هست كه خیلی دردناک است و واقعاً تصوّرش برای انسان مشکل است. وقتی اصحاب و بنیهاشم همه شهید شدند، حضرت خواست خودش به میدان برود ؛ مینویسند: «فَتَقَدَّمَ إلَی بَابِ الخِیمَة»؛ حسین( علیه السلام) آمد کنار درِ خیمه. «فَنَادَی یَا أُختَاهُ»؛ خواهرش زینب3 را صدا کرد. فرمود: «إیتِينِی بِوَلَدِیَ الرَّضِیع»؛ خواهرم، برو آن طفل شیرخواره من را بیاور. چرا؟ میفرماید: «حَتَّی أُوَدِّعَهُ»؛ یعنی میخواهم با این بچه خداحافظی کنم و بعد به میدان بروم. کار حسین( علیه السلام) خیلی زیبایی دارد؛ حسین( علیه السلام) مظهر رحمت و لطف الهی است.
نوشتهاند حسین( علیه السلام) لباس جنگی بر تن نداشت؛ لباس عادی پوشيد. حتّی عمامه پیغمبر را بر سر گذاشت. ادیب خوارزمی میگوید حضرت قرآن آورد و روی سرش گذاشت، بعد هم این بچه را برداشت و آورد که آنها خیال نکنند حضرت آمده تا بجگند. یعنی حتّی نگفت بیایید به بچه من آب دهید؛ بلکه خود بچه را هم آورده است. گفت بچه را نگاه کنید! این بچه را روی دست هم بلند کرده بود، برای اینکه ببینند و نگویند حسین ـنعوذ باللهـ بهانه کرده يا حيلهاي دارد.
بعد این جملات را گفت: «إن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هَذَا الرَّضِیعَ»؛ اگر به من رحم نمیکنید به این بچه شیرخواره رحم کنید. «أمَا تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَظَّی عَطَشاً»؛ آيا نمیبینید این بچه چهطور دارد از تشنگی بیتابی میکند؟ معلوم میشود این بچه حرکاتی داشته که آنها هم ميديدهاند. من نمیدانم علیاصغر دست و پا میزده يا زبان خود را در میآورده و داخل میبرده، امّا این جمله میفهماند که علی داشته جان ميداده است. حسين( علیه السلام) ميگويد که ببینید بچهام دارد از تشنگی میمیرد. مینویسند: «فَبَينَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم»؛ یعنی در همین حین که حضرت داشت صحبت میکرد، حتّی نگذاشتند صحبت حسین( علیه السلام) تمام شود؛ «إذ رَمَاهُ حَرمَلَۀُ بنُ کَاهِلِ الأسَدِیُّ بِسَهمٍ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الأُذُنِ إلَی الأُذُن».../ح
1. سوره مبارکه توبه، آیه 71
2. بحارالأنوار، ج 44، ص 381
3. اشاره به آيه شريفه «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» ؛ سوره مبارکه مائده، آیه 2
4. نهجالبلاغة، حکمت 374 ؛ وسائلالشيعة، ج 16، ص 134
5. اوّل فروردین ماه 1381 شمسی
|