أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیّبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین؛
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، و تعاونوا علی البرّ و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان و اتّقوا الله إنّ الله شدید العقاب.[1]
محورهای قیام امام حسین(ع)
در جلسه گذشته عرض کردم که قیام امام حسین(ع) بر محور دو چیز بود: یکی مسأله عدم تعاون به اثم و عدوان بود که نمودارش همان حرکت حضرت از مدینه به مکّه است و دیگری مسأله امر به معروف و نهی از منکر بود که مصداق اَتمّش همان حرکت حضرت از مکّه به سوی کوفه است.
* نیاز انسان به تعاون
خودکفا نبودن انسان در دو بُعد مادی و معنوی
پیش از آنکه وارد بحث شوم برای روشن شدن مصبّ بحث این را عرض میکنم که انسان دارای دو بُعد است: یک بُعد مادی و یک بُعد معنوی؛ در این مسأله هیچ شبههای نیست. انسان در بُعد مادیاش اینطور است که به تنهایی نمیتواند امور معیشتیاش را اداره کند و به تعبیر ساده احتیاج به همکاری دیگران دارد.[2] در بُعد معنوی هم این بحث مطرح است. یعنی انسان در سیر معنویاش نیز احتیاج به دستگیری و همکاری دارد و به تنهایی نمیتواند خودش را اداره کند. به تعبیر دیگر، انسان چه در بُعد مادیاش و چه در بُعد معنویاش خودکفا نیست.
خوب، چون انسان خودکفا نیست و نمیتواند خودش را به تنهایی اداره کند احتیاج به «اعانه» دارد؛ هم در زندگی مادیاش احتیاج به کمک دیگری دارد و هم در بُعد معنویاش نیازمند دیگری است و مسأله اعانه و تعاون اینجا مطرح میشود.[3]
آیا هر تعاونی پسندیده است؟
در اینجا باید دید که آیا از دیدگاه مکتب الهی هر تعاونی و هر اعانه و کمک و مساعدتی چه در بُعد مادی و معیشتی و زندگی دنیاییاش و چه در بُعد معنویاش امضاء شده و پسندیده است یا خیر؛ مثلاً فرض کنید که کسی وضع زندگی مادیاش لَنگ است و ما میخواهیم به او کمک کنیم؛ آیا جایز است که نعوذ بالله برویم سرقت کنیم و به او بدهیم؟ مانند کسی که نانها را میدزدید و به فقرا میداد و وقتی امام صادق(ع) به او اشکال کردند، گفت معلوم میشود که شما آیات قرآن سرتان نمیشود. –نعوذ بالله- چون قرآن گفته است «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها»[4]من جاء بالسیئة فلا یجزی إلا مثلها»؛ من یک دزدی کردم و یک حسنه انجام دادم. پس یک پاداش از دَه پاداش از بین میرود و نُه پاداش دیگر باقی میماند. معلوم میشود که شما چهار عمل اصلی هم سرتان نمیشود. –نعوذ بالله- یعنی اگر کسی یک عمل نیک انجام دهد به او 10 پاداش میدهند اما «
پس این سؤال مطرح میشود که آیا از دیدگاه مکتب الهی، تعاون به هر شکل که باشد پسندیده است یا خیر؟ آنچه در آیه تعاون هدفگیری شده این است که تعاون به هر شکلش پسندیده نیست و قانونمندی دارد.[5]
* تعاون؛ اصل اساسی سنّت اسلامی
نسخ ناپذیری احکام سوره مائده
یک اصل اساسی سنّت اسلامی در همین آیه است. این تعبیری است که مرحوم علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) در تفسیرشان از این آیه کردهاند.[6](صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد.[7](صلّی اله علیه و آله و سلّم) و یک روایت از علی(ع). در این جلسه هم دو روایت میخوانم تا بعد وارد بحث شوم؛ یک روایت از پیغمبر اکرم برای اینکه بدانید بحثی که میخواهم بکنم -یعنی بحث تعاون- از نظر علمی قابل تردید نیست، در جلسه گذشته اشاره کردم که سوره مائده آخرین سوره از سُوَر مفصّلات است که قبل از وفات پیغمبر اکرم
در خطبه حجّةالوداع که در ماه ذیالحجّه بوده و پیغمبر اکرم(صلّی اله علیه و آله و سلّم) بعد از آن وفات کرده است حضرت میفرمایند: «أیّها الناس إنّ سورة المائدة مِن آخر القرآن نزولاً» سوره مائده آخرین سوره از قرآن است که نازل شده است؛ «فأحلّوا حلالها و حرّموا حرامها»[8] یعنی این را بدانید که حکمهایی که در این سوره است از حلال و حرام، إلی یوم القیامه به هیچ وجه قابل تغییر نیست.
روایت دیگر از علی(ع) است که حضرت فرمود: «و کان مِن آخر ما نزَل علیه سورة المائدة فنَسَخَت ما قبلها و لا ینسخها شیئٌ»[9] یعنی احکامی که در سوره مائده است احکام سورههای دیگر را نسخ کرده ولی حکمهایی که در این سوره آمده هرگز قابل نسخ نیست. لذا من هم عرض کردم که اگر کسی بخواهد در احکام وارد شده در سوره مائده خدشه کند معنایش این است که میخواهد خدشه به اسلام وارد کند.
قانونمندی تعاون در اسلام
بنابراین به این نتیجه میرسیم که این آیه شریفه که در ابتدای سوره مائده است، یک اصل اساسی سنّت اسلامی در روابط اجتماعی را مطرح میکند. چون گفتیم که انسان در دو بُعد مادی و معنویاش محتاج به غیر است و همانطور که عرض کردم، جنبه عملی این بحث خیلی قوی است. یعنی این رابطه باید باشد؛ اما بحث اساسی، چگونگیِ این رابطه و چگونگیِ کمک کردن و کمکگیری از یکدیگر است. یعنی من که از نظر زندگی دنیویام به غیر محتاجم، این غیر چگونه میتواند با من همکاری داشته باشد؟ او که به من محتاج است، من چگونه با او همکاری داشته باشم؟ همچنین در سیر معنوی، کمک و مساعدت ما به یکدیگر چگونه باید باشد؟ چون گفتیم که تنها نمیتوانیم و به کمک دیگری احتیاج داریم. پس به طور خلاصه، این یک اصل کلی و اساسی است در روابط اجتماعی در دو بُعد مادی و معنوی.
جنبه اثباتی و نفیی در آیه تعاون
یکی از خصوصیات آیه تعاون این است که در آن هم جنبه اثباتی هست و هم جنبه نفیی. مثلاً میروید پیش طبیب و او به شما میگوید فلان چیز را نخور، این بد است، آن بد است، این بد است... پس چه چیزی خوب است!؟ یک دستور وقتی کامل است که در آن هم جنبه اثباتی و هم جنبه نفیی هر دو باشد. انسان در دنیا زندگیاش و زنده بودنش بر محور اعانه است و اگر دستور اعانه بخواهد کامل باشد باید روشن کند که چه چیزهایی را کمک کنم و چه چیزهایی را کمک نکنم.
کمک و مساعدت باید نقش سازندگی داشته باشد و نقش تخریبی نداشته باشد. لذا به این آیه که نگاه کنید میبینید که این دستورالعمل الهی و این اصل اساسی کامل است و هم جنبه اثباتی را دارد و هم جنبه نفیی را؛ «و تعاونوا علی البرّ و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان» که ما هم اوّل جنبه اثباتیاش را عرض کرده و بعد جنبه نفییاش را مطرح می کنیم و درباره هر کلمه این آیه بحث میکنیم.
* معنای تعاون
بحث اوّل این است که «تعاون» یعنی چه؟ تعاون به عنوان اوّلین کلمه است که اثبات و نفی در آیه روی آن آمده است. در باب تعاون دو تصویر میکنیم؛
تصویر اوّل تعاون
تصویر اوّل این است که تعاون به این معنا باشد که دو نفر با هم یک کار را انجام دهند. جنبه ادبیاش هم این است که هیأت تفاعل، اقتضای اثنینی میکند. مثلاً یک سنگی ثقیل و سنگین است و او به تنهایی نمیتواند بلند کند و من هم نمیتوانم به تنهایی بلند کنم، یک سرش را او بلند میکند و یک سرش را من و با هم بلند میکنیم. این بلند کردن سنگ از روی زمین، یک کار است؛ این یک کار را ما دو نفر با هم انجام دادیم. بعضی که دقّت نظر کامل نداشتهاند تعاون را اینطور معنا کردهاند. یعنی به اصطلاح ادبیاش گفتهاند «اشتراک در فعل واحد».
تصویر دوم تعاون
تصویر دوم اینکه کسی در کاری اصیل باشد و دیگری برای او شرایطی را مهیّا کند. مثلاً کسی میخواهد آدم بکُشد و چاقو را تو بدهی دستش؛ او آدم را کشته است ولی تو چاقو را به دست او دادهای و برای کار او تهیه مقدمات کردهای. این را میگویند «اعانه»؛ او می خواهد برود سرقت کند، تو نردبان را به او دادی و او دزدی کرد ولی تو خودت نرفتی.
تعاون کدام یک از این دو مورد است؟ اشتراک در فعل واحد یا اینکه یکی در کار اصیل است و دیگری کمک میکند؟
معنای صحیح تعاون
جواب: آنهایی که اهل دقّت هستند اگر جستجو کنند میبینند که هم لغت و هم عرف معنای دوم را میگویند. مراجعه کنید به قاموس، منجد و... و ببینید که «عون» را به معنای کمک و مساعد میآورند.[10] یعنی یکی در کار اصیل است و دیگری برای او شرایط و اسباب را مهیّا میکند.
آیه شریفه هم نظرش همین است و غیر از این نیست. چون صدر آیه خطاب به مؤمنین است. «یا أیّها الذین آمنوا...» و بعد از چند مطلب میگوید «و تعاونوا علی البرّ و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان». اگر تعاون به معنای اوّل یعنی اشتراک در فعل واحد باشد، معنای آیه این میشود که همه مؤمنین باید جمع شوند و یک کار را انجام دهند. مثلاً سنگی که روی زمین افتاده، همه باید بیایند و هرکس باید انگشتش را زیر آن بگذارد! در حالی که اصلاً اینطور نیست و گفتن این حرف به دلیل بیتوجهی است.
ظهور عرفی آیه این است که هر مؤمنی کمککار دیگری در عمل خیر و تقوا باشد. تو برای او تهیه اسباب کن چون به تنهایی نمیتواند و او هم برای تو مقدمات را فراهم کند. یعنی هرکدام از شما کار خود را میکنید اما از نظر مقدمات چون به تنهایی نمیتوانید کار را پیش ببرید، دیگری به شما کمک میکند چه از نظر معیشتی و چه معنوی. پس آنچه مورد نظر آیه است بحث کمک و اعانه است. بله، درست است که بین هیأتها و ابواب مختلف فرق است؛ اما هیچ وقت نباید ریشه لغت را کنار بگذارید و بروید سراغ هیأت. در اینجا اصلاً خود ریشه «عون» معنایش مساعدت است. البته این اعانه و کمک در اسلام قانونمند است. همه نیاز به کمک دارند اما این کمک کردن مطلق نیست.
شواهدی از روایات
حالا چند روایت بخوانم. یک روایت مفصّل است در بحار در باب مسأله قضاء حاجت مؤمن از امام صادق(ع): «و اللهُ فی عَونِ المُؤمنِ مَا کانَ المُؤمنُ فی عَونِ أَخیه...»[11](صلّی اله علیه و آله و سلّم) است؛ قال رسول الله(صلّی اله علیه و آله و سلّم): «خیرُ إخوانِک مَن أعانَک علی طاعةِ الله و صَدَّک عن معاصیه و أمَرَک برضاه»[12] بهترین برادران کسی است که به تو کمک کند در طاعت خدا؛ آیا این یعنی دو نفری یک نماز بخوانید!؟ یا دو نفری یک روزه بگیرید!؟ این معنای تعاون نیست. چه اعانه و چه تعاون، هر دو، یک معنا بیشتر ندارند و آن همان است که عرض کردم. قدر مسلّم و آنچه قدر متیقّن است، کمک کردن است. یعنی او اصالت دارد و تو او را کمک میکنی. در استعمالات عرفی ما هم همینطور است که گفتم. روایت دیگر از پیغمبر اکرم
روایت دیگر از علی(ع) است؛ «خیرُ الإخوانِ مَن أعانَ عَلَی المَکارم» و یا «خیرُ الإخوانِ المُساعدُ علی أعمالِ الآخرة»[13] روایات بسیاری داریم. پس این مسأله در آیه مطرح است و این از احکام مسلّمه و از اصول اساسی در اسلام و از مسائل اساسی در روابط اجتماعی است که آیه تعاون چگونگیِ آن را بیان میکند و هم جنبه اثباتی و هم جنبه نفییاش را میگوید.
* تطبیق بحث با قیام امام حسین(ع)
استعانههای امام حسین(ع)
امام حسین(ع) هم در مسیری که میآمد به این اصل اساسی عمل میکرد که ما از آن تعبیر به «استعانه» میکنیم. موقعی که امام حسین(ع) از مکّه به سوی کوفه حرکت کرد تا روز عاشورا همینطور بود و با شکلهای مختلف این کار را میکرد؛ گاهی برخوردهای شخصی است، گاهی نامه نوشتن است و گاهی هم پیغام دادن است. یعنی از دیگران میخواست که در انجام دادن برّ و تقوا کمک کنند و از آن طرف، به اثم و عدوان کمک نکنند.
استعانه حضرت از وهب
حالا بروم سراغ یکی از پیغامهایش؛ وقتی حسین(ع) به ثعلبیه رسید، دید خیمه و وسایلی هست؛ معلوم شد کسی در آنجا مشغول زندگی است. حضرت تشریف آوردند و پیرزنی را دیدند و از او سؤال کردند که اینها برای کیست؟ پیرزن گفت برای فلانی؛ آنها نصرانی بودند و مسلمان هم نبودند. حضرت ظاهراً کاری نکرد. فقط در بعضی تواریخ دیدهام که حضرت وقتی رسید آنجا نیزهاش را در زمین فرو برد و توقف کردند و استراحت کردند. وقتی میخواستند بروند، حضرت گفتند وقتی آمد به او بگو بیاید پیش ما.
در تاریخ نوشتهاند زمانی که حضرت خواست برود، نیزه را بیرون آورد. بعد از بیرون آوردن نیزه از آن مکان آب سرازیر شد. میدانید که در سرزمین حجاز چون آب کم است، بسیار ارزشمند است. آب سرازیر شد؛ پیرزن هم تعجب کرد. پسرش که از راه رسید ماجرا را تعریف کرد که کسی آمد و گفت وقتی پسرت برگشت بگو بیاید پیش ما.
حالا دیگران مسلمان بودند و مسأله تعاون و اعانه از آنها توقّع میرفت؛ اما این که مؤمن و مسلمان هم نبود. معلوم میشود وقتی باطن پاک باشد از انسان دستگیری میکنند.
وهب ناگهان منقلب میشود و به مادرش میگوید خدا خیلی به من لطف و عنایت کرده است. بلند شد و تمام بساط را جمع کرد تا خودش را به امام حسین(ع) برساند. در تاریخ مینویسند وقتی رسید، افتاد روی پاهای امام حسین(ع) و شروع کرد به بوسیدن؛ مادر هم همینطور. وهب و مادر و همسرش هر سه اسلام آوردند. ببینید، حضرت پیغام داد برای اعانه به برّ و تقوا که بیا و کمک کن؛ او هم همراه حسین(ع) به کربلا میآید.
روز عاشورا ایستاده بودند و تماشا میکردند. چند روزی بود که این جوان ازدواج کرده بود. میخواهد برود به میدان؛ همسرش ممانعت میکرد. هرچه مادر به او میگفت برو، ما برای چه اینجا آمدهایم؟ تمام زندگی را جمع کردیم، تمام بیابانها را طی کردیم، خط عوض کردیم برای چه؟ چه طور شده است که تو به میدان نمیروی؟ هرچه مادر ترغیب میکرد، همسرش میگفت نمیگذارم.
بالأخره همسرش به او گفت برویم پیش امام حسین(ع)؛ آنجا به تو اجازه میدهم؛ من حرف دارم.[14](ع)؛ وهب رو میکند به امام حسین(ع) میگوید: آقا، میخواهم بروم میدان، این همسرم نمیگذارد؛ میگوید حرف دارم. حسین(ع) رو کرد سمت همسرش و فرمود چه میگویی؟ همسر وهب گفت: من آمدهام خدمت شما و از شما میخواهم دو چیز را شما ضمانت کنید تا وهب برود. اوّل اینکه اگر او برود میدانم که شهید میشود؛ من جوانم، در این بیابان کسی را ندارم، شما به من اجازه بدهید بیایم و در خدمت این بیبیها و خانواده شما باشم. دوم اینکه وهب که شهید شود، روز قیامت میرود در بهشت؛ اینجا باید پیش شما ضمانت بدهد که من را هم با خودش به بهشت ببرد. مینویسند «فبَکی الحسین(ع)» آقا شروع کرد هایهای گریه کردن و بعد هم هر دو را تضمین کرد. این دو تا جوان آمدند پیش امام حسین
اعانه همسر وهب به برّ و تقوا
وهب رفت به میدان؛ عدهای از آن منافقها را به درک واصل کرد؛ آنها یک دست وهب را قطع کردند. چشم همسر وهب به این صحنه افتاد؛ دید همسرش عجب وضعی پیدا کرده است؛ طاقت نیاورد، عمود خیمه را برداشت؛ خود این دختر وارد شد در جنگ. تا چشم وهب به او افتاد مضطرب شد، آمد جلو؛ چرا آمدی؟ میدانید چه جوابی به وهب داد؟ گفت مگر نشنیدی که حسین(ع) فریادش بلند شده است: «هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عن حَرَمِ رسول الله؟...» حسین(ع) کمک میخواهد...
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره مائده، آیه 2
[2]- یک تعبیر ساده کردم و نمیخواهم بروم در قالب اصطلاحات و اینکه انسان مدنیّ بالطبع است و کذا...
[3]- بعداً عرض میکنم که آیا بین اعانه و تعاون فرق هست یا خیر
[4]- من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی إلا مثلها و هم لا یُظلَمون؛ سوره انعام، آیه 160
[5]- قانونمندی اصل تعاون در اسلام را در ادامه تبیین خواهیم کرد.
[6]- المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 163
[7]- بعضی گفتهاند دو ماه قبل از وفات پیغمبر اکرم نازل شده است. آیه غدیر هم در این سوره آمده است؛ «الیوم أکملت لکم دینکم...»
[8]- بحارالانوار، ج 77، ص 253
[9]- بحارالانوار، ج 18، ص 271
[10]- قاموس قرآن، ج 5، ص 70
[11]- بحارالأنوار، ج 71، ص 322
[12]- مجموعه ورّام، ج 2، ص 123
[13]- مجموعه ورام، ج 2، ص 123
[14]- والله انسان شرمنده میشود که یک عمر بگوید مسلمانم و بعد ـ نعوذ باللهـ علیه اسلام اقدام کند؛ آن وقت دو جوان نصرانی تازه مسلمان اینطور در راه اسلام فداکاری کنند./ح |