أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیّبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین؛أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، و تعاونوا علی البرّ و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان و اتّقوا الله إنّ الله شدید العقاب.[1]
* مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به اعانه و تعاون در روابط اجتماعی بود که درآيه شريفه وارد شده است و عرض کردم که اين آیه شریفه از آیاتی است که حکم یکی از اصول اساسی را که در اسلام مطرح است بیان میفرماید و قیام امام حسین(علیه السلام) هم بر همین محور انجام شد.
معنای تعاون
در جلسه گذشته وارد شدم در بحث کلمهکلمه نسبت به آیه شریفه و اوّل اینکه تعاون یعنی چه؟ عرض کردم که مراد از تعاون این است که شخصی میخواهد فعلی را انجام دهد و دیگری مُساعدِ او در انجام آن فعل شود. یعنی شرکت در فعل او نمیکند؛ بلکه در کاری که او میخواهد انجام دهد از او حمایت میکند . به تعبیر دیگر، تعاون عبارت است از فراهم کردن مقدمهای از مقدّمات و حمایت کردن؛ چون اصلاً تعاون از ماده «عون» است و این ماده هم در لغت و هم در عرف به همین معناست و هیأتِ «تفاعل» هم موجب انسلاخ ماده از معنای اصلیاش نمیشود .
لذا تعبیر من این بود که قدر متیقّن این است که آیه شریفه این معنا را هدفگیری کرده است که در روابط اجتماعی که انسانها به یکدیگر محتاجند، چه در بعد مادی و امور دنیوی خود و چه در امور معنوی، به یکدیگر کمک کنند و این هم به همان معنای اعانه است. بله، اگر خیلی تنازل کنیم، میگوییم معنای شرکت را هم در بر میگیرد؛ و إلّا اصلاً همان معنا است که عرض کردم .
* معنای بِرّ و تقوی
تعاون، مطلق نیست
امّا بحث این جلسه؛ «تعاونوا علی البرّ و التقوی». حمایت و همکاری باید باشد. این اصلِ مُسلّم است. امّا آیا به طورِ مطلق است؟ یعنی هر کسی که محتاج است به حمایت، در هرکاری از او حمایت کن؟ همین اوّل فهمیده میشود که اینجور نیست. تا گفت «علی البرّ»، به قول ما طلبهها دایره تعاون و اعانه ضیق میشود[2]؛ این «علی البرّ و التقوی» دایره تعاون و مدار اعانه را از آن وسعت گرفت و تنگ کرد. یعنی درست است که در اسلام، اصلِ اساسی بر محور اعانه و تعاون و کمک است، امّا این به طورِ مطلق نیست؛ همکاری و حمایت باید نسبت به برّ و تقوی باشد.
معتای لغوی بِرّ
حالا ببینیم که «برّ» و «تقوی» چیست؟ «برّ» از نظر لغت، نیکی و نیکویی کردن است. یک «بِرّ» داریم و یک «بَرّ» داریم که اوّلی مصدر است و دومی صفت مشبهه است. برّ به معنی اصلیاش یعنی صحرای وسیع و گسترده که در مقابل بحر است و این هم که به اشخاصی که زیاد نیکی میکنند برّ گفته میشود جنبه کنایی دارد و به این اعتبار است که اینها احسانهایشان وسیع و گسترده است.[3] پس برّ به معنی نیکی است.
لزوم توجه به معنای قرآنی بِرّ
امّا در این اینجا آیا مراد قرآن همان معنی لغوی است؟ من یک نکتهای را میخواهم در باب آیات قرآن و آنچه در مکتب ما اسلام وارد شده است عرض کنم و او اینکه ممکن است یک سنخ مفاهیمی باشد که اینها مفاهیم گستردهای باشد؛ ولی آنچه در قرآن مورد نظر است مصادیق خاصّی از آن مفاهیم باشد. لذا ما باید برویم آن را جستجو کنیم. مثلاً همین جا در بحث آیه تعاون، اوّل فهمیدیم که حمایت به طور مطلق نیست؛ بلکه حمایت نسبت به برّ و تقوی است. خود برّ هم معنای وسیعی دارد. باید دید برّ از دیدگاه قرآن چیست.
در تفاسیر تعابیر مختلفی وارد شده است که مقصد همهشان یک چیز بیشتر نیست و من آنها را جمعبندی میکنم. [4] ولی خودِ آیات قرآن برّ را تفسیرمیکند. قرآن خودش تبیین میکند که مُرادش از برّ چیست و کدامیک از مصادیق است .
بِرّ؛ مطلق حُسن فعلی یا حُسن فعلی و فاعلی؟
آیا از دیدگاه قرآن مطلقِ حُسنِ فعلی برّ است و یا حُسن فاعلی هم باید باشد؟ این خودش یک مسأله علمی است. یک مثال میزنم؛ کسی میخواهد بایستد و نماز بخواند و من میدانم که ریاءً میخواهد این کار را انجام دهد؛ یا مثلاً میخواهد یک مجلسی به نام اسلام بر پا کند، امّا می خواهد بهرهبرداری سوء از آن کند. اینجا صورتِ فعل قشنگ است. حُسنِ فعلی هست، امّا حُسن فاعلی ندارد. چرا؟ چون او ریاکار و فریبکار است. حالا آیا کمک کردن به او و فراهم کردن مقدمات برای اوهم جزءِ «تعاونوا علی البرّ» است؟ درست است که به عملِ او اطلاقِ برّ و عملِ نیک میشود، امّا همین عمل از دیدگاه اسلام مبغوض خدا است و مورد رضای خدا نیست و از دیدگاه اسلام و قرآن برّ نیست. چرا؟ چون حُسنِ فاعلی ندارد؛ کلَکبازی و فریبکاری است.
بِرّ از دیدگاه قرآن
قرآن کریم در سوره بقره برّ را معنا میکند: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون».[5]
شأن نزول این آیه مسأله قبله است. بعد از اینکه قبله تغییر پیدا کرد هم نصاری و هم یهود ناراحت شدند و سر و صدا راه افتاد. چون در آن موقع نصاری شرقی بودند و یهود غربی بودند؛ یعنی آنها قبلهشان سمت شرق بود و اینها غرب و کعبه هم وسط بود. این آیه میگوید برّ این نیست که به این سمت بایستند یا به آن سمت بایستند. این جهات، خودش از نظر ذات اصالتی ندارد و اگر شرافتی هم هست اعتباری است. کعبه هم اینجوری است. یعنی نیک بودنش ذاتی نیست. بلکه به جهتِ انتساب به خداوند است؛ وگرنه خشت و گِل همه جا فراوان است. کعبه احترامش به این جهت است. آیه شریفه میکوبد اینها را که دنبال این حرفها نروید؛ برّ این نیست.[6]
پس برّ چیست ؟ «و لکنّ البرّ مَن آمَنَ بالله ...» اینجا شخص را مطرح میکند؛ بَرّ را معنا میکند. میخواهد مصدرِ فعل (بِرّ) را معنا کند، میرود سراغ صفت مشبّهه (بَرّ). «مَن آمَنَ بالله ...»، بَرّ است. اوّل میگوید که بارّ و کسی که دارای صفت نیکوکاری است کیست، تا بعداً بفهمی که نیکی یعنی چه.[7]
ابعاد اعتقادی و عملی در بِرّ
بِرّ و نیکی از دیدگاه خداوند دو چیز بیشتر نیست: یکی در بُعد اعتقادی و دومی در بُعد عملی است. هر دو بُعد را آیه مطرح میکند. در بُعد اعتقادی هم سه چیز را مطرح میکند: اعتقاد به مبدأ و معاد و نبوّت که در آیه خیلی روشن است؛ «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّين». بعد هم وارد بُعد عملی میشود . پس صِرف پیکره نیک و باطنِ پوچ، از دیدگاه الهی برّ محسوب نمیشود . بلکه برّ عبارت است از آن عملی که در ربط با خدا انجام میشود . لذا آنچه در تفاسیر آمده است، هر کدام در حدّ خودشان این مسأله را مطرح کردهاند و همه یک چیز هم بیشتر نمیگویند؛ چه آنهایی که از نظر شرعی و ظواهر شرع وارد میشوند و چه آنهایی که از بُعد معرفتی و عرفانی وارد میشوند، همه یک چیز میگویند و او اینکه برّ از دیدگاه قرآن و آن عملی که اصل اساسی اسلام بر آن است که اگر کسی میخواهد آن را انجام دهد من باید کمکش کنم و حمایتش کنم، آن کاری است که برای رضای خدا و با انتساب به الله تعالی انجام میشود؛ چه در بُعد اثباتیاش و چه جنبه نفییاش.[8]
مراد از تعاون به بِرّ و تقوی
«تعاونوا علی البرّ و التقوی» یعنی شما با یکدیگر این همکاری را داشته باشید که اگر هر کدام از شما در منطقه اطاعتیاش وارد یک عملی شد ـچه در بُعد مادیاش و چه در بُعد معنویاشـ که مورد رضای الهی است، به او کمک کنید. این یک اصل اساسی است که اگر او میخواهد کاری که از دیدگاه خداوند خوب است را انجام دهد، تو کمکش کن؛ و از آن طرف اگر تلاش میکند تا حرامی را ترک کند و احتیاج به کمک دارد، تو هم بیا و به او کمک کن. اوّلی جنبه اثباتی و فعلی است و دومی جنبه نفیی و تَرکی است. یعنی اگر این شخص میخواهد یک عمل مثبتی را از نظر الهی انجام دهد و میخواهد اطاعت فرمان الهی کند و «معروف» انجام دهد، کمکش کن. از آن طرف، تقوی نسبت به منکر است؛[9] یعنی اگر او میخواهد «منکر» را ترک کند، کمکش کن؛[10] چون به تقوی میگویید پرهیزگاری.
بُعد معرفتی برّ و تقوی
این مطلب را در قوالب مختلف میتوانیم بریزیم. مثلاً میتوانیم بیاوریم در بُعد معرفتی تحت این عنوان که او میخواهد موافقت کند آنچه را که مورد رضای خداست و از این طرف میخواهد مخالفت کند با آنچه که موافق رضای نفس است و مخالف رضای خدا است؛ اگر مخالفت با هوای نفسش کند «تقوی» است و اگر موافقت کند با آنچه خداوند فرموده که همان امر الهی است «برّ» است. در هر قالبی از قوالب که بریزید، نتیجهاش همین معنا است که من عرض کردم.
مراد از برّ در روایات
ما از روایاتمان هم این را به دست میآوریم که مراد از «برّ» چیست. قال رسول اللهصلّی الله علیه و آله وسلّم: «أَمَّا عَلَامَةُ الْبَارِّ فَعَشَرَةٌ»،[11]يُحِبُّ فِي اللَّهِ وَ يُبْغِضُ فِي اللَّهِ وَ يُصَاحِبُ فِي اللَّهِ» دوستیاش بر محور خداست؛ از آن طرف خشمش هم برای خداست؛ مصاحبتی که میکند هم فِیالله است؛ «وَ يُفَارِقُ فِي اللَّه» جدا هم که میشود برای خداست. به طرفت که میآید برای خداست؛ از تو دور هم که میشود برای خداست. «وَ يَغْضَبُ فِي اللَّهِ وَ يَرْضَى فِي اللَّهِ وَ يَعْمَلُ لِلَّهِ وَ يَطْلُبُ إِلَيْهِ وَ يَخْشَعُ لِلَّهِ خَائِفاً مَخُوفاً طَاهِراً مُخْلِصاً مُسْتَحْيِياً مُرَاقِباً وَ يُحْسِنُ فِي اللَّه». نشانههای شخص نیکوکار دهتاست؛ «پس محور ِبرّچیست؟ محورْ رضای الهی است. آنجایی که عملش خداپسندانه است کمکش کن؛ که این یک وقت جنبه اثباتی دارد و یک وقت هم جنبه تَرکی دارد؛ یعنی میخواهد کاری را ترک کند که همین ترک، مورد پسند خدا است.
چکیده بحث تعاون به بِرّ و تقوی
پس ما از این جمله اوّل (تعاونوا علی البرّ و التقوی) این را میفهمیم که اوّلاً حمایتْ اصل است و تعاون جزء اصول اساسی اسلام است. ثانیاً این تعاون و این اعانه به طورِ مطلق نیست؛ بلکه نسبت به موارد خاصّ (برّ و تقوی) است. ثالثاً موردِ خاصِّ آن یعنی برّ و تقوی، آن جایی است که طرف یا میخواهد فعلی را انجام دهد که مورد رضای خداست و یا میخواهد فعلی را ترک کند که همین ترکْ مورد رضای خداست. این اصلِ اساسیِ تعاون است؛ حالا چه در بُعد مادّی باشد و چه در بُعد معنوی. در بُعد معنوی فرض کنید که میخواهد اعتقاداتش را دُرُست کند؛ یا میخواهد احکام شرعیهاش را یاد بگیرد، به او کمک کنید. در بُعد مادّی هم اگر در روابط اجتماعیاش مشکل مادی دارد کمکش کنید و دستگیری و مساعدت کنید.[12]
پس اصلِ تعاون یک معنایی است که جزء ارتکازیات هر انسان است و او اینکه انسان مدنیّ بالطبع است و به صورت اجتماعی زندگی میکند و هرکس به دیگری احتیاج دارد و به تنهایی نمیتواند امورش را اداره کند و کذا وکذا... و بنابراین تعاون و همکاری یک اصل عُقلایی است که قابل انکار نیست. اما آنچه در اینجا مورد نظر آیه تعاون بوده و در آیه مهم است این است که اصلِ همکاری به صورت مطلق نیست؛ مشارکتِ مطلق، همکاریِ مطلق و حمایتِ مطلق مورد تأیید اسلام نیست.
مقابله اسلام با روش جاهلیت
این آیه میخواهد یک روش جاهلیت را بکوبد. چون در جاهلیت برای تعاون و همکاری و حمایت محورهایی درست کرده بودند؛ مثلاً عشیره و نژاد. قرآن میگوید تعاون بر محور نسب و نژاد نیست؛ این حرفها دیگر چیست؟ در جاهلیت یک قبیله با قبیله دیگری متّحد میشد و به این هم کاری نداشتند که حق با اینها است یا با آنهاست. قرآن این را میکوبد. قرآن حمایتِ به طورِ مطلق یا حمایت بر محورهایی که پوچ است و جاهلیت است را میکوبد. یک نمونهاش هم این است که بچّهام خلاف کرده است ولی چون بچّه خودم است از او حمایت میکنم. یا مثلاً رفیقید؛ خوب باشید! چه کار کرده است این رفیقت؟ چون رفیقم است، از او حمایت میکنم . غلط میکنی تو!
جاهلیت صغری و جاهلیت کبری
همینطور بروید در مسائل سیاسی؛ هم حزبی هستند یا قراردادهای دفاعی و منطقهای با هم میبندند... چون الآن هم بشر در کمال جاهلیت است. همان کاری که در جاهلیت میکردند، به طور کاملش الآن هست. آن موقع عشیره و نژاد بود، حالا بدتر از آن هست. این حکومت با آن حکومت در میافتد؛ چرا؟ میگوید چون من با او قرارداد دفاعی بستهام، از او حمایت میکنم . تو را به خدا این جاهلیت نیست؟ چه جاهلیتی از این بالاتر؟ در سطح دنیا الآن مطرح است و خیلی هم پسندیده است. این یک جاهلیت کبری است؛ آن موقع جاهلیت صُغری بود و این جاهلیت کبری است. قرآن میگوید درست است که اصلِ همکاری، اصلی عُقلایی است امّا مطلق نیست. بر محورِ برّ است. اما برّ از دیدگاه اسلام چیست؟ آیا آیا صرفِ شکلِ عمل است؟ نه خیر، چون شکلِ عمل ممکن است خدعه و نیرنگ و فریب باشد؛ بلکه برّ آن عملی است که مورد رضای خداوند است.
* درجه بندی ارزشی برّ و تعاون
مطلبی که هست این است که برّ، که همان عمل مطلوب عند الله و مورد رضای خداست، دارای درجات است و بر اساس همان درجهبندیِ مطلوبیّت ،کمکِ به آن برّ هم ارزشگذاری میشود.
یعنی اگر بخواهیم روی حمایت ها اتیکتِ [برچسبِ] ارزشی بگذاریم ابتدا باید ببینیم که «مُعانعلیه» چیست[13]. یعنی باید دید کاری که او میخواهد انجام دهد از نظر اسلام چه ارزشی دارد که هر چه آن عمل ارزشمندتر باشد، حمایت من از آن کار و فراهم کردنِ مقدماتش هم ارزشمندتر میشود.
بالاترین درجه برّ و ارزشمندترین تعاون
روایتی در بحارالانوار است، موثقه سکونی عن أبیعبدالله(علیه السلام) قال رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم): «فَوْقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِر»[14]. یعنی شما اگر بخواهید از دیدگاه اسلام کارهای نیک را از لحاظ ارزشی بررسی کنید، همه دارای درجات هستند؛ اما بالاترین درجه کار از نظر نیکی چیست؟ این است که شخصی برود و جانش را در راه خدا بدهد؛ دیگر بالاتر از این نداریم. حالا اگر کسی این شخص را حمایت کند، از نظر ارزشی در باب اعانه به برّ ارزشمندتر از این نداریم.
* تطبیق بحث با قیام امام حسین(ع)
مسأله حسین(علیه السلام) همین بود؛ ایشان دو تا حرکت داشت: اوّل از مدینه تا مکّه؛ که آنجا به او میگفتند بیعت کن و او گفت «ولا تعاونوا علی الإثم والعدوان». من کمک نمیکنم به اثم و عدوان؛ من از حکومتی که لااُبالیگری و فساد را ترویج میکند حمایت نمیکنم . دوّم از مکّه به سوی کوفه؛ که وقتی شرایط برای مقابله و نهی از منکر فراهم شد، حسین(ع) میخواهد نهی از منکر کند و در این راه میخواهد جانش را بدهد. اینجا هرکس او را دراین راه حمایت کند، دیگر فوقِ این و بالاتر از این، تعاون به برّی نیست؛ چون این برّ بالاترین برّ است.
انواع استعانههای امام حسین(ع)
در جلسه گذشته این را گفتم که حسین(ع) از مکّه که حرکت کرد، شروع کرد به استعانه کردن؛ تا قبل از آن در جایی نیامده است که استعانه کرده باشد. چرا؟ چون حرکت از مدینه تا مکّه جنبه نفیي داشت؛ ولی حرکت از مکّه به سمت کوفه جنبه اثباتی دارد. استعانههایش هم چند جور بود؛ مستقیم و غیر مستقیم. استعانههای مستقیمش هم چند قِسم بود؛ یک قِسمش جنبه عمومی داشت و شخصی نبود. یعنی اینجور نبود که شخص خاصی را طلب کند که بیا و من را کمک کن. و این چه زمانی بود؟ شبی که فردایش میخواهد به سوی کوفه حرکت کند؛ یعنی شب ترویه.
اولین استعانه عمومی امام حسین(ع)
آن شب بلند شد و خطبه خواند. همه جمعیت هم بودند. آنجا فرمود : «مَن كانَ باذلاً فينا مُهجتَه و موطناً على لقاء الله نفسَه فلْيَرحلْ مَعَنا فإنّني راحلٌ مُصبحاً إن شاءَ اللهُ تعالى»[15](ع) است که در اوّلین شبی است که میخواهد حرکت کند. در آخرین لحظات هم باز استعانه میکند و استعانه آخرش را امروز ظاهر کرد .[16] . یعنی هرکس که در آن راه و هدفی که من به دنبالش راه افتادهام و میخواهم بروم حاضر است که خونِ دلِ خود را بدهد و حاضر است مرا کمک کند در این راه و آرزو دارد که خدا را ملاقات کند، با ما بیاید و کوچ کند. «فإنّنی راحلٌ مُصبحاً» من فردا صبح حرکت میکنم. یعنی آن برّی که من در نظر گرفتهام فوقِ تمامِ برّها است. اینجا مسأله استعانه است؛ یعنی بیایید کمکم کنید؛ ولی باید تا پای جان بایستید. این اوّلین استعانه اجتماعی حسین
ورود کاروان امام حسین(ع) به سرزمین کربلا
در روایات و تاریخ داریم که امام حسین(ع) امروز رسید به کربلا. نقل میکنند که مَرکبْ دیگر راه نمیرفت و ایستاد. در بعضی مقاتل دارد که حتّی تا 6 مرکب هم عوض کرد، اما هیچکدام حرکت نکردند. حضرت سؤال کرد «أیّ هذه الموضع؟» اینجا چه جایی است؟ گفتند غاضریه؛ نام دیگر؟ عرض کردند شاطئالفرات... تا اینکه عرض کردند «کربلاء»؛ تا گفتند کربلاء «فَتَنَفَّسَ الصُّعداء و بَکی بُکاءً شديداً» یعنی یک آهی از دل کشید و شروع کرد به هایهای گریه کردن؛ بعد اشاره فرمود «والله أرضُ کربٍ و بلاء» به خدا قسم این زمین، زمینِ کرب و بلاء است. «ها هُنا يُقتَلُ رجالنا»؛ در تعبیر دیگر دارد «والله ها هُنا يُقتَلُ الرجال، ها هُنا والله تَرَمَّلُ الّنسوان» اینجا همان جایی است که مردهای ما را میکشند و شهید میکنند. به خدا قسم اینجاست که همسران ما بیوه میشوند. «ها هُنا والله يُذبَحُ الأطفال» به خدا قسم اینجا همان جایی است که بچّههای ما را سر میبُرند...
آخرین استعانه عمومی امام حسین(ع)
در اینجا اطراف امام حسین(ع) اصحاب بودند ولی بیبیها نبودند. چون یک روایتی ما داریم که در روایت اینطور دیدهام که بعد از آنکه حسین(ع) تصمیم میگیرد که آنجا خیمهها را برپا کند، امّکلثوم(س) آمد خدمت برادر و عرض کرد که نمیدانم چه سرّی است که از وقتی وارد این زمین شدهایم دلِ من گرفته است و یک حال دگرگونی دارم؛ جریان چیست؟ اینجا بود که حسین(ع) خبر داد از استعانه آخرینش. رو کرد به خواهر و گفت: ما با پدر و برادر به سمت جنگ صفین میرفتیم؛ به اینجا که رسیدیم پدرم سرش را گذاشت در دامان برادرم حسن(ع) و خوابش برد؛ ناگهان از خواب بیدار شد و شروع کرد هایهای گریه کردن. من رو کردم به پدرم و عرض کردم بابا چرا گریه میکنید؟ چه شده است؟ پدر گفت پسرم اینجا خوابم برد ، دیدم تمام این دشت پر از خون است؛ دریایی از خون است و تو ای اباعبدالله در این دریای خون شناور هستی و استغاثه و استنصار و استعانه میکنی ؛ و اَحَدی به تو کمک نمیکند . این اشاره است به همان مراحل آخر روز عاشورا که حسین(ع) صدایش بلند شد «هل من ناصرٍ ينصرنی ؟...»/ح
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره مائده، آیه 2
[2] - جلسه اوّل گفتم که بحث ما یک مقدار طلبگی است؛ چون این مباحث به دست این و آن میرسد لذا من مجبورم اینها را بگویم.
[3] - حالا من نمیخواهم لغت معنا کنم و وارد مسائل لغوی اینجوری شوم.
[4] - نمیخواهم بحثهای مفصل کنم؛ چون بحثهای زیادی در آینده دارم.
[5]- سوره بقره، آیه 177
6- بعضی گفتهاند مراد آیه این است که نیکی فقط این نیست، بلکه چیز دیگری است؛ ولی آنچه من گفتم عمیقتر و ریشهدارتر است.
[7]- یعنی آیه شریفه «بَرّ» را تعریف کرده است تا معنای «بِرّ» روشن شود.
[8]- یعنی چه آنجایی که کسی برای رضای خدا میخواهد عمل واجب یا مستحبی را انجام دهد (بُعد اثباتی) و چه آنجایی که میخواهد عمل حرام یا مکروهی را ترک کند(جنبه ی نفیی).
[9]- دیشب گفتم که این مباحث با امر به معروف و نهی از منکر رابطه تنگاتنگ دارد.
[10]- دقت کنید که بحث، بحثِ اعانه است. یعنی «او» میخواهد انجام دهد یا ترک کند و اصالت با «او» است.
[11] - بحارالانوار، ج 1، ص 121
[12]- بدبختی ما این است که همه در مسیر مادیات میروند و خیال میکنند که تعاونی که ما داریم، تعاون نسبت به خوراک و پوشاک و مسکن است. نه خیر، هردو بُعد است. آیه قرآن در سوره بقره اوّل بُعد معنوی را مطرح میکند و بعد مسأله شکم و بُعد مادی را.
[13]- به اصطلاح علمی، یک مُعین (کمک کننده) داریم و یک مُعان (کمک گیرنده) و یک مُعان علیه (عملِ مورد کمک).
[14]- بحارالانوار، ج 71، ص 60
[15]- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 60
[16]- روز دوم محرم الحرام |