در تجربيات و مشاهدات روزانه خود مي بينيم كه بسياري از چيزها جلو تاثير بسياري از چيزهاي ديگر را مي گيرند و اثر آنها را خنثي مي كنند. ممكن است مثلا دارويي اثري داشته باشد و دارويي ديگر اثر آن را خنثي كند و جلو تاثيرش را بگيرد. ممكن است يك چيز سميت داشته باشد و يك چيز ديگر مانع تاثير اين سم گردد. عينا مانند اين است كه همواره جنگي و كشمكشي ميان اجزاي اين جهان برقرار باشد :
اين جهان جنگ است چون كل بنگري
ذره ذره همچو دين با كافري
جنگ طبعي جنگ فعلي جنگ قول
در ميان جزها حربي است هول
بعضي از مفكرين جهان مبالغه كرده و ادعا كرده اند كه قانون اصلي و اولي جهان جنگ و نزاع و تصادم و تزاحم است هر موجودي مي خواهد اثر موجود ديگر را خنثي كند. البته اين نظر بسيار مبالغه آميز است ولي شكي نيست كه تصادم و تضاد وتاثير مخالف در يكديگر كردن اصلي است در اين جهان .
از طرف ديگر مي دانيم كه وجود انسان يك نسخه جامعي است از جهان بزرگ از هر چه در جهان بزرگ هست نمونه اي در وجود انسان هست . روي همين اصل است كه مي بينيم حالات و قواي معنوي بشر در يكديگر تاثير مخالف مي كنند بعضي كه قوت يافتند و رشد نموده اند اثر بعضي ديگر را خنثي مي كنند.
اميرالمومنين (ع ) جمله اي دارد كه مضمونش اين است : يكي از اموري كه با عقل انسان حسادت مي ورزد و دشمني مي كند خودپسندي اوست . هم آن حضرت مي فرمايد : بيشتر زمين خوردن هاي عقلها آنجاست كه برق طمع جستن مي كند. امام صادق (ع ) مي فرمايد : هوا و هوس دشمن عقل است . از اين قبيل بيانات در آثار ديني ما باز هم هست . از همه اينها اين حقيقت عالي استفاده مي شود كه هوسراني و خودپسندي و طمع و تعصب و لجاج و خشم همه دشمنان عقل مي باشند. يعني چه دشمنان عقل مي باشند يعني اثر عقل را خنثي مي كنند روح بشر را تاريك مي كنند جلو بصيرت و نور قلب را مي گيرند. اين همان نمونه نزاع و تصادم جهان بزرگ است كه در وجودآدمي موجود است . قرآن كريم عده اي را ذكر مي كند و مي گويد : چشم دارند و نمي بينند گوش دارند و نمي شنوند دل دارند و فهم نمي كنند يا اينكه مي فرمايد : چشمها نابينا نيست بلكه دلها نابيناست . مقصود از همه اينها اين است كه در اين مردم حالات و صفات روحي موجود است كه اثر عقل و دانش و بينش را در آنها خنثي كرده است در اينها ميل به تقليد از روش پدران و مادران است تعصب و حميت و لجاج دارند منافع مادي و مطامع دنيوي آنها به آنها اجازه نمي دهد كه در برابر حق تسليم شوند. سعدي مي گويد :
بدوزد شره ديده هوشمنددر آرد طمع مرغ و ماهي به بند
مي گويند بزرگترين دشمنان بشر احساسات سركش و نفس اماره اوست . هيچ دشمني به پايه اين دشمن نمي رسد.
علت اين امر اين است كه اين دشمن به نقطه اي دسترسي دارد و مركزي را خراب مي كند كه هيچ دشمن ديگر به آن نقطه و به آن مركز دسترسي ندارد. آن نقطه و آن مركز دستگاه تشخيص و بينش انسان است . آدمي در برابر هر دشمن با نيروي عقل و تدبير ايستادگي مي كند و اگر دشمني توانست در مركز تدبير و بينش اختلالي به وجود آورد بديهي است كه از هر دشمني خطرناك تر است .
درباره پيغمبران گفته اند كه آنها خدمتگزار عقل و فطرت اند همان طوري كه طبيب خدمتگزار طبيعت و مزاج بدن است . خدمتي كه پيغمبران به عقول بشر مي كنند از نوع خدمت يك آموزگار نسبت به شاگردان خود نيست كه يك كتاب معين و يا يك علم و فن معين را به شاگرد تعليم كند بلكه پيغمبران از همان راه به تهذيب اخلاق و پاك نگه داشتن نفوس مردم به آنها خدمت مي كنند از همان راه به عقلها و خردهاي آنها نيز كمك مي كنند. اگر اخلاق آدمي تعديل شود و جلو حكومت هوا و هوس و حرص و طمع و خشم و شهوت گرفته شود براي عقل و فكر آدمي آزادي پيدا مي شود دست عقل باز مي گردد.
قرآن كريم مي فرمايد :
اگر تقواي الهي داشته باشيد خداوند به شما مايه تميز حق و باطل عنايت مي فرمايد1.
علي عليه السلام مي فرمايد :
اگر تقواي الهي داشته باشيد خداوند به شما راه بيرون شدن از مضيقه ها و تنگناها قرار مي دهد و هم براي شما نوري قرار مي دهد كه در تاريكي نمانيد2.
پيغمبران معلم تقوا و طهارت و فضيلت مي باشند. تقوا و طهارت روحي كه پيدا شد دشمنان عقل يعني اغراض و هوا و هوس ها به گوشه اي مي گريزند و حكومت عقل را مستقر و ثابت مي كنند.
اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد :
تو سه نوع دوست و سه نوع دشمن داري . دوستان تو يكي آن كس است كه مستقيما با خود تو دوست است و ديگري دوست دوست توست و سومي دشمن دشمن توست . اما دشمنان تو يكي آن كس است كه مستقيما با خود تو دشمن است و ديگري دوست دشمن توست و سومي دشمن دوست توست 3
پس يكي از انواع دوستان دشمن دشمن آدمي است . دشمن دشمن دست دشمن را مي بندد. دست دشمن كه بسته شد دست خود شخص بهتر باز ميگردد. اگر رابطه تقوا و طهارت اخلاقي را با عقل و بينش در نظر بگيريم كه چگونه اخلاق پاك به صفا و روشني عقل كمك مي كند مي بينيم كه از نوع كمك و معاونتي است كه دشمن دشمن شخصي به وي مي كند يعني دست دشمن عقل را كه همان هواها و هوسها و خشم و شهوت هاست مي بندد و قهرا دست عقل باز مي گردد. مولوي مي گويد :
چونكه تقوا بست دو دست هوا
حق گشايد هر دو دست عقل را
---------------------------
پاورقي :
1 ـ انفال آيه 29
2 ـ نهج البلاغه خطبه 181
3 ـ نهج البلاغه حكمت 295
متفكر شهيد آيت الله مرتضي مطهري
|