دفاع مقدس يكي ازمهم ترين مقاطع تاريخ كشور ما ست كه بركات بسياري براي كشور ما داشته است . ازجمله پيامدها و اثار مثبت دفاع مقدس، دشمن شناسي است كه بر اساس اين تجربه ما هم دشمنان داخلي(منافقين) و هم دشمن خارجي مان(استكبارجهاني ) را شناختيم و اگر اين تجربه دفاع مقدس نبود مردم كشور ما به اين صورت با دشمن شناسي و ضرورت ان اشنا نمي شدند اما بهترين وسيله براى دشمنشناسى، مراجعه به قرآن است كه دشمنان مختلف را در آيات نورانى خويش معرفي كرده است. برخى از دشمنان انسان عبارتند از: 1- شيطانهاى جن و انس، 2- هواهاى نفسانى، 3- كافران و اهل كتابى كه در صدد مقابله با مسلمانان باشند، 4-جهل و نادانى و... .
طبق آيات و روايات انسان دو گونه دشمن دارد:
1-دشمن دروني يا دشمن نزديك
2 -دشمن بيروني يا دشمن دور عبارتند از شيطان هاي جن و انس
دشمن دروني :
نزديك ترين دشمن به آدمي نفس اوست كه به فرمايش امام اميرالمومنين (ع) :«اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك --- دشمن ترين دشمنان نفس توست كه دركنار توست »اين روايت از پيامبر(ص)نيز نقل شده(نهج الفصاحه,ص66،ح338 )
اين نفس اماره كه آدمي را دائما به بدي دعوت مي كند و دشمن نزديك اوست. اما هواي نفس و نفس اماره، چيزي خارج از وجود انسان و موجودي مستقل همانند شيطان نمي باشد بلكه مرحله اي و بخشي از وجود خود انسان است. در حقيقت نفس اماره كه به زشتي ها و گناهان و پستي ها امر مي كند و هواي نفس با فرمان و خواست و اراده او شكل مي گيرد، مرتبه پايين و پست و تربيت نيافته از نفس و حقيقت انسان است. اگر گفته مي شود، نفس خود را تقويت كن و پرورش بده، مراد مرتبه انساني نفس است و اگر گفته مي شود او را سركوب و مغلوب و كنترل كن مراد مرتبه پايين حيواني او است. بين اين دو «خود» يا دو مرتبه وجودي نفس كشمكش دائم وجود دارد. اگر خود انساني و ملكوتي در اين مبارزه چيره گردد، ارزش هاي انساني زنده مي شود و انسان را به مقام شامخ قرب الي الله صعود مي دهد و اگر خود حيواني غالب گردد، چراغ عقل انسان را خاموش مي سازد و او را در وادي ضلالت و گمراهي ساقط مي گرداند.
دشمن بيروني:
الف_شياطينِ جن:
اما دشمن بيروني و دور شيطان است ؛ شيطان موجودي حقيقي است كه با وسوسه و دگرگون ساختن واقعيت امور و زينت بخشيدن به زشتي ها و گناهان و ناگوار جلوه دادن نيكي ها و طاعات سعي در اغوا و انحراف انسان دارد. در واقع حوزه اصلي فعاليت شيطان در حالات رواني انسان و جنبه تخيل و توهم او است كه حقايق را وارونه و بر خلاف واقعيت آنها جلوه مي دهد و انسان را به خيال و توهم در مورد واقعيات وادار مي سازد.
از منظر قرآن كريم شيطان تنها وسوسه مي كند و در قوه خيال و وهم انسان تصرف مي كند و حقايق را دگرگون مي سازد. « فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُرِيَ عَنْهُما» ( اعراف/20) و « فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ»(طه/120). شيطان زشتي ها را زيبا جلوه مي دهد و اعمال ناپسند را زينت و آرايش كرده و آن را پسنديده و درست در اذهان ظهور مي دهد: « وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»( انعام/43) و « وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النّاسِ»( انفال/48). بت پرستي ها و تكبرها و ايستادن در برابر حق و حقيقت نمونه هايي از اعمال نفوذ و تصرف شيطان در وهم و خيال انسان است كه بخشي از حوزه فعاليتهاي رواني انسان هستند.
ب)شياطين انس
1-منظور از شياطين انس ، انسانهايي هستند كه مانند شياطين جنّ، بر ضدِّ خدا و دين او اقدام نموده ، انسانها را با انواع فريبها از راه خدا دور مي سازند يا اعمالي شيطاني انجام مي دهند.
بر همين مبنا بود كه امام خميني ـ قدس سرّه ـ حكومت آمريكا را شيطان بزرگ لقب دادند. پس شياطين انس از حيث بشر بودن تفاوتي با انسانهاي عادي ندارند و تنها از نظر فكري و اعتقادي و عملي در مسير شياطين جنّ قرار داشته ، دانسته يا نادانسته كارمندان شيطان مي باشند.
2-هر كسي يا از جنود خداست يا از جنود شيطان؛ يا حزب الله است يا حزب الشيطان ؛ چرا كه بين حقّ و باطل راه ديگري وجود ندارد.
پس هر كه از خدا و راه حقّ و حقيقت خارج شود، از جنود شيطان خواهد بود. آيات شريفه اي كه ذيلاً به آنها پرداخته مي شود ، راز اين حقيقت را روشن مي سازند كه چگونه برخي انسانها جزء حزب شيطان يا حزب الله مي شوند.
«وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون ___و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد باايمان را بپذيرند، پيروزند؛ (زيرا) حزب و جمعيّت خدا پيروز است. »(المائده:56)
در نتيجه؛ بهترين راه دريافتن دسيسه هاي دشمنان و شيطان و آگاه ساختن ديگران از كيود آنان، رجوع به آيات قران كريم و احاديث معصومين (عليهم السلام) مي باشد. چرا كه بهترين كساني كه مي توانند آنان را بشناسند ،خود خداوند ومعصومين(عليهم السلام) مي باشند.
به عنوان مثال:
1-« وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُموَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً --- و گمراهشان مىكنم و آرزومندشان مىسازم و وادارشان مىكنم، تا به عنوان تحريم گوشت حيوانات حلال گوشت گوش آنها را بشكافند و دستورشان مىدهم تا خلقت خدا را دگرگون سازند،- اين است دعوت شيطان- و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست بگيرد، زيانى آشكار كرده»(نساء:119 )
2-رسول خدا(ص) فرمودهاند:
«زماني موسي(ع) نشسته بود كه ناگهان شيطان سوي او آمد و كلاه دراز رنگارنگي به سر داشت، چون نزديك موسي(ع) رسيد، كلاهش را برداشت و خدمت موسي(ع) ايستاد و به او سلام كرد. موسي گفت: تو كيستي؟!گفت: من شيطانم.
موسي به او فرمود: اين كلاه چيست؟ گفت: به وسيله اين كلاه دل آدمي زاد را مي ربايم.(گويا رنگهاي مختلف كلاه، نمودار شهوتها و زينتهاي دنيا، و عقايد فاسد و اديان باطل بوده است).
موسي(ع) گفت: به من خبر بده از گناهي كه چون آدمي زاد مرتكب شود، بر او مسلط شوي؟شيطان گفت: هنگامي كه او از خودش خوشش آيد و عملش را زياد شمارد و گناهش در نظرش كوچك شود.(اصول كافي، ج۳، ص ۴۲۹٫)
راه مقابله با دشمنان را نيز خود قرآن بيان مي فرماييد.به عنوان مثال :
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ --- پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان شوند، خدا را ياد مي كنند؛ و ناگهان بينا مىگردند.» (الأعراف:201)
در اين آيه راه خلاصي از دام شيطان تعليم داده شده؛ به اين صورت كه انسان هر گاه خود را گرفتار دام شيطان ديد بايد بلافاصله باطن خويش را متوجّه خدا نمايد. چرا كه حقّ و باطل در يكجا جمع نمي شوند ؛ پس هر كه رو به خدا نمود يقيناً از صف شياطين خارج مي شود.
در ادامه مقاله اي برايتان درج كرده ايم كه در اين زمينه بسيار مفيد خواهد بود.
اهميت و جايگاه دشمن شناسي در قرآن :
در بحث «دشمن شناسي در قرآن» به جايگاه شناخت دشمن در قرآن پرداخته مي شود و طي اين شناخت به واژگاني برخورد مي كنيم كه شناخت دشمن را براي ما بهتر و راحت تر مي نمايد. در اين نوشتار، بيان خواهيم كرد كه اصل مطرح شده در قرآن در خصوص برخورد با دشمنان، يك اصل هميشگي و دائمي است و در تمام ادوار قابل استفاده است. در قرآن به انواع دشمنان و در واقع به مراتب دشمني اشاره شده است. از اين رو، هر دسته از دشمنان داراي خصوصياتي منحصر به فرد مي باشند و راهكارهاي مبارزه مختص به خود دارند. پس براي مبارزه با آنها بايد سياست هاي اصولي خاصي را به كار گرفت و دچار افراط و تفريط نگرديم و تنها براساس موازين الهي عمل نماييم.
***
طرح مسئله
با پيروزي انقلاب اسلامي، دشمنان اسلام بيش از پيش خود را براي مقابله با اسلام ناب آماده كردند. آنها همواره سعي نمودند تا از راه هاي گوناگون كيان و عظمت اسلام را متزلزل سازند; بنابراين براي دفاع از حريم اسلام و انقلاب اسلامي در مرحله اول بايد دشمن را شناسايي كرد و سپس با تاسي به اولياي الهي روش برخورد با آنان را آموخت; زيرا دشمن با چهره هاي گوناگون ظاهر مي شود و براي هر زماني بايد سلاحي متناسب با آن زمان را به كار گرفت.
سوال هايي كه در خصوص بحث «دشمن شناسي» در قرآن مطرح است، اين است كه آيا براي شناخت دشمن فقط بايد به لفظ «عدو» بسنده كرد و يا اين كه الفاظ ديگري هم راهگشاي اين بحث است؟ آيا اصول بيان شده در قرآن در همه ادوار قابليت اجرايي دارد؟ و آيا دشمنان در قرآن معرفي شده اند؟
جايگاه شناخت دشمن در قرآن
شناخت دشمن نقش مهم و اساسي در رويارويي انسان با دشمنان دارد، چرا كه، اگر توان انسان در رويارويي بسيار باشد ولي اطلاعات كافي را در دست نداشته باشد شكست خواهد خورد، هر موجود زنده اي دشمن دارد و به ميزان گستردگي وجود خود با دشمن بيشتري رو به رو است.
جمهوري اسلامي ايران، حكومتي است با روشي نو و مستقل كه مردمان آگاه و مستعد آن، اين حكومت را پذيرفته اند و تا پاي جان در حراست از آن مي كوشند. چنان چه به چگونگي تشكيل اين حكومت و ابعاد آن توجه كنيم در خواهيم يافت كه جمهوري اسلامي ايران به حتم دشمنان فراواني دارد چنان چه دشمن را به خوبي نشناسيم شكست ما حتمي خواهد بود; اما شناسايي دشمن جمهوري اسلامي ايران تا حدي دشوار است زيرا اين حكومت نوپاست و دشمنان ما سال ها به اندوختن تجربه و آموزش در به كارگيري فنون استتار و اختفاء پرداخته اند، پر واضح است كه كشف و شناسايي آنان به راحتي و از راه هاي معمولي امكان پذير نمي باشد. پس در شناخت دشمن و اهداف و روش هاي آنان بايد مسير ديگري در پيش گرفت و آن، بهره جويي از معارف و هدايت قرآن كريم است كه دشمن را به همراه نيرنگ هاي او به روشني در برابر ديدگان ما به تصوير كشيده و راه مقابله و پيروزي را نيز تبيين نموده است.
نظر به اين كه قرآن هم جامعيت دارد و هم جاودانگي، در مي يابيم كه هيچ موضوع مهمي در راستاي هدايت انسان نيست كه در قرآن از آن صحبت نشده باشد به خصوص موضوع مهمي همچون ساختار جامعه اسلامي و عواملي كه به طور مثبت يا منفي در ساختار آن موثر است. با تاملي دقيق در آيات در خواهيم يافت كه تا چه اندازه قرآن كريم نسبت به «شناساندن دشمن» حساسيت نشان داده است; به طوري كه بيش از هزار و پانصد آيه از آيات قرآن پيرامون دشمن شناسي است. اين آيات، انواع دشمنان مومنان و نظام اسلامي، ابزار و شيوه هاي دشمن و راه هاي مقابله با آنان را به مسلمانان مي آموزد. قرآن كريم چهار گروه از دشمنان را نام برده است:
«شيطان و همراهان او»، «كفار»، «برخي از اهل كتاب خصوصا يهوديان» و «منافقين»، كه ما از اين چهار دشمن، به اسم دشمنان ايماني، خارجي – سياسي و داخلي – سياسي نام خواهيم برد. اما قبل از ورود به بحث بيان چند نكته ضروري مي نمايد:
اصل مشابهت تاريخي اقوام
ممكن است كسي بپرسد كه مورد خطاب قرآن تنها اقوام گذشته بودند كه در عصر نزول قرآن تا پايان آن دوره زندگي مي كرده اند نه نسل هاي آينده، در نتيجه قرآن براي همه عصرها و نسل ها سودمند و هدايت كننده نخواهد بود. برخي گمان مي كنند كه هيچ ارتباطي بين شگردهاي دشمنان در گذشته با آن چه كه امروز اتفاق مي افتد وجود ندارد و شناسايي روش دشمنان اوايل اسلام كه در قرآن بيان شده است سودي براي شناخت تاكتيك هاي كنوني دشمن ندارد چه اين كه فاصله گذشته و حال از هر جهت، از زمين تا آسمان است. ولي حقيقت آن است كه اين يك برداشت سطحي است، چون قرآن علاوه بر اين كه همه مسائل را بيان كرده، فراتاريخي هم مي باشد و قاعده «جري» و «انطباق;» اين كه قرآن كتابي همگاني و هميشگي است و در غايب مانند حاضر جاري است و به آينده و گذشته مانند حال منطبق مي باشد، مورد تاييد و قبول همه مي باشد و در واقع، اين كتاب آسماني، صفت و اصل مهم «مشابهت تاريخي اقوام» را به رسميت مي شناسد. آيات سوره هاي بقره: /۱۱۸ «و قال الذين لا يعلمون لولا يكلمنا الله او تاتينآ ءايه كذ لك قال الذين من قبلهم مثل…» مومنون/ ۴۴ و ۸۱، مومن/ ۵، سبا/ ۲۴ و قصص / ۵۸ بيانگر اصل «مشابهت تاريخي اقوام» مي باشند. از مجموع اين آيات در مي يابيم راهكارهايي كه در قرآن براي شناسايي و برخورد با دشمنان بيان شده در هر زماني كاربرد و قابليت اجرايي دارد و با استعانت از آيات قرآن مي توانيم موضع گيري مناسب و عاقلانه اي در برابر دشمن داشته باشيم.
واژه هاي كليدي مرتبط با شناخت دشمن در قرآن
الف- عدو: در قاموس قرآن «عدو» به معناي دشمن است; آن هم دشمني كه هم در دل با انسان عداوت دارد و هم در ظاهر مطابق آن رفتار مي كنند. به طور كلي، دو نوع دشمن وجود دارد: يكي آن كه يك شخص به فرد ديگر عداوت دارد همراه با انگيزه عداوت و دشمني. ديگري اين كه فرد با قصد و انگيزه عداوت نباشد بلكه داراي حالتي است كه فرد مقابل از آن متاذي مي شود.
ب- مكر: به معني خدعه و نيرنگ است. استاد مصطفي مراغي در تفسير خود مكرر اين گونه بيان كرده اند: «مكر در اصل تدبير مخفي است كه مكر شده را نسبت به آنچه كه گمان نمي كرد مي كشاند و غالبا در تدبير سوء و ناپسند به كار مي رود.»
ج- كيد: به مفهوم حيله و نيرنگ، فريب دادن و كوشش كردن است. از اين جهت، به جنگ «كيد» گفته مي شود. كيد در هيچ زماني بدون تامل و انديشيدن به كار گرفته نمي شود.
د- خدع: به معني فريب دادن و قصد بدي نسبت به ديگران داشتن است به گونه اي كه از ديد طرف مقابل پنهان باشد. مراغي در تفسير اين آيه «يخدعون الله و الذين ءامنوا…» مي گويد تعبير به «مخادعه» براي مبالغه است يا بيانگر تكرار و دوام «خدعه» و نيرنگ منافقان به مومنين است.
هـ نفاق: به مفهوم مخفي كردن، كفر و تظاهر به ايمان است. منافق كسي است كه با روش مرموز در جامعه نفوذ كند و از طريق ديگر فرار كند. علاوه بر واژه هاي فوق «كفر، ضلل، صد و بطانه» هم به بحث دشمن و شناخت دشمن در قرآن مرتبط مي باشد، همه اين واژه ها بيش از هزار بار در قرآن مطرح شده است كه هر كدام از اين واژه ها و مشتقات آن ها به نوعي به شناخت دشمن مرتبط است و از طريق اين واژه ها، راه براي شناسايي دشمن هموارتر مي گردد. حال به بحث درباره انواع دشمن از نگاه قرآن مي پردازيم:
۱- دشمن ايماني (شيطان و بعضي از همسران و فرزندان)
شيطان از ماده «شطن» به معناي فاصله گيرنده و دور شونده است، در لغت به هر موجود منحرف كننده، سركش و اختلاف گر گفته مي شود. شيطان با نام هاي ابليس و خناس هم در قرآن مطرح شده، ابليس از «بلس» به معناي مايوس شده و خناس به معني پنهان شده و باز پس رفته مي باشد. با تحليل مفهومي از واژه شيطان و خناس در خواهيم يافت كه اين دشمن حالت تهاجمي دارد و فاصله گرفتن او مبني بر واكنش آدمي است كه با ياد خدا صورت مي پذيرد. شيطان دشمن قسم خورده و ديرينه انسان است كه با اهداف خاصي به ميدان مي آيد و مبارزه اش حساب شده است، او از كمين گاه هايي كه انسان در آن ها به دام مي افتد آگاه است و به هيچ چيز جز به اسارت در آوردن آدمي قانع نيست. او در پي اغواي همه آدميان جز مخلصان است.
قرآن به صراحت مي فرمايد: «ان الشيطن لكم عدو فاتخذوه عدوا…» اين كه شيطان دشمن آدمي است يك مطلب است و اين كه انسان بايد متوجه باشد و با هوشياري او را دشمن خويش بگيرد و در مقابل او ايستادگي و واكنش از خود نشان دهد، مطلب ديگري است. در بسياري از آيات قرآن كريم از شيطان به عنوان دشمني آشكار نام برده است.
خصوصيات شيطان يا مهارت هاي او در به اسارت كشيدن انسان عبارتند از: زينت بخشي اعمال در نظر انسان (انفال/ ۴۸، نحل/ ۶۳;) القاي وسوسه (انعام/ ۱۲۱، اعراف/ ۲۰ – ۲۱، طه/ ۱۲۰;) تباه كردن و گسستن پيوندها (اسراء/ ۵۳;) راندن از پشت و زمامگيري از رو به رو (مجادله/ ۱۹;) دستور دادن به منكرها (حشر/۱۶، نور/ ۲۱٫)
اما در برابر مهارت هاي شيطان، انسان به يكسري سياست هاي اصولي براي مبارزه با شيطان نياز دارد: گام اول كاوش و بازنگري در حوزه جان است براي شناخت بيماري ها در بعد رفتاري و شناخت كاستي ها و ضعف ها در بعد انديشه، گام دوم، درمان بيماري ها و تصحيح انديشه ها و ارزيابي باورها و در نهايت پيش گيري از آسيب ديدن و تلاش در بالندگي و عروج روح مي باشد. طبق آيات صريح قرآن انسان ابتدا بايد نگهبان جان خويش باشد تا از شر دشمن ايماني در امان باشد و در مرحله بعد بايد واكنش مناسب در مقابل هر نوع وسوسه دشمن داشته باشد سپس استعاذه و استغفار را در درگاه خداوند ترك نكند. و در مرحله آخر پايداري و برخورد خصمانه با اين نوع دشمن داشته باشد.
اما دشمن ايماني در شيطان خلاصه نمي شود آياتي از قرآن مجيد بعضي از همسران و فرزندان را «عدو» معرفي كرده است. اما چرا بعضي از آن ها؟! مرحوم طبرسي(رحمه الله) در اين باره بيان مي دارند: «برخي از همسران و فرزندان آرزوي مرگ انسان را دارند تا ثروت او را به ارث برند و مسلما هيچ دشمني براي انسان بدتر از آن نيست كه آرزوي مرگ را براي انسان داشته باشد، برخي هم پدر و همسر را به خاطر سودجويي وسوسه مي كنند تا دست به گناه و ستم زند و مقررات خدا را در جهت هواهاي خود پايمال كند.» هم چنين علامه طباطبايي(رحمه الله)در اين زمينه بيان كرده اند كه «بعضي از زناني كه با همسران مومن خود دشمني مي ورزند بدان علت است كه شوهرانشان ايمان دارند و عداوت به خاطر ايمان آن هاست، مي خواهند شوهران خود را از اصل ايمان و يا از اعمال صالحه اي كه مقتضاي ايمان است منحرف كنند و شوهران زير بار نمي روند، قهرا زنان با آنها دشمني مي كنند چون دوست مي دارند شوهران به جاي علاقه مندي به راه خدا و پيشرفت دين به اولاد و همسران خود علاقه مند باشند و براي تامين آسايش آنان به دزدي و غصب مال مردم دست بزنند. در حقيقت، دشمن ايمان پدران و همسران خود مي باشند.» خداوند متعال مومنان را چنين مورد خطاب قرار مي دهد كه: «در حقيقت برخي از همسران و فرزندان شما دشمنان شمايند، از آنان بر حذر باشيد…»
با اين اوصاف دريافتيم كه دشمن ايماني دشمني جدي است كه ما چه بخواهيم چه نخواهيم با اين نوع دشمن دست به گريبانيم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در اين باره مي فرمايند: «الا ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه، و عرف عدوه فعصاه; آگاه باشيد! خردمندترين مردم بنده اي است كه پروردگارش را شناخته، فرمانش برد و دشمنش را شناخته، نافرماني اش كند.»
۲٫ دشمن خارجي – سياسي (يهود، مشرك و كافر)
برخي يهوديان به نام هاي عبرانيان و اسرائيلي ها هم خوانده شده اند، در قرآن بيش از همه اقوام ديگر از بني اسرائيل سخن گفته شده است و آن به علت شدت عناد و جهودشان نسبت به حق است، خداوند براي روشن و تبيين نمودن ابعاد دشمني آنها با حق در آيات بسياري از نعمت هاي مختلف الهي بر آن ها سخن گفته و سپس موضع آنها را در برابر اين نعمت ها بيان كرده است كه چگونه ناسپاس و بهانه جو هستند.
برخي از يهوديان ، آن قدر نيرنگ و توطئه از خود نشان داده كه از حد و حصر خارج است. در همان روزهاي پيدايش، آن قدر با پيامبر عظيم الشان خود كج روي و بدرفتاري كردند كه چندين مرتبه برايشان عذاب نازل شد. در سوره مائده يهوديان به عنوان دشمن ترين دشمنان معرفي شده اند: «لتجدن اشد الناس عد وه للذين ءامنوا اليهود والذين اشركوا…»
از مشركان نيز در آيه ۸۲ سوره مائده به عنوان دشمن ترين دشمنان معرفي شده اند; چنان كه كفار هم طبق آيات صريح قرآن كريم هرگز خيرخواه اهل حق نيستند (بقره/ ۱۰۵)، در راه خدا موانعي را براي باز ماندن مسلمانان از اين راه ايجاد مي كنند (انفال/ ۳۶)، سعي و تلاش مي كنند كه اهل حق را به كفر برگردانند (نساء/ ۸۹)، خيلي علاقه مند به غفلت مسلمانان مي باشند (نساء/ ۱۰۲) و نهايت سعي و تلاش خود را براي نابودي حق دارند. طبق آيه ۵۶ از سوره كهف، به طور كلي در سه آيه از قرآن كريم كافران به عنوان دشمن نام برده شده اند: نساء/ ۱۰۱، ممتحنه/۱ و صف. /۱۴
۳- دشمن داخلي – سياسي (منافق)
منافق، كسي است كه ظاهر و باطن او يكي نباشد و به اصطلاح «دورو» باشد. منافق اختصاص به اسلام ندارد بلكه آن دسته افراد دور از منطق و استدلال هستند كه براي اغراض شخصي خود تا آن جا كه شرايط اجازه مي دهد كارشكني مي كنند ولي به دوستي تظاهر مي نمايند.
خطرناك ترين دشمن چه در مجموعه اعتقادات ديني و مذهبي و چه در ناحيه معاشرت هاي اجتماعي دشمن ناشناخته است، دشمن شناخته شده هر چند هم قوي و نيرومند باشد، ضررش كمتر و خيانت او قابل دفاع و جبران است زيرا هويت او معلوم و سوء قصد او روشن است، اما دشمن ناشناخته هر چه هم كوچك و ناتوان باشد چون نقابي از دوستي و محبت بر چهره دارد و شعار او شعار توده مردم است; ولي زير آن نقاب و لباس ظاهري، دلي مملو از كين و عداوت و خنجري زهرآلود و كشنده پنهان دارد و همواره منتظر فرصتي است تا به اغراض پليدش جامه عمل بپوشاند.
اسلام در طول تاريخ خود بيشترين ضربه را از منافقان خورده است. به همين دليل است كه قرآن سخت ترين حملات خود را متوجه منافقان ساخته است و بزرگ ترين اعلام خطر را درباره آن دسته از دشمنان داشته است كه مي فرمايد: «هم العدو فاحذرهم» طبق اين فراز نوراني، تنها منافقان دشمنان حقيقي هستند و بايد از آنان پرهيز نمود. بنابر گفته علامه طباطبايي(رحمه الله:) «بدترين دشمن انسان آن كسي است كه واقعا دشمن باشد و آدمي او را دوست خود بپندارد.»
خطر قشر «منافقين» براي اسلام و مسلمانان تا آن جاست كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مورد نقشه هاي خائنانه آنها مي فرمايد: «من بر امتم نه از مومنان بيمناكم و نه از مشركان; » چرا كه مومن ايمانش مانع ضرر او است، و خداوند مشرك را به جهت شركش رسوا مي كند، «ولي من از منافق بر شما مي ترسم كه از زبانش علم مي ريزد و سخناني مي گويد كه براي شما دلپذير است، اما اعمالي (در خفا) انجام مي دهد كه زشت و بد است.» در برخي از آيات قرآن منافقان بدتر از كفار تلقي شده اند: (نساء/ ۱۴۵٫) سر اين حقيقت از نظر انديشمند و فاضل محترم، حضرت آيت الله جوادي آملي آن است كه: «اولا منافقان از كافران و مشركان زيان بارترند، ثانيا، منافقان هر چند مانند كافران در درون، منكر دين هستند، ولي اهل كتمان، دروغ، خدعه و استهزاء نيز هستند. كسي كه كفرش، كفر محض است، ديگر به اين پليدي هاي نفساني مبتلا نيست، ولي كفر منافق آميخته با اين بدي ها است.»
ويژگي هاي منافقان در قرآن
خصوصيات متعددي كه قرآن براي منافقان بيان نموده است، تصوير روشني را از شخصيت منافق ارائه مي دهد كه در قالب خصوصيات ذيل قابل تبيين است.
- خصوصيات عقيدتي: عدم اتخاذ موضعي مشخص در برابر توحيد، اظهار ايمان در ميان مسلمانان و اظهار شرك در ميان مشركان (بقره/ ۲۰۴ و منافقون/ ۲;)
- خصوصيات عبادي: عبادت از روي ريا و عدم اعتقاد، ايستادن به نماز همراه با تنبلي و بي حالي (نساء/۱۰۸ و ۱۴۱ – ۱۴۳ و توبه/ ۵۴;)
- خصوصيات اجتماعي: امر به منكر و نهي از معروف (توبه/ ۶۷)، كفر ورزيدن در پوشش ايمان، افساد در پوشش اصلاح و نيرنگ بازي و چند چهرگي (بقره/ ۱۰-۸) داراي قيافه حق به جانبند و سعي دارند كه مردم را تحت تاثير قرار دهند (منافقون/ ۵-۱)، تضعيف باورهاي ديني و شبهه افكني (آل عمران/ ۱۵۴، احزاب/۱۲)، تحقير مومنان (بقره/ ۱۴، توبه/ ۷۹، هود/ ۲۷ و شعراء/ ۱۱۱) و سوگند بسيار براي باوراندن حرف خود به مردم (توبه/ ۵۶ و منافقون/ ۲٫)
- خصوصيات اخلاقي: عدم اعتماد به نفس، ترس و بخل (احزاب/ ۱۹، منافقون/ ۷، توبه/ ۶۷)، لجاجت (بقره/ ۱۸ و اعراف/ ۱۷۹)، خودبزرگ بيني (بقره/ ۲۰۶)، پيروي از هواي نفس (محمد/ ۱۶)، توجيه گناه (نساء/ ۶۲٫)
- خصوصيات سياسي: دوستي با بيگانگان (مجادله/ ۱۴)، فتنه انگيزي (توبه/ ۴۸-۴۷)، فرصت طلبي (نساء/ ۱۴۱، احزاب/ ۲۰-۱۹)، ايجاد جنگ رواني (نساء/ ۸۳ و احزاب/ ۶۰)، نپذيرفتن حكومت ديني (نساء/۶۰- ۶۱) و مخالفت عملي با دستورات ولايت (نور/ ۶۲ – ۶۳٫)
حضرت علي(عليه السلام) در اين باره مي فرمايند: «از دشمن مخفي بيش از دشمن آشكار بر حذر باش.» اصولا خصوصيت اصلي شخصيت منافق همان ترديد در انتخاب ايمان و كفر است كه نشانه ترسو بودن و عدم اعتماد به نفس او است كه درباره منافقان هر عصري جاري است.
سياست اصولي دشمن براي مبارزه
جنگ و عناد دشمنان هميشه شكل ثابتي نداشته است و شيوه هاي مختلف و متنوعي را براي پيكار و از پا درآوردن حريف خود، متناسب با اوضاع و شرايط مبارزه به كار مي برند، اصولي را بر مي گزينند و به عنوان خط مشي كلي بر مبناي آنها راهكارها و مراحل عمليات را براي دست يابي به مقصد خود برنامه ريزي مي كنند. به يقين، شيوه هاي مبارزه دشمنان سياسي با دشمنان ايماني از هم متمايز مي باشد، هر چند هر دو هدف واحدي را دارند و آن به اسارت كشيدن انسان است و پر واضح است كه بايد شيوه هاي تدافعي هم در مورد اين دو دسته با هم فرق داشته باشد. شيوه هاي مبارزه دشمنان ايماني در بحث مربوط به شيطان، بعضي از همسران و فرزندان مطرح شد اما در خصوص دشمنان سياسي گفتني است كه شيوه هايي كه دشمنان اسلام براي مبارزه با رهبر حكومت اسلامي كه از قدرت نفوذ و تاثير در جبهه سياسي و اجتماعي برخوردار است به كار مي برند، از منظر قرآن عبارت است از:
الف) شكستن قداست رهبري با استفاده از حربه تهمت و افتراء كه در سوره مومن/ ۲۶ به اين مطلب اشاره شده است.
ب) ايجاد ترديد و ابهام در بين مردم نسبت به حقانيت رهبري (اعراف/ ۷۵، رعد/ ۴۳، فرقان/ ۸-۷، تغابن/۶٫)
ج) تحقير و استهزاي رهبري (هود/ ۳۸، انبياء/ ۳۶، حجر/ ۱۱، زخرف/ ۵۲٫)
د) تهديد رهبري كه انواع مختلف آن در قرآن بيان شده است (آل عمران/ ۲۱، انفال/ ۳۰، اعراف/ ۸۸، ابراهيم/ ۱۳، شعراء/ ۲۹و۱۶، قصص/ ۲۰٫)
دشمن براي گمراه كردن پيروان حق و تضعيف و تحريف مباني مكتب اسلام، به راهكارهاي گوناگوني ممكن است روي بياورد كه عبارت اند از:
الف) تلاش براي گمراه كردن از طريق صرف هزينه هاي كلان (انفال/ ۳۰;) ب) اشاعه فساد، نشر اكاذيب و پخش شايعات (لقمان/ ۶، انعام/ ۱۴۴)، ج) اختلاف افكني و تفرقه انگيزي (قصص/ ۴;) د) محاصره اقتصادي (منافقون/ ۷;) ه-) تمسخر و دست انداختن (بقره/ ۱۴ و ۲۱۲، مطففين/ ۲۹ – ۳۲;) و) تهمت هاي ناروا و اعزام عوامل نفوذي (توبه/ ۴۷;) ز) ترويج فرهنگ استعماري، تضعيف روحيه مسلمانان و تبليغات سوء (نساء/ ۸۳، ممتحنه/۱٫)
برخورد دشمن با دين و مذهب و مباني مكتب نيز داراي شكل ثابتي نمي باشد. دشمن همواره در طول تاريخ حسابگرانه وارد عمل شده و در شرايطي كه مذهب در رگ و پوست مردم ريشه دوانده است، دشمن براي ضربه زدن، خود را مزين به لباس مذهب مي كند و اتهامات و برچسب هاي گوناگون را به رهبر، مكتب و امت اسلامي بيان مي دارد. البته اين شيوه ها خود نشان دهنده ضعف و زبوني دشمنان امت اسلامي است چون نمي توانند در قداست و عظمت اسلام و مسلمانان عيب و نقصي پيدا كند، به اين شيوه ها متوسل مي شوند.
سياست اصولي مبارزه با دشمن
به طور كلي، سه اصل مهم در برخورد با دشمن وجود دارد: ابتدا دشمن شناسي است و آن چه بعد از شناخت دشمن در دفاع هوشمندانه نقش مهم و اساسي را ايفا مي كند، شناخت راههاي تدافعي آن مي باشد كه بايد براي آموختن اين شيوه ها به «قرآن و عترت» روي آورد كه در تاريكي ها، «نورالمبين» و در تنش هاي اجتماعي «حبل المتين» ودر طوفان هاي سهمگين حوادث «عروه الوثقي» مي باشند و البته عترت پيامبر است كه مفسر و مبين قرآن مي باشد.
اصل دوم طبق آيه ۶۰ از سوره انفال، هوشياري و كسب اقتدار، مجهز شدن به مدرن ترين سلاح ها و آمادگي كامل در مقابل دشمن است.
و اصل سوم در برخورد با دشمن، ممنوعيت دوستي با دشمن است كه بسياري از آيات قرآن به آن اشاره كرده است: احتياط در برخورد با دشمن (بقره/ ۱۲۰، آل عمران/ ۶۹)، عدم طرح دوستي با دشمن (نساء/ ۸۹ و ۱۴۴، مائده/ ۸۲، ممتحنه/ ۴-۱)، ايمن ندانستن خود از وسوسه دشمنان (نساء/ ۴۵-۴۴)، عدم اعتماد در گفتن راز به دشمنان (آل عمران/ ۱۱۸ – ۱۲۰، منافقون/ ۱۴)، سازش ناپذيري در برابر دشمنان (آل عمران/ ۱۴۶، هود/ ۱۱۳) و پرهيز از دوستي با يهود و نصاري (مائده/ ۵۲-۵۱) همگي از جمله هشدارهايي است كه قرآن كريم اعلان فرموده است.خداوند علاوه بر هشدارهاي فوق يك راهكار اصلي و اساسي به مسلمانان توصيه مي كند و آن آراسته شدن به لباس صبر و تقوي است كه آيه ۱۲۰ سوره آل عمران به آن پرداخته است: …«ان تصبروا وتتقوا لا يضركم كيدهم شيا…» نقطه پيوند صبر و تقوي و مصونيت از نيرنگ هاي دشمنان در اين است كه اولا اين دو (صبر و تقوي) سبب: نيرومندي در كارها (آل عمران/ ۱۸۶)، زدودن ترس و اندوه از دل ها (احقاف/ ۱۳) و نيز نزول امدادهاي غيبي از جانب خدا براي صاحبان اين دو فضيلت است. در اين صورت است كه تيرهاي توطئه دشمنان به هدف اصابت نمي كند و نقشه هاي آنان ناكام مي ماند.
نويسنده: طيبه پوراوند
خاتمه
در دفاع مقدس نيز بسياري از افراد مغلوب دشن دروني خود شدند و به ميدان جهاد قدم نگذاشتند و برخي از افراد نيز با پيروي از منافقان داخلي به صف انها پيوستند و در سطح بين المللي نيز دفاع مقدس به خوبي خط دشمنان انقلاب را مشخص كرد كه بلوك غرب و شرق به دليل مخالفت با انديشه توحيدي مهم ترين دشمن جهاني انقلاب است.
|