جریان شناسی سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بدنبال حوادثي نظير تغيير مبدأ تاريخ رسمي كشور از هجرت پيامبر گرامي اسلام به مدينه (هجري قمري) به آغاز سلطنت كوروش (هجري شمسي) كه در سال 1355 به مناسبت پنجاهمين سال سلطنت پهلوي صورت گرفت و تحريك احساسات مذهبيون بويژه علما را در پي داشت و همچنين شهادت مرحوم آقا مصطفي خميني فرزند ارشد حضرت امام (ره) كه نقشه قتل وي به رژيم منتسب ميشد و سرانجام مقاله «استعمار سرخ و سياه» با نام مستعار رشيدي مطلق كه بعداً معلوم شد از سوي داريوش همايون وزير فرهنگ وقت نوشته شده است، موجي از حركتهاي اعتراضي مردم مسلمان بويژه قيام مردم قم و تبريز در 19 دي 56 را بدنبال داشت.
در اين زمان نه جريان چپ كه فعاليتهايش در داخل كشور بكلي به خاموشي گرانيده بود و نه در جريان مليگرايي و ليبرالها كه با اتخاذ راهبرد «شاه سلطنت كند نه حكومت» قصد نفوذ به اركان قدرت را داشتند اميدي به ايجاد حركتي بود. اگرچه هر دوي اين جريانات، شرايط سالهاي 57ـ 56 را براي حضور در داخل كشور مناسب ديدند اما تنها موفق شدند بدنبال حركت مردم و روحانيت نقش ناچيزي در پيروزي انقلاب اسلامي ايفا كنند. اما پس از طلوع خورشيد انقلاب اسلامي هر يك از گروهها و احزاب چپ، راست و التقاطي جهت گرفتن سهمي پاي به ميدان گذاشتند. در اين جا آرايش و وضعيت جريانات سه گانه و گروههاي التقاطي را در مقطع پس از پيروزي انقلاب اسلامي (61ـ 57) مورد بررسي قرار ميدهيم.
الف) جريان چپ
1ـ حزب توده: اين حزب پس از آنكه قيام پانزده خرداد را حركت فئودالها و روحانيون مرتجع و مخالف اصلاحات خواند و آنرا محكوم كرد عملاً از صحنه مبارزه با شاه خارج شده و حداكثر فعاليت سياسي آنها در صدور بيانيههاي سياسي و پخش برنامههاي راديويي خلاصه ميشد. اما با پيروزي انقلاب سران حزب، اعضاي كميته مركزي و اجرايي به همراه نورالدين كيانوري و احسان طبري وارد ايران شدند و براي آنكه چهرهاي انقلابي از خود نشان دهند ضمن مخالفت با دولت موقت به حمايت از خط امام و اشغال لانه جاسوسي پرداختند و اين در حالي بود كه در غائله كردستان با حزب دمكرات و كومله همكاري ميكرد. پيشنهاد اين حزب براي تشكيل «جبهه متحد خلق» متشكل از نيروهاي خط امام حزب توده، دمكرات كردستان، فدائيان خلق، مجاهدين خلق و ليبرال بر كسي پوشيده نيست. بدنبال همين چهره نفاق آلود حزب، نهادهاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي در سال 62 و 61، ارتباطات جاسوسي حزب با سازمان جاسوسي شوروي (ك. گ. ب) و اسرار توسعه شبكه مخفي نظامي آن را كشف ميكند. از همين رو در 17 بهمن 61 رهبران و كادر درجه اول حزب دستگير شده و دادستاني كل انقلاب رسماً انحلال حزب توده را اعلام ميكند. بعدها كيانوري و طبري در جريان محاكمات خويش به مقاصد پنهاني حزب اعتراف كردند و هر دو اعدام شدند.
2ـ چريكهاي فدايي خلق: اين گروه چنان كه پيشتر ذكر شد در سال 1350 اعلام موجوديت كرد بدليل انتخاب مشي مسلحانه اكثر اعضاي كليدي آن يا اعدام و يا با دادن تعهد همكاري با رژيم از زندان نجات يافته بودند. در آبان ماه 56 نيز يك گروه از اين سازمان منشعب شد به حزب توده پيوست. پس از پيروزي انقلاب اين سازمان از در عناد با جمهوري اسلامي برخاست و در فتنههاي كردستان و تركمن صحرا عليه نظام وارد عمل شد. در سال 59 گروه به دو بخش اقليت (راديكال) و اكثريت (معتدل) منشعب شدند. گروه اقليت با انجام عمليات خرابكاري بسرعت نابود گرديد و اكثريت به حزب توده پيوست و سرنوشت آن نيز به توده گره خورد.
3ـ حزب دمكرات كردستان
4ـ حزب كومله (زحمتكشان ملت ايران)
5ـ حزب خلق مسلمان
ب) جريان ليبرال و مليگرا
ـ جبهه ملي چهارم: يكي از تشكلهاي فعال سياسي در جريان راست «جبهه ملي» ميباشد كه براي اولين بار در آبان 28 در منزل مصدق بوجود آمد و برخلاف موفقيتي كه در نتيجه همكاري با جريان مذهبي بدست آورد پس از كودتاي 28 مرداد 32 فرو پاشيد.
جبهه ملي دوم نيز كه در سال 39 شكل گرفت عملاً كاري از پيش نبرد و در سال 44 منحل شد. جبهه ملي سوم هم كه در سال 44 بوجود آمد پيش از هر گونه اقدام موثر توسط ساواك شناسايي و اعضاي آن دستگير شدند و تا سال 56 در داخل موفق به اقدام موثري نبودند اما دو شاخه از آن در خارج كشور توسط «شاهپور بختيار» و در پاريس توسط «بني صدر» اداره ميشد. جبهه ملي چهارم اندكي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در سايه دولت آشتي ملي (شريف امامي) به رهبري كريم سنجابي (بتاريخ 8 شهريور 56) اعلام موجوديت كرد اما پس از آغاز به كار بختيار در پست نخستوزيري كار را پايان يافته تلقي كرد كه با مخالفت حضرت امام (ره) روبرو شد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي جبهه ملي در حاليكه چند تن از اعضاي آن به همراه «نهضت آزادي» وارد كابينه شده بودند، بناي مخالفت با مشي امام (ره) را در پيش گرفتند كه اوج آن در «لايحه قصاص» بروز كرد. از آنجا كه مخالفت با اين لايحه به معناي مخالفت با آيات و روايات صريح اسلامي تلقي شد حضرت امام با صدور اطلاعيهاي ارتداد اين گروه را اعلام كردند پس از اين تاريخ بود كه رهبران جبهه ملي به خارج از كشور رفتند و به فعاليت عليه نظام پرداختند. اين در حاليست كه در اولين انتخابات رياست جمهوري «بني صدر» از اين طيف به عنوان رئيس جمهور گزيده شد. وي كه براي كسب آراء عمومي موفق شده بود خود را «كانديداي امام» جا بزند پس از پيروزي ابتدا خط خود را در مسير جدا از نيروهاي انقلابي قرار داد و به ايجاد چالش با مجلس و ديگر نهادهاي انقلابي پرداخت. وي يك سال پس از انتخابش در 14 اسفند 59 طي سخناني در دانشگاه تهران به حمايت علني از مصدق پرداخت و دستور حمله به نيروهاي حزباللهي را كه آنها را چماقدار ميخواند، صادر كرد.
بني صدر در سال 60 زيادهخواهيهاي خود را به جايي رساند كه علناً در مقابل رهبري انقلاب اسلامي قرار گرفت.
از همين رو در اول تيرماه حضرت امام (ره) بني صدر را از جانشيني فرمانده كل قوا عزل فرمودند و مجلس در آخر همين ماه به بي كفايتي رئيس جمهور رأي داد. با فرار بني صدر به خارج از كشور معلوم گرديد كه بسياري از مخالفتهاي برخي از اعضاي جبهه ملي، نهضت آزادي و سازمان مجاهدين خلق (منافقين) از وي يك تاكتيك حزبي بوده و يا حداقل همه ماجراهاي طيف ليبرال در يك مركز طراحي و به مورد اجرا در ميآمده است. به هر صورت 30 تيرماه سال 1360 روز تعيين سرنوشت همه گروههاي ليبرالي اعم از جبهه ملي، عناصر سلطنت طلب، نهضت آزادي، سازمان مجاهدين خلق ميباشد كه تنها در ظاهر تفاوت هايي با هم يافتهاند اما در حوادثي مثل 30 تير از مركز كنترل فرماندهي واحد مأمور به حمايت از يكديگر ميسازد.
ج) التقاطيون
ـ جنبش مسلمانان مبارز؛ در سال 56 تعدادي از اعضاي نهضت آزادي مثل محمد توسلي، عبدالعي بازرگان، فريدون سحابي، هاشم صباغيان به مديريت حبيبالله پيمان و يزدان حاجحمزه تشكلي تحت عنوان «جنبش مسلمانان مبارز» راهاندازي كردند كه منجر به نشريهاي با همين نام در تيرماه 1357 گرديد.
اين نشريه پس از انقلاب انتقاداتي را متوجه بازرگان ميكرد كه با واكنش شديد نهضت آزادي مواجه شد. پيمان كه خود از موسسين جاما (جنبش انقلابي مردم ايران) بود و مدتي بعد از آن جدا شده در سالهاي پس از انقلاب نشريهاي بنام «امت» منتشر ميساخت كه به او و همكارانش در اين مقطع «امتيها» نيز گفته ميشد. جنبش مسلمانان مبارز يكي از متحدين سازمان مجاهدين خلق بشمار ميرفت و نقش زيادي در جذب افراد به آن داشت. پيمان در چند سال بعد در مجله «ايران فردا» مشغول فعاليت شد و در جريان دوم خرداد نيز يكي از متحدين اصلي ائتلاف ملي ـ مذهبيها بود و به گفته خودش از تئوريسنهاي تز «نافرماني مدني» براي اصلاحطلبان بوده است.
ـ گروهك پيشتازان حكومت اسلامي: اين گروهك محلي در سال 56 به محوريت فردي بنام «محرم محمدي» در قزوين اعلام موجوديت كرد و با امتزاج ماركسيسم و اسلام سعي كرد خود را در انقلاب اسلامي سهيم كند. از آنجا كه اين گروه نتوانست پايگاه اجتماعي كسب كرده و به حداقل اهداف خود برسد پس از انقلاب به مخالفت با همه گروهها پرداخت و به ايجاد جريان سومي بين حزب جمهوري و بني صدر اعتقاد داشت.
اعضاي اين گروهك در سال 60 در كنار ساير گروههاي تروريستي قرار گرفت و با دستگيري اعضاي آن متلاشي شد. چند نفر از بقاياي اين گروهك در سال 63 و 64 تشكل ديگري را بنا نهادند كه گروه «موحدين انقلابي» نام گرفت.
گروهك روند جدايي: پس از تسلط كامل ماركسيستها بر سازمان مجاهدين خلق در سال 1354 يك بخش از اين گروه در خارج از كشور با نگاه التقاطي بين اسلام و ماركسيسم به فعاليت خود ادامه دادند كه از جمله آنها تشكيلات انگلستان به مديريت «رضا رئيس طوسي» بود و بعدها فردي بنام «حسين رفيعي» به آن پيوست. اين دو نفر پس از پيروزي انقلاب اسلامي به كشور بازگشتند و مسئوليت روابط خارجي سازمان مجاهدين خلق را بر عهده گرفتند. اما پس از آن كه سازمان به شيوه مسلحانه در مقابله با نظام برخاست اين دو نفر در اعتراض به مديريت «رجوي» از سازمان جدا شده و جزوهاي تحت عنوان «روند جدايي» منتشر كردند كه بعدها تابلو اين گروه انشعابي شد. رئيسطوسي مدتي پس از همكاري با باند مهدي هاشمي در جريان مجله «ايران فردا» فعال شد و در ائتلاف ملي ـ مذهبيها شركت فعال داشت.
جنبش انقلابي مردم ايران (جاما): اين گروه در اوائل سال 1340 توسط حبيبالله پيمان و دكتر كاظم سامي بنيان نهاده شد كه پس از مدت كوتاهي بدليل رويكرد مسلحانه اعضاي آن دستگير شدند. پس از انقلاب اسلامي سامي به كمك افرادي مثل نظامالدين قهاري به فعاليت گروه ادامه داد و در قالب فعاليتهاي سياسي با منافقين در جريان انتخابات خبرگان رهبري ائتلاف كرد رهبر گروه (دكتر سامي) به عنوان وزير بهداري دولت موقت وارد كابينه شد و براي رياست جمهوري نيز كانديدا شد و در مجلس اول نيز نماينده تهران بود. پس از فوت سامي، قهاري تنها عضو اين گروه با ملي ـ مذهبيها وارد ائتلاف شد.
د)جريان مذهبي
با وجود آنكه انقلاب اسلامي بنابه اعتراف همه گروههاي چپ و راست، داخل و خارج، دوست و دشمن، توسط جريان مذهبي هدايت و رهبري شد اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي تعداد گروههاي وابسته به اين جريان از سه تشكل فراتر نرفت و اين در حالي بود كه هر سه گروه فوق بنوعي در قبل از انقلاب نيز وجود داشتند.
1ـ هيئتهاي موتلفه اسلامي
چنانچه پيشين از اين ذكر شد اين گروه در اوائل دهه 40 در حالي بنيان نهاده شد كه بسياري از چهرههاي آن مبارزه در فدائيان اسلام و در كنار آيتالله كاشاني را تجربه كرده بودند. در جريان قيام پانزده خرداد نيز اعضاي اين گروه از جمله صديقترين نيروهاي انقلابي و خط امامي بودند. نقش موتلفه اسلامي در پشتيباني مادي و معنوي از انقلاب اسلامي بويژه پخش و تكثير اعلاميههاي حضرت امام (ره) بر كسي پوشيده نيست. پس از وقوع انقلاب نيز با ورود رهبر كبير انقلاب به ميهن اعضاي اين گروه از جمله حلقههاي اوليه حفاظت و كميته استقبال از امام بودند.
2ـ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
اين تشكل سياسي با ائتلاف هفت گروه امت واحده، توحيدي فلق، توحيدي فلاح، توحيدي بدر، صف، موحدين و منصورون در 16 فروردين ماه 58 اعلام موجوديت كرد و نقش زيادي در ايجاد نهادهاي انقلابي ايفاد كرد اما از همان روزهاي آغاز فعاليت اختلافاتي ميان اعضاي آن بروز كرد و با پديدار شدن دو طيف چپ و راست اقتصادي در اداره كشور، اين اختلافات شديدتر گرديد. بطور كلي سه شاخه يا ديدگاه بر سازمان حاكم بود:
الف) گروهي كه بر سنتگرايي در مسايل اقتصادي و اجتماعي تمايل داشتند و براي نماينده حضرت امام ولايت قائل بودند اين شاخه به راست موسوم شدند.
ب) گروهي كه خود را موظف به تبعيت از نظريات شخصي آيتالله راستي نميدانستند مثل بهزاد نبوي، سعيد حجاريان، مصطفي تاجزاده، محمد سلامتي كه به چپ موسوم شدند
ج) افرادي كه اختلافات فوق را قابل حل ندانسته و خواستار انحلال سازمان بودند كه نظر آنها در 25 فروردين 1361 با لغو شوراهاي سازمان بوسيله نماينده حضرت امام (ره) محقق شد. انحلال رسمي سازمان در مهر ماه 1365 در پي ارسال نامهاي حاوي استعفاي آيتالله راستي كاشاني مورد موافقت حضرت امام (ره) قرار گرفت.
3ـ جامعه روحانيت مبارز
جامعه روحانيت مبارز تنها تشكل سياسي است كه نطفه آن در كوران انقلاب بسته شده و جماعتي از روحانيون طرفدار امام (ره) كه مبارزه خود را از سال 42 آغاز كرده بودند اما داراي تشكل و نهاد سازماندهي شده نبودند در اواسط سال 56 موجوديت آن را اعلام داشتند. اين تشكل ابتدا در شميران فعاليت خود را آغاز كرد اما به تدريج تهران را به دوازده منطقه تقسيم و از هر منطقه يك نماينده در مركزيت آن حضور داشت.
مهمترين چهرههاي بنيانگذار اين جامعه عبارتند از: آيتالله دكتر بهشتي، استاد مطهري، دكتر مفتح، دكتر باهنر، آيتالله مهدويكني، آيتالله خسروشاهي، عبدالمجيد ايرواني، هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري، معاديخواه، مهدي كروبي، هادي غفاري و...
جامعه روحانيت در پيروزي انقلاب نقش حلقه اول ارتباطي با رهبري انقلاب را ايفا كرد و پس از طلوع انقلاب اسلامي نيز سهم بسزايي در شكلگيري نهادهاي انقلابي و اداره كشور داشت كه از جمله آن ميتوان به مجلس موسسان قانون اساسي، رياست مجلس اول، اولين رئيس قوه قضائيه، اعضاي شوراي نگهبان، اعضاي شوراي انقلاب، مناصب نمايندگيهاي امام، ائمه جمعه و... اشاره كرد.
4ـ حزب جمهوري اسلامي
حزب جمهوري اسلامي به عنوان بزرگترين تشكيلات سياسي تاريخ ايران زماني بنا نهاده شد كه هنوز انقلاب به پيروزي نرسيده بود اگرچه در هسته مركزي حزب مرحوم بهشتي، آيتالله خامنهاي، شهيد باهنر، حجتالاسلام موسوميخوئينيها و دكتر پيمان قرار داشتند اما عده زيادي از شخصيتهاي سياسي روحاني و غير روحاني پيش از انقلاب در جريان شكلگيري آن بودند پس از سقوط رژيم، حزب جمهوري اسلامي توسط 5 نفر (بهشتي، خامنهاي، رفسنجاني، باهنر، موسوي اردبيلي) رسماً اعلام موجوديت كرد و شهيد بهشتي به عنوان اولين دبير كل حزب معرفي شد. اين حزب بسرعت در سراسر كشور گسترش پيدا كرد و بيش از يك ميليون نفر فرم عضويت آن را تكميل كردند. غالب مسئولين كشوري و محلي از اين حزب بودند كه از آن جمله در عاليترين مسئوليتها رئيسجمهور (آيتالله خامنهاي)، نخستوزير (مهندس موسوي)، رئيس ديوان عالي كشور (مرحوم بهشتي)، رئيس مجلس (هاشمي رفسنجاني) از اعضاي مركزي قرار داشتند.
جمع بندی:
علیرغم علنی عدم توانایی هردو جریان چپ شرقی و راست غربی جهت هر گونه تحول در تاریخ کشو، ادعای نقش آفرین اصلی هر یک از گروههای و احزاب تا اندازه ای گردید که مدعی حکومت داری با متد و فلسفه مورد نظر خویش گردیدند 0
اما تجربه شکست جریان مذهبی در دوره پیشین و هوشیاری رهبری انقلاب امکان انحراف مسیر قیام مردم را به جریانات دیگر ندارد لذا جدال لیبرالیستها ، ملی گرایان ، سلطنت طلبها ، التقاطیون و رونشنفکران غربگرا علیه جریان مذهبی آغاز گردید جدالی که با حمایت غرب ،اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شده بود و آمریکا سعی کرد با طرح نخست وزیری شاهپور بختیار از سر شاخه های خارج از کشور حیله های ملی سرنوشت انقلاب را بدست جریان لیبرالیسم بسپارد که علیرغم اصرار طیف مذهبی تر این جریان ،حضرت امام «ره » به مقابله با این توطئه پرداخت تا انقلاب اسلامی بر ساحل مقصود رسید 0
با این وجود هنگامی که نخستین کابینه دولت موقت شکل گرفت نهضت آزادی میدان دار اصلی قوه اجرایی کشور گردید وقتی چهار تن از عناصر جبهه ملی نیز در دولت وی به سمت وزارت دست بافتند 0
در خصوص دلایل چنین رویکردی حضرت امام «ره » به پرهیز روحانیون از ورود به عرصه های اجرایی استناد فرمودند اما بعدها که تقابل منافقانه برخی از این گروههای به عرصه رویارویی آنها با نظام تبدیل شد حکمت این امر بیش از پیش آشکار شد چرا که اثر چهره واقعی این طیف برای مردم مسلمان ایران روشن نمی گردید چه بسا پس از مدتها وقتی در شرایط فقدان اما «ره» امکان غلبه این جریان برمذهبیون وجود داشت 0
در حالیکه با روی کار آمدن «نهضت آزادی » به عنوان متدین ترین بخش مبارزین جریان روشنفکران لیبرال ملک ،آشکار گردید میان اهداف و شیوه های حکومت داری آنها با انقلابیون مذهبی تفاوت اساسی وجود دارد و هر روز که بر عمر انقلاب افزوده می گردید فاصله این طیف با آرمان های والای حضرت اما م و خواسته های ملت بیشتر می شد . اگر گذشته این گروه در اصرار بر بقای شاه بر سلطنت را نادیده بگیریم نخستین نقطه انحراف آنها را در انتخاب عنوان نظام جمهوری اسلامی می یابیم که بایستم دمکراتیک مورد نظرشان متفاوت بود . فراخوان راهپیمایی عمومی جبهه ملی علیه لایحه قصاص و تصویب اختیارات ول فقیه در قانون اساسی ، صدای مخالفت لیبرال ها را به اندازه ای بلند کرد که حضرت امام ( ره ) ضمن اعلام ارتداد جبهه ملی ف در مقابل زیاده خواهی دولت ایستاد و از ورود امثال سر گروه نفاق که رفراندوم قانون اساسی را تحریم کرده بودند برای رقابت در عرصه انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری کرد . آنگاه که در انقلاب دوم با حرکت دانشجویان پیرو خط امام لانه جاسوسی اشتغال شد و هویت مذاکره کنندگان مخفیانه با عوامل دولت آمریکا مشخص گردید ، دولت بازرگان اقدام به خروج از حاکمیت نمود .
به هر تقدیر نخستین انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ 5 /12/58 برگزار گردید اما از میان خیل کاندیدا ها « بنی صدر » سرشاخه دیگر خارج از کشور جبهه ملی به عنوان رئیس جمهور از صندوق رای بیرون آمد و منویات لیبرالیست ها را پی گرفت و اگر چه بنی صدر در ظاهر خود را کاندیدای محبوب امام جا می زد و بر خورد منافقانه وی کار را برای نیروهای مذهبی سخت کرده بود تا جائیکه رهبر کبیر انقلاب اسلامی موضوع برخورد با بنی صدر را شخصا عهده دار گردیدند و به سایر مسئولان توصیه کردند تا خویشتنداری به مناسبت 14 اسفند (سالروز مرگ مصدق ) خویش را ادامه دهند ه را وی خواند و حمله به بچه های حزب الله را تحت عنوان «چماقداران» صادر کرد حضرت امام (ره) به طور غیر مستقیم و مخالفت با مصدق ، چهره بنی صدر را برای ملت ایران نمایان ساخت. لذا سال 60 در حالی آغاز گردید که نیروهای دلسوز نظام از جمله رزمندگان اسلام که مستقیما با کارشکنی ها بنی صدر در جنگ مواجه بودند تکلیف خود را می دانستند . با پیشگامی سپاه پاسداران در افشای خیانت های رئیس جمهور وقت ، نبرد جریان لیبرالیسم با مذهبیون و خط امام آشکار تر گردید تا آنجا که حضرت امام (ره) بنی صدر را از جانشینی فرماندهی کل قوا عزل کرد و مجلس شورای اسلامی نیز عدم کفایت سیاسی وی را برای ریاست جمهوری در مورخ 30 خرداد 60 اعلام کرد.
آنچه در این مقطع رخ داد بیانگر وجود مرکز کنترل واحدی در پشت سر کلیه گروه ها ، احزاب و شخصیت های روشنفکر وابسته به غرب و لیبرال منش ها بود چرا که با عزل بنی صدر از ریاست جمهوری ،اکثر گروه های ضد انقلاب و اپوزیسیون نظام از مجاهدین خلق تا نهضت آزادی و جنبشی ها و امتی ها که تا دیروز علی الظاهر جزوه منتقدین بنی صدر بودند به حمایت از وی بر خاستند و خروج وی با لباس زنانه و به عنوان همه رجوی سر کرده گروهک نفاق گویای مسائل پنهانی دیگری بود چنانچه وقتی گروه نفاق فرمان مقابله مسلحانه علیه نظام را صادر کرد و نظام عزم خود را برای برخورد با این گروهک اعلام کرد این مهندس بازرگان بود که از تریبون مجلس به عنوان نماینده تهران خواستار عدم مقابله با فرزندان انقلابیش گردید .
اگرچه نظام و جریان مذهبی در این مقطع هزینه زیادی پرداخت هم در سطح مسئولان از رئیس جمهور ، نخست وزیر تا رئیس مجلس و 72 تن از نمایندگان مجلس و شهدای محراب و بسیاری از بهترین عناصرخود را تقدیم اسلام نمود و هم رزمندگان اسلام به دلیل کارشکنی های بنی صدردر جبهه های نبرد ، شهدای عزیزی را به انقلاب اسلامی هدیه کردند و پس از آن نیز بلافاصله در عملیات « روح الله فرمانده کل قوا » و شکست حصر آبادان و نهایتا فتح خرمشهر ، نشان دادند که مشکل اصلی در کجا قرار داشت . اما مقهور جریان لیبرالیسم واقع نشدند و حداقل برای مدتی شر آن ها را از سر نظام و ملت دفع کردند .
جریان چپ نیز اگرچه منافقانه خود را در کنار نظام و امام قرار می داد و با بکارگیری الفاظی فریبنده، همراهی خود در دفاع مقدس را نیز نشان می داد اما با گذشت ایام ارتباط و نقشه های پنهانی حزب توده که قرار بود با کمک روس ها عملی گردد از طریق نیروهای اطلاعاتی لو رفت و دو تن از رهبران اصلی حزب به این عمل خود اعتراف کردند لذا پرونده این گروه به عنوان مرکز ثقل جریان مارکسیستی با حکم دادگاه انقلاب به انحلال حزب توده و اعدام رهبران آن در اواخر سال 61 بسته شد.
منبع: سایت بصیرت نویسنده:حسین عبداللهی |