جبهه دوم خردادجریانات سیاسی پس از دوم خرداد 76 آرایش جدید بخود گرفتند . در یکطرف گروههای حامی دولت با شعار اصلاحات تحت عنوان « جبهه دوم خرداد » در مقابل همه گروههای مخالف که اینک «جناح منتقد دولت » نامیده می شوند گرد هم آمدند . جبهه دوم خرداد شامل هیجده گروه سیاسی بود که عبارتند از :حزب مشارکت ایران اسلامی، حزب همبستگی ایران اسلامی، مجمع روحانیون مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، حزب کارگزاران سازندگی ایران، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان، خانه کارگز، مجمع نیروهای خط امام، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، مجمع اسلامی بانوان، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، حزب اسلامی کار، مجمع نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی،مجمع نیروهای خط امام.افراطیون سیاسی عمدتا شامل نیروهای با سابقه سازمان مجاهدین انقلاب و جوانترهایی می شد که با گرایشات چپ روانه در « حلقه کیان » تحت نظریه های فلسفی سروش قرار گرفته و خط اجتماعی خود را وامدار چهره هایی نظیر حسین بشیریه و جلایی پور و علوی تبار بودند . راهکارهای سیاسی این حلقه را چهره های ملی – مذهبی و سران نهضت آزادی ارائه می کردند، بدون هیچ مشکلی طیف عمل گرا و گروههای تازه به دوران رسیده ای مثل هم بستگی و چکاد را پشت سر گذاشته و عمده ترین مانع خود را در گروه سنتی دوم خرداد که هم رئیس جمهور و هم رئیس مجلس متعلق به آن گروه بود، می دید و البته تلاش آن ها برای عبور از این گروه نیز تا روزهای آخر حضور در قدرت بی نتیجه ماند .اما برنامه های افراطیون برای تکمیل پروژه تمامیت خواهی به گونه ای طراحی شده بود که برخی از آن ها حتی مورد پذیرش سایر گروههای دوم خرداد نیز قرار نمی گرفت . سه اقدام آن ها برای مقاصد تعریف شده عبارت بودند از :1- پروژه قتل های زنجیره ای جهت سیطره بر دیده بان نظام ( وزارت اطلاعات )2- پروژه کوی دانشگاه جهت همسو سازی قوه قضائیه و نیروی انتظامی3- پروژه ترور سعید حجاریان به منظور کور کردن چشمان تیزبین نظام در سپاه و بسیج صرف نظر از میزان موفقیت افراطیون در رسیدن به مقاصد خود، بخش اصلی پروژه فتح سنگر به سنگر در انتخابات مجلس ششم به بار نشست که سعید حجاریان در خصوص آن گفت : « ما از اول باید به سراغ مجلس می رفتیم چرا که قوه مجریه مسئول نان و آب مردم است اما این مقننه است که ضمن قانونگذاری بر مجریه نیز کنترل دارد »با این دیدگاه بود که لوایح جورواجور نمایندگان یکی پس از دیگری به تصویب مجلس می رسید و از سوی شورای نگهبان با اشکالات قانون اساسی یا شارع مقدس مواجه می شد . در این مرحله راه حلی که به ذهن تئوریسین های افراطیون رسید بحث انسداد سیاسی و عدم گنجایش قانون اساسی بود . از همین رو طرح تغییر قانون اساسی و در واقع براندازی سیاسی نظام که در دستور کار گروههای خارج از حاکمیت بود مورد توجه افراطیون قرار گرفت .این در حالی بود که گروههای مذکور مغرور از پیروزی های پی در پی در انتخابات مجلس ششم و شوراهای اسلامی، بدون توجه به مطالبات مردم و وعده هایی که به مردم داده بودند همه نزاعها و مباحث خود را معطوف به سطح نخبگان و احزاب سیاسی کرده بودند و تلاش می کردند تا با طرح «عبور از خاتمی » از طیف سنتی دوم خرداد عبور کنند که با فرا رسیدن هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تلاش برای حذف خاتمی از ریاست جمهوری و کروبی از ریاست مجلس ناکام ماند .برگزاری جلسات داخلی و خارجی از کمیته های x تا کنفرانس برلین و اقداماتی نظیر نظر سازی ها و فروش اطلاعات به بیگانگان، افراط ورزی در مطبوعات و رد در رویی با ارزشهای دینی و بومی و کشیده شدن دامنه اختلافات جناحی به شورای شهر و... نهایتا افکار عمومی را نسبت به ماهیت واقعی مدعیان اصلاح طلبی مطلع ساخت .دوره ی آغاز اصول گرایی ( 1384 تا 1381)نخستین علائم واکنش منفی مردم به روند فوق در دور دوم انتخابات شورای اسلامی در اسفند ماه 81 زنگ خطر را برای افراطیون به صدا درآورد . زنگی که مرگ سیاسی مشی ساختار شکنان را در اسفند ماه سال 82 در جریان انتخابات مجلس هفتم خبر می داد . در انتخابات نهمین دور ریاست جمهوری جبهه دوم خرداد دچار چنان تشتتی گردیده است که نه تنها وفاقی میان گروههای 18 گانه مشاهده نشد بلکه هر یک از گروههای آن به چند شاخه گرایش پیدا کرده و راهی جداگانه در پیش گرفته اند .جبهه دوم خرداد پس از ناتوانی در دستیابی به کاندیدایی که بتواند پوششی بر اختلافات موجود نهاده و اجماع حداقلی را بر این جبهه حاکم سازد تلاشهایی را تحت عنوان شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد آغاز کرد که پس از برگزاری چندین جلسه به این جمع بندی دست یافت که حتی نام دوم خرداد نیز بدلیل کارنامه بسیار درخشان، موجب عدم مقبولیت آن می گردد و از همین رو نام خود را به « جبهه اصلاحات » تغییر داد و این در حالی بود که اوضاع نابسامان و متفرق درونی آن به حدی وخیم گردیده بود که تغییر و تفویض نام هیچ مشکلی از آن را مرتفع نمی ساخت . یک نگاه به وضعیت این جبهه نشان می دهد :1- یک بخشی از طیف افراطی مثل شاخه دانشجویی دوم خرداد با ناامیدی تمام راهبرد «تحریم» را پیش گرفته و حتی حضور در پای صندوق رأی را در راستای امیدوارسازی توده ها و به اصطلاح تعویق دمکراتیزاسیون منع می کنند .2- در بخش دیگر افراطیون ( حزب مشارکت و سازمان مجاهدین ) لایه هایی وجود دارند که راهبرد «تحریم» را با تحمیل هزینه آن با نظام قبول دارند . لذا افرادی هستند که نتوانند از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار گیرند و در آن صورت بهانه لازم برای تحریم ایجاد می گردد . در این شرایط رویکرد جدیدی در برخورد با نظام آغاز می گردد .3- در لایه های بعدی این طیف افراطی عده ای معتقدند در صورت توان تخریب چهره های مورد نظر در جناح مقابل می توان امیدی به کشاندن انتخابات به دور دوم داشت که لازمه آن انگشت گذاشتن روی فردی است که حداقل اجماع دوم خردادیها را با خود داشته باشد .4- در لایه های بعدی دیدگاهی به دنبال افرادی خارج از مجموعه دوم خرداد هستند که بتوانند حداقل شرایط مساعد برای فعالیت را تامین کنند . چهره هائیکه در درجه نخست بتوانند مانع از پیروزی طیف مقابل در انتخابات گردد .5- خارج از مجموعه افراطیون گروههای میانه روتری مثل همبستگی و مردم سالاری که بشدت از احساس «برادر بزرگی » احزاب افراطی ناخرسند هستند ترجیح می دهند از کاندیدای مجمع روحانیون یا کاندیدای اختصاصی خود حمایت کنند.6- مجمع روحانیون مبارز نیز که مانند سایر گروههای مذکور دارای لایه های دورنی گردیده است عدم همراهی با افراطیون در دستور کار اکثریت قرار گرفته و بدنبال کاندیدای اختصاصی خود هستند . البته ایجاد شرایطی که افراطیون بتوانند با کمک همفکران خود در درون مجمع کاندیدای مجمع را مجبور به انصراف نمایند دور از ذهن نیست .7- در این میان گروه کارگزاران و سایر گروههای عمل گرایی که پس از دوم خرداد دچار آسیب جدی تری سدند به قصد انتقام جویی و اعاده حیثیت خویش بیشترین تلاش خود را معطوف به بهره گیری از وزنه های سنگین نمود بدان امید که کاندیدای آن ها مورد اقبال بخش سنتی و معتدل دوم خرداد و حتی گروهی از اصولگرایان واقع گردد
منبع : سایت تبیان |