از یك دیدگاه میتوان جهان امروز را عصر بحران نامید. وجود بحرانهای متعدد و تهدیدهای فراگیر یكی از ویژگیهای زمانه ما است. از این جهت یكی از ضروریترین كارها، بررسی و شناخت دقیق بحرانها و سپس چارهجویی و مدیریت آنها است. ایران اسلامی نیز امروزه با بحرانها و تهدیدهای متعددی در چالش است. بایستی با نگاهی موشكافانه به بررسی و شناخت چالشهای فرار پرداخت و آنگاه در پی یافتن راهكارهایی برای برون رفت از این چالشها و تهدیدهای بالقوه و بالفعل برآمد.
1. جهانی سازی
نظریه واحدی درباره این پدیده وجود ندارد. به طور كلی این پدیده ماهیتی پیچیده دارد. اما پیچیدگی جهانی سازی از سویی، ناشی از بعد فناورای آن میباشد. از این جهت جهانی سازی عبارتست از برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولتها و جوامع كه به ایجاد نظام جهانی كنونی انجامیده است و نیز فرآیندی كه از طریق آن، تصمیمات و فعالیتها در یك بخش از جهان میتواند پی آمدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخشهای دیگر كره زمین داشته باشد. تهدید جهانی سازی از آن جهت كه این پدیده ماهیتی هدفدار و ایدئولوژیك نیز دارد. زیرا كه چه جهانی سازی را به عنوان یك پروسه تاریخی تلقی نماییم و یا یك پروژه غربی،در هر دو حالت مظروف این ظرف ایدههای لیبرالیسم است و فرهنگ لیبرالیستی، به عنوان گفتمان مسلط عصر جهانی این امر به معنای چالش جدی هویت و فرهنگ اسلامی است.
قدرتهای بزرگ به ویژه آمریكا كه از لحاظ قدرت نظامی و اقتصادی و توان فناوری پیشرفته هستند، سعی در هدایت جریان جهانی شدن به سوی غربی شدن و آمریكایی شدن دارند. جهانی سازی آثار ناخوشایندی دارد كه از جمله آن میتوان به تضعیف دولت ملی،بحرانهای مالی،بیكاری گسترده، شكاف مطلق اقتصادی، وخیم تر شدن وضعیت زیست محیطی، تسلط فرهنگ آمریكایی و تضعیف دمكراسی واقعی، اشاره كرد. مسلماً ایران اسلامی نیز از این آثار تهدید آمیز بركنار نیست. هر چند كه با كمال تأسف شاهد آن هستیم كه برخی از صاحب نظران ایرانی، چنان خود را در مقابل جریان جهانی سازی باختهاند كه هرگونه مقاومت فرهنگی و اقتصادی را تضییع و امپریالیسم جهانی را تطهیر میكند و یك باره چشم بر تاریخ پر از جنایت و غارت كشورهای استعمارگر میبندند. اكنون شاید بزرگترین چالش نظام جمهوری اسلامی ایران برای غلبه و مقابله با روند جهانی سازی غلبه بر تبلیغات امپراطوری رسانهای غرب است كه به طور كامل نظاممند بوده و در پوشش علمی مقاصد خود را القاء میكند به ویژه در بعد فرهنگی بایستی هوشیارانه در برابر این پدیده ایستاد. باید توجه داشته باشیم كه امروزه مهمترین چیزی كه در مراكز قدرت سیاسی دنیا برای بلند مدت مطرح است سلطه فرهنگی است. البته ممكن است هدف اصلی فرهنگ نباشد، ولی آن چیزی كه در بلند مدت مطرح است به مراكز سلطه جهانی اقتدار حقیقی و تضمین شده میبخشد، سلطه فرهنگی است كه اگر بر كشوری تسلط فرهنگی پیدا كند، نظام سلطه جهانی آسوده خاطر خواهد شد. و در بین مسایل فرهنگی از نظر آنان، فرهنگ سیاسی در درجه اول از اهمیت قرار دارد و به همین جهت به ترویج لیبرالیسم و دموكراسی غربی اهمیت زیادی میدهند.
2. تلاش برای بالكانیزه كردن (تجزیه كشورها)
تهدید بارز دیگری كه امروزه كشور ما را در بر گرفته است، تلاش قدرتهای بزرگ و مخالفان نظام مقتدر ایران اسلامی برای تفرقه انداختن و در نهایت از بین بردن وحدت كلمه كه به تعبیر امام (ره) رمز پیروزی و ماندگاری است، میباشد تا به این طریق راه را برای تجزیه سرزمین بزرگ ایران اسلامی كه امروزه به تنهایی با تكیه بر ایمان، اعتقاد و همراهی با حكومت در برابر مقتدرترین قدرت مادی دنیا ایستاده است، مهیا كنند. تردیدی نیست كه قدرتهای بزرگ جهانی و در رأس آنها آمریكا با جدیت تمام در تلاشند برای گسترش سیطره و هژمونی خویش بر جهان به ویژه بر قلب جهان یعنی خاور میانه، بزرگترین مانع یعنی ایران اسلامی را در مسیر منافع خود قرار دهند. از این جهت سعی در تكرار تجربه بالكان دارند. یعنی با تجزیه كشورمان به چند سرزمین كوچك اقتدار و توان ایستادگی در برابر گسترش و توسعه امپریالیسم جهانی را از بین برده و به غارت و چپاول ثروتهای انسانی، طبیعی و فرهنگی بپردازند. برای مقابله با این تهدید وفاق ملی در شرایط حساس كنونی ضروری است. وفاق ملی نه یك شعار تاكتیكی بلكه اساساً سیاستی استراتژیك است كه باید تمامی برنامههای كشور برای تحقق عملی آن به كار گرفته شوند.
3. دامن زدن به مسایل قومی ـ زبانی ـ سرزمینی و مرزی
استراتژی و برنامههای نفوذ و سلطه فرهنگی و سیاسی امپریالیسم سرمایهداری و طبقات پیوسته به استعمار در جوامعی همچون جامعه ایران اسلامی بر این پایه استوار بوده است كه اولاً با تبلیغ فرضیههای نادرست و مردود درباره نژادهای متعدد هم چون نژاد آریایی، سامی، ترك و... سالهاست كه كوشش میكنند این اقوام كه از نظر فرهنگی و قومی پیشینه مشترك طولانی دارند از یكدیگر جدا شده و به صورت گروهكهای انسانی دشمن یكدیگر، در جهت منافع اقتصادی و سیاسی امپریالیسم سرمایهداری به جان هم افتند. تحقیر قومی، نژادی، و نیز زبانی و مذهبی ابزار سلطه قدرتهای استعماری جدید و قدیم بر ملتها و اقوام خویشاوند در سطح جهانی و در سطح ملی نیز بر دولتها و ملل مستقل جهان بوده است.
ثانیاً، تحریف تاریخ مشترك اقوام ایرانی هم چون كرد، ترك، لر،بلوچ و غیره و القای یك رشته دشمنیها نیز از ابزارهای سلطه استعمار بوده است. استعمارگران به ویژه آمریكا در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در این راستا طرحهای متعددی را اجرا كرده و میكنند. تلاش برای جدایی كردهای غیور و اصیل از ایران اسلامی و قرار دادن آنان در برابر نظام و نیز تبلیغ جدایی اقوام ترك و آذری از ایران و القای مقابله آنان با نظام اقداماتی حساب شده است در كنار این تبلیغات كوشش میشود كه با بهرهبرداری سنجیده و حساب شده از شعرها و داستانها و افسانهها،آنچه موجب تفرقه و دشمنی در میان اقوام خویشاوند است را زنده نگه دارند و در برابر آنچه در طول تاریخ چندین هزار ساله میان این اقوام مشترك بوده و نیز روزگاران صلح و دوستی با یكدیگر و نیز مقاومت همگانی در برابر دشمنان كه اوج آن در دوران هشت سال دفاع مقدس بود،به فراموشی سپرده شود. در این راستا دشمنان نظام و ایران اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نمیكنند حتی مسئله تعلق این یا آن دانشمند یا فیلسوف و شاعر و ادیب به این یا آن كشور و ملت، به گونه دشمنی آفرین مطرح میگردد.
ثالثاً: با برنامهریزی حساب شده كوشش میشود كه نسل امروزی از تاریخ مبارزات اجتماعی و برنامههای این مبارزات عدالت خواهانه ناآگاه بماند. حاصل این ناآگاهی عبارتست از الف ـ پدید آمدن و رشد عقده حقارت تاریخی و چشم دوختن به تاریخ اقوامی كه در دیگر جوامع و سرزمینهای بیگانه به سر میبرند (از خود بیگانگی فرهنگی و تاریخی و اجتماعی) ب ـ رونویسی و تقلید از نظریات و سازمانهای اجتماعی جوامعی كه جریان تاریخی رشد و تكاملشان با تاریخ رشد و تكامل طبقات و افكار اجتماعی و سیاسی در جامعه ما دارای تفاوتهای اساسی است. نتیجه این دو روند، دور ماندن اندیشمندان اجتماعی و سیاسی جامعه از تاریخ تودههای محروم از نظر فكری و سازمانی است كه سیطره امپریالیزم سرمایهداری و استعمارگران بر این اندیشمندان و تودههای محروم را میسر ساخته و میسازد. ج ـ پدید آوردن هویت كاذب سیاسی در میان مردمان و گروهها و اقوام مختلف درون واحد دولت ـ ملت ایران اسلامی تهدید و بحرانی دیگر در این راستا است. تلاش میشود كه با ایجاد هویت كاذب سیاسی، قومی و نژادی از یك سوره از سوی دیگر با تبلیغ دشمنی نژادی در درون جامعه تفرقه افكنی كنند تا بتوانند سرزمین عزیزمان را زیر نفوذ و كنترل داشته باشند. د ـ با تبلیغات نفاق افكنانه،به اختلاف سنی و شیعه دامن میزنند و از این امر همراه با تبلیغ فرضیههای نژادی برای تشدید دشمنی میان گروههای اجتماعی در درون یك قوم بهرهبرداری میكنند. به هر حال تفرقه بینداز و حكومت كن جان كلام و مهمترین درونمایه استراتژی سلطه امپریالیسم سرمایهداری و استعماری در جامعه بزرگ اسلامی و به تبع آن در ایران اسلامی است و راه مقابله با آن تلاش گسترده و همه جانبه در مبارزه با جهل و افسون با نشان دادن واقعیتهای تاریخی و حقایق اجتماعی و دینی به تودههای محروم در سطوح ملی و منطقهای است. بایستی با آگاهی دادن و ارتقای سطح آگاهی و بینش مردم با تحریف و تخریب باورهای دینی، مذهبی و ملی مردمان مقابله كنیم و از ترویج فرهنگ غربی جلوگیری كنیم و خودباوری و اعتماد به نفس و آگاهی به عظمت فرهنگ و دین عزتبخش را در میان تك تك افراد افراد جامعه و نیز گروهها و اقوام مختلف نهادینه و درونی سازیم.
4. تضعیف حاكمیت ملی
همان طور كه در بخش جهانی سازی اشاره شد، تضعیف حاكمیت ملی تهدیدی است كه بایستی در عصر جهانی سازی و به عبارتی عصر استعمار نو و پسا استعماری، در برابر آن چاره جویی كرد. آمریكا و سایر قدرتهای بزرگ سیاسی در اجرای نقش امپریالیستی جدید تلاش دارند با تضعیف حاكمیت ملی كشورها را به واحدهایی كوچك و كوچكتر تبدیل كنند و آنان را در همه ابعاد امنیتی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به خود وابسته كنند.
موسي محمدي - منشور رسالت، ش 78،مهر 84، ص13 |