حکمت اتحاد ملی و انسجام اسلامی
مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه العظمی خامنه ای با فراست، تدبیر و درک مقتضیات زمان، سال1386 را با عنوان «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» نامگذاری کردند.
ایشان در فرازی از پیام نوروزی سال 1386 فرمودند:
«...ملت ما باید هوشیار باشند، تلاش برای سازندگی کشور و عمده تر و مهم تر از آن تلاش برای اتحاد کلمه و یک پارچگی ملی و اتحاد اسلامی ادامه یابد. عاقلانه،هشیارانه،خردمندانه و مدبّرانه بایستی این اتحاد را حفظ کرد و روز به روز تقویت کرد، من به همین جهت به مسئله اتحاد کلمه ملت مان اهمیت می دهم و به نظر من، امسال، سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی است؛ یعنی در درون ملّت ما اتحاد کلمه، همه آحاد ملّت و قومیت های گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملی و در سطح بین المللی، انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امت اسلامی از مذاهب گوناگون و وحدت کلمه آن ها.»(1)
نامگذاری سال جاری با این عنوان توسط مقام معظم رهبری گامی بلند برای تحقق و ایجاد همگرایی ملی و وحدت اسلامی بود که در پاسخ به تداوم توطئه ها و جریان سازی های استکبار جهانی علیه کشورهای اسلامی صورت گرفت، از این روی نامگذاری مزبور خالی از حکمت نبوده و البته باید دانست اتحاد ملّی و انسجام اسلامی یک شعار مقطعی نیست و سیاست بنیادی و اصولی نظام اسلامی است و برای رسیدن به این هدف مقدّس و مبارک همه باید بکوشند و با احساس هویت دینی، فرهنگ ارزشی، تمدن اسلامی و اخلاق مشترک در برابر قدرت هایی که اسلام و قرآن را هدف قرار داده اند بایستند. اعتقاد به خدای یگانه، قبله گاه مسلمین و حرمین شریفین، قرآن کریم، عترت نبی اکرم، ایستادن به درگاه پروردگار و پیروی از فرامین وحی و بکار بستن دستورات پیامبر شعار اتحاد ملی و انسجام اسلامی را به واقعیت عینی و عملی نزدیک می سازد.
در عین حال برای رسیدن به چنین گوهر ارزشمندی باید از اهانت ها و سخنانی که بوی تفرقه می دهد دست برداشت و اجازه نداد جاهلان کور دل و مسلمان نمایان متحجر و برخی مغرضان دوست نما در میان اقیانوس اتحاد مسلمانان مرداب های پراکندگی و تشتت بوجود آورند.
اگرچه دنیای اسلام به برکت حرکت سترگ امام خمینی(ره) از خواب غفلت بیدار شده است و این موج بیداری همچنان در حال گسترش است و دشمنان اسلام را در موجی از هراس فرو برده است ولی شخصیت های برجسته، نخبگان، مبلغان و نیز دست اندرکاران رسانه های کشورهای اسلامی باید برای عمق بخشیدن به این برنامه گام های مؤثرتری بردارند و راهکارهای عملی اتحاد ملی و انسجام را تدوین نمایند.
وحدت اسلامی یک توافق فراگیر و جمعی و متکی بر مجموعه ای از اصول، روش ها و قواعد الهام گرفته از قرآن و اعتقادات اسلامی است که در یک فضای تعاملی و دوستانه و آکنده به صمیمیت و عطوفت بدست می آید و این مهم در شرایطی میسّر است که مسلمانان مصالح و منافع دنیای اسلام را بر مصالح گروهی، فرقه ای و حزبی ترجیح دهند.
یکی از محورهایی که می تواند رمز سربلندی، عزت، اقتدار و صلابت مسلمانان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، توجه به گذشته تاریخی و فرازهایی شکوهمند از تاریخ مسلمین است و این که آنان در برهه هایی از تاریخ طلایه داران دانش، فرهنگ و فضیلت بودند و موفق شدند تمدن اسلامی را بنیان گذاری کنند و از علم و معرفت در سطح جهانی صیانت نمایند بدیهی است توجه به هدفی مقدّس و کوشش جمعی برای شکوفایی علمی و فرهنگی و مهم تر از آن الهام گرفتن از قرآن و حدیث در ضرورت فراگیری علم، تولید اندیشه و نشر معارف و مکارم مسلمانان را برای فتح قله های سرافرازی متحد نمود، اما متأسفانه در مقاطعی از تاریخ تا زمان های معاصر جوامع اسلامی دچار دشواری ها و مشکلاتی در این عرصه شدند و از آن رویش علمی و فرهنگی بازماندند و از کاروان معرفت فاصله گرفتند، بنابراین جهان اسلام با آن سرمایه های فکری و معنوی، جمعیت قابل توجه، سرزمین های سرشار از امکانات معدنی و توان های مهم اقتصادی و اجتماعی دچار ریزش های اسف باری گردید.
نوشتار حاضر کوشیده است این فرازها و فرودها را در یک بررسی اجمالی از نظر خوانندگان بگزارند، تأکید واصرار نگارنده در این مجموعه بر این واقعیت استوار است که:
در عصر رسول اکرم(ص) مسلمانان در حجاز جامعه ای نوپا، کوچک امّا سرشاراز فضیلت را تشکیل دادند که بر اثر هدایت خاتم پیامبران، مجاهدت اصحاب و مقاومت مسلمین این تشکل از گزند مشرکین و ملحدین مصون ماند و با تأکید بر ایمان و پارسایی و روی آوردن به فرهنگ قرآنی و سیره نبوی گسترش یافت و در اندک مدتی آفریقا، آسیا و حتی اروپا را در نَوردید.
مسلمانان به دنبال این فتح درخشان که قلب های مردمان جهان را تسخیر خویش ساخت فرهنگ و تمدنی را تشکیل دادند که آوازه علمی و درخشندگی فکری آن، جهان را روشنی بخشید و پویایی معرفتی، فرهنگی و هنری آن تا مدت ها جهان را تحت تأثیر قرار داده بود.
اما به دلیل فاصله گرفتن از ارزش های الهی از یک سوی و یورش رومیان، مغولان، صلیبی ها و نیز تهاجم استعمار، و استکبار آنان دچار زوال و انحطاط شدند و با دشواری ها و بحران ها و چالش های فراوانی روبرو گردیدند و اگر مسلمانان به خود نیایند نیرنگ های دشمنان این روند نگران کننده را تسریع می نماید. امید آن که این مباحث مورد توجه علاقه مندان قرار گیرد.
نهایت خُسران بشریت
در سرزمین عربستان ناسپاسی، اعراض از معرفت و معنویت سیمای انسان ها را در سیاهی و فتور فرو برده و آن ها را به صورت آدمیان زار، خوار، ذلیل و حقیر جلوه داده بود.
در حصار شبه جزیره ای که در جنوب غربی آسیا قرار دارد و در محدوده آب های گرم خلیج فارس ایران و ریگزارهای تفتیده و بیابانی گرم و خشک واقع شده است نهایت خسران بشریت ترسیم و مجسم گردیده است. جاهلیتی که تمام سه میلیون کیلومتر مربع این قلمرو را در کنار شتر، شمشیر و شعر جاهلی درنوردیده است و در اتصال اقوام و قبیله ها نمودی یکسان به خود می گیرد و در محدوده هر قومیت غارت اموال، دزدی و کشتار قابل مشاهده بود.
مناسبات قبیله ها بر اساس امتیازات نژادی، برتری طلبی های بیهوده و فناپذیر مادی و تفاخر عبث سامان می یافت.
دانش و تفکّر به علم انساب منحصر می گردید که صرفاً موقعیت های طایفه ای و نژادی و پیوندهای صرفاً خونی را تحکیم می بخشید.بنابه باور مفسّران، سوره تکاثر درباره قبایلی نازل شده است که بر کثرات نفرات، اموال و دارائی های یکدیگر مباهات می کردند تا آن جا که برای زیاد نشان دادن آمار افراد قبیله به گورستان ها می رفتند و قبرهای اشخاص وابسته به طایفه خود را که پیکرهای پوسیده و استخوان های متلاشی شده در آن ها قرار گرفته بود، مورد شمارش قرار می دادند. قرآن می فرماید: «الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر»(2)
حضرت علی(ع) در کتاب گران سنگ نهج البلاغه این روش را مورد نکوهش و مذمت قرار داده و فرموده اند: این اجساد مایه عبرت هستند نه موجب افتخار.(3)
خون،انگیزه تمام جدال ها و جنگ ها بود و خونخواهی و انتقامی وحشتناک فرهنگ تمام حماسه ها، تاریخ و سرودها را تشکیل می داد.
در شعر جاهلی که برخی از شاعران آنها را در بازار عُکاظ مکه می خواندند از مسایل معنوی خبری نبود، بی قید و بند بودن، گستاخی، مباهات به اجداد و نیاکان، هجو و برشمردن معایب حریف و بزرگ جلوه دادن فضایل قبیله و رجحان غریزه ها و عواطف خشک بر خرد و ایمان در این سروده ها موج می زد. دردناک تر از این ها، زندانی افکار و احساسات در برابر تعدادی سنگ به نام بت و معبودبود و چه فریادهایی که در پای این بت ها نکردند و چه اندیشه های بالقوه و سرشت های پاک که در پای آنها قربانی نگردید. آیا باید از سادگی،غربت و بیگانگی، آدمی در این شرایط آشفته بر خود بنالد یا این جهل و نادانی را مذمت کند. خضوع در پای بت لات می نماید در حالی که غرور و استقامتش در شمشیر خلاصه می گردد. در آن زمان تاریک زمینه تبادل افکار در میان اشخاص به ندرت وجود داشت و وسایل ارتباطی محدود و مشکل بود، اُفُق های فکری بسیار تنگ و غرق در اوهام و خرافات، اندیشه های وحشیانه و ددمنشانه و سبعانه بسر می برد. تاریکی فکری سراسر جهان را فرا گرفته و شعاع بسیار ضعیفی از نور دانش در اُفق معرفت بشری در حال فروزندگی بود. افعال و کرداری که ما امروزه وحشیانه و غیر انسانی می دانیم در آن ایام جزو امتیاز و لیاقت افراد به شمار می رفت و مردم به قدری دچار عقده حقارت شده بودند که نمی توانستند بپذیرند مخلوقی انسانی می تواند دارای روح باشد و در زندگی او مذهب و قداست دیده شود. عربستان در آن عصر دهشتناک فاقد نظام حکومتی بود و هر قبیله ای مدّعی قدرت بالا می گردید. تعلیمات پیامبران گذشته را دچار تحریف نموده و آنها را با اوهام، افکار مغشوش و مانند آن در آمیخته بودند. محیط ظلمت زای عربستان، شبی تاریک و تار به وجود آورده بود که جز سیاهی و تباهی چیزی در آن قابل مشاهده نبود. انسان ها از سر منزل مقصود خویش دور افتاده و در اُفُقی بسیار نازل روزگاری آشفته را سپری می کردند. فساد و ابتذال هیچ جایی برای مکارم اخلاقی و فضیلت قرار نداده بود.
قلمرو آشفته
سرزمین ایران قلمرو سلاطینی بود که خود را از نژاد خدا(؟!) می دانستند و برای خویش شخصیتی ربّانی و الهی قائل بودند. آن چنان بخت و اقبال ناشی از کشورگشایی، چپاولگری و استثمار مردم و ایجاد نظام طبقاتی مغرورشان ساخته بود که خودخواهی و استبدادشان به اوج رسیده و به اموال، کاشانه و حتی آبروی مردم، به دیده طمع می نگریستند و در عصیان، طغیان و سرکشی بر حضرت باری تعالی آن چنان گستاخ شده بودند که برای حیثیت انسانی هیچ ارزشی قائل نبودند و یک بار به رئیس گارد ویژه خود فرمان دادند که تمام زندانیان که در محبس های تاریک و خوفناک بسر می برند و بالغ بر سی هزار نفر بودند، هلاک نمایند.
در پس این طغیانگری های دروغین آنقدر سرکشی کردند که خود را همپایه یزدان با وجودی آسمانی و واجب الاتباع تصور کردند. در تمامی مسایل کشوری تا جزیی ترین مسایل زندگی افراد خود را فعال مایشاء تصور می کردند و اگر کسی رأی و نظری بر خلاف آنان ارائه می داد زیر ضربات شکنجه او را از بین می بردند. خزانه مملکتی با خزینه این کسراها یکی بود و بدون احساس کوچک ترین دلهره و تردیدی اموال کشور ا در بزم، رزم،شراب و شب های عیّاشی و ناخویشاوندی خویش می خوردند و دم فرو نمی آوردند. ایران سرزمینی بود که تبعیض و اختلاف و برتری طلبی را به وسعت همه عصبیّت ها ابراز می داشت. گستاخی را بدانجا رسانیدند که هزاران غلام رومی و چینی را در ردیف چهارپایان در می آوردند که همه از اموال خسرو بودند. فقر آن چنان شدت یافت که دهقانان در خیل سپاهیان به دشمن حمله می بردند تا شاید از غنایم شاهنشاه بهره ای ببرند. حکومت موبد موبدان، هیربد هیر بدان و مغ مغان بر مردم، تمامی این سرزمین را در تاریکی پلید فرو برده بود.
این جاهلیت به اعراب و ایرانیان منحصر نمی گشت و رومی ها نیز اوضاع رنج آوری داشتند زیرا ساکنان قلمرو مذکور از هیچ گونه حقوق مدنی یا امتیازات سیاسی و اجتماعی برخوردار نبودند و چنین اموری در انحصار اغنیاء و یا در تیول طبقات روحانی کلیساها بود. بخش اعظم مردم یا برده بودند یا چاکر. به بردگان همچون حیوانات غذا می دادند و در این حال پا در زنجیر داشتند و دست در دستبند و بازنجیری که از قلاده ای به قلاده دیگر اتّصال داشت، به یکدیگر بسته شده بودند. مردان، زنان و کودکان را با لباسی کهنه و پای برهنه به اطراف می کشانیدند، صاحبان قصرها و اسقف های کاخ نشین و کشیش های صومعه دار هیچ پروایی از رنج و آلام مردم، به خود راه نمی دادند و اصولاًتعالیم کلیسا با رهایی نژاد بشر از قانون جنگل مغایرت داشت.(4)
بین ایران و روم جنگ های ممتد و خونینی در گرفت. برای مدت کوتاهی ایالات آسیایی بیزانس (روم شرقی) و نیز مصر به تصرف ایران درآمد. ساسانیان چنان ویرانی در سوریه بوجود آوردند که آثارش تا یک قرن باقی بود.پاره ای از نواحی آسیای صغیر(ترکیه کنونی) در یورش پادشاهان ایرانی، به استانبول، آسیب فراوان دید. امّا همین که امپراتوری هراکلیوس(اولین قدرت روم شرقی) به حکومت رسید، بیزانسی ها با همکاری متّفقان خود، یعنی خزرها، مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار دادند و ویرانی های خوفناکی به بار آوردند. این نبردهای خونین موجب پدید آمدن آشفتگی های داخلی و سقوط خسرو دوم ساسانی گشت در عین حال امپراتوری روم را ضعیف نمود.(5)
طلوع صُبح صادق
ناگاه در دل زمین زلزله افتاد، سینه خوش رنگ دریا، جوشیدن گرفت، دشت ها تکان خوردند، کوهها برخود لرزیدند، طاق مدائن شکاف برداشت و بت هایی که از سقف دیوار خانه کعبه آویخته شده بود، فرو ریختند، آتشکده فارس به خاموشی و سردی گرائید در روم بادهای وحشت انگیزی درگرفت، کاخ خسروها و قیصرها دچار آشفتگی شدند.انقلابی شگرف، تحولی محسوس و زمزمه ای هیجان انگیز آرامش شب را در هم شکست این دگرگونی های بزرگ که به چشم مردمانی بصیر و بینا معنا داشت، سنگ بنای حادثه ای مهم، جاویدان، ملکوتی، خدایی و معنوی را نوید می داد.
رویداد بزرگ مذکور چشمه پر بهره رستگاری و فضیلت را بر کشتزار جهانیان جریان داد سحرگاهان روز جمعه هفده ربیع الاول سال عام الفیل 570 میلادی به وقوع پیوست، نوزادی فرخنده دیده به جهان گشود که در تاریکی های وحشت آور جهان، فروزش برانگیخت که انجلای ژرف ترین واصیل ترین جهش های علمی و معرفتی را در بر می گرفت.
و برای همیشه غشاء نادانی، ناتوانی، کژی و کاستی را درهم درید. این نور به هنگام، بر دامن زنی پاک سرشت یعنی حضرت آمنه بدرخشید و بر جهانیان پرتو افکند.
این طفل نورسته که فرزند عبداللّه و نام محمّد را برایش برگزیدند هنوز بر گهواره اش آرام نگرفته بود که دنیا را چون گهواره ای به حرکت درآورد.
خورشید تابناک محمّدی که از افق مکّه و سرزمین حجاز طالع گشت، با ولادتش اتفاقات تحیّر آوری به وقوع پیوست که از همان ابتدا خدایان باطل را نفی می کرد و نور توحید را تجلّی می ساخت با ولادتش علم کاهنان و سحر ساحران باطل گشت و ندای: جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا(6) در میان زمین و آسمان پیچید.
او چون گلی معطّر به قدرت الهی در صحرایی خشک رویش خود را آغاز کرد تا بتدریج کویر تفتیده دل ها و لجن زار متعفن جان ها و محیط آلوده آن روز و نه تنها آن ایّام را بلکه واپسین نفس های روزگار را با نسیم خوشبوی دین و مکتب مقدسش عطر افشانی نمود.
این همان نوری بود که در ظلمت بشر تابید تا دنیای تباه و آشفته و پریشان را به سوی سعادت و افتخاری که جامع ترین، کامل ترین و استوارترین دین ها و آیین، ترسیم می نمود، رهبری کند.
این بزرگ مرد که در همان اوایل زندگی پدر و مادر را از دست می دهد در میان مردمانی سنگدل مراحل رشد را سپری می نماید امّا قلبی دارد لبریز از مهر و محبت، عطوفت و رأفت، به یتیمان و فقیران کمک می کند و نسبت به تمامی مسافران و از راه ماندگان میهمان نواز است. اجازه نمی دهد به کسی صدمه ای و لطمه ای واردشود و رنج دیگران را به جان می خرد. با وجود آن که در میان اشخاص بت پرست و مشرک، زندگی نموده ولی آن چنان روح بزرگ و والایی دارد که در زمین و آسمان ها هیچ کس را جز اللّه شایسته پرستش نمی داند و در برابر هیچ مخلوقی سر تعظیم و تسلیم فرود نمی آورد.
پانزده سال تمام، بیابان های خشک را در پیش می گرفت و در کوه حراء که قلّه اش همچون مخروطی در شمال شرقی مکّه، بر قلب جهان اسلام، سر بر افراشته است، همانجاکه ابراهیم، اسماعیل خود را به قربان گاه آورد، معتکف گشت و در برابر جایگاه خلیل اللّه ندایش را که هنوز در گوش زمان طنین انداز است، با گوش جان می شنود، آن برگزیده پیامبران بیابان های حجاز و خارهای صحرایی گرم را در می نوردد تا در غار حرا به تفکر نشیند و با خدای خویش راز و نیاز کند و وجود خویش را برای دریافت انوار وحی و ارتباط با فرشته الهی مهیا نماید. اندیشه ای متعالی که در برابر تفکر زمان غریب است، ناگهان عظمتی معنوی و ابهتی ملکوتی را در وجود خود حس می کند، نوعی استوار و پایداری در گامهای خویش می یابد و لحظه ای که از کوه سرازیر می گردد، بشریت را در آستانه تحوّلی سترگ قرار می دهد.
در هر گامی که پیش می نهد سیاهی ها، دردها و آلام انسان را درهم می پیچد و بر هم می لرزاند و با دست آوردی از وحی با نیرویی از ایمان و رسالتی آسمانی، برای محو آلودگی ها، بت پرستی ها، جهالت ها و ستم ها آماده می شود. ابرقدرت های زمان و جهان در برابر پیام نورانی این رسول راستین خداوند و خاتم انبیای الهی برخود می لرزند و در موجی از هراس و بیم قرار می گیرند.
جاهلیت تثبیت شده در قلمروهای گوناگون در رویارویی با نیروی معنوی این وجود با برکت راه زوال را طی می کند، نیرنگ ها، زورها و تزویرها همه خنثی می شوند، زور مداران و جاهل سازان و جهل پروران به تکاپو می افتند و تمامی خودخواهی و چپاولگری ها در معرض بیان بنیان براندازی که در کلامش جاری و ساری است، به شکست در می آیند.
مخالفان و دشمنان همچون علف های هرز در این گلستان می رویند و فتنه ها و فریب ها که عامل بزرگ کسانی است که خود را در خطر رسوایی و فضاحت می بیند، در اندیشه هایی جامد و نقشه هایی پلید شکل می گیرند.
امّا محمّد(ص) که به معنی ستوده است و تا آن روزگار کسی را به این عنوان نخوانده اند و بعد این نام برگزیده خدا بود و در کتب آسمانی قبل به او اشارت و بشارت می رفت به تلاش خود ادامه داد و به عنوان شخصیتی برجسته و مقدّس که تمام برتری های انسانی و امتیازات معنوی در پیکر پاک و جانش مندرج است و به صورت ممتازترین پدیده آفرینش در پهنه جهان، برای رهنمود آدمیان و هدایت انسان ها حرکت مهم خود را پی گرفت.
همان وجودی که جایگاهش بهترین و برترین ویژگی ها را دارد و قرآن درباره اش می فرماید: ما کان محمدٌ ابا احد من رجالکم ولکن رسول اللّه و خاتم النبیین؛(7) خداوند او را اسوه ای حسنه و دارای خلقی عظیم دانسته است: لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنه(8) و انّک لعلی خلق عظیم.(9)
و امام سجاد(ع) در وصفش فرموده است: خدایا پس رحمت بر محمد فرست، امین تو بر وحیت و برگزیده ات از آفریدگانت و پسندیده ات از بندگانت، رهبر رحمت و قافله سالار خیر و برکت.
برای اجرای فرمان تو جان خویش را به سختی انداخت و در راه تو بدنش را آماج تیرهای آزار ساخت و در دعوت به سوی تو، با خویشان خود در افتاد و برای خشنودی تو با قبیله خویش کارزار نمود و در راه احیای دینت رشته خویشاوندی خود را گسیخت و نزدیک ترین بستگانش را به دلیل اصرار بر انکار تو، از خود دور کرد و دورترین مردم را برای این که آیین تو را پذیرفت به خویش نزدیک ساخت و برای تو با دورترین مردم دوستی اختیار کرد و با نزدیک ترین آنها مخالفت ورزید و جان خویش را در رساندن پیام تو، فرسوده ساخت.(10)
نجات بشریت
آری رسول اکرم(ص) طلوع کرد و مفهوم حقیقی خداپرستی و معنای کامل دین را روشن و آشکار نمود، چهل بهار را سپری کرده بود که به مقام با عظمت رسالتی آسمانی نائل آمد، هنگامی که در دل شبی تیره آن درس ناخوانده و مکتب ندیده، ناگهان از شنیدن بانگ یا محمد(ص) و سپس فرمان «اقرأ» که آغاز وحی بود به سختی تکان خورد، موجی نورانی از بیکران اقیانوس الوهیت برخاست و سینه آن
وجود با عظمت را بشکافت و جام جانش را سرشار از معنویت نمود به همین دلیل قرآن می فرماید: الم نشرح لک صدرک.(11) از آن پس سفیر وحی بطور متناوب و در مناسبت های مقتضی می آمد و آیاتی را بر قلب مبارکش نازل می نمود. پیامبر در چهارمین دوره از زندگی پرثمر خویش لیاقت دریافت وحی را به دست آورد و از این رهگذر فرهنگ و معارف و معنویتی را نه تنها بالاتر از اوضاع فکری جامعه ای که در آن می زیست، بنیان نهاد بلکه مکتبش بر تمامی مذاهب و آیین ها و اندیشه ها برتری یافت.
در آغاز خویشاوندان را به پرستش آفریدگار فراخواند، آن گاه مردم مکه و جزیرة العرب را به سوی یکتاپرستی دعوت کرد و سرانجام نبوت و رسالت خویش را جهانی اعلام نمود.
در مکّه مشرکان که وخامت اوضاع خویش را درک کردند، با تمام نیرو نگهداری عقاید باطل، سنن جاهلی و افکار موهوم را پی گرفتند و برای خاموش نمودن و خنثی کردن ندای آزادی بخش اسلام به دشمنی و مقاومت سرسختانه با پیامبر اعظم(ص) روی آوردند.با مسلمانان به وحشیانه ترین وضع رفتار نمودند و آنان را به جرم حق گویی و روی آوردن به توحید، به بند کشیدند. به راستی پیامبر چه مقصدی داشت و اینان چه کردند. رسول خدا می خواست با آیین الهی آدمی را از حجاب های خود که چون تار عنکبوتی اطراف خویش تنیده بود برهاند و او را از قفس هوس ها، جنایت هاو قساوت ها نجات دهد، دل ها را به نور ایمان بیاراید، دلش از هرگونه آلودگی و رذالت پاک گردد و از او انسانی بسازد که شایستگی خلیفه اللهی را بدست آورد قرآن می فرماید: «هو الّذی ینزّل علی عبده بینات لیخرجکم من الظلمات الی النور و انّ اللّه بکم لرؤف رحیم و ما لکم الّا تنفقوا فی سبیل اللّه و للّه میراث السموات و الارض.؛(12) و مالکم لاتؤمنون باللّه وبالرّسول یدعوکم لتؤمنوا بربّکم و قد اخذ میثاقکم ان کنتم مؤمنین.(13)
در مکه لحظات سختی برای پیامبر و یارانش آغاز می گردد و لذا آن فرستاده الهی تصمیم می گیرد هجرتی مهم را آغاز کند و سپس رهسپار مدینه می گردد و در این شهر از کانونی عبادی یعنی مسجد بنایی را بنیان می نهد که برادری، برابری، اخوّت و صفا را در میان اقوامی که بر پایه های عصبیت زندگی می کردند، برقرار می سازد و بدین گونه انوار توحید را در سطحی فراگیر منتشر می نماید.
سرانجام خاتم رسولان الهی در برابر آن همه تیرگی و جهالت برپا خاست و حرکتی عظیم و سراپا رنج و دشواری را آغاز کرد و با تحمّل سختی های فراوان ارکان فرهنگ منحط و عقب مانده جزیرة العرب را درهم ریخت و کاخ فرهنگی جدیدی را تأسیس نمود. در مدتی کوتاه از اشخاصی که بویی از اندیشه و معرفت نبرده بودند انسان هایی ساخت که به گواهی تاریخ، پرچمدار فرهنگ و تمدن در سراسر جهان و در گستره تاریخ شدند. از نظر مورخین این تحوّل بنیادی و پرشکوه بیشتر به یک معجزه شباهت داشت تا یک پدیده تاریخی. جواهر لعل نهرو پس از بررسی این پدیده حیرت آور نوشته است:
شگفت انگیز است که این نژاد عرب که در طول قرن های دراز انگار در خفتگی بسر می برد و ظاهراً از آنچه در سایر نواحی اتفاق می افتاد برکنار و بی خبر بود ناگهان بیدار شد و با قدرتی شگرف دنیا را زیر و رو ساخت. سرگذشت اعراب و داستان این که به سرعت در آسیا و بخشی از اروپا و آفریقا فرهنگ و تمدنی عالی و بزرگبوجود آوردند یکی از شگفتی های تاریخ بشری است. نیرو و فکر تازه ای که آنان را بیدار ساخت و ایشان را از اعتماد به نفس و قدرت سرشار ساخت، اسلام بود و این دین توسط حضرت محمد(ص) آورده شد. اسلام پیام برادری و برابری را برای اتمام کسانی که مسلمان می شدند، همراه داشت بدین قرار یک نوع عدالت اجتماعی برای مردم بوجود آورد.(14)
با طلوع اسلام در اندک مدّتی نفرت های عمیق و چندین صد ساله به الفت تبدیل شد و غارت و آدم کشی جای خود را به گذشت، ایثار و برادری و مواسات داد. وقتی مهاجرین از مکه به مدینه مهاجرت نمودند، انصار یا مسلمانان مدینه آنان را در خانه و زندگی خویش شریک نمودند حتی کسانی که بیش از یک اتاق نداشتند با پرده ای آن را به دو قسمت تقسیم نمودند، در نیمی از آن خود و در نیمی دیگر خانواده ای از مهاجرین را اسکان دادند، در جامعه جدید التأسیس تعصبات قومی و نژادی جایی برای خود نداشت. بلال حبشی، صُهیب رومی و سلمان فارسی زندگانی صمیمانه ای با دیگر مسلمانان داشتند، جهل و دوری از تفکر جای خود را به سواد آموزی و فراگیری علم داد.
رسول اکرم(ص) فرمان داد که هر یک از اسرای جنگی که ده نفر از مسلمانان را خواندن و نوشتن بیاموزد آزاد است. در جامعه ای که داشتن دختر ننگ و عار به شمار می رفت و عدّه ای فرزندان دختر را زنده به گور می نمودند، پیامبر دست دخترش را بوسید و فرزند اناث را موهبتی الهی معرفی کرد و بدین ترتیب زنان هویت و شخصیت اجتماعی بدست آوردند و از زیر بار
حقارت، ستم و ذلت کمر راست کردند و به حقوق از دست رفته خود رسیدند.
بت پرستی و خرافه پرستی جای خود را به خداپرستی داد. پراکندگی به یگانگی و خشونت به عطوفت مبدّل شد و بدین گونه جاهلیت عرب در فرهنگی پیشرفته و عالی ذوب شد و از میان رفت و کمالات معنوی و انسانی جایگزین آن شد. نظام طبقاتی فرو ریخت و همگان در برابر قانون ازحق مساوی برخوردار شدند. در جامعه ای که گرفتار اشرافیت بود و مردم زحمت کش خوار و حقیر شمرده می شدند پیامبر اکرم(ص) دست کارگری را بوسه زد و به افسانه تفوق نژادی و فرقه ای و اشرافی خاتمه بخشید و بدین ترتیب تمام امتیازات موهوم قبیله ای، طبقاتی و غیره از میان رفت و جای آن را تقوی و فضیلت های ایمانی و اخلاقی گرفت، قرآن می فرماید:
«انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم؛(15)نزد خداوند کسانی گرامی ترند که پرهیزگارترند.»
کسانی که جز به خود و منافع شخصی فکر نمی کردند چنان متحوّل شدند که برای جهاد در راه خدا بر هم سبقت می گرفتند. قرآن کریم حال کسانی را بیان می کند که چون به علت نبود امکانات، موفق به شرکت در جهاد نمی شدند با چشمانی غرق در اشک از خدمت پیامبر بر می گشتند.(16)
رویش علمی و فرهنگی
اسلام به عنوان یکی از پویاترین ادیان الهی و آسمانی خصلت های برجسته ای برای هدایت جوامع بشری و نجات ملل از فلاکت و زبونی دارد، تلألو امواج نورانی تمام قلمروهای جهان را در بر می گیرد و در هرجای این کره خاکی می توان نشانه ای از این لطف الهی و فیض خداوندی را یافت. دل های بسیاری ازافراد برای اسلام و قوانین انسان ساز آن می تپد، این آیین حدود معنوی فراتر از محدوده جغرافیایی و مکانی دارد، حتی اشخاص بسیاری بر خلاف آن که دارای دینی جز اسلام هستند این مکتب هدایت گر را می ستایند و با کرنش در برای خدای یکتا از اشرف مخلوقات و آورنده این دین یعنی حضرت محمّد(ص) به نیکی و عظمت یاد می نمایند. معنویت نهفته در اسلام راستین چون چشمه زلالی است که جان های تشنه از چشیدن جرعه های آن، ترّنم حیات می یابند و بارقه امید و زندگی را چون مهری تابان شمع ره می کنند تا آسمان جانان برسند.
اسلام پس از ظهور و در شبه جزیره عربستان مراحل رشد و گسترش خود را با ایده ای پویا و مقصدی مقدّس و عالی در جهت آزادی انسان ها از قید تمام غل ها و زنجیرها، آغاز کرد و البته رشدی قابل توجه داشت.
تأثیر اسلام محدود به مرزهای جامعه عرب یا حتی کشورهای اسلامی آفریقا و آسیا نشد بلکه از طریق اثر گذاری فرهنگی مشرق زمین در کشورهای غربی، جوامع اروپایی را تحت تأثیر قرار داد.
همان موقعی که ایران دچار خودکامگی و استبداد پادشاهانی بود که خود را از نژاد خدایان می شمردند اسلام به ایران راه یافت و مردمان رنج کشیده از تبعیض های شدید کسراها و خسروها به استقبال آن شتافتند. اسلام این تفکر باطل را که شاهان ایرانی نژاد آسمانی دارند برای همیشه ریشه کن ساخت و بر مبنای دانش و پاکی، تقوا و فضیلت، نظام طبقاتی این سرزمین را دگرگون نمود. بر تمام خرافات، موهومات و جهالت هایی که به نام مذهب تبلیغ می شد خط بطلان کشید.
خداپرستی را جانشین آتش پرستی و خورشید پرستی قرار داد و تشتت افکار جای خود را به وحدت عقیده داد در نتیجه استعدادهای ایرانی در دوره اسلامی، به سرعت شروع به شکوفا شدن کرد و ایران اسلامی پیشتاز دانش و فرهنگ در جهان شد. در این سرزمین و در دامن فرهنگ اسلامی شخصیت هایی پرورش یافتند و به جامعه بشری عرضه شدند که بی نظیر و کم بدیل بودند. صدها متفکر چون ابوعلی سینا، فارابی، زکریای رازی،
ابوریحان بیرونی و...که فرهنگ بشری مدیون آنان است. حال آن که قبل از اسلام چنین نمونه هایی به چشم نمی خورند از این رو می توان گفت که با ورود اسلام در ایران، انقلاب عمیقی در ارکان زندگی مردم به وقوع پیوست و از لحاظ علمی و فرهنگی شور و هیجان زایدالوصفی در آنان پدید آمد. (17)
سهم اسلام در فرهنگ و تمدّن جهان امروزه چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد. کتاب های فراوانی از سوی محققان مسلمان و غیر مسلمان در این زمینه تألیف گردید.
یکی از محققین اروپایی می گوید: تمدن اسلامی به قدری که در مشرق تأثیر بخشید در مغرب نیز همانقدر مؤثر واقع شد وبدین وسیله اروپا داخل در تمدن گردید و اثر این تمدن در قسمت علوم، ادبیات و اخلاق بی حد و حصر بوده است.
آثار این حرکت نوپایی که از جزیرة العرب که در آرامش الهام بخشی صورت گرفت، جهان را از خود برخوردار ساخت و در پی ایجاد رابطه فکری و تمدنی با اروپا، واکنش بسیار نیرومندی در گستره جهان و ازجمله در اروپایی که گرفتار تحجر و تاریک اندیشی بود، ایجاد کرد و روشنگران و فرهیختگانی را در این قاره برانگیخت که به شدت در برابر جمود و جاهلیت استوار ماندند و ایستادگی کردند. البته این متفکران به مسیحیت سنتی پای بند نماندند و طی روندی دشوار و کارزار بسیار سختی، پرچم اومانیسم را برافراشتند و در لوای آن به دوره علمی منحصر به فردی گام نهادند که در واقع مقدّمات رنسانس در آن فراهم آمد. بدین ترتیب پایه های اروپای متمدن امروزی ریخته شد.
فتوحات مسلمانان و گسترش مرزها، تولد علم و اندیشه و معرفت را در قلمروهای گوناگون به همراه داشت که تا قرون معاصر به طول کشید. دانشوران مناطق مختلف در تمامی شاخه های علمی به گسترش دانش روی آوردند. افراد متفکّر مورد حمایت حاکمان قرار می گرفتند و از حمایت های مالی تحت عنوان وقف و سایر امور خیریه بهره مند می شدند. مذهب نه تنها مانعی برای معارف و علوم به شمار نمی رفت بلکه مشوّق اهل علم بود و قلم دانشمندان را از خون شهیدان برتر می دانست.
بذرهای عظمت
بزرگ ترین اعجاز اسلام و رسول اکرم(ص) این است که از مردمی که با آداب و رسوم جاهلی خو گرفته اند، انسان هایی بسازد که پای بر سر تمام سنت های موهوم قبلی بگذارند و در طریق جدیدی گام بگذارند که از هر حیث برایش نو و تازه است.
از آنجا که امکان داشت این جامعه نوپا دوباره به رسوم قبلی بازگردد، ضرورت ایجاب می کرد پس از رحلت پیامبر کسی زمام امور را بدست گیرد که از هر نظر شایستگی کامل را برای رهبر در خود فراهم ساخته بود. همان کسی که در خانه پیامبر رشد یافته و دست پرورده او بود و نزد رسول اکرم(ص) محبوبیتی بسزا داشت و بیش از همه صحابه با اسلام و نبی اکرم پیوستگی دیرین داشت و پیامبر در چندین مورد موقعیت بی نظیرش را مورد تأکید قرار داد، همان انسان کاملی که همه جا شرط برادری و دوستی را با آخرین فرستاده الهی به جای می آورد و لحظه ای از یاری و حمایتش دست برنمی داشت. او همدم پیامبر در روزهای تنهایی و یاورش در سختی ها و خطرها بود و در مقام علمی اش پیامبر فرمود: انا مدینة العلم و علی بابها:من شهر دانشم و علی دروازه آن.
در 28 صفر سال یازدهم هجری به دنبال 23 سال تلاش بی وقفه در تأسیس امت اسلامی رسول خدا(ص) چشم از این جهان فرو بست، اگر چه حضرت علی(ع) در روز غدیر خم به عنوان جانشین واپسین پیامبر توسط حضرت محمد(ص) تعیین گردید، امّا بنابر عللی آن حضرت قریب 25 سال از اداره و رهبری جامعه اسلامی برکنار ماند و امام در این ایّام نقش ناظری مراقب را داشت و حضورش از بسیاری تحریفات کاست، حضرت علی در سال 35 هجری در رأس امت اسلامی قرار گرفت: آن حضرت در ایام زمامداری روش پیامبر را به کار بست و غالب تغییراتی را که پس از آن نبی اکرم اشکار شده بود به حال نخستین باز گردانید.(18) آن حضرت در اولین روزهای خلافت فرمود آگاه باشید گرفتاری که شما مردم هنگام بعثت داشتید امروز دوباره به شوی شما بازگشته و دامن گیرتان شده است، باید درست زیر و رو شوید.(19)
امّا آنان که منافعشان به خطر افتاده بود بنای مخالفت را نهادند و جنگ های خونینی را برپا کردند، طلحه و زبیر جنگ جمل را ترتیب دادند و معاویه که طمع در خلافت داشت جنگ صفّین را به راه انداخت و سرانجام خوارج غائله نهروان را به وجود آوردند.(20)
بدیهی است اگر جهان اسلام از وجود مبارک حضرت علی(ع) از همان زمان رحلت نبی اکرم(ص)، بهره برده بود و شرایطی فراهم می آمد تا امت مسلمان عترت پیامبر را رهبر سیاسی و اجتماعی خود قرار می داد وضع بهتری داشت و گرفتار برخی نابسامانی ها و آشفتگی ها نبود.
مسلمانان با تعلیمات اسلام و ایمان به حیات جاوید، موفق شدند تا مدت ها در برابر حکومت های فاسد طبقاتی مقاومت نمایند و به پیشروی و فتوحات خود ادامه دهند و تا زمانی که آثار عظمت فوق العاده روح مؤسس بزرگ اسلام مانع برگشتن تعصّبات جاهلی بود، این دین جهانگیر نیروهای مخالف را به زانو درآورد و در اقصی نقاط عالم بر قوت و برکت خود افزود. ولی این ها ظاهر اسلام بود و با خانه نشانیدن حضرت علی(ع) یعنی تنها کسی که دنباله رو، روح و فکر حضرت محمد(ص) بود و با کنار ماندن چنین پیشوایی خلافت اسلام به صورت سلطنت عربی و موروثی به سبک حاکمان ایرانی و رومی تغییر شکل پیدا کرد.(21) به علاوه بر اثر این محرومیت دنیای مسلمین دچار تجزیه و تفرقه گردید.
-----------------------------------
پی نوشت ها:
22. به نقل از روزنامه های رسمی کشور، 14/1/1386.
23. سوره تکاثر، آیات اول و دوم.
24. نهج البلاغه، فرازی از خطبه 221.
25. روح اسلام، امیر علی، ترجمه ایرج رزاقی و محمد مهدی حیدر پور، ص 250 ـ 249.
26. فرهنگ و تمدن مسلمانان، و...و...بار تولد، ترجمه علی اکبر دیانت، ص 23.
27. سوره اسراء، آیه 81.
28. سوره احزاب، آیه 40.
29. همان، آیه 21.
30. سوره نون و القلم، آیه 4.
31. صحیفه سجادیه، دعای دوم.
32. سوره انشراح، آیه اول.
33. سوره حدید، آیه 9 و 10.
34. همان، آیه 8.
35. نگاهی به تاریخ جهان، جواهر لعل نهرو، ترجمه محمود تفضّلی، ص 318 ـ 317.
36. سوره حجرات، آیه 13.
37. نک: سوره توبه، آیه 92.
38. بنگرید به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، به قلم استاد شهید مرتضی مطهری.
39. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 15 ـ 14.
40. نهج البلاغه، خطبه 16.
41. مروج الذهب، مسعودی، ج 2، ص 415.
42. حماسه غدیر، گردآوری و نگارش محمد رضا حکیمی، ص 493 ـ 492.
پدید آورنده : غلامرضا گلی زواره ، صفحه 41 پاسدار اسلام :: آبان 1386، شماره 311
|