نویسنده :مهدي مهريزي، آشنايي با متون حديث و نهج البلاغه، ص 159
يكي از پرسشها درباره كتاب نهج البلاغه اين است كه سيد رضي اسناد خطب و رسائل را ذكر نكرده، از اين رو اعتبار آن با ترديد مواجه است. لذا برخي ميگويند نهج البلاغه كتابي است مرسل و قابل استناد فقهي نيست و سخناني از اين دست.[1]
پژوهشگران عرصه نهج البلاغه كوششهاي عالمانه و ارجمندي را در پاسخ اين پرسش به انجام رساندهاند، آنان مصادر نهج البلاغه را پيش از رضي و پس از آن استخراج كرده و نشان دادهاند.
در اينجا اين تلاشها به اجمال معرفي ميشود:
1. استناد نهج البلاغه، نوشته امتياز علي خان عرشي، وي نخست به چگونگي جمع آوري نهج البلاغه و اثبات استناد كلمات نهج البلاغه به حضرت امير مباحثي را مطرح ميكند و از پارهاي شبهات، كه نهج البلاغه را به ديگران منسوب ميكند، پاسخ ميگويد، پس از آن مدارك نهج البلاغه را از منابع شيعي و سني كه پيش از سيد رضي نگارش شده، معرفي ميكند.
اين كتاب توسط آقاي سيد مرتضي آيت الله زاده شيرازي، به فارسي ترجمه شد و انتشارات اميركبير در سال 1362 آن را به چاپ رساند.
2. اسناد و مدارك نهج البلاغه، تأليف محمد دشتي، در اين كتاب 283 مصدر براي نهج البلاغه ذكر شده و به ترتيب نهج البلاغه، مصادر و مأخذ كلام حضرت را نشان ميدهد.
اين كتاب جلد چهارم از مجموعه هفت جلدي آشنايي با نهج البلاغه است كه مؤلف تحرير كرده است.
3. مصادر نهج البلاغه البلاغه و اسانيده، تأليف سيد عبدالزهراء الحسيني، اين كتاب كه در چهار مجلد چاپ شده مصادر نهج البلاغه را به چهار بخش تقسيم ميكند:
الف) مصادري كه قبل از سال 400 قمري تأليف شده و الان نيز در دسترس است.
ب) مصادري كه قبل از نهج البلاغه تأليف شده امّا با واسطه از آن نقل شده است.
ج) مصادري كه پس از سيدرضي نگارش شده ولي سخنان حضرت را با اسناد متصل نقل كرده، كه در آن طريق سيد رضي قرار ندارد.
د) مصادري كه پس از سيد رضي تأليف شده و كلام حضرت را متفاوت از آنچه در نهج البلاغه آمده، نقل كرده است.
نويسنده از 114 مصدر نام برده و بدان ارجاع داده است. مؤلف نيمي از جلد يك و پنج را به كلياتي پيرامون نهج البلاغه و سيد رضي اختصاص داده است. روش وي دراين كتاب چنين است كه متن نهج البلاغه را ذكر ميكند، واژهها و لغات مشكل را توضيح ميدهد، سپس مصادر آن را نشان داده و اگر شروح مستقل داشته باشد متذكر ميگردد.
4. مدارك نهج البلاغه و دفع الشبهات عنه، هادي كاشف الغطاء (مكتبه الاندلس، بيروت) اين كتاب به همراه كتاب ديگر مؤلف ، يعني مستدرك نهج البلاغه به چاپ رسيده است.
نويسنده ضمن نقد و بررسي پارهاي از شبهات در انتساب نهج البلاغه، مصادر برخي از كلمات حضرت را نيز نشان داده است.
5. بحثي كوتاه پيرامون نهج البلاغه و مدارك آن، رضا استادي.
6. العذيق النضيد بمصادر ابن ابي الحديد في شرح نهج البلاغه، عز الدين ابي حامد عبدالحميد المدائني البغدادي (586 ـ 656 ق) (مطبعه العاني، بغداد، 1987 م ـ 1407 ق).
7. استاد حسن زاده آملي از كساني است كه بر اين امر همت گمارده، ايشان در مقدمه كتاب انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه فرموده است:
اين كمترين بسياري از مأخذ و مدارك نقل نهج البلاغه را از جوامع روايي وكتب سير و غزوات و مجموعهها و سفينههاي علمي تحصيل كرده است، و اهتمام كلي اين بود كه منابع نقل قبل از جناب رضي و نهج البلاغه باشد و شايد در حدود دو سوم مدارك آن به دست آمده باشد و قسمتي از آنها در مواضع مختلف تكمله منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه كه در پنج جلد تدوين و تنظيم شده و به طبع رسيد به مناسباتي ذكر شده است.[2]
6. در كتاب «المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه» بخشي اختصاص يافته به ذكر مصادر، در آن جا به ترتيب نهج البلاغه مصادر و مآخذ خطب و رسائل معرفي شده است.[3]
با وجود اين مصادر و مآخذ ديگر جاي اين گونه پرسشها، نيست گذشته از آن كه محتواي بسياري از خطب و رسائل و حكم، شاهد صحت صدور آنها است.
در پايان اين مبحث زيبنده است سخن ابن ابي الحديد پس از نقل خطبه ابن ابي اشحماء عقلاني ايراد شود. وي ميگويد اين خطبه كه زيباترين خطبه اوست با تكلف همراه است و اين را بدان جهت گفتم كه گروهي به نهج البلاغه خُرده گرفته.
لان كثيراً من اهل الهوي يقولون ان كثيراً من نهج البلاغه كلام محدث صنعه قوم من فصحاء الشيعه و ربما عزي بعضه الي الرضي ابن الحسن و غيره و هولاء قوم اعمت العصبيه اعينهم فضلوا عن النهج الواضح و ركبوا بينات الطريق ضلالاً و قله معرفه باساليب الكلام و انا اوضح لك بكلام مختصر ما في هذا الخاطر من الغلط.
سپس ميگويد:
يا تمام نهج البلاغه را جعلي ميدانند يا بعضي از آن، احتمال اول به ضرورت باطل است زيرا برخي خطب و رسائل انتساب آن به امير المؤمنين قطعي است و اگر گفته شد بعض آن جعل است سخنان ما اثبات ميشود زيرا كسي كه به دقت بنگرد اين مجموعه را داراي يك سبك و سياق ميبيند.
و انت اذا تاملت نهج البلاغه وجدته كله ماءاً واحداً و نفساً واحداً و اسلوباً واحداً كالجسم الذي ليس بعض من ابعاضه مخالفاً لباقي الابعاض في الماهيه و كالقرآن العزيز اوله كاوسطه و اوسطه كاخره و كل سوره منه وكل آيه منه مماثله في المآخذ و المذهب و الفن و الطريق و النظم لباقي الايات و السور و لو كان بعض نهج البلاغه منحولاً و بعضه صحيحاً لم يكن ذلك كذلك.[4]
------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] . علامه اميني، در الغدير، ج 4، ص 193 ـ 198، متعرض اين اشكال و پاسخ آن شده است.
[2] . انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، ص 36.
[3] . المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، ص 1377 ـ 1424.
[4] . شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 325.
منبع:
سایت http://www.balaghah.net
|