كافِر
كـافـِر در لغـت يـعـنـى : پـوشـانـنده حق و حقيقت ، كتمان كننده حقيقت ، بى دين ، ناسپاس ، ظالم ، كشاورز و زارع ، منكر و جاحد. و جمع آن كُفّار و كفَر و كافرون است . (1)
در اصطلاح فقه اسلام ، كسى است كه به دينى غير از اسلام معتقد باشد و يا اگر اسلام اختيار كرده و منتسب به آن شده يكى از ضروريات اسلام را با اينكه مى داند كه از ضروريات است ، انـكـار كـنـد بـطـورى كـه بـرگـشـت انـكـار آن ضـرورى ديـن بـه انـكـار رسالت ، و يا تكذيب رسـول خـدا(ص ) و يـا نـاقـص شـمـردن شـريعت آن جناب باشد و يا از او گفتار و كردارى سر بزند كه اقتضاى كفر او را داشته باشد. (2)
كافران سه گروه هستند: اهل كتاب ، مشركان و مرتدان .
اهل کتاب: جـهـاد بـا اهـل كتاب ، واجب است ، مگراينكه مسلمان شوند يا مقررات جزيه را بپذيرند (كه در اين صورت آنها را اهل ذمّه مى گويند). (3)
مشركان : يعنى كسانى كه براى خداوند شريك در نظر گرفته اند. (4)
شـرك داراى مـراتـبـى اسـت : شـرك ذاتـى ، صـفـاتـى ، شـرك در خـالقـيـت ، شـرك در پرستش . (5)
قرآن كريم درباره مشركان مى فرمايد:((يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنَّمَا الْمُشْرِكينَ نَجَسٌ فَلايَقْرَبُوا الْمَسْجِدَاالْحَرامِ ... )) (6) اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد! حق اين است كه مشركان نجسند پس نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند.
(( ... فـَاقـْتـُلُوالْمـُشـْرِكـيـنَ حـَيـْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ اتُوَا الزَّكوةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ، اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ)) (7) مـشـركـان را هر جا يافتيد، بكشيد و اسيرشان كنيد و بازشان داريد و براى [ دستگيرى اشان ] در كـمينگاه بنشينيد. اگر توبه كردند و نمازگزاردند و زكات دادند، راهشان را باز بگذاريد كه خدا آمرزنده و رحيم است .
كَتيبَه
كَتيبَه كه جمع آن كتايب است ، به معناى گروهى از لشگر آمده است .
در اصطلاح امروز، معادل گردان مى باشد. (8)
در جريان جنگ جمل اين گونه نقل شده است :
((وَ لَمـّا عـادَ رُسـُلُ اَمـيـرِالْمـُؤْمـِنـيـنَ(ع ) مـِنْ طـَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ وَ عائِشَةَ بِاِصْرارِهِمْ عَلى خِلافِهِ وَ اِقامَتِهِمْ عَلى نَكْثِ بَيْعَتِهِ ... كَتَّبَ الْكَتائِبْ وَ رَتَّبَ الْعَساكِرْ)) (9)
هـنـگـامـى كـه فـرسـتـاده هـاى امـيـرمـؤ منان على عليه السلام به سوى طلحه و زبير و عايشه ، بازگشتند و گزارش دادند كه ايشان بر مخالفت خود با آن حضرت و نقض بيعت اصرار دارند، حضرت على عليه السلام گردانها را مرتب كرد و لشگرها را بياراست .
همچنين در جريان جنگ صفين مى خوانيم :
((وَ بـاتَ عـَلى عـليـه السَّلام تـِلْكَ اللَّيـلة كـُلّهـا يـُعـبَّى النـّاسَ وَ يـُكـَتِّبُ الْكـَتـائِب )) (10) حضرت على (ع ) شب را به صبح رسانيد، (شب اول ماه صفر كه جنگ صفين در آن ماه آغاز شد) در حالى كه مردم را آماده جنگ و گردانهاى جنگى را مهيّاكرده بود.
كَمين
كمين در لغت يعنى پنهان كردن و مخفى شدن . (11)
در اصطلاح ، يعنى گروهى كه در پناهگاهى خود را پنهان كرده و منتظرند تا دشمن آزادانه (در كمال غفلت ) به آنها نزديك شود و سپس غافلگيرانه بر او حمله كنند. (12)
در آداب جـنـگ آمـده اسـت كـه اگـر بـر اثـر حـمـله مـقـدمـه خـودى بـه نـيـروى دشـمـن شـكـسـتـى حاصل شد، بقيه نيروها بايد در مواضع خود استوار بمانند و همگى با هم و يكباره هجوم نكنند، زيرا ممكن است اين شكست ظاهرى دشمن يك حمله جنگى براى كمين انداختن نيروهاى خودى باشد.
براى اطلاع بيشتر به واژه ((ارصاد)) رجوع شود.
كَيْد
كيد در لغت فريب ، مكر، و نيرنگ . (13)
در اصـطـلاح بـه انـجـام عـمـلى فـريـبـكـارانـه بـراى آسـيـب رسـانـى بـه دشـمـن اطـلاق مـى شود. (14)
خداوند متعال مى فرمايد: (( ... وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لايَضُرُّكُمْ كَيْدَهُمْ شَيْئاً)) (15) اگر شما صبر پيشه كنيد و بپرهيزيد (هيچ ) ضررى به شما از مكر ايشان نرسد ... .
قبل از شروع درگيرى ، نكاتى بايد رعايت شود كه يكى از آنها اين است : فرمانده سپاه اسلام بـايـد بـراى هـر طـايـفـه و سـرزمـيـنـى ، فـرمـاندهى معين كند كه شجاعتر و آگاهتر از همه به نيرنگهاى جنگى دشمن باشد./م
________________________________________
پی نوشت ها:
1ـ فرهنگ جديد عربى ـ فارسى .
2 ـ ترجمه تحريرالوسيله ، ج 1 ، ص 210 ـ 211 .
3 ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد ، ص 167 ـ 245 ( السرائر ـ قواعد الاحكام ) .
4 ـ المنجد، واژه شرك .
5 ـ مقدمه اى بر جهان بينى توحيدى ، شهيد مرتضى مطهرى ، ص 92 .
6 ـ توبه ( 9 ) ، آيه 27 .
7 ـ توبه ( 9 ) ، آيه 5 .
8ـ فرهنگ جامع نوين .
9 ـ الحمل ، ص 319 .
10 ـ وقعه صفين ، ص 203 .
11 ـ فرهنگ جديد عربى ـ فارسى .
12ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد ، ص 312 .
13 ـ فرهنگ جديد عربى ـ فارسى .
14 ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد، ص 315.
15 ـ آل عمران (3)، آيه 120
|