1. مفهوم فطرت
فطرت در لغت به معناي ابتدا و اختراع(49) و مترادف ابداع، به معناي خلقت بي سابقه است. فِطْرَتْ بر وزن فِعْلَة، مصدر مطلق نوعي است و بر نوع خاص آفرينش انسان متمايز از ساير آفريده ها دلالت دارد.(50)
فطرت در اصطلاح، به معناي نوعي هدايت تكويني انسان در دو حوزه شناخت و احساس است.(51) فطريات عقلي، به قضايايي اطلاق مي شود كه يا بي نياز از استدلال هستند و يا استدلال آنها، همراه خود آنها است و براي درك آنها، نيازي به تعليم و تعلّم نيست.(52) بديهيات اوليه، وجدانيات و فطريات منطقي از اين قبيل اند.
فطريات احساسي، به اميال و گرايش هايي گفته مي شود كه در نهاد انسان وجود دارند و غير اكتسابي مي باشند. ميل به حقيقت جويي، خير و فضيلت، جمال و زيبايي، عشق و پرستش، خلاقيت و ابداع، خداجويي و خداپرستي، نمونه هايي از فطريات گرايشي يا احساسي هستند.
فطري بودن دين، به معناي تمايل فطري انسان به خداپرستي و دين مداري است، و نه به معناي معرفت فطري انسان به خدا و آموزه هاي ديني. به ديگر سخن، فطري بودن دين، از نوع فطريات گرايشي است نه فطريات معرفتي. به اعتقاد استاد شهيد مطهري:مقصود ما از عنوان بالا (خداشناسي فطري) فطرت عقل نيست، بلكه مقصود ما فطرت دل است. فطرت دل يعني انسان به حسب ساختمان خاص روحي خود، متمايل و خواهان خدا آفريده شده است. در انسان خداجويي و خداخواهي و خداپرستي به صورت يك غريزه نهاده شده است. هم چنان كه غريزه جستجوي مادر در طبيعت كودك نهاده شده است.(53) وجود حسّ خداجويي و خداخواهي در نهاد بشر، باعث آن شده است كه انسان هاي بسياري هر يك به گون هاي به منشأ ماوراء طبيعي هستي اعتقاد يابند و بر پايه آن به ديني متناسب با فهم و ظرفيت خود معتقد شوند.
گذشته از پيروان اديان آسماني هم چون اسلام، مسيحيت، يهود و زردشت؛ كه خود را معتقد به تعاليم انبياء الهي مي دانند، پيروان اديان بشري ديگري هم چون برهمايي و هندوئيسم، اعتقاد خود را به كانون ماوراء طبيعي جهان ابراز مي دارند و بر پايه اين اعتقاد، رفتارهاي فردي و اجتماعي را شكل مي دهند.
هر چند بسياري از پيروان اديان الهي و به ويژه اديان بشري، در فهم صفات و افعال خداوند راه را به خطا پيموده اند و به خدايي انسان اعتقاد يافته اند؛ امّا حضور جدّي آموزه هاي اين اديان در صحنه ذهن و زندگي پيروانشان، حكايت از عطش واقعي انسان به فهم مبدأ و منتهاي هستي و تنظيم اعمال خود بر اين پايه دارد.
2. دلايل فطري بودن دين
براي اثبات فطري بودن دين، مي توان از دلايل زير بهره جُست:
2 - 1. وجدان
هر انساني گرايش به خداپرستي و دينداري را در نهاد خود مي يابد و براي يافتن اين احساس، خود را نيازمند استدلال و برهان نمي بيند. انسان ها از هر تيره و نژاد، در هر زمان و مكان و در هر سطحي از آگاهي و شعور؛ ميل به پرستش و كرنش را در مقابل موجودي كه واجد همه كمالات است، در خود مشاهده مي كنند. گرچه در تعيين مصداق اين موجود، گاه انسان به خطا مي رود و صفوف انسان ها از يكديگر جدا مي شود، امّا در اصل گرايش به خداپرستي و خداشناسي، انسان ها مشترك اند و در يك صف قرار دارند.
2 - 2. قرآن
در قرآن كريم، واژه فطرت فقط يك بار به كار رفته است:«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُالْقَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُون؛ پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتي است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده، دگرگوني در آفرينش نيست. اين است آيين استوار، ولي اكثر مردم نمي دانند.» (روم،آیه 30) به اعتقاد استاد شهيد مطهري، موضوع فطري بودن دين براي اولين بار توسط قرآن كريم و در اين آيه مطرح شده است. (54)
آيه ديگري كه بدون استفاده از واژه فطرت، موضوع فطري بودن گرايش به دين را مطرح كرده است، آيه ( ذر ) است:« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِين؛ و (به خاطر بياور) زماني را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت(و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بله، گواهي مي دهيم. (چنين كرد تا مبادا) روز رستاخيز بگوييد: ما از اين غافل بوديم (و از پيمان فطري توحيد بي خبر مانديم).» (اعراف،آیه172)
علاوه بر دو آيه مذكور، آيات فراوان ديگري بر فطري بودن دين دلالت دارند كه به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مي كنيم.(55)
2 - 3. روايات
علاوه بر آيات قرآن، روايات فراواني بر فطري بودن دين دلالت دارند. در روايتي از پيامبر اكرم(ص) آمده است:«كل مولود يولد فهو علي الفطرة و انّما ابواه يهّودانه او ينصرّانه؛ هر مولودي بر فطرت خدايي به دنيا مي آيد و همانا والدين او هستند كه او را يهودي يا مسيحي مي كنند».
از ابتداي تولد انسان، نور فطرت در او تابان است، اما در گذر زمان و در فراز و نشيب زندگي و ايام، چه بسا رو به ضعف گذارد و در پرده غفلت ها و خطاها مستور بماند. انبياء الهي با يادآوري آموزه هاي فطري و زدودن غبارهاي جهالت و غفلت، بر شعله فطرت مي دمند تا دوباره جان بگيرد و به راهنمايي انسان هم چنان بپردازد. اميرمؤمنان، يكي از اهداف بعثت انبياء را يادآوري پيمان فطري انسانها مي داند:«فبعث فيهم رُسُله و واتر اليهم انبيائه ليستأدّوهم ميثاق فطرته و يذكّروهم منسي نعمته؛ خداوند رسولان خود را در ميان آنها فرستاد در حالي كه بين انبياء فاصله مي انداخت تا هركدام به نوبه خود به مردم بگويند پيماني را كه در فطرتشان قرار داده ادا كنند و نعمت الهي راكه فراموش كرده اند، به ياد آورند». (56)
در روايتی از امام صادق(ع)، آن حضرت در گفتگو با شخصي كه گرفتار شبهات شده و از آن حضرت مي خواهد خدا را به او بشناساند، با تكيه بر يافته هاي فطري او پاسخ مي دهند:« اي رسول خدا، خدا را به من بشناسان، زيرا مجادله گران با القاء شبهاتي مرا متحيّر ساخته اند. امام فرمود: هيچ گاه سوار كشتي شده اي؟ شخص گفت:آری. امام: آيا شده است كه كشتي شما شكسته شود كشتي نجات يا شناگر ماهري نباشد تا شما رانجات دهد؟ - آري. امام: آيا قلب تو به چيزي متوجه شد كه بر نجات تو توانا باشد؟ - آري. امام: آن چيز همان خدايي است كه توانا بر نجات است. آن گاه كه منجي اي نباشد؛ و فريادرس است آن گاه كه پناهگاه ديگري يافت نمي شود».(57)
2 - 4. اظهارات انديشمندان علوم تجربي
گذشته از دلايل نقلي و وجداني، سخنان عالماني كه با متد تجربي بر وجود گرايش هاي فطري ديني در نهاد انسان اعتراف كرده اند، دليل ديگري بر وجود اين نوع گرايش ها است. گرچه اين اظهارات در حد دلايل پيش گفته مورد استناد واقع نمي شوند، اما براي كساني كه از دريچه تجربي به مسائل مي نگرند، حائز اهميت است.
ويليام جيمز، روانشناس و فيلسوف آمريكايي در كتاب دين و روان مي گويد:من به خوبي مي پذيرم كه سرچشمه زندگي مذهبي دل است... فرمول ها و دستورالعمل هاي فلسفي و خداشناسي، مانند مطالب ترجمه شده اي است كه اصل آن به زبان ديگري باشد.(58)
انيشتن، فيزيك دان بزرگ قرن بيستم نيز معتقد است: ... اما يك عقيده و مذهب ثالث بدون استثنا در بين همه وجود دارد - گرچه خالص و يك دست درهيچ كدام يافت نمي شود - من آن را احساس مذهبي آفرينش يا وجود ميدانم... ابتداي اين مذهب و آثار شروع آن، به اوايل شروع تمدن بشري مي رسد، مثلاً در مزامير داود، گفته هاي بعضي انبياء و نيز از قراري كه از نوشته هاي بزرگ شوپن هاور برمي آيد، بودائيزم نيز حاوي جوهر اين مذهب است.(59)
3. ويژگي ها و نشانه ها
با توجه به مطالب پيش گفته، ويژگي ها و نشانه هاي امور فطري را مي توان در مطالب ذيل خلاصه كرد:
- گرايش هاي فطري، برخلاف اميال غريزي؛ اموري ارزشي و فرا مادي هستند و به نوع انسان اختصاص دارند.
- امور فطري همگاني و فراگيرند و در همه افراد، در همه زمانها و همه مكان ها و در هر شرايطي وجود دارند، گرچه ممكن است گاهي مورد غفلت قرار گيرند.
- گرايش هاي فطري غيراكتسابي اند و از راه تعليم و تعلّم و تربيت به دست نمي آيند.
- گرايش هاي فطري، هميشگي و تغييرناپذيرند و در اثر تغيير شرايط و محيط يا تغيير فكر و رفتار خود از بين نمي روند، گرچه ممكن است زير پرده غفلت و بي توجهي قرار گيرند:«... فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ؛ اين فطرتي است كه خداوند انسان ها را بر آن آفريده، دگرگوني در آفرينش نيست. اين است آيين استوار.» (روم،آیه30)
4. عوامل انحراف از فطرت
اكنون پرسش آن است كه چرا در عين فطري بودن خداپرستي و دين مداري، بسياري از انسان ها خداپرست نيستند و از اديان آسماني رو ی گردانند.
در پاسخ به اين پرسش مي توان گفت گرچه اصل گرايش به خداپرستي و دين مداري امري فطري است، اما اين خصيصه مانند ساير ويژگي هاي فطري، براي رشد و شكوفايي خود نيازمند وجود زمينه هاي مساعد است. هم چنان كه وجود انسان هاي بي سواد و بي هنر دليل بر فطري نبودن گرايش به علم و زيبايي در انسان نيست، وجود انسان هاي بي دين و ملحد نيز گواه بر فطري نبودن خداجويي و دين طلبي انسان نيست.
دانه گندم گرچه در نهاد خود استعداد تبديل شدن به ساقه پر بار گندم را دارد، امّا وقتي كه در محيطي مناسب كاشته نشود، استعداد نهفته خود را ظاهر نمي كند. بر همين منوال هر چند بذر خداپرستي و دينداري در دل انسان نهاده شده است، اما تا هنگامي كه زمينه مناسبي نيابد، بارور و شكوفا نمي شود و به حال خفته مي ماند. عواملي هم چون تقليد كوركورانه، پيروي از اكثريت، فساد اخلاقي، خودباختگي و... زمينه هاي رشد بذر توحيد را در درون انسان مي خشكاند و مانع از ظهور و بروز آثار و نتايج آن مي شود. قرآن كريم در آياتي چند، به موانع رشد فطرت توحيد انسان اشاره كرده است.
4 - 1. تقليد كوركورانه از ديگران
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَشَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ ؛ و هنگامي كه به آنان گفته مي ذشود: از آن چه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، مي گويند:نه، ما از آن چه پيروان خود را بر آن يافتيم پيروي مي نماييم. آيا اگر پدران آنها چيزي نمي فهميدند و هدايت نمي يافتند[باز از آنها پيروي خواهند كرد؟!].» (بقره،آیه170) (60)
4 - 2. پيروي از اكثريت
«وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛ اگر از بيشتر كساني كه در روي زمين هستند اطاعت كني، تو را از راه خدا گمراه مي كنند؛ (زيرا) آنها تنها از گمان پيروي مي كنند و تخمين و حدس (واهي) مي زنند.» (انعام،آیه116)
4 - 3. گناه و فساد اخلاقي
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءي أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ؛ سپس سرانجام كساني كه اعمال بد مرتكب شدند به جايي رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به مسخره گرفتند.» (روم،آیه10)
جمع بندي و نتيجه گيري
فطرت، به معناي نوع ويژهاي از آفرينش، حاكي از وجود خصوصياتي غيراكتسابي و تكويني در ابعاد معرفتي و گرايشي در نهاد انسان است. يكي از اين گرايش ها، تمايل به خداپرستي و دينداري است. آيات، روايات، يافته هاي وجداني و اظهارات انديشمندان تجربي دليل وجود اين گرايش در انسان است. هر چند اصل اين گرايش در نهاد همه انسان ها وجود دارد، اما به دليل برخي عوامل منفي، گاه به صورت خفته و غيرفعال باقي مي ماند و زمينه رشد و شكوفايي آن پديد نمي آيد./ح
---------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
49) لسان العرب، ج 5، بيروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق، ص 56.
50) سه واژه (طبيعت، غريزه و فطرت) بر وجود ويژگي هاي تكويني و غير اكتسابي در نهاد موجودات دلالت دارند، اما تفاوت آنها در اين است كه واژه طبيعت، درباره غير جانداران؛ واژه غريزه بيشتر درباره حيوانات و گرايشهاي مادي آنها، و واژه فطرت مخصوص انسان و درباره گرايشهاي ماورا، حيواني و غير مادي او از قبيل گرايش به حقيقت خواهي، كمال جويي و... به كار مي روند. مرتضي مطهري، فطرت، ص 34 - 30.
51) محمدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 26،قم، انتشارات موسسه امام خميني(ره) ، چاپ سوم، 1380ش.
52) مرتضي مطهري، فطرت، ص 60 - 50، تهران، نشر صدرا، چاپ دوم، 1370ش.
53) مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 6، تهران، نشر صدرا، چاپ اول، پاييز 1371 ش، ص 934.
54) مرتضي مطهري، امدادهاي غيبي در زندگي بشر، تهران، نشر صدرا، چاپ اول، 1354 ش، ص 23.
55) ر.ك: سوره آل عمران، آيه 83؛ سوره رعد، آيه 28؛ سوره طه، آيه 124؛ سوره غاشيه، آيه 21، سوره حديد و حشر وصف، آيه 1.
56) نهج البلاغه، خطبه اول.
57) محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 14، ص 137، مجموعه 42 جلدي، نشر اسلاميه، بي تا، تهران.
58) به نقل از: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 4، ص 47، تهران، نشر صدرا، چاپ اول، فروردين 1374 ش، .
59) به نقل از: همان، ص 52 - 51.
60) نيز نك: سوره مائده، آيه 104؛ سوره لقمان، آيه 21؛ سوره زخرف، آيه 23 و...
|