اسلام، آخرين آيين آسماني و حضرت محمّد(ص)، آخرين فرستاده الهي است كه ازسوي خدا براي هدايت بشر، فرستاده شده است:«مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّين ؛ محمد(ص) پدر هيچ يك از مردان شما نيست، اما رسول خدا و خاتم پيامبران است.» (احزاب،آیه40) رسول خدا(ص) در حديث منزلت، خطاب به حضرت علي(ع) به خاتم بودن خود تصريح كرده است:«اَما تَرْضي يا عَلِي اَنْ تَكُونَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي اِلَّا اَنَّهُ لا نَبِي بَعْدي.؛ يا علي، آيا خشنود نمي شوي كه نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسي هستي، جز آن كه بعد از من پيامبري نيست؟!» (71)
بر پايان بخش بودن پيامبر(ص) و آيين آسماني او، دو نتيجه مهم مترتب مي گردد: يكي جهاني بودن اسلام و ديگري جاودانه بودن آن. منظور از جهاني بودن اسلام آن است كه آيين اسلام اختصاص به قوم و ملّتي خاص، مانند قوم عرب ندارد، بلكه همه انسان ها، از هر نژاد وملتي را در بر مي گيرد. به اين آيات توجّه كنيد:«وَمَا أَرْسَلنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لّلنَاس بَشِيراً وَنَذِيراً ؛ و ما تو را جز براي همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداش هاي الهي) بشارت دهي و (از عذاب او) بترساني». (سبأ،آیه28) و «قُلْ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً ؛ بگو اي مردم! من فرستاده خدا به سوي همه شما هستم». (اعراف،آیه 158)
دعوت سران كشورهاي جهان به اسلام در آغاز سال هفتم هجري دليلي روشن بر جهاني بودن اسلام و رسالت پيامبر است.(72) از نظر عقلي نيز، لازمه ختم نبوت، جهاني بودن اسلام و فراگيري دعوت نسبت به همه جهانيان است، چرا كه خداوند به واسطه وجود پيامبر(ص) حجّت خود را بر همه بندگانش تمام كرده است و هيچ گروه و ملّتي از دعوت آن حضرت مستثنا نيست؛(73) «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً؛ زوال ناپذير و با بركت است آن كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد».(فرقان،آیه 1)
دومين نتيجه مترتب بر خاتم بودن رسول خدا(ص) جاودانه بودن آيين آسماني آن حضرت است؛ بدين معنا كه بعثت رسول خدا(ص) اختصاص به مردم زمان خود ندارد؛ بلكه آن گرامي به سوي مردم همه عصرها تا قيامت برانگيخته شده است. كتاب آسماني اش، قرآن نيز اختصاص به ملتي و عصري خاص ندارد و همه مردم جهان تا قيامت را به سوي اسلام و ايمان فرا مي خواند. «وَ اُوحِي اِلَي هذَا الْقُرآنُ لِاُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ... ؛ (بگو: ...) اين قرآن بر من وحي شده، تا شما و همه كساني را كه اين قرآن به آنها مي رسد، بيم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم).» (انعام،آیه19)
اين آيه به دليل عموميت و استمرار جمله «وَ مَنْ بَلَغَ»، بر جاودانگي و جهاني بودن قرآن و اسلام دلالت دارد.(74)
امام باقر(ع) می فرمایند: «قالَ جَدّي رَسُولُ اللَّه(ص): اَيُهَا الْناسُ! حَلالي حَلال اِلي يَوْمِ الْقيامَةِ وَ حَرامي حَرامٌ اِلي يَوْم ِالْقِيامَة أَلا وَ قَد بَيْنَّهُما اللَّه عَزوَجل في الْكِتابِ وَ بَيَّنْتُهُما لَكُمْ في سُنَّتي وَ سيرَتي.؛ جدم رسول خدا(ص) فرمود: اي مردم! حلال من تا روز قيامت حلال و حرام من تا روز قيامت حرام است. آگاه باشيد كه حلال و حرام را خداي عزّوجل در قرآن بيان نموده و من آن دو را در سنّت و سيره ام تبيين كرده ام.» (75)
راز جاودانگي اسلام آن است كه اديان الهي پيشين، گذشته از محدوديت هايي كه داشته اند، بر اثر پيچيده شدن روابط اجتماعي و پيشرفت انسانها از يك سو، و وقوع تحريف در كتب آسماني آنها از سوي ديگر، نيازمند تجديد در محتوا بودند كه به نسخ آنها و جايگزيني آيين جديد منجر مي شد؛ اما آيين اسلام در پرتو مصون ماندن كتاب آسماني اش از تحريف و نيز برخورداري از نظام امامت و اجتهاد پويا در طول زمان، پاسخگوي همه نيازهاي بشر مي باشد و نيازي به نسخ آن و جايگزيني آيين جديد نيست.
ضمن آن كه هيچ يك از اديان قبل از اسلام، ادعاي جاودانه بودن نداشتند، زيرا هر چند پيامبران اولوا العزم قبلي داراي دين و رسالت جهاني بوده اند، به مردم زمان خودشان اختصاص داشته اند.(76) از ميان همه پيامبران، تنها رسول خاتم، مدّعي است كه براي هدايت همه عالم تا روز قيامت مبعوث شده است و تنها آيين اوست كه با داشتن معارفي بلند و عميق، احكامي جامع و پيشرفته، مقرّراتي وسيع و همه جانبه و... از ظرفيّتي بالا برخوردار است؛ به گونه اي كه توان اداره همه انسان ها تا قيامت را داراست.
جمع بندي و نتيجه گيري
اسلام آخرين دين الهي و پيامبر اكرم(ص) آخرين فرستاده خداوند است. بر اين حقيقت، دو نتيجه مهم استوار مي شود؛ يكي جهاني بودن اسلام كه براي همه مردم جهان است و به مردم و ملت خاصي اختصاص ندارد، و ديگري، جاودانه بودن اسلام، بدين معنا كه دين اسلام اختصاص به مردم زمان خودش نداشته و براي همه مردم در همه زمان ها تا روز قيامت است./ح
-----------------------------------------
پی نوشت ها:
71) السيرة النبويه، ابن كثير، ج 4، ص 13 - 12، بيروت؛ سيره نبوي، ابن هشام، ج 4، ص 163، دار احياء التراث العربي،بيروت؛ بحارالانوار، ج 40، ص 41.
72) ر.ك: مكاتيب الرسول، علي احمدي ميانجي، ج 1 تا 3، دارالحديث، 1998 م.
73) در اين زمينه به دو كتاب از استاد شهيد مطهري: خاتميت و ختم نبوّت رجوع كنيد.
74) الميزان، ج 7، ص 39. نيز آيه: «لا يأتيه الباطل مِنْ بَيْن يديه و لا من خلفه» (فصلت،آیه 42)، بر دور بودن قرآن از هرگونه باطل، زوال و تحريفي در گستره زمان نامحدود، دلالت دارد. همان، ج 17، ص 398.
75) وسائل الشيعه، ج 18، ص 124 اسلاميه، 1367، ص 124، ح 47؛ بحارالانوار، ج 2، ص 261 - 260، ح 17.
76) بايد توجه داشت، به دليل وجود برخي روايات، عده اي از علما در رسالت جهاني حضرت موسي و عيسي(ع) ترديد كرده اند، ولي در رسالت جهاني حضرت نوح(ع) ابراهيم(ع) و پيامبر اكرم(ص)، اختلاف نظري نبوده و اتفاق و اجماع وجود دارد. ر. ك: بحارالانوار، ج 11، ص 58 - 28 ؛ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 343؛ الميزان، ج 2،ص 141 - 140 و ج 3، ص 198.
|