فلسفه وجودي اديان و ارسال رسل و انزال كتب آسماني، به ويژه آخرين و كامل ترين آنها، هدايت و راهنمايي انسان است از آن چه كه هست بر آن چه كه بايد باشد و رساندن او به جايگاهي كه شايستگي و لياقت رسيدن به آن را دارد. به عبارت ديگر انسان به اقتضاي بهره مندي از اراده و اختيار علاوه بر هدايت تكويني كه همه موجودات از آن بهره مندند، نيازمند هدايت و راهنمايي ديگري است كه انديشه ها و افعال اختياري او را هدايت كرده، او را به مقصد نهايي و آن چه براي آن آفريده شده است برساند. و اين همان هدايتي است كه دين متكفل آن شده است و در آيات قرآن و روايات معصومين(عليهم السلام) با تعابيري نظير هدايت، نور، رشد و صراط مستقيم آمده است.
قرآن، آخرين و كامل ترين نسخه الهي و قانون اساسي اسلام، هدايت كننده است به راهي كه هم در اعتقادات، هم در قوانين فردي و اجتماعي و هم به لحاظ اخلاقي بهترين راه و استوارترين طريق بوده كه همان صراط مستقيم است. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ» (اسراء،آیه 9) و در آيه اي ديگر، قرآن خود را اين گونه توصيف مي كند:«كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيد» (ابراهيم،آیه 1)
توضيح آن كه: انسان در بدو تولد تمام اعضاء و جوارح مربوط به بدن انساني را دارد، اما به لحاظ روحي و شخصيت انساني واجد هيچ گونه فعليتي نمي باشد و استعداد و قوّه و آمادگي صِرف است و اين خود اوست كه با انتخاب مسير، حركت آنها را فعليت مي بخشد و كاربزرگِ اين هدايت، رشد و به فعليت رساندن استعدادها و آمادگي هاي مثبتِ موجود در انسان است، به گونه اي كه او را به حيات طيبه و حقيقت انساني برساند و مانع بازماندن او از كاروان سعادت و كمال گردد. به بيان ديگر خدا انسان را از سمبل زيبايي ها و كمالات(روح الهي) خلق كرد و او را روي زمين خاكي جاي داد، لكن به او گفت تو براي زندگي زميني و خاكي خلق نشده اي و خاك مبدأ حركت تو مي باشد اما مقصد تو نيست. از خاك هجرت و حركت كن تا به خدا برسي و شخصيت و ارزش تو به ميزاني است كه در اين صراط مستقيم سلوك كرده باشي. تو آفريده شده اي تا با تلاش و زحمت از مبدأ خاكي به سوي پروردگارت در حركت باشي و هدف آفرينش و تعالي و كمال حقيقي تو در تقرب هر چه بيشتر به خدا مي باشد.«يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ» (انشقاق،آیه6)
آفريدگار، دين و كتب آسماني و رسولان خود را فرستاده تا راهنما و هادي انسان در پيمودن مسير از خاك تا به خدا و سلوك صراط مستقيم باشند. دين آمده تا ضمن افشاء و معرفي موانع رشد و تعالي و راهزناني كه مانع سير و سلوك معنوي انسان مي شوند و ضرورت اجتناب و دوري از آنها، ابزارها و وسايل تقرب به خدا و رنگ الهي يافتن را در اختيار او قرار دهد. البته ورود در اين هدايت و بهره مندي از نسخه الهي، در ابتدا با انتخاب و پذيرش و انقياد انسان مختار شروع مي شود - زيرا هدايت تشريعي، تحميلي و جبري نيست و تنها خردمندان و - فرزانگاني كه با اراده و خواست خويش برنامه و آيين الهي را بر همه آيين ها ترجيح داده و با جان و دل آن را پذيرفته اند از آن بهره مند و منتفع مي گردند. البته بعد از پذيرش و ورود به دين، اسلام با شريعت و احكام اخلاقي فقهي آنها را تا رسيدن به مقصد راهنمايي مي كند. اسلام در مرحله نخست هدايت خويش را با دعوت از همه مردم آغاز مي كند و هدايت را با نشان دادن راه آنان شروع مي كند. سپس آنان را از هدايتي ديگر يعني ايصال الي المطلوب بهره مند ساخته با اوامر و نواحي راهكار دستيابي به سعادت ابدي وكمال حقيقي را بر ايشان ممكن مي سازد. بنابراين شريعت و احكام ديني مجموعه اي ازنسخه هايي هماهنگ و منسجم از طرف خدا هستند كه آنها را براي تعالي و حركت استكمالي انسان و جلوگيري از سقوط و ابتلاء او به دوزخ در اختيار مؤمنين قرار داده است.
پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) در اواخر عمر شريفش در جريان حجةالوداع اين گونه شريعت و اوامر و نواهي ديني اسلام را جمع بندي مي كند:« اي مردم! به خدا سوگند چيزي نماند از آن چه شما را به بهشت نزديك و از دوزخ دور مي كند، مگر آن كه شما را بدان فرمان دادم (و هدايت كردم) و چيزي نماند از آن چه شما را به آتش نزديك و از بهشت دور مي كند، مگر آن كه شما را از آن بيم دادم و از آن نهي كردم.(92) و با توجه به نقش و جايگاه اين هدايت عظيم الهي است كه خداي مهربان آن را سبب منّت بر مؤمنين معرفي كرده است،«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِم». (آل عمران،آیه164)
مشخصه هاي هدايت ديني
آن چه سبب شده اسلام نسخه ها و مكاتب ديگر را ضلالت و گمراهي معرفي كند و تنها نسخه هدايت بخش را از طرف خدا بداند، ويژگي هايي است كه برخي از مهم ترين آنها به شرح زير هستند:
1. نشأت گرفته از احاطه علمي به عالَم و انسان:
هدايت ديني چون نشأت گرفته و برخاسته از وحي الهي است، شامل احاطه علمي كامل به همه موجودات و از جمله انسان مي باشد. هدايت ديني برنامه و نسخه اي است كه خالق و مدّبر هستي كه بيش از هر كس به ابعاد وجودي و مصالح واقعي انسان و الزامات آن احاطه علمي دارد، ارائه كرده است. بنابراين حقيقت هدايت آن است كه از طرف او باشد و باقي همه ضلالت و گمراهي اند. «قُلْ إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الْهُدَي» (بقره،آیه120)
2. قطعي و جزمي بودن:
هدايتي كه از طرف خدا باشد، در عين شفافيّت و روشن بودن، قاطع و محكم و غيرقابل ترديد و شك است، چون مبتني بر حقايق است نه فرضيه و نظريه هاي خطاپذير.«ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدي لِلْمُتَّقِينَ» (بقره،آیه 2)
3. همگاني بودن:
مخاطب دعوت اسلام همه انسان ها مي باشند و تفاوت سليقه ها و نژادها و قوميّت ها درآن نقشي ندارد. تعبير قرآن آن است كه:«هُدي لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَان» (بقره،آیه 185)
البته اين در اصل دعوت و راهنمايي است اما از هدايت خاص و درون ديني و هدايت و پاداش، جز گروندگان و لبيك گويان دعوت ديني بهره مند نمي گردند و شايد منظور از اضلال كه در برخي آيات به خدا نسبت داده شده در مقابل همين هدايت پاداش و خاص باشد كه هركس دعوت عقل دروني و پيامبر بيروني را عمداً ناديده گرفت و به آن پشت كرد خداوند كيفر او را محروميّت از هدايت خاص قرار مي دهد و او را به خودش وامي گذارد.
4. انسجام و هماهنگي سيستمي:
آن چه اسلام بيان كرده است در عين جامعيّت و فراگيري ابعاد مختلف اعتقادي، اخلاقي، رفتاري و پوشش همه نيازهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي از انسجام و پيوندي عميق در همه بخش ها برخوردار است و هرگز جهتي، نافي و مخالف جهت ديگر نمي باشد و گرفتار تضاد دروني نيست. به تعبير زيباي حضرت امام خميني(ره):«اسلام از هيچ چيز غافل نيست يعني اسلام انسان را تربيت مي كند به همه ابعادي كه انسان دارد. بُعد مادي دارد که راجع به آن تصرفاتي دارد و بُعد معنوي که راجع به معنويات صحبت دارد.» (93)
5. هم زباني با فطرت انساني:
معارف و تعاليم ديني علاوه بر هماهنگي درون سيستمي با فطرت و آفرينش انسان و خصوصيات روحي و جسمي وي هماهنگ و هم زبان مي باشد و تشريعش با تكوين هماهنگي كامل دارد:«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُا لْقَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ» (روم،آیه30)
6. ابدي و فرازماني:
هدايتي كه خاتم اديان ارائه كرده است تاريخ مصرف آن تمام شدني نيست و تا اين عالم ادامه دارد آن هم استمرار دارد و پاسخگوي انسان مي باشد و هرگز بُعد هدايتي آن ضعيف نمي شود. «لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد» (فصلت،آیه42)
7. شوق انگيز و اميدبخش:
اسلام ضمن پاسخگويي به حس خلود طلبي و جاودانگي، انگيزه، خوش بيني و اميد را در پيروان خود تقويت مي كند و هر چه انسان در صراط مستقيم الهي بيشتر حضور داشته باشد، شوق و استقامتش بيشتر گرديده و از هدايت تازه تري بهره مند مي گردد و با اشتياق به پاداش الهي مسير هدايت را مي پيمايد:«وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدي وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَاباً وَخَيْرٌ مَّرَد» (مريم،آیه76) و كسي كه مسير هدايت ديني را دنبال كند هرگز گرفتار يأس و خوف و حزن نمي گردد:«فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدي فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره،آیه38)
8 . سهولت و سماحت:
تعاليم ديني در عين حال كه به همه نيازها و ابعاد زندگي انسان ها اهتمام دارد، سهل و آسان است و پيروان خود را به حَرَج نمي اندازد و تكليف غير مقدور ندارد:«يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (بقره،آیه185)
9. بهره گيري از روشهاي مختلف و متنوع:
تربيت و هدايت ديني در راستاي بصيرت و دورانديشي انسان ها و شكوفا سازي خرد و اراده انساني از شيوه ها و روش هاي مختلفي بهره گرفته است و هر فرد يا گروهي را متناسب با خودشان راهنمايي مي نمايد. گاهي از راه موعظه و ارشاد، گاهي از راه استدلال و برهان، گاهي از راه قصد و بيان سرنوشت ديگران، گاهي از طريق تمثيل و تشبيه معقول به محسوس، گاهي با بيدار كردن فطرت الهي، گاهي با ارائه الگو، گاهي با انذار و تبشير و... هدايت انسان ها را تعقيب مي كند و از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي خواهد كه از بهترین روش ها بهره گيري كند كه يك نمونه آن از آيه شريفه مي باشد:«ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن» (نحل،آیه125)
10. واقع نگري:
قوانين و برنامه اي كه خداي آفريدگار و مهربان براي هدايت انسان ارائه كرده است تحت تأثير هيچ عامل دروني وبيروني قرار ندارد (برخلاف قوانيني كه بشر ارائه كرده)، بلكه تنها مبتني بر مصالح و مفاسد واقعي تشريع شده است. احكام الهي برخلاف مكتب طبيعي و مكتب پوزتيويسم، ضمن اين كه انشايي بوده، و با وضع خدا مشروعيت مي يابد، مبتني بر مصالح و مفاسد واقعيّه است و اعتبار صرف نيست. اين همان چيزي است كه در مباحث اعتقادي تحت عنوان «حسن و قُبح ذاتي افعال» و پايه گذاري احكام الهي بر مصالح و مفاسد واقعيّه بيان شده است.
آن چه برشمرديم تنها برخي از ويژگي هاي هدايت ديني است. امتيازات ديگري هم وجود دارد كه از مجموعه آنها مي توان اين گونه نتيجه گرفت كه تنها راه دستيابي به سعادت و كمال حقيقي و رسيدن به مقصدي كه براي او وجود دارد، تبعيت و تسليم برنامه و نسخه اي است كه آفريدگار مهربانش براي او با لطف ارائه كرده است. به اين نكته هم بايد توجه داشت كه اسلام فقط به نشان دادن راه اكتفا نكرده و علاوه بر راهنمايي و ارائه طريق، موانع هدايت و تهديد كننده رشد و تعالي انسان را نيز معرفي و پيروان خود را به پرهيز از آنها سفارش كرده است.
راهبرد دين براي هدايت
اما اين كه چگونه اسلام هدايت و سعادت انسان را تنظيم و ارائه كرده است و راهبرد دين در امر هدايت چيست در ضمن مقالات ديگر تبيين شده است و تنها به اين اكتفا مي كنيم كه راهبرد كلان اسلام براي هدايت انسان از دو بخش تفكيك ناپذير تشكيل شده:
1. قرآن (قانون اساسي اسلام) كه اصول و مباني و جهت گيري هاي كلي هدايت انساني را ارائه كرده است و در راهنمايي بندگان خدا همه چيز را بيان كرده است: (تبيانً لكل شي)
2. ولايت كه علاوه بر تبيين احكام الهي و كاربردي كردن قوانين كلي و علاوه بر وساطت فيض و شأن تكويني، مديريت و رهبري جامعه ديني را تا رسيدن به هدايت حقيقي بر عهده دارد. /ح
------------------------------------------------
پی نوشت ها:
92) اصول كافي، ج 2، ص 74.
93) صحيفه نور، ج 5، ص 107.
|