مقدمه
از مباحث بسيار مهم و اساسي در موضوع انسان شناسي، شناخت و تعيين حقوق اساسي انسان است. قرآن كريم با توجه به ابعاد وجودي انسان، حقوقي را براي او به رسميت شناخته است. رعايت و تأمين اين حقوق، ضمن مصون نگه داشتن انسانيت انسان از آسيب و خدشه، موجبات رشد و تعالي و شكوفايي استعدادها و قابليت هاي فطري او را نيز فراهم مي سازد. مهم ترين اين حقوق از منظر اسلام به قرار زير است:
1. حق حيات
انسان حق حيات دارد و هيچ كس نمي تواند اين حق را از او سلب نمايد. به همين دليل قتل نفس از نظر اسلام حرام است و اگر كسي با قصد و اراده آگاهانه و خارج از ضوابط شرعي كسي را بكشد، دچار غضب، لعنت و عذاب ابدي در آتش سوزان جهنم خواهد بود: «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباًعَظِيم؛ و هر كس عمداً مؤمني را بكشد، جزاي او دوزخ هميشگي است؛ خداوند بر او خشم گيرد و لعنت كند و براي او كيفر بزرگي مهيّا كرده است.» (نساء،آیه 93) هم چنين، از نظر قرآن چنان چه انساني - جز به قصاص يا مجازات به خاطر فساد در زمين - كشته شود، مانند آن است كه همه انسان ها كشته شده اند و متقابلاً اگر كسي موفق به نجات يك انسان از مرگ شود، آنقدر ارزشمند است كه گويا همه انسان ها و بشريت را نجات داده است:«مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَاالنَّاسَ جَمِيع» (مائده،آیه 32) در فرهنگ قرآن، نه تنها كشتن ديگري حرام و موجب عذاب الهي است، بلكه خودكشي هم به شدت تحريم شده و عمل كساني كه دست به خودكشي مي زنند، به مثابه آن است كه گويي با خداوند سر ستيز دارند و مرتكب ستم مي شوند و كيفر آنان آتش دوزخ خواهد بود:(315) «وَلاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً * وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراًوَكَانَ ذلِكَ عَلَي اللّهِ يَسِير» (نساء،آیه29 و 30) از حكمت هاي تشريع حكم قصاص در اسلام نيز پيشگيري از رواج قتل و آدم كشي و تضمين حق حيات انسان ها عنوان شده است:«وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ؛ اي خردمندان! براي شما در حكم قصاص، زندگي تضمين حق حيات است!» (بقره،آیه 179)
2. حق كرامت
يكي ديگر از حقوق اساسي انسان از منظر اسلام، حق كرامت است. از نظر قرآن كريم، انسان به خاطر ماهيت وجودي اش كه اشرف آفريده هاي خداوند است، ذاتاً كريم و شريف است و اين جايگاه والاي او بايد محترم شمرده شود و تحت هيچ شرايطي آسيب نبيند:«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيآدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَي كَثِيرٍ مِمَّنْخَلَقْنَا تَفْضِيل؛ و به راستي كه ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و آنها را بر مركب هايي كه در خشكي و دريا روان است، سوار كرديم و از خوراكي هاي پاكيزه به آنان روزي داديم و او را بر بسياري ازآفريده هاي خود برتري بخشيديم.»(اسراء،آیه 70) انسان به دليل برخورداري از نفخه روح الهي، داراي شرافت و احترام است و به همين دليل، مسجود فرشتگان است:«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ؛ پس اي فرشتگان، آن گاه كه او (آدم) را موزون و استوار كردم و از روح خود در وي دميدم، بر اوسجده كنيد!». (ص،آیه72) و (حجر،آیه 29)
انسان به خاطر ظرفيت و قابليت وجودي خاص خود، نه تنها كرامت و حرمت ذاتي دارد،بلكه مي تواند با كسب تقوا(316) و ايمان(317) و جهاد در راه خدا،(318) انجام عمل صالح،(319) پذيرش حق و توصيه بدان و پايداري در راه حق،(320) امر به معروف و نهي از منكر(321) و دانش اندوزي و حكمت آموزي و به طور كلي آراستن خود به فضايل و پيراستن وجود خود از رذائل و تخلّق به اخلاق اللَّه،(322) خود را به خداوند نزديكتر كند و نسبت به ديگر هم نوعان خود از كرامت اكتسابي بيشتري هم برخوردار شود و اين نيز از جمله حقوق اساسي و به رسميّت شناخته شده اوست كه بايد ميدان و زمينه چنين ارتقاء و تعالي هم براي او فراهم باشد.(323)
3. حق مساوات
دين مبين اسلام، بشر را يك خانواده مي داند كه فرزندي نسبت به آدم(ع) و بندگي نسبت به خداوند آنها را گرد هم آورده است. همه مردم در اصل و شرافت انساني و تكليف و مسئوليت برابرند؛ بدون هرگونه تبعيض از لحاظ نژاد، رنگ، زبان، جنس يا وضعيت مادي و اجتماعي و نظاير آن؛ زيرا اين تفاوت هاي جزئي و ظاهري تأثيري در حقيقت وجودي و انسانيت انسان ندارد و تنها نشانهاي براي شناخته شدن و تشخيص بهتر گروه هاي انساني است: «يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَي وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَاللَّهِأَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير؛ اي مردم، ما شما را از يك مرد (آدم) و يك زن (حوّا) آفريديم و آن گاه شما را گروه ها و قبيله ها گردانيديم تا يكديگر را بهتر بشناسيد. گرامي ترين شما نزد خداوند باتقواترين شما است وخداوند (به حال شما از جهت ميزان تقوا) دانا و آگاه است.» (حجرات،آیه 13)
پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) نيز در بيان اين حقيقت فرموده است:«الناس سِواءٌ كأسنان المشط؛ مردم با هم برابرند همانند دندانه هاي شانه!» (324) بنابراين، انسانها در برابر شرع و قانون مساوي هستند و تنها با توجه به تلاشي كه در ارتقاء كرامت اكتسابي خود به عمل مي آورند به خداوند نزديكتر مي شوند. (325)
4. حق آزادي
مفهوم آزادي و حدود آن از شمار مباحث اساسي است كه در همه مكتب هاي فكري مطرح بوده و صاحبان انديشه در حوزه هاي سياسي، اجتماعي، فلسفي، امنيتي، اقتصادي و...به فرا خور مباني فلسفي خود درباره آن آراء مختلفي را بيان كرده اند. علاوه بر آن بايد توجه داشت كه اين موضوع از دو جهت بايد مورد ملاحظه قرار گيرد؛ يكي از جهت تبيين ساختار نظام مند انسان و ديگري از منظر حقوق. در نگاه اوّل بحث جنبه حكمت نظري دارد و از بود و نبود آزادي سخن به ميان مي آورد و در نگاه دوم، از بايد و نبايدهاي آزادي بحث مي شود كه مربوط به حوزه اخلاق، حقوق و فقه است. بنابراين، بحث آزادي انسان يك بعد تكويني دارد و يك بعد تشريعي كه در ادامه بدان پرداخته مي شود.(326)
4 - 1. آزادي تكويني
انسان در نگاه قرآن، مختار است نه مجبور؛«وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكُفُرْ؛ بگو (اين قرآن) حقي است كه از جانب پروردگارتان (عرضه مي شود)؛ پس، هر كس بخواهد بدان ايمان مي آورد و هر كس بخواهد كافر مي شود.» (كهف،آیه29) از نظر قرآن، هر كس در گرو عملكرد خويش است:«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» (مدثر،آیه38)
انسان هر عملي كه انجام دهد، چه خوب و چه بد، نتيجه آن متوجه خود او خواهد بود:«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَ» (اسراء،آیه 7) خداوند هدايت خود را به بشر عرضه مي كند؛ خواه سپاسگزار و پذيرنده هدايت الهي باشد و خواه ناسپاس و روي گردان از حق:«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُور» (انسان،آیه3)
4 - 2. آزادي تشريعي
از اين جهت، آزادي انسان محدود به حدود الهي است، يعني انسان تا جايي آزاد است كه حدود و مقررات الهي به او اجازه داده است:«تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَ ؛ اين ها حدود الهي هستند پس، به آنها نزديك نشويد.» (بقره،آیه187) ، «تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؛ اين ها حدود الهي هستند، پس از آنها تجاوز نكنيد و هر كس از حدود الهي تجاوز كند، ستمگر است.» (بقره،آیه 229) ، «وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ و هر كس از حدود خدا تجاوز كند، به خود ستم روا داشته است.» (طلاق،آیه 1) و «وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خَالِداً فِيهَ؛ و هر كس خدا و پيامبر خدا را نافرماني كند و از حدود الهي تجاوز كند، خداوند او را در آتشي اندازد كه جاودانه در آن آتش باشد.» (نساء،آیه 14)
علاوه بر حدود الهي، موارد ديگري نيز وجود دارد كه در عرصه زندگي دنيايي، آزادي انسان را محدود و مقيد مي سازد. از جمله اين موارد مي توان به نمونه هاي زير اشاره كرد:
كرامت ذاتي و شرافت انساني؛ به اين معني كه هر عاملي موجب نقض اين كرامت شعر او شرافت ذاتي انسان را مخدوش كند، ممنوع است.
حقوق و حريم ديگران؛ از نظر اسلام، جان، مال، خانواده (ناموس)، عِرض و آبروي همه انسان ها - به ويژه مؤمنان - محترم است. به همين دليل، به بهانه برخورداري از آزادي، نمي توان حقوق و حريم ديگر انسانها را ناديده گرفت.
رعايت حق اللَّه: خداوند، در نگاه قرآن حقوقي بر انسانها دارد كه نمي توان به بهانه آزادي و اختيار اين حقوق را ناديده انگاشت. مانند: حق توحيد، حق ايمان، حق تقوا، حق بندگي و اطاعت، حق اخلاص در مقابل عجب و ريا و... .
بنابراين، بايد گفت: انسان آزاد و مختار است ولي، از سوي ديگر مسئول و مكلّف هم مي باشد و بايد در برابر همه نعمت هايي كه در اختيار او گذاشته شده، روزي پاسخگو هم باشد: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم» (تكاثر،آیه 8)
4 - 3. مصاديق آزادي
الف - نفي بردگي (به هر صورت): از نظر قرآن، رسالت نبي مكرّم اسلام برداشتن هر گونه غُل و زنجيري است كه ممكن است از سوي عوامل مختلف دروني و بيروني بر دست و پاي انسان بپيچد و او را از رسيدن به مقصد والايي كه در پيش دارد، باز دارد:«وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» (اعراف،آیه157)
قرآن ناطق، امام علي(ع) نيز در نهج البلاغه تأكيد مي كند كه اي انسان، خداوند تو را آزاد آفريده، پس خود را برده كسي قرار مده:«لاتكن عبد غيرِك وقد جعلكاللَّه حُرّاً» (327)
ب - آزادي در دين و عقيده: از نظر اسلام، ايمان و عقيده كه حقيقتي باطني و قلبي است، با زور، اجبار و اكراه تناسبي ندارد و هر كس آزاد و مخيّر است كه عقيده اي را بپذيرد و بدان پايبند باشد يا نپذيرد و از آن سرپيچي كند:(328) «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ؛ هيچ اجباري در دين نيست؛ به راستي كه مسير رشد (سعادت) از مسير گمراهي آشكار شده. هر كس بخواهد مي پذيرد و هر كس نخواهد نمي پذيرد.» (بقره،آیه 256)
براي نفي همين اجبار و اكراه است كه خطاب به پيامبر اعظم(ص) (329) با عتاب مي فرمايد: «آيا تو مي خواهي مردم را وادار كني تا ايمان بياورند؟» و در جاي ديگر، با تأكيد ياد آور مي شود كه تو درباره اين كه مخاطبات تو ايمان بياورند يا نياورند، بر آنان سلطه و سيطرهاي نداري:«إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ؛ تو (اي پيامبر) فقط يادآوري كننده اي؛ بر آن سيطرهاي نداري.» (غاشيه،آیه21و22) براساس همين منطق است كه به عنوان يك اصل اساسي در شيوه دعوت پيامبر اسلام تأكيد مي شود كه با صراحت اعلام نمايد كه او و پيروانش دعوت خود را همراه با بينش و بصيرت عميق، روشن، عملي و منطقي ارائه مي نمايند و هرگز براي جلب نظر مخاطبان خود از نا آگاهي آنان و يا روش هاي فريبكارانه و غير منطقي استفاده نخواهد كرد:«قُلْ هذِهِ سَبِيلي أَدْعُوا إِلَي اللَّهِ عَلَي بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» (يوسف،آیه108) و در تمجيد از بندگان حقيقي خداوند اين ويژگي مورد توجه است كه آنان نظريات مختلف را مي شنوند و از ميان آنها بهترين نظر را برمي گزينند:«فَبَشِّرْ عِبَادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛ پس، به آن گروه از بندگانم كه سخن را مي شنوند و بهترين آن را بر مي گزينند، بشارت بده.»(زمر،آیه18و17)
4 - 4. آزادي بيان
در نگاه قرآن، انسان همراه با آزادي و اختيار، مسئول و مكلّف نيز مي باشد و بايد در برابر انواع نعمت هايي كه خداي هستي آفرين در اختيار او گذارده پاسخگو باشد. يكي از بزرگترين و ارزشمندترين نعمت هاي الهي، نعمت توانايي كسب معرفت و در اختيار داشتن ابزارهاي مورد نياز و مناسب براي شناخت پديده ها و حقايق است كه به او ارزاني شده است؛ ابزارهايي مانند چشم و گوش و دل(كانون اصلي ادراك حقايق). به همين دليل، بايد به بهترين نحوه از اين نعمت هاي استفاده كند و جز از طريق كاربرد ابزارها و روش هاي معتبر شناخت و دريافت حقايق درباره آنها ابراز عقيده نكند. همين طور اگر حقيقتي را دريافت، مسئوليت دارد كه در هنگام لزوم آن را بر زبان آرد و بيان كند و در وقت ضرورت درباره حق گواهي دهد:« وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُول» (اسراء،آیه36)
علاوه بر اين، روش اصلي اسلام در دعوت خود، دعوت با دليل و برهان، دعوت به تفكر، تعقل، استدلال، بصيرت و آگاهي است و اساساً يكي از رسالت هاي اصلي انبياء الهي(ع)پرورش استعدادهاي خدادادي، تربيت عقلاني و تقويت خرد ورزي انسانها بوده (330) و لازمه اين روش، رعايت اصل آزادي بيان و احترام به حق آزادي ابراز عقيده است.
از سوي ديگر، در شيوه مديريت اسلامي، اصل شورا يك اصل اساسي و خدشه ناپذير است تا جايي كه خودِ پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) - كه به منبع لايزال، عميق و اطمينان بخش الهي متصل است - مأموريت دارد كه در امور مردم (جز درباره حدوداللَّه و امراللَّه) آن جا كه موضوع مربوط به نحوه انجام تكليف (أمرُهم) مي باشد، با آنان به رايزني و مشورت و هم فكري بپردازد:«فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر؛(اي پيامبر) از آنان درگذر و بر ايشان درخواست آمرزش نما و در كارها با ايشان رايزني كن.» (آل عمران،آیه159) بديهي است كه در صورت نبود آزادي بيان، امكان چنين مشاركت وسيع و فراگير در فرايندهاي تصميم سازي و تصميم گيري وجود نخواهد داشت. در كنار اين مباني محكم و غيرقابل انكار بايد توجه داشت كه گفتمان اصلي در تبادل انديشه و نظر نيز جدال أحسن است و در جدال احسن به ناچار بايد به طرف مقابل اجازه ابراز عقيده و بيان ديدگاه هاي خودرا داد و بدول اجبار و اكراه و با منطق و استدلال او را اقناع نمود:(331) «وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ (اي پيامبر) با آنان به شيوه اي كه نيكوتر است ستيز(فكري) نما.» (نحل،آیه125)
5. حق تعليم و تربيت
در فرهنگ قرآن، فلسفه اصلي بعثت انبيا(ع) تعليم و تربيت انسان است. برخورداري از حق آموزش و پرورش و آشنايي با معارف و حقايق و مهارت هاي مورد نياز زندگي سالم و سعادتمند از جمله حقوق اساسي انسان است كه بايد به رسميت شناخته شود و كسي حق ندارد آن را انكار كند و يا انساني را از دسترسي به اين نعمت عظيم الهي باز دارد. با برخورداري از اين حق اساسي است كه انسان مي تواند خود را از ناداني و سرگشتگي رها سازد و مسير رستگاري و موفقيّت را با اطمينان ادامه دهد:« يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ؛ (پيامبر) براي مردمان، نشانه هاي روشن خدا را بيان مي كند، آنان را به بهترين وجه رشد مي دهد و كتاب خدا و حكمت را به آنان مي آموزد.»(جمعه،آیه2) (332)
6. حق مالكيت و برخورداري از حاصل دست رنج و تلاش خود
اسلام حق مالكيت را به عنوان يكي از حقوق اساسي انسان به رسميت شناخته و به شيوه هاي گوناگون آن را تثبيت كرده است. از نظر قرآن، زمين و آن چه در آن است، در استخدام انسان و براي تأمين نيازهاي مختلف او قرار داده شده است و انسان مأموريت دارد تا در مسير تأمين معاش خود، زمين را نيز آباد نمايد:«هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَه؛ خداوند شما را از زمين آفريد و آبادي آن را نيز به دست شما سپرد.»(هود،آیه61) در منطق اسلام، زمين، زمين خداست و بندگان هم بندگان خدا هستند، و هر كس زمين باير و بلااستفاده اي را آباد كند، براي اوست:«الأرضُ أرضاللَّه و العبادُ عبادُاللَّه؛ من أحْيامَواتاً فِهي له» (333) به طور كلي، انسان مالك دست رنج و حاصل كار و تلاش(334) خود است و به جز اين نبايد از راهي كه تلاش براي آن نكرده و ارزشي بر آن اضافه نشده، درآمدي كسب كند و حاصل دست رنج ديگران را بي دليل تصاحب نمايد.
جمع بندي و نتيجه گيري
شناخت و تعيين حقوق اساسي انسان از مباحث بسيار مهم انسان شد. اسلام با توجه به شناختي كه از ماهيت، حقيقت وجودي و ابعاد وجودي انسان و فلسفه وجودي او ارائه مي دهد، حقوق اساسي چندي را براي او به رسميت شناخته است كه بايد محترم شمرده شوند. مهم ترين اين حقوق عبارتند از: حق حيات، حق كرامت، حق مساوات، حق آزادي، حق تعليم و تربيت، و حق مالكيت دست رنج و حاصل تلاش خود.
------------------------------------------
پی نوشت ها:
315) ر.ك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، ج 3، ص 356؛ تفسير مجمع البيان و تفسير نورالثقلين، ذيل آيه مزبور.
316) سوره حجرات(49)، آيه 13.
317) سوره مجادله(58)، آيه 11.
318) سوره نساء(4)، آيه 95.
319) سوره تين(95)، آيه 5.
320) سوره والعصر(103)، آيه هاي 1 تا 3.
321) سوره آلعمران(3)، آيه 110.
322) سوره جمعه(62)، آيه 2.
323) موضوع كرامت انسان در مقاله مستقلي به تفصيل ميان شده كه مي توان به آن مراجعه نمود.
324) بحارالانوار، ج 75، ص 251، حديث 99.
325) بايد ياد آور شد كه برخي تفاوت هاي طبيعي ميان زن و مرد وجود دارد كه براي ثبات و قوام زندگي خانوادگي و استمرار حيات طبيعي جامعه بشري لازم است و تساوي در همه امور را براي زن و مرد غيرمنطقي مي كند، مانند:امامت، قضاوت، مرجعيت ديني و... زيرا ممكن است به نقش طبيعي و مادرانه زن آسيب بزند و يا به دليل سنگيني مسئوليت موجب برهم خوردن نظام خانواده گردد.
326) ر.ك: حيات حقيقي انسان، عبداللَّه جوادي آملي مركز نشر اسراء، 1382ش، ص 151.
327) نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 31.
328) البته هر كس ايمان نياورد و به عقيده درستي پايبند نباشد، لاجرم پيامدها و تبعات ناگوار آن را نيز بايد بپذيرد.
329) «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّي يَكُونُوا مُؤْمِنِين ؛ آيا تو مي خواهي مردم را وادار كني تا ايمان بياورند؟» يونس،آیه 99.
330) يُثيروا لهم دفائن العقول؛ نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه اول.
331) درباره تعارض ظاهري موضوع ارتداد با آزادي در عقيده و بيان و فلسفه مجازات شديد مرتد در آيين مقدس اسلام مي توان به مضامين آيه هاي 120 و 217 سوره بقره و آيه 72 سوره آل عمران و تفسير ذيل آنها مراجعه كرد ازجمله تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و ديگران، ج 2، ص 464 و 648.
332) درباره معناي دقيق تزكيه، ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 429.
333) پيامبر اكرم(ص)، نهج الفصاحه، حديث شماره 1051.
334) «وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَي» (نجم،آیه39)؛ فلسفه تحريم ربا، ممنوعيت تصرف بياجازه اموال ديگران و... درهمين راستا قابل توجه است.
|