بشر فطرتاً حس گرا و ظاهر بين است؛ درك محسوسات بر وي آسان تر است و هر آن چه لباس شهود و ظهور بر تن كند، آن را سهل و سريع باور مي كند، برخلاف آن چه كه در پرده غيبت و دور از ديد و نظر ظاهري است كه به آن كم توجه و كم اعتنا است:« يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُون؛ آنان ظاهري از زندگاني دنيا مي دانند و از زندگاني آخرت بي خبرند.» (روم،آیه 7)
بني اسرائيل كه به خداي موسي ايمان آورده بودند به محض ديدن خداي ساختگي، سامري و گوساله طلايي و صدا دار، از پيامبرشان خواستند تا او هم خداي قابل حسّ و نمايش و صدا دار براي آنان معرفي كند و گفتند: «خدا را آشكارا به ما بنما». (137) نظر به اين ويژگي انسان، خداوند پديده هاي جهان را به دو نوع معرفي مي كند: غيب و شهود.
عالم شهود حقايقي هستند كه در قلمرو و حسّ ظاهري قرار دارند و مي توان آنها رامشاهده يا با يكي از حواسّ ظاهري ديگر حسّ كرد.
عالم غيب نيز سلسله مفاهيمي اند كه دور از ديد و درك حسّي انسان بوده، با هيچ يك از حواسّ عادي يا حواس مسلّح قابل درك نباشند.(138)
غيب يك امر نسبي است. مثلاً موجودي كه در خانه و محسوس است نسبت به كسي كه بيرون خانه است غيب تلقي مي شود يا نور و رنگ ها براي حسّ بينايي شهود و براي حسّ شنوايي، غيب است و شنيدني ها براي حسّ شنوايي شهود و براي حس بينايي غيب است و محسوسات اين دو حسّ نسبت به انساني كه داراي آن دو حسّ است شهود و نسبت به كر و كور غيب است.(139)
خداوند متعال به منظور تقويت بنياد توحيد و باورهاي عقيدتي افراد، جهان غيب را به گونه اي معرفي مي كند كه انسان هاي موحد، اسرار جهان را عالم شهود بدانند و چيزي را غايب از منظر وي ندانند و با نگرش توحيدي و انگيزش الهي به جهان بنگرند و عالم را محضر خدا تلقي نمايند و يقين بدانند كه دور از علم و عين خدا نيستند و او به همه اسرار عالم آگاه است:« وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَيَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَ لاَ يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ؛ و كليدهاي غيب تنها نزد اوست، جز او كسي آنها را نمي داند، و آن چه را در خشكي و درياست مي داند، و هيچ برگي (از درخت) نيفتد مگر آنكه آن را مي داند، و نه هيچ دانه اي در تاريكي هاي- درون - زمين و نه هيچ تري و نه هيچ خشكي وجود ندارد، مگر آن كه در كتابي روشن (ثبت)است». ( انعام،آیه59) حيات موجودات زنده جهان يا در خشكي و يا در دل زمين است، يا در دريا و داخل آب. همه آن ها، در علم خداست و هيچ چيز غايب از علم او نيست حتي از كوچك ترين برگي كه از درخت مي افتد آگاه است. افزون بر آن، حتي حقايقي كه چه بسا هنوز جامه وجود بر تن نكرده و آفريده نشده اند و حتي دور از خيال و علم احتمالي بشرند، همه آنها در خزانه غيب خدا وجود دارد و كسي جز خدا به آن خزينه ها و يا به گشودن درهاي آن و تصرف در آن دسترسي ندارد.(140)
جهان كتابي روشن
خداوند، گاه از جهان هستي و سراسر عالم با آن همه گستردگي و عظمتش به كتاب تعبير مي كند و اين كتاب در گفتار خداي متعال با اسامي و صفات مختلفي معرفي شده است: لوح محفوظ، ام الكتاب، كتاب مبين و امام مبين:« إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَي وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ؛ ما مردگان را زنده مي كنيم و کردار گذشته و آثار وجودی آینده شان را در نامه اعمال آنها ثبت خواهیم کرد و در لوح محفوظ خدا آشکارا همه را به شمار آورده ایم.».( يس،آیه 12)
پس دين باوران بايد عالم هستي را نسبت به خدا كتابي بدانند كه پيوسته در برابر او باز است و اين كتاب اولاً جامع همه حقايق است و چيزي در آن دريغ نشده بلكه همه چيز در آن رقم خورده و ثبت شده است:« وَكُلَّ شَيءٍ اَحْصَيْناهُ » ثانياً اين نوشته در حصر و حصار و در حوزه حفاظت خدا است و كاستي و فزوني در آن بر عهده خود او است و احدي در آن قدرت و حق دخل و تصرُّف ندارد:« يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ؛ خداوند آن چه را خواهد، از ميان مي برد و يا بر جاي و استوار بدارد». ( رعد،آیه39) ثالثاً اين كتاب قابل استنساخ است:«إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛به يقين ما از كارهايي كه شما انجام مي داديد رو نوشت بر مي داشتيم.» (جاثيه،آیه29) چهارم آن كه اين نوشته نابود شدني و پايان پذير نيست:« قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ؛ ما به يقين مي دانيم كه زمين چه چيز از ايشان مي كاهد و نزد ما كتابي است نگهدارنده.» (ق،آیه 4) بدين معنا كه اين كتاب و نوشته حافظ هر چيز است آثار و احوال بر چيزي را ضبط مي كند یا بدين معنا كه نزد ما كتابي است كه خود آن محفوظ است و حوادث آن را دچار دگرگوني و تحريف نمي كند.(141)
افزون بر همه آن ها، خداوند عالم به غيب و شهود و اسرار عالَم است:« هُوَ اللَّهُ الَّذِي لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِيمُ؛ او خدايي است كه معبودي جز او نيست، از غيب و شهود آگاه است و او رحمان و رحيم است». (حشر،آیه22)
شهادت و شهود حضور توأم با مشاهده است خواه با چشم ظاهر يا با چشم دل، بنابراين هر جا قلمرو احاطه حسّي و علمي انسان است در عالم شهود است، و آن چه از اين قلمرو بيرون است عالم غيب محسوب مي گردد، ولي همه اين ها در برابر علم خدا يكسان است، چرا كه وجود بي پايان او همه جا حاضر و ناظر است و جايي از قلمرو و علم و حضور اوبيرون نيست.(142) و از درون و بيرون افراد آگاه است:«يَعْلَمُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ آن چه را در آسمان و زمين است مي داند، و از آن چه پنهان يا آشكار مي كنيد باخبر است و خداوند از آن چه در سينه است آگاه است».(تغابن،آیه4)
اين آيه ترسيمي است از علم بي پايان خداوند، در سه مرحله: نخست علم او نسبت به تمامي موجودات و آسمان ها و زمين. سپس علم او به همه اعمال انسان ها و آن چه را پنهان مي دارند و يا آشكار مي سازند و در مرحله سوم مخصوصاً روي عقائد باطني و چگونگي نيّت ها و آن چه بر قلب و جان انسان حاكم است، تكيه مي كند.(143) تا بدين سان نشان دهد كه خداوند محيط بر همه عالم است:« يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ؛ آن چه را در زمين فرو مي رود مي داند و آن چه را از آن خارج مي شود و آن چه از آسمان نازل مي گردد و آن چه به آسمان بالا مي رود و او مهربان و آمرزنده است».(سبأ،آیه 2)
غيب و شهود، كوچك و بزرگ؛ گذشته و آينده در نظر او يكسان است:«عَالِمِ الْغَيْبِ لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماوَاتِ وَ لاَ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ أَصْغَرُ مِن ذلِكَ وَ لاَ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ؛ (پروردگاري كه) عالم به نهان و نا پيدا است، در آسمان ها و در زمين هم سنگ ذرّه اي از او پوشيده و پنهان نيست و نه ريزتر از آن و نه بزرگ تر مگر آن كه در كتابي روشن - لوح محفوظ -هست».(سبأ،آیه 3)
ايمان به غيب
معرفت به اين علم گسترده الهي، اثر تربيتي فوق العاده اي در انسان دارد، و به او هشدار مي دهد كه هر كه باشي و به هر جا برسي، و هر عقيده اي در سر و هر نيّتي در دل، و هر اخلاقي در درون جان تو باشد همه در پيشگاه علم بي پايان حق آشكار است مُسلّماً توجه به اين حقيقت در اصلاح و تربيت انسان فوق العاده مؤثّر است، و اين ها تعليماتي است كه انسان را براي وصول به هدف آفرينش و قانون تكامل آماده مي سازد.(144) به همين جهت باور داشتن عالم غيب از مباني ايمان و عقيده ي يك مؤمن است و بدون اعتقاد به غيب، ايمان افراد ناقص و ناتمام است:«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ؛ آنان كه به غيب - نهان و ناپيدا - ايمان دارند و نماز را بر پا مي دارند و از آن چه روزي شان كرده ايم انفاق مي کنند.» (بقره،آیه 3)
با تجسم علم بي پايان خداوند، انسانِ مؤمن در مي يابد كه در تمام زندگي و در همه اوقات چه شب، چه روز، چه در خلوت، و چه در جلوت در ديد و منظر خدا قرار دارد:« وَ هُوَ مَعَكُمْ اَيْنَ ما كُنتُم؛ و او باشماست هر جا كه باشيد». چگونه او با ما نباشد در حالي كه ما نه تنها در وجود كه در بقاء خود لحظه به لحظه به او متكي هستيم و از وي مدد مي گيريم، او روح عالم هستي است. احساس معيّت خدا، از يك سو به انسان عظمت و شكوه مي بخشد و از سوي ديگر اعتماد به نفس مي دهد، و از سوي سوم احساس مسئوليت شديد مي بخشد و اين اصل توحيدي و تربيتي كه او هميشه و همه جا با ما است نه يك كنايه و مجاز، حقيقي است انكار ناپذير و انسان ساز. پيامبر اسلام(ص) فرمودند:« اِنَّ مِنْ اَفْضَلِ ايمانِ المَرْءِ اَنْ يَعْلَم اَنَاللَّهَ تعالي مَعَهُ حَيْثُ كانَ؛ برترين مرحله ايمان انسان اين است كه بداند هر جا باشد خدا با او است». (145)
جمع بندي و نتيجه گيري
- انسان ذاتاً حس گرا است، مظاهر شهود را بيشتر و سريع تر مي پذيرد و نسبت به پديده هاي غيب و ناپيدا، بي اعتناست.
- مفاتيح و خزائن غيب و همه حقايق هستي، چه در حال وجود، چه در حال عدم، در علم خدا است و چيزي از او غايب نيست.
- خداوند عالم غيب را به گونه اي معرفي مي كند كه يك مؤمن، سراسر جهان را به مثابه شهود و محضر خدا بداند.
- جهان هستي، چون كتاب و نوشته اي روشني است كه همه چيز، در آن نمود عيني دارد، كاستي و فزوني آن در دست او است و قابل نسخه برداري و محفوظ و ماندگار.
- ايمان به غيب جزء عقايد مسلّم يك مسلمان است و بدون اعتقاد به مظاهر غيب هم چون خدا، فرشته و برزخ و دوزخ و وجود امام زمان(عج) ايمان او ناقص و ناتمام است.
- مؤمن واقعي با اعتقاد راسخ به عالم غيب، پيوسته خدا را همراه خود مي يابد و اين برترين ايمان است.
---------------------------------------------------
پی نوشت ها:
137) نساء(4)، آيه 153.
138) ر.ك: ترجمه الميزان، ج 7، ص 179.
139) ر.ك: ترجمه الميزان، ج 7، ص 179.
140) براي توضيح بيشتر ر.ك: ترجمه الميزان، ج 7، ص 184 - 178.
141) الميزان، ج 18، ص 343.
142) تفسير نمونه، ج 23، ص 551.
143) تفسير نمونه، ج 24، ص 187.
144) همان، ج 24، ص 187.
145) الدرالمنثور، ج 6، ص 171.
|