كرامت
"كرامت " اسمي است كه براي بيان بخشش، بزرگواري و بزرگمنشي به كار ميرود.(161
"كرامت " به معناي پيراستگي از پستي و فرومايكي است و كريم غير از كبير و عظيم است.كريم معادل فارسي دقيقي ندارد و اگر بخواهيم آن را به فارسي ترجمه كنيم بايد چند كلمه راكنار هم بگذاريم تا معني كريم روشن شود: روح بزرگوار و منزه از هر پستي.(162
قرآن و كرامت انسان
قرآن كريم براي حضرت آدم، به عنوان مظهر يك انسان كامل، امتيازها و منزلتهايي قائلشده است. مفاد برخي آيات ناظر به كرامت تكويني و فضيلت ذاتي او بر ساير موجوداتاست و مفاد برخي ديگر ناظر به كرامت تشريعي و اكتسابي او؛ بدين معنا كه انسان در پرتوآزادي و اختيار خود و در سايه مجاهدت و رعايت تقوا ميتواند به مقامات والاتري از كمالو فضيلت نائل شود.
كرامتهاي تكويني آن دسته از شايستگيهاي ذاتي و استعدادهاي انسان است كهميتواند در معرض هدايت و تربيت تعاليم آسماني پيامبران قرار گيرد و انسان را به مراتبكمال و مقامات والاي انساني برساند، بنابراين كرامت تكويني يعني برخورداري از شرافتوجودي نشأت گرفته از روح أقدس خدايي؛ براساس آيه شريفه:
"وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيآدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ... " اسراء: 70
خداوند كريم به انسان كرامت بخشيده است، كرامتي كه ناظر به شرافت ذاتي انسان و ويژهاوست و مقايسه با غير انسان در آن لحاظ نميشود.(163
جلوههاي كرامت انسان
براساس تعاليم قرآن كريم، روح يا همان گوهر اصلي وجود انسان منشأ كرامت و فضيلتاو بر ساير موجودات است. لذا قرآن كريم هر چه را از حوزه روح آدمي بيرون باشد، مايهزيبايي انسان نميداند، بلكه اگر آن چيز زميني باشد، آن را زيور زمين ميداند و راز اين تزيينرا آزمون جامعه بشري ميشمرد:
"إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَل " كهف: 7
ولي اگر كالي در جاي انسان جاي گيرد، آن را زيور و روح ملكوتي بشر ميداند:
"حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ " حجرات: 7
بنابراين در فرهنگ قرآن كريم تنها ايمان به خداوند، وحي، نبوت، معاد و سايردستورهاي ديني، مايه زيور و زينت انسان و در نتيجه سبب كرامت انسان است. در اين جا بهبرخي از جلوهها و مظاهر كرامت انسان اشاره ميكنيم.
الف. علم به اسماء:
انسان تنها موجودي است كه شايسته شناخت اسماي حسناي الهي است:
"وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلاَئِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ " بقره: 31
و به جهت برخورداري از همين ظرفيت علمي وسيع بود كه معلّم فرشتگان نيز شد:
"قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِوَالْأَرْضِ " بقره: 33
اين آيه افزون بر بيان برتري انسان كامل بر فرشتگان، در مقام تبيين اين نكته است كهانسان كامل، نه تنها عالم به اسماي خداوند است، بلكه به اذن الهي معلّم اسماي حسناي الهينيز هست.
ب. خليفةاللَّه بودن
تعيين جايگاه هر موجود، فرع بر تبيين ماهيت و هويت اوست: تا هويت شي شناختهنشود، جايگاه او در نظام هستي روشن نخواهد بود و اگر هويت چيزي شناخته شد،جايگاهش نيز خود به خود آشكار ميشود.
از نگاه قرآن كريم انسان وجودي جامع دارد كه او را شايسته مقام خلافت كرده است؛بدين جهت خداوند اين مقام را به او عطا فرموده:
"إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً " بقره: 30
و در پي آن مسجود ملائكه قرار داده،
"وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُو " بقره: 34
چنين انساني كه خليفةاللَّه است، حي متألّه است يعني حياتي الهي دارد. لذا كرامت انسان،مرهون خلافت او از خداوند است، زيرا جانشين موجود كريم، كرامت دارد.
ج. امانتدار الهي:
از ميان همه موجودات، اين انسان بود كه توان حمل مسئوليت الهي و امانتاللَّه را داشت وآن را بر دوش كشيد؛ بدين جهت مستحق تكريم ذات اقدس احديت واقع شد؛
"إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَاالْإِنسَانُ... " احزاب: 72
ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند و از آنهراسيدند، اما انسان آن را بر دوش كشيد.
و براساس رواياتي كه در برخي تفاسير(164 در ذيل آيه شريفه فوق آمده، انسان با قبول اينامانت الهي، يعين ولايت الهيه، مورد توجه و تكريم خداوند قرار گرفت.
د. تسخير آنچه در آسمانها و زمين است براي انسان:
خداوند متعال آنچه را در آسمان و زمين است مسخر خليفه خود در زمين كرده است:
"وَسَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيع " جاثيه: 13
و اين برتري دادن به انسان و او را امير و متصرف در جهان قرار دادن از جلوههاي كرامتانسان است.
ه. بصيرت بر نفس خويشتن:
در برخي از آيات كه مضمون آنها ستايش انسان ميباشد، آمده است كه او بر نفس خويشبصيرت دارد:
"بَلِ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ " قيامة: 14
از سرچشمههاي اين بصيرت اين است كه وي ملهم به تشخيص خير از شرّ است:
"فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَ " شمس: 8
البته اين دو اصل، يعني بصيرت انسان به خويشتن و آگاهي او از تمام كردههايش در روزقيامت ظهور كامل مييابند، قيامت است وليكن اين معني در همين جهان نيز تا حدوديمتحقق است.
كرامت اختياري انسان
از جمله ويژگيهايي كه سبب برتري و كرامت انسان نسبت به ديگر مخلوقات نظامآفرينش است، عقل، اختيار، آزادي و اراده است. عقل و قوه انديشه برخاسته از روح خدايياست كه منشأ كارهاي فوقالعاده و ممتاز است و انسان ميتواند در سايه تواناييهاي ذهني واستعداد فراگيري به معارف بلند الهي دست يابد و راه و روش دلخواه خويش، بويژه راه رشدو كمال را برگزيند و مراتب كمال را درنوردد تا به مقام والاي انسان كامل برسد مقامي كه انبياو اولياي الهي بويژه پيامبر عظيم الشأن اسلام و امامان معصومعليه السلام مرتبه كامل آن را دارابودند(.
قرآن كريم علاوه بر آيههايي كه در آنها از ويژگيهاي وجودي انسان و امتيازهاي ذاتي اوبر ساير موجودات مادي سخن به ميان آورده و به اصطلاح "كرامت تكويني " انسان را مطرحكرده است؛ در برخي ديگر از آيهها نوعي ديگر از كرامت را خاطر نشان ساخته كه به آن "كرامت اختياري " ميگويند.
قرآن راه رسيدن به اين نوع كرامت را نيز فراروي انسان قرار داده است. انسان به دليلبرخورداري از روح الهي، استعدادهاي سرشار، رشد يابنده و متعالي دارد، كه اگر بخواهدميتواند تحت تعليم و تربيت اسلامي به كرامتهاي والاي نفساني و منزلتهاي ارزشمندانساني برسد. به تصريح قرآن، هم راههاي رشد و كمال و هم راههاي ركود و انحطاط به نفسآدمي الهام شده و توان لازم براي طي مسير كمال در نهاد او قرار داده شده است. علاوه براينكه هيچگونه محدوديتي در انتخاب شيوه درست جهت رسيدن به آن كرامتها به پيشروي انسان نيست و او از آزادي و اختيار كامل در رفتار و كردار برخوردار است.(165
بهترين مثال و نمونه قرآني در بحث كرامت اختياري انسان، آيه شريفه "إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَاللَّهِ أَتْقَاكُمْ " حجرات: 13 است. در اين سوره مباركه كه به سورة الاخلاق نيز معروف است پساز خط بطلان كشيدن روي همه امتيازات ناپايدار قومي و نژادي و نظاير آن، با صراحت بيانكرده كه تنها معيار كرامت نزد خداوند "تقو " است و هر چه تقوا بيشتر باشد، كرامت انساننزد خدا افزونتر است و همانطور كه ذات اقدس خداوند متعال نامحدود است، كرامتانسان نيز حدي ندارد، چون تقوا كه پايه و اساس كرامت است، محدود نيست و لذا قرآنفرموده است:
"فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ " تغابن: 16
نكته ديگر اين كه خداوند كرامت و تقوا را به خودش نسبت داده و از آنجا كه طبق گفتهقرآن هر چه نزد خداوند است زوالناپذير و ثابت و حق است، چون خدا ثابت و حق و پايداراست،(166 لذا كرامت و تقوا نيز حق و پايدار خواهد بود.(167
در تفاوت ميان كرامت تكويني و اختياري، ميتوان گفت: كرامت تكويني،شايستگيهاي ذاتي و استعدادهاي برتر وجودي و فضائل و مكارم ذاتي را ميگويند، ماننداينكه منشأ حيات انسان روح خدايي است كه در وجود او دميده شده و عقل و اختيار كه بهوسيله آن از ديگر موجودات ممتاز گرديده و اما كرامت اختياري، اكتسابي بوده و در پرتو دوصفت ممتاز و كرامت ذاتي عقل و اختيار، به دست ميآيد.(168
به عبارت ديگر، كرامت تكويني، استعداد است و كرامت اختياري، فعليت دادن به آناستعداد. در واقع كرامت ذاتي و تكويني مقدمه رسيدن به كرامت اختياري است.(169
نكته ديگر اينكه كرامت تكويني براساس آيه:
"لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيآدَمَ " اسراء: 70
عموميت دارد، ولي كرامت اختياري عموميت ندارد و فراگير نيست. مضاف بر اينكه،كرامت تكويني از ارزش اخلاقي برخوردار نيست، در حالي كه كرامت اختياري كه در پرتوتقوا به دست ميآيد، يك فضيلت اخلاقي محسوب ميشود.
يكسان بودن زن و مرد در كرامت انساني
نكته ديگري كه در ادامه اين بحث حائز اهميت است، آن كه از نظر اسلام اصل كرامتانساني متوجه جنس خاصي از مرد يا زن نيست كه به تبع آن، يا رويكرد مرد سالاري درخانواده و جامعه حاكم شود و يا زن محوري و رويكرد فمينيستي. بلكه بر اساس آيه شريفه:
"مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَي... " نحل: 97
اصل برابري و برخورداري از كرامت انساني در مورد زن و مرد، متوجه تقوا و عمل صالحآنان است نه اينكه ناظر به جنسيت آنها باشد.
لذا اسلام زن سالاري و اصالت دادن به زن را در همه امور نفي ميكند و اين نشاندهندهاين اصل است كه برتري بخشيدن به زن و يا مرد و تكريم آنها براساس جنسيت با فرهنگاسلام سازگاري ندارد.
در آموزههاي ديني ما، زن و مرد در آفرينش از يك گوهرند و مردان از اين لحاظ بر زنانبرتري ندارند.(170 ملاك برتري و كرامت در اسلام پرهيزگاري و رعايت و تقواست.
"إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ " حجرات: 13
از نظر اسلام، زن از نظر شرافت و كرامت انساني با مرد برابر است، گرچه تفاوتهايي ازنظر طبيعت و آفرينش با هم داشته باشند كه البته اين خود لازمه تكامل هر دوي آنهاست.
نكته پاياني اين كه، اسلام با عنايت به ويژگيهاي روحي و جسمي زنان و مردان وتوانمنديها و نيازمنديهاي فطري هر يك، و با در نظر گرفتن مصالح حقيقيشان، جايگاه ومنزلت انساني زن و مرد را مورد توجه قرار داده و آنها را به منزلت و كرامت انساني در خورشأنشان رسانده است.
پی نوشتها:
161 ابنمنظور، لسان العرب، ج 12، ص 512.
162 كرامت در قرآن، عبداللَّه جواديآملي، ص 22.
163 ر.ك: همان، ص 24 - 17.
164 ر.ك: البرهان في تفسير القرآن، ج 6، ص 321.
165 سوره بقره، آيه 256؛ سوره كهف، آيه 29.
166 سوره نحل، آيه 96؛ سوره حج، آيه 6.
167 كرامت در قرآن، جوادي آملي، ص 56 - 51.
168 ر.ك: تفسير الميزان، ج 13، ص 156.
169 ر.ك: انسانشناسي، محمود رجبي. |