نبوّت از ريشه "نَبأ" است. نَبَاء، خبري است كه داراي فايده بزرگ و مفيد علم يا ظن باشد. چنان چه خبري واجد خصوصيات مذكور نباشد، به آن نبأ گفته نمي شود. شأن چنين خبري آمده است كه عاري از دروغ باشد، مانند خبر متواتر و خبر واحد قطعي. نبوّت، سفارت (نمايندگي) بين خدا و بندگان عاقل اوست، براي از بين بردن مشكلات معاش و معاد آنان.(335) نَبّي، انساني است كه بدون واسطه انسان ديگر، از خداوند خبر مي دهد.(336)
در اين مقاله كه موضوع آن ضرورت نبوّت است، ضرورت نبوت عامه مورد بررسي قرارمي گيرد. سؤال اساسي در اين زمينه آن است كه آيا با وجود عقل در انسان، نياز به هدايتگر ديگري به نام وحي وجود دارد يا خير؟
قرآن كريم به هنگام روايت داستان انبياء و عكس العمل مردم در مقابل آنان، از گروهي ياد مي كند كه در مقابل دلايل آشكار و غيرقابل انكار انبياء، با تكيه بر عقل و علم خود، به تمسخر آنان مي پرداختند:«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ؛ هنگامي كه رسولانشان دلايل روشن براي آنان آوردند، به دانشي كه خود داشتند خوشحال بودند وغير آن را هيچ مي شمردند ولي آن چه را از عذاب به تمسخر مي گرفتند آنان را فرا گرفت».(غافر،آیه83)
قرآن در پاسخ اين عده، تمام علوم بشري را در پهنه زمين و زمان، دانشي اندك و ناچيز مي شمارد:« وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً؛ و شما را جز اندك دانشي نداده اند».(اسراء،آیه 85)
قرآن در ضمن برشمردن فوائد نبوت و رسالت انبياء، از اين حقيقت پرده برمي دارد كه بدون تعاليم انبياء انسان ها هيچ گاه نخواهند توانست از حقايق غيبي جهان آگاه شوند.«وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ؛ و آنچه را كه شما به خودي خود توان دانستن آن را نداريد، به شما مي آموزد».(بقره،آیه151)
گذشته از دلايل نقلي، دلايل عقلي ديگري نيز بر نقصان عقل بشري و نيازمندي آن به آموزه هاي وحياني دلالت دارند. تعدادی از اين دلايل در مقاله ضرورت دين بيان شده است.
1. دلايل ضرورت نبوّت
در اين مجال به طور فشرده به دو دليل برهان لطف و برهان هدايت عامه اشاره مي شود. اين دو دليل را متكلمان و حكيمان مسلمان اقامه كرده اند.
1 - 1. برهان لطف
خداوند عقل را هم چون چراغي براي راهنمايي انسان در وجود آدمي به وديعت نهاده است. اما واقعيت آن است كه فروغ اين چراغ، زواياي راه را نشان نمي دهد و در برابر طوفان هوس آسيب پذير است.(337)
خداوند كه از سر لطف خود عقل را در آدمي به وديعت نهاده است، از سر همين لطف، برگزيدگاني فرستاده تا بر دعوت عقل تأكيد كنند. متكلمان از اين كار خداوند به لطف تعبيركرده و آن را بر خداوند لازم مي دانند.(338)
قرآن كريم ضمن تأييد اين دليل عقلي، هدف از ارسال رسولان را اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر و بهانه مي داند: «رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزاً حَكِيماً؛ پيامبراني كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براي مردم پس از فرستادن و پيامبران، درمقابل خدا بهانه و حجتي نباشد، و خداوند توانا و حكيم است».(نساء،آیه165)
امام رضا (عليه السلام) نيز در حديثي، بر ضرورت عقلي ارسال رسولان تأكيد ورزيده اند:«پس اگر گفته شود: به چه دليل خداوند شناخت پيامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت براي آنان را بر مردم وجاب كرده است؟ در پاسخ گفته مي شود: از آن جا كه در خلقت و نيروهاي آنان چيزي كه مصالح شان را تكميل كند وجود ندارد و خداوند والاتر از آن است كه به چشم ديده شود تا مردم مصالح خود را بدون واسطه از او بگيرند و ناتواني و عجز آنان از ادراك او آشكار است، چارهاي جز آن نيست كه بين خداوند و خلقش پيامبري معصوم باشد تا امر، نهي و آداب او(واجبات، محرّمات و...) را به آنان برساند و آنان را به چيزهايي كه به واسطه آن منافع خويش رابه دست آورده و ضررها را دفع نمايند، آگاه سازد. زيرا در خلقت آنان چيزي كه با آن، منافع و ضررهاي خويش را بشناسند وجود نداشت».(339)
1 - 2. برهان هدايت عامه
چشم خود را به هر سويي از گستره بيكران خلقت بگشاييم، علاوه بر نظم و سامان داخلي، نوعي هدايت و راهنمايي آشكار و پنهان را در جاي جاي آن مي بينيم. نظم يك موجود، اشاره به هماهنگي اعضاي آن و عدم تعارض و تضاد بخش هاي مختلف سازنده اش دارد؛ اما هدايت آن به معناي اين است كه خداوند همان موجود هماهنگ و منظم را به سوي مقصدي خاص روان كرده است. اگر نظم حاكم بر موجودات را به كشتي محكم و منظمي تشبيه كنيم، هدايت تكويني موجودات ناخداي كشتي اند كه اگر آن ها را به مقصد از پيش تعيين شده اي سوق مي دهند. حكيمان از اين امر به هدايت عامه موجودات تعبير كرده اند كه علامه طباطبايي(ره) نمونه اي از آنان است.(340) «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي؛ پروردگار ما كسي است كه هر چيزي را خلقتي كه در خور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است».(طه،آیه 50)
گفتني است كه اعتبار اصل هدايت عامه، مبتني بر استقراء و مشاهده ناقص نيست، بلكه مبتني بر برهاني است كه از وجود غرض و هدفت در خلقت هر موجودي خبر مي دهد. زيرا خداوند حكيم است و كار بيهوده و عبث انجام نمي دهد. انسان نيز هم چون موجودات ديگر، مشمول رحمت الهي است و هدايتي درخور دارد؛ زيرا در آفرينش او نيز غرض نهفته است:«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ايم و اين كه شما به سوي ما بازگردانده نمي شويد».(مؤمنون،آیه115)
آري؛ خداوندي كه از آفريدن ابرو و مژه - كه سهم اندكي در زندگي آدمي دارند - دريغ نورزيده، از فرستادن پيامبران كه بقاي نوع انسان و سعادت ابدي هر فرد در گروه آن است،دريغ نمي كند.
جمع بندي و نتيجه گيري
انسان در راه سعادت و رستگاري ابدي خود، علاوه بر بهره گيري از عقل، نيازمند بهره برداري از منبع ديگري به نام وحي است. ضرورت استفاده از وحي، ره آورد دلايل متعدد عقلاني از جمله برهان لطف و برهان هدايت عامه است. در اين نوشتار اين دو برهان به اختصار بيان گرديد. در تأييد اين دلايل عقلاني، دلايل نقلي فراواني نيز وجود دارد./ح
---------------------------------------------------
پی نوشت ها:
335) راغب اصفهاني، المفردات، ماده نبأ.
336) فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج 1، ماده نبأ.
337) با استفاده از: علي رضا اميني و محسن جوادي، معارف اسلامي(2)، ويرایش دوّم، قم، دفتر نشر معارف، چاپ پنجاه وچهارم، پاييز 1384.
338) ر.ك: الشريف مرتضي، الذخيره في علم الكلام، ص 323.
339) محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 6، ص 59، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1403ه.ق.
340) ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 2، ص 147، ذيل آيه 213 بقره؛ مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 4،ص 398.
منبع:پژوهشکده تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه
|