ولايت از ريشه "ولي" به معناي قرب و نبودنِ فاصله بين دو يا چند چيز هم جنس است، چه در امور مادّي و محسوس هم چون قرب مكاني و يا در امور غيرمادي و فوق محسوس، مانند نزديكي خويشاوندي يا رابطه دوستي و يا پيوند ديني و اعتقادي.(341) براساس چنين مفهومي است كه از آن به عنوان ريشه و مصدري براي رساندن مفاهيمي هم چون دوستي، سرپرستي، نصرت، اختيار داري و تصرّف و تسلّط استفاده مي شود.
بر اين اساس صاحب مجمع البيان در ذيل آيه 257 سوره مباركه بقره كه مي فرمايد:«اللَّهُ وَلي الَّذينَ آمَنُوا...» مي گويد: ولي از ريشه "ولي" به مفهوم قرب بدون فاصله است و به كسي اطلاق مي گردد كه به موجب همين نزديكي، به تدبير و نظم امور از ديگران، احقّ و اولي باشد.(342) اما خود كلمه ولايت، به گفته راغب دو استعمال دارد. يكي " ولايت " به كسر واو، به معناي نصرت و ياري، و ديگري " ولايت " به فتح واو به معناي سرپرستي و تصدي امور و صاحب اختياري و تسلط.
با توجه به آنچه گفته شد و نيز با عنايت به موارد كاربرد كلمه ولايت در قرآن و بيانات اهل بيت (ع) مي توان گفت: ولايت عبارت است از قربي خاص كه به موجب آن نوعي خاص از تصرف و مالكيّت و حاكميّت، تدبير و تصدّي براي ولي تثبيت مي گردد.
ولايت، شامل مطلق سرپرستي، مانند ولايت پدر نسبت به فرزند صغير يا ولي نسبت به مجنون و نيز ولايت تكويني خداوند و كساني كه از طرف او به عنوان واسطه فيض مي باشند، هم چنين سرپرستي امت اسلامي و حاكميت ديني با اختيارات تعريف شده در متن دين و چارچوب قوانين الهي مي شود، در اين مقاله، منظور ما، نوع سوم از ولايت يعني سرپرستي امت اسلامي... مي باشد. در حقوق اسلام نيز به سرپرستي حكومت و زمام داري و حاكميّت جامعه، ولايت اطلاق شده است:" ... ولي به كسي اطلاق مي شود كه داراي اختيارات خاصّي است و مي تواند در امور مربوط به امّت طبق موازين الهي تصرف و تدبير كند. " (343)
ضرورت چنين ولايتي را در متن دين و نظام الهي اسلام، از دو منظر مي توان تبيين كرد:
1. ولايت تجلّي توحيد ربوبي
از ابعاد مهم توحيد، يعني محور و مبناي تمامي اديان آسماني و سرلوحه دعوت همه انبياء، توحيد ربوبي است كه در آيات قرآن نيز بيش از ديگر ابعاد توحيد، بدان توجه و تأكيد شده است. توحيد ربوبي ابعاد مختلفي دارد كه يكي از آن ها انحصار حاكميت و ولايت به خداوند است، بدين معنا كه هيچ كس جز خداي يكتا، سلطه حقيقي و حق فرمانروايي بر انسان ندارد و تن دادن به حاكميّت و ولايت ديگران، شرك و خروج از قلمرو توحيد ربوبي است. در آيه 40سوره يوسف آمده است:«مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ شما غير خدا جز نام هايي را كه خود و پدرانتان آن ها را ناميده ايد، نمي پرستيد، كه خداوند بر آن هيچ دليلي نازل نكرده است. حكم فقط از آنِ خدا است». در اين آيه هرگونه حاكميّت تكويني و تشريعي، از غير خداوند سلب و حكم و فرمان، تنها به خداوند استناد داده شده است.
در آيه ذيل، پس از سلب حاكميّت و ولايت از غير حق، به نفي شريك در حكم خدا تصريح شده است:«مَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَد؛ آنان را جز او سرپرستي نيست، و او در حكم خود كسي را شريك نمي سازد».(كهف،آیه26) قرآن، در عين حال كه ولايت و منشأ حاكميّت و مديريت را منحصر در خداوند دانسته، آن را حركت به سوي نور و هدايت و تمسك آگاهانه و آزادانه به عروة الوثقي مي داند كه گسست نداشته و روح و محور دعوت همه پيام آوران الهي است:«لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَبِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَيالنُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ در دين، اجباري نيست؛ چرا كه راه از بيراهه آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، يقيناً به محكم ترين دستاويز دست آويخته است كه هرگز نخواهد گسست و خداوند شنواي دانا است. خدا سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاريكي ها به سوي روشنايي بيرون مي آورد و كساني كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيانگر هستند كه از نور به تاريكي هايشان مي برند. آن ها دوزخي اند و در آن جاودان». (بقره،آیه 257 - 256)
دو نكته:
1. آيه شريفه دربردارنده هر دو نوع ولايت تشريعي و تكويني خداوند است. مشمول آن نسبت به ولايت تشريعي از آن جهت است كه خداي سبحان با جعل قوانيني نوراني انسان ها را از ظلمت به نور هدايت مي كند؛ از اين رو، از قرآن كريم تعبير به نور مي كند.(344) پس ولايت خدا در نوراني كردن مؤمنان به فرو فرستادن كتاب و جعل و ابلاغ احكام، اعم از وضعي و تكليفي است، و مشمول آن نسبت به ولايت تكويني از آن جهت است كه خداوند صاحب ولايت بر توفيقات، گرايش ها و كشش هاي دروني انسان است. زمام اين توفيقات و گرايش هاي دروني كه يك امر تكويني است به دست خداوند سبحان است كه ولي بر تكوين مي باشد.(345)
2. ولايت تشريعي و حاكميت و مديريت الهي - برخلاف ولايت تكويني - جبري نيست، از اين رو، همه انسان ها از آن بهره مند نمي باشند؛ بلكه مختص مؤمنان است كه در پرتو ايمان به خدا و به رهگيري از هدايت هاي پيامبران و چنگ زدن به عروة الوثقی اي الهي، خويش را از بندگي و اطاعت طاغوت رهايي بخشيده اند.
- ظهور و تجلّي ولايت الهي
ولايت انحصاري خدا به وسيله كساني كه خود او به طور مستقيم يا غيرمستقيم برگزيده، تجلّي و ظهور مي يابد. بنابراين، ولايت هر وليّ ای در حقيقت جلوه اي از ولايت حق است. معناي اين سخن اين است كه ولايت و حاكميت حقيقي و بالاصاله مختص به خدا است و ولايت؛ بالعرض و اعتباري از آن كساني است كه خدا آنان را به عنوان تجلّي بخشان و مجريان اراده تشريعي خود مشخص و معرفي كرده است؛ از اين رو، ولايت و حاكميت ديني برگزيدگان الهي، تجلّي و عينيّت يافتن توحيد ربوبي و يكي از مهم ترين ابعاد و شاخص هاي جامعه ديني و اسلامي مي باشد. آيت اللَّه خامنه اي مي فرمايد:«عبوديت يكسان همه موجودات در برابر خدا مستلزم به آن است كه هيچ يك از بندگان خدا، خود سر و مستقل، حق تحكم و فرمان روايي بر بندگان ديگر نداشته باشد (نفي طاغوت) و زمام دار و مدير و مدبّر امور زندگي انسان ها فقط كسي باشد كه خدا خود او را به حكومت برگزيده است يا به شخص، مانند امامان معصوم و يا به علائم و ملاك ها، مانند حاكم اسلامي در زمان غيبت امام معصوم». (346)
بنابراين، ولايت ريشه در توحيد دارد و حاكميت و زعامت جامعه اسلامي و تصرف در نفوس و اموال مردم، مأموريت و تكليفي است كه از سوي خدا به صورت عيني و نصب خاص و يا به صورت وجوب كفايي و نصب عام انشاء مي گردد و بدون آن نمي توان به توحيد ربوبي و حقيقت دين دست يافت.
2. ولايت، لازمه هدايت ديني
پس از آن كه دانسته شد فلسفه وجودي دين هدايت جامع و كامل انسان است،(347) لازم است به اين نكته نيز توجه كنيم كه هدايت ديني و راهبرد اسلام براي راهنمايي بشر و رساندن انسان به مقصد نهايي و آن چه شايستگي آن را دارد، در دو مرحله تحقق پيدا مي كند: يكي بيان مباني و اصول و تئوري هدايت و دعوت انسان ها به آن كه با نبوّت و كتابِ تضمين كننده هدايت انسان، يعني قرآن، محقق مي شود. حقيقت اين هدايت، هدايت به معناي ارائه طريق و نشان دادن صراط مستقيم و نشان دادن راه هاي انحرافي است.
اما مرحله دوم هدايت اسلامي با مديريت ديني و رهبري انسان هاي برگزيده الهي، يعني ولايت تحقق مي يابد كه رويكرد آن، هدايتِ به نحو ايصال الي المطلوب و مديريت جامعه اسلامي است.
ولي علاوه بر تبيين و تفسير محتواي دين و كتاب الهي، مأموريت مديريت و رهبري مؤمنان را دارد تا آنان را در ابعاد مختلف و زندگي فردي و اجتماعي، راهنمايي و مديريت نمايد و شايد يكي از جهاتي كه در حديث متواتر، حقيقت اسلام و آنچه از پيامبر(صلي الله عليه وآله) باقي مانده؛ يعني قرآن و عترت - كه همان ولايت اهل بيت (عليهم السلام) مي باشد، دو ثقل تفكيك ناپذير بيان شده، اشاره به همين باشد كه قرآن حاصل شأن نبوّت آن حضرت بوده كه با رحلتش خاتمه يافته و هرگز، كسي به عنوان نبي مبعوث نخواهد شد و امامان معصوم(ع) تداوم و استمرار شأن ولايت پيامبر اكرم(ص) مي باشند كه مأموريت مديريت جامعه ديني و رهبري مسلمانان و هدايت مؤمنان را عهده دارند و در دوران غيبت، همين ولايت به عنوان نيابت عام از طرف امام معصوم (ع) به فقهاي واجد شرايط واگذار شده است و آنان تضمين كننده ديني بودن حكومت اسلامي و عهده دار مديريت نظام سياسي اسلام و تحقق بخش هدايت به معناي ايصال الي المطلوب هستند.
روايات و بيانات فراواني از معصومان (ع) ناظر به اين كاركرد ولايت است كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:
1. امام باقرعليه السلام:«بني الإسلامُ عَلي خمسة أشياءٍ علي الصّلاة و الزكاةِ و الحجّ و الصّوم و الولاية؛ اسلام بر پنج پايه استوار گرديده است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت. زراره از امام (ع) پرسيد: كدام يك از آن ها از همه افضل است؟ حضرت فرمود: ولايت؛ چون ولايت كليد آن ها و والي راهنمايي كننده بر آن ها است».(348)
اين روايت، علّت برتري جايگاه ولايت را در مقايسه با ديگر پايه هاي اسلام، كليدي بودن آن و توقف اجراي بقيّه تكاليف به هدايت و رهبري والي دانسته است. بنابراين مي توان گفت نماز و زكات و روزه و حج به عنوان برجسته ترين نماد آموزه هاي ديني، وقتي به كمال خود مي رسند و رويكرد ديني پيدا مي كنند كه در پرتو ولايت والي انجام گيرند و اين همان حقيقتي است كه قرآن بدان تصريح كرده است:«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...؛ امروز دين شما را به حدّ كمال رسانيدم و نعمتم را بر شما تمام كردم».(مائده،آیه3) و بدين سان، ولايت، مكمّل دين و متمم نعمت فرايض است. چنان كه در بيان امام باقر(عليه السلام) به آخرين فريضه بودن آن اشاره شده است:«آخِرُ فريضة اَنْزَلَهَا اللَّه تعالي الولاية، ثُمَّ لم يُنْزِلْ بَعْدَها فريضةً، ثمّ نَزَل، " اليوم اكملت لكمدينكم " ؛ آخرين واجبي كه خداوند بر پيامبرش فرو فرستاده است فرمان ولايت است و پس از آن، فريضه ديگري نازل نكرده است. سپس آيه شريفه " اليوم اكملت لكم دينكم " نازل شد». (349)
2. ضمن دعايي كه از سوي امام صادق (ع) دستور داده شده در زمان غيبت خوانده شود اين فراز آمده است:«اللهم عَرِّفني حجَّتك فإنّك إن لم تُعَرِفني حُجَّتَك ضَللتُ عن ديني، اللّهم لاتُمِنْني ميتَةً جاهِليّةً ولاتُزِغْ قلبي بَعْدَ اذ هديتني؛ خدايا حجت خود را به من بشناسان، چرا كه اگر حجت خود را به من نشناساني، در دينم دچار گمراهي مي شوم. خدايا مرا به مرگ جاهليت نميران و قلبم را پس از هدايت شدن، كج و گمراه نگردان». اين فراز از دعا به روشني رابطه ميان عدم شناخت ولي و حجّت خدا و گمراهي ديني و مردن به مرگ جاهلي را بيان مي كند و به طور ضمني به جايگاه و نقش ولايت در حفظ دين و مصونيت بخشي از انحراف و گمراهي اشاره دارد.
3. در فرازهايي از زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:«... بِمُوالاتكم عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالم دَينِنا وَ أَصلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِن دينانا، و بمُوالاتِكم تَمَّيتَ الحكمةُ وعَظُمَتِ النِّعمَةُ و اَئْتَلَفَتِ الفُرقَةُ و بمُوالاتِكم تُقْبَلُ الطّاعَةُ المُفْتَرَضَةُ ولَكم المَوَدَةُ الواجِبَة؛ در سايه ولايت شما است كه خداوند متعال ما را به معالم و حقايق دينمان آگاه كرده، و نيز آن چه از دنيامان را كه به فساد و پريشاني كشيده شده است، به صلاح و سامان آورده است و به واسطه ولايت شما است كه كلمه دين و توحيد و معارف الهي به حدّ كمال و تماميّت رسيد و نعمت، عظيم و باشكوه گرديد، و تشتت و پراكندگي به ائتلاف و يكپارچگي گراييد، و درسايه ولايت شما است كه طاعتِ واجب خلق پذيرفته مي شود، و براي شما است دوست داشتن و مودّت واجب».(350)
در اين فرازها مي بينيم كه چگونه، هم در نظر (علمنّا اللَّه معالم ديننا) و هم در عمل (وأصلح ماكان فسد من دنيانا) اسلامي بودن و اسلامي شدن و رشد و كمال يافتن در گرو ولايت است؛ چنان كه كمال و تماميّت كلمه توحيد و معارف الهي و ممانعت از كهنگي و فرسودگي، و به اوج عظمت رسيدن نعمت، و اتحاد و يكپارچگي امت، و ائتلاف شكاف ها و پراكندگي ها، همه و همه وابسته به ولايت است و آيا مي توان حقيقت ديگري را پيدا كرد كه جايگزين ولايت گردد و همان نقش را ايفا نموده و همان ثمرات را به ارمغان آورد؟ قطعاً پاسخ منفي است.
اينجا است كه ما نيز با پيشواي پنجم هم صدا مي شويم و مي گوييم:" اسلام بر پنج پايه بنا شده است: بر نماز، زكات، روزه، حج و ولايت و درباره هيچ چيز به اندازه ولايت تأكيد و سفارش نشده است " .(351) نتيجه آن كه ولايت، تمام كننده هدايت ديني و عالي ترين روش راهنمايي انسان هاي فرزانه اي است كه با انتخاب دعوت الهي و پذيرش ولايت و زعامت برگزيدگان حق تعالي، خود را از هر نوع ولايت و حاكميتي ديگر رهانيده اند.
جمع بندي و نتيجه گيري
- ولايت در لغت يعني نزديك بودن بدون فاصله دو شي هم جنس، مي توان آن را دركاربرد اصطلاحي به قربي خاص توأم با نوعي از تصرف و مالكيّت و حاكميت و تدبير و تصدّي براي ولي، تعريف كرد.
- مراد از ولايت نه مطلق ولايت است و نه نوع تكويني آن، بلكه مراد، سرپرستي است و اسلامي و حاكميت ديني در چارچوب مقررات الهي است.
- ضرورت چنين ولايتي را در متن دين از دو منظر مي توان تبيين كرد: 1. ولايت، تجلّي توحيد ربوبي. 2. ولايت، لازمه هدايت ديني
- براي اثبات ضرورت ولايت از هر دو منظر ياد شده آيات و روايات فراواني وجود دارد كه در متن مقاله به بحشي از آن ها اشاره شده است./ح
------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
341) مفردات راغب، واژه "ولي" .
342) مجمع البيان، ج 2 - 1، ص 632.
343) فرهنگ علوم سياسي، علي آقابخشي، مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، 1378، چاپ اول، ص 138، بند 1021.
344) ر.ك: سوره ابراهيم، آيه 1.
345) ولايت در قرآن، آيةاللَّه جوادي آملي، ص 219 - 218.
346) طرح كلّي انديشه اسلامي در قرآن، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1374، ص 38.
347) رجوع شود به مقاله فلسفه وجودي دين و كاركرد آن.
348) اصول كافي، ج 2، ص 16.
349) بحارالانوار، ج 37، ص 112.
350) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
351) اصول كافي، ج 2، ص 18.
|