پيامبر اكرم (ص) و امامان معصوم (ع) از شئون و ويژگي هاي منحصر به فردي برخوردار هستند. در اين نوشتار ابتدا به بيان شئون و سپس به معرفي برخي از ويژگي هاي ايشان مي پردازيم.
1. شئون
پيامبر اكرم(ص) و امامان شيعه (ع) علاوه بر اينكه انسان هاي كاملي هستند كه قطب عالم امكان و واسطه فيض عصر خويش مي باشند و تداوم فيض وجود و قوام آسمان، استقرار زمين، نزول بركات و نعمت هاي الهي همگي در پرتو وجود آن هاست(359) (ولايت تكويني)،داراي شئون و مسئوليت هاي ديگر هم هستند. يك شأن مختص پيامبر(ص) و ساير شئون ميان آن حضرت و امامان(ع) مشترك است.
1 - 1. شأن مختص پيامبر(ص)
نبوت و رسالت پيامبر خدا(ص) مانند انبياء سلف، رسول و مبلّغ وحي الهي براي انسان ها است. او آخرين دريافت كننده و ابلاغ كننده شريعت و وحي خداست كه پيام او تا پايان دنيا همه افراد بشر را مخاطب قرار داده، آنها را به شريعت و قانون اسلام دعوت مي كند و بشير و نذير آنان است، نسبت به سعادت و شقاوت ابدي.
اين مأموريت و شأن پيامبر(ص) در آيات فراواني از قرآن به صورت هاي مختلف بيان شده است، از جمله:«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً للنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ؛ و ما تو را جز بشارت گر و هشداردهنده براي تمام مردم نفرستاديم، ليكن بيشتر مردم نمي دانند».(سبأ،آیه28) از واژه هاي (للناس) و (الناس) استفاده مي شود كه رسالت آن حضرت همه انسان ها را پوشش مي دهد. در آيه ديگر مي خوانيم:«وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِير؛ و آن (قرآن) را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد و تو را جز بشارت دهنده و بيم رسان نفرستاديم».(اسراء،آیه105)
طبق آيه فوق محتواي دعوت و رسالت آن حضرت، بر محور حق بوده و تضمين كننده هدايت انسان ها به وسيله بشارت و انذار است. قرآن كريم اعلام مي دارد كه وظيفه پيامبر(ص) منحصر در ابلاغ دين است:«وَمَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ؛ و بر پيامبر چيزي جز رساندن آشكار نيست».(نور،آیه 54) پذيرش دعوت پيامبر (ص) يا مخالفت با آن، به اختيار انسان ميباشد:«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُور؛ ما راه را نشان داديم، خواه شاكر باشد و يا ناسپاس».(انسان،آیه 3)
قرآن يادآور مي شود كه نتيجه پذيرش يا مخالفت به خود انسان باز مي گردد«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَي فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِوَكِيل؛ اي مردم، حق از جانب پروردگارتان براي شما آمده است. پس هر كه هدايت يابد به سود خويش هدايت مي يابد و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مي شود و من بر شما نگهبان نيستم». (يونس،آیه 108)
نكته ديگر آنكه شأن نبوت و دريافت وحي و ابلاغ آن به وسيله پيامبر اكرم(ص) خاتمه يافته بعد از او هيچ پيامبري برانگيخته نخواهد شد و شريعت او كامل ترين و آخرين شريعت است:«مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً؛ نيست محمد(ص) پدر يكي از مردان شما وليكن فرستاده خدا و پايان رسولان است و خدا به همه چيز داناست». (احزاب،آیه40)
1 - 2. شئون مشترك
1-2-1. تبيين و تفسير دين
مطالب قرآن، نياز به تفسير و روشن گري دارد. كليات و خطوط اصلي كه وحي ارائه كرده با تبيين و كارشناسي پيامبر اكرم (ص) كاربردي مي شود و نياز جامعه اسلامي را پاسخ مي دهد.لذا قرآن كارشناسي و تفسير وحي را يكي از مأموريت ها و شئون پيامبر اكرم (ص) مي داند و آن را با تعابير مختلفي بيان مي كند كه اين وظيفه بعد از پيامبر(ص) با جانشينان معصوم او مي رسد. قرآن كريم گاهي تبيين وحي را وظيفه آن حضرت دانسته و مي فرمايد:«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم، تا براي مردم آن چه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي».(نحل،آیه44)
قرآن گاهي هم تعليم كتاب را در كنار تزكيه و تلاوت آيات الهي جزء وظايف و اقدامات رسول اكرم (ص) برمي شمارد:«يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ؛ آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد».(آل عمران،آیه164) گاهي هم از مسلمانان مي خواهد كه احكام خود را از رسول اللَّه (ص) اخذ كنند:«وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ؛ و آنچه را فرستاده (خدا) به شما داد بگيريد».(حشر،آیه 7) بعد از پيامبرصلي الله عليه وآله شأن تبيين و تفسير دين به امامان معصوم(ع) مي رسد. چنان كه رسول اللَّه (ص) قرآن و در كنار آن اهلبيت خود را دو ميراث عظيم بعد از خود معرفي مي كند و به امت خود سفارش مي كند كه از آن دو تبعيت مي كنند.«اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ كِتابَاللَّهِ وَ عِترَتي اَهلَبيتي؛ همانا من دو چيز ارزشمند در ميان شما باقي گذاردم، كتاب خدا و خاندان و اهل بيت خودم».(360) در حديث ديگر فرمود:« شما را سفارش مي كنم به (ملازمت با) كتاب خدا و اهل بيتم همانا از خداي عزوجل درخواست كردم كه ميان قرآن و اهل بيتم، جدايي نيندازد تا در حوض كوثر ايشان را بر من وارد سازد وخداي متعال درخواست مرا اجابت كرد. پس در مقام تعليم اهل بيت من برنياييد كه ايشان ازشما داناترند. آنان هرگز شما را از مسير هدايت خارج نمي كنند و در مسير ظلالت و گمراهي قرار نمي دهند».(361)
انتقال شأن تبيين و تفسير دين از پيامبر(ص) به امامان معصوم (ع) از آنجا ناشي مي شود كه دين اسلام آخرين دين الهي است. پس لطف و حكمت خداوند اقتضاء دارد كه بعد از پيامبر اسلام (ص) كه پيامبري ديگر نخواهد آمد، امت اسلامي ملجأ و پناهگاهي داشته باشند كه تعاليم اسلام را از او فرا گيرند. چنان كه امام صادق (ع) فرمود:«نَحْنُ قَومٌ فَرضَ اللَّهُ عزوجل طاعَتنا؛ ما (امامان شيعه) گروهي هستيم كه خداوند عزوجل اطاعت ما را واجب گردانيده است».(362)
1-2-2. زعامت و رهبري
قرآن در آيات متعددي ولايت و رهبري پيامبر اكرم (ص) را مطرح و آن را يكي از مأموريت ها و وظايفي مي داند كه خدا بر عهده وي گذاشته است. «النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است».(احزاب،آیه 6)
در بسياري آيات، ولايت پيامبر اكرم (ص) در كنار ولايت الهي و اطاعت از او در كنار اطاعت خدا قرار گرفته است. براي نمونه:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ وليّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند همان كساني كه نماز بر پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند».(مائده،آیه55)
قرآن كريم، گاهي خدا خواهي و حب وصول به خدا را در متابعت از آن حضرت معرفي كرده و آن را موجب جلب محبت و عنايت الهي و آمرزش گناهان دانسته و در مقابل، روي گردان از ولايت الهي و پيامبر(ص) را از دست دادن دوستي خدا معرفي مي كند:«قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْأَطِيعُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ؛ بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو خدا و پيامبر(ص) را اطاعت كنيد پس اگر روي گردان شوند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد».(آل عمران،آیه31 و 32)
از آن جايي كه امامان (ع) جانشينان پيامبرند، بديهي است شأن زعامت و رهبري جامعه بعد از رسول اللَّه (ص) به آنان مي رسد. قرآن كريم مي فرمايد:«أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ؛ اطاعت كنيد از خداوند و رسول و صاحبان امر از خودتان».(نساء،آیه 59) مراد آيه از اولي الامر، امامان شيعه هستند و آيه فوق دلالت معتبري دارد بر اين كه بعد ازرسول اللَّه (ص) رهبر و زعامت جامعه با امامان(ع) است و بر مردم نيز واجب است از آنان اطاعت كنند.(363)
بسياري از روايات اسلامي نيز بر جانشيني ائمه شيعه (ع) از پيامبر(ص) در امر رهبري جامعه دارد. مانند روايات غدير، منزلت، سفينه و غيره.(364)
1-2-3. قضاوت به حق
قضاوت يكي از شئون حكومت و رهبري است، اما به دليل اهميت آن در نظام هاي سياسي، به صورت يك قوه مستقل مطرح مي گردد. قرآن هم آن را به عنوان يك مأموريت وشأن مستقل براي پيامبر اكرم (ص) قرار داده و آن را به صورت هاي مختلفي بيان نموده است:«ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم تا ميان مردم به آنچه خدا به تو آموخته داوري كني و زنهار جانب دار خيانت كار مباش».(365) از نظر قرآن تسليم كامل و انقياد قلبي و عملي نسبت به قضاوت ديني و حكم پيامبراكرم (ص) از لوازم ايمان است:«فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَوَيُسَلِّمُوا تَسْلِيم؛ ولي چنين نيست، به پروردگارت قسم كه ايمان نمي آورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند، سپس از حكمي كه كرده اي در دلهايشان احساس ناراحتي نكنند و كاملاً سرِ تسليم فرود آورند!». (نساء،آیه65)
قضاوت پيامبر(ص) طبق موازين شرع و حكم به ظاهر بود، نه آن كه در هر دعوايي، وحي نازل شده باشد. همين مطلب وجه اختلاف شأن قضاوت و رسالت است. چرا كه در مقام رسالت، رسول اللَّه (ص) چيزي از طرف خود نمي گفت، بلكه پيام رسان وحي الهي بود. اما درشأن قضاوت براساس تشخيص خود و شواهد و ادله موجود حكم مي كرد. از آنجايي كه قضاوت از شئون حكومت بوده است و امامان (ع) منصب حكومت را به عهده داشتند، منصب قضاوت هم به عهده ايشان مي باشد. چنان كه اميرالمؤمنين (ع)، در زمان حكومت خود، در مسجد كوفه كرسي قضاوت داشت. امام صادق (ع) نيز با پرهيز دادن ديگران در امر قضاوت، اين منصب را مختص نبي (ص) و وصي او مي داند:«اتَّقُوا الحكومَةَ فاِنَّ الحُكومَةَ اِنّما هي لِلاِمامِ العالِمِ بالقَضَاءِ العادِلِ فِي المُسلمينَ، لِنبي اَوْ وَصي نبي؛ از داوري كردن بپرهيزيد، زيرا (منصب) داوري در حقيقت از آنِ امامي است كه در قضاوت دانا باشد و در ميان مسلمانان به عدالت حكم كند، (يعني) از آن پيغمبري يا وصي پيغمبري است».(366)
2. ويژگي ها
ويژگي هاي پيامبر(ص) و ائمه شيعه (ع) بر دو نوع است:
الف. ويژگي هايي كه رهبران الهي براي هدايت انسان ها بدان نيازمندند.
ب. ويژگي هاي اخلاقي - فردي.
از آن جا كه قسمت دوم ويژگي ها در مقالات ديگر اين مجموعه آمده است، در نوشتارحاضر، به ويژگي هاي نوع اول مي پردازيم. در نوع اول بيان مي داريم كه سه ويژگي مدنظر است: نصب الهي، علم خدادادي، معصوميت.
از ديدگاه شيعه، كساني مي توانند هدايت جامعه را برعهده گيرند كه خداوند آنان را برگزيده باشد. اينان لزوماً بايد از علم الهي و معصوم بودن از خطا برخوردار باشند؛ در غير اين صورت گناه يا اشتباه كرده، قادر نخواهد بود كاروان انسانيت را به سر منزل مقصود رسانند.(367) در اين مقاله ويژگي علم خداداد و عصمت بررسي مي شود.(368)
2 - 1. علم الهي
هدف از آفرينش انسان، رسيدن به كمال نهايي است. خداوند متعال براي قرار گرفتن انسان در مسير تكامل، حس، عقل و علم بشري را كافي ندانست، از اين رو، انبياء الهي را مبعوث كرد تا بشر را به مقصد آفرينش برساند. حال اگر قرار باشد دانش و علم نبي كه او هم يك انسان است، مساوي با دانش و علم ساير انسان ها باشد، به طور يقين، پيامبر(ص) دررسالت خود موفق نخواهد شد. چون اصل بر آن است كه حس، عقل و علم بشر كافي نيست. لذا علم پيامبر(ص) بايد برتر از نوع بشر باشد. اين علم برتر، از سوي خداوند به پيامبر(ص) داده شد كه به آن علم خدادادي مي گويند. قرآن كريم مي فرمايد:«وَإِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ؛ به يقين اين قرآن از سوي حكيم و دانا بر تو القا مي شود».(نمل،آیه 6)
اين آيه را مي توان دليل اثبات علم خدادادي پيامبر(ص) دانست، زيرا قرآن كريم داراي مراتبي است. نازل ترين مرتبه آن، الفاظي است كه در قالب كتاب و به زبان عربي توسط حضرت جبرئيل بر پيامبر(ص) نازل شد. اما قرآن داراي مراتب عاليه نيز هست كه (ام الكتاب) ناميده مي شود. چنان كه خود قرآن مي فرمايد:«وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ؛ و آن (قرآن) در ام الكتاب نزد ما بلند پايه و استوار است».(زخرف،آیه4)
ام الكتاب نزد پروردگار و در برگيرنده تمام علوم هستي است. با توجه به دو آيه فوق، اين نتيجه حاصل مي شود كه اصل و اساس قرآن در ام الكتاب نزد پروردگار است و وقتي بر پيامبر (ص) القا مي شود، در واقع به اين معنا است كه علم تمام هستي به پيامبر (ص) القا شده است.(369) قرآن كريم در جاي ديگري مي فرمايد:«عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي؛ آن كس كه قدرت عظيمي داشت، او را علم آموخت».(نجم،آیه 5)
براساس اين آيه، پيامبر(ص) توسط شديد القوي علم را فرا گرفت. دو تفسير درباره شديد القوي وجود دارد: يا مراد خداوند است، يا جبرئيل. البته اگر تفسير دوم را هم بپذيريم چون جبرئيل از پيش خود چيزي به پيامبر(ص) نمي آموزد، بلكه او مأمور از سوي خداوند است، باز هم بايد بگوييم معلم رسول اللَّه (ص) ذات اقدس الهي است. پس علم او يك علم الهي است.(370) بعد از پيامبر(ص) علم خدادادي پيامبر(ص) به جانشينان معصوم او مي رسد و نيز رسول اللَّه (ص) مي فرمايد:«اِنَّ اهلَ بيتي الهداةُ بَعدِي اَعطاهُماللَّه فهمي و علمي؛ همانا اهل بيت من هدايتگران هستند بعد از من كه خداوند فهم و علم مرا به ايشان اعطا فرموده است».(371)
همان طور كه در روايت آمده است، امامان شيعه (ع) بعد از پيامبر (ص) وظيفه هدايتگري جامعه را برعهده داشتند. از اين رو، داشتن علوم الهي بر ايشان ضروري است تا راه هدايت را بر مردم بنمايانند. اين علم به دو طريق به ايشان مي رسيد.(372) از طريق پيامبر(ص) به حضرت علي (ع) و بعد از او هر امامي اين علوم را به امام پس از خود انتقال مي داده است. حضرت علي (ع) مي فرمايد:«رسول اللَّه (صلي الله عليه وآله) هزار باب علم از حلال و حرام را به من آموخت كه هر بابي هزار باب ديگر مي گشايد كه مجموعاً هزاران هزار باب مي شود، تا آن جا كه از هر چه بوده و هر چه خواهد بود، تا روز قيامت، آگاه شدم».(373)
نوع دوم علم الهي ائمه (ع) توسط الهام يا وحي به دست مي آمد. البته منظور از وحي، وحي نبوت نيست، بلكه مانند آن چيزي بوده است كه به حضرت مريم مي رسيد.(374) در روايات آمده است كه يكي از ياران امام صادق (ع) از ايشان پرسيد هنگامي كه سؤالي از امام مي شود چگونه و با چه علمي جواب مي دهد؟ امام پاسخ داد: «گاهي به او الهام مي شود و گاهي از فرشته مي شنود و گاهي هم از هر دو طريق آگاه مي گردد».(375)
حاصل آن كه پيامبر(ص) و امامان معصوم (ع) داراي علم الهي بودند تا به وسيله آن بتوانند هدايت جامعه را بر عهده گيرند. بديهي است در غير اين صورت آنان در مسائل مختلف راه صحيح را نمي يافتند و در پي آن دچار اشتباه و خطا مي شدند و نقش هدايتگري خود را ازدست مي دادند.
2 - 2. عصمت
به همان دليلي كه در علم الهي آمده عصمت نيز براي رهبران منصوب از ناحيه خداوند، ضروري است. عصمت در نگاه شيعي يعني ملكه نفساني نيرومندي كه معصومين (عليهم السلام) را از آغاز تولد تا پايان عمر، از همه گناهان اعم از كبيره و صغيره نگاه مي داشت. چنين ملك هاي با عنايت خاص الهي، تحقق مي يابد.(376)
براي آنكه اثبات كنيم پيامبر(ص) و امامان (ع) ملكه عصمت دارند دو دليل ذكر مي كنيم. عقل و نقل. دليل عقلي همان است كه پيش از اين بيان شد و آن جنبه هدايتگري معصومين (ع) است. چطور امكان دارد كساني سفيران الهي براي هدايت بشر باشند اما ازعصمت در مقابل گناه برخوردار نباشند؟ اگر فرض شود از ايشان يك كار ناشايست سر زند، پيروان شان به آنان بي اعتماد مي گردند. علاوه آن كه صراط مستقيم الهي نيز منحرف مي گردد. اين با غرض الهي در آفرينش انسان در تضاد است.(377)
دليل نقلي در عصمت پيامبر(ص) و امامان (ع) فراوان است. قرآن كريم مي فرمايد:«لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ پيمان من به ستمكاران نمي رسد».(بقره،آیه124)
طبق مفاد اين آيه صاحبان منصب الهي هم چون نبوت و امامت، ظالم نيستند. ظلم شامل ظلم به نفس و ظلم به ديگران مي شود. پس پيامبر(ص) و امام (ع) لزوماً بايد از هرگونه ظلم به نفس يعني گناه و ظلم به ديگران مبري باشند و اين يعني مقام عصمت. آيات ديگري نيز درعصمت ايشان وجود دارد.(378)
از جمله، اين آيه كه به عصمت اهل بيت (ع) اشاره دارد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِير؛ همانا خداوند مي خواهد از شما اهل بيت هر پليدي را بزدايد و شما را پاكيزه بدارد».(احزاب،آیه33)
تعلق گرفتن مشيت الهي بر تطهير اهلبيت از هر نوع پليدي، مساوي و ملازم با عصمت آنان از گناه است. در همين باره پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:« اِنَّ مَثَلَ اَهلِ بَيتي فِيكُم كمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبْها نَجَي وَ مَنْ تَخَلَّفَ عنها غَرِقَ؛ همانا مَثَل اهل بيت من در ميان شما مثل كشتي نوح است كسي كه بر آن سوار شود، نجات يابد و هر كس تخلف كند غرق مي شود».(379)
سفارش پيامبر(ص) به همراهي امت با اهل بيت (ع) دليل آن است كه امامان (ع) مايه هدايت و به دور از هر گونه خطا و اشتباه اند.
جمع بندي و نتيجه گيري
پيامبر(ص) و امامان معصوم (ع) داراي چندين شأن و ويژگي هستند. شأن رسالت مختص پيامبر(ص) است، اما شأن تبيين و تفسير دين، امامت و زعامت و هم چنين قضاوت، ميان پيامبر(ص) و ائمه شيعه (ع) مشترك است. براساس شأن رسالت پيامبر(ص) تعاليم و دستورات الهي را به انسان ها ابلاغ مي كند. براساس شأن تبيين و تفسير دين، هم پيامبر(ص) و هم امامان (ع) تفسير و توضيح آيات قرآن و مسائل دين را بر عهده دارند.
هم چنين آيه براساس شأن زعامت و رهبري، وظيفه تشكيل حكومت و سرپرستي مؤمنان را برعهده دارند و سرانجام طبق شأن قضاوت ميان كساني كه اختلاف و نزاع دارند حكم الهي را جاري مي سازند.
ويژگي هاي پيامبر(ص) و ائمه شيعه (ع) بر دو قسم است. ويژگي هايي كه مربوط به مقام هدايت جامعه است و ويژگي هايي كه مربوط به سيره اخلاقي است. عالم خداوندي و عصمت از جمله ويژگي هاي آن بزرگواران است كه براي رهبران الهي در جهت هدايت صحيح جامعه ضروري است.
-----------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. تفسير موضوعي قرآن مجيد، عبداللَّه جوادي آملي، نشر رجاء، 1374 ه.ش.
2. بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه.ق.
3. مجموعه آثار مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1374 ه.ش.
4. آموزش عقايد، محمدتقي مصباح، تهران، اميركبير، 1385 ه.ش.
5. بصائر الدرجات، ابو جعفر بن فروخ صفار قمي، قم، منشورات مكتبة آيةاللَّه العظمي مرعشي نجفي، 1404 ه.ق.
6. منشور عقايد اماميه، جعفر سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1385 ه.ش.
7. الكافي، محمدبن يعقوب بن اسحاق مكيني رازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ه.ش.
|