برخي گمان مي كنند مرگ پايان هستي آدمي است و او با جدا شدن جان از بدن براي هميشه نابود خواهد شد و اثري از او باقي نخواهد ماند؛ «إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ؛ چيزي جز اين زندگاني دنيا در كار نيست؛ مي ميريم و زندگي مي كنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد».(مؤمنون،آیه37) اما پيامبران الهي به بشر آموخته اند كه چنين نيست، بلكه با مرگ، تحولي در زندگي آدمي پديد آمده، به مرحله ديگري از حيات وارد مي شود.
در قرآن و روايات اهل بيت (ع) تصريح شده كه انسان پس از مرگ و گذشتن از عالم دنيا به عالم ديگري به نام آخرت انتقال مي يابد كه خود از دو مرحله تشكيل يافته؛ برزخ و قيامت.
الف. برزخ
برزخ به معناي چيزي است كه ميان دو چيز ديگر حايل شده باشد.(645) واژه برزخ را خود قرآن مجيد به كار برده و فرموده است:«حَتَّي إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيَما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَقَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ تا آن گاه كه مرگ يكي از ايشان فرا رسد، مي گويد: خداي من! مرا برگردانيد شايد در آن چه وانهاده ام كار نيكي انجام دهم. نه چنين است، اين سخني است كه او گوينده آن است و پيشاپيش آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند».(مؤمنون،آیه100 - 99)
پس برزخ به طور دقيق در مفهوم لغوي آن به كار رفته و به فاصله ميان دنيا و قيامت گفته شده است. رسول خدا (ص) فرمود: «من از برزخ بر شما بيم دارم. پرسيدند: برزخ چيست؟فرمود:اَلْقَبْر مُنْذُ حينَ مَوْتِهِ اِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ؛ برزخ همان قبر است از هنگام مرگ تا روز رستاخيز».(646)
انسان ها در عالم برزخ، مرده، بي هوش و بي احساس نيستند، بلكه از نوعي حيات برخوردارند، لذت و رنج مي برند و مسرور و غمگين مي شوند. حدود 15 آيه از قرآن مجيد پيرامون برزخ سخن گفته اند.
موقعيت همه انسان ها در عالم برزخ به نسبت به جايگاه و منزلت آنها در ايمان و عمل صالح، يا ظلم و گناه متفاوت است؛ به طور مثال، شهدا به سبب جان فشاني و جهاد در راه خدا در عالم برزخ از موقعيتي استثنايي برخوردارند؛ «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده اند مرده نپندار، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند».(آل عمران،آیه169) در مقابل، بدكاران به محض اين كه از دنيا مي روند وارد دوزخ برزخي مي شوند:«مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ أَنصَار؛ به سبب گناهان شان غرقه گشتند و در آتشي درافتادند و براي خويش در برابر خدا ياوراني نيافتند».(نوح،آیه25)
امام زين العابدين (ع) فرموده است:«اِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النّيرانِ؛ همانا قبر، باغي از باغ هاي بهشتي يا گودالي از گودالهاي دوزخ است».(647)
آن چه مسلّم است، هر كسي در عالم برزخ در گرو اعمال خويش است؛ اگر نيكوكار باشد از نعمت بهره مند است و اگر بدكار باشد در رنج و عذاب است. امّا در اين عالم، حساب و كتاب كامل و پاداش و كيفر تمام اعمال استيفا نمي شود:«در عالم برزخ فقط مسائلي كه انسان بايد بدان ها اعتقاد و ايمان داشته باشد مورد پرستش و رسيدگي واقع مي شود، رسيدگي به ساير مسائل موكول به قيامت است». (648)
همين طور انسان در عالم برزخ از صدقات جاري و هدايايي كه ديگران براي او در راه خير هزينه مي كنند بهره مند مي شود و دعا و طلب مغفرت و حج و نماز و روزه اي كه به نيابت از رفتگان انجام گيرد در حالات برزخي آنان تأثيرگذار است چنان كه عكس آن نيز صادق است و عقبه هاي ناهنجاري كه شخص از خود باقي نهاده و نيز لعن و نفرين ستم ديدگاني كه از او ستم كشيده اند حال او را در برزخ بدتر خواهد كرد.
ب. قيامت
قيامت در اصل قيام است و (ت) بدين سبب بر آن افزوده شده تا بر ناگهاني قيام دلالت كند و چون در رستاخيز همه انسان ها به طور ناگهاني با دميده شدن در صور بر پا مي خيزند. آن روز قيامت ناميده شده است.(649)
روز قيامت، همه انسان ها به امر خداوند زنده مي شوند و در محشر گرد هم مي آيند تا به حساب آنان رسيدگي شود و به همين دليل آن روز را قيامت كبري مي گويند در برابر قيامت صغري كه همان برزخ است.
يوم الاخر، يوم الحسرة، يوم التغابن، يوم الفصل، يوم الجمع، يوم معلوم، يوم تبلي السرائر، يوم الثلاق، يوم الحساب، يوم التناد و يوم البعث نام هاي ديگر قيامت است كه در قرآن مجيد آمده است و هر يك به بعدي از ابعاد قيامت اشاره دارد؛ مثلاً يوم الحساب بدين معناست كه در آن روز اعمال همه بندگان در دنيا حساب رسي و رسيدگي مي شود و اعمال هر يك را به طور دقيق مي سنجند و به ازاي كار نيك پاداش و نعمت بهشتي عطا مي كنند و در ازاي كارهاي زشت و گناه نيز سختي و عذاب مي دهند. در قيامت، مسائل بسياري مطرح است كه مهم ترين آنها را به اختصار بيان مي كنيم:
1. نفخ صور
نفخ به معناي دميدن و صور به معناي شيپور و مانند آن است. در قرآن مجيد تصريح شده كه پايان جهان با صداي شگفت انگيز شيپور همراه است؛ «وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّماوَاتِ وَمَن فِي الْارْضِ إِلَّا مَن شاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ َداخِرِينَ؛ و روزي كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمان ها و هر كه در زمين است به هراس افتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد و جملگي با زبوني رو به سوي او آورند».(نمل،آیه 87)
صداي وحشتناك صور به صيحه مرگ نيز ناميده شده كه به طور ناگهاني - در حالي كه مردم مشغول زندگي روزمره هستند - همگان را غافل گير مي كند؛«مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ؛ جز يك فرياد (مرگبار) را انتظار نمي كشند هنگامي كه سرگرم جدال اند».(يس،آیه 49)
جالب اين كه صداي شيپور آسماني - كه اسرافيل در آن مي دمند(650) مانند شيپور خاموشي و بيدار باش پادگان ها يك بار براي مرگ همگان به صدا درمي آيد و براي بار دوم كه در آن دميده مي شود همگان زنده مي شوند و قيامت برپا مي شود؛«ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَي فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ؛ سپس بار دگر در آن دميده مي شود و ناگهان آنان برپاي ايستاده مي نگرند».(زمر،آیه 68)
از قيد (ثم) در آيه چنين برداشت مي شود كه ميان فرياد مرگ با فرياد حيات فاصله است و در روايات اشاره شده كه اين فاصله چهل سال است.(651) در اين چهل سال هيچ موجود زنده اي جز خداي متعال باقي نمي ماند و دگرگوني هاي ژرفي در عالم روي مي دهد و عالم نويني براي زندگي مجرد انسان ها شكل مي گيرد.(652)
هم چنين قرآن تصريح دارد كه نفخه حيات را همه مردگان از آغاز تا انجام عالم مي شنوند و به سبب آن نيز از قبر خارج مي شوند:«يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ؛ روزي كه فرياد رستاخيز را به حق مي شنوند و آن روز، روز بيرون آمدن از زمين است».(ق،آیه 42)
2. حشر
حشر به معناي برانگيختن، زنده كردن، گرد آوردن و راندن است.(653) و به همين سبب يكي از نام هاي قيامت يوم الحشر است و به جايي كه مردم گرد مي آيند محشر گفته مي شود. مراد از حشر اين است كه خداوند در قيامت خلايق را گرد هم مي آورد؛«وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيع؛ و ياد كن روزي را كه همه آنان را محشور مي كند».(سبأ،آیه40)
حشر از مسائل كلامي است كه متكلمان و فلاسفه بدان پرداخته اند و با بهره گيري از آيات و روايات چگونگي برانگيخته شدن اجساد را بيان كرده اند. از منظر قرآن مجيد آدميان در قيامت، گوناگون محشور مي شوند؛ مثلاً عدّه اي نابينا به محشر مي آيند؛ «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي؛ هر كس از ياد من، دل بگرداند، در حقيقت زندگي سختي خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا مي كنيم».(طه،آیه124)
از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود:«يُحْشَرُ بَعْضُ النَّاسِ عَلي صُوَرٍ تَحْسُنُ عِنْدَهَا الْقِرَدَةُ وَ الْخَنازيرُ؛ برخي مردم با چهره هايي محشور مي شوند كه بوزينه ها و خوك ها از آنها زيباترند!». (654) و اين بدان سبب است كه چهره واقعي يا ملكوت افراد در رستاخيز هويدا مي شود.
آیات قرآن روشن می کنند كه افزون بر آدميان، حيوانات نيز محشور مي شوند؛ «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ؛ و آن گاه كه وحوش را همي گرد آرند». (تكوير،آیه 5) هم چنین از قرآن و روايات اهل بيت چنين برداشت مي شود كه اعمال و آثار آدمي به گونه اي ضبط و نگهداري مي شود و از بين نمي رود و انسان در عالم آخرت همه اعمال خويش را مصور و جسم مي بيند؛ اعمال نيك با چهره نيكو و اعمال زشت با چهره وحشت زا قرآن مجيد مي فرمايد:«وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِر؛ و آن چه را انجام داده اند حاضر مي يابند». (كهف،آیه49)
و نيز: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيد؛ روزي كه هر كسي آنچه كار نيك به جاي آورده و آن چه بدي مرتكب شده، حاضر شده مي يابد و آرزو مي كند كاش ميان او و آن كارهاي بد فاصله اي دور بود».(آل عمران،آیه30)
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به شخصي به نام قيس فرمود:« اي قيس تو به ناچار با هم زاد خويش دفن خواهي شد و او زنده است و تو مرده؛ اگر كريم باشد تو را كرامت مي بخشد و اگر خوار باشد تو را خوار خواهد كرد حتماً همراه تو محشور مي شود و از تو درباره او پرسش خواهند كرد بنابراين تلاش كن كه آن را شايسته قرار دهي كه اگر صالح باشد با تو مأنوس خواهد بود و اگر ناشايست باشد سبب وحشت تو خواهد شد و آن، عمل تو است». (655)
3. صراط
صراط به معناي راه است و منظور از صراط در بحث قيامت و معاد، پلي است بر روي جهنم كه تنها با گذر از آن مي توان به بهشت رسيد. همه انسان ها بايد از آن عبور كنند. نيكان به سلامت به بهشت مي رسند و بدان مي لغزند و به دوزخ مي افتند. «وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَاجِثِي؛ هيچ يك از شما نيست مگر آن كه وارد دوزخ مي شود و اين امر حتمي و قضاي لازمي است كه پروردگارت بر عهده خود نهاده است. سپس ما كساني را كه تقوا پيشه ساخته اند نجات مي دهيم و ستم كاران را در حالي كه از ضعف و ذلّت به زانو درآمده اند، در آن رها مي كنيم». (مريم،آیه72 - 71) چگونگي صراط و عبور از آن بسته به ايمان و عمل آدمي است؛ چرا كه در روايات از صراط به عنوان راهي ياد شده كه گاه از مو باريك تر و از شمشير تيزتر است و سرعت عبور افراد از آن نيز متفاوت است. امام صادق (ع) مي فرمايد:«هُوَ اَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَاَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلَيْهِ مِثْلُ الْبَرْقِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ عَلَيْهِ مِثْلُعَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ عَلَيْهِ ما شِياً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ عَلَيْهِ حَبْواً مُتَعَلِّقاً فَتاْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَيْئاً وَتَتْرُكُ بَعْضاً؛ صراط از مو باريك تر و از لبه شمشير تيزتر است و برخي هم چون برق از آن مي گذرند و بعضي مانند سواران بر اسب و عده اي پياده بر آن گذر مي كنند و عده اي هم آن را گرفته و بر آن مي خزند و آتش بخشي را فرا مي گيرد و بخشي را رها مي سازد».(656)
بايد توجه داشت پيمودن راه راست از دنيا، زمينه عبور از صراط در آخرت است و كساني كه در زندگي دنيوي درست قدم بردارند در آخرت نيز مي توانند از صراط عبور نمايند. مفضل بن عمر مي گويد از امام صادق (ع) درباره صراط سؤال كردم. فرمود:«هُوَ الطَّريقُ اِلي مَعْرِفَتِهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُما صِراطانِ صِراطٌ فِي الدُّنْيا وَ صِراطٌ فِي الاخِرَةِ فَاَمَّا الصِّراطُ الَّذي فِي الدُّنْيا فَهُوَ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ، مَنْ عَرَفَهُ فِي الدُّنْيا وَاقْتَدي بِهُداهُ مَرَّ عَلَي الصِّراطِالَّذي هُوَ جَسْرُ جَهَنَّمَ فِي الاخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِي الدُّنْيا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَلَي الصِّراطِ فِي الاخِرَةِ فَتَردي في نارِ جَهَنَّم؛ صراط راه معرفت خداوند عزّوجلّ است و دو صراط است يكي در دنيا و يكي در آخرت، اما صراطي كه در دنياست همانا امامي است كه اطاعت از او واجب شده است، هر كس او را در دنيا بشناسد و به هدايت او اقتدا كند از صراط كه پلي است در آخرت، عبور مي كند و هر كس او را نشناسد گام هايش بر صراط در آخرت مي لغزد و به آتش جهنم سقوط مي كند».(657)
صراط در قيامت داراي گردنه هايي است كه آنها را عقبات مي نامند. هر يك از عقبات، در حقيقت يكي از واجبات ديني است كه خداوند بر عهده انسان نهاده است. اگر آدمي در واجبي كوتاهي كرده باشد بر يكي از عقبه ها از حركت باز مي ايستد و به زحمت مي افتد و از او بازخواست مي كنند. اگر با عمل صالح و يا رحمت الهي نجات يابد به گردنه ديگر مي رسد و گرنه به دوزخ مي افتد و اگر انساني از همه عقبات بگذرد به بهشت مي رود. در رواياتي آمده است كه اين عقبه ها عبارتند از: رَحِم، امانت، نماز و عدالت.(658)
4. ميزان و حساب و كتاب
هر انساني پرونده اعمالي دارد كه در روز قيامت آن را مطالعه كرده و از دقّت زياد نگارنده اش شگفت زده مي شود. در نامه عمل، تمام اعمال انسان و آثاري كه بر آنها مترتب شده، نوشته مي شود و اين هم يكي از جلوه هاي قدرت بيپايان الهي است.
4-1. ثبت اعمال توسط فرشتگان
گذشته از شيوه ثبت اعمال چون ثبت اعمال ممكن است به نوشتن اعمال، و يا به فيلم برداري، يا به حفظ خود عمل و مانند آن باشد، مأموران الهي (فرشتگان) اعمال انسان ها را ثبت مي كنند. «وَ رُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ؛ و فرستادگان ما كه نزد آنان مي باشند، مي نويسند (مأمور نوشتن اعمال آنها هستند).»(زخرف،آیه80) «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَاماً كَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ؛ و بر شما نگهباناني است، نويسندگاني بزرگوار، مي دانند آن چه را انجام مي دهيد». (انفطار،آیه10 تا 12) اين فرشتگان از تمامي اعمال انسان آگاه اند و اگر مواردي باشد كه بر آنها مخفي بماند،خداوند متعال خود شاهد و گواه است. حضرت امير(عليه السلام) در دعاي كميل فرمود:«وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَ كَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّي وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداًعَلَي مَعَ جَوارِحي وَ كُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَي مِنْ وَرائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِما خَفِي عَنْهُمْ؛ خداوندا، بيامرز بر من هر بدي را كه فرشتگان بزرگوارت را مأمور ثبت آنها كرده اي؛ فرشتگاني كه بر حفظ اعمال من گماشته اي و آنان را به همراه اعضا و جوارحم، شاهد بر من قرار داده اي تو از وراي آنان بر من نگهبان و شاهد بر آن چه كه از آنان پنهان مانده، بودي.
قرآن كريم در جاي ديگر مي فرمايد:«وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَي الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَاوَيْلَتَنَا مَالِ هذَا الْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُصَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَ يِظْلِمُ رَبُّكَ أَحَد؛ و كتاب نهاده مي شود، پس تبهكاران را مي بيني از آن چه در كتاب است هراسناك اند و مي گويند:واي بر ما! اين چه كتابي است هيچ كوچك و بزرگي را فرو گذار نكرده، مگر اين كه همه را برشمرده است و هر عملي را كه انجام داده اند حاضر مي يابند».(كهف،آیه 49) ظاهر آيه اين است كه عمل نوشته شده را مي بينند، بلكه عين اعمالي را كه طي يك عمر انجام داده اند، يك جا مي بينند. پس اعمال انسان به طور يقين ثبت مي شود، هر چند واقعيت آن ثبت براي ما روشن نباشد. در آيه ذيل از نامه اعمال به «طائر» نام برده شده است. طائر هر چند به معناي پرنده است، ولي در اينجا اشاره به چيزي است كه در ميان عرب معمول بوده كه به وسيله پرندگان فال نيكو بد مي زدند. قرآن در حقيقت مي گويد: فال نيك و بد چيزي جز اعمال شما نيست كه پرونده آن به گردنتان آويخته است.(659) «وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً * اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَيبِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيب؛ و هر انساني، اعمالش را بر گردنش آويخته ايم؛ و روز قيامت، كتابي براي او بيرون مي آوريم كه آن را در برابر خود گشوده مي بينند! اين همان نامه اعمال اوست! به او مي گوييم: كتابت را بخوان، كافي است كه امروز خود حسابگر خويش باشي!» (اسراء،آیه 14)
با توجه به آيه قبل (كهف، آيه 49) مراد از «طائر» خود عمل انسان است و ملازمت آن در گردن انسان به اين است كه سود و زيانش به خود انسان برمي گردد.(660)
4-2. ثبت آثار
نتايج نيك و بد آثاري كه انسان بعد از خود به يادگار مي گذارد نيز نوشته و ضبط مي گردد. قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ؛ آن چه را كه آنان از پيش فرستادند و نيز آثارشان را مي نويسيم».(يس،آیه 12)
امام صادق (ع) در اين زمينه فرمود:«خَيْرُ ما يُخْلِفُهُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ ثَلاثَةٌ: وَلَدٌ بارٌّ يَسْتَغْفِرُلَهُ وَ سُنَّةُ خَيْرٍ يقتدي بِهِ فيها وَ صَدَقَةٌ تَجْري مِنْبَعْدِهِ؛ بهترين چيزهايي كه انسان بعد از خود به يادگار مي گذارد سه چيز است: فرزند نيكي كه برايش استغفار كند، سنت خوبي كه به آن اقتدا شود و صدقه اي كه بعد از او جريان يابد».(661)
امام باقر(ع) در تفسير آيه «يُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ»(662) فرمود: «مراد از آن چه پيش فرستاده، سنت ها و آثاري است كه از خود باقي گذارده تا مردم بعد از او بدان عمل كنند. پس اگر آن سنت ها زشت باشد، به اندازه و زر و وبال گناهي كه مرتكب شوندگان مي رسد، به او نيزمي رسد؛ بدون اين كه از و زر و وبال انجام دهندگان كم شود».(663) هم چنين كارهايي كه خود انسان انجام نداده و ديگران انجام داده اند و انسان به انجام گرفتن آن ها رضايت داشته در نامه عمل او ثبت مي شود و پاداش مناسب را مي گيرد. حضرت امير(عليه السلام) فرمود:«اَيُّهَاالنَّاسُ اِنَّما يَجْمَعُ النَّاسَ الرَّضا وَ السُّخْطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُود رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذابِ لَمَّاعَمُّوهُ بِالرِّضا؛ اي مردم! همانا مردم را رضايت و خشم (نسبت به معصيت يا طاعت بندگي) در يك گروه گرد مي آورد كه ناقه ثمود (معجزه حضرت صالح) را يك نفر پي كرد و كشت. اما خداوند همه راعذاب كرد، زيرا همگي به كشتن آن شتر راضي بودند».(664)
4-3. گروه بندي مردم برحسب نامه اعمال
در روز قيامت، علاوه بر دسته بندي مردم برحسب اعمال به سه گروه: اصحاب يمين، اصحاب شمال و پيشگامان پيشتاز، و در تقسيم ديگري به دو دسته متقين و مجرمين، قرآن كريم از دسته بندي ديگري نيز خبر مي دهد كه به مقتضاي نامه اعمال مي باشد. در اين دسته بندي، مردم به دو گروه جداگانه تقسيم مي شوند: گروه دست راستي و گروه دست چپي:«فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا كِتَابِيَهْ... وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِيلَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ؛ اما كسي كه نامه اعمالش به دست راستش داده شده، مي گويد: (اي اهل محشر) بياييد كتاب مرا بخوانيد اين را از فرط شادي مي گويد، و اما كسي كه نامه اعمالش به دست چپش داده شده، مي گويد: اي كاش نامه اعمالم به من داده نمي شد و نمي دانستم حسابم چيست!» (حاقه،آیه26 - 19)
5. شفاعت
شفاعت يعني پيوستن به ديگري براي ياري رساندن يا پيوستن بر ديگري براي ياري خواستن و بيشتر در پيوستن فردي شريف و باحرمت به كسي كه مرتبه اي پايين تر دارد كاربرد دارد (665) و در عرف متديّنان بيشتر در مورد قيامت مطرح است كه در آن جا بزرگاني مانند انبيا، اوليا، شهدا، علما و صالحان شفيع گناه كاران مي شوند تا خدا آنان را ببخشد.
شفاعت در قيامت مورد پذيرش واقع مي شود:«يَوْمَئِذٍ لاَّ تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْل؛ در آن روز شفاعت (به كسي) سود ببخشد مگر كسي را كه خداي رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد». (طه،آیه109)
نزد شيعه و سني مسلّم است كه پيامبر اعظم(ص) در قيامت، شفيع بسياري از گناه كاران مي شود. از آن حضرت نقل كرده اند كه فرمود:«اِدَّخَرْتُ شَفاعَتي لاَِهْلِ الْكَبائِرِ مِنْ اُمَّتي؛ شفاعتم را براي افرادي از امتم كه گناه كبيره مرتكب شوند، ذخيره كرده ام».(666) البته پيامبر داراي مقام محمود است كه همان شفاعت كبري است به اين معنا كه رسول خدا(ص) روز قيامت براي همگان شفاعت مي كند.(667) و با شفاعت پيامبر باب شفاعت گشوده مي شود و انبياء و اولياي ديگر نيز از مردم شفاعت مي كنند.(668)
از آيه شريفه چنين بر مي آيد كه شفاعت شوندگان بايد مورد رضاي الهي باشند. منظور از اين رضايت، خشنودي از ايمان آنهاست نه اعمال و رفتارشان، پس مراد كساني اند كه ايمان دارند ولي مرتكب گناه و معصيت شده، در قيامت نيازمند شفاعت اند.(669) ظلم، كفر، ترك نماز و عدم اطعام فقرا در قرآن مجيد از موانع شفاعت شمرده شده است.(670)هم چنين است دشمني با اهل بيت پيامبر و عدم پذيرش ولايت آنان و باور نداشتن شفاعت.(671)
6. شهود
مهم ترين منزلگاه قيامت، مرحله رسيدگي به حساب مردم در دادگاه عدل الهي با حضور شاهدان گوناگون و سنجش اعمال در ترازوي مخصوص سنجش است. در محكمه الهي بعد از خداوند، چهار گروه از شاهدان به خوب يا بد بودن اعمال آدمي گواهي مي دهند. اميرمؤمنان(ع) فرمود:«اِتَّقُوا مَعاصِياللَّهِ فِي الْخَلَواتِ فَاِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحاكِمُ؛ از نافرماني خدا در خلوت نيز بپرهيزيد كه شاهد، خود داور است».(672)
6-1. پيامبران
قرآن مجيد مي فرمايد:«فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَي هؤُلاَءِ شَهِيد؛ پس چگونه است حالشان آن گاه كه از هر امّتي گواهي آوريم و تو را بر آنان گواه آوريم».(نساء،آیه41) حضرت عيسي(ع) نيز فرمود:«وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَادُمْتُ فِيهِم؛ تا وقتي در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم».(مائده،آیه 117)
6-2. فرشتگان
قرآن و روايات گوياي آن است كه دو فرشته همواره آدمي را همراهي مي كنند و اعمال او را ثبت مي كنند يكي در سمت راست به نام رقيب و ديگري در سمت چپ به نام عتيد است:«مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛ آدمي هيچ سخني را به لفظ در نمي آورد مگر اينكه مراقبي آماده نزد او آن را ضبط مي كند».(ق،آیه18) فرشته سمت راست نويسنده حسنات و فرشته سمت چپ نويسنده سيئات انسان است. در دادگاه قيامت نيز همين دو فرشته به اعمال انسان گواهي مي دهند؛(673) «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ؛ و هر كسي مي آيد با او سوق دهنده و گواهي دهنده اي است».(ق،آیه 21)
6-3. اعضاي بدن
«يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ روزي كه زبان ها و دست و پاهايشان بر ضد آنان براي آن چه انجام مي دادند گواهي دهند».(نور،آیه 24)
و در آيه اي ديگر:«حَتَّي إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ تا چون بدان رسند: گوش و چشم و پوست شان به آن چه مي كرده اند بر ضدشان گواهي دهند».(فصلت،آیه20)
6-4. زمين
«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَ؛ آن روز زمين خبرهاي خود را باز مي گويد كه پروردگارت به آن وحي كرده است». (زلزلة،آیه5-4) همان طور كه ياد شد شهادت شاهدان، بنابر عمل آدمي، هم مي توان به نفع انسان باشد و هم عليه او. امام صادق (ع) فرمود:«صَلُّوا مِنَ الْمَساجِدَ في بِقاعٍ مُخْتَلِفَةٍ فَاِنَّ كُلَّ بُقْعَةٍ تَشْهَدُ لِلْمُصَلّي عَلَيْها يَوْمَ الْقِيامَةِ؛ در مكان هاي گوناگون مساجد نماز بخوانيد، زيرا هر قطعه زميني در قيامت براي كسي كه درآن نماز خوانده گواهي مي دهد».(674)
7. بهشت و بهشتيان
اعتقاد به بهشت از ضروريات دين اسلام است و همه مسلمانان بدون استثنا به آن باور دارند. جنّت، فردوس، جنّة المأوي، جنّة النعيم، جنّة الخلد، جنّة عدن از نام هاي بهشت است كه در قرآن آمده است، همين طور جنّتي (بهشت من) در سوره فجر به كار رفته است.
7-1. شاخص هاي بهشت
در آيات قرآن، بهشت اين گونه وصف شده:
1. درختان بهشتي، خوش رنگ، خوشبو و پر برگ اند.(675) جويبارها و آبشارها از درون باغ هاجاري است.(676)
2. نهرهايي از آب زلال و گوارا، با طعم مطبوع هميشگي، نهرهايي از شراب طهور كه مايه لذت نوشندگان است و نهرهايي از عسل مصفّا در بهشت به چشم مي خورد.(677)
3. انواع ميوه هاي فراوان، گوشت پرندگان، همسراني زيبا از حورالعيني كه مانند مرواريد در صدف اند و دوشيزگان زيبايي كه به همسرانشان عشق مي ورزند و خوش زبان و هم سن وسال اند.(678)
4. خدمتكاراني از پسران زيبا روي بهشتي كه هميشه نوجوان اند و پيوسته براي خدمت گرداگرد بهشتيان مي چرخند.(679)
5. فرش هايي از ديبا و ابريشم و تخت هايي كه با بهترين و زيباترين پارچه هاي سبز رنگ پوشيده شده است.(680)
6. و خلاصه هر چه دل ها بخواهد و چشم ها از آن لذت ببرد در بهشت هست.(681)
7. در حديثي از اميرمؤمنان(ع) مي خوانيم كه «بهشت هشت در دارد؛ از يك در پيامبران و صدّيقان، از در ديگر شهيدان و صالحان وارد مي شوند، پنج در به شيعيان و دوستان ما اختصاص دارد و يك در نيز محل ورود ساير مسلمانان است».(682)
قرآن مجيد درباره وسعت بهشت مي فرمايد:«وَسَارِعُوا إِلَي مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ؛ و براي نيل به آمرزشي از پروردگار خود و بهشتي كه پهنايش به قدر آسمان ها و زمين است و براي پرهيزگاران آماده گشته، بشتابيد». (آل عمران،آیه133)
8. از آيات و روايات معصومين(ع) چنين برمي آيد كه بهشت، آفريده شده و اكنون موجود است:«وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَي * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَي * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَي؛ و بار ديگر پيامبر او را مشاهده كرد، نزد سدرة المنتهي كه جنةالمأوي در آنجاست».(نجم،آیه15-13) بسياري از مفسران بزرگ در تفسير آيه 133 آل عمران تصريح كرده اند كه بهشت هم اكنون آماده و موجود است.(683) شخصي از امام رضا(ع) پرسيد آيا بهشت و دوزخ آفريده شده اند؟ امام در پاسخ فرمود:آري آفريده شده اند و پيامبر(ص) هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نيز مشاهده كرد. راوي گفت: گروهي مي گويند. آنها هنوز آفريده نشده اند؟ امام فرمود: آنها از ما نيستند و ما از آنها نيستيم كسي كه آفرينش بهشت و دوزخ را انكار كند پيامبر را تكذيب كرده و ما را نيزتكذيب كرده است.» (684)
بهشت درجات و مراتبي دارد كه برخي از آنها بر برخي ديگر برتري دارند، نعمتهاي بهشتي نيز به تناسب درجات بهشت گوناگون است.(685) و هر چه مؤمن از ايمان قوي تر و عمل صالح بيشتر و بهتري برخوردار باشد، از درجات و نعمت هاي بهتري نيز برخوردار خواهد شد.
7-2. بهشتيان
و اما بهشتيان كساني اند كه از گذر ايمان و عمل صالح، رضاي الهي را كسب مي كنند و به بهشت راه يافته براي هميشه از نعمت هاي آن بهره مند مي شوند.« وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ و كساني كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند».(بقره،آیه82) تقوا عنصر ارزشمند ديگري است كه اهل بهشت بايد بدان متصف باشند؛ «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّ» (مريم،آیه63) از رسول اكرم(ص) چنين روايت شده است؛ «ما مِنْ اَحَدٍ وَلَهُ مَنْزِلٌ فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْزِلٌ فِي النَّارِ؛ فَاَمَّا الْكافِرُ فَيَرِثُ الْمُؤْمِنَ مَنْزِلَهُ مِنَ النَّارِ وَالْمُؤمِنُ يَرِثُ الْكافِرَ مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَةِ؛ هر كس منزلي در بهشت و منزلي در دوزخ دارد، ولي كافر منزل دوزخي مؤمن را به ارث مي برد و مؤمن نيز منزل بهشتي كافر را مالك مي شود».(686)
برترين لذتي كه بهشتيان را سرمست و شاداب و بانشاط مي كند، همانا رضايت و خشنودي الهي است و اين كه اهل بهشت، نتيجه تلاش و كوشش و سختي هاي دنيا را به نيكوترين وجه مشاهده مي كنند؛ همان طور كه خداوند از عملكرد آنان راضي و خشنود است:«وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِيجَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ خداوند به مردان و زنان با ايمان باغ هايي وعده داده است كه از زير درختان آنها نهرها جاري است. در آن جاودانه خواهند ماند و نيز سراهايي پاكيزه در بهشت هاي جاودان به آنان وعده داده شده و خشنودي خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابي بزرگ.» (توبه،آیه 72)
7-3. شاخص هاي بهشتيان
1. بهشتيان براي هميشه و به طور جاويد در بهشت ساكن خواهند بود.«خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَام؛ در بهشت جاودانند كه محل استقرار و اقامت خوبي است».(فرقان،آیه 76)
2. بدون ملامت و خستگي و درد و رنج به زندگي خوش و شاداب ادامه خواهند داد:«لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ؛ خستگي به آنها نمي رسد».(حجر،آیه 48)
3. قطعاً تكامل در آنجا وجود دارد و بهشتيان هرگز عقب نمی مانند، بلكه در پرتو عنايات الهي و الطاف رباني، روز به روز به ساحت مقدس اش نزديكتر مي شوند و در مسير قرب الي اللَّه به پيشروي خود ادامه مي دهند.(687)
4. امنيت دائمي دارند:«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ؛ ؛ پرهيزگاران در جايگاه امن و امان هستند». (دخان،آیه51)
5. غم و اندوه ندارند:«ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَأَنْتُمْ تَحْزَنُون؛ داخل بهشت شويد كه نه ترسي داريد و نه غمي». (اعراف:،آیه49)
6. نشاط فوق العاده:«ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ؛ شما و همراهان تان وارد بهشت شويد در حالي كه آثار نشاط و شادي در چهره شما كاملاً هويداست». (زخرف،آیه70)
8. دوزخ و دوزخيان
واژه جهنّم در قرآن مجيد، به جايگاهي در عالم آخرت اطلاق شده كه پر از آتش و همراه شكنجه هاي گوناگون است و كافران و منافقان پس از مرگ بدان جا برده مي شوند و سزاي كردار زشت خويش را مي بينند. كفر و شرك و نفاق، سرپيچي از فرمان خدا، ستم و جنايت، هواپرستي و اطاعت از شيطان، ريختن خون بي گناهان و كفران نعمت هاي الهي از جمله اسباب ورود به دوزخ است. برخي از نامه اي دوزخ كه در قرآن آمده عبارت است از سقر، سعير، جحيم، حطمه، هاويه. قرآن مجيد تصريح مي كند:« وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَاب؛ همانا دوزخ ميعاد گاه همه است، دوزخي كه هفت در دارد.» (حجر،آیه44 - 43)
واژه «نار» نيز كه به معناي آتش است به دليل فراواني استعمال در قرآن مجيد به دوزخ اطلاق مي شود كه حدود 145 بار در آيات قرآن به كار رفته و در غالب موارد منظور همان دوزخ است.(688) از مجموع آيات قرآن استفاده مي شود كه دوزخ، كانون هولناك و شكنجه و مجازات تبهكاران است و از اوصاف زير برخوردار است؛
1. هيزم و آتش گيره آن سنگ و انسان است:«فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ از آتش بترسيد كه هيزم آن بدن مردم گنه كار و سنگ است كه براي كافران آماده شده است!» (بقره،آیه 24)
2. آتشي است كه علاوه بر پوست و گوشت ظاهري، دل را نيز مي سوزاند:«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الْأَفْئِدَةِ؛ آتش برافروخته الهي كه از دل ها سر ميزند.» (همزه،آیه 7 - 6)
3. داراي درك و شعور است و گنه كار را به سوي خود مي خواند:«تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّي؛ كساني را كه به فرمان خدا پشت كردند صدا ميزند».(معارج،آیه 17)
4. وقتي گنه كاران را مي بيند از خشم نعره مي كشد:«إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِير؛ چون دوزخ از فاصل هاي دور آنان را ببيند، خشم و خروشش را مي شنوند».(فرقان،آیه 12)
5. متحرك و قابل انتقال است:«وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ؛و جهنم را در آن روز حاضر آورند».(فجر،آیه 23)
6. دوزخ هم اكنون نيز كافران را احاطه كرده است:«وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ؛ و بي ترديد دوزخ بر كافران احاطه دارد».(توبه،آیه 49)
7. فضا، هوا، آب، غذا، مناظر، لباس، صداها، پيام و گفتگو در و ديوار دوزخ كشنده و مرگ آور و آزار دهنده است و هر كدام از آنها به تنهايي انسان را تا حد مرگ شكنجه مي دهند با اين وجود دوزخيان نمي ميرند تا راحت شوند، بلكه پيوسته و مدام بايد آن شكنجه ها را تحمل كنند:«مِن وَرآئِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَي مِن مَّاءٍ صَدِيدٍ * يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍوَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرآئِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ؛ دوزخ پيش روي اوست و به او آبي چركين نوشانده مي شود، آن را جرعه جرعه مي نوشد و نمي تواند آن را فرو برد و مرگ از هر سو او را درمي يابد ولي نمي ميرد و عذابي سنگين به دنبال دارد».(ابراهيم،آیه 17 - 16) از آيات و احاديث معصومين برمي آيد كه دوزخ بر سر راه بهشت است و هر كس از آن عبور كند وارد بهشت خواهد شد:« وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّ؛ و هيچ كس از شما نيست مگر اينكه وارد آن دوزخ مي شود، اين بر پروردگارت حكمي قطعي است». (مريم،آیه 71)
ورود همگان در دوزخ بر روي پل صراط روي آن است كه افراد به تناسب ايمان و عمل صالح خود در آن حركت مي كنند و هر چه ايمان قوي تر و عمل صالح بيشتر باشد، سريع تر از آن مي گذرند و كافران و ستمگران و تبهكاران از روي صراط به قعر جهنم سقوط مي كنند.(689)
كساني كه وارد دوزخ مي شوند چند دسته اند؛
الف - مؤمناني كه گناهان زيادي انجام داده اند و به تناسب گناهان شان آنقدر در دوزخ مي مانند كه كيفر آن گناهان را ببينند سپس رها شده به بهشت مي روند:«إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَاداً * لِلطَّاغِينَ مَآبَاً * لاَبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاب؛ دوزخ كمينگاهي است و براي سركشان بازگشتگاهي است كه روزگاراني دراز در آن درنگ كنند» (نبأ،آیه 23 - 21) و امام باقر(ع) در تفسير اين آيه فرموده است:«اين آيه درباره كساني است كه از دوزخ رهايي خواهند يافت».(690)
گروهي ديگر هر چند به دليل گناهانشان سزاوار توقف طولاني در دوزخ هستند، ولي به دليل اعمال نيك و درستي ايمانشان، شايسته شفاعت شفيعان و مشمول لطف الهي شده زودتر از عذاب رهايي يافته به بهشت در مي آيند.(691)
ب - برخي نيز براي هميشه در دوزخ خواهند ماند و هيچ گاه رهايي نخواهند يافت و به بهشت هرگز نخواهند رسيد؛ بخش اصلي اين گروه را كافران تشكيل مي دهند:«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئاً وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْفِيهَا خَالِدُون؛كساني كه كفر ورزيدند، هرگز اموالشان و اولادشان چيزي از عذاب خدا را از آنان دفع نخواهد كرد و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه خواهند ماند». (آل عمران،آیه 116)
منافقان عضو ثابت اين گروه اند:«لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ هرگز اموالشان و اولادشان چيزي از عذاب خدا را از آنان (منافقان) دفع نخواهند كرد و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه خواهند ماند».(مجادله،آیه 17) كساني كه در زندگي جز گناه كاري نكرده اند نيز عضو اين گروه اند:«بَلَي مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ؛ آري كسي كه بدي به دست آورد و گناه اش او را در ميان گيرد، پس چنين كساني اهل آتش اند و در آن ماندگار خواهند بود.» (بقره،آیه 81)
كساني كه مؤمني را به عمد بكشند،(692) رباخواران،(693) ستم پيشگان(694) و برخي تبهكاران ديگر نيز پيوسته در دوزخ خواهند ماند. عقيده مشهور علماي شيعه اين است كه علت اصلي خلود در دوزخ كفر است و مي توان گفت بقيه كساني كه در دوزخ جاودانه خواهند ماند، عمل آنها به كفر باز مي گردد و در حقيقت اين كسان در شمار كافران اند. اگر كسي مؤمن باشد و خدا را شناخته باشد ممكن است براي كيفر گناهانش به جهنم برود ولي جاودانه در آن جا نخواهد ماند و پس از پاك شدن از گناه رها مي شود و به بهشت راه مي يابد.(695)
يادآور مي شويم كه دوزخ داراي هفت طبقه است كه هر طبقه بخشي از دوزخيان را - به تناسب جرم و گناهشان - در خود جاي مي دهد و نام هاي آن طبقات در روايتي از اميرمؤمنان(ع) چنين بيان شده است: «پايين ترين آن جهنّم، بالاي آن لظي، بالاي آن حطمه، بالاتر سقر و پس از آن جحيم، بالاي آن سعير و بالاي همه هاويه قرار دارد.»(696)
9. خلود
واژه خلود كه با خُلد هم خانواده و هم معناست به معناي دوام، بقا و جاودانگي است. راغب اصفهاني معناي اصلي آن را دور ماندن چيزي از فساد و تباهي و باقي ماندن بر حالت اصلي دانسته و گفته است: هر چيزي كه زود تغيير نكند و فاسد نشود عرب آن را با خلود توصيف مي كند، بدين روي، به معناي طول عمر و بقا و مدّت طولاني نيز آمده است.(697)
قرآن مجيد ضمن اينكه حدود 80 مرتبه واژه خالد، خالدون، خالدين را تكرار نموده(698) واژه هاي مرادف خلود، مانند مكث، اقامت و قرار را نيز درباره بهشت و بهشتيان و دوزخيان به كار برده(699) و تصريح كرده كه بهشتيان در بهشت و بسياري از دوزخيان در جهنم، جاودانه خواهند ماند.
خلود بهشتيان در بهشت جاودان و نعمت هاي جاويد آن مورد اتفاق متكلمان و مفسران قرآن است و آياتي كه بر جاودان بودن بهشت و بهشتيان تصريح مي كنند جزء محكمات می باشند، مانند:«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ كساني كه ايمان آورند و عمل نيكو انجام دهند، آنان اهل بهشت و در آن جاودان اند».(بقره،آیه82)
امّا خلود در دوزخ مورد بحث و اختلاف قرار گرفته و برخي شبهاتي پيرامون آن مطرح كرده اند. نخستين شبه هاي كه منكران خلود طرح كرده اند اين است كه كافران، منافقان و تبهكاران، سال هاي محدودي را در كفر و نافرماني سپري كرده اند و عذاب دائمي آنها با عدالت خدا ناسازگار است.
در پاسخ اين شبهه گفته اند مجازات سه نوع است:
اول: قراردادي: كه در همه جاي دنيا مرسوم است و قانون گذار، مجازات هايي را براي برخي اعمال وضع مي كند، در اين گونه مجازات ها بايد ميان جرم و كيفر تناسب باشد.
دوم: مجازات تكويني يا مكافات عمل و اثر وضعي گناه كه معلول و نتيجه تكويني جرم است، در اين گونه مجازات ها ميان جرم و عقوبت، تناسب ظاهري وجود ندارد؛ مثلاً انسان در يك لحظه جسم تيزي را در چشم خود يا ديگري فرو مي كند و او را، تا آخر عمر از ديدن محروم مي كند يا قطرهاي زهر در كام خود مي ريزد و براي هميشه از زندگي محروم مي شود.
سوم: مجازات اخروي: در اين نوع مجازات رابطه اي ژرف تر ميان جرم و عقوبت برقرار است به گونه اي كه اين رابطه به عينيت مي انجامد و مجازات اخروي تجسم عيني اعمال انسان در زندگي دنيوي است و انسان در واقع كِشته دنيوي خود را در آخرت درو مي كند و اين موضوع هيچ تضادي با عدالت خدا ندارد.(700)
شبهه دوم: به آدمي مانند ديگر آفريدگان، عاشق جمال الهي و لقاي خداست و هر كس لقاي خدا را بخواهد خدا نيز لقاي او را طالب است، ولي كافر و گناهكار با كفر و گناه خود را از لقاي خدا محروم مي سازد تا اينكه خداوند با مجازات او بيماري اش را شفا مي دهد و او به فطرت نخستين خود باز مي گردد و به لقاي الهي نايل مي آيد.
پاسخ: خطا و انحراف گاه چنان در وجود انسان رسوخ مي كند كه به صورت طبيعت ثانوي درمي آيد چنان كه بسياري از جنايتكاران حتي از جنايات خود لذت مي برند و آن گاه كه انسان به چنين مرحله اي از طبيعت ثانوي برسد بازگشتي براي او نخواهد بود.(701) «بَلَي مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ آري كسي كه بدي به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كساني اهل آتش اند و در آن ماندگار خواهند بود». (بقره،آیه81)
شبهه سوم: جاودانگي ويژه خداوند است با اين حال، چگونه انسان در بهشت يا دوزخ، جاودان خواهد بود؟ زيرا محال است كسي مانند خدا بقا داشته باشد؟
پاسخ: اين شبهه را شخصي به نام (نظام) براي هشام بن حكم - شاگرد امام صادق(ع) مطرح كرد و هشام چنين پاسخ داد: خداوند همه صفات كمال را به شكل ذاتي دارد و آنها را از كسي يا جايي نگرفته است و بقاي خداوند نيز ذاتي است، ولي بهشتيان و دوزخيان، همين طور بهشت و جهنم - كه جاودانه هستند - بقا و جاودانگي را با شكل عرضي از خدا گرفته اند و اين بقا با آن بقا - كه مخصوص ذات اقدس الهي است - تفاوت دارد. (702)
جمع بندي و نتيجه گيري
پس از دنيا عالم آخرت قرار دارد كه به برزخ و قيامت تقسيم مي شود. در برزخ كه فاصله ميان دنيا و قيامت كبري است، انسان ها مرده، بي هوش و بي حساس نيستند بلكه از نوعي حيات برخوردارند، برخي در نعمت و آسايش و برخي در شكنجه و رنج هستند تا قيامت كبري برپا شود.
قيامت كه نام هاي گوناگونی دارد همان رستاخيز همگاني است و رخدادها و امور گوناگوني را با خود دارد:
1. با دميده شدن در شيپور (نفخه صور) همه مخلوقات آسمان و زمين و سپس فرشته اي كه در صور دميده، مي ميرند و با دميدن بار دوم همگان زنده شده، به پا مي خيزند و در واقع حيات دنيا با يك شيپور تمام و با يك شيپور ديگر، آخرت آغاز مي شود.
2. همگان در محشر گرد مي آيند تا بر حساب آنان رسيدگي شود و اعمال خويش را ببينند.
3. روي دوزخ پلي باريك كشيده شده كه صراط ناميده مي شود و همگان بايد از آن عبور كنند؛ هر كس به سلامت رود وارد بهشت مي شود و در غير اين صورت در دوزخ سقوط خواهد كرد.
4. هر كس نامه عملي دارد كه در آن همه كارهاي او ثبت مي شود و در رستاخيز به آنها رسيدگي مي شود، نامه اعمال نيكان به دست راست و نامه اعمال بدان به دست چپشان داده مي شود.
5. مؤمنان گنه كاري كه در قيامت درمانده مي شوند توسط شهيدان، عالمان، ائمه، انبياء به ويژه پيامبر بزرگ خاتم شفاعت مي شوند و از عذاب نجات مي يابند.
6. در قيامت محكمه عدل الهي برپا مي شود و علاوه بر خداوند، چهار گروه به سود يا زيان آدميان گواهي مي دهند كه عبارتند از: پيامبران، فرشتگان، اعضاي بدن و زمين.
7. پس از حساب رسي، خوبان وارد بهشت مي شوند، بهشت سرشار از نعمت هاي گوناگون الهي و بسيار خوش آب و هواست و هم نشينان و خدمت گزاراني از جنس حورالعين و پسران زيبا روي به بهشتيان خدمت مي كنند. از روايات استفاده مي شود كه بهشت آفريده شده و اكنون موجود است و درجات گوناگوني دارد كه هر كس به تناسب ايمان و عملش به درجه خاصي نايل مي شود و بهشتيان با طراوت و جواني براي هميشه در آن ساكن خواهند شد.
8. كافران و تبهكاران نيز كيفر اعمال خود را با ورود به دوزخ دريافت مي كنند كه بسيار هولناك، سوزان، درد آور و كشنده است ولي دوزخيان هرگز نمي ميرند تا همواره عذاب را بچشند. دوزخ نيز در برابر بهشت داراي دركات هفت گانه است و تبهكاران به تناسب گناهاني كه انجام داده در طبقات آن جاي مي گيرند كه در برخي عذاب بيشتر از برخي ديگر است.
9. آيات و روايات گوياي آن است كه بهشتيان با ورود به بهشت براي هميشه در آن مي مانند و برخي از دوزخيان مانند كفار نيز جاودانه در دوزخ خواهند ماند؛ گرچه برخي از گنهكاران در دوزخ از گناهان پاك شده، روزي نجات خواهند يافت./ح
--------------------------------------------------
پی نوشت ها:
645) مجمع البحرين، طريحي، ج 2، ص 430.
646) بحارالانوار، ج 6، ص 267.
647) بحارالانوار، ج 6، ص 214.
648) جهان بيني اسلامي، شهيد مطهري، ص 502.
649) مفردات، راغب اصفهاني، واژه قوم.
650) بحارالانوار، ج 6، ص 324.
651) بحارالانوار، ج 6، ص 321.
652) پيام قرآن، ج 6، ص 72.
653) پيام قرآن، ج 5، ص 38.
654) علم التضي، ج 2، ص 901، به نقل از شرح دعاي سحر، امام خميني، ص 20.
655) بحارالانوار، ج 68، ص 170.
656) البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 47.
657) همان، ص 50.
658) ر.ك: بحارالانوار، ج 7، ص 65؛ عنفات، شيخ مفيد، ج 5، ص 71.
659) ر.ك: تفسير نمونه، ج 12، ص 48.
660) الميزان، ج 13، ص 54.
661) بحارالانوار، ج 6، ص 294.
662) قيامت(75)، آيه 13، ترجمه: انسان در آن روز از آنچه پيش فرستاده و از آنچه كه پس فرستاده است باخبر است.
663) معادشناسي، سيدمحمدحسين حسيني طهراني، ج 6، ص 288، اقتباس.
664) نهجالبلاغه، خطبه 192، ص 650.
665) مفردات، راغب اصفهاني، واژه شفع.
666) بحارالانوار، ج 8، ص 30.
667) الميزان، ج 1، ص 179 - 175.
668) معادشناسي، تهراني، ج 9، ص 133.
669) الميزان، ج 1، ص 171.
670) الميزان، ج 1، ص 169.
671) شفاعت، ص 180 - 169.
672) بحارالانوار، ج 70، ص 364.
673) تفسير نمونه، ج 22، ص 248 - 50؛ پيام قرآن، ج 6، ص 153.
674) بحارالانوار، ج 80، ص 384.
675) واقعه: 29.
676) رعد: 35.
677) محمد: 15.
678) واقعه: 37 - 20؛ الرحمن: 56.
679) واقعه: 17.
680) الرحمن: 54 و 76.
681) زخرف: 71.
682) بحارالانوار، ج 8، ص 121.
683) پيام قرآن، ج 6، ص 325.
684) بحارالانوار، ج 8، ص 119.
685) نهج البلاغه، خطبه 84.
686) نورالثقلين، حويزي، ج 2، ص 31.
687) پيام قرآن، ج 6، ص 363.
688) پيام قرآن، ج 6، ص 401.
689) نورالثقلين، ج 3، ص 353.
690) همان، ج 5، ص 495.
691) ر.ك: پيام قرآن، ج 6، ص 528.
692) نساء، آیه 93.
693) بقره، 275.
694) مؤمنون: 103 - 102.
695) اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 47 - 46، المؤتمر العالمي لالفية الشيخ المفيد.
696) نورالثقلين، ج 3، ص 19.
697) مفردات، راغب اصفهاني، واژه خلد.
698) ر.ك: المعجم المفهرس، واژه خلد.
699) ر.ك: زخرف، آيه 77؛ شوري، آيه 45؛ فرقان، آيه 67 - 66.
700) ر.ك: مجموعه آثار، شهيد مطهري، ج 1، ص 234 - 225.
701) پيام قرآن، مكارم شيرازي، ج 6، ص 497.
702) معادشناسي، حسيني طهراني، ج 10، ص 182، حكمت.
|