توحيد، يگانگي باري تعالي و خداوند را به يكتايي شناختن و تنها او را پرستيدن است. در اهميت توحيد همين بس كه اولين شرط تشرف انسان به آيين حيات بخش اسلام و ورود به آستانه سعادت و رستگاري است. توحيد ريشه درخت اسلام است و ديگر تعاليم اعتقادي، اخلاقي و عملي شاخ و برگ و ميوه هاي آن هستند. قلمرو توحيد به مرزهاي عقايد اسلامي محدود نمي شود، بلکه در ديگر مرزهاي تعاليم اسلامي مانند اخلاق و فقه هم نقش اساسي دارد. شالوده نظام اخلاقي بر اصل توحيد است و بسياري از احكام ديني از روح توحيدي اسلام سرچشمه مي گيرد. توحيد، حيات آدمي را چه در ساحت انديشه و چه در عرصه كردار و عمل دگرگون مي سازد و به آن رنگ و بوي خدايي مي بخشد. شعار توحيد و يگانگي باري تعالي با تعابير گوناگوني در قرآن مطرح شده است. به چند نمونه اشاره مي شود:«لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّه؛ هيچ خدايي جز اللَّه نيست»(صافات،آیه 35)، «لاَ إِلهَ إِلاَّ هُو؛ هيچ خدايي جز او نيست».(بقره،آیه163) و «اللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم؛ خدا، جز او كه زنده پا برجا است، خدايي نمي باشد».(بقره،آیه255) پيامبر اعظم(ص) نيز به فرمان الهي اعلام مي كند كه سرلوحه رسالت او دعوت مردمان به توحيد است:«قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَإِلَيْهِ مَآبِ. ؛ بگو جز اين نيست كه من مأمورم خدا را بپرستم و به او شرك نورزم. به سوي خدا مي خوانم وبازگشتم به سوي اوست.»(رعد،آیه36) در يك نگاه كلي توحيد به دو قسم نظري و عملي تقسيم مي شود. توحيد نظري اعتقاد به يكتايي خداوند در ذات، صفات و افعال است. اين اعتقاد هرگاه در اعماق جان آدمي ريشه بدواند، به اعمال و رفتار او صبغه الهي مي بخشد و كردار او را موحدانه مي گرداند. بنابراين توحيد عملي آن است كه انسان باورهاي توحيدي خويش را در صحنه عمل حاكميت بخشد و به گونه اي عمل كند كه مقتضاي انديشه توحيدي اوست.(18) مهم ترين اقسام توحيد نظري عبارتند از: 1. ذاتي، 2. صفاتي، 3. افعالي و مهم ترين جلوه توحيد عملي، توحيد عبادي است.
1. توحيد ذاتي
توحيد ذاتي بدين معناست كه ذات خداوند يكتا بوده و هيچ همتايي ندارد. براساس اين توحيد ذاتي شامل دو اصل ذيل است.
1. نفي تركيب يا كثرت درون ذاتي: خدا از هر جهت بسيط است و هيچ گونه تركيبي در آن راه ندارد.
2. نفي تعدد يا كثرت برون ذاتي: ذات خدا بي همتا است و هيچ نظير و شريكي ندارد.
بدين سان توحيد ذاتي مبين آن است كه ذات خداوند نه تنها مركب و متعدد نمي باشد، بلكه اساساً تركيب يا تعدد ذات الهي محال است. دليل بر بساطت ذاتي الهي آن است كه قرآن، خداوند را به صفت غنا و بي نيازي توصيف مي كند:«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد؛ اي مردم همه شما نيازمند به خدا هستيد و خدا بي نياز و ستوده شده است».(فاطر،آیه15) از لوازم اين صفت آن است كه او در وجود و هستي خود به غير ذات خويش نيازي ندارد و تركيب ذات او ملازم با نياز آن ذات به اجزاست و اين با غني مطلق بودن خداوند سازگاري ندارد. دليل بر بي همتايي خدا آن است كه فرض تعدد واجب الوجود مستلزم مركب بودن ذات واجب الوجود است و چون مركب بودنِ واجب، محال است، تعدد واجب نيز كه مستلزم آن است، محال خواهد بود. قرآن كريم يكتايي و بي همتايي خدا را اعلام مي كند:«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ؛ چيزي كه مانند او نيست»(شوري،آیه11)، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد؛ اي پيامبر بگو كه خدا يكتا و بي همتاست» (توحيد،آیه1) و «وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّار؛ و او يگانه و مقتدر است» (رعد،آیه16)
2. توحيد صفاتي
توحيد صفاتي يعني اعتقاد به اين اصل كه ذات خدا و صفات او هر چه با يكديگر تغاير مفهومي دارند، ولي در خارج به وجود واحدي كه همان مطلق است موجودند. بنابراين مي توان توحيد صفاتي را در قالب سه اصل ذيل بيان نمود:
1. ذات و اوصاف ثبوتي و ذاتي خداوند تنها از نظر مفهوم مغايرند.
2. بين ذات و هر يك از صفات خداوند وحدت عيني و خارجي برقرار است.
3. بين هر يك از اوصاف با ساير اوصاف خداوند وحدت عيني و خارجي برقرار است.
اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با يكديگر لازمه محدوديت وجود است. براي وجود لايتناهي هم چنان كه دومي قابل تصور نمي باشد، كثرت و تركيب و اختلاف ذات و صفات نيز متصور نمي باشد. حضرت علي(ع) مي فرمايد:«كمال الاخلاص له نفي الصفات عنه لشهادة كل صنعة انها غير الموصوف و شهادة كل موصوفانه غيرالصفة فمن وصفاللَّه سبحانه فقد قرنه؛ (كمال توحيد)اخلاص براي اوست و كمال اخلاص، سلب صفات از اوست چرا كه هر صفتي گواهي مي دهد كه غير از موصوف است و هر موصوفي گواهي مي دهد كه با صفت مغايرت دارد و هر كس خداوند را به صفتي توصيف كند ذات او را مقارن چيزي قرار داده و...» (19) عبارات مولاي موحدان علي(ع) بيان مي كند كه آن دسته از صفاتي كه زائد بر ذات خدا و عارض بر آن باشد منتفي است؛ چرا كه چنين با موصوف خود مغايرت دارد و تلويحاً صفاتی را كه با ذات عينيت داشته و همانند ذات نامحدود و غيرمتناهي است اثبات مي كند(الذي ليس لصفته حد محدود)
3. توحيد افعالي
در نگرش اسلامي تنها مؤثر تحقيقي و مستقل در عالم ذات مقدس خداوند است و جز او هيچ موجود ديگري فاعليت تام و مستقل ندارد. بنابراين توحيد افعالي عبارت از اعتقاد به دواصل ذيل است:
1. خدا در انجام افعال خويش يكتا است و هيچ گونه شريك و باوري ندارد، بلكه اساساً وجود ياور براي او محال است.
2. هيچ موجودي غير از خداوند در فعل خود مستقل و بي نياز از او نمي باشد و هيچ كاري در عالم صورت نمي گيرد، مگر آنكه با اراده و خواست او باشد.
در نگاه كسي كه اعتقاد به توحيد افعالي دارد، تحولات عالم همگي تحت سيطره اراده الهي و با اذن و مشيت خداوند رخ مي دهد. پر واضح است اين امر منافاتي با اختياري بودن افعال انسان ندارد؛ زيرا از جمله مقدمات فعل اختياري، خود اختيار است كه خدا اين اختياررا به انسان تمليك كرده و اراده او بر فعل اختياري انسان تعلق گرفته است. افزون بر اين رهآورد، ايمان به توحيد افعالي ترسيم الگوي خاصي براي رابطه انسان با خداي خويش است؛ چرا كه همواره بر خدا توكل مي كند و از او ياري مي جويد و تحقق هيچ امري را در صورتي كه خدا آن را بخواهد محال نمي بيند. قرآن مي فرمايد:«قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّار؛ بگو خداست آفريننده همه چيز و اوست يگانه قاهر» (رعد،آیه16) دليل اصلي بر توحيد افعالي آن است كه تنها موجودي كه قائم به ذات خويش مي باشد، خداوند بوده و قوام همه موجودات به اوست و ممكن نيست كه او نيازمند كساني باشد، كه تمام شئون وجود آنها قائم به اوست. مي توان توحيد افعالي را بر دو گونه دانست: گونه اول، توحيد در خالقيت و گونه دوم توحيد در ربوبيت؛ زيرا همان گونه كه خدا تنها خالق مستقل است و هر خلق و ايجادي در طول خالقيت خداوند جاي دارد؛ تنها مدبّر مستقل جهان نيز همان است و تدبير و اراده جهان هم به دست اوست.
4. توحيد عملي
باورهاي توحيدي انسان آنگاه كه فعليّت پيدا كند، در انگيزه ها، منش ها و رفتار او مؤثر مي افتد و رنگ و بوي توحيدي به آن مي بخشد. چنين انساني تنها خدا را مي پرستد و تنها از او ياري مي جويد. بدين سان درخت پر بار توحيد بر اعمال انسان سايه مي گسترد و حيات او را موحدانه مي گرداند و اين همان توحيد عملي است. بي گمان جلوه فهم توحيد عملي، همان يكتاپرستي يا توحيد در عبادت است، چرا كه اگر انواع توحيد نظري را در حوزه يكتاشناسي جاي دهيم، توحيد عبادي همان يكتاپرستي خواهد بود. روشن است كه عبادت آن گونه خضوع و اظهار خاكساري است كه باور خاصي همراه باشد، باور به اين كه موجودي كه در برابر او هستيم شايسته الوهيت است. از اين رو سجود فرشتگان در برابر آدم عبادت انسان به شمار نمي رود، بلكه فرمانبري از امر خداست و در حقيقت باز هم به عبادت خداوند باز مي گردد. برنامه اصلي تمامي فرستادگان الهي دعوت به پرستش خداي يگانه و مبارزه با شرك در عبادت بوده است:«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ ما در هر امتي پيامبري فرستاديم كه خداي يگانه را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كني».(نحل،آیه36)
جمع بندي و نتيجه گيري
- توحيد مهم ترين اصل دين و اساسي ترين اصل دينداري است.
- زيربناي تعاليم انبياء و روح تعاليم كتاب آسماني قرآن همان توحيد است.
- توحيد در اصطلاح عبارت است از اعتقاد به يگانگي باري تعالي و يگانه پرستي و قائل شدن به هيچ گونه شريك، مثل، شبيه و مانند براي خداوند در انديشه و عمل.
- توحيد اولين شرط براي تشرف انسان به اسلام است.
- شالوده نظام اخلاقي را بر اصل توحيد استوار كرده اند.
- در يك نگاه كلي توحيد به دو قسم نظري و عملي تقسيم مي شود: اقسام توحيد نظري عبارتند از: 1. ذاتي، 2. صفاتي، 3. افعالي، و مهم ترين جلوه توحيدعملي، توحيد عبادي است.
- توحيد ذاتي يعني ذات خدا يكتا بود، هيچ همتايي ندارد.
- توحيد صفاتي يعني ذات خدا و صفات او در خارج به وجود واحدي كه همان مطلق است موجودند.
- توحيد افعالي بدين معني است كه تنها مؤثر و مستقل حقيقي در عالم خداوند است.
- وقتي درخت پر بار توحيد بر تمام اعمال انسان سايه گسترد و حيات او را موحدانه گرداند، توحيد عملي تحقق پيدا مي كند و مهم ترين جلوه توحيد عملي، يكتاپرستي يا توحيد در عبادت است.
_______________________________________________
پی نوشت ها:
18. معارف اسلامي، جمع از نويسندگان، نشر نهاد رهبري، قم، 78، ص 73.
19. نهج البلاغه، خطبه اول، ص 2.
|