مفهوم عدل
امام علی(علیه اسلام)، عدل را چنين معنا مي نمايند:اَلْعَدْلُ يَضَعُ الْاُمُورَ مَواضِعَها ؛ عدل، هر چيزي را به جاي خود مي گذارد.(25) بنابراين عدل يعني قرار دادن هر چيز در محلّ خود، و عادل كسي است كه هر چيزي را در جاي مناسب خود قرار دهد.(26)
اين مفهومِ وسيع، مصداق هاي بسياري دارد، از جمله: موزون بودن، رعايت تساوي و رفع هرگونه تبعيض، رعايت حقوق ديگران و رعايت استحقاق ها و لياقت ها.(27)
استاد شهيد مرتضي مطهّري در توضيح معناي اخير و اينكه در بحث عدل الهي همين معنا مورد نظر است، مي نويسد:يكي از معاني عدل، معناي ذيل است: رعايت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد. موجودات در نظام هستي از نظر قابليت ها و امكان فيض گيري از مبدأ هستي، با يكديگر متفاوتند. هر موجودي در مرتبه اي است و از نظر قابليت استفاضه، استحقاق خاص خود را دارد. ذات مقدس حق، كه كمال مطلق، خير مطلق و فيّاض علي الاطلاق است، به هر موجودي آنچه را كه براي او ممكن است از وجود و كمال وجود عطا مي كند و امساك نمي نمايد. حكيمان الهي، صفت عدل به اين معنا را براي خداوند اثبات مي كنند. آنان معتقدند كه هيچ موجودي بر خدا حقّي پيدا نمي كند كه دادن آن حق انجام وظيفه و اداي دين شمرده شود و خداوند از آن جهت عادل شمرده شود كه به دقّت تمام، وظايف خود را در برابر ديگران انجام مي دهد، بلكه عدل خداوند، عين فضل و عين جود اوست؛ يعني خداوند فضلش را از هيچ موجودي در هر حدّي كه امكان تفضّل براي آن موجود باشد، دريغ نمي دارد. و اين است معناي سخن حضرت علي(علیه اسلام) كه فرمود: حق، يك طرفي نيست، هركسي بر عهده ديگري حقي پيدا مي كند. تنها ذات احديّت است كه بر موجودات حق پيدا مي كند و موجودات در برابر او وظيفه و مسئوليت پيدا مي كنند، اما هيچ موجودي بر او حق پيدا نمي كند.(28) منظور از عادل بودن خدا اين است كه استحقاق و شايستگي هيچ موجودي را مهمل نمي گذارد و به هر كس، هر چه را استحقاق دارد، مي دهد.(29)
نتيجه چنين عدالتي آن است كه خداوند نسبت به هيچ موجودي كمترين ظلمي روا ندارد:«إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ؛ خداوند حتي به اندازه سنگيني ذرهّ اي ستم نمي كند.» (نساء،آیه40)
امام صادق(علیه اسلام) می فرمایند: هُوَ... عَدْلٌ لَيْسَ فيهِ جَوْر و حَقٌّ لَيْسَ فيهِ باطِلٌ ؛ او عدل مطلق است كه هيچ ستمي در او راه ندارد و حقّي است كه هيچ باطلي در او نيست.(30)
دلايل عدل
الف. حكمت الهي
حكمت به معناي غايت و هدف داشتن جهان هستي است و اين كه نظام آفرينش، نيكوترين نظام ممكن است. هدف آفرينش، رسيدن به كمال و خير بيشتر است. حكمت الهي و هدف داري موجودات نيز ايجاب مي كند كه خداوند به هر موجودي آنچه را كه براي رسيدن به هدف آفرينش خود بدان نيازمند است، عطا كند. اين همان معناي عدالت است كه پيشتر اشاره شد. مقابل آن ظلم است كه به معناي فرو گذار كردن كمال و خير از موجودي است كه استحقاق آن را دارد. ظلم از حكيم قبيح بوده و در خور ملامت و سرزنش است؛ زيرا موجب نقض غرض مي شود؛ هم چنان كه عدالت، نشانه حكمت و كمال وجود مي باشد و خداوند كه از هر نظركامل و بي عيب و نقص است، عادل مي باشد:«شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِله إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ؛ خداوند گواهي مي دهد كه معبودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهي مي دهند - در حالي كه خداوند در تمام عالم قيام به عدالت دارد - كه معبودي جز او نيست؛ هم توانا و هم حكيم است».(آل عمران،آیه18)
ب. كمال الهي
سرچشمه ظلم ممكن است چند چيز باشد: نياز، ناداني، خودخواهي، انتقام جويي، كينه توزي، حسد و يا مانند آنها كه همه از نوعي نقص و ضعف حكايت مي كنند. اما از ذات حق، كه وجودش كمال مطلق است، هيچ گاه ظلم و ستم سر نمي زند؛ زيرا نه نياز در او راه دارد و نه جهل، نه خودخواهي و نه كينه توزي و انتقام جويي. نه ديگري از نظر كمال از وي برتر است كه به او رشك برد و نه كسي كمالي را مي تواند از او سلب كند كه در مقام انتقام برآيد. ازچنين وجودي، جز خير و عدالت و رأفت و رحمت سرچشمه نمي گيرد:«هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَي يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُالْحَكِيمُ ؛ او خداوندي خالق، آفرينندهاي بي سابقه، و صورتگري بي نظير است. براي او نام هاي نيكاست. آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مي گويد و او عزيز و حكيم است».(حشر،آیه24)
امام سجّاد(علیه اسلام) می فرماید:وَ قَدْ عَلِمْتُ اَنَّهُ لَيْسَ في حُكْمِكَ ظُلْمٌ...وَ اِنَّما يَحْتاجُ اِلَي الظُّلْمِ الضَّعيفُ وَ قَدْ تَعالَيْتَ يا اِلْهي عَنْذلِكَ عُلُوّاً كَبيراً ؛ من مي دانم كه در حكم تو ظلم راه ندارد؛ زيرا ضعيف، نيازمند ستم است و تو برتر و بلند مرتبه تر از آن هستي كه به كسي ستم روا داري.(31)
جلوه هاي عدل
الف. عدل در تكوين
عدل در تكوين يا آفرينش، يعني اينكه بدانيم خداوند اساس جهان خلقت را بر پايه عدل بنا كرده و به تمام موجودات - از وجود و كمال وجود - آنچه را ظرفيت، صلاحيت و استحقاق داشته اند عطا كرده است. هر جزئي از اجزاي جهان خلقت، در جاي خود به كار رفته و براساس نظم و حساب معيّن، در هر چيز، از هر مادهاي به قدر لازم، استفاده شده و ساختمان جهان به صورت موزون و متعادل بنا گرديده و هر چيز به جاي خويش نيكوست: «وَمَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعَالَمِينَ ؛ و خداوند هيچ گاه ستمي براي جهانيان نمي خواهد».(آل عمران،آیه108)
پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)، نظام هستي و استواري آن را بر پايه عدل مي داند: بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَالْاَرْضُ؛ تمام آسمانها و زمين به موجب عدل برپاست.(32)
ب. عدل در تشريع
عدل در تشريع يعني مجموعه قوانين و تكاليف الهي كه به منظور رسيدن انسان به كمال نهايي وضع و مقرر شده، مبتني بر عدالت بوده و مناسب با توان مكلّفان است.
انسان براساس اختيار و آزادي ارادهاي كه به او داده شده، كار نيك و بد را خود انتخاب مي كند. و چون انتخاب آگاهانه نيازمند شناخت صحيح راه هاي خير و شرّ است، خداوند انسان را به آنچه موجب خير و مصلحت اوست، امر فرموده و از آنچه موجب سقوط اوست، نهي كرده تا زمينه حركت تكاملي او فراهم شود. و چون تكاليف الهي به منظور رسيدن انسان به نتايجِ عمل به آنها وضع شده و نفعي براي خداي متعال در بر ندارد، حكمت الهي اقتضا دارد كه اين تكاليف، مناسب با توانايي مكلفّان باشد. بدين ترتيب، عدالت در مقام تشريع و تكليف ثابت مي شود؛ زيرا اگر خداوند متعال تكليفي بيش از طاقت بندگان وضع كند، امكان عمل نخواهد داشت و كار بيهوده اي خواهد بود.(33) «وَلاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ؛ و ما هيچ كس را جز به اندازه توانايي اش تكليف نمي كنيم و نزد ما كتابي است كه به حق سخن مي گويد و به آنان هيچ ستمي نمي شود».(مؤمنون،آیه62) و در بيان حضرت علي(علیه اسلام) آمده است:اِرْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبادِهِ وَ قامَ بِالْقِسْطِ في خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَيهِم في حُكْمِهِ ؛ خداوند برتر از آن است كه به بندگانش ظلم كند، و او در ميان بندگان به قسط و عدل قيام نموده و در حكمش عدالت را نسبت به آنها مراعات كرده است.(34)
ج. عدل در پاداش و كيفر
خداوند در روز قيامت با رسيدگي به كردار بندگان، افراد شايسته را پاداش نيك مي دهد و گنه كاران را به كيفر مي رساند و در اين پاداش و كيفر نيز ظلمي نيست؛ زيرا هر چه به آنان مي رسد، بازتاب كار خود آنان است و سزاوار آن بوده اند. ستم آنجاست كه كسي كيفري ببيند كه سزاي او نيست. اما خداوند، هيچگاه مؤمني را بيهوده به دوزخ نمي برد. او خود مي فرمايد:«أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ ؛ آيا مؤمنان را هم چون مجرمان قرار مي دهيم؟!» (قلم،آیه35) و «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّار؛ آيا مي پنداري پرهيزگاران را هم چون بدكاران قرار خواهيم داد؟» (ص،آیه 28)
پاداش هر كس به اندازه عمل و اخلاص او و كيفر هر كس به اندازه نافرماني اوست:
مؤمنان خانه نشين - كه جان و مال خود را به خطر نينداخته اند - با آن مجاهداني كه با مال وجان خود در راه خدا جهاد مي كنند، يكسان نيستند. خداوند كساني را كه با مال و جانشان جهاد مي كنند، به درجه اي بر خانه نشينان برتري بخشيده است. قرآن بطور كلي مي فرمايد:«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ؛ پس، هر كس هم وزن ذرّهاي، نيكي كرده باشد پاداش آن را خواهد ديد و هر كس هم وزن ذرهّ اي، بدي كرده باشد كيفر آن را خواهد ديد».(زلزلة،آیه8 - 7)
بنابراين، خداوند در مقام جزاي اعمال، به بندگان ستمي روا نمي دارد و آنچه به عنوان پاداش و كيفر در نظر گرفته، عدل است؛ بلكه بالاتر از اين، به نيكان بيش از آنچه پاداش آنهاست عطا مي كند و اين بالاتر از عدل - يعني فضل - است:«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا؛هر كس كار نيكي كند، براي او ده برابر پاداش است». (انعام،آیه160)
و كيفر زشتكاران را به اندازه گناهشان قرار داده و فرموده است: «وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَي إِلَّا مِثْلَهَا ؛ و هر كس گناهي انجام دهد، تنها همانند آن جزا داده ميشود».(انعام،آیه160) افزون بر اين، خداوند نسبت به زشتكاران نيز با لطف و مرحمت رفتار مي كند و عذاب آنان را كمتر از كيفر عادلانه قرار مي دهد: «وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ.؛ هر گاه مصيبتي به شما رسد، به دليل اعمالي است كه انجام دادهايد، و بسياري را نيز مي بخشد».(شوري،آیه 30) امام صادق (عليه السلام) در توضيح آيه فوق مي فرمايد: وَ ما يَعْفُوا اللَّهُ أَكْثَرُ مِمَّا يُؤاخِذُ بِهِ؛ آنچه خداوند از آن مي گذرد، بيش از آن است كه مؤاخذه مي كند.(35) حوادثي مانند بيماري، زلزله، سيل، طوفان، فقر و تنگدستي و... نيز كه موجب خسارات مادّي و معنوي مي شود، نيز هركدام علل و عواملي دارند كه هيچ گاه با عدالت خداوندي درتعارض نيستند.
جمع بندي و نتيجه گيري
عدل به معناي قرار دادن هر چيز در محل خود است. هم چنين عدل به معناي رعايت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از رحمت است به آنچه امكان وجود يا كمال وجود را دارد. دلايل وجود عدل در خداوند عبارتند از: الف)حكمت الهي، به اين معنا كه جهان هستي هدف و غايت دارد و نظام آفرينش نيكوترين نظام ممكن است.
ب)كمال الهي، چون خداوند كامل از هر جهت است هيچ نقصي ندارد كه بخواهد آن رابرطرف كند و نيازي به هيچ گونه ظلم كردني ندارد.
عدل در تكوين، عدل در تشريع و عدل در پاداش و كيفر از جلوه هاي عدل الهي است.
---------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
25) نهج البلاغه، حكمت 429.
26) مجمع البحرين، ج 3 و 4،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ص 134.
27) پيام قرآن، ج 4، ص 401.
28) نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 216، ص 333.
29) عدل الهي، مرتضي مطهري، ص 70 - 63.
30) بحارالانوار، ج 3، ص 306.
31) صحيفه سجّاديه: دعاي 48.
32) تفسير صافي، ج 2، انتشارات مكتبة الاسلامية، ص 638.
33) آموزش عقايد، مصباح يزدي، ج 1، ص 195.
34) نهج البلاغه، خطبه 227.
35) البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم بحراني، ج 4، ص 127.
منبع: پژوهشکده تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه.
|