در هشتمین فراز از دعای امام عصر(عج) چنین می خوانیم: «و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفة؛خدایا! دل های ما را از علم و معرفت (دانش و بینش) آکنده و لبریز فرما.»
در این بخش از دعا سخن از اساس و ارکان مهم ارزش ها به میان آمده، که هرچه بیشتر کسب شود مقام انسان را والاتر و ارجمندتر می سازد. تعبیر به «واملأ» (پر کردن و لبریز) اشاره به این است که انسان تا می تواند باید برای کسب علم و معرفت تلاش کند و به تحقیقات علمی و بینشی در همه عرصه ها پرداخته و در این راه سختکوش باشد و در این راستا زمان و مکان را در نوردد، و سخت ترین کارها را تحمّل نماید. آن گونه که پیامبر(ص) فرمود: «زگهواره تا گور دانش بجوی». و نیز فرمود: «علم را گرچه با مسافرت به سرزمین چین باشد به دست آورید.» «و اگر مردم می دانستند که ارزش علم چقدر زیاد است، آن را گرچه با خون دل، و رفتن به اعماق دریاهای عظیم می آموختند.»(1)
مسأله دیگر در این فراز از دعا، موضوع معرفت و شناخت است، که ما از آن به بینش تعبیر می کنیم، علم خشک و بی هدف، هرگز کارساز نیست، آنچه که علم را بارور و هدفمند و جهت دار می کند، معرفت و بینش است، شناخت همچون چراغی است که مسیر حرکت علم را روشن نموده، و آن را از ره روی در کژراهه ها و سقوط در چاه و درّه ها حفظ کرده، و به مقصود و مطلوب می رساند. و بهتر این است که بگوییم علم و معرفت دو مقوله مکمّل همدیگر هستند، و هر کدام بدون دیگری ناقص خواهند بود، این دو مانند دو بال و پر پرنده ای که موجب پرواز می شوند، و با یک پر و بال نمی توان پرواز کرد، و به عبارت روشن تر علم بیشتر با عقل و تفکّر رابطه دارد، ولی معرفت بیشتر با دل و عشق و عواطف آگاهانه سروکار دارد. تا آنجا که گفته اند:
عالمان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار
بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: «عارف، شخصش با مردم است، ولی قلبش (شخصیتش) با خدا است، که اگر قلب او به اندازه یک چشم به هم زدن از خدا غافل گردد بر اثر عشق و شوق شدید به خدا (که بر اثر غفلت، به درد فراق گرفتار شده) می میرد.»(2) چنان که گفته اند:
ای دوست برو عشق زپروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و فریاد نیامد
نقل می کنند به عنوان مثال: در مسأله خداشناسی دوگونه راه وجود دارد. 1ـ راه علمی 2ـ راه عرفانی. در مورد اول انسان بر اثر گسترش علم و دانش به دقایق و حکمت های جهان آفرینش پی می برد، و بر خداشناسی خود می افزاید، و در می یابد که ممکن نیست آن همه شگفتی ها خود به خود و تصادفی ایجاد شده باشند. ولی در مورد دوم (راه عرفانی) علاوه بر این که از علم بهره می گیرد، روح خود را بر فراز علم به پرواز در می آورد، و بر اثر ریاضت علمی و پرهیز دل را آیینه ذات پاک خدا می کند، و همه ذرات وجودش خدا بین می گردد، چنان که گویند: از عارفی ربّانی پرسیدند: چونی؟ در پاسخ گفت: «به مقامی رسیده ام که همه چیز از ستارگان و زمین و باریدن باران و برف، و... به میل من انجام می شود، و با خواست من صورت می گیرد.» پرسش گران می دانستند که او آدم وارسته ای است و دروغ نمی گوید، لذا از او پرسیدند: چگونه همه چیز به میل تو انجام می شود؟ در پاسخ گفت: «من آنچه را خداوند بخواهد همان را می خواهم، و آنچه را او نخواهد، آن را نمی خواهم، بنابراین خواسته خدا خواست من و خواست من خواست خداست» این پاسخ نشانگر اوج معرفت است، که از مقام علم بالاتر خواهد بود.
مرحوم عارف سالک شیخ رجبعلی خیاط اسمش را با زحمت می نوشت، ولی چنان آیات قرآن را تفسیر و روایات را معنی می کرد که همه مات و مبهوت می شدند. چرا؟ چون اهل دل و عرفان بود و بر همین اساس با باطن قرآن انس عجیبی داشت و از آن بهره های عمیق می گرفت که از علم خشک تنها چنین بهره گیری ممکن نیست.
مثال دیگر در فرق بین عالم و عارف را می توان چنین ترسیم کرد: عالم می خواهد از نهری عبور کند، به دنبال پل می گردد، ولی تا او بیاید و پل را پیدا کند، عارف (که دیوانه حق و عاشق است) دیوانه وار به آب زده و سریع تر به مقصد می رسد.
مذهب عاشق ز مذهب ها جداست عاشقان را ملّت و مذهب جدا است
با این اشاره نظر شما را به توضیح فراز مذکور از دعای امام عصر(عج) جلب می کنیم:
ارزش عقل و خردگرایی
عقل و تعقل و خردورزی از پایه ها و مایه های اصلی علم و معرفت است، که اگر آن نباشد هرگز نمی توان به علم و معرفت رسید، و یا از علم و معرفت بهره مند شد، خداوند هیچ نعمتی را که برتر از عقل باشد به بشر نداده است، عقل چراغ تابان بر سر راه علم و معرفت و هدایت است، عقل رکن اساسی برای ترقّی و رشد به سوی قلّه عظمت انسانیت است. بر همین اساس در جوامع حدیثی اسلام، قبل از علم و معرفت، سخن از عقل و ضد آن و جهل به میان آمده است(3) و در قرآن مسأله تعقل و تدبّر بسیار تأکید شده است. تا آنجا که یازده بار با استفهام سرزنش آمیز فرموده: «افلا تعقلون؛(4) آیا عقل خود را به کار نمی اندازید؟ آیا در کارها نمی اندیشید؟» و در نکوهش بت پرستان می فرماید: «افٍّ لکم و لما تعبدون من دون اللّه افلا تعقلون؛(5) اف بر شما و بر آنچه جز خدا می پرستید، آیا تعقل و اندیشه نمی کنید؟.» و از زبان دوزخیان که در دوزخ افتاده اند می گوید آنها می گوید: «لوکنّا نسمع او نعقل ماکنّا فی اصحاب السّعیر؛(6) اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم.»
در روایات اسلامی نیز سخن پیرامون ارزش تعقّل بسیار است که در اینجا تنها به ذکر دو مورد بسنده می شود.
1ـ رسول خدا(ص) فرمود: «خداوند به بندگانش چیزی را برتر از عقل عطا نکرده است، زیرا خوابیدن خردمند از شب زنده داری جاهل بهتر است، و در خانه ماندن عاقل از سفر(حج و جهاد) جاهل بهتر است، خداوند پیامبرش را جز برای تکمیل عقل مبعوث نکرد...»(7)
2ـ امام کاظم(ع) به هشام فرمود: «خداوند برای مردم دو حجّت دارد، حجت آشکار و حجت پنهان، حجّت آشکار، رسولان و پیامبران و امامان(ع) هستند، و حجت پنهان عقل مردم می باشد.»(8) نتیجه این که برای رسیدن به علم و معرفت که در دعای مذکور امام عصر(عج) آمده، مسأله تعقل و اندیشیدن از ارکان آن است، و رابطه تنگاتنگ با علم و معرفت داشته و این سه تکمیل کننده همدیگر می باشند.
ارزش مقام علم و علما
در اسلام و همه ادیان آسمانی تحریف نشده، برای علم و علما، ارزش بسیار و فوق العاده ذکر شده است. در قرآن آیات متعددی بیانگر این مطلب است از جمله می فرماید: «یرفع اللّه الّذین آمنوا منکم و الّذین اوتوا العلم درجاتٍ؛(9) خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنها داده شده درجات عظیم می بخشد.» و نیز می فرماید: «و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً؛(10) و به هر کس که دانش داده شده خیر فراوانی داده شده است.»
و در گفتار پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در موارد بی شماری سخن از اوج ارزش علم و علما و دانش به میان آمده که نظر شما را به ذکر چند نمونه جلب می کنیم:
امام صادق(ع) فرمود: «انسان های کامل دو دسته اند: 1ـدانشمند 2ـ شاگرد دانشمند. و افرادی که از این دو دسته نیستند، زندگیشان پوچ و بر باد است.»(11) رسول خدا(ص) فرمود: «اذا کان یوم القیامة وزّن مداد العلماء بدماء الشّهداء فیرجّح مداد العماء علی دماء الشّهداء؛(12) وقتی روز قیامت برپا می شود، مرکّب قلم دانشمندان را با خون شهیدان راه خدا، وزن می کنند و می سنجند، مرکّب قلم دانشمندان بر خون شهیدان سنگین تر و برتر خواهد شد.»
امام صادق(ع) فرمود: «عالمٌ ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابدٍ؛(13) ارزش دانشمندی که از علم خود بهره ببرد(و یا دیگران از علمش بهره مند شوند) برتر از ارزش هفتاد هزار عابد است.»
نیز فرمود: «برتری دانشمند بر عابد بی دانش، همانند برتری درخشش ماه شب چهارده بر نور ستارگان است.»(14)
نتیجه این که علم که ضد آن جهل است، نور درخشانی برای انسان است، و به عکس جهل و نادانی موجب ظلمت و گمراهی انسان می شود. باید با کسب نور علم و در پرتو آن، بر کمالات خود بیفزاییم، و چراغ بدست، تاریکی ها را از سر راه خود دور کرده تا به چاه ضلالت نیفتیم. و طبق دعای فوق، آنچه می توانیم بر علم خود بیفزاییم به گونه ای که قلوب خود را سرشار از علم کنیم تا انوار علم بر همه زوایای صفحه قلب و روح و روان ما بتابد، که در این صورت می تواند آیینه جمال الهی شود. علمی که آمیخته با عقل و عرفان باشد و گرنه موجب ترقی نخواهد شد. چنانکه لقمان در پرتو انوار علم و عقل به مقام عالی حکمت رسید، و خداوند او را حکیم خواند و فرمود: «و لقد آتینا لقمان الحکمة؛ ما به لقمان حکمت عطا کردیم.» که به فرموده امام کاظم(ع) منظور از این حکمت فهم و عقل است.(15)
در تأیید این مطلب نظر شما را به دو داستان زیر جلب می کنم:
1ـ سلیمان دیلمی از پدرش نقل می کند که گفت: به امام صادق(ع) عرض کردم: فلان کس از نظر عبادت و دین و فضل در سطح بالا است، آن حضرت پرسید: عقلش چگونه است؟ گفتم نمی دانم، فرمود: پاداش الهی به اندازه عقل به افراد داده می شود، مردی در بنی اسرائیل در جزیره بسیار خوش آب و هوا و سبززار مشغول عبادت بود، یکی از فرشتگان خدا او را از نزدیک دید، فریفته عبادت او شد(خیال کرد او در نزد خدا بسیار پاداش دارد) عرض کرد: خدایا! پاداش این بنده ات را به من بنمایان، خداوند به او نشان داد، و آن مقدار را ناچیز شمرد. خداوند به او وحی کرد، نزد آن عابد برو ساعتی همراه او باش، آن فرشته به صورت انسانی نزد عابد آمد، عابد از او پرسید: تو کیستی؟ او گفت مردی عابد هستم، چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم، آمدم با تو عبادت خدا کنم. پس آن روز را با او بود. چون صبح شد فرشته به او گفت: «جای بسیار پاکیزه و شادابی داری که فقط برای عبادت خوب است.» عابد گفت: اینجا خوب است، ولی یک عیب دارد. فرشته گفت آن عیب چیست؟ عابد گفت: «خداوند یک چهارپایی ندارد، اگر او خری می داشت و در اینجا می چرانیدم بسیار خوب است، به راستی حیف است که این علف ها از بین بروند.» فرشته گفت: آیا پروردگارت الاغی ندارد؟ عابد گفت: اگر خدا خری می داشت چنین علفی ضایع نمی شد. در این هنگام خداوند به فرشته چنین وحی کرد:«من آن عابد را به اندازه عقلش پاداش می دهم.»(16)
2ـ نظیر این مطلب از امام باقر(ع) روایت شده که حضرت موسی(ع) مردی از بنی اسرائیل را دید که سجده های طولانی می کند، و بسیار خاموش است (و زبانش را کنترل می نماید) و هرجا می رود، او نیز همراهش حرکت می کند، در یکی از روزها با هم به صحرای بسیار سرسبز و خرّم رسیدند، در این هنگام آن مرد آهی جانکاه کشید. موسی(ع) به او گفت: چرا آه کشیدی؟ او گفت: «آرزو داشتم خدایم یک الاغی می داشت، و من آن را در اینجا می چرانیدم.» موسی(ع) با شنیدن این سخن به طور طولانی سردر گریبان غم فرو برد، و از روی اندوه عمیق بر زمین نگاه می کرد، که چرا سطح فکر این مرد عابد آنقدر پایین است. خداوند به موسی(ع) وحی کرد: «چرا از سخنان این بنده ام آن چنان یکه خوردی و غمگین شدی؟ من بندگانم را به اندازه عقلشان پاداش می دهم.»(17) آری پیامبران از احمقی بعضی از انسان ها غمگین می شوند.
بنابراین آنچه که به کمالات انسان می افزاید دانش و بینش و عواملی است که بر عقل انسان بیفزاید، و هرچه بر عقل و درک افزوده شود، انسان در محضر الهی مقرّب تر و ارجمندتر خواهد شد.
پس باید همواره با امام عصر(عج) همنوا شد که: «خدایا! روح و روان ما را لبریز از علم و معرفت کن.»
معرفت و شناخت
درباره شناخت که از ان «نظریة المعرفة» تعبیر می شود تعریف های مختلفی کرده اند، که برترین تعریف از نظر محققین اسلامی این است که شناخت یعنی: «تطبیق و هماهنگ کردن مفهوم با مصداق» به عبارت روشن تر هماهنگ سازی مفهوم ذهنی با معیارهای واقعی خارج از ذهن. بنابراین شناخت یعنی درک کردن، بینش صحیح به واقعیات، کشف نمودن، و حقایق را آن گونه که هست دیدن، چنان که در فرازی از یکی دعاها می خوانیم: «اللهم ارنی الاشیاء کما هی؛ خدایا مخلوقات را آن گونه که هستند به ما نشان بده.» فرق بین شناخت و جهان بینی آن است که شناخت بر جهان بینی تقدم دارد، مثلاً وقتی سؤال می شود که چرا جهان بینی ها مختلف است؟ یکی مادّی فکر می کند، دیگری الهی؟ پاسخش این است که مادی جهان را به گونه ای می شناسد، و الهی به گونه ای دیگر، بنابر این اگر خواسته باشیم بدانیم که فلان ایدئولوژی درست است یا نه، باید جهان بینی آن را بررسی کنیم. و اگر خواسته باشیم بدانیم فلان جهان بینی درست است یا نه، باید در مسأله شناخت آن تحقیق کنیم که درست یا نه. به عبارت دیگر جهان بینی ها زاده شناخت ها هستند، باید اول شناخت شناس باشیم تا جهان شناس گردیم.
و از آنجا که حقیقت یکی است، دلیل بر آن است که شناخت صحیح نیز یکی است. در نتیجه شناخت بر دو گونه است، شناخت صحیح و شناخت ناصحیح.
البته باید توجه داشت که معرفت و شناخت، دارای، اقسامی است، مانند: 1ـ شناخت سطحی، که هر فرد با ذهن ساده و فطری خویش از طریق حواس به آن می رسد، مثلاً، دیدن جای پایی به رونده آن پی می برد. 2ـ شناخت علمی و تجربی که به سادگی در اختیار همه قرار نمی گیرد، بلکه آموزش و ابزاری لازم دارد، مانند معلومات و شناخت به دست آمده از تجربیات، مثلاً نفت موجب شل کردن قیر سفت می شود، و یا تاریخ بیانگر واقعیات ملموس است. 3ـ شناخت فلسفی که از قلمرو حس و آزمون های تجربی و حسّی خارج است، بلکه از طریق استدلال عقلی می توان به نتایج قطعی دست یافت. 4ـ شناخت عرفانی که بالاتر از فلسفه است، و بیشتر با عشق و دریافت عمیق فطری و کشف و شهود، سروکار دارد.
پس از توجه به معنی و تعریف شناخت، باید توجه داشت که مسأله شناخت از دیدگاه اسلام در جایگاه بسیار رفیعی از اهمیت قرار دارد، به طوری که بر هر انسانی که طالب کمال است لازم است در این راستا قدم های راسخی بردارد. در حدی که مطابق دعای مذکور، خداوند قلب او را پر از معرفت، و لبریز از شناخت کند. توضیح اینکه حیوانات به حکم غریزه طبیعی محدود، راهشان مشخص است، ولی انسان در راهی که قدم برمی دارد باید اطلاع کافی از آن داشته باشد. به عنوان مثال در هواپیمایی سوار هستیم، اگر خلبان آن به اصول و ضوابط سمت یابی آگاه نباشد، در کوه و جنگل گم می شود، و یا بر اثر اصابت با کوه و درخت متلاشی می گردد. ما نیز اگر در مسیر هدایت به نقاط ضعف اخلاقی خود پی نبریم نمی توانیم در خودمان تحوّل ایجاد کنیم، و با تغییر اساسی به سعادت برسیم. و یا اگر در تحلیل مسایل، نقش هر یک را نتوانیم بسنجیم، به حل آن نمی رسیم. چرا بعضی از کشورهای فقیر توانسته اند خود را از فقر نجات دهند، ولی بعضی نتوانسته اند؟ چرا بعضی از جنبش های انقلابی پیروز شده اند و بعضی نشده اند؟ چرا و چرا؟ یکی از علل اصلی آن عدم شناخت صحیح بوده است. مثلاً هرگاه در داخل شهری ترافیک سنگینی باعث بروز مشکلات فراوانی گردد، آیا می دانید که اگر از اول در شهرسازی، و عرضه اتومبیل، شناخت صحیح و عمل به آن وجود داشت، آن همه مشکلات و آثار شوم پدید نمی آمد؟ و به طوری کلی آسیب ها و انحرافات و ضربه هایی که بر اثر عدم شناخت نظری و عملی در طول تاریخ بر سر انسان ها آمده، بر اثر هیچ چیزی نیامده است. در اینجا حتماً باید توجه داشت که بین سواد و دانش با معرفت و بینش فرق است، چنان که قبلاً ذکر شد، علم و دانش می تواند تکمیل کننده معرفت باشد، و گرنه به تنهایی نجات بخش نخواهد بود. چه بسا افرادی در جامعه با سواد هستند. ولی با دانش خود مواد مخدّر و مخرّب می سازند و انسان های بسیاری را به بدبختی و فلاکت می کشانند. و یا بر اثر تقلید ناروا از غرب، و غرور کاذب و تعصب بیجای ملّی و حزبی و فرهنگ استعماری، انسان ها را به انحراف کشانده و جامعه را در سراشیبی سقوط قرار می دهند. آنها اگر بینش صحیح می داشتند باعث آن همه کژی ها و تباهی ها نمی شدند. در اینجا شایسته است آن مثال مولانا در کتاب مثنوی را به یاد آوریم که گوید: در هندوستان فیلی را شبانه به روستایی آوردند که مردم آن روستا اصلاً فیل را ندیده بودند و نمی شناختند. فیل در طویله تاریک بود، مردم برای شناخت آن هجوم آوردند، یکی در تاریکی داخل طویله شد و دستش به دم فیل رسید و بیرون آمد و گفت: فیل مانند طناب است، دیگری دستش به پشت فیل رسید و گفت: فیل مانند تخت است، و سومی دستش به خرطوم فیل رسید و گفت: فیل مانند ناودان است، و چهارمی دستش به پای فیل رسید و گفت: فیل مانند پایه است و...
از نظرگه گفتشان شد مختلفآن یکی دالش لقب داد و آن الف
;در کف هر یک اگر شمعی بدی اختلاف از نطقشان بیرون شدی
;چشم دریا دیگر است و کف دگر ;کف بِهِل وز دیده در دریا نگر(18)
آری شمع و مشعل روشنی بخش معرفت و شناخت است که موجب رفع نزاع ها و کشمکش ها شده و مسیرهای راست را نشان می دهد، و انسان را از کج اندیشی و انحراف رهایی می بخشد.
معرفت و شناخت از دیدگاه اسلام
قرآن در آیات بسیار، سخن از علم و عقل و تفکّر و معرفت به میان آورده و انسان ها را به کسب آن ها فراخوانده است، و در آیات بی شمار از ضد آنها نکوهش نموده و انسان ها را با تأکید از آنها بر حذر داشته است قرآن بیست و هفت بار با جمله واعلموا(بدانید) با صراحت، انسان ها را به تحصیل علم و دانش که خمیر مایه شناخت است فراخوانده و دعوت کرده است.(19) مانند: «اعلموا انّ اللّه یحیی الارض بعد موتها؛(20) بدانید خداوند زمین را پس از مردنش زنده می کند.»
قرآن هدف از آفرینش را علم و معرفت دانسته آنجا که می فرماید: «اللّه الّذی خلق سبع سماواتٍ و من الارض مثلهنّ یتنزّل الامر بینهنّ لتعلموا؛(21) خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آن را خلق کرد، فرمان او همواره در میان آنها نازل می شود، این برای آن است که بدانید.»
قرآن هدف از نزول قرآن را تدبّر و اندیشه قرار داده و می فرماید: «کتابٌ انزلناه الیک مبارک لیدبّروا آیاته و لیتذکّر اولوا الالباب؛(22) این کتابی پر برکت است که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنند، و صاحبان فکر و فهم متذکّر شوند.»
و همچنین قرآن هدف از معراج را علم و معرفت دانسته (اسراء ـ آیه 1) و دعوت خود را با خواندن و علم آغاز کرده (علق ـ 1 تا 5) و علم و معرفت را نور و روشنی خوانده (رعد ـ 16) و درک اسرار هستی را ویژه عالمان برشمرده (روم ـ 22) و علم و معرفت را مایه امتیاز انسان بر سایر موجودات، معرفی کرده (بقره ـ 33) و تفکّر را کلید نجات انسانها دانسته(سبا ـ 46) است. و با کمال صراحت درجات قرب به خدا را بستگی به درجات ایمان و معرفت، مقررّ فرموده است آنجا که می فرماید: «یرفع اللّه الذین آمنوا منکم و الّذین
اوتواالعلم درجاتٍ؛(23) خداوند کسانی را که از میان شما ایمان آورده اند، و آنها که از علم بهره دارند، به درجات عظیمی بالا می برد.»
و خداوند به پیامبرش دستور می دهد که برای افزایش علم و معرفتش دعا کند، آنجا که می فرماید: «و قل ربّ زدنی علماً؛(24) بگو پروردگارا علم مرا زیادتر کن.»
نتیجه این که قرآن با تعبیرات گوناگون، مردم را به شناخت و عوامل آن دعوت نموده، و با تأکیدات فراوان آنها را به فراگیری ابزار شناخت و وصول به قلّه آن فراخوانده است.(25)
ارزش شناخت از دیدگاه پیشوایان
در این راستا نیز نظر شما را به چند سخن از پیامبر(ص) و امامان (ع) جلب می کنیم:
پیامبر اکرم(ص) در سخنی فرمود: «لیس العلم بکثرة التّعلّم، و انّما العلم نورٌ یقذفه اللّه فی قلب من یحبّ...؛(26) علم (حقیقی) به بسیاری آموختن نیست، بلکه نوری است که خداوند در قلب کسانی که دوست دارد می افکند، و به دنبال آن قلب گشوده می شود، و غیب را می بیند، سینه او گشاده می گردد، و در برابر بلا و آزمون الهی، مقاوم می شود.»
امیرمؤمنان علی(ع) در تعریف و تمجید حجّت های الهی می فرماید: «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة؛(27) علم و دانش با حقیقت بینایی به آنها روی آورده است.»
امام صادق(ع) می فرماید: «دعامة الانسان العقل، و العقل منه الفطنة و الفهم و الحفظ و العلم، و بالعقل یکمل و هو دلیله و مبصره و مفتاح امره؛(28) پایه شخصیت آدمی عقل است، هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه می گیرد، و انسان در پرتو عقل، کامل می گردد. عقل راهنما و روشنگر انسان، و باز کننده درهای علوم و کمالات به سوی آدمی است.»
ناگفته نماند که مسأله شناخت دارای بحث های دیگری است مانند: امکان شناخت،ابزار شناخت، منابع شناخت، موانع و آفات شناخت، مراحل شناخت و... که هرکدام توضیح طولانی دارد، که از حوصله این مقاله بیرون است، امید آن که با دریافت صحیح از علم و شناخت، چراغ زندگی معنوی خود را روشن و پرفروغ نگه داریم، و در پرتو آن به دعای امام عصر(عج) لبیک بگوییم که به خدا عرض کرد: «دل های ما را از علم و شناخت لبریز و آکنده گردان.»
پی نوشت ها:
29. بحارالانوار، ج 1، ص 180 و 185.
30. همان، ج 3، ص 14.
31. اصول کافی، ج 1، ص 10 تا 29 ؛ بحار، ج 1، ص 81 تا 161.
32. سوره بقره، آیه 76؛ سوره انعام، آیه 32؛ سوره اعراف، آیه 169 ؛ سوره یونس، آیه 16؛ سوره هود، آیه 51 ؛ سوره یوسف، آیه 109 و...
33. سوره انبیاء، آیه 67.
34. سوره ملک، آیه 10.
35. اصول کافی، ج 1، ص 12.
36. همان، ص 16.
37. سوره مجادله، آیه 11.
38. سوره بقره، آیه 269.
39. بحارالانوار، ج 1، ص 194.
40. همان، ج 2، ص 16.
41. همان، و اصول کافی، ج 1، ص 33.
42. اصول کافی، ج 1، ص 34.
43. سوره لقمان، آیه 12 ؛ اصول کافی، ج 1، ص 16.
44. همان، ص 12.
45. بحارالانوار، ج 1، ص 91.
46. دیوان مثنوی به خط میرخانی، ص 233.
47. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ص 444.
48. سوره حدید، آیه 17.
49. سوره طلاق، آیه 12.
50. سوره ص، آیه 29.
51. سوره مجادله، آیه 11.
52. سوره طه، آیه 114.
53. برای توضیح بیشتر به کتاب تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج 1، ص 56 به بعد مراجعه شود.
54. تفسیر الصراط المستقیم، ج 1، ص 267.
55. نهج البلاغه، حکمت 147.
56. اصول کافی، ج 1، ص 25.
پاسدار اسلام :: اردیبهشت 1385، شماره 293
|