مقدمه ناشر
بسم الله الرحمن الرحيم
يا صاحب الزمان ادركنا
مرجع عاليقدر جهان تشيع فقيه اهل بيت عصمت و طهارت حضرت آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى قدس سره درباره مولف كتاب چنين مى فرمايد:
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجه الاسلام آقاى آقا سيد جعفر عظيمى دامت بركاته از جمله فضلا در حوزه مقدسه مى باشند و ساليان دراز مشغول تحصيل علوم دينيه و خدمت به شرع انور داشته و دارند و عده زيادى از برادران دينى را بقرآن شريف و تفسير آن و عقايد حقه و مسائل شرعه فرعيه آشنا نمودند اميد است كه مومنين بقيت وجود ايشان را مغتنم شمرده از بيانات و بركات ايشان مستفيض بوده باشند.
13 رجب 1400 ق .
شهاب الدين الحسينى المرعشى النجفى
مسجد مقدس جمكران
جلوه گاه عنايات امام زمان عليه السلام ، تجلى گاه كرامات و معجزات حضرت مهدى عليه السلام ، ميعادگاه منتظران و شيفتگان قائم آل محمد صلى الله عليه و آله است .
مسجد مقدس جمكران
پايگاه عشق و دلسوختگان فراق ، منزلگاه كاروانيان اشتياق ، خلوتگاه مبتلايان درد و داغ غيبت حضرت صاحب الزمان عليه السلام است .
مسجد مقدس جمكران
دار الشفاى دردمندان ، دارالامان گمشدگان و بى پناهان ، پناهگاه بلا ديدگان و مصيبت زدگان دوران نهايى زاده زهرا عليهاالسلام است .
مسجد مقدس جمكران حريم امن الهى ، كعبه اهل ولايت ، عبادتگاه فناشدگان راه مهر وجه الله و بقيه الله است .
مسجد مقدس جمكران
سرچشمه جوشان نور و هدايت است .
در اين مسجد مى توان عطر ناب حضور حضرت مهدى عليه السلام را حس كرد.
اين مسجد را مى توان خانه صاحب الزمان عليه السلام شمرد.
بسيارند آنان كه در اين مسجد شرافت ديدار يافته اند و دست عنايت موعود را بر سر خود لمس كرده اند و به كرامت مولا به هر چه خواستنى است ، رسيده اند. علمايى كه در گذر تاريخ همواره به اين مكان مقدس اهتمام ورزيده اند، ارادتمندانى كه در ساليان درازى از عمر خويش هرگز از زيارت آن غافل نمانده اند، مردمانى كه در هر شب چهارشنبه و جمعه راه هاى طولانى را به شوق جمكران درنورديده اند به يقين از توجهات صاحب اين مسجد بهره ها برده اند و كرامت ها ديده اند.
آيا مى شود اين همه معنويت و صفا و آمادگى روحى ، در زائران مسجد جمكران ، بدون عنايت مولا حاصل آيد؟
آيا مى شود اين همه شور و اشتياق و التهاب ، در جستجوگران صاحب الزمان عليه السلام بدون توجه خود آن حضرت صورت پذيرد؟
آيا مى شود اين همه آرامش روحى و رشد ايمانى و كمالات معنوى براى نمازگزاران مسجد جمكران ، بدون امدادهاى مشفقانه و دعاهاى خالصانه حضرت مهدى عليه السلام تحقق يابد؟
هر چه هست از مدد رحمت اوست !
كتاب ((مسجد مقدس جمكران تجلى گاه صاحب الزمان عليه السلام )) با ذكر روايات معصومين عليه السلام و نقل اقوال و خاطرات علما و صالحين و بيان سرگذشت هاى شيرين از ديدارها و كرامات هاى حاصله در اين سرزمين ، مجموعه اى كم نظير و پر تاثير درباره اين مسجد مقدس به شمار مى آيد.
چاپ اول اين كتاب در نيمه شعبان 1415 با استقبال بى نظير عاشقان بقيه الله روبرو گرديد و در طى كمتر از پنج سال بارها و بارها تجديد چاپ گرديد و بيش از صد و بيست هزار نسخه از آن چاپ و منتشر و به سرعت ناياب گرديده است .
مولف محترم آن جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاى سيد جعفر مير عظيمى از ارادتمندان با اخلاص و علاقمندان ايثارگر ساحت مقدس بقيه الله الاعظم حضرت مهدى عليه السلام مى باشند كه در راه جمع آورى مطالب مختلف آن سعى بليغ و تلاشى وافر داشته اند.
((واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران )) براى مولف محترم توفيقات روز افزون و براى مطالعه كنندگان گرامى رستگارى و فوز ديدار را آرزو دارد.
واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران
تابستان 1378
پيشگوئى اميرمؤ منان عليه السلام پيرامون مسجد مقدس جمكران
محمد بن محمد بن هاشم رضوى - از علماى قرن دوازدهم - در كتاب ((خلاصة البلدان )) از كتاب ((مونس الحزين )) شيخ صدوق نقل كرده كه اميرمؤ منان عليه السلام در يك روايت طولانى از تشريف فرمائى حضرت بقيه الله - ارواحنا فداء - به شهر قم ، و تجلى آن حضرت در كنار مسجدى در نزديكى دهى كهن به نام ((جمكران )) خبر داده است .
متن كامل اين حديث را صاحب ((انوار المشعشيعين )) از كتاب ((خلاصة البلدان )) نقل كرده است . (1)
خوانندگان گرامى مى توانند متن آن را در بخش اول كتاب ملاحظه فرمايند.(2)
پيام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه پيرامون مسجد مقدس جمكران
حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - خطاب به حسن بن مثله فرمود:
((به مردم بگو به اين موضع (مسجد مقدس جمكران ) رغبت كنند و آن را عزيز دارند...))
آنگاه نماز تحيت مسجد و نماز امام زمان عليه السلام را تعليم دادند، سپس فرمودند:
((فمن صليهما فكانما صلى فى البيت العتيق )):
((هر كس اين دو نماز را بخواند همانند اين است كه در خانه كعبه نماز گزارده باشد.)) (3)
نماز مسجد مقدس جمكران
حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - هنگامى كه به تاسيس مسجد مقدس جمكران فرمان داد، كيفيت نماز مسجد جمكران را به شرح زير بيان فرمود:
1 - دو ركعت نماز به نيت نماز تحيت مسجد، در هر ركعت بعد از حمد، سوره قل هو الله احد هفت مرتبه ، ذكر ركوع و سجده هر كدام هفت مرتبه .
2 - سپس دو ركعت به نيت امام زمان عليه السلام ، در هر ركعت بعد از حمد، قل هو الله احد يكمرتبه ، ذكر ركوع و سجده هر كدام هفت مرتبه .
در ركعت اول و دوم آيه اياك نعبد و اياك نستعين صد مرتبه تكرار مى شود.
3 - بعد از نماز: لا اله الا الله يكمرتبه ، سپس تسبيح حضرت فاطمه زهرا - سلام الله عليها - (الله اكبر 34، الحمدلله 33 و سبحان الله 33 مرتبه ).
4 - اللهم صل على محمد و آل محمد يكصد مرتبه در حال سجده . (4)
مقدمه
مسجد در فرهنگ اسلامى جايگاه ويژه اى دارد. اعتبار و اهميتى كه اسلام به مسجد داده است به هيچ نهادى نداده و مسجد را خانه اى براى خداى لامكان معرفى كرده ، خانه اى از آن خدا كه براى مردم است .
و لذا مى بينيم پس از هجرت پيامبر خدا به مدينه ، اولين بنيادى كه نهاده شد، مسجد بود، و رسول گرامى اسلام نخست در قبا و سپس در مدينه مسجدى را پايه گذارى كرد كه كانونى براى انجام عبادات و مركزى براى تجمع مسلمانان و پايگاهى براى تصميم گيرى هاى مهم باشد.
داستان شورانگيز ساختن اولين مسجد در مدينه و اشتياق مسلمانان براى انجام اين كار و اينكه شخص پيامبر در ساختن مسجد فعاليت مى كرد، در كتب تاريخ بطور مبسوط آمده و همچنين سرودهائى كه مسلمانان در حال ساختن مسجد زمزمه مى كردند، در اين كتابها نقل شده است ، از جمله اين سرود:
لئن قعدنا و النبى يعمل
فذاك من العمل المضلل
اگر ما بنشينيم و پيامبر كار كند اين عمل براى ما باعث گمراهى خواهد بود.
با اين سرود كه پيامبر و مسلمانان بطور دسته جمعى مى خواندند:
لا عيش الا عيش الاخره
اللهم ارحم الانصار و المهاجره (5)
زندگى نيست مگر زندگى آخرت ، خداوندا به انصار و مهاجرين رحمت فرما.
اهميت ساختن مسجد و رفت و آمد و حضور در آن آنچنان زياد است كه در قرآن و حديث تاكيدهاى فراوانى بر آن شده است . خداوندا در قرآن كريم درباره تعمير مسجد و حضور در آن چنين فرموده است :
انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر (6)
همانا مساجد خدا را كسانى تعمير مى كنند كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشند.
لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه (7)
مسجدى كه از نخستين روز بر اساس تقوى ساخته شده ، سزاوار است كه در آن مقيم باشى .
همچنين در روايات از معصومين عليهم السلام سفارشهاى بسيارى درباره مسجد شده است كه ما به عنوان نمونه به چند حديث اكتفا مى كنيم :
قال رسول الله ((ص )):
كونوا فى الدنيا ضيافا و اتخذوا المساجد بيوتا(8)
پيامبر خدا فرمود: در دنيا ميهمان باشيد و مساجد را خانه خود قرار دهيد.
قال رسول الله ((ص )): بشر المشائين الى المساجد فى ظلم الليل بنور ساطع يوم القيمه (9)
پيامبر خدا فرمود: مژده بده به كسانى كه در تاريكى هاى شب به مساجد مى روند به نورى كه در روز قيامت مى درخشد.
قال الصادق ((ع )): من بنى مسجدا بنى الله له بيتا فى الجنه (10)
امام صادق فرمود: هر كس مسجدى را بنا كند، خداوند براى او در بهشت خانه اى را بنا مى كند.
به خاطر همين سفارش ها و تاكيدهاست كه مسلمانان در تمام بلاد اسلامى در هر محله و روستائى ، مسجد بنا كردند و هيچ محله اى نيست مگر اينكه يك يا چند مسجد در آنجا وجود دارد. انبوهى مساجد مسلمانان ، دليل روشنى بر اهتمام فوق العاده آنان بر تاسيس مسجد است به گفته يعقوبى ، در بصره هفت هزار مسجد وجود داشت . (11)
و نيز او مى گويد: بغداد داراى سى هزار مسجد است . (12)
در قرون اوليه اسلامى بخصوص در عهد رسول گرامى اسلام ((ص )) مسجد مركز همه گونه فعاليتهاى فرهنگى و اجتماعى و حتى نظامى بشمار مى رفت ، و مى توان گفت كه مسجد قلب تپنده جامعه اسلامى بود.
از يك سو دادگاهها و محكمه هاى قضائى در مسجد تشكيل مى شد و مسائل حقوقى و كيفرى مردم در مسجد به داورى گذاشته مى شد و از ديگر سو به عنوان يك مركز نظامى در امور مربوط به جنگ و سازماندهى سپاه و طراحى نقشه هاى نظامى مورد استفاده قرار مى گرفت و مسلمانان از طريق مسجد بسيج مى شدند و از سوى ديگر مسجد مركز ديد و بازديدها و ملاقاتها و محل تجمع مومنان و جائى براى مشورتها و تصميم گيريها بود. همچنين مسجد جايگاهى بود براى فراگيرى علوم و آموزشهاى گوناگونى كه جامعه اسلامى به آن نيازمند بود. در مسجد علاوه بر بيان احكام و مسائل فقهى و تفسير قرآن ، اصول عقايد اسلامى و حتى بحثهاى ادبى و عقلى مورد مذاكره قرار مى گرفت .
مسلمانان در طول تاريخ به ساختمان مساجد نيز اهميت خاصى داده اند و گاهى با ساختن يك مسجد شاهكار بزرگ معمارى عصر را به وجود آورده اند.
در مساجد، تجلى انواع هنرهاى اسلامى را مى توان ديد، مسجد نمودارى از هنر معمارى و كاشى كارى و نقاشى و خطاطى و گچ برى و آئينه كارى و منبت كارى و صنايع دستى و ديگر انواع هنرها كه در قنديل ها و فرشها و پرده ها و ظرفها و شمعدانى ها بكار رفته است مى باشد، و مى توان گفت : مسجد گالرى هنرهاى اسلامى است .
بعضى از مساجد از لحاظ معنوى خصوصياتى دارند كه مساجد ديگر فاقد آن هستند، مثلا خاطره مهمى را به ياد مى آورند و يا به وسيله و يا دستور عزيزى و وليى از اولياء خدا ساخته شده اند كه همين امر موجب عظمت آن مسجد و توجه ويژه مسلمانان به آن شده است مانند مسجد الحرام كه پايگاه توحيد و محل انجام مناسك عظيم حج است و يا مسجد پيامبر در مدينه كه يادآور خاطره خطير پيامبر بزرگوار اسلام و هم محل دفن پيكر پاك آن بزرگوار است . و همچنين مسجد الاقصى و يا مسجد كوفه و مسجد سهله و يا مسجد براثا كه هر كدام داراى خاطره ها و سوابق درخشان تاريخى است .
يكى از مساجدى كه نام آن همواره يادآور نام گرامى حضرت بقيه الله امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است ، مسجد مقدس ((جمكران )) در شش كيلومترى شهر قم مى باشد كه حدود يكهزار سال پيش به دستور خود آن حضرت ساخته شده و از آن زمان به بعد مطمح نظر و مورد توجه عاشقان و دلباختگان و ارادتمندان آن حضرت قرار گرفته است .
در طول تاريخ اين مسجد كرامات و معجزات بسيارى در آنجا ديده شده و شيعيان و علاقمندان حضرت مهدى (ع ) از هر سو بار سفر بسته و براى خواندن نماز در اين مسجد مسافرت مى كنند و اين مسجد همواره از احترام و قداست خاصى برخوردار است . از بعضى از علماء و مراجع تقليد و بزرگان ، معجزات و عناياتى درباره اين مسجد نقل شده كه نشان مى دهد آنان چگونه به اين محل مقدس احترام مى گذاشتند، از جمله آنها مرحوم آية الله العظمى حائرى موسس حوزه علميه قم ، و مرحوم آية الله العظمى حجت كوه كمرى ، آية الله العظمى امام خمينى ، مرحوم آية الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى و مرحوم آية الله العظمى بروجردى ، و مرحوم آية الله العظمى گلپايگانى ، و مرحوم آية الله العظمى نجفى مرعشى ، مرحوم آية الله العظمى اراكى و غير آنها را مى توان نام برد. عنايت و علاقه مقام معظم رهبرى به اين مسجد مقدس جمكران آنقدر زياد است كه طبق گفته مسئولين محترم بارها به اين مسجد شريف جمكران تشريف آورده اند، نظر آنان را درباره مسجد جمكران در همين كتاب نقل خواهيم كرد.
همچنين از علماء و اساتيد حوزه علميه و مراجع فعلى نيز كه در حال حيات هستند نمونه هائى در ذكر معجزات و كرامات اين مسجد خواهيم آورد.
ما در اين كتاب تاريخچه احداث مسجد مقدس جمكران را با تكيه بر منابع فراوانى از كتب علماء گذشته ذكر خواهيم كرد و آنگاه نظرات علماء و اساتيد و مراجع را خواهيم آورد و نمونه هاى اندكى از معجزات بسيارى كه در اين مكان شريف به وقوع پيوسته است نقل خواهيم كرد، و در پايان مطالب مختصرى در پيرامون حضرت مهدى ارواحنا فداه خواهيم آورد.
اين كتاب ارمغانى است براى شيفتگان امام زمان و عاشقان مسجد مقدس جمكران كه همواره و بخصوص در شبهاى چهارشنبه از اطراف و اكناف و دور و نزديك آهنگ سفر به مسجد جمكران مى كنند و در گوشه اى از آن با خداى خود با راز و نياز مشغول مى شوند، و پس از اداى نماز مخصوص مسجد، به دنبال گمشده خود هستند و آن دردانه يكتا و عزيز سفر كرده را مى خوانند و راز دل خود را با او در ميان مى گذارند.
تا تو ز كسى روى نهان كرده اى
خون به دل پير و جوان كرده اى
در آخرين فراز از اين پيشگفتار توجه خوانندگان گرامى را به اين نكته جلب مى نمايم كه فرمان لازم الاطاعه حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - به شيخ حسن به مثله جمكرانى در بيدارى بوده ، چنانچه از متن داستان و تاكيد مرحوم آيت الله حائرى به روشنى ثابت مى شود، و بناى فعلى مسجد مقدس جمكران نيز به فرمان آن حضرت است ، چنانچه در منابع و مآخذ بر آن تاكيد شده است .
بر شيفتگان حضرت صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است كه اين مكان مقدس را قدر بدانند و در هر فرصتى به اين مكان مقدس بشتابند و مشكلات خود را با آن امام روف در ميان بگذارند، و خداى را به نام او بخوانند و سريع الاجابه بيابند، ما نيز عاجزانه از شيفتگان كويش تقاضا مى كنيم كه به هنگام تشرف نخست براى تعجيل در امر فرج دعا كنند و حوائج آن حضرت را بر حوائج خويش مقدم بدارند.
اى عاشقان امام زمان و علاقمندان مسجد مقدس جمكران ، قدر خودتان را بيشتر بدانيد كه خداوند اين توفيق را به شما داده است ، در اين مكان مقدس ((مسجد جمكران )) مشغول عبادت و راز و نياز باشيد، مسجدى كه به امر مبارك حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) بنا گرديده .
امام زمان فرموده : من صلى فيه كمن صلى فى البيت العتيق .
مسجدى كه آيات عظام و علماء اعلام پياده به آن مكان مقدس مشرف مى شدند.
مسجدى كه رفت و آمد حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (ع ) به آن مى باشد، كه در اين مدت عده اى زياد محضر آن بزرگوار رسيده و از بركات آن حضرت به فيض رسيده اند.
اگر كسى دارد به ميل درد و فغان
بايدش رو آورد بر جمكران
جمكران دارالشفاى مومن است
چون طبيب آن بود صاحب زمان
در خاتمه :
اميدوارم كه اين اثر ناچيز مورد عنايت حضرت رب الارباب و ارواح طيبه حضرات معصومين عليه السلام قرار گيرد و خوانندگان محترم را مفيد فايده و مثمر ثمر باشد و برايم باقيات الصالحات باشد، براى يوم لا ينفع مال و لابنون ، والباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير اقلا.
در اينجا فرصت را مغتنم شمرده ، از آيات عظام و علماء اعلام و حجج اسلام و بزرگان و دوستان عزيزى كه از تاليفات قبلى اينجانب استقبال كردند و مرا مورد تشويق قرار دادند صميمانه سپاسگزارى مى كنم و ثوابى از آن به ارواح مقدسه علماء و شهداء و صالحين از مومنين و بانيان خير و اموات دوستانى كه ما را در چاپ اين كتاب پر ارزش مسجد جمكران تجلى گاه صاحب الزمان (ع ) يارى نمودند و والدين اينجانب و اخوى محترم مرحوم مغفور آيت الله حاج سيد قادر مير عظيمى قرار دهد، آمين يا رب العالمين بحق محمد و آله الطاهرين .
حوزه علميه قم
سيد جعفر مير عظيمى
بخش اول : پيشگوئى اميرمؤ منان على عليه السلام از مسجد مقدس جمكران
اميرمؤ منان على عليه السلام از مسجد مقدس جمكران خبر مى دهد
محمد بن محمد بن هاشم حسينى رضوى قمى به تقاضاى مولى محمد صالح قمى به سال 1179 ه در پيرامون فضيلت شهر قم و بيان تاريخچه تاسيس مسجد مقدس جمكران به فرمان حضرت صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه - كتاب ارزشمندى تاليف كرده و آن را ((خلاصه البلدان )) نام نهاده است .
شيخ آقا بزرگ تهرانى اين كتاب را مشاهده كرده و انگيزه نگارش آن را بيان فرموده است . (13)
صاحب كتاب ((انوار المشعشعين )) فرازهائى از اين كتاب را در كتاب خود آورده است .
وى در نور مشعشع سوم حديثى را از وجود مقدس اميرمؤ منان عليه السلام در رابطه با مسجد مقدس جمكران خطاب به فرزند يمانى آورده است كه متن كامل آن حديث شريف را در اينجا مى آوريم :
در خلاصه البلدان اين حديث مذكور است از كتاب مونس الحزين از تاليفات شيخ صدوق ، با اسناد صحيح و معتبر از اميرالمؤ منين عليه السلام كه فرمود:
((اى پسر يمانى در اول ظهور خروج نمايد قائم آل محمد از شهرى كه آن را قم مى گويند و مردم را دعوت كند به حق و همه خلايق از شرق و غرب به آن شهر قصد كنند و اسلام تازه گردد و هر كه از خوف اعداء پوشيده و مخفى باشد بيرون آيد و حوش و طيور در مساكن و اوطان خود ايمن بخوابد و چشمه آب حيات از آن شهر ظاهر شود و آبى كه هر كس بخورد نميرد و از آب چشمه ها منفجر شود و از آن موضع رايت حق ظاهر شود و ميراث جمله انبياء بر پشت زمين به آن باشد، اى پسر يمانى اين زمين مقدسه است كه پاك است از تمام لوثها و از خداى تعالى درخواسته كه بهترين خلق خود را ساكن او گرداند و دعايش مستجاب شده و حشر و نشر مردم در اين زمين باشد و بر اين زمين اساس و بنياد قصرى عظيم نمايند، بعد از اينكه بناى قصر مجوس بوده باشد و آن قصر از صاحب شهرت ملك روم باشد و از اين زمين گوسفند ابراهيم خليل را آورند و قربان كنند و بر اين زمين هزار صنم و بت از اصنام اهل روم بشكنند و بر اين زمين اثر نور حق ساطع شود و از اين زمين رائحه و بوى مشك شنوند، حق تعالى بيت العتيق را به اين شهر فرستد و بناها و آسيابها بر اين زمين شود و منازل و مواضع زمينهاى اينجا عالى و گرانبها گردد كه چندان زمين كه پوست گاوى باشد و رايت وى بر اين كوه سفيد بزنند، به نزد دهى كهن كه در جنب مسجد است و قصرى كهن كه قصر مجوس است و آن را جمكران خوانند از زير يك مناره آن مسجد بيرون آيد نزديك آنجا كه آتشخانه گبران بوده و حضرت امام سفطى از زر بسته باشد و بر براق سوار شده و با ملائكه مقرب و حاملان عرش گردش نمايد و منطق آدم با او باشد و حلم خليل الله و حكمت حضرت داود و عصاى موسى و خاتم حضرت سليمان و تاج طالوت و بر سر آن نوشته است نام هر پيغمبرى و وصى و نام هر مومنى و موحدى .
توضيح و بيان : حضرت امير(ع ) مى فرمايد در اين حديث شريف كه چشمه آب حيات در شهر قم ظاهر مى شود كه هر كس بنوشد نميرد شايد مراد آن باشد كه دلش نميرد و هميشه منور باشد به نور ايمان يا آنكه كنايه باشد از طول عمر كه روايت است كه در زمان ظهور حضرت حجت در زمان رجعت ائمه مردم زياد عمر مى كنند و احتمال اولى انسب است .
و ايضا حضرت امير عليه السلام خبر از اين مسجد جمكران داده و فرموده كه كوه سفيد به نزديك دهى كهن در جنب مسجد است و الحال همين طريق است كه جمكران نزديك مسجد است و قصرى كهن كه قصر مجوس است كه در زمان صاحب تاريخ قم قصر موجود بوده ، همين بس است كه در فضيلت اين مسجد كه حضرت امير(ع ) خبر داده از او و حال آنكه در آن زمان آثار مسجد نبوده .
و ايضا حضرت امير(ع ) در اول اين حديث فرمودند: اى پسر يمانى اول ظهور خروج نمايد از شهرى كه آن را قم گويند و در آخر همين حديث تعيين مى كند حضرت امير(ع ) كه از كدام قطعه زمين قم بيرون آيد قائم آل محمد(ص ) مى فرمايد از زير يك مناره آن مسجد كه مراد مسجد جمكران باشد.
الحاصل آنكه از اين حديث چنين مستفاد مى شود كه حضرت حجه از قم ظهور نمايد يا از زير يك مناره آن مسجد يا آنكه بگوئيم از نزديك مناره آن مسجد بيرون آيد، هر سه را احتمال مى رود لكن روايتى وارد شده از حضرت رسول (ص ) كه ابتداى ظهورش از كرعه مى باشد هم چنانى كه در نجم الثاقب مذكور است و در روايات معتبره وارد شده كه از مكه ظهور خواهد نمود، لكن جمع مابين اين روايات سهل و آسان است بعد از اينكه ابتدا بر سه قسم مى باشد ابتداى حقيقى و اضافى و عرفى مى توان گفت حضرت اين شهر را بقدوم خود منور مى سازد.
همچنانى كه كلام فرزندش حضرت حجت دال بر همين مطلب است كه فرمودند: به حسن بن مثله كه به حسن بن مسلم بگو اين زمين شريفى است و خداى تعالى اين زمين را برگزيده از زمينهاى ديگر و شريفش نموده پس آنچه مستفاد مى شود از كلام حضرت آن است كه اين زمين را خدا محترما خلق نموده و برگزيده از ساير زمينها كه جايز نيست تصرف و حيازت او به خلاف و خداوند عالم زمين را خلق نمود از براى نبى نوع انسانى كه جايز است تصرف و حيازت نمايد يا كه تصرف مالكانه نمايد بلكه او را محترما و شريفش خلق كرد و خانه خود را بر روى او قرار داد كه بندگانش بروند در آن موضع شريف عبادت كنند او را و اگر مثل ساير زمينها بود هر آينه حضرت حجت نمى فرمود كه چرا حسن بن مسلم اين زمين را تصرف گرفته و زراعت مى كنند پس معلوم مى شود كه اين قطعه زمين به مثل كعبه و بيت الله الحرام مى باشد كه شريك است با موضع كعبه و مسجد الحرام در اين شرافت و فضيلت كه ابتداء خلقتشان مسجد و محترما خلق نموده كه اين از براى احدى جايز نبوده و نخواهد بود حيازت و تصرف مالكانه نمودن هم چنانى كه موضع كعبه و مسجد الحرام امتياز دارد بر ساير مساجدى كه مخلوق آن را مسجد مى نامند، اين مسجد جمكران هم امتياز دارد از ساير مساجد به جهت آنكه اين موضع را خدا مسجد خلقش كرده پس امتياز دارد از مساجدى كه آن را مخلوق مسجد نمايند. (14)
اگر چه كعبه حريم خداى لم يزلى است
بناء مسجد صاحب زمان به قم ازلى است
بناء كعبه حريم خداى سبحان است
نگر كه مژده مسجد روايتش ز على است (15)
صاحب الزمان (ع ) مسجد جمكران
اماكنى كه به قدوم مبارك حضرت صاحب الزمان (ع ) زينت يافته اند و دعا براى تعجيل فرج آقا امام زمان (ع ) در آنجاها تاكيد شده است از جمله : مسجد الحرام ، عرفات ، سرداب مبارك در شهر سامره ، حرم حضرت سد الشهداء(ع )، حرم مولايمان حضرت رضا(ع )، حرم عسكريين عليهماالسلام ، حرم هر يك از امامان عليهم السلام ، مسجد كوفه ، مسجد سهله ، مسجد صعصعه و مسجد مقدس جمكران قم و غير اينها از مواضعى كه بعضى از علماء اعلام و مراجع عاليقدر و صلحا آن حضرت را در آنجاها ديده اند يا در روايات آمده كه آن جناب در آنجا توقف دارد مانند مسجد الحرام و تعظيم و احترام ساير چيزهائى كه به آن حضرت اختصاص دارد. (16)
بخش دوم : تاريخچه مسجد مقدس جمكران
مسجد مقدس جمكران
مسجد صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - در 6 كيلومترى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذيراى زائرينى از نقاط مختلف ايران و جهان مى باشد. اين مكان مقدس ، تحت توجهات و عنايات خاصه حضرت بقيه الله قرار دارد و خود آقا از شيعيانشان خواسته اند كه به اين مكان مقدس روى آورند، زيرا اين مكان مقدس داراى زمين شريفى است و حق تعالى آن را از زمين هاى ديگر برگزيده است . لذا سزاوار است كه زائرين عزيز از بركات اين مكان مقدس ، حداكثر استفاده را ببرند و مراقب باشند كه مسائل فرعى توجهشان را به خود جلب نكند و خود را در برابر حضرت مهدى (ارواحنا فداه ) حاضر ببينند و از انجام اعمالى كه قلب مبارك آن حضرت را آزرده مى سازد خوددارى كنند. متذكر مى گردد كه علماء و شيفتگان آقا استفاده هاى فراوان از اين مسجد مقدس برده اند. سعى كنيد در اين مكان مقدس ، لحظاتى را با آقاى خود خلوت كرده و خالصانه براى ظهور مقدس حضرتش دعا كنيد. زيرا بهبود همه چيز، تنها در سايه قيام شكوهمند آقا امكان پذير است .
فراموش نكنيم كه حق امام زمان ما غصب شده و آقا در نهايت غريبى زندگى مى كند و حقيقتا دل آقا خون است . آقا شاهد تمام مصيبت هائى است كه بر شيعيانش وارد مى شود. پس ظهور آقا را از درگاه احديت سبحانه و تعالى بخواهيد و چه مكانى بهتر از مسجد شريف جمكران براى دعا كردن جهت ظهور آقا امام زمان عليه السلام .
تاريخچه مسجد صاحب الزمان عليه السلام
شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد: من شب سه شنبه ، 17 ماه مبارك رمضان سال 393 قمرى در خانه خود خوابيده بودم ناگاه ، جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و طلب امام مهدى عليه السلام را اجابت كن كه تو را مى خواند.
آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد (جمكران ) است آوردند. چون نيك نگاه كردم ، تختى ديدم كه فرشى نيكو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت ، تكيه بر بالش كرده و پيرى هم پيش او نشسته است ، آن پير حضرت خضر عليه السلام بود. پس آن پير مرا بنشاند.
حضرت مهدى عليه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن مسلم ، كه در اين زمين كشاورزى مى كرد، بگو كه اين زمين شريفى است و حق تعالى آن را از زمينهاى ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن كشاورزى كنند.
حسن بن مثله گفت : يا سيدى و مولاى ، لازم است كه من دليل و نشانه اى داشته باشم و الا مردم حرف مرا قبول نمى كنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده ، ما خودمان نشانه هائى براى آن قرار مى دهيم و پيش سيد ابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين بدست آورده است وصول كند و با آن پول مسجد را بنا كند.
نماز امام زمان عليه السلام در مسجد جمكران
امام زمان عليه السلام به حسن بن مثله جمكرانى فرمود: و به مرد بگو: بدين مكان رغبت كنند و آنرا عزيز دارند. و چهار ركعت نماز در آن گذارند. دو ركعت اول به نيت نماز تحيت مسجد است كه در هر ركعت آن يك حمد و هفت قل هو الله احد خوانده مى شود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند. دو ركعت دوم به نيت نماز صاحب الزمان عليه السلام خوانده مى شود، بدين صورت كه سوره حمد را شروع مى كنيم و چون به آيه اياك نعبد و اياك نستعين مى رسيم اين آية شريفه را صد مرتبه تكرار مى كنيم و بعد از آن بقيه سوره حمد را مى خوانيم ، بعد از پايان حمد سوره قل هو الله احد را فقط يكبار مى خوانيم و به ركوع مى رويم و ذكر سبحان ربى العظيم و بحمده را هفت مرتبه ، پشت سر هم تكرار مى كنيم و ذكر هر كدام از سجده ها نيز، هفت مرتبه است . ركعت دوم نيز به همين گونه است . چون نماز به پايان برسد و سلام داده شود، يكبار گفته مى شود: لااله الا الله و به دنبال آن تسبيحات حضرت زهرا عليهماالسلام خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد.
فضيلت خواندن نماز در مسجد جمكران
آنگاه امام مهدى (ع ) فرمودند: هر كس اين دو ركعت نماز (نماز امام صاحب الزمان ) را در اين مكان (مسجد مقدس جمكران ) بخواند، مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد.
حسن بن مثله مى گويد: چون من پاره اى را آمدم ، دوباره مرا بازخواندند و فرمودند: بزى در گله جعفر كاشانى است ، آن را خريدارى كن و بدين موضع آور و آن را بكش و بر بيماران انفاق كن ، هر بيمار و مريضى كه از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد.
وى مى گويد: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم تا اينكه نماز صبح خوانده و سپس سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل كردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتم . وقتى رسيديم ، زنجيرهائى را ديديم كه طبق فرموده امام عليه السلام حدود بناى مسجد را نشان مى داد، سپس به قم نزد سيد ابوالحسن رضا رفتيم و چون به در خانه او رسيديم ، خادمان او گفتند كه سيد از سحر در انتظار تست و تو از جمكران هستى ، به او گفتم : بلى ، به درون خانه رفتم و سيد مرا گرامى داشت و گفت : اى حسن بن مثله ، من در خواب بودم كه شخصى به من گفت كه حسن بن مثله نام از جمكران پيش تو مى آيد، هر چه گويد تصديق كن و بر قول او اعتماد كن كه سخن او سخن ماست ، و قول او را رد نكن و از هنگام بيدار شدن از خواب تا اين ساعت منتظر تو بودم و آنگاه بود كه ماجراى شب گذشته را بر وى تعريف كرد.
سيد بلافاصله فرمود تا اسبها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شدند. چون به نزديك روستاى جمكران رسيدند گله جعفر كاشانى را ديدند، حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پس همه گوسفندان مى آمد پيش حسن به مثله دويد، جعفر سوگند ياد كرد اين بز در گله من نبوده و تاكنون آن را نديده بودم ، به هر حال آن بز را به مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بيمارى كه از گوشت آن خورد با عنايت خداوند تبارك و تعالى و حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه ) شفا يافت . حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمين را از او گرفتند و مسجد جمكران را با چوب و ديوار پوشاندند، سيد زنجيرها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت ، هر بيمار و دردمندى كه خود را بدان زنجير مى ماليد، خداى تعالى او را شفاى عاجل عنايت مى فرمود. ولى پس از فوت سيد ابوالحسن ، آن زنجيرها پنهان گشته و ديگر كسى آن را نديد.
اين بود مختصرى از مسجد مقدس جمكران و چگونگى بناى آن و نماز حضرت صاحب الزمان عليه السلام .
مشروح فرمان مقدس حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - براى تاسيس مسجد مقدس جمكران را علامه نورى در كتاب شريف نجم ثاقب ، صفحه 294 و جنه الماوى ، صفحه 230 از كتاب گرانقدر ((مونس الحزين )) تاليف شيخ صدوق نقل كرده است .
در اين رابطه در منابع فراوانى به اجمال و تفصيل سخن رفته است كه از آن جمله است :
معجزاتى از تاسيس مسجد جمكران
بعضى آيات و معجزات و كراماتى كه از اين مسجد مقدس جمكران قم واقع شده كه چه بسيار فوائد و آيات كه به واسطه اين موضع شريف جمكران به ظهور رسيده كه باعث حيرت مى باشد، هم چنانى كه خانه كعبه آيتى از آيات الهى مى باشد اين موضع مسجد هم همين گونه است زيرا تاسيس اين مسجد بر اساس معجزاتى است .
اول آنكه حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام خبر داده بود به پسر يمانى به مسجد بودن اين زمين .
دوم آنكه در زمان حضرت حجه عليه السلام شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد من شب سه شنبه 17 ماه مبارك رمضان خفته بودم در سراى خود كه ناگاه جماعتى مردم به در سراى من آمدند و گفتند برخيز و طلب امام مهدى عليه السلام را اجابت كن كه ترا مى طلبد، آنگاه خواست سراويل بپوشد، او را گفتند از بيرون خانه كه از آن تو نيست اين سراويل از خود را بپوش .
سوم : تمام اينها در بيدارى بوده است چون شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد من خواب بودم بيدارم كردند.
چهارم آنكه خواست پيراهن بپوشد آواز رسيد از بيرون خانه كه اين پيراهن از تو نيست از خود را بپوش .
پنجم آنكه از پى كليد در خانه مى گشت ، به او گفتند در خانه باز است .
ششم آنكه از خانه بيرون آمد به او گفتند كه امام صاحب الزمان عليه السلام ترا مى طلبد و او را بردند در اين مسجد جمكران .
هفتم آنكه ديد زياده از شصت نفر مرد در اين زمين گرد آمده اند و نماز مى كردند، بعضى جامه هاى سبز داشتند و بعضى سفيد.
هشتم آنكه ديد حضرت حجه عليه السلام را كه به روى تخت نشسته و بر بالها تكيه داده .
نهم آنكه حضرت خضر عليه السلام را ديد كه نزد حضرت حجه عليه السلام نشسته و كتابى در دست دارد و از براى حضرت مى خواند.
دهم هلاك دو جوان حسن به مسلم به واسطه كشت و زرع اين موضع مسجد مقدس جمكران .
يازدهم خبر دادن حضرت از زراعت حسن به مسلم در مدت پنج سال .
دوازدهم خبر دادن حضرت به حسن به مثله كه علامتى از براى تو قرار خواهيم داد فردا كه آمدى حسن بن مثله ديد كه زنجيرى به حدود مسجد كشيده شده .
سيزدهم خواب ديدن سيد ابوالحسن رضا كه به او گفتند فردا حسن بن مثله هر چه مى گويد تصديق كن كه قول او قول ما مى باشد.
چهاردهم خبر دادن حضرت كه فردا بزى هست در گله جعفر شعبان كاشى به اين نشان و علامت .
پانزدهم آمدن خود بز در نزد حسن بن مثله جمكرانى بدون آنكه كسى او را بياورد.
شانزدهم معلوم نبود كه آن بز از كجا آمده بود، احتمال دارد كه بهشتى بوده .
هفدهم شفا بودن گوشت آن بز براى هر مريض به همان طريقى كه امام زمان عليه السلام فرموده بود.
هيجدهم آن زنجيرى كه از براى تعيين حدود مسجد كشيده بود هر صاحب علتى كه بر بدن خود ماليد شفا مى يافت .
نوزدهم آن زنجير در ميان صندوق بوده در خانه سيد ابوالحسن الرضاء، لكن بعد از فوت او مفقود شد يكى از اولادهاى او مريض شد رفتند بر سر صندوق نيافتند آن زنجير را.
اين آيات و معجزات و فوايدى بوده كه در آن زمان در مقام ظهور و بروز رسيده ، (17) اما كرامات ديگر هم زياد ديده و شنيده شده است ، ما در اينجا مختصرى از آن معجزات و كرامات كه از آيات عظام و علماء اعلام و مراجع بزرگوار شيعه و مومنين و علاقمندان حضرت صاحب الزمان عليه السلام ديده و يا شنيده اند نقل مى كنيم .
بخش سوم : اهميت مسجد مقدس جمكران از ديدگاه فقهاى اسلام و علماء اعلام و آيات عظام
آية الله العظمى آقاى شيخ عبدالكريم حائرى
مرحوم حضرت آية الله العظمى حاج شيخ محمد على اراكى طاب ثراه در نماز جمعه قم فرمودند چند روز به اول ماه مانده عالم ربانى آقاى حاج شيخ محمد تقى بافقى محضر مبارك آية الله العظمى آقاى شيخ عبدالكريم حائرى متوفاى 1355 هق مى رسيدند جهت شهريه طلاب حوزه ، سوال مى كردند وضع شهريه چطور است ؟ مرحوم حائرى مى فرمودند جز سرمايه توكل چيزى در دست نيست ، ايشان ((آقاى بافقى )) راهى مسجد مقدس جمكران مى شدند، از توجهات صاحب الزمان (ع ) مشكل شهريه حل مى شد. (18)
آيت الله العظمى خوانسارى پياده به مسجد جمكران مى رود
آية الله احمدى ميانجى فرمودند: از جمله بزرگان كه به مسجد مقدس جمكران خيلى علاقه داشتند حضرت آية الله العظمى آقاى سيد محمد تقى خوانسارى رحمه الله عليه متوفاى 1372 هق كه با مرحوم حضرت آية الله العظمى آقاى اراكى متوفاى 1415 هق پياده به مسجد شريف جمكران مى رفتند.
آية الله آقاى حاج شيخ مرتضى حائرى و مسجد جمكران
ايشان مى نوسند: مسجد جمكران يكى از آيات باهرات عنايت آن حضرت است ، و توضيح اين مطلب در ضمن چند جهت - كه شايد خيلى ها از آن غافل باشند - مذكور مى شود:
(1) داستان مسجد جمكران كه در بيدارى واقع شده ، در كتاب تاريخ قم كه كتاب معتبرى است ، از صدوق عليه الرحمه نقل شده است .
مرحوم آقاى بروجردى كه مرد دقيق و ملائى بود، مى فرمود: اين داستان در زمان صدوق عليه الرحمه واقع شده ، و او نقل كرده است ، دلالت بر كمال صحت آن دارد.
(2) داستان مشتمل بر جريانى است كه مربوط به يك نفر نيست ، براى اين كه صبح كه مردم بيدار مى شوند مى بينند با زنجير علامت گذاشته شده است كه مردم باور كنند. و اين زنجير مدتى در منزل سيد محترمى ظاهرا به نام سيد ابوالحسن الرضا بوده است ، و مردم استشفاء به آن مى نموده اند. و بعدا بدون هيچ جهت طبيعى مفقود مى شود.
(3) جاى دور از شهر و در وسط بيابان جائى نيست كه مورد جعل يك فرد جمكرانى بشود، آن هم دست تنها در يك شب ماه رمضان .
(4) نوعا مردم عادى به واسطه ى خواب يك امامزاده را معين مى كنند، و مسجد از تصور مردم عادى دور است .
(5) اگر پيدايش اين مسجد روى احساسات مذهبى و علاقه مفرط به حضرت صاحب الامر(ع ) بود، مى بايست سراسر توسل به آن بزرگوار باشد، چنانكه در اين عصر مردم بيشتر زيارت حضرتش در آن مسجد مى خوانند و متوسل به آن حضرت مى شوند، در صورتى كه در اين دستور معنوى اصلا اسمى از آن حضرت نيست ، حتى تا به حال هم بيشتر معروف به مسجد جمكران است ، نه مسجد صاحب الزمان .
(6) متن دو داستان كه نقل شد، مشهود و يا مثل مشهود خودم بود، و هر داستانى ديگرى هست كه فعلا تمام خصوصيات آن را در نظر ندارم ، بعدا انشاء الله تحقيق نموده در اين دفتر - باذنه تعالى - ذكر مى كنم .
(8) در آن موقع كه زمين اين قدر بى ارزش بوده است ، فقط يك مساحت كوچكى را مورد اين دستور قرار داده اند، كه ظاهرا حدود سه چشمه از مسجد فعلى است ، كه در زمان ما خيلى بزرگ شده است (ظاهرا آن چشمه اى كه در آن محراب هست ، و دو چشمه طرفين باشد).
نگارنده كه خالى از وسوسه نيستم ، و خيلى به نقليات مردم خوش بين نيستم ، از اين امارات به صحت اين مسجد مبارك قطع دارم ، و الحمدلله على ذلك ، و على غيره من النعم التى لا تحصى . (19)
آية الله حجت و مسجد جمكران
آية الله العظمى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى قدس سره متوفى 1372 هجرى قمرى چهل نفر از فضلا حوزه علميه قم را انتخاب نمودند و دستور فرمودند به مسجد مقدس جمكران بروند و در آنجا بعد از نماز صاحب الزمان زيارت عاشورا بخواند و دعا كنند كه از عنايت حضرت ولى عصر خداوند متعال باران بفرستد.
طلاب محترم صبح پياده عازم مسجد جمكران شدند و بعد از نماز و زيارت عاشورا و دعا جهت باران كه مدتى بود باران نيامده بود از مسجد مقدس جمكران بيرون آمدند به طرف شهر مذهبى قم وسط راه باران چنان گرفت كه قابل تحمل نبود وقتى وارد منزل شدند جهت نماز كه خود آقا دستور داده بود كه گوسفندى بكشند و آبگوشت درست كنند تمام لباسهاى آقايان خيس شده بود به طورى كه فشار مى دادند و از لباس و عمامه ها آب جارى مى شد.
از بركات مسجد مقدس جمكران و عنايت حضرت صاحب الزمان نسبت به سربازان خود در آن روز بارندگى مفصلى شد. (20)
آيت الله العظمى آقاى حجت در مسجد مقدس جمكران
حضرت آيت الله العظمى آقاى حجت رحمت الله عليه كه براى طلاب حوزه علميه شهريه مى دادند روز آخر ماه بود براى فردا كه اول ماه باشد زمينه براى شهريه نداشتند، به خادم مى فرمايد مركب را آماده كن تا بروم به مسجد مقدس جمكران معظم له عازم مسجد مى شوند بعد از نماز صاحب الزمان (ع ) و دعا عرض مى كنند آقا امام زمان عليه السلام اين حوزه علميه مال شما است اين طلبه ها سربازان حضرتعالى هستند آبروى ما مربوط به شما است راجع به شهريه حوزه عنايتى فرمائيد وقتى به منزل تشريف مى آورند خادم عرض مى كند آقا بعد از شما دو نفر آمدند و منتظر شما هستند معلوم مى شود جهت دادن وجوه شرعيه آمده اند و مبلغى پول خدمت آيت الله العظمى آقاى حجت مى دهند وقتى مى شمارند مى بينند به اندازه شهريه همين ماه است . (21)
نظريه آية الله العظمى بروجردى درباره مسجد مقدس جمكران
حضرت آية الله العظمى آقاى بروجردى ((قدس سره الشريف )) متوفى 1380 هجرى قمرى فرمودند: اگر موفق بشوم در قم دو كار انجام خواهم داد، يكى راه مسجد مقدس جمكران را باز خواهم كرد دومى بيمارستانى در شهر قم بنا خواهم نمود. (22)
سخنان حضرت آية الله العظمى آقاى بروجردى
متن نامه حضرت حجه الاسلام واعظ شهير آقاى حاج سيد صادق شمس الدينى (معروف به شمس )
حجه الاسلام جناب آقاى عظيمى زيد توفيقانه ، پس از عرض سلام حسب الامر دو خاطر جهت كتاب ارزشمندى كه در تعظيم مسجد مقدس جمكران در دست تاليف داريد تقديم مى گردد اول اينكه اينجانب شاهد تشرف مرحوم آية الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى طباطبائى رحمه الله عليه بودم كه چون محل پدرى ما نزديك به دروازه كاشان قم بود و راه نزديك جمكران از آنجا مى گذشت آن مرجع جهانى به وسيله درشكه تشرف به مسجد مقدس جمكران پيدا كردند و اهالى محل بخصوص ائمه جماعات اطراف آن محل آماده شدند كه در مراجعت آن مرحوم نماز مغرب و عشاء را به امامت آن مرجع در مسجد كيهانى برقرار سازند حقير هم كه حدود 18 سال داشتم يعنى حدودا سال 1330 بود حضور داشتم و ديدم كه بعد از نماز مغرب به عالمى امر كردند كه به مردم توصيه نمايند كه به مسجد مقدس جمكران رغبت نمايند و فرمودند اگر براى من مقدور بود نمازهاى واجب روزانه را در مسجد مقدس جمكران ادا مى كردم . (23)
حضرت امام خمينى قدس سره الشريف در مسجد مقدس جمكران
حجه الاسلام و المسلمين جناب آقاى شيخ على اصغر احمدى خمينى فرمودند: اينجانب از زمانى كه وارد حوزه علميه قم شدم و روزهاى جمعه به مسجد مقدس جمكران مى آمدم و نمازهاى اين مسجد را انجام مى دادم و مى ديدم زوار بسيار در اين مسجد مى آمدند و طلب حاجت مى كردند حتى در اوائل هم يك روز اهالى جمكران از امام دعوت كردند و ايشان هم قبول كردند و من هم با آقايان ديگر در خدمتشان به جمكران رفتيم و در آن مسجد مقدس جمكران نماز بجا آوردند اميد است مومنين اين مكان را بيشتر مورد توجه قرار دهند.
آية الله العظمى گلپايگانى به مسجد مقدس جمكران مشرف مى شوند
علماء و مراجع بزرگوار ما در مواقع حساس و بحرانهاى شديد با نوشتن عريضه و توسل به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان روحى له الفداء از آن حضرت كمك گرفته و مى گيرند.
از جمله حضرت آية الله العظمى آقاى گلپايگانى قدس سره متوفى 1414 هجرى قمرى كه در گرفتاريهاى مهم عريضه نوشته و در گل نهاده و به طرف مسجد مقدس جمكران قم روان مى شدند و عنايت خاصى به مسجد مقدس جمكران داشتند و از اين راه از حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) كمك مى گرفتند.
حجه الاسلام و المسلمين آقاى ابطحى فرمودند:
در اواخر سال جنگ تحميلى بين ايران و عراق در حالى كه مرتب آتش و بمب بر سر مردم مى باريد و مردم بى پناه به اطراف و دهات به سر مى بردند و جمعى نيز به مسجد مقدس جمكران و اطراف آن پناه برده بودند حضرت آية الله العظمى گلپايگانى با جمعى از علماء و نزديكان مشرشف به مسجد مقدس جمكران شدند تا با توسل و عرض ادب به ساحت مقدس صاحب الزمان عليه السلام و دعا براى رفع گرفتارى مسلمانان مخصوصا ايران اسلامى حقير هم افتخار نصيبم شد لذا معظم له عريضه نوشته بودند براى آن حضرت به اينجانب دادند كه طبق دستور رسيده گل بگيرم و با دعاى مخصوص خدمت حضرت حسين بن روح ميان آب بيندازم حقير طبق دستور انجام دادم و عرض كردم آقاجان امام زمان اين نامه از طرف مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى گلپايگانى است و مردم در حالى كه اطراف آقا را گرفته بودند مى گفتند يا صاحب الزمان حاجت آقا را امشب بر آورده فرما و همه گريه مى كردند و دعا مى كردند فردا صبح شخص مومن و صالح و عالم منزل آمد و فرمود من خوابى ديدم ولى مفهوم او را ندانستم تصميم گرفتم پيش شما بيايم و جواب بگيرم فرمود در عالم رويا ديدم شخصى فرمود به آقا بگوييد جواب شما را حضرت سه روز ديگر مى دهند.
من از خوشحالى گريه مى كردم همانطور كه نامه و عريضه آن مرجع بزرگ به وسيله من بود حضرت فرموده بودند پيش حقير آمدند تا من به آقا عرض كنم حضرت فرموده جواب عريضه سه روز ديگر داده مى شود و منتظر نتيجه بوديم كه روز سوم از طرف عراق اعلان آتش بس يك طرفه شد و جنگ تخفيف پيدا كرد و سرانجام جنگ تمام شد.
حجه الاسلام و المسلمين آقاى ابطحى فرمودند يكى از علما وارسته و متدين به منزل حقير آمدند و فرمودند چه خبر ديروز بعد از ظهر منزل آقا بود كه شخصى حرفى و مطلبى را دو روز قبل مى زد و پيش بينى مى نمود؟
حقير عرض كردم مرحوم آية الله امامى از اصفهان وجهى سهم مبارك امام عليه السلام فرستاده بود، رفتم خدمت آقا بدهم جمعى از علما محضر مبارك آقا بودند معظم له صدا زدند باقر (حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد باقر آية الله زاده گلپايگانى ) معلوم شد آقا نجم الثاقب را مى خواهند و خودشان بنا دارند عريضه بنويسند بنده كتاب نجم الثاقب را آوردم و جلو معظم له گذاشتم فورا حركت فرمودند و به افرادى كه در خدمتشان بودند فرمودند فردا بيائيد بلند شدند به طرف اطاق مخصوص خود نزديك درب اطاق عرض كردم آقاى امامى اين مبلغ را فرستاده اند تا خدمت شما بدهم فرمودند بماند براى افطارى ائمه جماعات اصفهان جهت ماه مبارك رمضان درب اطاق را بستند گويا مشغول نوشتن عريضه خدمت حضرت حجه عليه السلام شدند تا بعدا مشرشف به مسجد مقدس جمكران شوند اول غروب دكتر طالقانى تلفن زدند كه به اتفاق آية الله آقاى حاج سيد مرتضى قصد زيارت آقا را دارند عرض كردم آقا مشرف شدند به مسجد مقدس جمكران و پس از مراجعت كه به طول هم كشيد تا ساعت 10 شب بود كه موفق به زيارت و ديدار آقا گرديدند و جاى شما خالى چه حالى آقا داشتند و آن چند نفر كه در مجلس حضور داشتند عالمى بنا كرد كلمه لا اله الا الله را تكرار كردن و گفتند دو روز قبل آن عالم وارسته چه فرمودند؟ گفتند فرمودند من تا به حال منزل آية الله العظمى آقاى گلپايگانى و شخص ايشان را نديدم لكن چه خبر است مشاهده مى كنم فردا بعد از ظهر منزل ايشان و ساعتى چه نورى و چه حالى و چه رابطه اى و چه عنايتى به به و مرتب تكرار مى كرد و غبطه مى خورد و در شگفت مى بودند.
معلوم مى شود اين نوشتن عريضه و مشرف شدن به مسجد مقدس جمكران مورد قبول حضرت حق و عنايت امام زمان عليه السلام قرار گرفته است .
پيدايش مسجد مقدس جمكران از ديدگاه مرحوم آية الله العظمى نجفى مرعشى
مسجد جمكران از اوايل غيبت صغراى حضرت بقيه الله روحى له الفداء است .
و در نوشتجات قديمه سه اسم دارد:
1 - مسجد جمكران
2 - مسجد حسن بن مثله
3 - مسجد صاحب الزمان
و هر كدام از اين سه اسم به مناسبتى گفته شده .
مسجد جمكران مى گويند! چون متصل است به قريه جمكران كه يكى از قراء شهر مذهبى قم است .
مسجد شيخ حسن بن مثله مى گويند! نظر به اينكه در زمان او و به همت او اين مسجد ساخته شده است .
مسجد صاحب الزمان مى گويند ! نظر به اينكه وجود مبارك امام زمان در آنجا مكرر ديده شده .
و اين مسجد شريف مورد احترام كافه شيعه بوده است از غيبت صغراء (از شب سه شنبه 17 ماه مبارك رمضان سال 393 كه امام زمان دستور تاسيس آن را به شيخ حسن بن مثله داده ) تا به امروز كه حدود يكهزار و بيست و دو سال مى شود و همينطور كه شيخ بزرگوار محدث عاليمقدار مرحوم آية الله صدوق رحمه الله عليه كتابى به نام مونس الحزين دارند كه حقير آن نسخه را نديده ام ولى مرحوم آقاى حاج ميرزا حسين نورى استاد، استاد حقير از آن كتاب نقل مى فرمايد و در آن كتاب مفصلا قضيه اين مسجد جمكران و تاريخ حدوث آن را نقل نموده و بالجمله اين مسجد مقدس جمكران مورد احترام علماء اعلام و محدثين كرام شيعه بوده و كرامات متعدد از اين مسجد جمكران ديده شده است .
و نيز چند مرتبه تعمير و بنا شده ، بناء اول در زمان حسن بن مثله بوده ، بناء دوم او در زمان شيخ صدوق ، سپس در زمان صفويه هم چند مرتبه تعميراتى صورت گرفته ، و در زمان رياست مرحوم آيت الله حائرى مرحوم حجه الاسلام آقاى شيخ محمد تقى يزدى بافقى هم تعميراتى كرده اند و بعد از او آقاى حاج آقا محمد معروف به آقازاده كه از تجار محترم قم هستند و هنوز در قيد حياتند، ايشان نيز تعميراتى انجام داده اند.
در اين مسجد شريف مكرر كراماتى ديده شده است كه مرحوم شيخ محمد على كجوئى معروف به قمى در كتاب تاريخ قم در جلد اول و دوم اشاره كرده به كراماتى كه در آنجا اتفاق افتاده است و اشخاصى كه شرفياب حضور مبارك حضرت ولى عصر(ع ) شده اند.
خلاصه اين جاى ترديدى نيست كه مورد اهميت و مورد احترام شيعه بوده است و نمازى هم در آن جا نقل شده است ، البته بهتر اين است كه آن نماز را به قصد رجاء بجا بياورند و اين مسجد موقوفاتى هم داشته ، اراضى متعدده در اطراف داشته و در خود شهر مقدس قم رقباتى وقف اين مسجد داشته كه اكثر اينها از حال وقفيت بيرون رفته و ملك شده است و راجع به اين مسجد كتابچه هاى مختصرى نوشته شده ، ولى آنچه كه بايد و شايد در خصوصيات او نقل نشده .
چهل شب بيتوته در مسجد مقدس جمكران
حضرت آية الله العظمى نجفى مرعشى ((قدس سره الشريف )) فرمودند: حقير خودم مكرر كراماتى در آن جا ((مسجد جمكران )) مشاهده كرده ام ، چهل شب چهارشنبه مكرر موفق شدم كه در آن مسجد بيتوته كنم و جاى ترديد نيست كه از امكنه اى كه مورد توجه و منزول بركات الهى مى باشد و بعد از مسجد سهله كه از مساجدى است كه منتسب به وجود مبارك ولى عصر مى باشد كه شبهاى چهارشنبه اهالى نجف اشرف آنجا مشرف مى شوند، بعد از مسجد سهله اين بهترين مقام و بهترين جائى است كه منتسب به حضرت ولى عصر مى باشد.
اين مسجد محترم ((مسجد جمكران ))، اصل مسجد، مسجد كوچكى است بعد از او مقدارى افزوده كرده اند و بر او اخيرا در اين دو سال باز پيش از آن مقدار افزوده شده ، به استدعاء حقير از بانيان خير آن قطعه كه از مسجد اصلى است موزائيك زمين او رنگش فرق دارد.
با زيادتهائى كه بعدا افزوده شده براى اينكه اگر كسى خواست در مسجد اصلى عبادت كند و نمازى بخواند و درك فيض كند اين علامت مشخصه را حقير گذارده ام در آنجا و اميدوارم انشاء الله به بركت صاحب نيمه شعبان وجود مبارك امام عصر(ع ) كه تمام عالم انتظار قدم شريف ايشان دارند، تنها يك اشتباهاتى بين خودشان دارند، يكى مى گويد آينده عيسى ، ديگر مى گويد عزير است ، يكى مى گويد زرتشت است ، ولى در اينكه شخصى بيايد كه اصلاح كند عالم را در اين عقايد اين عالم تمام مليين عالم است .
مولف گويد: اين قسمت از فرمايشات مرحوم آية الله العظمى آقاى نجفى مرعشى قدس سره است كه خود از عاشقان حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) بودند و مكرر كراماتى از مسجد مقدس جمكران ديده است از روى نوار پياده شده و صداى معظم (نوار) در واحد فرهنگى كتابخانه عمومى حضرت ابوالفضل (ع ) موجود مى باشد.
آية الله شيخ محمد تقى بافقى در مسجد جمكران
عالم ربانى حضرت آية الله حاج شيخ محمد تقى بافقى كه بارها خدمت امام زمان (ع ) مشرف شدند و سهم بسازائى در رونق دادن به مسجد مقدس جمكران قم دادند.
يكى از علماء حوزه از حضرت آية الله العظمى آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى نقل كرد كه ايشان فرمودند: در عصر آية الله العظمى مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى كه عده محصلين حوزه علميه قم به چهارصد نفر رسيده بود، در زمستانى طلاب از حاج شيخ محمد تقى بافقى كه مقسم شهريه مرحوم حاج شيخ بود عباء زمستانى خواستند و ايشان از مرحوم حائرى خواستند آية الله حائرى فرمودند چهارصد عبا از كجا بياورم ، گفت از حضرت صاحب الزمان (ع ) بگير.
فرمود: من راهى ندارم ، گفت : پس من انشاء الله مى گيرم و شب جمعه به مسجد مقدس جمكران رفته و روز جمعه به مرحوم حاج شيخ حائرى گفت : آقا صاحب الزمان (ع ) وعده فرمودند فردا كه شنبه است چهارصد عبا را مرحمت كنند.
و روز شنبه به وسيله مردى از تجار عباء رسيد و بين طلاب تقسيم كردند. (24)
سخنان حضرت آية الله فاضل لنكرانى درباره مسجد جمكران
حضرت آية الله فاضل فرمودند (مرحوم والد به مسجد جمكران خيلى معتقد بود) فرمودند: من قبل از آمدن آية الله بروجردى به قم خواب ديدم كه در مسجد جمكران هستم .
آن موقع مسجد جمكران يك حياطى داشت و در وسط آن حياط يك انبارى بود كه سقف آن يك متر مرتفع تر از حياط مسجد بود، روى همين سقف آب انبار، منبرى گذاشته اند و شيخ طوسى رحمه الله عليه روى آن نشسته و تمام روى آن سقف و كف حياط مملو از طلبه است .
پدرم فرمود: تعبيرم از اين خواب اين بود كه شخصيتى به قم خواهد آمد و طلاب گرد او جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت ، طولى نكشيد كه آيت الله بروجردى به قم آمدند. اين كه چرا شيخ طوسى را خواب ديده و آن هم مسجد جمكران ؟ تعبير آن بعدها مشخص شد، زيرا مرحوم آية الله بروجردى به شيخ طوسى و آثار او بسيار اهميت مى داد، وقتى عبارات شيخ را از كتاب خلاف يا مبسوط مى خواند مثل اين كه روايتى از امام معصوم (ع ) دارد مى خواند با احترام و دقت در جزئيات كلمات آن همانند كلمات معصومين (ع )، مسجد جمكران هم شايد كاشف از اين باشد كه اصل آمدن ايشان به قم و رسيدن به مقام مرجعيت مطلقه با عنايت امام زمان (ع ) بوده است . (25)
يك قربانى به مسجد جمكران بفرستيد
حضرت آية الله آقاى فاضل لنكرانى فرمودند: هر وقت براى حضرت آية الله العظمى آقاى بروجردى مشكلى پيش مى آمد مرحوم پدرم كه خود از عاشقان امام زمان و علاقه زيادى به مسجد مقدس جمكران داشت به محضر آقا عرض مى كردند يك قربانى براى مسجد جمكران بفرستيد تا رفع مشكل شود.
بيشتر از پانصد مرتبه به مسجد شريف جمكران مشرف شدم
حضرت آيت الله فاضل فرمودند: در دوران طلبگى من خيلى به مسجد جمكران مى رفتم ، شايد بيشتر از پانصد مرتبه باشد و كرامات زياد در اين مسجد مقدس جمكران ديده و شنيده ام و در پايان فرمودند: اميدوارم از توجهات امام زمان (ع ) شما هم در تاليف اين كتاب موفق باشيد.
روحانيت مسجد جمكران
سخنان حضرت آيت الله مكارم شيرازى
در روايتى آمده است كه هر جا مسجدى ساخته شده در آنجا خون شهيدى به خاك ريخته است ، از اين روايت پر معنى به خوبى استفاده مى شود كه هر زمينى شايستگى مسجد شدن ندارد، بلكه بايد قبلا بر اثر خون شهدا و ايثارگران راه خدا قداست و ارزشى پيدا كند و بعد قراى بناى مسجد آماده شود.
و چنين است كه از آغاز، مساجد با خون شهيدان گره خورده و در ادامه راه نيز حفظ و نگهدارى آن با خون شهيدان پيوند دارد.
از سوى ديگر مسجد از ديدگاه اسلام تنها مركز سجود نيست ، هر چند به خاطر اين عبادت بزرگ به اين نام ناميده شده است و نيز تنها مركز عبادت نيست ، هر جند معبدش مى نامند، مسجد پايگاهى است براى خودسازى و تهذيب نفس ، دانشگاهى است براى تحصيل معارف اسلامى ، ستاد ارتشى است براى جهاد اصغر و اكبر و مبارزه با دشمن داخل و خارج ، و در يك كلمه مسجد و محراب ، ميدان جنگ با شيطان بزرگ و كوچك و شياطين انس و جن است .
و اگر تاريخ اسلام را دقيقا مشاهده كنيم مى بينيم آن روز كه نخستين مسجد در سرزمين مدينه به دست تواناى پيامبر و در ظاهر بسيار ساده و ابتدائى و در باطن بسيار عميق و ريشه دار بيان شد، مسجد تمام اين مفاهيم را در خود جاى داده بود.
از سوى سوم مساجد هر چند همه خانه خداست ولى در ميان اين كه خانه ها تفاوت بسيار است از مسجد الحرام گرفته تا مساجد كوچك و بزرگ كه در تمام اطراف جهان پراكنده اند و با انگيزه هاى مختلف و نيات متفاوت ساخته شده است و مخصوصا نقش انگيزه ها و نيتها تاثير كلى در آن دارد و نيز اينكه به دستور چه كسى ساخته شده است .
مسجد جمكران مطابق روايت موجود به فرمان حضرت مهدى مولانا صاحب العصر و زمان براى هدف بزرگى در اين منطقه خاص از شهر تاريخى ، مذهبى قم ساخته شده و حسن بن مثله جمكرانى كه مردى پاكدل و پاك سرشت بود، در بيدارى (و نه در خواب ) اين دستور را دريافت كرده و با تشريفات خاصى اين مسجد را بنا نمود.
به همين دليل هر كس در فضاى ملكوتى آن قرار مى گيرد احساس روحانيتى عجيب و جاذبه معنوى فوق العاده مى كند.
اين جاذبه نيرومند معنوى به اضافه قضاء حوائج و حل مشكلات فراوانى كه مردم از عبادت در آن و توسل به حضرت مهدى ارواحنا فداه ديده اند، سبب شده كه روز به روز بر شكوه دامنه آن افزوده شود و خيل مشتاقان مختلف به سوى آن بشتابند و از اين چشمه كوثر و منبع خير و بركت هر كدام به مقدار استعداد خود بهره گيرند.
علماى بزرگ همواره براى مسجد احترام خاصى قائل بوده اند و در آن راز و نياز فراوان داشته اند و هم اكنون نيز مورد توجه علما و فضلا و مراجع بزرگ است .
در اينجا مناسب است به چند سوال درباره اين مسجد پاسخ داده شود:
چند سوال ضرورى درباره مسجد جمكران واعمال آن :
1 - آيا دستورى كه از طرف حضرت ولى عصر - ارواحنا فداه - طبق بعضى روايات اسلامى - درباره ساختن اين مسجد صادر شده در خواب بوده است يا بيدارى ؟
جواب : ظاهر روايت - آن گونه كه قبلا نيز اشاره شده - اين است كه اين تشرف در حال بيدارى واقع شده و اين دستور نيز در حال بيدارى بوده است
2 - آيا اضافات مسجد جمكران حكم آن را دارد، يا بايد اعمال مسجد در همان مسجد قديم انجام گردد؟
جواب : ظاهر اين است كه آنچه در مسجد توسعه داده شده و مى شود جزء مسجد است و اعمال مزبور را در تمام مسجد مى توان انجام داد، همان گونه كه توسعه مسجد الحرام و مسجد النبى (ص ) و مسجد كوفه نيز در حكم اين مسجد است .
3 - آيا اعمال مسجد كه در روايات وارد شده براى مسافر و غير مسافر يكسان است ؟
جواب : آرى ، درباره همه يكسان است .
4 - كسانى كه نتوانند تمام اعمال آن را بجا آورند آيا مى توانند فقط نماز امام زمان (سلام الله عليه ) را انجام داده و نماز تحيت را ترك كنند؟ و يا صلوات را به جاى اينكه در سجده بجا آورند در اثناء راه بفرستند؟
جواب : مانعى ندارد ولى در اين گونه موارد اعمال را به قصد قربت مطلقه انجام دهند، بلكه در موارد اختيار كه اعمال به طور كامل انجام مى شود احتياط آن است كه قصد قربت مطلقه شود.
5 - كسانى كه قصد اقامت ده روز در قم كرده اند آيا مى توانند به مسجد جمكران رفته و اعمال را به جاى آورند و باز گردند؟
جواب : اگر نماز چهار ركعتى خوانده باشند ضررى به قصد اقامه آنها نمى زند، ولى اگر از اول چنين قصدى داشته باشند مشكل است ، و بهتر آن است كه چنين افرادى كه از اول قصد تشرف داشته باشند مشكل است ، و بهتر آن است كه چنين افرادى كه از اول قصد تشرف به مسجد را دارند قصد اقامه ده روز نكنند و نمازهاى خود را شكسته انجام دهند.
6 - كسانى كه همه هفته براى گرفتن حاجتى يا براى عرض ارادت به محضر مبارك آن حضرت (ع ) به اين مسجد تشرف حاصل مى كنند، و يا مثلا در طول يكسال يا چندين ماه متوالى همه هفته به مسجد مشرف مى شوند كثير السفر محسوب مى شوند يا نه ؟
جواب : ظاهر اين است كه اين افراد به حكم كثيرالسفر نيستند و بايد نماز خود را شكسته بخوانند.
7 - آيا ايام هفته و شبهاى آن تفاوتى در اعمال مسجد دارد و آيا شب چهارشنبه خصوصيتى دارد؟
جواب : ظاهر اين است كه تفاوتى ميان ايام هفته نيست ، ولى از آنجا كه شب و روز جمعه ذاتا داراى اهميت فوق العاده اى نسبت به ساير ايام است هر عمل خيرى در آن انجام داده شود ارزش بيشترى خواهد داشت ، ولى شبهاى چهارشنبه با ساير شبهاى هفته مساوى است .
خداوند همه را موفق به استفاده از معنويت هاى اين مسجد و توسل به ذيل عنايت حضرت بقيه الله مهدى ارواحنا فداه بدارد.
سخنان حضرت آية الله حاج شيخ محمد تقى بهجت
حجه الاسلام و المسلمين سيد صادق شمس فرمودند: روزى در محضر آيت الله العظمى حاج شيخ محمد تقى بهجت دامت بركاته بودم ، حدود سال 1362 فرمودند طلبه مبتدى به نام سيد حسين يزدى در مسجد جمكران توفيق زيارت حضرت حجت ارواحنا فداه را پيدا كردند كه حضرت مطالبى فرمودند بهتر است از حضرت آيت الله العظمى بهجت سوال فرمائيد از جمله اينكه خانه اى مى خواستند حضرت به او مرحمت كردند و اينكه سفارش فرمودند در مجلس دعاى ندبه اى كه آن سيد طلبه مى رفتند بروند و ترك ننمايند.
و باز امر فرمودند مصائب عمه بزرگوارم حضرت زينب سلام الله عليها را هم در آن مجلس و جاى ديگر تذكر دهيد.
نظر حضرت آية الله صافى درباره مسجد جمكران
اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعه و فى كل ساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا.
حقير از طفوليت كه در خدمت مرحوم آية الله والد اعلى الله مقامه مشرف به قم مى شدم به سعادت تشرف به مسجد مقدس جمكران نايل مى گشتم ، آن مرحوم كه ارادت و چاكرى به آستان ملائك پاسبان حضرت بقيه الله ارواح العالمين له الفدا مشار بالبنان بودند و مصدر خدماتى به آن حضرت شده بودند و توجهاتى مشاهده كرده بودند اصرار داشتند كه مهما امكن پياده به مسجد مشرف شوند و به فيض نماز و عبادت در آن مكان مبارك نائل مى گشتند.
از اشعار بسيار ايشان در عرض اشتياق و مدح آن قطب عالم امكان اين چند شعر را كه تضمينى از شعر حافظ است در اينجا يادآور مى شوم .
اى زيب دو عالم مجموعه زيبائى
سر حلقه جن و انس سر دفتر دانائى
در پرده غيبت چند اى مهر جان باقى
اى پادشه خوبان داد از غم تنهائى
دل بى تو به جان آمد وقت است كه باز آئى
اميد وصال تو اى دوست جوانم كرد
عشق تو مرا فارغ از هر دو جهانم كرد
بازآ كه فراق تو بى تاب و توانم كرد
مشتاقى و مهجورى دور از تو چنانم كرد
كز دست بخواهد شد پايان شكيبائى
از جمله بزرگانى كه حسن عقيده خود را به مسجد جمكران اظهار مى فرمودند در اينجا به نام نامى بزرگ فقيه عالم اسلام مرحوم آية الله العظمى استاد اعظم آقاى بروجردى و مرحوم مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى گلپايگانى قدس الله سرهما اشاره مى نمايم . اميد است كه خداوند متعال ما را از فيض تشرف به اين مسجد تا حياتى باقى است محروم نفرمايد.(26)
سخنان حضرت آية الله حاج شيخ حسين نورى درباره مسجد جمكران
كرامات بسيارى از مسجد جمكران مشاهده و براى آن نقل شده است كه دو نمونه از آنها را ذكر مى كنيم :
1 - يكى از دوستان بنده كه اهل گرگان است و آدرس و شماره تلفن او را دارم و مرد بسيار متدين است و از لحاظ علاقه و عشق به عبادت ممتاز است كه گاهى چهل شب متوالى اصلا نمى خوابد و به احياى آن شبها و تهجد مى پردازد و روزهايش را نيز روزه مى گيرد و هميشه خيلى با حال نماز مى خواند، چند سال پيش درد پاى شديدى او را عارض شد، بطورى كه از چند قدم راه رفتن عاجز شده بود و بعضى از اطباء گفته بودند بايد براى مداوا و معالجه عمل جراحى روى پاى او انجام بگيرد و تازه معلوم نيست عمل جراحى هم نتيجه بخش باشد، ايشان در حالى كه با زحمت زياد حركت مى كرد روزى عصر سه شنبه به منزل بنده به قصد اينكه شب چهارشنبه به مسجد جمكران برود آمد و پس از توقف مختصرى به مسجد جمكران رفت .
هنگام صبح در حالى كه خوشحال بود و پاهايش كاملا خوب شده بود مراجعت كرد و در رابطه با شفا يافتن خود بطور خلاصه اينطور مى گفت :
من در داخل مسجد مشغول نماز و عبادت بودم كه پس از نصف شب چند نفر را با قيافه هاى نورانى ديدم كه وارد مسجد شدند و آمدند در نقطه اى در نزديكى من مشغول نماز و دعا خواندن شدند و من به آنها نزديكتر شدم ، به من اظهار لطف نمودند، نزديك اذان صبح هنگامى كه خواستند از مسجد خارج شوند جاذبه اخلاق و معنويت آنها مرا هم به دنبال آنها مى كشيد كه در اين بين يكى از آنها با دست خود به طرف پاى من اشاره كرد و گفت : پاهاى تو خوب شد، من از آن لحظه ديگر در پاهاى خود ناراحتى نديدم ، و از مسجد جمكران حركت كرده به محضر مبارك آية الله العظمى آقاى مرعشى نجفى - رضوان الله عليه - مشرف شدم و جريان را براى ايشان شرح دادم ، آن مرحوم از نقل تفضيل قضيه مرا منع كردند.
اين مرد وارسته و متدين پس از آن تاريخ مكررا از گرگان به قصد تشرف به آستان مقدس حضرت معصومه عليهاالسلام و رفتن به مسجد جمكران شب چهارشنبه به قم مى آيد و به منزل بنده وارد مى شود.
2 - بنده كه در اواخر سال 1362 قمرى به حوزه مقدسه قم آمدم ، پس از چند روزى سخت مريض شدم و چون در مضيقه اقتصادى بودم از مراجعه به طبيب هم ناتوان بودم ، با زحمت زياد به مسجد جمكران به قصد استشفاء رفتم ، پس از انجام اعمال مسجد و توسل به حضرت ولى عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء از مسجد خارج شدم و چند دقيقه اى - چون آن روز غير از يك مسجد كوچك با چند اطاقى كه در جوار مسجد بود چيز ديگرى نبود - نشستم كه خوابم گرفت ، و چون بيدار شدم اثرى از آن بيمارى در خود نديدم . (27)
نظر حضرت آية الله سيد محمد على علوى گرگانى درباره مسجد جمكران
بهتر آن است كه مقدارى درباره مسجد جمكران توضيح داده شود تا مومنين اهميت بيشترى بدهند، لذا رقيمه را متبرك مى سازم به حديث نبوى (ص ) قال : احب البقاع الى الله المساجد، محبوبترين زمين نزد خدا مسجد است (28) به ويژه مسجدى كه خبر گرفتن حاجات و رفع مشكلات در آن مكان به حد تواتر رسيده چرا چنين نباشد، در صورتى كه مرحوم صدوق المحدثين در كتاب مونس الحزين به سند معتبر از اميرالمومنين عليه صلواة المصلين از جمكران و مسجد آن خبر داده و فرموده كه اين زمين از زمينهاى ديگر خداست و مقدس مى باشد. (29)
چه گويم در حق مسجدى كه حضرت بقيه الله ارواح من سواه فداه بر حسب نقل محدث نورى و غيره درباره اش چنين فرمودند: من صلى فيه كمن صلى فى البيت العتيق . يعنى خواندن نماز در اين مسجد همانند خواندن نماز در كعبه است .
و چه مناسبت خوبى است بين مسجد جمكران در كنار حرم اهل البيت و عش آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين كه شيعيان شبهاى چهارشنبه در آنجا جمع شوند و مشغول به ذكر و دعا و نماز براى آن حضرت باشند، و بين مسجد سهله در كنار حرم اميرالمومنين (ع ) و كوفه كه شيعيان آنجا هم نيز در شبهاى چهارشنبه مشغول به زيارت هستند گر چه بسيارى از مردم از عظمت و فضيلت اين مكان مقدس غافلند و به آن توجهى كه بايد داشته باشند ندارند، و در پيام حضرت حجت (عج ) آمده است كه به مردم بگوئيد قدر اين مسجد را بدانند و در همين راستا است كه مراجع بزرگ و آيات عظام مانند آية الله حائرى موسس حوزه علميه قم و بروجردى و حجت و گلپايگانى و مرعشى نجفى و شيخ مرتضى حائرى قدس الله اسرارهم به اين مسجد اهميت زيادى قائل بودند و به دوستان توصيه مى كردند فضائل و ناقب و بركات اين مسجد بيش از اين است كه بتوان در اين مختصر گنجاند.
در پايان از مومنين و متدينين محترم مى خواهم از رفتن به مسجد جمكران و خواندن نماز و زيارت در آن مكان مقدس غفلت نكنند و اين جانب را ياد نمايند و از همه التماس دعا دارم . و السلام على من اتبع الهدى . (30)
نظر آية الله محسنى ملايرى درباره مسجد مقدس جمكران
مسجد مقدس جمكران كه بيش از يكهزار سال تاسيس آن مى گذرد، همواره مورد توجه بزرگان بود، و در شدائد به آن مكان مقدس پناه مى بردند و حل مشكل خود را از پيشگاه حضرت ولى عصر ارواحنا فداه مى خواستند و نتيجه مى يافتند، اينجانب در دوران جوانى مكرر به اين مسجد مقدس شرفياب مى شدم ، و يكبار عهد كردم كه ده روز پياده به آن مسجد مقدس مشرف شوم ، و انجام دادم .
يكبار هم به درد پاى بسيار شديدى مبتلا شدم به مسجد مقدس جمكران شرفياب شده به حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - متوسل شدم و از عنايات بيكران آن حضرت به هنگام مراجعت كلا درد پا برطرف شده بود. و اين چيزى است كه خودم ديدم و به اصطلاح درايت است و اما آنچه از ديگران روايت شده بسيار فراوان است ، بزرگانى مانند مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى و مرحوم آية الله بروجردى و مرحوم آية الله حجت و مرحوم آية الله گلپايگانى توجه خاصى به مسجد مقدس جمكران داشتند، و همواره در مشكلات حوزه به آن مكان مقدس ملتجى مى شدند و حل مشكل خود را مى يافتند.
و اما بناى فعلى مسجد به طورى كه مباشرين توسعه و تجديد بناى مسجد مقدس جمكران شخصا به اين جانب بيان كردند به امر حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - مى باشد و انشاء الله مورد توجه آن حضرت بوده و خواهد بود.
اميد است مومنين از هر فرصتى براى تشرف به اين مسجد و تقرب به حضرت ولى عصر - ارواحنا فداه - استفاده كنند و قدر موقف را بدانند.(31)
سخنان آيت الله مجتهدى تهرانى
مسجد شريف جمكران كه از يكهزار سال پيش به دستور امام زمان (ع ) به وسيله شيخ حسن بن مثله جمكرانى ساخته شده از اول تاسيس مسجد تا به امروز معجزات و كرامات زيادى ديده و شنيده شده ، همينطورى كه مرحوم نورى در نجم الثاقب نوشته علماء اعلام و آيات عظام چه در زمان گذشته و چه در زمان ما علاقه زيادى به اين مسجد داشته و دارند، حقير هم بارها پياده با رفقا و دوستان مشرف شده ام كه يك بار هم 18 نفر از طلاب علوم دينيه و سربازان امام زمان (ع ) 25 رجب بود شب تا صبح با چراغ زيتونى مشغول دعا بوديم .
مابين قم و مسجد جمكران تمام چمنزار است
آية الله سيد محمد باقر ابطحى اصفهانى فرمودند: شبى در عالم رويا ديدم فضاى مابين قم و مسجد جمكران گويا تمام چمنزار است و داراى درختهاى سبز كه مهتاب بر آن مى تابيد و نهرهاى آب در آن جريان داشت ، درختى را ديدم كه داراى شاخه هاى بسيار جذاب و سر سبز و صداى روح بخشى از ميان آن به گوش مى رسيد كه به ذهنم خطور كرد صداى حضرت داود است و در وسط آن درخت جايگاهى بود كه در آنجا آقائى نشسته و به نظرم آمد آقا حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (ع ) است ، صحبتى را به ميان آوردم كه از ذكر آن معذورم ، زيرا اشاره به عهد و پيمانى بود و سپس عرض كردم : ((چه كنم كه به شما قرب پيدا كنم ؟)) به زبان فارسى فرمود: ((عملت را عمل امام زمان قرار بده )). من به خاطرم اين معنى رسيد يعنى آنچه را به ذهنت مى آيد اگر امام زمان بود عمل مى كرد تو هم همان را عمل كن . به عربى به حضرت عرض كردم : و هو الامل ، يعنى اين آرزوى من است . گفتم : چه كنم كه در اين امر موفق باشم ؟ به عربى فرمود: ((الاخلاص فى العمل )) از خواب بيدار شدم ، چراغ خاموش بود، قلم و دفتر حاضر كردم و آن دو جمله سوال و جواب را نوشتم ، فردا درباره اين دو جمله سوال و جواب او فكر كردم ، به نظرم آمد در جمله اول حقيقت تشيع و در جمله دوم راه موفقيت را كه همان توحيد ذاتى و عملى باشد يافتم ، اين دو جمله توصيه حضرت بود.(32)
سخنان آيت الله حاج ميرزا على احمدى ميانجى
شخصى به نام مشهدى سبز على نزد من آمدند كه گرفتارى و مشكلاتى داشتند، عرض كردم برو به مسجد جمكران ، ايشان گفتند: حكايتى از مسجد جمكران دارم كه از عنايات امام زمان عليه السلام و مسجد جمكران مريض ما خوب شد. نقل كردند: پسرم مبتلا به سل شده بود، من پول نداشتم كه وى را به دكتر ببرم ، به پسرم گفتم خودت يك عريضه بنويس با هم به مسجد جمكران برويم ، ايشان نوشتند، با هم مى رفتيم ، يك نفر آمد گفت اجل دو قسم است : حتمى و غير حتمى ، گفت مريض شما اجلش حتمى نيست ، خلاصه مسجد جمكران رسيديم نماز و دعا خوانديم و برگشتيم ، دو روز بعد به تهران جهت معاينه دكتر رفتيم ، وقتى دكتر معاينه كرد گفت بچه ات را براى چه آورده ايد، گفتم : آقا ايشان سل دارد، گفت : نه ايشان سالم است ، من فهميدم از بركت امام زمان و مسجد جمكران پسرم الحمدلله خوب شده است .
حضرات آيات پياده به مسجد مقدس جمكران مى روند
آيت الله پايانى فرمودند اعضاء تفسير كه عبارتند از آيات عظام آقا سيد مهدى روحانى و آقا سيد ابوالفضل مير محمدى و آقاى احمدى ميانجى و آقاى حاج مير آقا موسوى زنجانى و رفقاى ديگر كه با هم پياده به مسجد مقدس جمكران مى رفتيم ، آيت الله سيد ابوالفضل مير محمدى گفت : من حاجتى دارم از امام زمان عليه السلام كه عنايت فرمايد پدرم مريض است حال ايشان خوب شد، آيت الله موسوى زنجانى فرمودند من هم خانه ندارم ، حضرت يك خانه به ما مرحمت فرمايد، چند روز نگذشت كه پدر آقاى مير محمدى با يك قرص كه دكتر نوشته بود خوب شد و در مدت كوتاه آقاى موسوى نيز صاحب خانه شد.
سخنان آية الله بنى فضل
حضور جناب مستطاب حجه الاسلام آقاى حاج سيد جعفر مير عظيمى دامت افاضاته
با اهداء سلام و ابراز علاقه طبق اظهارات جنابعالى در نظر داريد راجع به مسجد مقدس جمكران كتابى تاليف نمائيد و كراماتى كه براى مومنين و شيعيان از مسجد مزبور حاصل شده ذكر كنيد، از باب يادآورى در پيوست همين نامه حاجتى كه در سى و دو سال قبل از آن مسجد گرفته ام متذكر مى شوم ، از خداوند سبحان توفيقات روز افزون جنابعالى را خواهانم .
و السلام عليكم و رحمه الله - مرتضى بنى فضل
20 جمادى الثانيه 1415
در سال 1340 شمسى يك حاجت مهم شرعى داشتم كه يكى از علماء محترم تبريز رابط بود بين من و شخصى كه برآورده شدن حاجتم در ظاهر به دست او بود چندين بار آن عالم بزرگوار اصرار و تاكيد نمود تا آن شخص در آن مطلب مهم اقدام نمايد، بالاخره بعد للتى و التى دست رد به سينه آن عالم جليل القدر زده شد و من در صد درصد از او قطع اميد نمودم و متوجه شدم كه در رسيدن به مقصد راه را اشتباه رفته ام ، تا اينكه يك شب بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها با يكى از دوستان در انتهاى صفائيه از كنار خط راه آهن پياده به طرف مسجد جمكران رهسپار شدم و توجه نداشتم كه از حرم تا مسجد جمكران از طريق صفائيه حدود ده كيلومتر راه است ، بعد از آنكه حدود سه كيلومتر راه رفته بوديم خسته شديم ، چند دقيقه اى نشستيم و رفع خستگى نموديم ، تازه راه افتاده بوديم از پشت سر ما صداى ماشين آمد، در كنار جاده خاكى ايستاديم ماشين رد شد، بلافاصله ترمز كرد، راننده ماشين مرا با نامم صدا كرد، جلو رفتم ديدم صاحب عكاسى مهتاب (واقع در خيابان آيت الله نجفى مرعشى ((ارم سابق )) به من گفت كجا مى رويد، گفتم : به مسجد جمكران ، گفت بفرمائيد، سوار شويم ، جالب اينجا است كه عكاس به من گفت آقاى بنى فضل من و رفيقم از اراك داشتيم مى آمديم ، سر اين جاده كه رسيديم به رفيقم گفتم برويم به جمكران سرى بزنيم ، رفيقم در جواب گفت اولا ما كارى در جمكران نداريم ، و ثانيا امشب شب جمكران نيست (البته شبهاى متداول جمكران شبهاى چهارشنبه و جمعه است ) خلاصه بعد از كشمكش ماشين را وارد اين جاده كردم و معلوم مى شود كه ما ماموريت داريم تا شما را برسانيم به مسجد جمكران ، بالاخره ما را رساندند و در جلو مسجد پياده كردند و خودشان برگشتند، آن شب مسجد جمكران خيلى خلوت بود،
غير از ما، دو نفر ديگرى در آنجا بودند، يكى از آن دو نفر را خيلى با حال ديدم ، بعد از اقامه نماز مسجد و استغاثه از حضرت نصف شب گذشته بود رفتم پسش آن شخص با حال ، سلام كردم ، جواب سلام گفت ، بعد از احوالپرسى سوال كردم اهل كجا هستيد؟ خود را معرفى ننمود، گفت من به اينجا و كوه خضر مى آيم ، او تا صبح مشغول نماز و ذكر بود، و اول صبح با صداى بسيار دلنشين اذان گفت ، خلاصه اينكه ما آن شب را بيتوته نموديم ، بعد از نماز صبح راهى قم شديم و منتظر برآورده شدن حاجت بودم كه سه روز بعد همان شخص كه حل مشكل ما به دست او بود مى رود پيش آن عالم محترم ، ابتدا از ايشان عذرخواهى مى كند و بعد با امتنان و اقدام جدى مشكل مهم را حل مى نمايد، و حل آن مشكل عنايت خداوند سبحان و توجه حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه بود، جعلنا الله من اعوانه و انصاره بحق محمد و آله الطاهرين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين و لعنه الله على اعدائهم و منكرى فضائلهم الى يوم الدين . (33)
نظر آيت الله حاج شيخ على پناه الاشتهاردى
بعد الحمد و الصلاه على النبى و آله : در مجلسى حضور سلاله السادات و المسلمين آقاى حاج سيد جعفر ميرعظيمى دامت بركاته بود نوشتجات متفرقه ارائه دادند به قصد تاليف كتابى به نام (كتاب صاحب الزمان ((عج )) و مسجد جمكران ) و چون اين عالم بزرگوار غالبا تلاشش در ترويج امور دينيه و جهات مذهبى است حقير هم خواستم از اين فيض عظيم بى بهره نباشم ، لذا چند جمله عرضه بدارم :
(اين مسجد) مبارك (مسجد جمكران ) كه در بيش از يك فرسخى شهرستان قم واقع شده ، از اول تاسيس مورد توجه علاقمندان به حضرت بقيه الله (روحى له الفداء) بوده و هست انشاء الله و از آنجا بعضى كراماتى هم مشاهده شده بالخصوص از زمانى كه تاسيس حوزه در اين بلده طيبه (قم ) با همت موسس آن (مرحوم آية الله العظمى الحاج الشيخ عبدالكريم الحائرى اليزدى ((قدس سره )) شده از آن جمله :
نقل شده : يك ماهى شهريه طلاب در اوائل تاسيس آن (كه بعد از 1340 هجرى قمرى بوده براى مرحوم موسس ((ره )) نرسيده بود و مجموع شهريه هفتصد و پنجاه تومان بيش نبوده .(34)
مرحوم آشيخ محمد تقى بافقى يزدى رحمه الله عليه كه از حواريين موسس رضوان الله عليه بود شب جمعه به مسجد مقدس جمكران (با وضع بناء قديمى كه داشت ) مى رود بعد از نماز معروف مسجد جمكران خطاب به حضرت (روحى له الفداء) عرضه مى دارد: يا صاحب الزمان مگر اينها شاگردان شما نيستند چرا نمى فرستى ؟ بين الطلوعين همان روز كسى درب خانه موسس را مى زند، خود موسس مى آيد دم درب مى بيند يكى از اهل بازار تهران است عرضه مى دارد: اين وجه را آوردم خدمت شما باز مى كند مى بيند همان هفتصد و پنجاه تومان است .
چند مطلب از اين داستان استفاده مى شود كه ذكرش به طول مى انجامد.
به هر حال از زمان ساخت اين مسجد شريف بالخصوص از زمان تاسيس حوزه مقدسه در بلده طيبه قم مورد توجه علماء بزرگ از آن جمله خود موسس ((قدس سره )) بوده ، و بعد از رحلت موسس محترم مرحوم آية الله العظمى السيد محمد كوه كمرى حجت ((قدس سره )) (كه بناء مدرسه حجتيه از آثار ايشان است ) بوده تا زمان مرحوم آية الله العظمى بروجردى آن مرجع عظيم الشان جهانى قدس سره در اوائل ورودشان به قم به آن مسجد شريف عزيمت مى نمودند و مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاى حاج ميرزا مهدى بروجردى كه از معاونين حوزه و مقدسه موسس بود كرارا آمد و شد داشتند و بعد از رحلت مرجع عاليقدر آية الله العظمى بروجردى ((رحمت الله عليه )) مرحوم آية الله العظمى نجفى موعشى كرارا مى رفت ، حتى آية الله نجفى داستانى دارد كه ذكرش به طول مى انجامد.
و همچنين مرحوم آية الله العظمى گلپايگانى توجه خاصى به آن مسجد شريف داشت و كرارا حوادث غير مترقبه كه پيش مى آمد حقير به بيت آية الله گلپايگانى مى رفتم ، مى گفتند آقا جمكران رفته كه متوسل به حضرت شود.
و يكى از طلاب محترم اصفهانى (كه فعلا قم نيست ) نقل مى كرد: حادثه اى براى مرحوم آية الله نجفى رخ داده بود با عده اى از اهل علم در جمكران بوديم ، ديديم آية الله نجفى با حال اندوه بلكه گريه وارد مجلس ما شد، پرسيديم اين موقع چرا به اينجا تشريف آورديد؟ جواب داد براى توسل به حضرت و خود حقير هم زمان تجرد و اقامت در مدرسه مباركه فيضيه توفيق تشرف به مسجد جمكران يكسال شبهاى جمعه پيدا كردم ، الحمدلله و منه نتيجه جاى شبهه و ترديد نيست كه ذهاب الى هذا المسجد الشريف له خواص و آثار.
تا بناشد چيزكى مردم نگويند چيزها
و ايضا يكى از شواهد بر اين مدعا كثرت توجهات عامه علاقمندان به حضرت ولى عصر ((عج )) به آن مكان شريف است و توسعه عظيمى كه از حيث بنا و ساختمان پيدا كرده است و به نظر مى رسد بيش از انتظار هست و الله العالم .
و بايد مسئولين محترم حفاظت اين مسجد مقدس از آلودگيهاى تفريحى (كه موجب نارضايتى حضرت مى گردد) و لازم است خداى نكرده تفريح گاه ملى نشود و بايد برنامه ريزى هاى آن مسجد طورى باشد كه غير از عبادت و توسل به آن حضرت عنوان ديگرى به خود نگيرد. (35)
بخش چهارم : كراماتى چند از مسجد مقدس جمكران
امام زمان (ع ) در مسجد مقدس جمكران
آقاى سيد مرتضى حسينى كه يكى از سادات متدين قم بوده است مى گويد: شبهاى پنجشنبه در خدمت مرحوم آية الله آقاى حاج شيخ محمد تقى بافقى به مسجد جمكران مى رفتم .
در يكى از شبهاى زمستان برف سنگينى آمده بود من در منزل نشسته بودم ، ناگهان به يادم آمد كه شب پنجشنبه است ، ممكن است آية الله بافقى به مسجد بروند ولى از طرفى چون آن وقتها مسجد جمكران راه ماشين رو نداشت و مردم مجبور بودند آن راه را پياده بروند و به قدرى برف روى زمين نشسته بود كه ممكن نبود كسى بتواند آن راه را راحت بپيمايد، با خود فكر مى كردم كه معظم له به مسجد نمى روند.
به هر حال دلم طاقت نياورد، از منزل بيرون آمدم ، بيشتر مى خواستم آية الله بافقى را پيدا كنم و نگذارم به مسجد جمكران بروند.
به منزلشان رفتم ، در منزل نبودند، به هر طرف سراسيمه سراغ ايشان را مى گرفتم تا آنكه به ميدان مير كه سر راه جمكران است رسيدم ، در آنجا دوست نانوائى داشتم كه وقتى ديد من اين طرف ، آن طرف نگاه مى كنم از من پرسيد چرا مضطربى و چه مى خواهى ؟
گفتم : نمى دانم كه آيا آية الله بافقى به مسجد جمكران رفته اند يا امشب در قم مانده اند؟
نانوا گفت : من او را با چند نفر طلاب ديدم كه به طرف مسجد جمكران مى رفتند.
با شنيدن اين جمله خواستم پشت سر آنها بروم كه آن دوست نانوايم گفت : آنها خيلى وقت است رفته اند، شايد الان نزديك مسجد جمكران باشند.
از شنيدن اين جمله بيشتر پريشان شدم و ناراحت بودم كه مبادا در اين برف و كولاك آنها به خطر بيافتند، به هر حال چاره اى نداشتم ، به منزل برگشتم ولى فوق العاده پريشان و مضطرب بودم ، خوابم نمى برد.
تا آن كه نزديك صبح مرا مختصر خوابى ربود، در عالم رويا حضرت ولى عصر(ع ) را ديدم كه وارد منزل ما شدند و به من فرمودند: سيد مرتضى چرا ناراحتى ؟ گفتم : اى مولاى من ناراحتيم براى آقاى حاج شيخ محمد تقى بافقى است . زيرا او امشب به مسجد رفته و نمى دانم به سر او چه آمده است ؟
فرمود: سيد مرتضى گمان مى كنى ما از حاج شيخ دوريم ، همين الان به مسجد رفته بودم و وسائل استراحت او و همراهانش را فراهم كردم ، از خواب بيدار شدم ، به اهل منزل اين بشارت را دادم و گفتم در خواب ديده ام كه حضرت ولى عصر(ع ) وسائل راحتى آقاى حاج شيخ محمد تقى بافقى را فراهم كرده اند.
اهل بيتم هم چون به همين خاطر مضطرب بود خوشحال شد و من فرداى آن شب كه از منزل بيرون رفتم به يكى از همراهان آية الله بافقى برخوردم ، گفتم : ديشب بر شما چه گذشت ؟ گفت : جايت خالى بود، ديشب اول شب آية الله بافقى ما را به طرف مسجد جمكران برد، ما يا به خاطر شوقى كه در دلمان بود و يا كرامتى شد مثل آنكه ابدا برفى نيامده و زمين خشك است به طرف مسجد جمكران رفتيم و خيلى زود هم به مسجد رسيديم ولى وقتى به آنجا رسيديم و در آنجا كسى را نديديم و سرما به ما فشار آورده بود متحير بوديم كه چه بايد بكنيم .
((آخر آن زمانها مسجد جمكران ساختمانى نداشت و فقط يك مسجد بسيار غريبى بود كه در وسط بيابان افتاده بود، و تنها خواص به آن مسجد مى رفتند و از بهره هاى معنوى آن استفاده مى كردند)).
ناگهان ديديم سيدى وارد مسجد شد و به حاج شيخ گفت مى خواهيد براى شما لحاف و كرسى و آتش بياورم . آية الله بافقى با كمال ادب گفتند اختيار با شما است ، آن سيد از مسجد بيرون رفت ، پس از چند دقيقه لحاف و كرسى و منقل و آتش آورد و با آنكه در آن نزديكى ما كسى نبود وسائل راحتى ما را فراهم فرمود.
وقتى مى خواست از ما جدا شود يكى از همراهان به او گفت ما بايد صبح زود به قم برگرديم ، اين وسائل را به كه بسپاريم ، آن سيد فرمود: هر كسى آورده خودش مى برد و او رفت ، ما در فكر رفته بوديم كه اين آقا اين وسائل را از كجا به اين زودى آورده ، زيرا آن اطراف كسى زندگى نمى كند و اگر مى خواست آنها را از ده جمكران بياورد اولا در آن شب سرد و كولاك برف كار مشكلى بود و ثانيا مدتى طول مى كشيد.
بالاخره شب را با راحتى به سر برديم و صبح هم كه از آنجا بيرون آمديم آن وسائل را همانجا گذاشتيم .
من به او جريان خوابم را گفتم و معلوم شد كه حضرت بقيه الله روحى فداه هيچگاه دوستانش را وا نمى گذارد و به آنها كمك مى كند و براى مرحوم آقاى حاج شيخ محمد تقى بافقى جريانات ديگرى هم از اين قبيل اتفاق افتاده است كه در بين دوستانش معروف است . (36)
"
او با امام زمان روحى له الفداء به مسجد جمكران مى رفت
سابقا راه قم به مسجد جمكران از طرف مرقد حضرت على بن جعفر عليهاالسلام بود.
در خارج شهر آسيايى بود كه اطرافش چند درخت وجود داشت و جاى نسبتا با صفايى بود، آنجا ميعادگاه عشاق حضرت بقيه الله عليه السلام بود، صبح پنجشنبه هر هفته جمعى از دوستان مرحوم حاج ملا آقا جان در آنجا جمع مى شدند تا به اتفاق به مسجد جمكران بروند.
يك روز صبح پنجشنبه اول كسى كه به ميعادگاه مى رسد مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاى ميرزا تقى تبريزى زرگرى است ، مى بيند كه حال توجه خوبى دارد، با خود مى گويد اگر بمانم تا رفقا برسند شايد نتوانم حال توجهم را حفظ كنم ، لذا تنها به طرف مسجد حركت مى كند و آنقدر توجه و حالش خوب بوده كه جمعى از طلاب ، پس از زيارت مسجد جمكران كه به قم بر مى گشتند با او برخورد مى كنند ولى او متوجه نمى شود.
رفقاى ايشان كه بعد سر آسيا مى آيند گمان مى كنند كه آقاى ميرزا تقى نيامده ، از طلائى كه از مسجد جمكران مراجعت مى كنند مى پرسند شما آقاى ميرزا تقى را نديديد؟ مى گويند: چرا او را با يك سيد بزرگوارى به طرف مسجد جمكران مى رفت و آنها آنچنان گرم صحبت بودند كه به ما توجه نكردند.
رفقاى ايشان به طرف مسجد جمكران مى روند، وقتى وارد مسجد مى شوند مى بينند او در مقابل محراب افتاده و بيهوش است ، او را به هوش مى آورند و از او سوال مى كنند چرا بيهوش افتاده بودى ؟ آن سيدى كه همراهت بود چه شد؟ مى گويد: من وقتى به آسيا رسيدم ، ديدم حال خوشى دارم ، تنها با حضرت بقيه الله ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء صحبت مى كردم ، با آن حضرت مناجات مى نمودم ، تا رسيدم به مقابل محراب ، اين اشعار را مى خواندم و اشك مى ريختم .
با خداجويان بى حاصل مها تا كى نشينم
باش يكساعت خد را تا خدا را با تو ببينم
تا اينجا رسيدم كه :
اى نسيم كوى جانان بر سر خاكم گذر كن
آب چشم اشكبارم بين و آه آتشينم
ناگهان صدائى از طرف محراب بلند شد و پاسخ مرا داد، من طاقت نياوردم و از هوش رفتم . معلوم شد كه تمام راه را در خدمت حضرت بقيه الله (ع ) بوده ، ولى كسى كه صداى آن حضرت را مى شنود از هوش مى رود چگونه طاقت دارد كه خود آن حضرت را ببيند، لذا مردمى كه آقا را نمى شناختند حضرت را در راه مى ديدند.
ولى خود او تنها از لذت مناجات با حضرت حجه بن الحسن عليهماالسلام برخوردار بود.(37)
نتيجه توسل به امام زمان (ع ) در مسجد جمكران
حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد حسن ابطحى فرمودند:
آن وقتها در قم وقتى طلبه اى ازدواج مى كرد، ديگر به او در مدرسه جا نمى دادند و طبعا مى خواست براى خود و همسرش خانه اى تهيه كند كه هم در آن زندگى نمايد و هم يك اطاق لااقل براى مطالعه و پذيرايى و كتابخانه داشته باشد.
ما كه از نظر مادى وضعمان خوب نبود، مجبور بوديم كه با يكى از دوستان كه نسبتى هم با ما داشت يك خانه سه اطاقه دربست ، اجاره كنيم و يك اطاق آن براى پذيرايى و مطالعه و كتابخانه قرار دهيم و هر كدام يك اطاق هم براى زندگى داشته باشيم .
يك روز جمعه اى من در اطاق كتابخانه نشسته بودم و مطالعه مى كردم ، ديدم صاحبخانه (كه زنى بود) در زد و وارد منزل شد و از اهل بيت ما ايرادهائى موذيانه كه به بهانه گيرى بيشتر شبيه بود گرفت و زياد او را اذيت كرد.
من دلم شكست . همان ساعت حركت كردم و از قم پياده با دوستم به مسجد جمكران براى توسل به حضرت بقيه الله ارواحنا فداه رفتيم تا نزديك غروب به مسجد متوسل بوديم ، ناگهان حالتى به من دست داد كه نمى توانم كيفيتش را وصف كنم در آن حال حضرت بقيه الله عليه السلام به من فرمودند: به منزل كه برويد آن كسى كه بايد براى شما منزل بخرد در اطاق پذيرايى تان نشسته است .
من اين مطلب را به دوستم گفتم و با هم حركت كرديم و به قم آمديم و يكسره به منزل رفتيم ، وقتى در منزل را باز كردند ديدم چراغ اطاق پذيرايى روشن است .
سوال كردم كه آيا مهمان داريم ؟
اهل بيت گفتند: بله فلانى است (ايشان يكى از دوستان بازارى تهرانمان بود كه هر وقت به قم مى آمد وارد منزل ما مى شد و در آن زمان او زياد ثروتمند نبود كه بتواند يك منزل براى ما از پول خودش بخرد.)
به هر حال وارد اطاق شديم و سفره شام را پهن كرديم ، وقتى مشغول شام خوردن شديم ميهمانمان گفت : من شنيده ام در قم مقبره هايى مى سازند و مى فروشند و من هم امروز آمده ام تا براى فاميل خودمان در قبرستان يك مقبره بخرم .
من گفتم : مانعى ندارد و ديگر موضوع به سكوت گذشت .
ولى آن شب به حضرت بقيه الله عليه السلام متوسل شدم و عرض كردم : معلوم مى شود كه عمر ما تمام شده كه ايشان قصد مقبره خريدن دارد و طبعا چون ما با او رفيق هستيم حتما ما را هم در آن دفن خواهد كرد.
ولى صبح كه براى ميهانمان صبحانه آورديم . ديديم رايش تغيير كرده و مى گويد: انسان هر كجا دفن شود. بايد عملش صالح باشد تا عالم برزخ را راحت بگذارند، حالا مى خواهد بالاى قبرش ساختمان داشته باشد يا نداشته باشد.
ما هم چيزى نگفتيم .
سپس بدون آنكه ما قضيه را براى او بگوييم خود او اضافه كرد و گفت : به شما در اين منزل سخت مى گذرد من فكر كرده ام كه يك خانه در قم بخرم كه لااقل چهار اطاق داشته باشد دو اطاق آن براى شما و دو اطاق ديگر براى من كه هر وقت خودم يا دوستانم به قم آمديم در آن سكونت كنيم .
من به ايشان گفتم : شما خانه را بخريد ولى ما در آنجا نخواهيم ماند (و علت اين نحوه پاسخ به آن ميهمان اين بود كه معمولا بعضى از اهالى تهران در قم منزل مى خريدند و در حقيقت وقتى به دست يك طلبه مى سپردند، عملا از او توقع داشتند هر موقع از شبانه روز در بزنند و وارد شوند آن روحانى از آنها پذيرايى كند و اين برنامه تقريبا همه روزه در دوره هفته ادامه داشت .)
به هر حال ميهمانمان سفارش كرد كه ما براى او منزلى بخريم و گفت : هر زمان خانه خوبى تهيه شد، در تهران به من اطلاع دهيد تا من بيايم و او به تهران رفت .
چند روز از اين جريان گذشت . من فوق العاده ناراحت بودم چون به خيال خودم به من وعده منزل داده بودند و حالا اول اسم مقبره را مى برند، بعد هم كه منزل حواله مى شود، به عنوان سرايدارى و به نام ديگر مى خواهد خريدارى شود و سخت از حضرت بقيه الله ارواحنا فداه گله مند بودم ، تا آنكه در اين بين شبى در خواب ديدم كه شخصى به لباس تجار كه عرقچين بر سر دارد و عبائى بر دوش انداخته با ما ملاقات كرد و گفت :
بيائيد برويم منزل را ببينيد اگر پسنديديد برايتان بخريم ما با او رفتيم منزلى بود شش اطاق داشت و يكى از پايه هايش شكستى خورده بود و من آنرا پسنديدم و او آن منزل را از طرف ميهمان فوق الذكرمان براى ما خريد.
من وقتى از خواب بيدار شدم به دست هم منزلم جريان خواب را گفتم : او هم تعبير كرد كه انشاء الله ما صاحب منزل خواهيم شد.
ولى همان روز، نامه اى از طرف آن ميهمان از تهران آمد كه فلانى با اين آدرس منزلى سراغ دارد. شما برويد اگر منزل را پسنديديد بگوئيد ايشان به من خبر دهد تا من به قم بيايم و آن را بخرم .
ما با آن آدرس به منزل همان كس كه معرفى شده بود رفتيم . با كمال تعجب ديدم اين همان كسى است كه من او را شب گذشته در خواب ديده بودم ، حتى همان عرقچين را بسر و همان عبا را به دوش دارد؟
من به دوستم گفتم : اگر منزل هم همان منزلى باشد كه من در خواب ديده ام ، منزل براى ما خريدارى مى شود.
اتفاقا وقتى آقاى معرفى شده ما را به منزل مورد نظرش برد با كمال تعجب آن منزل شش اطاق داشت و يكى از پايه هايش شكست خورده بود ولى صاحب منزل قيمت را بالا گفت و ما را رد كرد.
شخص معرفى شده گفت : اين منزل آن ارزش را ندارد و من براى شما منزل ديگرى تهيه مى كنم .
من به دوستم گفتم : اين منزل را ما مى خريم و به ما هم تعلق پيدا مى كند، حال چگونه انجام مى شود خدا بهتر مى داند.
فرداى آن روز صاحب منزل مرا در صحن حضرت معصومه عليهاالسلام ديد و گفت : من از صبح دنبال شما مى گردم ، عيالم خواب ديده كه چرا ما شما را از در منزلمان رد كرده ايم و خلاصه اگر مايل باشيد حاضريم به هر قيمتى كه شما بخواهيد منزل را تقديم كنيم .
من به او گفتم : ايشان منزل را براى ما نمى خواهد بلكه براى يكى از محترمين تهران مى خرند و چون او با ما رفيق است ، به ايشان سفارش كرده كه با نظارت ما خريدارى شود.
صاحب منزل گفت : اگر اين طور است من منزل را به او نمى دهم چون عيالم گفته در خواب به من گفتند: چرا آن سيدها را از خانه ات برگردانيده اى ؟
خلاصه من به منزل شخص معرفى شده رفتم و جريان گفتگويم را با صاحب خانه براى او شرح دادم ، شخص معرفى شده گفت : اين طور نيست دوست مشترك تهرانيمان مى خواهد منزل را براى شما بخرد.
فورا نامه اى براى او نوشت و او به قم آمد و خانه را براى ما خريدند و چون من عفت نفس عجيبى داشتم و نمى خواستم پول منزل را از او قبول كنم ، به من گفت : اين را بدان كه پول منزل را من نمى دهم و كسى كه داده شما او را نمى شناسيد و او هم شما را نمى شناسد!
بنا بر اين زيربار منت كسى نيستيد و تنها از امام زمان عليه السلام تشكر كنيد من وقتى دوباره به مسجد جمكران شايد هم براى تشكر رفتم باز همان حالت مخصوص به من دست داده از آقا سوال كردم كه چرا همان شب اول به وسيله فلانى براى ما خريدارى نشد؟ يعنى اول اسم مقبره و سپس منزل براى ديگرى برده شد و پس از دو ماه سرگردانى به وعده وفا فرموديد و به ما منزلى عنايت كرديد؟
فرمودند: كه اگر همان روز اول داده مى شد قدرش را نمى دانستيد و خوشحالى زيادى پيدا مى كرديد.
سخنان آيت الله بدلا درباره مسجد جمكران :
روزى با اتوبوس عازم مسجد جمكران شدم ، عده زيادى از جوانها در ماشين بودند، با هم به مسجد جمكران مى رفتيم ، بعد از نماز و دعا موقع برگشتن باز هم بوديم ، يكى از جوانها كه از نظر اخلاق و ادب و لباس خوب نبود به جوان ديگر گفت : من چهل شب چهارشنبه آمدم چيزى نديدم .
من خيلى ناراحت شده ، گريه ام گرفت ، گفتم : يا صاحب الزمان ، به من كمك كن يك حرفى بزنم كه به دل اين جوان اثر كند، يك مرتبه اين شعر به دلم افتاد و به آن جوان گفتم :
پاك كن ديده و آنگاه سوى آن پاك نگر
چشم ناپاك كجا ديدن آن پاك كجا
بعد از مدتى آن جوان آمد و گفت : چشمم را پاك كردم و آن عادت را ترك نمودم ، باز به مسجد جمكران چهل شب چهارشنبه رفتم و نتيجه نگرفتم .
سوال كردم .
براى رفتن مسجد يك حاجت مبتذلى ذكر كرد، گفتم : دلت را پاك كن و اخلاص داشته باش تا نتيجه بگيرى .
بعد از مدتى دوباره آمد و گفت : چهل شب ديگر رفتم ، همانطور كه فرموده بوديد عمل كردم ، با قلب پاك و اخلاص عمل ، الحمدلله از مسجد مقدس جمكران و عنايت آقا امام زمان (ع ) حاجتم را گرفتم . (38)
نياز به عمل نشد
آية الله ديباجى فرمودند:
هر وقت براى خودم يا يكى از دوستان مشكلى پيش آمد تند راهى مسجد مقدس جمكران مى شوم .
بارها از اين مسجد شريف جمكران كراماتى ديده و شنيده ام ، يك جريان راجع به خودم است و چندى پيش مريض شدم بسيار ناراحت و نگران بودم ، خدمت دكتر فيض رفتم ، ايشان دستوراتى دادند و فرمودند چند روز ديگر بياييد اگر بر طرف نشد بايد عمل كنيم ، من رفتم مسجد جمكران نماز صاحب الزمان عليه السلام را خواندم و دعا كردم ، از حضرت خواستم كه عنايت فرمايد حالم بهتر شود و نياز به عمل نداشته باشم ، چند روز گذشت ، خدمت دكتر فيض رسيدم ، ايشان آن دستگاه را برداشتند الحمدلله تا به امروز احتياج به عمل نشدم ، اين از بركات مسجد جمكران و عنايت حضرت صاحب الزمان عليه السلام بود.
حجه الاسلام و المسلمين حاج آقاى فاضلى سرپرست سازمان اوقاف قم در مسجد جمكران شب چهارشنبه در حضور حضرت حجه الاسلام و المسلمين استاد گرانقدر آقاى حاج سيد مختار مير عظيمى نقل فرمودند.
برو به مسجد جمكران
آيت الله ديباجى فرمودند: يكى از دوستان از اصفهان به منزل ما آمده بود، گرفتارى داشت ، وقتى به بنده گفتند حقير عرض كردم : از دست من خارج است ، من نمى توانم براى رفع مشكل شما قدم بردارم ، ايشان به من گفتند: پس من چه كنم ؟ كجا بروم ، يك مرتبه عرض كردم : برو به مسجد جمكران ، ايشان گفتند: حضرتعالى هم تشريف بياوريد با هم برويم ، من هم قبول كردم با هم به مسجد جمكران رفتيم نماز امام زمان عليه السلام را خوانديم ، بعد از نماز بنده به حضرت عرض كردم آقا جان ايشان مهمان من است از راه دور آمده و به جز در خانه خدا و شما پناه ندارد بحق مادرت حضرت زهراء سلام الله عليها در حق او احسان بفرمائيد، آن دوست ما رفت اصفهان ، بعد از چند روز تلفن كرد و گفت حاج آقا از كرامت امام زمان و مسجد جمكران و دعاى شما در آن مسجد الحمدلله گرفتارى ما حل شد. (39)
ديدار با امام زمان (ع )
بنا به تقاضاى مولف عظيم الشان و بزرگوار كتاب مسجد جمكران ، تجليگاه صاحب الزمان (عج )، يك تشرفى كه در جمكران رخ داده است به رشته تحرير در مى آورم .
قبل از بيان واقعه تشرف به خدمت ولى زمان و قطب عالم امكان و لنگر زمين و زمان آية الله الكبرى و حجه الله العظمى حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالى فرجه الشريف ، خوب است كه مقدارى درباره كسى كه تشرف حاصل نموده است بحث شود.
شخصى كه تشرف حاصل نمود، جوانى است در حدود سى و دو ساله از محصلين حوزه عليمه قم ، اين جوان عزيز بسيار متقى و پارسا و با احتياط بود، در سال 1369 با وى ملاقاتى به عمل آمد و از نزديك تا اندازه اى او را شناختم ، نام شريفش شيخ محمد و فاميلى او كمال فر بود، از اهل يزد و لهجه يزدى سخن مى گفت ،
اين جوان به قدرى احتياط كار بود، در عين بى بضاعتى و تنگدستى به هيچ وجه حاضر نمى شد كه از سهم مبارك امام عليه السلام تصرف نمايد، در هفته دو روز پنجشنبه و جمعه را كار مى كرد (گچكارى ) و با مزد اين دو روز مابقى روزها را مشغول به تحصيل شده و امرار معاش مى نمود، عيالوار هم بود، خيلى به سختى زندگى مى كرد، در خانه اجاره اى سكونت داشت ، صاحبخانه به او زياد زور مى گفت ، گاهى در فصل زمستان به او مى گفت بايد خانه را خالى كنى ، گاهى مى گفت شما آبريزى دارى ، گاهى مى گفت : چرا دو تا فرزند دارى و امثال اينگونه زورگوئى ها.
در اولين ملاقاتى كه با او داشتم ، چنين اظهار داشت كه در مدت چند سال پيش در قم به خدمت يكى از اولياء خدا رسيدم و با جان و دل حاضر شدم كه خريدهاى خانه اش را انجام دهم ، از قبيل خريد نان و گوشت و چيزهاى ديگر، به اميد اينكه او دستورى به من بدهد تا به وسيله آن به خدمت آقا امام زمان روحى له الفداء نائل شوم .
پس از گذشت ساليانى چند، دستور كه نداد به جاى خود، از وى تخلفى سر زد كه باعث تنفر اينجانب گرديد و بطور كلى او را ترك نمودم ، ولى باز در جستجوى شخصى بودم كه از او دستورى بگيرم ، يكسال هم به اين طور گذشت تا اينكه مبتلا به درد گوش شديد شدم ، به دكترهاى متخصص قم مراجعه نمودم ، اثر بخش نشد، شخصى به من گفت : طبيبى است گياهى در قم ، خيابان نيروگاه ، نرسيده به ميدان توحيد به نام على آقا حيكم زاده ، او با داروهاى گياهى شما را درمان خواهد كرد، به وى مراجعه نمودم ، با داروهاى گياهى درد گوشم به طور كلى مرتفع گرديده ، سالم شدم ، به همين وسيله با آقاى حكيم زاده مراوده ما زياد شد، و از دوستان صميمى همديگر شديم ، يك روز به او گفتم : آيا شخصى را مى توانى به من معرفى كنى تا به وسيله او دستورى گرفته به خدمت آقا ولى عصر (عج ) مشرف شوم ؟ آقاى حكيم زاده شما را به من معرفى نمود (يعنى اينجانب سيد محمد مهدى لنگرودى را معرفى نمود). اكنون از شما تقاضا مى شود دستورى بدهيد كه به خدمت آقايم امام زمان روحى له الفداء مشرف شوم .
اينجانب دستورى چهل روزه به او دادم و توصيه نمودم كه اين دستور بايد در مكانى شريف و مقدس مانند مسجد جمكران انجام شود.
وى چهل روز به مسجد جمكران رفت ، پس از اعمال مسجد، به دستور اينجانب عمل نمود، روز چهل و يكم به نزد اينجانب آمده ، با روئى باز و خوشحال و بشاش ، و اظهار داشت كه تشرف حاصل نموده است ، از وى خواستم كه اصل جريان واقعه را برايم تعريف نمايد، از بيان واقعه خوددارى مى نمود.
به او گفتم : رسيدن به خدمت مولى الكونين امام العصر و الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف از نعمتهاى بزرگ الهى است و خدا در قرآن مجيدش مى فرمايد: و اما بنعمه ربك فحدث . وى همين كه اين مطلب را از من شنيد فورا اصل جريان واقعه را برايم نقل نمود:
جريان تشرف شيخ محمد كمال فر يزدى به خدمت امام زمان (عج )
آقاى كمال فر جريان واقعه را چنين نقل نمود:
روز چهلم پس از اعمال مسجد جمكران و انجام دستور، ظهر شد، موذن اذان گفت ، نماز جماعت بر پا شد، پس از اداى نماز ظهر و عصر، شخصى به نزد من آمد و گفت : آيا نمى خواهى امام زمان خود را زيارت كنى ؟
در جواب گفتم : تمام ايده و آرزوى من ديدن جمال مبارك آقا امام زمان روحى له الفداء است ، آمدنم در اين مكان براى رسيدن به خدمت آقا حجه بن الحسن عجل الله تعالى فرجه الشريف است .
وى گفت : پس بيا با هم برويم ، به دنبال آن شخص رفتم ، از مسجد خارج شديم ، وارد بيابان شديم ، ولى ديدم آن بيابان ، بيابان جمكران نيست ، بيابان ديگرى است ، در يك طرف بيابان خيمه هايى زده شده است ، آن شخص مرا به يكى از خيمه ها راهنمائى نمود، وارد خيمه شدم ، ديدم سفره غذا گسترده است و در آن انواع اغذيه چيده شده و اشخاصى دور سفره نشسته اند، و شخصى با چهره جذاب و نورانى و زيبا و در عين حال هيبت انگيز، در يك طرف سفره نشسته اند، سلام كردم ، جواب شنيدم ، آن آقاى بزرگوار فرمودند: بيا بر سر سفره بنشين ، ولى من از خود بيخود شده ، مات و مبهوت جمال دل آراى آن شخص نورانى شدم ، چشم از او بر نمى داشتم ، به قدرى هيبت او مرا به خودش جذب كرده بود كه همه چيز از يادم رفت ، حتى نمى دانستم براى چه در در اين خيمه وارد شدم ، با تبسمى مليحانه فرمودند: غذا بخور.
من به امر او سر به زير انداخته مشغول غذا خوردن شدم ، ولى گاهى به آن جمال دل آرا نظر مى افكندم ، ديدم آقا يك خيار و مقدارى نان برداشته اند و مى خواهند ميل نمايند، عرض كردم : آقا رسم ما ايرانيان اين است كه ميوه را يا جلوى غذا و يا بعد از غذا به نحو استقلال مصرف مى نمائيم . شما چرا از اين اغذيه ، چيزى مصرف نمى نمائيد؟
آقا در جواب فرمودند: ما تفكه نمى كنيم ، هر ميوه اى كه باشد آن را خورشت قرار داده با نان مصرف مى كنيم ، هرگز به استقلال ميوه اى را نمى خوريم ، شما كارى به ما نداشته باشيد به رسم خود عمل كنيد.
پس از صرف غذا و بر چيدن سفره ، آقاى بزرگوار فرمودند: آقاى محمد يزدى شما بايد به اهواز برويد، ما دستور داده ايم براى شما خانه اى مناسب تهيه نموده اند و كار شما در آنجا بالا مى گيرد، در آنجا با سران قوم ملاقات خواهيد كرد. با شما كارى را مى خواهند انجام دهند، در آن كار بدون مشورت و صلاحديد آن كسى كه به شما دستور داده كه به نزد ما توانستيد بيائيد (يعنى اينجانب لنگرودى ) وارد نشويد، اگر او صلاح ديد مانعى ندارد.
يك مرتبه آقا خيمه و آن افراد و آن مكان از نظرم ناپديد شد، خود را در بيابان جمكران ديدم .
آقاى كمال فر پس از چند روز طبق فرمايش آقا به اهواز رفت ، و پس از مدتى به قم آمد و با بنده ملاقات نمود و راجع به انجام كارى از من صلاحديد كرد، من صلاح نديدم ، وى زياد پافشارى كرد و گفت : خطرى ندارد، در جواب گفتم : به نظر من خطر بزرگى در اين كار هست ، اگر مى گويى خطرى نيست و واقعا اطمينان دارى مانعى ندارد.
وى باز به اهواز رفت ، پس از يك سال به قم آمد، ولى هراسان بود و گفت : حرف شما صحيح بود، در خطر عظيمى قرار گرفتم ، ولى اميد است كه به يارى خدا و خواست امام زمان روحى له الفداء بر طرف شود. و من براى اطمينان خواطر شما فردا ساعت ده به منزل شما مى آيم ، ولى رفت و ديگر بازنگشت . و اكنون چندين سال است كه او را ملاقات نكرده ام ، اما از گوشه و كنار شنيده شده است كه او در يك گوشه ايران زندگى مى كند. و هو العالم . (40)
عنايت صاحب الزمان (ع )
خطيب توانا حجه الاسلام و المسلمين حاج آقا سعيد اشراقى فرمودند:
در چند سال قبل خاطرات فراموش نشدنى ملاقات با يكى از روحانيون بنام كه اهل شمال بود در صحن مطهر حضرت معصومه عليهاسلام شد، در ضمن مذاكرات سخن از مرحوم آية الله آقاى حاج شيخ ابوالقاسم قمى كه يكى از بزرگان و علماء قم بود به ميان آمد، عالم جليل شمالى به حقير گفت : قدر اين عالم را بدانيد، گفتم : نزد ما بسيار محترم است ، گفت : پدرم با آية الله شيخ ابوالقاسم قمى دوست بود وقتى به قم آمد به خانه معظم له مى رفت ، گفتند: آقا به مسجد جمكران رفته است ، پدرم رفت براى مسجد جمكران . وقتى به مسجد رسيد آنجا مقدارى براى استراحت نزديك مسجد توقف كرد، ناگهان ديده بود آقايى بسيار معظم و مكرم از مسجد جمكران بيرون آمد، مرحوم آية الله شيخ ابوالقاسم قمى در معيت آن آقا بود مثل يك خدمتگزار، چند قدمى تشريف بردند فورا در نظر پنهان شدند، پدرم سوال كرده بود اين آقا كه بود، ايشان اظهار كرده بودند چه كار داريد، اصرار زياد شده بود، مرحوم شيخ ابوالقاسم قمى گفتند بودند آقا امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف بودند كه خدمتشان شرفياب بودم .
آفرين و مرحبا به توفيقاتشان كه چنين سعادتى نصيبشان مى شد. (41)
امام زمان (ع ) كمك كرد
آقاى مهندس سيد حسين حسينى كه در حال حاضر از مديران عالى رتبه سازمان تحقيق ، آموزش و ترويج (تات ) وزارت كشاورزى است در دوران تحصيل ، دانشجوى دانشكده كشاورزى كرج بود، او كه خاله زاده اينجانب است و بدين جهت شناخت كاملى از اعتقادات مذهبى و تعهد نسبت به اسلام و گرايشهاى شديد اسلامى او دارم ، در دانشكده مواجه بود با سيل تبليغات بهائى ها كه با عناوين مختلف جوانان دانشجو را به مسلك ساختگى خود جذب و آنان را به گمراهى مى كشانيدند.
او براى مقابله با اين تهاجم ، روزهاى تعطيل هفته كه قم مى آمد كتابهاى رد بهائى ها را از گوشه و كنار تهيه و بين دانشجويان پخش مى كرد.
در يكى از هفته ها كه قم آمده بود بيش از حد غمگين و افسرده بود و اظهار داشت : فشار تبليغات و سمپاشى هاى بهائى ها از حد گذشته و موج گمراهى ، بچه هاى دانشجو را تهديد مى كند و من هر چه فكر مى كنم راه چاره اى به نظرم نمى رسد، بالاخره پس از گفتگوهاى زياد بنابراين شد كه به مسجد جمكران رفته و بحضرت ولى عصر ارواحنا فداه توسل جويد و از آن حضرت استمداد نمايد.
نتيجه توسل به آن حضرت و دعا و نماز در مسجد شريف جمكران خيلى زودتر از آنچه تصور مى رفت به نتيجه رسيد و در جريان همان ساعات ، وسيله يكى از روحانيون قم با هيئتى از جوانان مومن تهرانى آشنائى حاصل شد و آنها اظهار داشتند كه كار ما همين است كه به مجامع و مجالس بهائى ها مى رويم و با آنها بحث و گفتگو مى كنيم و با نقل مطالبى از كتابهاى خودشان جلو انحراف جوانان را مى گيريم .
آدرس دانشكده را يادداشت كردند و هفته بعد به دانشكده آمدند و فعاليتهاى خود را كه بسيار دقيق وحسابشده بود آغاز كردند.
هنوز چند هفته اى از فعاليت آنها نگذشته بود كه خط تبليغات بهائى ها در دانشكده كرج كور شد و جوانان دانشجوى مسلمان از خطر انحراف و گمراهى نجات يافتند.
اين ماجرا يكى از صدها بركاتى بود كه از مسجد جمكران قم و توسل به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف بدست آمد.
از خداوند متعال مسئلت داريم كه توفيق استفاده از اين مكان مقدس و بهره مند شدن از وجود مبارك امام عصر ارواحنا فداه را به همه ما عطا فرمايد. (42)
حجه الاسلام و المسلمين واعظ شهير آقاى نظرىنقل كردند:
در رابطه با مسجد مقدس جمكران قم از نوشته هاى مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى چند مورد بود كه عينا براى اينكه حتى تصرف در عبارات ايشان نشده باشد نقل كرديم .
شيخ عبدالله مهرجردى در زمان رضاشاه پهلوى در اين اواخر كه وضع اهل علم سخت بود و مطالبه جواز عمامه مى كردند به مرحوم حاج شيخ حسنعلى مراجعه مى نمايد كه چه كنم ؟ حاج شيخ حسنعلى اصفهانى كه به راهنمايى معنوى مشهور بودند، ايشان پس از اعمال قدرت خاص به ايشان مى گويد بايد قم بروى و به مسجد يا حياط آن هستند، خادمه اى با ايشان مى گويد حضرت در همين مجاورت مسجد تشريف دارند، حاج شيخ مزبور را دلالت مى كند، خدمت امام (ع ) مى رسد و سلام مى كند، مى گويد در همان حالت خواب مسئله شرب توتون و حليت آن را طرح كرديم ، حضرت توجهى نكرد فقط فرمود: ما آن را درست كرديم .
از خواب بيدار شدم يك معافيت يك ساله مريضى داشتم ، در هر موقع نياز مى افتاد همان را نشان مى دادم و رفع گرفتاريها مى شد، اين اعجاز است چون برگه ها كه مامورين مى ديدند تاريخ داشت ولى نمى فهميدند.
مسجد جمكران
در زمستان با آقاى سيد حسين قاضى عصر بود در ماه رمضان مشرف به مسجد مذكور شديم ، در مسجد بوى عطر مخصوص به مشامم خورد، مثل اينكه كسى سابقا در محل بوده و رفته و بوى آن هنوز باقى است ، آن سنخ عطر هنوز ياد ندارم حس كرده باشم ، موقعى كه برگشتم و رفتم به مسجد امام براى نماز مغرب در اول وقت در موقع مراجعه به خانه همان بو را در دكان مرد قديمى كنار بازار كفاشها دريافت و حس كردم ، اين كاسب مرد عجيبى است ، غرض جريان يك سنخ بودن بوى جا خالى مسجد جمكران و جا خالى اين دكان را برايش گفتم ، و گفتم معلوم مى شود ما بيگانه نيستيم ، مطلب را به من بگو، گفت انشاء الله خير است ، گفتم آقا اينجا تشريف مى آورند؟ گفت : ممكن است بعضى از اصحاب ايشان اينجا تشريف بياورند، ديگر نه من به او مراجعه كردم و نه او از اين آشنايى استقبال كرد و فعلا اين مرد مشغول كار است و صورت مقدسى هم ندارد، بعدا ديدم كه بعضى اشخاص ناشناس كه در مسجد جمكران ديده بودم در دكان او مى آيند، من خيلى دنبال مردم خوب يا بد نمى روم ، مرحوم آقاى فكور كه اهل معنى بود جريان را به او گفتم رفته بود و در حالش دقت كرده بود، مى گفت : خيلى مخفى و غير معلوم مشغول ذكر است ، اسم آن آقا ميرزا على اصغر مى باشد. (43)
اگر شفائى هست در مسجد مقدس جمكران است
شخصى كه در اثر عمل لال شده بود و دكترها جواب كرده بودند آقاى علوى فرمودند: چهل شب چهارشنبه به مسجد جمكران بروى ، اگر شفائى هست در آنجاست .
تصميم جدى مى گيرد براى چهل هفته بليط هواپيما از مشهد مقدس به طرف تهران گرفته و شب چهارشنبه به مسجد مقدس جمكران قم مى آيد، در هفته سى و هشتم در حال سجده براى صلوات يك وقت مى فهمد كه همه جا نورانى شده است و يك آقايى وارد و مردم به دنبالش مى گويند حضرت حجت (ع ) است ، خيلى ناراحت كه نمى تواند سلام بدهد، لذا كناره گرفته ولى حضرت نزديك او مى آيد و مى فرمايد: سلام كن .
اشاره به زبان مى كند كه من لالم و الا بى ادب نيستم .
حضرت بار دوم با تشر مى فرمايد سلام كن ، بلافاصله زبانش باز مى شود و سلام مى گويد و از بركات مسجد جمكران حضرت صاحب الزمان (ع ) شفا مى دهد. (44)
از مسجد مقدس جمكران نتيجه گرفتم
آقاى حاج حبيب الله بيگدلى فرمودند: در 50 سال قبل روزى از روزها محضر مرحوم حاج شيخ مرتضى محدث اخوى محترم مرحوم آية الله آقاى حاج شيخ عباس محدث انتظار درس حضرت آية الله العظمى امام خمينى رحمت الله عليه را داشتيم ، آقاى حاج شيخ مرتضى فرمودند: سكينه بزرگ شده بود، مادرش به من اصرار مى كرد جهيزيه براى ايشان تهيه كنم ، گفتم خانم به من خيلى اصرار نكن ، موقع اش كه شد به من بگو، ما با رفتن به مسجد جمكران نتيجه مى گيرم .
روزى از روزها به من گفتند موقع ازدواج سكينه است ، من هم همان شب به مسجد مقدس جمكران رفتم و نماز و دعاء صاحب الزمان خواندم و صبح برگشتم تا وارد خانه شدم ، ديدم مرحوم آية الله العظمى آقاى حاج صدرالدين در منزل با يك آقاى شيخ نشسته اند، فرمودند آقاى حاج شيخ كجا هستيد، صبح تا به حال صدرالدين منتظر شماست .
گفتم در مسجد جمكران بودم ، فرمودند: شب در مسجد بودى ، صبح تا به حال كجا بودى ؟ عرض كردم رفتم باغ توت بخورم . فرمودند: من اين آقا شيخ را آورده ام دختر شما را به عقد ايشان در بياورم ، اجازه مى دهيد عقد بخوانم ؟ هفته آينده هم مى برند، و هر چه خرج دارد به عهده اينجانب باشد و ايشان هم قبول كردند.
توسل به صاحب الزمان در مسجد مقدس جمكران قم
آقاى على اكبر رضا بابائى خاوه اى نقل كرد: حدود سال 1357 شمسى يكشب از خواب بيدار شدم و احساس درد زياد در پهلو نمودم ، به نحوى كه از فشار درد پهلويم نزديك بود تلف شوم ، به وسيله همسايگان به دكتر مراجعه كردم ، چون مربوط به ناراحتى كليه تشخيص دادند به طبيب متخصص آقاى دكتر چهراسن ((ميدان سعيدى )) مراجعه نمودم ، پس از معاينه ها گفتند كليه شما محتاج عمل جراحى است ، الان مبلغ 20 هزار تومان بدهيد تا نوبت بزنم 9 ديگر عملت نمايم و تا اين مدت هم تحت كنترل خودم هستى ، ناراحت مباش و چاره اى نيست جز عمل .
از مطب ايشان بيرون آمدم و چون درد اذيت مى كرد نزد ساير دكترها رفتم و هر كدام نسخه و دارو مى دادند ولى نتيجه نگرفتم ، مايوس از اطباء به مسجد جمكران رفتم و با دلى شكسته خيلى ساده به آقا امام زمان (ع ) عرض كردم : آقا دكترها كه كارم نكردند من هم نمى خواهم عمل كنم و از اين طرف بچه هاى من به من احتياج دارند كه زحمت بكشم و نانى تهيه كنم ، خودت از خدا شفاى مرا بگير. من هم پنچ نماز در اين مسجد جمكران مى آيم و مى خوانم ، بعد از توسل روز به روز حالم بهتر و رو به بهبودى تا رفع مريضى ام شد. (45)
آية الله العظمى آقاى بروجردى و مسجد جمكران
آقاى سيد حبيب الله حسينى قمى كه اهل منبر قم است و آقاى حسن بقال كه فعلا در تهران است با هم قرار مى گذارند كه يك سال شبهاى جمعه به مسجد مقدس جمكران بروند و حوائج خود را از حضرت بقيه الله ارواحنا فداه بگيرند، اين عمل را يكسال انجام مى دهند و تشرفى برايشان حاصل نمى شود.
شب جمعه اى كه بعد از يكسال بوده ، آقا حسن به آقاى سيد حبيب الله مى گويد بيا با هم امشب به مسجد مقدس جمكران برويم .
آقاى سيد حبيب الله مى گويند كه چون من يكسال به مسجد مقدس جمكران رفته ام و چيزى نديده ام ديگر به آنجا نمى روم .
آقا حسن زياد اصرار مى كند كه امشب را هم هر طور هست بيا با هم برويم ، شايد نتيجه اى داشته باشد.
بالاخره حركت مى كنند و پياده به طرف مسجد مقدس جمكران مى روند، در بين راه سيد مجللى را مى بينند كه مانند كشاورزان ((سه شاخ خرمن )) روى شانه گرفته و از دور مى رود، آنها مطمئن مى شوند كه او حضرت بقيه الله ارواحنا فداه است .
آقاى سيد حبيب الله مى گويد من وقتى چشمم به آن حضرت افتاد قضيه سيد رشتى كه در مفاتيح نقل شده به يادم آمد.
به آقا حسن گفتم برو و از آن حضرت چيزى بخواه .
آقا حسن جلو رفت و سلام كرد و گفت : آقا خواهش دارم با دست مبارك خودتان دشتى به من بدهيد.
حضرت به او سكه اى مى دهند، سپس رو كردند به من و فرمودند حاجت تو هم نزد آقاى بروجردى است ، وقتى به قم رفتى نزد آقاى بروجردى برو و بگو چرا از حال فلان كس كه در مصر است غافلى ، و چند جمله ديگر كه سرى بود به من فرمودند كه به آية الله بروجردى بگويم و بعد آن حضرت تشريف بردند.
آقا حسن وقتى به سكه نگاه كرد ديد تنها روى آن خطى ضربدر زده اند و چيزى بر آن نوشته نشده است .
بالاخره وقتى به مسجد مقدس جمكران رفتيم و قضيه را براى مردم نقل كرديم آنها سكه را در ميان آب انداختند و از آن آب به قصد استشفاء آشاميدند و به سر و صورت خود ماليدند، من هم پس از آنكه از مسجد جمكران به قم برگشتم به منزل آية الله بروجردى رفتم ولى تا سه روز موفق به ملاقات حضرت آية الله بروجردى در جلسه خصوصى نشدم .
روز سوم كه خدمت آن مرحوم رسيدم بدون مقدمه فرمودند سه روز است كه من منتظر تو هستم كجائى ؟
عرض كردم : آقا موانعى بود كه موفق به ملاقات خصوصى نمى شدم .
آية الله بروجردى فرمودند حاجت تو اين است كه مى خواهى به كربلا بروى ، لذا مبلغى پول به من دادند و من مطالبى كه حضرت بقيه الله ارواحنا فداه فرموده بودند به آية الله بروجردى عرض كردم و آية الله بروجردى به آقا حسن گفتند چرا آن سكه را به افراد معصيت كار و ناپاك نشان مى دهى ؟
ضمنا من به آقاى بروجردى عرض كردم كه آقا شما چيزى بنويسيد كه من گذرنامه بگيرم و به كربلا بروم .
آية الله بروجردى فرمودند تو گذرنامه نمى خواهى ، فلان دعا را بخوان و از مرز عبور كن و به كربلا برو.
من هم همان روزها حركت كردم و به طرف عراق رفتم ، وقتى به مرز عراق رسيدم با آنكه همراهان من همه گذرنامه داشتند بيشتر از من كه گذرنامه نداشتم معطل شدند و احدى از من مطالبه گذرنامه نكرد.
امام زمان (ع ) در مسجد مقدس جمكران
حضرت آية الله آقاى لطف الله صافى در كتاب پاسخ به ده پرسش پيرامون امامت و خصايص حضرت مهدى (ع ) حكايت ذيل را راجع به مسجد امام حسن مجتبى (ع ) آورده است كه شخصا اين داستان را از كسى كه مربوط به او بوده جناب آقاى عسكرى كرمانشاهى نقل مى كند كه ايشان فرمود:
حدود هفده سال پيش بود، مشغول تعقيب نماز صبح بودم ، در زدند، ديدم سه نفر از شاگردان جلسه اى من كه شغل هر سه آنها مكانيكى بود با ماشين آمدند، گفتند: تقاضا داريم با ما به مسجد مقدس جمكران مشرف شويد، در آنجا دعا كنيم حاجتى شرعى داريم ، موافقت كردم و به سوى قم حركت نموديم در جاده تهران (نزديك قم ) چند قدم بالاتر از همين جا كه فعلا حاج آقا رجبيان مسجدى به نام مسجد امام حسن مجتبى (ع ) بنا كرده است ماشين خاموش شد.
رفقا هر سه مشغول تعمير ماشين شدند، من براى قضاى حاجت خواستم بروم توى زمينهاى مسجد فعلى ، ديدم سيدى زيبا و سفيد و ابروهايش كشيده و دندانهايش سفيد و خالى بر صورت مباركش بود ايستاده و با نيزه بلندى زمين را خط كشى مى نمايد، رفتم براى قضاى حاجت نشستم ، صدا زد آقاى عسكرى آنجا ننشين ، اينجا را من خط كشيده ام ، مسجد است ، من متوجه نشدم كه از كجا مرا مى شناسد، مانند بچه اى كه از بزرگتر اطاعت كند گفتم چشم . فرمود: يكى از عزيزان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام در اينجا بر زمين افتاده و شهيد شده است ، من مربع مستطيل خط كشيده ام ، اينجا اينجا مى شود محراب ، اينجا كه مى بينى قطرات خون است كه مومنين مى ايستند اينجا كه مى بينى مستراح مى شود و اينجا دشمنان خدا و رسول خدا به زمين افتاده اند؟ همانطور كه ايستاده بود برگشت و مرا هم برگرداند، فرمود: اينجا مى شود حسينيه و اشك از چشمانش جارى شد و من هم بى اختيار گريه كردم . فرمود: پشت اينجا مى شود كتابخانه ، تو كتابهايش را مى دهى ، گفتم : اينجا را كى مى سازد؟
فرمود: ((يدالله فوق ايديهم ))
بعد من آمدم سر جاده ، ديدم ماشين راه افتاده ، گفتند: با كى حرف مى زدى ؟ گفتم : من با آن سيد حرف مى زدم ، گفتند: كدام سيد؟ خودم برگشتم ديدم سيد نيست و زمين مثل كف دست صاف بود، و هيچ كس هم نبود، من يك تكانى خوردم ، به راه افتاديم به حرم حضرت معصومه (ع ) مشرف شديم ، بعد به مسجد مقدس جمكران آمديم ، نماز مسجد مقدس جمكران را خواندم ، هنگامى كه مى خواستم به سجده روم و صلوات بخوانم ديدم سيد بزرگوارى كه بوى عطر مى داد فرمود: آقاى عسكرى ، سلام عليكم ، نشست پهلوى من ، تن صدايش همان تن صداى صبحى بود، رفتم به سجده ، ذكر صلوات را گفتم ، چون سرم را بلند كردم ديدم آقا تشريف بردند.
از پيرمرد و جوانى كه در اطراف من بودند پرسيدم اين آقا كجا رفت ، گفتند نديدند، يك دفعه مثل اينكه زمين لرزه شود تكان خوردم و فهميدم كه امام زمان (ع ) بوده است .
به تهران برگشتيم ، جريان را براى مرحوم شيخ جواد خراسانى تعريف كردم ، خصوصيات را از من پرسيد، گفت خود حضرت بوده است .
حالا صبر كن اگر آنجا را مسجد ساختند درست است .
پس از مدتى روزى يكى از دوستان فوت كرده بود، به اتفاق رفقا او را براى دفن به قم آورديم ، به همان محل كه رسيديم ديدم دو پايه از مسجد بالا رفته است . پرسيدم اين مسجد را چه كسى مى سازد؟ گفتند: اين مسجدى است به نام امام حسن مجتبى (ع )، پسرهاى حاج حسين آقا سوهانى مى سازند.
رفتم سوهان فروشى پسرهاى حاج حسين آقا گفتم : شما مسجد امام حسن مجتبى (ع ) را مى سازيد؟ گفتند: نه حاج يدالله رجبيان مى سازد، تا گفت : يدالله قلبم به ضربان افتاد با خود گفتم يدالله فوق ايديهم و فهميدم حاج يدالله است . من بعدا چهارصد جلد كتاب خريدارى كردم و وقف آن مسجد مبارك نمودم . (46)
توضيح اينكه آقاى حاج محمد شجاعى فرد داماد محترم آقاى رجبيان كه در خدمتشان بوديم فرمودند: ايشان آمدند نزد من ، گفتند مى خواهم حاج يدالله را ببينم ، تلفن كردم و ايشان را فرستادم منزل حاج آقا نهار هم در منزل مرحوم رجبيان بوديم ، گفتار ايشان را در نوار ضبط كرديم و آقاى عسكرى اين قضايا را محضر مبارك آية الله العظمى گلپايگانى نقل كردند. (47)
چهار سال است شبهاى چهارشنبه به مسجد جمكران مشرف مى شوم
احمد پهلوانى (ساكن حضرت عبدالعظيم ((ع )) فرمودند: من چهار سال است شبهاى چهارشنبه به مسجد مقدس جمكران مشرف مى شوم ، در يكى از از سالها شب چهارشنبه اى بود كه به واسطه مجلس عروسى يكى از بستگان نزديك در تهران نتوانستم به مسجد مشرف شوم ، به منزل رفته ، خوابيدم ، نيمه شب از خواب بيدار شدم ، تشنه بودم ، خواستم برخيزم ، ديدم پايم قدرت حركت ندارد، هر چه تلاش كردم پايم را حركت بدهم نتوانستم ، دكترى حاضر نمودند، دكتر پس از معاينه در غياب من به رفيقم گفته بود خوب نمى شود سكته كرده است ، ساعت 9 صبح بود متوسل به حضرت (ع ) شده عرض كردم : اى امام زمان من هر شب چهارشنبه در مسجد مقدس جمكران قم خدمت شما مى رسيدم ولى ديشب نتوانستم بيايم و گناهى نكرده ام توجهى بفرمائيد، گريه ام گرفت و در آن حال خوابيدم . در عالم رويا ديدم آقايى آمدند، عصايى به دستم دادند. دستم را گرفتند و از جا حركت دادند، در اين اثنا از خواب برخاستم ، ديدم مى توانم پايم را حركت دهم . (48)
آقا راه مسجد مقدس جمكران را به ما نشان دادند
حجه الاسلام و المسلمين آقاى شريفى مقسم شهريه مرحوم حضرت آية الله العظمى آقاى اراكى طاب ثراه فرمودند: مادرم نقل مى كرد كه حدود هفت ساله بودم ، با عده اى از خانمها جهت زيارت مسجد مقدس جمكران مى رفتيم ، راه را گم كرديم ((چون آن زمان مسجد مقدس جمكران راه ماشين رو نداشت ، عاشقان امام زمان پياده به مسجد مى رفتند.))
در حال وحشت بوديم و مى ترسيديم ، يك وقت ديدم آقائى به من فرمود راه جمكران از اين طرف است ، من هم به خانمها گفتم آقا مى فرمايد راه مسجد مقدس جمكران از اين طرف است ، آنها نگاه كردند ولى آقا را نديدند، من دوباره نگاه كردم ديدم آقا بار دوم فرمودند از اينطرف به مسجد مقدس جمكران مى رويد، با دست مبارك اشاره به مسجد نمودند.
به حاج رضا بگوئيد خداوند به ايشان بچه خواهد داد
در سال 1362 بود براى ديدن آقاى حاج رضا شفائى كه از مكه معظمه آمده بودند با دوست محترم آقاى ملا حسينى رفتيم ، بعد از صرف نهار كه جمعيت هم زياد بودند آقاى ملا حسينى پيشنهاد كردند كه دعا كنيم ، بلكه خداوند به ايشان بچه عنايت فرمايد ((ايشان حدود 7 سال بود ازدواج كرده بودند، ولى بچه دار نمى شدند)) حقير سر سفره دعا كردم و آقايان محترم آمين گفتند.
بعد از ظهر همين روز به مسجد مقدس جمكران رفتم ، نماز آقا امام زمان عليه السلام خواندم ، آقا را به حق مادرش فاطمه زهرا سلام الله عليها قسم دادم كه عنايت فرمايد تا خداوند بچه اى به اين دوست محترم عطا فرمايد، همين شب در خواب ديدم سيد بزرگوارى وارد خانه شد، حضرت فرمودند به حاج رضا بگوئيد نگران نباشد، امسال خداوند به ايشان بچه خواهد داد و آن بچه دختر است ، از بركات مسجد مقدس جمكران و عنايت صاحب الزمان همينطور هم شد، فعلا ايشان سه تا دختر دارد.
سفارشات امام زمان (ع ) در مسجد مقدس جمكران
حجه الاسلام واعظ شهير، مرحوم كافى رحمت الله عليه نقل كردند:
يك نفر از رفقا از يزد نامه اى به من نوشته ، آدم دينى خوبى است ، از عاشقان امام زمان (ع ) است ، از رفقاى من است ، در نامه نوشته كه مرا چند روز است منقلب كرده ، گر چه اين پيغام خيلى به علماء رسيد، ((به مرحوم مجلسى گفته ، به شيخ مرتضى انصارى گفته ، به مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى گفته ، به مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى گفته ، به بعضى از اوتاد ديگر گفته )) اين بنده خدا نوشته من چهل شب چهارشنبه از يزد مى آمدم مسجد مقدس جمكران ، توسلى و حاجتى داشتم ، نوشته شب چهارشنبه چهلمى دو هفته قبل بود، در مسجد مقدس جمكران خسته بودم ، گفتم ساعتى اول شب بخوابم ، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم . صحن حياط هوا گرم بود، خوابيده بودم يك وقت ديدم از در مسجد مقدس جمكران يك مشت طلبه ها ريختند تو، گفتم : چه خبر است ؟ گفتند: آقا آمده ، گفت من خوشحال دويدم رفتم جلو، آقا را ديدم ، اما نتوانستم جلو بروم ، گفتم آقا آمده اند كه آمده باشند، خودش فرمودند برو به مردم بگو دعا كنند خدا فرجم را نزديك كند. به خدا قسم آى مردم دعاهاتان اثر دارد. ناله هاتان اثر دارد، خود آقا به مرحوم مجلسى فرموده ، مجلسى به شيعه ها بگو برام دعا كنند، هى پيغام مى دهد، به خدا دلش خون است ، آقا مصلحت در اين است كه فعلا پسر فاطمه در پس پرده غيبت باشد با كى ؟ نمى دانم ؟ حالا مى خواهم دعا كنم ، الهى به پهلوى شكسته زهرا، خدايا به صورت سيلى خورده زهرا، الهى به جگر پاره پاره امام حسن ، الهى به سر بريده حسين ، قسمت مى دهم كه ديگه فرجش را نزديك كن . (49)
بار الها رهبر اسلاميان كى خواهد آمد
شيعيان را غمگسار مهربان كى خواهد آمد
انتظار مصلحى دارد جهان ، اما نداند
مصلح كل رهنماى انس و جان كى خواهد آمد
شاعر ديگر در جواب مى گويد:
خستگان عشق را ايام درمان خواهد آمد
غم مخور آخر طبيب دردمندان خواهد آمد
آنقدر از كردگار خويشتن اميدوارم
كه شفا بخش دل اميدواران خواهد آمد
دردمندان ، مستمندان ، بى پناهان را بگوئيد
منجى عالم ، پناه بى پناهان خواهد آمد
صبر كن يا فاطمه ، اى بانوى پهلو شكسته
مهديت با شيشه دارو و درمان خواهد آمد
مرحوم آية الله قاضى در مسجد مقدس جمكران
آقاى حاج جواد رحيمى نقل كردند: مرحوم آية الله آقاى حاج سيد حسين قاضى رحمت الله عليه فرمودند: شب تولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها يعنى شب بيستم جمادى الثانى سال 1348 در مسجد جمكران بودم ، ناگهان مشاهده شد كه انوارى از آسمان به زمين و بخصوص روى آسمان مسجد مقدس جمكران فرو مى ريزند (در اينجا آقاى رحيمى فرمودند من هم اتفاقا آن شب در مسجد مقدس جمكران بودم و آن انوار را ديدم ، بلكه همه مردم آنها را مى ديدند، در همان شب شخصى كه مورد وثوق آقاى قاضى بود براى ايشان نقل كرده بود كه من در مسكر آباد تهران بودم ، يكى از اولياء خدا مرا با طى الارض به مسجد مقدس جمكران آورد با او در مسجد مقدس جمكران به مجلس روضه ئى كه در گوشه اى تشكيل شده بود رفتيم ، از همان اول مجلس حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در روضه شركت فرمودند، روضه خوان اشعارى از كتاب گلزار آل طه كه مرحوم آية الله حاج سيد على رضوى سروده است مى خواند و حضرت ولى عصر(ع ) گوش مى دادند و گريه مى كردند، پس از خاتمه مجلس حضرت حجه بن الحسن (ع ) دعا كردند و از مجلس برخاستند و تشريف بردند، جمعى كه در مجلس بودند به شخصى كه از ديگران به حضرت ولى عصر(ع ) نزديكتر بود اصرار مى كردند كه شما هم دعائى بكنيد، او مى گفت حضرت ولى عصر(ع ) دعا فرمودند، بالاخره با اصرار زياد او را به دعا كردند، او هم چند جمله درباره فرج كرد و مجلس خاتمه يافت .
((احتمالا دعا كننده خود مرحوم قاضى بوده ولى نمى خواست اسمش را ببرد)) (50)
از كدام راه به مسجد مقدس جمكران مى آئى
حاج على محمد فرزند مرحوم حاج ابوالقاسم پاينده قمى چنين بيان كردند: مرحوم والد گفتند من نذر كرده بودم چهل شب جمعه يا چهارشنبه (ترديد از گوينده ) به خاطر جنبه اقتصادى و آفاتى كه به زراعت رسيده بود و... مسجد مقدس جمكران مشرف شوم ، سى و نه شب رفتم ، شب جمعه يا چهارشنبه آخر بود كه به مسجد رفتم و اعمال مسجد و نماز ولى عصر(ع ) را خوانده بودم ، هوس چائى كردم ، گشتم تا آشنايى پيدا كنم و يك چائى بخورم ، برخورد كردم به عده اى از آشنايان كه اسباب چائى داشتند، لكن آب نداشتند، ظرف آب را گرفتم تا بروم از آب انبار نزديك مسجد و آب بياورم . نصف پله ها را رفتم ، وسط آنجا چراغ نفتى نصب كرده بودند، يك وقت متوجه شدم آقائى دارد بالا مى آيد، سلام كردم با محبت جواب داد و از من احوالپرسى كرد مثل كسى كه سالهاست با من رفيق و آشناست ، فرمودند: مسجد آمدى ؟ گفتم : آرى ، پرسيد چند هفته است ؟ گفتم : هفته چهلم است ، پرسيد حاجتى دارى ؟ گفتم : آرى ، گفت : برآورده شده ؟ گفتم : نه . فرمود از كدام راه مى آئى ؟ عرض كردم از جاده قديم (آسياب لتون ) فرمود بين باغ آقا و آسياب دو سه پل است شما وقتى از پل اول كه بالا مى روى شيخ محمد تقى بافقى را مى بينى كه مى آيد در حالى كه عبايش را زير بغل گذاشته و سنگها را از جاده به كنار مى ريزد، اين برخورد را به او بگو و سلام مرا به او برسان و بگو از آنچه ما نزد تو داريم يك مقدار به تو بدهد.
وقت بازگشت من از همان راه كه بر مى گشتم در همان مكان برخورد به شيخ محمد تقى بافقى يزدى نمودم كه عبا زير بغل گذاشته ، خم مى شد سنگها را از جاده به كنارى مى ريخت ، چون به او برخورد كردم و جريان را تعريف نمودم و گفتم آقا ترا سلام رسانيد، نشست آنقدر گريه كرد، بعد گفت : آقا دگر چه فرمود؟ گفتم فرمود از آنچه كه از نزد شماست مقدارى به من بدهيد، كيسه اى در آورد و مقدارى پول خرد كه داخل كيسه بود كف دست ريخت و چند قرانى به من داد و گفتند ديگر آقا مطلبى نفرمود، گفتم نه ، گفت خدا به شما خير و بركت دهد و رفت ، بعد از اين جريان من وضعم خوب شد و اوضاع كارم روبراه شد.
از امام زمان (ع ) در مسجد مقدس جمكران شفا گرفتم
آقاى حسين آقاى شوفر مى گفت در زمان طفوليت مادرم فوت شده بود و پدرم زن ديگرى گرفته بود، من ناراحت بودم و از اراك وطن اصلى ام فرار كردم و مشغول رانندگى شدم و كم كم شغل ميكانيكى را ياد گرفتم و در كارخانه اى كه مال يهودى ها بود مشغول ميكانيكى شدم ، در اين بين مبتلا به كمر درد شديدى گرديدم كه فوق العاده مرا ناراحت كرده بود. براى معالجه به اطباء زيادى مراجعه كردم و عكسهاى بسيارى از كمر من برداشتند حتى به خارج از كشور رفتم و مرا عمل جراحى كردند. ولى همچنان كمردرد مرا اذيت مى كرد و نتيجه اى از آن همه معالجات حاصلم نشد، يعنى اطباء به من گفتند كه عصب موضع درد ضعيف شده و علاجى ندارد.
لذا من به مسجد مقدس جمكران رفتم و به حضرت بقيه الله ارواحنا فداه متوسل شدم و چند روز در قهوه خانه جمكران ماندم ولى نتيجه اى نگرفته و به قم برگشتم . شبى در خواب ديدم كه به من مى گويند از ماندن در قهوه خانه كه انسان نتيجه اى حاصلش نمى شود، بلكه بايد در خود مسجد بيتوته كنى تا به مقصد برسى . من مجددا به مسجد جمكران برگشتم و قصد داشتم در ايام البيض ماه رجب عمل ام داود را بجا بياورم . شبى در مسجد تنها بودم ، هيچكس در آنجا نبود، اعمال مسجد را انجام داده بودم ، ناگهان ديدم سيد جليل القدرى كه تمام لباسهايش سبز بود و نور غير زننده اى آن سبزى را احاطه كرده بود در كنار من در ميان مسجد نشسته ، من هم در آن موقع در نهايت ناراحتى بودم ، كمرم در آن لحظه به شدت درد مى كرد.
آن آقا رو به من كرد و فرمود: چه دردى دارى ؟
گفتم : مدتى است كه كمرم سخت درد مى كند.
آن آقا نزديك من آمدند و دست روى مهره هاى پشت من كشيدند و يك يك مهره ها را زير دست گذاردند تا آنكه دستشان به مهره اى كه درد مى كرد رسيد، موضع درد را با كف دست مالش دادند و آيه شريفه اواخر سوره حشر را مى خواندند كه مى فرمايد:
((لو انزلنا هذا القران على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيه الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون هو الله الذى لا اله هو عالم الغيب و الشهاده هو الرحمن الرحيم هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المومن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون هو الله الخالق البارى المصور له الاسماء الحسنى يسبح له ما فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم .
و بعد فرمود: خوب شدى ، من حركتى به خودم دادم ، ديدم كمرم درد نمى كند، سپس بدن خود را به طرف راست و چپ حركت دادم ، احساس دردى نكردم ، از جا برخاستم ، ديدم راحت مى توانم برخيزم و حال آنكه قبلا نمى توانستم حركت كنم . چند قدمى راه رفتم و در ايوان مسجد مقدس جمكران مقدارى دويدم ، ديدم اثرى از درد در بدنم وجود ندارد.
سنگ سنگينى بيرون مسجد افتاده بود، روى دست بلند كردم ، ديدم ناراحتم نمى كند، و بالاخره هر چه توانستم خود را امتحان نمودم ديدم به هيچ وجه اثرى از كسالتم وجود ندارد، برگشتم به مسجد كه از حضرت بقيه الله ارواحنا فداه تشكر كنم . آن حضرت در مسجد نبودند و بلكه در هيچ كجاى مسجد جمكران و بيابانهاى اطراف كسى غير از من وجود نداشت . (51)
عنايت حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - به كودك 13 ساله زاهدانى در مسجد مقدس جمكران كرامات ، معجزات و عناياتى كه از ائمه اطهار عليه السلام صادر گشته و توسط راويان مورد اعتماد روايت شده ، و در كتابهاى مورد استناد ثبت گرديده ، منحصر به صدر اسلام و قرون اوليه اسلام نمى باشد، بلكه هر روز در گوشه و كنار جهان ، به ويژه در حرم ائمه هدى ، عليهم السلام معجزات و كرمات تازه اى تحقق مى يابد كه دليل حقانيت پيشوايان شيعه ، و مابه دلگرمى شيعيان مى باشد.
هر يك از شما يك يا چند معجزه در حرم مطهر ثامن الحجج امام على بن موسى الرضا - عليه السلام - ديده و يا شنيده ايد.
اكنون كه دوران فرمانروائى حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - مى باشد، همه روزه دهها نفر در اقطار و اكناف جهان با توسل به ذيل عنايت آن حضرت از امراض صعب العلاج و ديگر گرفتاريهاى خانمانسوز به طور معجزه آسا رهائى مى يابند، و براى هميشه خود را رهين عنايات آن حضرت مى دانند.
در اينجا يكى از اين كرامتها را كه در شب دوازدهم جمادى الاولى 1414 ه در مسجد مقدس جمكران در مورد يك كودك 13 ساله زاهدانى انجام يافته براى نورانيت قلب خوانندگان گرامى مى آوريم :
اين كودك ((سعيد چندانى )) دانش آموز كلاس پنجم ابتدائى است كه در دبستان محمد على فائق ، در زاهدان متولد شده و بر شيوه عقايد اهل تسنن تربيت يافته است .
مادر سعيد اگر چه از لحاظ نسب به خاندان عصمت و طهارت منسوب است ولى او نيز سنى و حنفى است .
سعيد يك سال و هشت ماه پيش در يك تعميرگاه ماشين پايش مى لغزد و به چاهى كه روغن و فاضلاب تعميرگاه در آن مى ريخته مى افتد، و جراحتهاى مختلفى بر بدنش وارد مى شود، اين جراحتها بهبودى مى يابد ولى غده اى در ناحيه شكم پديد مى آيد، نخست خيال مى كنند كه فتق است ، ولى با گذشت چند ماه پزشكان معالج اظهار مى كنند كه غده سرطانى است و بايد او را براى معالجه به تهران ببرند.
او را به تهران مى آورند و در بيمارستان هزار تختخوابى بسترى مى كنند، پس از نمونه بردارى و احراز غده بدخيم سرطانى ، او را به بيمارستان الوند منتقل مى كنند، و غده اى به وزن يك كيلو و نيم از شكم او بيرون مى آورند ولى در مدت كوتاهى جاى غده پر مى شود، و پزشكان اظهار مى كنند كه با اين رشد سريع غده ، ديگر كارى از ما ساخته نيست .
مادر سعيد شبى در خواب مى بيند كه به او مى گويند: ((سعيد را ببريد به مسجد مقدس جمكران )).
طبعا يك زن سنى نمى داند كه مسجد جمكران يعنى چه ؟ ولى هنگامى كه خوابش را براى ديگران نقل مى كند، او را به مسجد جمكران قم راهنمائى مى كنند.
وى سعيد را با ديگر فرزندش ((محمد نعيم )) به قم مى آورد، و بلافاصله به مسجد مقدس جمكران مشرف مى شوند.
سعيد روز سه شنبه 11 جمادى الاولى 1414 هيك ساعت و نيم بعد از ظهر وارد مسجد جمكران مى شود، خدام مسجد وضع او را كه به اين منوال مى بينند او را در اطاق شماره هشت زائر سراى مسجد اسكان مى دهند.
مادر سعيد اعمال مسجد را فرا مى گيرد، با پسرش محمد نعيم اعمال مسجد را انجام مى دهد، آنگاه عريضه اى تهيه مى كند و آن را در چاه مى اندازد، و با دلى سرشار از اميد به ذيل عنايت حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - متوسل مى شود.
شب فرا مى رسد و عاشقان حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - طبق رسم سنواتى (كه شبهاى چهارشنبه از راههاى دور و نزديك به مسجد مقدس صاحب الزمان در جمكران مشرف مى شوند) دسته دسته مى آيند، و در مسجد به عبادت و نيايش مى پردازند.
مشاهده اين شور و هيجان مردم در دل مادر سعيد طوفانى ايجاد مى كند، او نيز همراه دهها هزار زائر به عبادت و دعا و تضرع مى پردازد و شفاى فرزندش را از حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - با اصرار و الحاح مسئلت مى كند.
هنگامى كه به اطاق مسكونى اش در زائر سراى مسجد مى آيد، دو نفر از خادمان با اخلاص به اطاق او مى آيند و در آنجا عزادارى مى كنند و براى شفاى سعيد به طور دسته جمعى دست به دعا بر مى دارند.
سعيد مى گويد:
((درست ساعت 3 نيمه شب بود كه در عالم رويا ديدم نورى از پشت ديوارى ساطع شد و به طرف من به راه افتاد.
او يك انسان بود، ولى من از او فقط نور خيره كننده اى مى ديدم كه آهسته آهسته به من نزديك مى شد.
من اول مضطرب شدم ، ولى سعى كردم كه بر خودم مسلط شوم .
هنگامى كه نور به من رسيد به ناحيه سينه و شكم من اصابت كرد و برگشت .
من از خواب بيدار شدم و چيزى متوجه نشدم و باز هم خوابيدم .
صبح كه از خواب بيدار برخاستم ، سعى كردم كه خودم را به عصايم نزديك كنم و عصا را بردارم ، ناگاه متوجه شدم كه بدنم سبك شده و آن حالت درد شديد به كلى از من رفع شده است .
در آن وقت متوجه شدم كه شفا يافته ام و آن نور وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عليه السلام بوده است .))
اين معجزه باهره و كرامت ظاهره ، در شب چهارشنبه 12 جمادى الاولى 1414 هجرى ، برابر با 5 آبان 1372 شمسى صادر گرديد.
سعيد با مادر و برادر خود سه شب در زائر سراى مسجد اقامت كردند، شب سوم كه شب جمعه بود عنايت ديگرى شد، كه اين بار در بيدارى انجام پذيرفت ، و اينك متن آن واقع از زبان سعيد:
((شب جمعه در اطاق شماره هشت نشسته بودم ، مادرم مشغول تلاوت قرآن بود، احساس كردم كه شخصى در كنار من نشست ، و براى من رهنمودها و دستورالعمل هايى را بيان فرمود.
چون سخنانش تمام شد برگشتم و كسى را نديدم ، از مادرم پرسيدم كه : مادر با من بودى ؟ گفت : من قرآن مى خوانم باتو نيستم .
پرسيدم : پس اين كى بود كه با من سخن مى گفت ؟ مادرم گفت : كسى در اينجا نيست .
در آن موقع پتو را بر سرم كشيدم و هر چه بر مغز خود فشار آوردم كه مطالب آن شخص را به خاطر بياورم چيزى به يادم نيامد.))
روز جمعه سعيد و مادرش به تهران باز مى گردند و به بيمارستان الوند مراجعه مى كنند، پس از عكسبردارى معلوم مى شود كه سعيد صحيح و سالم است و از غده بدخيم سرطانى هيچ خبرى نيست .
و بدين گونه اين كودك سعادتمند كه به حق ((سعيد)) نامگذارى شده از معجزات باهره حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - بهبودى كامل خود را در مى يابد.
دو هفته بعد (شب چهارشنبه 25 جمادى الاولى ، برابر با 19/8/72 سعيد با مادرش و برادرش محمد نعيم به جمكران آمده بود تا پيشانى ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزمان بسايد، و از محضر مولا و مقتدايش تشكر نمايد. خوشبختانه حقير هم در مسجد بودم ، و از داستان شفا يافتن او آگاه بودم ، با او در دفتر مسجد رفتم و در حضور دهها نفر از دوستان ، مطالب بالا را از زبان سعيد بدون واسطه شنيدم .
مادرش از خوشحالى در پوست نمى گنجيد، و براى حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - پيوسته درود مى فرستاد، و سخنانى مى گفت كه از يك فرد سنى مذهب بسيار جالب بود، مثلا مى گفت : ((من نمى دانم الان امام زمان - عليه السلام - كجاست ؟ آيا در درياها كشتى ها را نجات مى دهد، و يا در آسمانها هواپيماها را نجات مى دهد!)). سعيد در اين سفر با كوله بارى از پرونده هاى پزشكى ، عكسها و آزمايشها آمده بود، كه آنها را به مشتاقان ارائه دهد، از اسناد پزشكى او توسط مسئولين مسجد فيلمبردارى شد، از خود سعيد و مادرش فيلمبردارى شد و سخنانشان ضبط گرديد. بى گمان خانواده ((چندانى )) در ميان خانواده هاى معتقد اهل سنت ، مبلغ صميمى و بى قرار حضرت بقيه الله - عجل الله تعالى فرجه الشريف - خواهند بود. (52)
امام زمان به من شفا داد
حجه الاسلام و المسلمين آقاى فقيهى سرپرست درمانگاه قرآن و عترت فرمودند:
من مريض شدم و زبانم گرفته شد، بسيار ناراحت بودم ، رفتم به مسجد مقدس جمكران نماز صاحب الزمان عليه السلام را خواندم به محضر آقا عرض كردم كه من چهل سال است خدمتگزار حضرتعالى هستم ، به اين سربازت عنايتى بفرما، از بركات مسجد مقدس جمكران و عنايت آقا صاحب الزمان عليه السلام زبانم باز شد، توضيح اينكه معظم له از علاقمندان صاحب الزمان عليه السلام و مسجد مقدس جمكران مى باشد.
كراماتى كه از مسجد مقدس جمكران ديدم
حقير وقتى وارد شهر مذهبى قم شدم يكسال در منزل حضرت آية الله حاج سيد قادر ميرعظيمى اخوى بزرگوار بودم كه بعد از آن آمدم به مدرسه فيضيه حجره 12 مشغول به تحصيل علوم دينى شدم تا اينكه رفقاى ما براى عمامه گذارى از آقايان مراجع دعوت مى كردند به مدرسه فيضيه و جشن مى گرفتند، بنده عصر رفتم به مسجد مقدس جمكران بعد از نماز تحيت مسجد و نماز امام زمان عليه السلام خواندم ، عرض كردم يا صاحب الزمان عليه السلام من مهمان تو هستم ، نوكر و سرباز شما هستم ، پناه به شما آورده ام و كسى غير از خدا و شما ندارم ، به حق پدرت و به حق مادرت فاطمه زهرا عليهاالسلام و جدت امام حسين عليه السلام به من كمك كن ، حاجت مرا روا كن .
آن شب در عالم خواب ديدم سيد بزرگوارى فرمودند فردا صبح در حرم حضرت معصومه خودت عمامه به سرت مى گذارى ، عصر يك نفر از اطراف قم مى آيد شما را براى منبر مى برد، بنده همين دستور آقا را انجام دادم ، عصر آن روز يك نفر به نام حاج اصغر رياضى آمد ما را برد به نزديكى امامزاده جعفر جهت منبر كه حدود بيست خانوار بودند و مسجد نداشتند، در منزل خود اصغر رياضى نماز جماعت و منبر بود وقتى بنده به منزل ايشان رسيدم گفتند آقا مى خواهم خمس مالم را بدهم ، حساب كرديم بيست و پنج هزار تومان بدهكار شدند، ده هزار تومان دادند بابت سهمين ، چون مقلد آيت الله العظمى نجفى مرعشى بودند حقير ده هزار تومان به محضر معظم له بردم ، آقا فرمودند كجا هستيد و كى عمامه گذاشتيد؟
داستان مسجد مقدس جمكران را نقل كردم در حالى كه آن مرجع بزرگ جهان شيعه گريه مى كردند فرمودند برو قدر امام زمان عليه السلام را بدان و پنجهزار تومان پول به من دادند و با خط مبارك خودشان براى حقير اجازه نامه نوشتند.
و فرمودند مسجد مقدس جمكران معجزات و كرامات زيادى دارد دست از اين مسجد شريف و مقدس بر نداريد و به دوستان و رفقاى خود بگوئيد به اين مسجد مقدس جمكران بيشتر بروند چون رفت و آمد امام زمان در اين مسجد زياد است .
خلاصه از عنايت امام زمان عليه السلام و از بركات دعاى حضرت آية الله العظمى آقاى نجفى مرعشى و كرامات مسجد مقدس جمكران حقير در همين محل و اطراف آن چندين مسجد و مدرسه و مكتب قرآن و كتابخانه عمومى و امانى تاسيس نمودم ، اميدوارم مورد رضاى حضرت ولى عصر امام زمان عليه السلام قرار گيرد.
مشكل من حل شد
آقاى حاج غلامرضا مسبح فرمودند(53): حدود 35 سال پيش بود كه وضع زندگى ما از نظر اقتصادى خوب نبود، گرفتارى زياد داشتم ، هر درى زديم كه نجات پيدا كنيم نشد، عاقبت به مسجد مقدس جمكران رفتيم و بعد از نماز صاحب الزمان دعائى كه در مفاتيح الجنان شيخ عباس قمى نوشته معروف به دعاى امام سجاد(ع ) كه شيخ كفعمى در بلد الامين دعائى از حضرت امام زين العابدين (ع ) نقل كرده و فرموده اين دعا را مقاتل بن سليمان از آن حضرت روايت كرده و هم گفته هر كه صد مرتبه آن را بخواند و دعايش مستجاب نگردد لعنت كند مقاتل را، اين است دعا:
الهى كيف ادعوك و انا انا و كيف اقطع رجائى منك و انت انت الهى اذا لم اسئلك فتعطينى ممن ذا الذى اسئله فيعطينى الهى اذا لم اتضرع اليك فترحمنى فمن ذا الذى اتضرع اليه فيرحمنى الهى فكما فلقت البحر لموسى عليه السلام و نجيته اسئلك ان تصلى على محمد و اله و ان تنجينى مما انا فيه و تفرج على فرجا عاجلا غير اجل بفضلك و رحمتك يا ارحم الراحمين (54)
ايشان فرمودند از بركت امام زمان و مسجد مقدس جمكران و اين دعا كه در آنجا خواندم تمام مشكل من حل شد و پروردگار عالم عنايتى در حق من فرمودند.
با امام زمان (عج ) مسجد مقدس جمكران را تعمير مى كرديم
سيد عبدالرحيم خادم مسجد مقدس جمكران نقل مى كند: بعد از آنكه مسجد مخروبه شده بود تا آنكه حاجى عليقلى جمكرانى مريض شده بود به او گفتم نذر كن خدا شفا بدهد ترا قدرى تعمير اين مسجد كن تا آنكه شفا يافت به مقدار سيصد تومان خرج نمود، يك طرف مسجد را بساخت ، اما گفت وقت زدن طاقهاى مسجد از مسجد بايد گوسفندى كشت ، مى گويد رفتم و گوسفندى كشتم و گوشت او را به فقرا دادم و محزون بودم از براى خرابى باقى مسجد تا كه روزى در خواب ديدم كه درب مسجد امام حسن جمعيت زيادى مى باشد و ملا آقا رضا كه خويش بود با ما او را ديدم و گفتم بيا برويم ميان حرم حضرت معصومه (س ) او به من گفت كجا برويم و حال آنكه حضرت حجه در اين جا مى باشد، اشاره نمود به سوى جلو جانب درب مسجد، ديدم كه در جلو خان درب مسجد امام حسن سجاده افتاده و حضرت نماز كرده بود و تعقيب نماز مى خواندند چون كه پيش حضرت را خواب ديده بودم و منتظر فرصت بودم كه عرض خود را بكنم آخرالامر حضرت از نظرم غائب شد و نشد كه عرض خود را خدمت حضرت نمايم ، از باب خرابى مسجد تا آنكه در اين دفعه پيش خود خيال نمودم كه حال مثل آن روز نشود كه من عرض خود نكرده غايب شوند لهذا افتاده به روى زانوى حضرت و عرض كردم كه مسجد مقدس جمكران خراب شده چرا يك مرحمتى نمى فرمائيد كه تعمير شود به يك مرتبه ديدم كه من خودم و حضرت ميان مسجد مقدس جمكران مى باشم ديدم آب گل گرفته و قدرى آب به روى آن گلها ريخت و فرمودند وقتى كه نماى مسجد را مى ساختيد من در اينجا بودم مى ديدم و از گوشت آن گوسفند به ما رسيد به يك مرتبه صبيه ام مرا از خواب بيدار كرد من به او دعوى كردم ، عيالم گفت چرا دعوى مى كنى گفتم الحال خواب ديدم و نگذاشت كه خواب خود را تمام ببينم . (55)
سيد عبدالرحيم نقل كرد كه بعد از آنكه حاجى عليقلى فوت شد، استاد رضاى نجار ابن حاجى اسماعيل نجار قمى حاجى مذكور را خواب ديده بود و اين حقير مولف از استاد رضا سوال كردم از كيفيت خوابى كه ديده بود نقل كرد كه در خواب ديدم يك باغ بسيار بزرگ را و در ميان باغ قصرى عالى و بسيار بلندى بود و ديدم حاجى على قلى را در بالاى آن قصر بود و سر خود را از ميان قصر بيرون آورده بود، به او گفتم كى اين باغ و قصر رابه تو داده ، گفت صاحب الزمان تا سه مرتبه الى آخر، معلوم مى شود كه حضرت حجه آن باغ و آن قصر را به او مرحمت كرده در عوض آن مقدارى كه تعمير نموده بود، از اين مسجد شريف پس از خواب و همچنين از خواب سابق معلوم مى شود و كشف از اين كند كه عمل او مقبول حضرت حجه گرديده ، هنيئا له بهذه الكرامه . (56)
هر پولى خرج مصرف مسجد مقدس جمكران نمى شود
سيد عبدالرحيم خادم مسجد مقدس جمكران نقل مى كند: از حاجى على قلى جمكرانى كه مى خواستم بروم از جمكران طرف شهر يك زنى اهل جمكران يك ده شاهى به من داد كه اين پول را از براى من شمع بخر و بياور كه مى خواهم در مسجد مقدس جمكران روشن كنم مى گويد رفتم و شمع خريدم و دستمالى كه پول او در ميان او بود بيرون آوردم كه پول شمع را بدهم ، ديدم كه پول نيست ، به خود گفتم يقين جايى افتاده ، شمع را پس دادم و گفتم پول نيست و رفتم قدرى از راه را طى كردم و دستمال را از جيب بيرون آوردم ديدم كه پولش هست ، سر جاى خود برگشتم كه شمع بخرم ، دو مرتبه رفتم كه پول بدهم ديدم كه پول نيست شمع را پس دادم ، برگشتم در بين راه ديدم كه پول به همان دستمال بسته ، فهميدم پول جهتى دارد كه نبايد خرج اين راه خير شود، لهذا پولش را آوردم و پس آن ضعيفه دادم . (57)
صاحب الزمان شفا داد
آيت الله كاشانى فرمودند: شخصى به نام نوروزى به من نقل كرد پسرم مريض شد وقتى دكتر بردم گفتند سرطان است ، چندين دكتر مراجعه كردم ، همه گفتند درد ايشان درمان ندارد، ناچار پسرم را به انگلستان بردم ، تا آنجا هم بعد از چند روز آزمايش و عكسبردارى همين تشخيص را دادند و گفتند اگر عمل هم بكنيد فايده ندارد، بارها به خدا عرض كردم كه خدايا اين همه ثروت را كه به من عنايت فرموده ايد از من بگير، فقط اين يك پسر را براى من نگهدار، عاقبت پسرم را از بيمارستان انگلستان مرخص كردم ، سوار هواپيما شديم به طرف تهران ، در حالى كه سرم دستش بود و از شدت درد ضعيف و رنجور شده بود، يك نفر در هواپيما به من گفت اين مريض را چرا اينجا آوردى ، گفتم كجا ببرم ، گفت : مسجد مقدس جمكران ، اين جور مريضها را بايد صاحب الزمان شفا بدهد، من در همان هواپيما نذر كردم كه اگر خداوند پسرم را شفا دهد يك بيمارستان به نام مسجد مقدس جمكران بنا كنم ، شروع كردم در هواپيما با امام زمان (ع ) راز و نياز كردن ، عرض كردم اى پسر فاطمه به حق فاطمه زهرا(ع ) به اين پسر شفا عنايت فرما، در همين حال بودم كه يك مرتبه پسرم از خواب بيدار شد و گفت بابا به من انار بده ، گفتم چشم تهران براى شما انار مى دهم ، بار دوم از خواب بيدار شد و گفت بابا به من بيسكويت بده ، معلوم شد كه در خواب ديده سيد بزرگوارى براى ايشان انار آورده و فرموده شما خوب شديد سرم را بيرون بياوريد چون تهران رسيديم سرم را از دست ايشان بيرون آوردم ديدم حالش خيلى خوب است چند روز در تهران مانديم ، به دكترها مراجعه كردم آزمايش و عكسبردارى گفتند پسر شما سالم است ، چون قبلا ديده بودند گفتند اين فقط معجزه بود كه خداوند از صاحب الزمان و مسجد مقدس جمكران ايشان را شفا داده .
توضيح اينكه آقاى نوروزى هر هفته شب چهارشنبه به مسجد مقدس جمكران مى آيد.
پيرزن باصفايى در مسجد مقدس جمكران
در قديم ساختمان مسجد مقدس جمكران در شهر مذهبى قم آنقدر وسعت نداشت كه جمعيت زيادى در آن جمع شود، علاوه راه ماشينى خوبى هم نداشت كه مردم به سهولت بتوانند به آنجا بروند، لذا مسجد مقدس جمكران تنها براى چند نفر عاشقان پرحرارت آن حضرت باقى مى ماند كه آنها به هر نحوى كه ممكن بود شبهاى جمعه خود را به آنجا مى رسانند، ولى بقيه شبها مسجد خالى بود كه طبعا درش را خادم مسجد مى بست و مى رفت .
پيرزن با صفائى كه شايد مكرر خدمت حضرت ولى عصر(ع ) در خواب و بيدارى رسيده بود، پس از آنكه مسجد مقدس جمكران را توسعه داده بودند شب جمعه اى به مسجد مقدس جمكران مى رود و صدها و بلكه هزارها نفر را مى بيند كه در مسجد و اطاقها و حتى در فضاى باز اطراف مسجد براى عبادت و توسل به آن حضرت جمع شده اند و همه نسبت به آن حضرت عرض ارادت مى كنند.
خودش مى گفت : من وقتى اين جمعيت را ديدم و با جمعيت قبل از توسعه مسجد مقايسه كردم خيلى خوشحال شدم كه بحمدالله مردم اطراف مولايم حضرت حجه بن الحسن (ع ) جمع شده اند و به آن حضرت اظهار علاقه مى كنند، با اين خوشحالى وارد مسجد شدم و اعمال مسجد را انجام دادم و سپس زيارت آل ياسين را خواندم و مقدارى با زبان خودم با آن حضرت حرف زدم ، ضمنا به آن وجود مقدس عرض كردم آقا خيلى خوشحالم كه مردم زياد به شما علاقه پيدا كرده اند و شبها جمعيت زيادى به دور مسجد جمع مى شوند و به شما اظهار علاقه مى كنند.
سپس از مسجد بيرون آمدم و غذاى مختصرى از همان غذاهايى كه در مسجد به همه مى دادند خوردم و به يكى از حجرات مسجد كه قبلا براى استراحتم آن را آماده كرده بودم رفتم و خوابيدم ، در عالم خواب و يا در عالم معنى ديدم حضرت بقيه الله (ع ) به مسجد مقدس جمكران تشريف آورده اند و در ميان مردم راه مى روند ولى كسى به آن حضرت توجهى نمى كند، من از اطاقم بيرون دويدم و سلام كردم ، آقا با كمال ملاطفت جواب فرمودند.
كلماتم را كه در بيدارى خدمتشان عرض كرده بودم تكرار كردم و گفتم آقا جان قربان خاك پاى شما گردم ، خوشحالم كه بحمدالله مردم به شما علاقه و محبت زيادى پيدا كرده اند و به اينجا اين همه براى شما آمده اند.
آن حضرت آهى كشيدند و فرمودند: همه اينها براى من به اينجا نيامده اند. بيا با هم برويم از آنها سوال كنيم كه چرا به اينجا آمده اند.
گفتم : قربانتان گردم در خدمتتان هستم .
در همان عالم در خدمت حضرت ولى عصر ارواحنا فداه به ميان جمعيت آمديم ، آن حضرت از يك يك مردم سوال مى فرمود شما چرا اينجا آمده ايد؟
يكى مى گفت : آقا مريضى دارم كه اطباء جوابش گفته اند. ديگرى مى گفت : مستاجرم خانه ملكى مى خواهم ، سومى مى گفت : مقروضم ، فشار طلبكار مرا به در خانه شما دوانده است . چهارمى از شوهرش مى ناليد و پنجمى از دست زنش شكايت داشت و بالاخره هر يك حاجتى داشتند كه در واقع خودخواهى و حب نفس ، آنها را وادار كرده بود كه به اينجا بيايند.
حضرت فرمودند: فلانى ديدى اينها براى من به اين جا نيامده اند، اينها تازه افراد خوب اين جمعيت هستند كه به من اعتقاد دارند و حاجتشان را از من مى خواهند و مرا واسطه فيض مى دانند و اگر از اينها بگذريم جمع زيادى هستند كه تنها براى تفريح به اينجا آمده اند حتى بعضى از اينها يقين به وجود من ندارند. سپس در همان حال ديدم كه يك نفر در قسمتى از اين مسجد نشسته كه او براى آقا ولى عصر(ع ) آمده است ، حضرت فرمودند بيا تا احوال او را هم بپرسيم .
در خدمت آقا در همان عالم خواب نزد سيد معممى كه فكر مى كنم از علماء بود رفتيم ، او زانوهايش را در بغل گرفته بود و در گوشه اى نشسته بود و چشمش به اطراف مى گرديد، دنبال گمشده اش مى گشت ، وقتى چشمش به آقا افتاد از جا پريد و به دست و پاى آقا افتاد و گفت : پدر و مادرم و جانم به قربانتان كجا بودى كه به انتظارتان نزديك بود قالب تهى كنم . حضرت دست او گرفتند و او به دست آن حضرت بوسه مى زد و گريه مى كرد.
آقا از او سوال كردند كه شما چرا اينجا آمده ايد، او چيزى نگفت و بر شدت گريه اش افزود، حضرت دوباره سوال را تكرار كردند، او گفت : آقا من كى از شما غير وصل شما را خواسته ام ؟ من شما را مى خواهم ؟ بهشتم شمائيد، دنيا و آخرتم شمائيد، من يك لحظه ملاقات شما را به ما سوى الله نمى دهم ، جان چه باشد كه نثار قدم دوست كنم . اين متاعى است كه هر بى سر و پايى دارد.
آقا رو به من كردند و فرمودند: مثل اين شخص كه فقط براى من به اينجا آمده باشد چند نفرى بيشتر نيستند كه آنها به مقصد مى رسند. (58)
اى برادران و خواهران عزيز، اى عاشقان امام زمان ، شما هم غسل كرده ، وضو گرفته با قلب پاك و نيت خالص فقط براى ديدار يوسف زهراء حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) به مسجد مقدس جمكران تشريف بياوريد تا اينكه مورد نظر و عنايت حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) قرار بگيريد، مانند هزاران نفر كه در شبهاى چهارشنبه از تهران ، اصفهان ، كاشان ، شيراز، همدان ، مشهد، تبريز و ديگر استانها و شهرستانها، حتى از كشورهاى خارج براى ديدار با امام زمان (ع ) به اين مكان مقدس ، مسجد مقدس جمكران قم مى آيند، خداوند متعال از همه قبول بفرمايد و ما را از ياوران امام زمان (ع ) قرار بدهد و دست خالى برنگرداند.
شش ماه در مسجد مقدس جمكران ماند تا امام زمان (ع ) را ملاقات كرد
سيد عبدالرحيم خادم مسجد مقدس جمكران نقل مى كند كه در سال 1323 كه مرض وبا شايع شده بود روزى به مسجد مقدس جمكران رفتم ، ديدم مرد غريبى در مسجد نشسته و حال توجه خوبى دارد، از او پرسيدم تو كه هستى و چه مى كنى ؟
گفت : اهل تهرانم واسمم على اكبر و كاسبم ، چون به مردم نسيه مى دادم و آنها دچار مرض وبا شدند و مردند تمام اموال من از بين رفت و من ناچار به مسجد مقدس جمكران آمده ام شايد حضرت حجه بن الحسن (ع ) نظر لطفى به من بفرمايد.
اين شخص سه ماه در مسجد مقدس جمكران ماند و گرسنگى و عبادت صبر كرد، پس از اين مدت يك روز به من گفت قدرى كارم اصلاح شده ، مى خواهم به كربلا بروم و پياده به كربلا رفت ، پس از شش ماه برگشت و گفت : برايم معلوم شد كه بايد كارم در مسجد مقدس جمكران درست شود.
بارى ، اين دفعه هم سه ماه ماند و مشغول عبادت و توسل به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بود.
روز ششم ماه مبارك رمضان 1323 وقتى مى خواست به طرف قم و تهران برود و مى گفت حاجتم برآورده شده است من از او تقاضا كردم كه شب را به منزل ما بيايد و فرداى آن روز به تهران برود، قبول كرد.
شب كه در منزل نشسته بوديم و من با اصرار از او تقاضا مى كردم كه قضيه خود را براى من بگويد، گفت چون تو مدتهاست به من محبت كرده اى و خادم مسجد جمكرانى ، تنها براى تو از اين قضيه را نقل مى كنم .
در مدتى كه من در مسجد مقدس جمكران بودم كه با يكى از اهالى ده جمكران قرار گذاشته بودم كه هر روز يك نان براى من بياورد و من پولش را يكجا به او بدهم ، يك روز به ده جمكران رفتم كه نان بگيرم ، آن شخص به من گفت كه ديگر به تو نان نمى دهم چون حسابت زياد شده است .
مدتى من چيزى نداشتم كه بخورم ، حتى يك روز از گرسنگى مقدارى از اين علفهايى كه كنار جوى آب بيرون آمده بود خوردم ، كم كم مريض شدم ، شبى در يكى از حجرات مسجد مقدس جمكران احساس كردم كه ديگر قدرت بر حركت ندارم ، ولى نصفه هاى شب بود كه از پنجره طرف ((كوه دو برادران )) ديدم نور عجيبى ساطع است و اين نور به قدرى وسيع بود كه تمام آن كوه با عظمت را روشن نموده و اين نور همچنان شدت كرد تا آنكه من ناگهان متوجه شدم كه كسى پشت در حجره ام ايستاد و آن نور از اوست .
من هر طور بود برخاستم و در را باز كردم ، ديدم سيدى با عظمت و جلالت عجيبى وارد اطاق شد و سلام كرد، من جواب دادم و ابهت او مرا گرفت كه نتوانستم چيزى بگويم ، ولى من متوجه شدم كه او حضرت بقيه الله ارواحنا فداه است .
آن حضرت به من فرمودند چون تو متوسل به حضرت فاطمه زهرا شده اى جده ام حضرت صديقه كبرا عليهاالسلام شفيعه شده اند نزد رسول اكرم (ص ) و آن حضرت به من حواله فرموده اند كه من حاجتت را بدهم و سپس فرمود هر چه زودتر حركت كن و به وطنت برگرد كه زن و بچه ات منتظرت مى باشند و به آنها سخت مى گذرد و در آنجا كارت اصلاح شده است .
گفتم : آقا خادم مسجد چشمش نابينا شده ، اگر ممكن است او را شفا بدهيد.
فرمودند: نه ، صلاح او در اين است كه او نابينا باشد، سپس به من فرمودند: بيا با هم به مسجد برويم و نماز بخوانيم .
گفتم : چشم قربانت گردم ، و با آن حضرت حركت كرديم و به طرف مسجد رفتيم ، تا آنكه به لب چاهى كه دم در مسجد است رسيديم .
((البته آن زمانها چاهى دم در مسجد كنده بودند كه مردم نامه هاى خود را در آن مى ريختند.))
شخصى از چاه بيرون آمد و حضرت به او كلماتى فرمودند كه من نفهميدم چه گفتند.
بعد شخصى از داخل مسجد بيرون آمد و ظرف آبى در دستش بود و آن را به آن حضرت داد، آقا با آن آب وضو گرفتند و بقيه آب را به من دادند و فرمودند تو هم با اين آب وضو بگير، من هم اطاعت كردم و با آن آب وضو گرفتم . سپس با آن حضرت داخل مسجد شديم .
ضمنا به حضرت بقيه الله ارواحنا فداه عرض كردم شما چه وقت ظهور مى كنيد؟ آن حضرت با تغيير به من فرمودند تو را نمى رسد كه از اين سوالها بكنى .
گفتم : آقا من مى خواهم از ياران شما باشم ، فرمودند: هستى ولى تو را نمى رسد كه از اين گونه مطالب سوال كنى .
پس از اين دو سوال ناگهان ديدم حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در مسجد تشريف ندارند و از نظرم غائب شدند، ولى صداى آن حضرت را مى شنيدم كه مى فرمودند اهل و عيالت منتظرت مى باشند، زود برو، ضمنا او مى گفت زن من علويه است . (59)
حقير عرص مى كنم برادر و خواهر گرانقدر تو كه عاشق ديدار يگانه منجى عالم بشريت بقيه الله الاعظم امام زمان ارواحنا فداه هستى پس بايد رنج و زحمت بيشتر بكشيد كه به قول شاعر:
نابرده رنج گنج ميسر نمى شود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
از چند بار مسجد مقدس جمكران قم آمدن خسته نشويد، از اين مرد خدا ياد بگيريم شش ماه در مسجد جمكران مى ماند با آن وضع عجيب ، آخر محضر مبارك امام زمان در مسجد مقدس جمكران مى رسد و مشكلات خود را با دست مبارك آقا حل مى كند.
شفاى مفلوج ، سفارش به دعاى فرج
يكى از خدمه جمكران مى گويد: يك روز قبل از عاشوراى حسينى در مسجد جمكران در حال قدم زدن بودم ، مسجد خلوت بود. ناگاه متوجه مردى شدم كه بسيار هيجان زده بود و خدام مسجد كه مى رسيد آنها را مى بوسيد و بغل مى كرد، جلو رفتم ببينم جريان چيست ؟ آن مرد مرا هم در آغوش كشيد و بوسيد و اشك مى ريخت . از او جريان را پرسيدم . گفت :
چند وقت قبل ، با اتومبيل تصادف كردم و فلج شدم ، پاهايم از كار افتاد، هر شب متوسل به خدا و ائمه معصومين (ع ) مى شدم . امروز همراه خانواده ام به مسجد مقدس جمكران آمدم . از ظهر به بعد حال خوشى داشتم . متوسل به آقا شدم و از ايشان تقاضاى شفاى خود را مى كردم . نيم ساعت قبل ناگاه ديدم مسجد نور عجيب و بوى خوشى دارد، به اطراف نگاه كردم ، ديدم مولا اميرمؤ منين و امام حسين و قمر بنى هاشم و امام زمان ((عليهم السلام )) در مسجد حضور دارند، با ديدن آنها دست و پاى خود را گم كردم ، نمى دانستم چه كنم كه ناگاه آقا امام زمان (ع ) به طرف من نگاه كردند و لطف ايشان شامل حال من شد.
به من فرمودند: شما خوب شديد، برويد به ديگران بگوئيد براى ظهورم دعا كنند، كه ظهور انشاء الله نزديك است . و باز فرمودند: امشب عزادارى خوب و مفصلى در اين مكان برقرار مى شود كه ما در اينجا مى باشيم .
خادم مى گويد: مرد شفا يافته يك انگشترى طلا به دفتر هدايا داد و خوشحال رفت . مسجد خلوت بود، آخر شب هيئتى از تبريز به جمكران آمد و به عزادارى و نوحه خوانى پرداختند و مجلس بسيار با حال و انقلاب و سوزناك بود، در اينجا من به ياد حرف آن برادر افتادم . (60)
عنايت فرزند
آقاى اميرى مى گويد: شانزده سال بود كه ازدواج كرده بودم ولى صاحب فرزند نمى شدم ، متوسل به همه دكترها، داروها و پزشكان جسمى شده بودم ، اما نتيجه نگرفته بودم ، همه اطباء بر اين عقيده بودند كه زن و شوهر سلامتيم ، ولى علت بچه دار نشدن ما را نمى دانستند. چند سال پيش متوسل به آقا امام رضا(ع ) شدم و به پابوس حضرت شتافتم . حضرت فرزندى به ما عنايت كرد، ولى فرزندم زنده نماند.
خلاصه از همه جا نااميد شده بودم ، زندگيم داشت متلاشى مى شد، روزى يكى از رفقا به من گفت : كمتر به دكتر مراجعه كن ، خدمت آقا امام زمان (ع ) برو و از حضرت خواسته ات را طلب كن .
به مسجد مقدس جمكران مشرف شدم ، و پس از خواندن نماز با قلب شكسته متوسل به آقا شدم ، و ايشان واسطه فيض شدند و خداوند فرزند پسرى به من عنايت نمود كه الحمدالله سالم و حالش خوب است و خوشحالم كه زندگيم از هم متلاشى نشد. (61)
حل مشكل ازدواج
جوان مى گويد: مدت سه سال بود كه قصد ازدواج داشتم ، اما همسر مورد دلخواهم را پيدا نمى كردم . از اين موضوع پيش دوستانم خجالت مى كشيدم ، و احساس ناراحتى مى كردم . تا اينكه روزى يكى از رفقايم از حالم با اطلاع شد، اين دوستم ساليان درازى است كه به جمكران مشرف مى شد، به من پيشنهاد كرد كه براى حل مشكلم به مشهد خدمت آقا امام رضا(ع ) بروم . زيرا خود ايشان هم مثل من بوده و چون مشرف به مشهد مى شوند آقا امام رضا(ع ) مشكل ايشان را حل مى كنند.
من به ايشان عرض كردم : درست است كه آقا امام هشتم حلال مشلكلات است ، بسيار كريم و بزرگوار است ، امام عصر، عصر امام زمان (ع ) است و بنده از نوكران ايشان هستم ، اگر بنا باشد عنايتى شود از ايشان توقع دارم كه گره از كارم بگشايد.
از دوستم جدا شدم ، ولى مدتها اين فكر از من جدا نمى شد، تا اينكه يكى از شبها خوابيده بودم ، اما خواب نبودم ، گوئى كسى به من گفت : اگر حاجت دارى بلند شو به مسجد جمكران برو، بلافاصله از جا بلند شدم و بدون آنكه به كسى حرفى بزنم به مسجد مشرف شدم ، نماز خواندم ، همانجا احساس كردم كارم حل شده ، اضطرابم بر طرف شده است .
مدتى نگذشت ، همسر موردنظر را انتخاب كردم و ازدواج كرديم و اولين فرزندمان كه پسر بود روز نيمه شعبان مصادف با ولادت حضرت مهدى (عج ) بدنيا آمد. گوئى نشانه اى بود از اينكه متوجه باشيم كه اين الطاف از جانب حضرت مهدى (ع ) به ما شده است . (62)
"
شفاى مجروح و معلول جنگ
جوان مى گويد: 8 سال پيش در جبهه حاج عمران مورد حمله هوايى عراق قرار گرفتم و از كليه بدن فلج شدم . در اين مدت توانايى حركت كردن نداشتم . شبى مادرم به منزل من آمد و زخم زبانى به من زد كه دلم را شكست .
من متوسل شدم به آقا امام زمان (ع ) شدم و گفتم : يا امام زمان (ع ) يا مرگ مرا برسان و يا شفايم را از خداوند بخواه .
به خواب رفتم ، در خواب آقا را ديدم ، فرمود: من مسجدى به دست خود بنا كرده ام ، بيا آنجا متوسل شو. (مسجد جمكران مورد نظر آقا بوده است .)
صبح كه از خواب برخاستم ، عقيده ام برگشت . گفتم باشد، سال آينده به جمكران مى روم ، بعد به عيادت بيمارى در بيمارستان رفتم . شب ساعت 12 كه به منزل رسيدم ديدم منزل و كليه اثاثيه ام در آتش سوخته است . بسيار دل شكسته و پريشان شدم . صبح از يكى از دوستانم مبلغى قرض گرفتم و همان روز حركت كردم و به جمكران آمدم .
مدت 39 روز در مسجد جمكران بودم و خدمت آقا را كردم ، تا اينكه شب چهلم ، شب چهارشنبه 19 ماه مبارك رمضان بود، شب در حين خدمت ديدم خيلى خسته ام و خوابم مى آيد، رفتم داخل يكى از كفشداريها خوابيدم . حدود ساعت 1 نيمه شب در خواب ديدم وارد در حياط مسجد جمكران آشغال جمع مى كنم يك مرتبه آقائى جلو آمد و فرمود: آقا سيد دارى نظافت مى كنى ؟ بيا برويم داخل مسجد كمى حرف بزنيم ، با آقا داخل مسجد رفتم ، ديدم 4 نفر ديگر هم آنجا هستند، نزديك آنها نشستم و آقا فرمودند: آقا سيد مثل اينكه كسالتى دارى ؟ گفتم : بله آقا جبهه مجروح شدم ، آقا با دست مبارك بر سرم كشيد و فرمود: انشاءالله خوب مى شوى ، دستى به كمر و پايم كشيد، در عالم خواب بسيار راحت شدم ، ديدم حضرت على (ع ) با فرق خونين ، حضرت محمد (ص ) و حضرت زهرا (س ) با پهلوى شكسته و حضرت معصومه (س ) در حال گريه كردن بود. از آقا جريان را پرسيدم ، امام زمان (ع ) فرمود: حضرت معصومه (س ) شكايت دارند كه به حرم ايشان بى احترامى مى كنند. سپس امام يك دانه خرما و قدرى آب به من دادند و فرمودند: بخور كه فردا مى خواهى روزه بگيرى ، از خواب بيدار شدم ، ديدم از تركشها خبرى نيست و خيلى حالم خوب است و راحت شدم . (63)
زندگى كردن دختر مرده
اهل عربستان سعودى است ، در مسجد مقدس جمكران مى گويد: ما اهل تسنن بوديم ، اهل تسنن اسم فاطمه و زينب را براى بچه ها خود نمى دانند و عقيده دارند هر بچه اى كه به اين نام باشد به زودى مى ميرد.
اما من همسرى داشتم كه فاطمه نام داشت و در اولين زايمان نيز دخترى به دنيا آورد. فاميل من اسم ((حفصه )) براى دخترم انتخاب كردند، ولى من زير بار نرفتم و اسم فرزندم را نيز فاطمه گذاشتم .
بعد از سه سال فاطمه مريض شد، دخترم را خدمت قبر رسول اكرم (ص ) بردم و از ايشان شفا خواستم ، الحمدلله شفا دادند، بعد از بازگشتن از نزد قبر حضرت رسول (ص ) دخترم خوابيد، خوابش طولانى شد، هر چه صدايش كرديم بيدار نشد، او را دكتر برديم ، دكتر گفت : بچه مرده است . به دكتر ديگر مراجعه كرديم او هم همان را گفت .
دخترم را با اشك و آه همسرم و ساير فاميل به غسالخانه جهت شستشو برديم . بعد از چند دقيقه ديدم دخترم حركت مى كند و از من آب خواست ، برايش آب آوردم ، خورد، دخترم را بغل كردم ، دخترم گفت : بابا، خواب بودم ، در عالم خواب ديدم مردى پيش من ايستاده و دو ركعت نماز خواند، بعد از نماز دست مبارك را بر سر من ماليد و گفت : بلند شو، شما زنده مى مانيد، و فعلا نمى ميريد، من يك وصيت مى كنم به بابايت بگو شيعه شويد و مذهب سنى را ترك كنيد و اين مسئله باعث شيعه شدن من شد.(64) سپس براى تشكر و قدردانى از آقا عازم ايران و مسجد مقدس جمكران شدم .
شفاى ضايعه نخاع كمر
يكى از برادران قريه جمكران مى گويد: سالها پيش كه به جمكران مشرف مى شدم از حاجى خليل قهوه چى كه آن زمان خادم مسجد جمكران بودند شنيده بودم كه فردى به نام حسين آقا مهندس برنامه و بودجه با هدايت آقاى حاجى خلج قزوينى به جمكران مشرف شده و شفا گرفته است . سالها درصدد بودم كه از نزديك حاجى خلج قزوينى را ديده و جريان شفاى آن مهندس كه ضايعه نخاع كمر داشته و شفا گرفته را بپرسم . تا اينكه به عنوان معلم به قريه جمكران آمدم و ظهرها براى نماز خواندن به مسجد مى رفتم ، يكى از روزها شنيدم كه حاجى خلج به مسجد تشريف آورده اند، خدمت رسيدم و از ايشان خواستم كه جريان را تعريف كنند.
ايشان گفتند: روزى از قهوه خانه حاجى خليل در جمكران بشسته بودم ، قبلا شنيده بودم كه شخصى به نام حسين آقا از ناحيه نخاع دچار ضايعه شده و براى معالجه حتى به خارج هم مراجعه نموده ولى همه ايشان را جواب كرده بودند و بهبودى حاصل نشده بود، آن روز او را ديدم و از او خواستم كه چند روزى با هم باشيم و به جمكران مشرف شويم .
حسين آقا گفت : فايده اى ندارد، من به بهترين دكترها مراجعه كرده ام ، جواب نشنيده ام .
اما من اصرار زياد كردم ، پذيرفت .
مدت چهل روز با هم بوديم و به مسجد مقدس جمكران مشرف مى شديم ، روز چهلم من به حسين آقا گفتم : مواظب باش ، امروز روز چهلم است ، با حسين آقا به صحرا رفتيم ، مدتى قدم زديم و به مسجد برگشتيم . داخل مسجد من به حسين آقا گفتم : خسته ام ، مى روم اطاق بغل مسجد بخوابم . حسين آقا هم گفت : من ميروم نماز بخوانم .
مدتى در اتاق خوابيدم ، ناگهان سر و صداى زيادى در مسجد پيچيد، و من از خواب بيدار شدم ، بيرون آمدم ، ديدم حسين آقا كه قبلا كمرش ناراحت بود سنگ بزرگى از لب چاه برداشت و پرتاب كرد و هيچ دردى از ناحيه كمر احساس نكرد. به او گفتم : چه شده ؟ گفت : در مسجد مشغول نماز امام زمان (ع ) بودم ، وقتى كه تمام شد، نشستم ، آقاى سيدى را پهلوى خود احساس كردم ، ايشان فرمود: حسين آقا اينجا چكار دارى ؟ گفتم : كمرم درد مى كند. ايشان دست خود را به پشت من كشيد و فرمود: دردى در پشت تو نيست .
سپس فرمود: نماز امام زمان (ع ) را خواندى ، صلوات هم فرستادى ؟
گفتم : خير.
گفت : بفرست . من پيشانى به مهر گذاشتم و شروع به صلوات فرستادن كردم ، ناگهان به فكرم رسيد كه ايشان مرا از كجا مى شناخت و ناراحتيم را مى دانست ، بلند شدم ، ديدم هيچ ناراحتى ندارم .
حل مشكل خانوادگى
برادرى روحانى مى گويد: سالها دور از همسرم در شهرستانها مشغول تبليغ و تدريس بودم . مجبود شدم كه همسر ديگرى در محل تبليغ اختيار كنم و ماهيانه دو الى سه بار به قم ديدن همسرم مى آمدم و بقيه اوقات در بيرون از قم بودم .
همسرم كه در قم بود گفت : من متوسل به امام زمان (ع ) مى شوم و هر هفته شبهاى چهارشنبه جمكران مى روم و نماز مى خوانم و حاجتم اين است كه تو به قم بيائى و در قم ماندگار شوى ، ولى خودم فكر نمى كردم بتوانم به قم برگردم .
ولى سرانجام آن خانم دوم حقير به رحمت خدا رفت و چهلمين هفته اى كه همسرم براى نماز به مسجد مى آمد طورى شد كه حقير با خوبى و درستى از همه جا منصرف شدم و از تدريس دانشگاه و امامت جمعه موقت و خيلى مزاياى ديگر كه داشتم استعفا كردم و قصد رفتن به شهر ديگرى داشتم كه باز منصرف شدم و اكنون مدتى است كه با دلگرمى و علاقه فراوان در قم زندگى مى كنم و خودم هم طبق روال سابق كه هر هفته جمكران مى آمدم الحمدلله موفق هستم و كرامات فراوانى مى بينم ، و اميدوارم كه تا آخر عمر بتوانم با دلگرمى در قم باشم . (65)
شفاى ناراحتى كليه مادرزاد
مادرى با فرزندش به واحد فرهنگى مسجد مقدس جمكران مراجعه نمودند و اظهار داشتند: فرزندم مدتهاى زيادى ناراحتى كليه داشت ، او را دكتر بردم و دكتر بعد از معاينه اظهار داشت كه كليه فرزندم بطور مادرزاد كار نمى كند و پوسيده است .
سونوگرافى كردند و گفتند: كليه بايد قطع شود. عكس رنگى گرفتم ، او را به بيمارستان لبافى نژاد بردم ، كميسيون پزشكى تشكيل شد و همه نظر دادند كه بايد عمل شود.
ماه رمضان بود، شبى در خواب ديدم كه قرار است فرزند مريضم را به اتاق عمل ببرند، من به آقاى دكتر مى گويم كه آقاى دكتر اين بچه من خوب مى شود، دكتر در پاسخ گفت : خانم دست آقا امام زمان (ع ) است ، از خواب بيدار شدم .
وقتى دوباره به دكتر مراجعه كردم قرار شد يكبار ديگر سونوگرافى بگيرند و آزمايشات لازم انجام شده و بچه را به اتاق عمل ببرند. همان روز مطلع شدم هيئتى از نازى آباد تهران به مسجد مقدس جمكران مى آيد. گفتم : بگذار قبل از سونوگرافى و آزمايش بر اساس خوابى كه ديده ام او را به جمكران ببرم . همراه هئيت به جمكران آمدم و فردا صبح از راه به مركز سونوگرافى رفتم ، به آقا امام زمان (ع ) عرض كردم من از مسجد مقدس جمكران مى آيم ، مرا نااميد نكيند.
وقتى سونوگرافى انجام شد به من گفتند: اين بچه هيچ ناراحتى ندارد. به دكتر مراجعه كردم ، عكسهاى رنگى و سونوگرافى هاى قبل را با سونوگرافى جديد مقايسه كرده و گفت : ديگر هيچ عيب و ناراحتى در كليه بچه موجود نيست و بچه از دعاى امام زمان (ع ) شفا گرفته است . (66)
شفاى بيمار قلبى مادرزاد
پسر بچه اى به نام على زينى مى گويد: من ناراحتى قلب مادرزاد داشتم ، در تهران به پزشكان زيادى براى مداوا مراجعه كردم ، از جمله دكتر طباطبائى و ايشان اظهار داشتند قلب بايد عمل شود تا سن 6 سالگى نرسد عمل نمى شود، و اگر عمل هم شود 50 احتمال خوب شدن دارد.
يكى از اقوام ما هر چهارشنبه به قصد جمكران از تهران مردم را با هئيت و كاروان مى آوردند. آن روز پدر من هم در ماموريت و سفر بود و به بيرجند مسافرت كرده بود، اين برادر راننده مرا با هئيت به جمكران آورد. من قادر به راه رفتن نبودم . لذا مرا بغل كرد و داخل مسجد بود و نشانى محل خود را به من گفت و رفت .
من در مسجد دراز كشيدم ، قدرى دعا و تضرع و توسل به خداوند نمودم و در اثر خستگى خوابم برد، در خواب آقا امام زمان (ع ) را ديدم كه با لباس سبز و عمامه سبز و چهره نورانى نزديك من آمدند و فرمودند: بلند شويد، شفا يافتيد، و سپس به سر و سينه ام دستى كشيدند و باز فرمودند: بلند شويد.
از خواب بيدار شدم ، و ديدم حالم خوب است . من كه اصلا قادر به راه رفتن نبودم ، دويدم كه محل راننده را پيدا كنم . خودم را به بغل ايشان انداختم و او را بغل كردم . پدرم هم در بيرجند شب چهارشنبه در خواب مى بيند كه من شفا گرفته ام ، فورى به تهران آمده و بعد خود را به جمكران رساندند و با هم به تهران برگشتيم . (67)
شفاى ناراحتى اعصاب و روان
برادر دانشجويى مى گويد: حدود سه سال بود كه سر درد عجيبى داشتم ، ابتدا درد از ناحيه گيجگاه شروع شده و سپس تمام سرم به شدت درد مى گرفت و به تدريج سر و پيشانى و چشمها و حتى دلم درد مى گرفت .
شب و روز آسايش نداشتم ، مدتى بعد از شروع سر درد حالت شوك به من دست داد و حافظه ام را از دست داده بودم . اصلا خواب نداشتم ، و از همه چيز ترس و وحشت داشتم .
در رشت به دكتر اشترى مراجعه كردم ، تشخيص داد كه روانى شده ام ، و جواب رد به من داد، چون دانشجو بودم سه ترم مرخصى گرفتم و در اين سه سال 7 مرتبه به مشهد زيارت امام رضا(ع ) شرفياب شدم ، به تمام ائمه و امامزاده ها متوسل شدم ، تا اينكه روزى كتابهاى در محضر استاد و پرواز روح آقاى ابطحى را دست يكى از دوستانم ديدم ، كتابها را گرفته و با مطالعه آنها با مسجد مقدس جمكران آشنا شدم ، دوستم نيز در اين باره با من صحبت هايى داشت .
تصميم گرفتم به جمكران بيايم . ابتدا قم به زيارت حضرت معصومه (س ) رفتم و آدرس جمكران را پرسيده و به مسجد آمدم ، بعد از توسل به حضرت به رشت برگشتيم ، مشاهده كردم حالم مقدارى طبيعى شده است ، بعد از دو سه هفته مجددا به جمكران آمدم ، مشغول دعا و نماز شدم و قدرى خوابيدم . ساعت 12 بيدار شدم ، مجددا وضو كردم و به مسجد رفتم ، خوابيدم ، در خواب سيد بلند قدى ديدم ، چند نفر همراه ايشان لخت شده و عزادارى مى كردند، درباره حضرت مهدى (عج ) شعر مى خواندند، موقعى كه سيد به من رسيد من تعظيم كرده و سلام كردم . سيد نگاهى به من كرد و سرش را تكان داد كه بعد از مدتى من از خواب بيدار شدم و در خود احساس ترس كردم .
الان بحمدالله تمام آن حالات از بين رفته و فقط كمى درد خيلى خفيف در گيجگاهم باقى مانده است . (68)
مشكل خريد خانه
جوان مى گويد: منزلى خريدم ، اما مى دانستم كه براى اداى تمام پول خانه توانا نيستم ، و خداوند بايد به كمك بشتابد، شب چهارشنبه كه به جمكران مشرف شدم بعد از تحيت دعا كردم و گفتم : آقا ما را ببخشيد كه براى خواسته هاى حقير نزد شما مى آئيم . و الا بايد خواسته ما فقط سلامت و ظهور و تعجيل در فرج شما باشد و از خدا بخواهيم كه به ما توان پيروى از شما را عنايت كند. ولى از آنجا كه شما سرچشمه فيض هستيد و من جاى ديگرى را نمى شناسم مى خواهم كه در اين اداى قرض خانه مرا كمك كنيد.
بعد از اين دعا براى تجديد وضو به وضوخانه قديمى رفتم . سيدى از سادات شريف قم را كه قبلا مى شناختم ديدم ، ايشان بعد از احوالپرسى گفتند: شنيده ام مى خواهى خانه بخرى ؟ گفتم : بله ، گفت : براى من هم صد هزار تومان در نظر بگير. سپس چكى به بنده دادند، روز موعود به بانك رفتم ولى چيزى در حساب نبود، كمى نگران شدم ، خواستم از بانك خارج شوم كه جوانى رسيد و گفت : چك شما مال چه كسى است ؟ نام سيد را گفتم ، ايشان صد هزار تومان به من داد و گفت اين پول مال همين حساب است .
بدين ترتيب مشكل من در خريد خانه به لطف آقا امام زمان (عج ) برطرف شد. (69)
شفاى سرطانى
پيرمرد مى گويد: بيمارى من از يك سرماخوردگى ساده شروع شد و در عرض 25 روز به قدرى حالم بد شد كه در بيمارستان شهيد مصطفى خمينى بسترى شدم . قادر به غذا خوردن نبودم و پزشكان به وسيله سرم و دارو مرا زنده نگهداشته بودند.
روزى در بيمارستان يكى از فاميلها به عيادتم آمد و بعد از آن كه رفت ديدم سيدى بزرگوار وارد اتاق شد. اتاق ما سه تخته بود. آقا روبروى تختم ايستادند و فرمودند: چرا خوابيده اى ؟ گفتم : بيمارم ، قبلا مريض نبوده ام ، مدت كمى است اينطورى شده ام .
آقا فرمودند: فردا بيا جمكران . صبح دكتر آمد معاينه كند و درجه بگذارد گفتم : نمى خواهم ، گفت : مسئوليت دارد، گفتم : خودم مسئول آن هستم ، اگر بميرم مسئول خودم مى باشم ، من خوب شده ام ، امام زمان (ع ) مرا شفا داده اند، دكتر خنديد و گفت : امام زمان در چاه است ، (البته او قصد بدى نداشت ، جهت شوخى اين حرف را گفت ) پرستار خواست سرم وصل كند نگذاشتم ، وقتى بچه هايم بديدنم آمدند گفتم مرا حمام ببريد تا آماده شوم به جمكران مشرف گردم . به حمام رفتم ، قربانى تهيه كردم و با اينكه مدتى بود كه ميل به غذا نداشتم و مثل اينكه يك تكه سنگ در شكم داشته باشم اشتهايم خوب شده بود و سنگ از بين رفته بود، البته در غذا خوردن هنوز كمى مشكل دارم ، كه اميدوارم امام زمان (ع ) اين را هم شفا دهد. سپس به جمكران مشرف شدم ، بين راه مرتب توى سرم مى زدم و آقا امام زمان (ع ) را صدا مى كردم ، و از الطاف او سپاسگزارى مى كردم . (70)
شفاى پيوند انگشتان
يكى از خدمه جمكران به نام آقاى عبدالله فيروزجان احمدى مى گويد: شخصى انگشتان او را زير دستگاه قطع مى شود، همانجا نيت مى كند كه اگر انگشتان او وصل شود و پيوند بگيرد اولين چيزى كه ساخت براى حضرت مهدى (ع ) به جمكران بياورد، اكنون انگشتان او پيوند خورده و خوب شده ، و با همان انگشتان كار مى كند و با دست خود گلدانى برنجى ساخته و به عنوان هديه به مسجد مقدس جمكران تحويل دفتر هدايا و نذورات مى كنند. (71)
اين چند مورد از عنايات حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - كه در دفتر ثبت كرامتهاى مسجد مقدس جمكران ثبت شده به دستور حجج اسلام آقاى فاضلى ، لاجوردى ، فيروزى و خالصى زاده ، توسط آقاى سيد ابوالقاسم محمودى در اختيار اينجانب قرار گرفته ، كه بدين وسيه از مساعى جميله اين عزيزان صميمانه سپاسگزارى مى شود.
از همكارى سروران معظم ، مخصوصا امناء بزرگوار مسجد صاحب الزمان (ع ) و آيت الله سيد على اكبر موسوى ، كمال تشكر و قدردانى مى شود و دستخط آقايان محترم در واحد فرهنگى كتابخانه عمومى حضرت ابوالفضل (ع ) موجود است .
خانه را از امام زمان (ع ) مى گيرم
آقاى حاج محمد آقاجانى فرمودند:
شخصى به نام حاج انگشت باف معمار، تقريبا در سال 1350 شمسى كه در تهران ساكن مى باشد در اثر عمل بساز و بفروش ملك ، وضع مالى نامبرده بسيار خراب و به ورشكستگى انجاميد. لذا نامبرده هر شب جمعه از تهران به مسجد مقدس جمكران جهت توسل به ولى عصر(ع ) امام زمان مى آمد، چون شوهر همشيره ما بود به منزل ما مى آمد، يك شب جمعه مى بيند كه بعضى از حيوانها وارد حياط مسجد مى شوند، تصميم مى گيرد كه با كمك مردم ديوارى جهت حياط مسجد مقدس جمكران بكشد، لذا با توكل به خدا و امداد از حضرت بقيه الله الاعظم پس از يكسال و اندى ديواركشى تمام شد.
شبى حاج حسن رو به من گفت : ديوار مسجد را تمام كردم ، من به او گفتم : مى خواستى از حضرت يك خانه به تو بدهد، ايشان فرمودند: توجهى نداشتم ، امشب مشرف مى شوم ، خانه را از امام زمان (ع ) مى گيرم ، انشاء الله تا اينكه خانه ام مجانى باشد، و پول محضر هم ندارم .
هفته بعد آمد منزل ما، گفت : خانه را از امام زمان (ع ) گرفتم و پول محضر آن را هم فروشنده داد، پول خانه را هم بابت سود احتمالى يك تقسيم بندى زمين مجانا واگذار نموده ، خانه مذكور در خيابان ناصريه تهران موجود است ، سه طبقه است ، بسيار خانه خوب ، داراى شش اطاق و دو مغازه و زيرزمين .
اينجانب شاهد و ناظر مراتب نامبرده مى باشم و در آن خانه متجاوز از سى مرتبه رفت و آمد داشته ام ، چون شنيدم حضرتعالى كتابى جامع و پرارزش از كرامات و معجزات مسجد مقدس جمكران كه به دستور حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) كه بيش از يكهزار سال بنا گرديده ، در دست تاليف داريد خواستم من هم به اندازه قطره اى بهره مند شوم .
توضيح اينكه آقاى حاج محمد آقاجانى مرد خير و نيكوكارى است و كمكهاى زيادى در راه خدا و ائمه معصومين عليهم السلام به فقرا و مستمندان نموده است ، من باب نمونه مسجدى بسيار مجلل در خيابان چهارمردان ، نرسيده به گلزار شهدا على بن جعفر عليه السلام بنا نموده ، هر كسى مناره آن مسجد را ببيند به ياد مدينه منوره مى افتد.
در سال 72 بود كه معظم له از مكه تشريف آورده بودند، و حقير به ديدنشان مشرف شدم ، در خدمت سرور معظم آقاى حاج حسن آقاجانى كه صحبت از جمكران شد در همين منزل تصميم گرفتم كتابى در فضيلت مسجد مقدس جمكران تاليف نمايم ، الحمدالله از توجيهات امام زمان (ع ) خداوند اين توفيق را به حقير كرامت فرمود.
نذر به مسجد مقدس جمكران
آقاى حاج سيد جواد تحويلدار كه 60 سال خدمتگزار مسجد مقدس جمكران بودند، ايشان خاطرات زيادى از اين مسجد مقدس جمكران دارند.
از جمله جريان دزدهاى فرش مسجد كه بعد از مدتى فرشها پيدا شد و جريان آب انبار كه توسط آقاى حاج حسن لمسه چى تبريزى ساخته شد، (72) آقاى حاج حسن فرزند نداشت ، نذر مى كند كه اگر خداوند بچه اى به ايشان عنايت كند يك آب انبار در مسجد مقدس جمكران بسازد. از توجهات حضرت ولى عصر امام زمان (ع ) و بركات مسجد مقدس جمكران خداوند به ايشان اولاد عنايت مى كند، معظم له از تبريز مى آيند در مسجد جمكران ، جهت ساختن آب انبار، چون دو متر خاكبردارى مى كنند مى بينند آب انبار ساخته شده و شير آب هم دارد، پيدا مى شود، حالا چند سال پيش ساخته شده بود، خدا مى داند.
مسجد جمكران نيايشگاه فقهاى اسلام
آقاى حاج سيد جواد تحويلدار خاطرات بسيار جالب از مراجع عاليقدر كه در آن زمان پياده با چه زحمتى مسجد مقدس جمكران مى رفتند و هفته ها در آن مسجد بيتوته مى كردند براى ما تعريف مى كرد، از جمله مرحوم آيه الله العظمى آقاى حائرى موسس حوزه علميه قم ، مرحوم آيه الله العظمى آقاى صدر، مرحوم آيه الله العظمى آقاى سيد محمد تقى خوانسارى پياده مى آمدند و مى فرمودند هر چه دارم از امام زمان و مسجد مقدس جمكران است . مرحوم آيه الله العظمى آقاى بروجردى كه حدود يكساعت مى كشيد تا نماز امام زمان عليه السلام را بخواند، چه حالى داشتند. مرحوم آيه الله العظمى آقاى سيد احمد زنجانى ، مرحوم آيه الله العظمى آقاى فيض ، مرحوم آيه الله العظمى آقاى داماد، مرحوم آيه الله العظمى آقاى حجت كوه كمرى زياد مى آمدند و گاهى ده روز مى ماندند و مشغول راز و نياز بودند. مرحوم آيه الله العظمى آقاى سيد احمد خوانسارى آن زمان كه در قم مسجد مسگرها (بازار) امام جماعت بود.
مرحوم آيه الله العظمى حضرت امام خمينى ، مرحوم آيه الله العظمى شيخ الفقهاء و المجتهدين آقاى اراكى ، مرحوم آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى كه چهل شب در مسجد مقدس جمكران بيتوته مى كردند. مرحوم آيه الله العظمى آقاى گلپايگانى پياده مى آمدند. مرحوم آيه الله العظمى آقاى هاشم آملى ، مرحوم آيه الله آقاى شيخ محمد تقى يزدى بافقى كه عاشق امام زمان و مسجد مقدس جمكران بودند، مرحوم آيه الله آقاى حاج ميرزا جواد آقا تبريزى كه علاقه بسيار داشتند، مرحوم آيت الله علامه طباطبائى ، مرحوم آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى ، خيلى زياد مى آمدند و گاهى يكى دو روز در مسجد جمكران مى ماندند. مرحوم آيه الله سيد ابوالقاسم روحانى ، مرحوم آيت الله زاهدى ، آيت الله كبير، مرحوم آيت الله علامه امينى ، صاحب الغدير، حتى ايشان نامه از نجف به برادرش نوشته كه جمكران را ترك نكنيد.
زبان حال همه شيفتگان امام زمان (ع ) در مسجد مقدس جمكران
يا اباصالح المهدى ، اى امام منتظران ، اى اميد نااميدان ، اى نواى بينوايان ، اى دواى دردمندان ، اى پناه مستمندان ، اى باب يتيمان ، اى فروغ بى پايان ، اى محبوب عارفان ، اى معشوق عاشقان ، اى منتقم خون شهيدان ، اى شفاى مجروحان ، اى زمزمه كروبيان ، اى يوسف كنعانيان ، اى امام زمان ، اى بقيه الله ، جهان به اميد اينكه اين ناله هاى جانسوز فراق مقبول درگاه تو افتد و تشنگان ديدارت را از شرب طهور وصال جرعه اى بنوشانى .
بينوايم ، نواى من مهديست
دردمندم ، دواى من ، مهديست
من غريبم در اين زمان ، ولى
مونس و آشناى من ، مهديست
گر چه از داغ هجر مى سوزم
راضيم ، چون شفاى من مهديست
گه به يادش ز خواب برخيزم
نيمه شب دعاى من ، مهديست
من نخواهم بهشت ، بى مهدى (ع )
جنت باصفاى من ، مهديست
در دم مرگ با ولايت او
آخرين حرف ناى من ، مهديست
چون قيامت ز خاك برخيزم
اندر آنجا نداى من ، مهديست
آن كه در روز محشر مى بخشد
از عنايت خطاى من ، مهديست
از توجهات امام زمان (ع ) استخوان سياه سفيد مى شود
آقاى حاج احمد موسى الرضا فرمودند: شخصى به نام آقا مجتبى پاى ايشان سياه شده بود، به دكتر پروفسور عدل مراجعه مى كند، بعد از عكسبردارى و آزمايش دكتر دستور مى دهد كه بايد عمل شود و پاى ايشان قطع گردد، پدر آقا مجتبى از دكتر تقاضا مى كند كه يك روز مهلت بدهيد تا من كارهايم را انجام دهم ، از بيمارستان به طرف مسجد مقدس جمكران حركت مى كند، وارد شهر قم و مسجد مقدس جمكران مى شود، نماز تحيت مسجد و نماز صاحب الزمان را مى خواند، دست به دعا بر مى دارد و براى شفاى فرزندشان دعا مى كند و از امام زمان (ع ) مى خواهد كه به حق فاطمه زهرا(س ) عنايتى فرمايد تا پاى جوانش قطع نشود، بعد از دعا و راز و نياز به درگاه خداوند احديت از مسجد مقدس جمكران به طرف تهران حركت مى كند، وقتى وارد بيمارستان مى شود فرزندش مى گويد: بابا كجا بودى از ديروز. مى گويد: پسرم رفته بودم مسجد مقدس جمكران (صاحب الزمان ) براى شفاى شما دعا كنم ، تا اينكه دكتر بالاى سر مريض مى آيد، دستور مى دهد مجتبى را به اطاق عمل ببرند، پدر مجتبى مى گويد: آقاى دكتر خواهش مى كنم يك عكس ديگر از پاى ايشان برداريد، بعدا عمل كنيد. دكتر قبول مى كند، وقتى عكس را مى آورند دكتر نگاه مى كند با تعجب مى گويد: چه كردى كه استخوان سياه را سفيد نمودى ، در حالى كه پدر مجتبى گريه مى كرد گفت : بخدا قسم هر چه هست از ناحيه صاحب الزمان و مسجد مقدس جمكران است .
هر چه دارم از امام زمان (ع ) و مسجد مقدس جمكران است
آقاى حاج احمد موسى الرضا فرمودند: در دوران جوانى كه وضع مالى ما خيلى خوب بود هم از طرف خانواده همسرم و هم از طرف پدرم بعد از مدتى سرمايه ما رو به تنزل گذاشت ، بطورى كه قابل تحمل نبود، هر درى زدم چاره اى نشد، عاقبت پناه به مسجد مقدس جمكران بردم ، از تهران حركت كردم به طرف مسجد مقدس جمكران ، وقتى رسيدم به مسجد بعد از نماز صاحب الزمان (ع ) و دعاى فرج درد دلم را به آقا امام زمان (ع ) عرض كردم و از آن حضرت كمك خواستم كه آبروى ما را حفظ نمائيد، يك شغل و كار آبرومندانه به ما عنايت كند، از مسجد مقدس جمكران به طرف بندرعباس سفر كردم ، با اخوى محترم آقاى حاج محسن آقا تماس گرفتم ، ايشان فرمودند كجا هستيد، چند نفر از رفقاى صميمى شما منتظرند، من بلافاصله آمدم به تهران ، دوستانم چند كار به من پيشنهاد كردند، همين كارى كه الان دارم انتخاب نمودم ، خلاصه از توجهات حضرت بقيه الله امام زمان (ع ) و مسجد مقدس جمكران ما مشغول كار شديم و مشكل ما بطور كلى حل شد. توضيح اينكه معظم له آقازاده محترم مرحوم حجه الاسلام و المسلمين ثقه المحدثين آقاى حاج شيخ محمد على موسى الرضا رحمت الله عليه هستند كه عالم ربانى و حافظ قرآن مجيد و از عاشقان امام زمان (ع ) بودند، خداوند آن عالم وارسته را غريق رحمت واسعه خود قرار دهد.
بخش پنجم : اشعارى در تكريم مسجد مقدس جمكران تجليگاه صاحب الزمان (ع )
جمكران
مصداق رمز علم الاسما است جمكران
زيرا مقام زاده زهراست جمكران
خواهى اگر ز شوق كنى كعبه را طواف
كانون مهر و قبله دلهاست جمكران
آرى حريم حجت ثانى عشر بود
زين رو بهشت و جنت دنياست جمكران
دارالشفاى جمله مرضاى بى پناه
مرهم گذار زخم جگرهاست جمكران
بايد كنند تخته در دكه ساحران
آرى عصاى حضرت موساست جمكران
اى صالحى ببال كه از لطف ايزدى
در شهر قم به جلوه زيباست جمكران
بسرودم آن سياق كه به فرموده سعيد
ميعادگاه مردم داناست جمكران
مسجد جمكران
اثر طبع دكتر باهر
قطعه زير تحت عنوان (مسجد جمكران ) بنا به در خواست حضرت حجه الاسلام و المسلمين جناب آقاى مير عظيمى مدظله العالى و حسب توصيه دوست گرامى سلاله السادات آقاى سيد هادى رضوى سروده شد.
ميعادگاه مردم داناست جمكران
هنگامه قيامت كبراست جمكران
گر اعتبار قم تو بپرسى ز اهل دل
پاسخ چنين دهند كه پيداست جمكران
معصومه مى دهد به قم از مرحمت شرف
لطف خفى به صورت معناست جمكران
اهل صفا به مروه اگر ره نيافتند
گو جمكران روند مصفاست جمكران
حاشا به من كه گويمش از كعبه برتر است
گر كعبه نيست كعبه دلهاست جمكران
حاجت رواست هر كه كند رو بدان مكان
چون قبله گاه اهل تولاست جمكران
خاكش براى اهل بصيرت چو توتياست
كحل بصر، شفاى المهاست جمكران
بنياد مسجدش كه به امر ولى بود
بر پايه فتوت و تقواست جمكران
اى پور عسكرى به خدا ديده بر رهم
تعجيل كن بيا كه مهياست جمكران
چون پايگاه تست چنين مسجد رفيع
همپاى طور و وادى سيناست جمكران
عشاق روى توكه مقيمان اين درند
دلدارشان تويى كه دل آراست جمكران
بر درگهت ((سعيد)) غلام است اى عظيم
از اين عظيمى است كه عظماست جمكران
دوازده بيت به اسم مبارك آقا ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه مى باشد.
كعبه جان
مسجد جمكران كعبه جان است اينجا
قبله آرزوى اهل جهان است اينجا
از نسيم سحرش بوى خدا مى آيد
نفس باد صبا مشك فشان است اينجا
نقش ها از قدم يوسف زهرا دارد
خوشتر از دامن گلزار جنان است اينجا
اشك از ديده چو يعقوب بر اين خاك بريز
كه از آن يوسف گم گشته نشان است اينجا
تا بجوئيد گل گمشده زهرا را
چشم عشاق به هر سو نگران است اينجا
چشم دل را بگشاييد و ببينيد همه
آن جمالى كه نديديد عيان است اينجا
همره يوسف زهرا كه خدا يارش باد
همه سو قافله روح روان است اينجا
حوريان همچو پريزاد در اينجا جمعند
كه حرم خانه آينه جان است اينجا
مسجد جمكران است و به هر كس نگرم
نام آن خوبتر از جان به زبان است اينجا
سزد از طور كليم آيد و فرياد زند
كى گنه كار بيا مهد امان است اينجا
گوش جان مى شنود زمزمه جبرائيل
از نسيمى كه به هر سو وزان است اينجا
معجز تربت خونين حسينى دارد
كه شفا خانه هر درد نهان است اينجا
خم نمائيد به تعظيم همه قامت خويش
كه عيان سايه آن سرو روان است اينجا
ميثما خرد و كلان سائل اين درگاهند
كعبه آرزوى پير و جوان است اينجا
شمه اى در فضيلت مسجد جمكران
حصن حصين عارفان ، مسجد جمكران بود
عرش برين عاشقان ، مسجد جمكران بود
بيت الولاى مومنين ، دارالشفاى مسلمين
منزلگه مستضعفان ، مسجد جمكران بود
روحانى و زيباستى ، چون مسجد الاقصاستى
برتر ز فردوس جنان ، مسجد جمكران بود
در سلك خدمت از فلك نازل شود خيل ملك
چون مهبط پيغمبران ، مسجد جمكران بود
از حشمت و جاه و جلال ، وز عصمت و فضل و كمال
مهد سلوك سالكان ، مسجد جمكران بود
هر مسلم و شاه و گدا، اينجا شود حاجت روا
كهف المراد شيعيان ، مسجد جمكران بود
چون ساحت عرش برين ، از شوكت و قدر مهين
در ديده دانشوران ، مسجد جمكران بود
بر دردمند اينجا دواست ، هر مضطرى حاجت رواست
كاشانه خلق جهان ، مسجد جمكران بود
گر شاه شاهانى بيا، نادم ز عصيانى بيا
چون خانه صاحب زمان ، مسجد جمكران بود
هر كس در اين عصر و زمان ، بگزيده بهر خود مكان
جاى (حيات ) ناتوان ، مسجد جمكران بود
مهبط انبياء بود مسجد جمكران قم
معبد اوليا بود مسجد جمكران قم
بهر دواى دردها، خاصه گرفتن شفا
قبله گه دعا بود مسجد جمكران قم
بناى رفيع
بود به جمكران مسجدى رفيع و عظيم
كه جبرئيل نمايد به درگهش تكريم
بهشت عدن و عبادتگه خواص و عوام
حريم امن امامان واجب التعظيم
به ارج و قرب فزونتر ز مسجد الاقصى
به رتبه ثانى رضوان مقام اهل نعيم
گزافه نيست كه باشد نسيم بارگهش
عبير خيز و مصفا چو چشمه تسنيم
مسلم است كه بر پاسبانى حرمش
صباح و شام جيوش ملائكست مقيم
به سيصد و نود و سه ز هجرت نبوى
به امر حضرت حجت گرفته شد تصميم
كه اين بناى بزرگ و رفيع اسلامى
شود مكمل اقدام جدش ابراهيم
بر اين اساس به پايان رسيد و شد تكميل
توسط حسن مثله اين نظام قويم
نوشته بر در و ديوار آن به خط جلى
تبارك الله و احسنت و احسن التقويم
ثواب زائرش آمد سعادت دارين
اگر رجوع شود لحظه اى به عقل سليم
چنانچه قبله سوم بخوانمش نه خطاست
به امر حق به درش با عصا ستاده كليم
به زندگان چو ببخشد حيات جاويدان
چه احتياج كه احيا كند عظام رميم ؟
اگر كه اهل دلى طواف آن مقام نما
زياده است ثوابش ز طواف ركن حطيم
هزار معجزه از آن مقام گشته عيان
به امر بار خداى كريم حى قديم
هر آن كسى كه در آنجا نماز بگذارد
خدا گواست بود فارغ از عذاب جحيم
مقام خاص منيع امام ثانى عشر
ملاذ جن و بشر پادشاه هفت اقليم
سرود (صالحى ) اين چامه ز اعتقاد و نمود
به دست خويش به درگاه خادمش تقديم
عظيمى آنكه بود از سلاله سادات
نموده جمع احاديث از جديد و قديم
نوشته است كتابى كه از ره اخلاص
به عاشقان امام زمان كند تسليم
به سعى و كوشش اين سيد جليل القدر
شود كرامت مسجد به شيعيان تفهيم
خدا موفق و منصور دارش كه شده
ز زادن شبهش مام روزگار عقيم
مسجد جمكران ، پايگاه مسلمين
جمكران اى پايگاه مسلمين
جمكران اى جايگاه مومنين
جمكران اى خانه جانان ما
جمكران مستشفى و درمان ما
جمكران شبهاى تو دارد صفا
من ز خاك تو شفا جويم شفا
جمكران بوى تو چون مشك برين
جمكران اى خانه مردان دين
جمكران فخر تو باشد اين زمين
گشته اى خلوتگه اهل يقين
جمكران بر گو كه مهدى از حجاب
رخ برون آرد، دهد ما را جواب
جمكران مهرش به دل دارم همى
گو نظر بر ما كند مهدى كمى
ز انتظار روى او ((طوفانى ))ام
در رهش آماده قربانى ام
به ياد مسجد جمكران
اگر درمان درد خويش مى خواهى بيا اينجا
دوا اينجا، شفا اينجا، طبيب دردها اينجا
شكسته بالى ما مى دهد بال و پرى ما را
اگر از صدق دل آريم روى التجا اينجا
طلب كن با زبان بى زبانى هر چه مى خواهى
كه سر داده ست گلبانگ اجابت را خدا اينجا
بگوش جان توان بشنيد لبيك خداوندى
نكرده با لب خود آشنا حرف دعا اينجا
هزاران كاروان دل در اينجا مى كند منزل
اگر اهل دلى اى دل ، بيا انيجا، بيا اينجا
دل ديوانه من همچو او گم كرده اى دارد
زهر درد آشنا گيرد سراغ آشنا اينجا
صداى پاى او در خاطر من نقش مى بندد
مگر مى آيد آن آرام جانها از وفا اينجا
ز هر سو جلوه اى دل را به خود مشغول مى سازد
هزاران پرده مى بينند ارباب صفا اينجا
به بوى يوسف گم گشته مى آيد مشو غافل
توان زد چنگ دل بر دان خير النساء اينجا
حديث عشق با ((پروانه )) مى گويى نمى دانى
كه مى سوزى بسان شمع از سر تا به پا اينجا
رباعيات
در مسجد دوست بوى جان پيچيده ست
انفاس خوشش به جمكران پيچيده ست
امروز درين محفل روحانى ما
عطر خوش صاحب الزمان پيچيده ست
ما حلقه اگر بر در مقصود زديم
از بندگى حضرت معبود زديم
اين التفات ما بدوست امروزى نيست
يك عمر دم از مهدى موعود زديم
ديشب كه رقم ز امر خدا مى كردند
دلسوختگان ترا صدا مى كردند
اى كاش كه كاتبان قسمت امروز
ديدار ترا قسمت ما مى كردند
من چشم به خورشيد و به نورش دارم
در دل قبس از طور ظهورش دارم
صد بار اگر بميرم و خاك شوم
باز آرزوى درك حضورش دارم
اى دلشده اى كه يار مهدى باشى
يك عمر در انتظار مهدى باشى
امروز درين جمع مشو غافل ازو
شايد كه تو در كنار مهدى باشى
هر چند ره طلب بسى باريك ست
و ايام فراقش چو شب تاريك ست
خوش باش كه از پرتو خورشيد اميد
پيداست ظهور حضرتش نزديك ست
از غيب جمال سرمدى پيدا شد آئينه
حسن ايزدى پيدا شد
از گلشن عسكرى و باغ نرگس
يك شاخه گل محمدى پيدا شد
مسجد جمكران سرزمين ديدار
ز شاخ گل معطر جمكران است
كز آن گل روح پرور جمكران است
نه تنها جان انسانها در اينجاست
كه قلب عالمى در جمكران است
مطاف عاشقان سوخته دل
مقام و حجر و مشعر جمكران است
همه بشكسته دلها را خبر كن
تجليگاه دلبر جمكران است
جهان از نور مهدى روشن افروز
بعرش و فرش زيور جمكران است
به نورانيت مهدى بينديش
اگر ديدى منور جمكران است
صداى يا اباصالح اغثنى
خروش هر كه اندر جمكران است
بيا بيمار خسته گشته از درد
كه درمانگاه برتر جمكران است
به داروخانه مهدى گذر كن
دوايش لطف داور جمكران است
خمينى از همين جا شد خمينى
نيايشگاه رهبر جمكران است
مكن هرگز فراموش ((اشعرى )) را
تو را توفيق اگر بر جمكران است
يا صاحب الزمان (عج )
رباعيات
در آينه ها، زلال نورش جارى ست
در مسجد جمكران ، حضورش جارى ست
از خلوت عشاق دل افروخته نيز
انوار دلاراى ظهورش جارى است
با ياد تو غمنامه مولا خوانديم
از غربت مادر تو زهرا خوانديم
ما را كشد اين غم كه نماز خود را
در مسجد جمكران فرادى خوانديم
اى جان جهان ، عيان ترا بايد ديد
با ديده خونفشان ترا بايد ديد
در مسجد سهله ، از فرج بايد گفت
در مسجد جمكران ، ترا بايد ديد
با قافله رو به جمكران آورديم
رو جانب صاحب الزمان آورديم
ديديم كه در بساط ما آهى نيست
با دست تهى ، اشك روان آورديم
آنانكه كه جمكران صفا مى بينند
در خلوت دل ، نور خدا مى بينند
عشاق جگر سوخته در پرده اشك
بى پرده ترا، ترا، ترا مى بينند
"
مسجد جمكران
جعفر رسول زاده :: آشفته
عشق شرحى است از داستانت
مهر برقى است از كهكشانت
روح يكتا پرستى نمازى است
بسته قامت به بانگ اذانت
خواب نوشين صبح بهشت است
لحظه اى زيستن در زمانت
آسمان ، باغ خورشيد دارد
يا غباريست از كاروانت
بى نشانى تو و خستگان را
كوچه آشنايى ، نشانت
آبرومندى و سرافرازى ست
دولت خادم آستانت
سايه بر بام افلاك كرده ست
رفعت مسجد جمكرانت
كاشكى دست ما را بگيرند
فيض پيدا و لطف نهانت
اى ديار مقدس كه طويى
برگ سبزى است از بوستانت
تو حريم دلى - جمع عشقند
بيقراران و آشفتگانت
مسجد مقدس جمكران
جمكران پايگاه ملايك
مركز جمع كروبيان است
جمكران شد شفابخش دلها
معجزاتش به عالم عيان است
هر كه ترسد ز هر چيز و هر كس
آيد اينجا كه دارالامان است
از زن و مرد عالم در اينجا
نام صاحب الزمان بر زبان است
گو به درماندگان البشاره
حجه بن الحسن ميزبان است
مطيع عالم او باشد و بس
باغ دين را همو باغبان است
الغرض جاى هر حاجت ما
جمكران جمكران جمكرانست
(قاضى زاهدى ) گو به ياران
كاين بنا قطعه اى از جنان است
قصيده
در مدح و ستايش ولى الله الاعظم حضرت حجه بن الحسن امام العصر و الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف از مرحوم الهى قمشه اى .
اى شاهد حسن غيب يزدانى
اى مظهر اقتدار سبحانى
اى مصلح عالم ، اى جهان آرا
اى پرتو آفتاب ربانى
اى آيت غيب ذات ناپيدا
پيدا به تجليات رحمانى
باز آى و جهان بعدل و داد آراى
تا چند درون پرده پنهانى
باز آى و جهان چو تار گيسويت
مپسند به ظلمت و پريشانى
باز آى و و دو چشم انتظار ما
از طلعت خود نماى نورانى
از ياور و يارت ايزد يكتا
لطف ازلت كند نگهبانى
ملك و ملكوت را تويى رهبر
بر غيب و شهود هم تو سلطانى
بر كشور شرع مصطفى بنگر
اى خسرو تاجدار ايمانى
اين خانه شرع را عمارت كن
از لطف كه مى كشد به ويرانى
اى روى تو شمع محفل عالم
در شام جهان تو ماه تابانى
اى مظهر سر آدم و خانم
اى با تو عصاى پور عمرانى
برتر ز فصاحت از مسيحايى
وز حسن فزون ز ماه كنعانى
باز آى و بگير كشور دين را
زين گمشدگان تيه نادانى
بازآ كه جهان رهانى از ظلمت
از شعشعه رخت به آسانى
اى مهر سپهر علم و دين بازآ
عالم شده شام تار ظلمانى
ما را سر خوان جود و احسانت
بپذير تو از كرم به مهمانى
اى رهبر عالم ايكه صد خضرست
از شوق لقاى تو بيابانى
ما تشنه جرعه وصال تو
تو چشمه كوثرى و رضوانى
خلقى همه تشنگان ديدارت
اى آب حيات و خضر روحانى
تو ظل خداى فرد يكتايى
تو منبع لطف و جود و احسانى
لطفى كن و خلق را ز غم برهان
بنماى رخ اى جمال سبحانى
بر طره شه ، الهيا دل بند
بگسل ز تعليقات جسمانى
گر غرق گناهى اى الهى باز
نوميد مشو ز لطف رحمانى
بر حجت غيب حق توسل جو
هر جا كه به كار خويش درمانى
اميد اميدواران
چو خوش باشد كه بعد از انتظارى
به اميدى رسند اميدواران
جمال الله شود از غيب طالع
پديدار آيد اندر بزم ياران
همى گويد منم آدم منم نوح
خليل داورم قربان جانان
منم موسى ، منم عيسى بن مريم
منم پيغمبر آخر زمانان
تو موسى وار شمشير خدائى
بكش وانگه بكش فرعون و هامان
تو اى عدل خدا كن دادخواهى
ز جا خيز اى پناه بى پناهان
برون كن ز آستين دست خدا را
به خونخواهى و از خون نياكان
قدم در كربلا بگذار و بستان
سر پر خون ز دست نيزه داران
تو اى دست خدا از شصت قدرت
بكش تير از گلوى شيرخواران
خبر دارى كه از سم ستوران
دگر جسمى نماند از اسب سواران
شنيدستى چنان دست خدا را
جدا كردند از تن ساربانان
احمد كه جهان را ز تباهى پرداخت
دين را به ولايت على محكم ساخت
فرموده به مرگ جاهليت مرده است
هر كس كه امام عصر خود را نشناخت
قال النبى صلى الله عليه و آله
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه . (73)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده :
هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خود را نشناخته باشد به مانند مردن جاهليت (در كفر و نفاق و ضلالت ) از دنيا مى رود.
اى رهبر عادل و دل آگاه
از هجر تو سينه هاست پر آه
همواره نگاه بى پناهان
بر راه تو يا بقيه الله
گل نرگس
زان لب لعل كه رشك شكر است
خواهد آن كس كه ز اهل بصر است
عاشق و واله و شيداى تو شد
هر كسى عارف و صاحب نظر است
هر كسى محنت هجران ديده است
از دل خسته من با خبر است
بى تو گر عمر ابد بخشيدم
همه آن ضرر اندر ضرر است
هر كه را ياد تو از ياد برفت
روزگارش خطر اندر خطر است
زاد روز تو نويد است و اميد
عيد فرخنده عدل و ظفر است
همه جا بزم سرور است و حضور
همه را شور و نشاط ديگر است
زانچه گل در چمن حسن بود
گل نرگس ز همه خوبتر است
كى برون آئى از اين پرده غيب شام هجران تو را كى سحر است
گل شاداب
از نور تو روشن ، ملكا ديده ((نرگس ))
دل مى كند از هر چمنى بوى ترا حس
وصف الف قامت تو درس مدارس
آن گوهر يكدانه ناياب توئى تو
ما جمله نيازيم و تو سرچشمه نازى
اى قلب جهان ، كنزنهان ، معدن رازى
عالم همه چون معبد و تو روح نمازى
آن قائم استاده به محراب توئى تو
مانند تو كس چهره دلخواه ندارد
زيبايى رخسار ترا ماه ندارد
آنجا كه توئى نكهت گل راه ندارد
ظاهر همه جا، غائب سرداب توئى تو
هر ديده كه خواهد نگرد نور خدا را
پس بنگرد آن آينه غيب نما را
گرديم پى ات ، خيف و منا، مروه صفا را
منظور دل از عالم اسباب توئى تو
چون قصر بلند تو فلك كاخ ندارد
اى گل به تو ره شب نم گستاخ ندارد
هرگز چمنى چون تو گل و شاخ ندارد
مقصود خدا را، ز گل و آب توئى تو
در دايره حسن ، توئى نقطه پرگار
سرداب تو سينا و همه مايل ديدار
مردم همه خوابند و تو عين اله بيدار
مهتاب توئى ، نرگس بيخواب توئى تو
پنهان زنظر هستى و در دل به وضوحى
در كالبد عالم امكان تو چو روحى
در سيل بال غوث جهان گشتى نوحى
آن سد متين ، دافع سيلاب توئى تو
ايساحت قدس تو زهر عيب و خلل طهر
اجرا نشود حكم كسى تا نزنى مهر
از يمن وجود تو شود صبح و شب و ظهر
دلها همه ظلمتكده ، مهتاب توئى تو
اى مهر تو ممكن به همه واجب و لازم
باشد به خدا خيمه عالم به تو قائم
غائب ز نظر هستى و هم حاضر دائم
در ابر نهان مهر جهانتاب توئى تو
تو آب بقا هستى و ما ريگ ته جوى
با سر همگى سوى تو آئيم ز هر سوى
هستى تو لسان اله و قرآن سخن گوى
بر شهر علوم نبوى باب توئى تو
آسايش دل ، روح روان ، راحت جانى
پنهان و عيان ، جان جهان ، شاه زمانى
من هر چه بگويم ، به خدا بهتر از آنى
چون خيرورى اشرف الانجاب توئى تو
از عشق رخت واله و ديوانه دل ما
شمعى تو و برگرد تو پروانه دل ما
مجذوب تو و با همه بيگانه دل ما
محبوب حسان اى گل شاداب توئى تو
در استغاثه بحضرت مهدى (عج )
عمرم تمام گشت ز هجران روى تو
ترسم شها به خاك برم آرزوى تو
با آن كه روى ما تو از ديده شد نهان
عشاق را هميشه بود ديده سوى تو
خورشيد چهره ات چو نهان شد ز چشم خلق
شد روزشان سياه از اين غم چو موى تو
دامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشم
چون بنگرم به ماه و كنم ياد روى تو
گردش به باغ بهر تماشاى گل بود
گلهاى باغ را نبود رنگ و بوى تو
هم چون مسيح جان به تن مردگان دمد
گر بگذرد نسيم سحرگه ز كوى تو
تا كى ز هجر روى تو سوزيم همچو شمع
شبها به ياد روى تو و گفتگوى تو
رحمى به حال شاهل از پا فتاده كن
تا كى بهر ديار كند جستجوى تو
يوسف گمگشته
امروز اميرالامراء جز تو كسى نيست
بر ناله دل غير تو فريادرسى نيست
در كعبه و بتخانه و در دير و كليسا
جز نغمه ناقوس تو بانگ جرسى نيست
اى مهدى دين پرده ز رخسار بر افكن
ما گمشدگانيم و ره پيش و پسى نيست
دل گرمى ما زمره افسرده دلان را
جز آتش طور تو شهاب قبسى نيست
در باديه عشق تو پاى فرس عقل
پى گشت و در اين باديه ديگر فرسى نيست
غير از هوس ديدن رخسار چو ماهت
اندر دل پر حسرت ياران هوسى نيست
تو يوسف گم گشته و اسلام چو يعقوب
بهر پدر پير تو ديگر نفسى نيست
بهر پدرت پيرهنى يا كه پيامى
بفرست كه جز اين ز تواش ملتمسى نيست
قربان تو و درد دلت كز غم اسلام
جز اشك دمادم دگرت دادرسى نيست
گرديده مگس منتظران شهد لبت را
زان جمله چو انصارى محزون مگسى نيست
طبيب دردمندان
خستگان عشق را ايام درمان خواهد آمد
غم مخور آخر طبيب دردمندان خواهد آمد
آنقدر از كردگار خويشتن اميدوارم
كه شفا بخش دل اميدواران خواهد آمد
باغبانا سختى دى ماه سى روز است و آخر
نو بهار و نغمه مرغ خوش الحان خواهد آمد
بلبل شوريده دل را از خزان برگو ننالد
باغ و صحرا سبز و اين دنيا گلستان خواهد آمد
بوى پيراهن رسيد و زين بشارت گشت معلوم
يوسف گم گشته سوى پير كنعان خواهد آمد
دردمندان ، مستمندان ، بى پناهان را بگوييد
مصلح عالم ، پناه بى پناهان خواهد آمد
از خدا روز فرج را اى فلج كاران بخواهيد
كاين جهان روزى كسى را تحت فرمان خواهد آمد
سخت آمد طول غيبت بر تو مى دانم مخور غم
موقع افشاء اين اسرار پنهان خواهد آمد
تلخى هجران شود شيرين به روز وصل جانان
صبح صادق از پى شام غريبان خواهد آمد
كاخهاى ظلم ويران شود بر فرق ظالم
مهدى موعود، غمخوار ضعيفان خواهد آمد
اين چراغ از صرصر بيداد خاموشى ندارد
آنكه عالم را نمايد نور باران خواهد آمد
نيست شك از عمر اين دنيا اگر يك روز ماند
ذات قائم حجت خلاق سبحان خواهد آمد
اينقدر آخر منال از ضربت بازو و پهلو
مونس تو پادشاه دلنوازان خواهد آمد
محسنا از ضربت مسمار گر مقتول گشتى
عنقريبا دادخواه بى گناهان خواهد آمد
اصغرا از ضربت زخم گلو دل را مسوزان
غم مخور مرهم گذار زخم پيكان خواهد آمد
گفت يا زينب رقيه يك شبى در شام ويران
عمه بابم كى به سر وقت يتيمان خواهد آمد
كودكان شام هر يك با پدرها سوى منزل
باب من كى بهر دلدارى طفلان خواهد آمد
(هاشمى ) را نام حسين هر آن بر دفتر رقم زد
چشم او با چشم خامه هر دو گريان خواهد آمد
توسل به حضرت ولى عصر
اى نبى را عزت اجداد يابن العسكرى
اى على را ارشد اولاد يابن العسكرى
چاره شد از دست اى بيچارگان را دستگير
از تو جويد شيعه استمداد يابن العسكرى
رحم كن بر غربت اسلام و بر اسلاميان
هر دو را شد موقع امداد يابن العسكرى
در كجائى العجل اى بى پناهان را پناه
نيست تاب اين همه بيداد يابن العسكرى
مرغ دل شد مبتلا چون صيد در كنج قفس
اين دل از غم كى شود آزاد يابن العسكرى
ما به دنيا عزت و يك آبروئى داشتيم
آبروها شد همه بر باد يابن العسكرى
اين نهال ظلم از روز سقيفه ريشه كرد
شد رواج حكم استبداد يابن العسكرى
كار با نهج عدالت بود در عهد رسول
بعد از آن شد ظلم نو بنياد يابن العسكرى
ظلم كردند آنقدر بر حيدر و اولاد او
تا عزا شد بهر ما اعياد يابن العسكرى
كشتن يك مادرى مانند زهرا كى رود
تا قيامت از دل اولاد يابن العسكرى
بود مشغول عزادارى كه ناگه آمدند
بر سرش يك عده چون جلاد يابن العسكرى
ضربت مسمار آن در شد به جائى منتهى
گشت محسن كشته بيداد يابن العسكرى
فاطمه بين در و ديوار از بى طاقتى
شد بلند از سينه اش فرياد يابن العسكرى
(هاشمى ) را داغ زهرا و غم اولاد او كرده گريان تا صف ميعاد يابن العسكرى
غزل
تا دل شده مبتلاى عشقت
سر باخته ام به پاى عشقت
بيگانه شود زهر دو عالم
آن كس كه شد آشناى عشقت
آفاق پر است و گوش ما كر
از همهمه و صداى عشقت
از بام و در و هوا نيوشد
عاشق همه جا نواى عشقت
سر پيش شهان نمى كند خم
هر كس كه شود گداى عشقت
بيمار كه از دواست بيزار
خوشتر ز دوا بلاى عشقت
سر مى رسدش به عرش آن كو
انداخته سر به پاى عشقت
بيرون نكند وفاى مسكين
يك لحظه ز سر هواى عشقت
غزل
بيا كه رايت منصور پادشاه رسيد
نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد
جمال بخت ز روى ظفر نقاب انداخت
كمال عدل به فرياد دادخواه رسيد
سپهر دور خوش اكنون زند كه ماه آمد
جهان به كام اكنون رسد كه شاه رسيد
ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمن
قوافل دل و دانش كه مرد راه رسيد
عزيز مصر بر غم برادران غيور
ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسيد
كجاست صوفى دجال چشم ملحد شكل
بگو بسوز كه مهدى دين پناه رسيد
صبا بگو كه چها بر سرم در اين غم عشق
ز آتش دل سوزان و برق آه رسيد
ز شوق روى تو جانا بر اين اسير فراق
همان رسيد كز آتش به برگ كاه رسيد
مرو خواب كه حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد
شمشير كجت راست كند قامت دين را
افسوس كه عمرى پى اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم
سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم
جز حسرت و اندوه متاعى نخريديم
بس سعى نموديم كه ببنيم رخ دوست
جانها به لب آمد رخ دلدار نديديم
ما تشنه لب اندر لب دريا متحير
آبى بجز از خون دل خود نچشيديم
اى بسته به زنجير تو دلهاى محبان
رحمى كه در اين باره بس رنج كشيديم
رخسار تو در پرده نهانست و عيانست
بر هر چه نظر كرديم رخسار تو ديديم
چندان كه به ياد تو شب و روز نشستيم
از شام فراقت چو سحرگه ندميديم
تا رشته طاعت به تو پيوسته نموديم
هر رشته كه بر غير تو بستيم بريديم
شاها به تولاى تو در مهد غنوديم
بر ياد لب لعل تو ماشير مكيديم
اى حجت حق پرده ز رخسار برافكن
كز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم
ما چشم به راهيم به هر شام و سحرگه
در راه تو از غير خيال تو رهيديم
اى دست خدا دست برآور كه ز دشمن
بس ظلم بديديم و بسى طعنه شنيديم
شمشير كجت راست كند قامت دين را
هم قامت ما را كه ز هجر تو خميديم
شاها ز فقيران درت روى مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه اميديم
حجت ثانى عشر
حديث موى تو نتوان به عمر گفتن باز
از آنكه عمر شود كوته و حديث دراز
به راه عشق تو انجام كار تا چه شود
برفت در سر اين كار هستيم ز آغاز
بطاق دلكش آن ابروان محرابى
كه دور از تو نباشد مرا حضور نماز
اگر نه از دل من رسم سوختن آموخت
چرا دمى نكند شمع ترك سوز و گداز
اگر سعادت جاويد يابدت اى دل
نماى شرح حقيقت سخن مگو ز مجاز
حديث ليلى و مجنون عامرى بگذار
مخوان فسانه محمود غزنوى و اياز
مديح مظهر حق مظهر حقايق گوى
ثناى حجت ثانى عشر نما آغاز
سمى ختم رسل خاتم الائمه كه هست
نهان ز ديده و بر حضرتش عيان هر راز
سليل خسرو دين عسكرى شه كونين
ولى حق شه دشمن گداز و دوست نواز
امام منتظر خلق ، مهدى موعود
كه هست چشم جهانى به ره گذارش باز
پناه كون و مكان صاحب الزمان مهدى
ولى و قائم بالسيف شهسوار حجاز
خجسته نامش زان بر زبان نمى آرم
كه روزگار رقيب است و آسمان غماز
ز خوان مكرمتش وحش و طير روزى خوار
بشكر موهبتش جن و انس هم آواز
به اوج جاهش جبريل عقل مى نرسد
به بال شوق كند تا ابد اگر پرواز
ز حال مردم و وضع زمانه ناگفته
تو واقفى و نباشد به عرض حال نياز
در آ، ز پرده و از يك تجلى رخسار
غبار شرك ز مرات ماسوى پرداز
محيط زنده شود بعد مرگ گر نشود
ظهور دولت حق راست نوبت آغاز
مهدى جان
مرا به غير تو نبود پناه مهدى جان
كه من گدايم و هستى تو شاه مهدى جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزيز
نگشت حاصل من غير آه مهدى جان
شها فقيرم و مسكين و بر سر راهت
نشسته ام به اميد نگاه مهدى جان
من عاشقم كه به بينم جمال تو آيا
بود به سوى جناب تو راه مهدى جان
شها محب تو و دشمن عدوى توام
به صدق گفته ام هستى گواه مهدى جان
بحق حرمت اجداد خودنما نظرى
ز مرحمت به من رو سياه مهدى جان
خميده پشت من از بار معصيت شاها
نموده ام همه عمر اشتباه مهدى جان
اميدوارم چنانم كه لطف تو شويد
ز نامه ام اثرات گناه مهدى جان
بحق محسن در خون طپيده زهرا
طلب نما فرجت از اله مهدى جان
اگر كنى سوى طاهائى از وفا نگهى
رها شود ز غم از آن نگاه مهدى جان
صاحب زمان (ع )
غم مخور روزى ولى و قلب امكان مى رسد
مصلح عالم ولى حى سبحان مى رسد
در پس پرده بود در انتظار امر حق
گر خدا امرى كند آنگه شتابان مى رسد
تكيه بر ديوار كعبه مى دهد محبوب حق
از دهان در فشانش صوت قرآن مى رسد
چون نمى گردد عمل دستور قرآن در جهان
بهر اجرا مجرى احكام يزدان مى رسد
داد مظلومان بگيرد او ز ظالمها بسى
روزگارى آن پناه بى پناهان مى رسد
ما مريضيم و دوايى نيست بر درمان ما
آن طبيب ما مريضان بهر درمان مى رسد
(منتظر) در انتظار مصلح عالم بود
شيعيان صاحب زمان روزى فروزان مى رسد
يكى به سكه صاحب عيار ما نرسد
به حسن خلق و وفا كس به يار ما نرسد
تو را در اين سخن انكار كار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند
كسى به حسن و ملاحت به يار ما نرسد
بحق صحبت ديرين كه هيچ محرم راز
بيار يك جهت حق گذار ما نرسد
هزار نقد به بازار كائنات آرند
يكى به سكه صاحب عيار ما نرسد
دريغ قافله عمر كانچنان رفتند
كه گردشان به هواى ديار ما نرسد
هزار نقش برآيد ز كلك صنع و يكى
به دلپذيرى نقش نگار ما نرسد
دلا ز طعن حسودان برنج و ايمن باش
كه بد به خاطر اميدوار ما نرسد
چنان بزى كه اگر خاك ره شوى كس را
غبار خاطرى از رهگذر ما نرسد
بسوخت (حافظ) و ترسم كه شرح قصه او
به سمع پادشه كامكار ما نرسد
در مدح حضرت حجت (ع )
امروز امير در ميخانه توئى تو
فرياد رس ناله مستانه توئى تو
مرغ دل ما را كه به كس رام نگردد
آرام توئى تو، دام توئى ، دانه توئى تو
آن مهر درخشان كه به هر صبح دهد تاب
از روزن اين خانه به كاشانه توئى تو
آن ورد كه زاهد به همه شام و سحرگاه
بشمارد با سبحه صد دانه توئى تو
آن باده كه شاهد به خرابات مغان نيز
پيمود به جام و خم و ميخانه توئى تو
آن غل كه ز زنجير سر زلف نهادند
بر پاى دل عاقل و ديوانه توئى تو
ويرانه بود هر دو جهان نزد خردمند
گنجى كه نهانست به ويرانه توئى تو
در كعبه و بتخانه بگشتيم بسى ما
ديديم كه در كعبه و بتخانه توئى تو
بسيار بگوئيم و چه بسيار بگفتند
كس نيست بغير از تو در اين خانه توئى تو
يك همت مردانه در اين كاخ نديديم
آن را كه بود همت مردانه توئى تو
در استغاثه به حضرت مهدى (عج )
گر قسمتم شود كه تماشا كنم ترا
اى نور ديده جان و دل اهدا كنم ترا
اين ديده نيست قابل ديدار روى تو
چشمى دگر بده كه تماشا كنم ترا
تو در ميان جمعى و من در تفكرم
كاندر كجا برآيم و پيدا كنم ترا
هر صبح جمعه ندبه كنان در دعاى صبح
از كردگار خويش تمنا كنم ترا
يابن الحسن اگر چه نهانى ز چشم من
در عالم خيال ، هويدا كنم ترا
گويند دشمنان كه تو بنموده اى ظهور
زين اقتراى محض مبرا كنم ترا
همچون مويد به تكاپو مگر دمى
اى آفتاب گمشده پيدا كنم ترا
بخش ششم : حضرت صاحب الزمان (ع ) از ديدگاه قرآن و عترت
تاريخ ولادت امام زمان قائم آل محمد صلى الله عليه و آله
محل ولادت : شهر سامراء
ساعت ولادت : موقع طلوع فجر.
روز ولادت از ايام ماه : پانزدهم ماه .
ماه ولادت : ماه شعبان المعظم .
سال ولادت : سال 255 هجرى .
مدت عمر و امامت : از حين ولادت تا آن موقعى كه خداى عليم اجازه ظهور دهد.
نام ، لقب ، كنيه :
نام مقدس : محمد، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دنيا از بين نخواهد رفت تا مردى از اهل بيت من كه هم نام من است مالك زمين شود.
لقب مبارك : مهدى ، حجت الله ، منتظر، قائم و صاحب الزمان .
كنيه شريف : ابوالقاسم و ابوعبدالله .
محدث قمى مى نگارد: موقعى كه حضرت صاحب الزمان عليه السلام متولد شد به حضرت رسول اكرم و على بن ابيطالب و جميع امامان تا پدر بزرگوار خود صلى الله عليهم اجمعين صلوات و درود فرستاد.
حسب و نسب حضرت مهدى موعود عليه السلام
از طرف مادرى : محمد بن نرجس فرزند يشوعا فرزند قيصر يعنى پادشاه روم . مادر نرجس از فرزندان شمعون بن صفا كه وصى حضرت عيسى عليه السلام بوده به شمار مى رود.
ده شمائل
خصوصيات بقيه الله الاعظم امام زمان عليه السلام
1. شبيه ترين مردم در خلق و خوى به حضرت رسول صلى الله عليه و آله بوده و شمائل او شمائل آن حضرت مى باشد.
2. چهره اش سفيد درخشنده ، كه سرخى به او آميخته و گندم گون است .
3. پيشانى نازنينش فراخ و سفيد و تابان است .
4. ابروانش به هم پيوسته .
5. بينى مباركش باريك كشيده و بالا آمده كه مختصرى برآمدگى در وسط دارد.
6. گوشت صورت مباركش كم است .
7. بر روى راستش خالى است همچون ستاره اى درخشان .
8. ميان دندانهايش گشاده و به هم پيوسته .
9. چشمانش درخشنده ، و شايد فرورفتگى چشم ها
غيبت صاحب الزمان عليه السلام
امام زمان عليه السلام به امر خداوند داراى دو غيبت بود:
1 - غيبت صغرى ، كه از سال 260 هجرى شروع شد و در سال 329 هجرى قمرى پايان يافت كه تقريبا 70 سال مى گذشت ((اقوال ديگرى نيز گفته شده است )).
2 - غيبت كبرى ، كه از سال 329 هجرى شروع شد و تا وقتى كه خدا بخواهد و ظهور كند ادامه خواهد يافت .
دوران زندگى امام زمان عليه السلام را مى توان در چهار بخش خلاصه كرد:
1 - دوران پدر ((حدود پنج سال )).
2 - دوران غيبت صغرى كه با چهار نفر از سفراى خاص خود به ترتيب : عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان ، حسين بن روح ، على بن محمد سيمرى تماس داشت و سپس به على بن محمد سيمرى دستور داد كه جانشينى براى خود تعيين نكند.
3 - غيبت كبرى و انتظار آن حضرت و ملاقات بعضى با آن حضرت ... كه امام زمان عليه السلام در اين زمان زمام امور را به ((ولى فقيه )) (مجتهد جامع شرايط) سپرده است .
4 - دوران درخشان ظهور قائم آل محمد صلى الله عليه و آله و حكومت جهانى حضرت صاحب الزمان عليه السلام .
مهدى موعود در آيات قرآنى
قسمتى از آياتى كه روايات اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام تاويل به ظهور قائم آل محمد، امام زمان عليه السلام شده است .
1 - ولئن اخرنا عنهم العذاب الى امه معدوده .
از امير المومنين عليه السلام روايت شده كه در تاويل اين آيه شريفه فرمود: امه معدوده ، اصحاب قائم آل محمداست كه سيصد و سيزده نفر مى باشند. (74)
و در تفسير عياشى از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
خداوند اصحاب قائم ما را در يك لحظه مانند ابرهاى پراكنده فصل پاييز جمع مى كند.
2 - و ذكرهم بايام الله ، (75)
امام محمدباقر عليه السلام فرمود: ايام الله ، سه روز است ، روز قيام قائم آل محمد صلى الله عليه و آله ، روز رجعت ، روز قيامت .
3 - و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون . (76)
يعنى در زبور (حضرت داود پيغمبر عليه السلام ) بعد از كتب آسمانى سابق نوشتيم كه زمين را بندگان صالح ما به ارث مى برند و اينان قائم آل محمد صلى الله عليه و آله و ياران آن حضرت مى باشند.
4 - الذين ان مكناهم فى الارض اقامواالصلوه و اتواالزكوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر. (77)
امام محمدباقر عليه السلام فرمود: اين آيه متعلق به آل محمد صلى الله عليه و آله است ، يعنى دوازده امام عليهم السلام و شخص حضرت مهدى موعود عليه السلام و ياران او كه خداوند آنان را در شرق و غرب جهان جاى دهد، و دين اسلام را غالب گرداند و هر بدعت و باطلى را به وسيله او و يارانش محو كند. و آنچنان عالم در آسايش بسر برد كه اثر ظلم در جايى ديده نشود.(78)
5 - امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء.
امام صادق عليه السلام مى فرمود: اين آيه درباره قائم آل محمد صلى الله عليه و آله نازل شده ، به خدا قسم ((مضطر)) اوست كه دو ركعت نماز در مقام حضرت ابراهيم عليه السلام بگذارد و خدا را بخواند، پروردگار نيز اجابت كند.(79)
6 - اقتربت الساعه . (80)
روايت شده كه مقصود ساعت قيام آل محمد صلى الله عليه و آله است . (81)
7 - مدهامتان . (82)
يونس بن ظبيان از امام صادق عليه السلام روايت نموده كه در تفسير اين آيه فرمود: در دولت امام زمان عليه السلام راه ميان مكه عليه السلام راه ميان مكه و مدينه با درخت خرما اتصال يابد.
8 - هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكره المشركون . (83)
اين آيه نيز درباره قائم آل محمد صلى الله عليه و آله است . ابوبصير مى گويد: از امام رضا عليه السلام از آيه هو الذى ارسل رسوله بالهدى ... سوال كردم ، فرمود: هنوز موقع تاويل اين آيه نرسيده است ، گفتم : قربانت گردم كه موقع آن فرا مى رسد؟ فرمود: انشاءالله هنگامى كه قائم قيام كند.
9 - الذين يومنون بالغيب . (84)
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس اقرار به ظهور امام زمان عليه السلام كند ايمان به غيب آورده است .
10 - اعملوا ان الله يحيى الارض بعد موتها.(85)
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند زمين را با ظهور قائم آل محمد صلى الله عليه و آله زنده مى گرداند، از آن پس كه با كفر اهلش مرده باشد.
11 - و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين . (86)
امام على عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود: اينان كه در سرزمين ضعيف گشته اند آل پيغمبرند كه خداوند حضرت مهدى عليه السلام آنها را برانگيزد تا آنان را عزيز و دشمنانشان را ذليل گرداند.(87)
12 - جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا. (88)
يعنى حق آمد و باطل از بين رفت ، زيرا باطل رفتنى است ، امام باقر عليه السلام فرمود: چون قائم ما ظهور كند دولت باطل از ميان مى رود.
13 - و السماء ذات البروج . (89)
اصبغ بن نباته از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: منظور از آسمان در آيه منم ، و برجها امامان اهل بيت و عترت من هستند، كه اول آنها على عليه السلام و آخرشان مهدى عليه السلام و آنها دوازده تن مى باشند. (90)
14 - لعل الساعه قريب (91)
مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه منظور وقت ظهور قائم عليه السلام است .
مهدى موعود در احاديث
توجه خوانندگان محترم و عاشقان حضرت صاحب الزمان عليه السلام را به قسمتى از روايات شيعه و سنى كه درباره حضرت مهدى موعود عليه السلام رسيده است جلب مى نمايم .
1 - رواياتى كه مى گويد: ائمه دوازده تن ، اول آنها امام على عليه السلام و آخر آنان حضرت مهدى عليه السلام است .
91 حديث
2 - رواياتى كه مى گويد مهدى از خاندان پيغمبر است .
389 حديث
3 - رواياتى كه مى گويد مهدى از دودمان على عليه السلام است .
214 حديث
4 - رواياتى كه او را از فرزندان فاطمه زهرا عليهاالسلام مى داند.
192 حديث
5 - رواياتى كه او را نهمين فرزند از اولاد حسين عليه السلام مى دانند.
148 حديث
6 - رواياتى كه او را از فرزندان امام زين العابدين عليه السلام مى داند.
185 حديث
7 - رواياتى كه او را پسر امام حسن عسگرى عليه السلام دانسته اند.
146 حديث
8 - رواياتى كه او را امام دوازدهم و آخرين امام دانسته اند.
136 حديث
9 - رواياتى كه درباره ولادت آن حضرت رسيده است .
214 حديث
10 - رواياتى كه درباره عمر طولانى او رسيده است .
318 حديث
11 - رواياتى كه مى گويد او داراى غيبت طولانى است .
91 حديث
12 - رواياتى كه مى گويد دين اسلام به وسيله او جهانگير مى شود.
47 حديث
13 - رواياتى كه مى گويد شخص مهدى جهان را پر از عدل و داد مى كند.
123 حديث
14 - رواياتى كه بشارت به ظهور آن سرور داده است . (92)
675 حديث
و اما كتابها، در دو بخش معرفى مى شود، نخست قسمتى از كتابهاى علماى شيعه و سپس كتابهاى علماى اهل سنت .
و اما بخش نخست عبارتند از:
1. اصول كافى كتاب الحجه ..... مولف كلينى (ره )
2. اكمال الدين ..... شيخ صدوق (ره )
3. الارشاد ..... شيخ مفيد
4. خمس رسائل فى اثبات الحجه ..... شيخ مفيد
5. الوجيزه فى الغيبه ..... سيد مرتضى علم الهدى
6. الغيبه ..... شيخ طائفه طوسى
7. البرهان من طول عمر الامام الزمان ..... شيخ ابوالفتح كراچكى
8. الغيبه ..... محمد ابراهيم نعمانى
9. اعلام الورى ..... امين الاسلام طبرسى
10. فصول نصيريه فصل امامت ..... خواجه نصير طوسى
11. الملاحم و الفتن ..... سيد بن طاووس
12. وسيله الفوز و الامان ..... شيخ بهائى
13. المحجه فيما نزل فى القائم الحجه ..... سيد هاشم بحرانى
14. بحار الانوار 54 - 52 - 51 ..... علامه مجلسى
15. اثبات الهدى ..... شيخ حر عاملى
16. موعودى كه جهان در انتظار اوست ..... على دوانى
17. نجم الثاقب ..... حاج ميرزا حسين نورى
18. الصحيفه المهدويه ..... حاج شيخ فضل الله نورى
19. كفايه الموحدين جلد 3 ..... سيد اسماعيل عقيلى طبرسى
20. قيام و انقلاب مهدى ..... شهيد آيت الله مطهرى
در اينجا براى مزيد اطلاع خوانندگان گرامى بخشى از كتابهاى اهل سنت را نيز ضميمه مى كنيم تا معلوم گردد كه عقيده به مهدى (عج ) يك عقيده اسلامى و بين المللى است و منحصر به شيعه نمى باشد و اينك قسمتى از آن كتاب ها:
1. ابراز الوهم المكنون ..... احمد محمد صديق مغربى
2. اخبار المهدى ..... حماد بن يعقوب
3. الارذاعه ..... محمد صديق خان بخارى
4. الاربعين ..... ابونصير اصفهانى
5. البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان ..... متقى هندى - مولف كنزالعمال
6. البيان فى اخبار صاحب الزمان ..... ابوعبدالله محمد بن يوسف گنجى شافعى
7. الرد على من حكم و قضى ان المهدى المنتظر جاء و مضى ..... ملا على قارى حنفى
8. العرف الوردى فى اخبار المهدى ..... جلال الدين سيوطى
9. العطر الوردى ..... محمد نبى محمد بليسى
10. القطر الشهدى فى اوصاف الهدى (منظوم ) ..... شهاب الدين حلوانى
11. المشرب الوردى ..... ملا على قارى حنفى
12. علامات المهدى ..... جلال الدين سيوطى
13. فوائد الفكر ..... يوسف كرمى مقدسى
14. مناقب المهدى ..... حافظ ابونعيم اصفهانى
15. القول المختصر فى علامات المهدى ..... حافظ بن هجر هيثمى شافعى
اين كتاب ها كه بخشى از آنها قبل از تولد مهدى (ع ) تاليف يافته و بخشى در عصر صغرى و مقدارى در عصر غيبت كبرى اين مطلب را به ما مى فهماند كه تا چه حد مساله مهدويت در بين فرق مسلمين اهميت داشته كه از زواياى مختلف و در اعصار مختلف علماى فريقين به بحث و بررسى پيرامون آن پرداخته اند. (93)
مصلح جهان خواهد آمد
يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر كه اول آنها حضرت آدم و آخر آنها حضرت خاتم الانبيا محمد مصطفى صلى الله عليه و آله مى باشد و دوازده امام كه اول آنها حضرت على عليه السلام و آخر آنها قائم آل محمد حضرت صاحب الزمان صلى الله عليه و آله مى باشد از وجود اقدس امام زمان و غيبت و ظهور و تعداد ياران آن حضرت خبر دادند.
ما فقط اكتفاء مى كنيم به روايت امام صادق عليه السلام .
فضل بن شاذان از علقمه بن محمد حضرمى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمودند: ائمه دين پس از پيغمبرش دوازده نفرند، اول آنها حضرت على بن ابى طالب عليه السلام و پس از او امام حسن و امام حسين و على زين العابدين ، محمد بن على الباقر (و من ) جعفر الصادق و من به موسى به جعفر وصيت مى كنم پس از او امام رضا كه در سرزمين خراسان مدفون مى شود، پس از پدرش محمد بن على جواد التقى ، و بعد على بن محمد النقى الهادى و پس از او حسن بن على عسكرى و پسر حسن مهدى ((صوات الله عليهم )) مى باشد كه چون خروج كند 313 نفر اطراف او جمع شوند به عدد مردان بدر و چون زمان خروج برسد شمشير او از غلاف بيرون آيد و ندا كند اى ولى خدا برخيز و بكش دشمنان خدا را. (94)
"
بالاى سر حضرت مهدى عليه السلام فرشته اى است
عبدالله بن عمر مى گويد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مهدى در حالى قيام مى كند كه فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گويد: مهدى اين است از او پيروى نمائيد. (95)
ابر بر سر حضرت مهدى عليه السلام سايه مى افكند
عبدالله بن عمر نقل كرده كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مهدى عليه السلام در حالى كه قطعه اى ابر بر سر او سايه افكنده قيام مى نمايد، در آن وقت گوينده اى اعلام خواهد داشت كه اين مهدى خليفه است ، از او پيروى كنيد. (96)
مهدى فرزند فاطمه عليهاالسلام است
زهرى از امام زين العابدين عليه السلام و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: مهدى از فرزندان تو است .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
به درستى كه خلفاء و اوصياء من و حجت هاى خدا بر خلق بعد از من ، دوازده نفرند، اول آنها على و آخر آنها فرزندم مهدى است ، پس فرود مى آيد عيسى بن مريم روح الله ، پس نماز گذارد پشت سر مهدى و روشن مى كند (مهدى ) زمين را به نور خدا و مى رساند سلطنت او را به مشرق و مغرب . (گسترش پيدا مى كند در مشرق و مغرب )
چند نمونه از وظايف شيعيان و عاشقان امام زمان عليه السلام
1 - شناخت و معرفت كامل از طريق صفات و خصايصى كه مخصوص آن حضرت است ، و مداومت داشتن بر خواندن اين دعا:
((اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك ، اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك ، اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضلكت عن دينى )).
2 - منتظر ظهور و فرج آن حضرت بودن ، بگونه اى كه اين انتظار در انسان تحرك ايجاد كرده و در عمل ظاهر شود، تا آنجا كه در انجام واجبات الهى و ترك محرمات كوتاهى نكند.
3 - تسليم و انقياد براى امر امام عليه السلام داشته باشد و عجله نكند، يعنى چون و چرا در امر ظهور آن جناب ننمايد و آنچه از جانب آن حضرت مى رسد صحيح و مطابق حكمت بداند.
4 - از مال خود به آن حضرت هديه نمايد، مثلا مالى را كه مى خواهد به امام عليه السلام هديه دهد، به همين قصد در راهى كه مى داند رضاى آن حضرت است مصرف نمايد، مانند اين كه به صالحين از دوستان و شيعيان آن حضرت كمك نمايد.
5 - صدقه دادن به قصد سلامتى آن حضرت .
6 - مداومت نمودن بر خواندن اين دعا كه در كتاب كمال الدين از حضرت صادق عليه السلام روايت شده :
((يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك .))
7 - در هر حال و زمانى آماده يارى نمودن آن حضرت باشد، و در فراقش مغموم بوده و ندبه و زارى نمايد. (مداومت داشتن بر خواندن دعاى ندبه در صبح هاى جمعه )
8 - در مشكلات و گرفتاريهاى مهم به آن حضرت متوسل شود.
9 - فضايل و كمالات و صفات آن حضرت را ذكر نمودن و مردم را به سوى معرفت و شناخت آن جناب و خدمت به آن بزرگوار دعوت كردن .
10 - صبر كردن بر سختى ها و اذيت و سرزنش دشمنان دين در زمان غيبت .
11 - ثواب اعمال نيك و عبادات را به آن حضرت هديه نمودن .
12 - دعاء كردن براى سلامتى آن بزرگوار و طلب پيروزى و يارى و ظهور آن جناب را، از خداى متعال نمودن .
13 - خواندن زيارت آن حضرت و دعاى عهد كه در اين كتاب نقل شده است .
14 - بر دين و اعتقادات خود ثابت باشد و با نااهلان و منحرفين كه او را نسبت به دينش سست كنند معاشرت نكند.
خداوندا، ما را از پيروان و سربازان امام زمان عليه السلام قرار بده و قلب مبارك آن حضرت را از ما راضى و خشنود بفرما.
چند نمونه از شباهت امام زمان عليه السلام به پيغمبران عليهم السلام
1 - شباهت امام زمان عليه السلام به حضرت آدم عليه السلام :
خداوند متعال آدم را خليفه خود در تمام زمين قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن مجيد چنين فرمود: انى جاعل فى الارض خليفه .(97)
خداوند امام زمان عليه السلام را نيز وارث زمين خواهد ساخت و خليفه خود در زمين خواهد فرمود، چنانكه در قرآن كريم فرمود: وعدالله الذين امنوا منكم . (98)
امام صادق عليه السلام فرمود: او قائم آل محمد و اصحابش مى باشند و هنگام ظهورش در مكه دست بر صورت مى كشد مى گويد: الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض . (99)
2 - شباهت به نوح عليه السلام :
حضرت نوح شيخ الانبياء از امام صادق و امام هادى عليه السلام روايت است كه حضرت نوح عليه السلام دوهزار و پانصد سال عمر كرد.
امام زمان عليه السلام شيخ الاوصياء است ((بنا به روايت كافى )) در نيمه شعبان سال 255 هجرى متولد شد. (100)
پس عمر آن حضرت تاكنون 1160 سال است .
امام سجاد عليه السلام فرمود:
در قائم روشى از آدم و از نوح هست و آن طول عمر مى باشد. (101)
3 - شباهت به ادريس عليه السلام :
1. حضرت ادريس عليه السلام از قومش غائب شد، هنگامى كه مى خواستند او را بكشند.
امام زمان عليه السلام نيز همينطور، هنگامى كه دشمنان مى خواستند آن حضرت را بكشند غايب شد.
2. غيبت ادريس به طول انجاميد.
امام زمان نيز غيبتش طولانى است . (102)
4 - شباهت به هود عليه السلام :
حضرت هود عليه السلام ، خداوند كافرين را به وسيله او هلاك كرد و باد عقيم را بر آنها فرستاد. چنانچه خداوند مى فرمايد: فارسلنا عليهم الريح العظيم . (103)
امام زمان عليه السلام نيز چنان است كه خداوند به وجود او جمعى از كافرين را با باد سياهى نابود مى كند.(104)
5 - شباهت به حضرت ابراهيم عليه السلام :
حضرت ابراهيم عليه السلام ، دوران حمل و ولادتش مخفيانه بود. امام زمان عليه السلام نيز حمل و ولادتش مخفى بود.
حضرت ابراهيم دو غيبت داشته است .
امام زمان نيز دو غيبت داشته است .
حضرت ابراهيم عليه السلام هنگامى كه در آتش افكنده شد جبرئيل برايش جامه اى از بهشت آورد.
امام زمان عليه السلام نيز همان جامه را - هنگامى كه قيام كرد - خواهد پوشيد. (105)
6 - شباهت به اسماعيل عليه السلام :
خداوند متعال به ولادت حضرت اسماعيل عليه السلام بشارت داد: فبشرناه بغلام حليم . (106)
خداوند به ولادت امام زمان عليه السلام و قيام آن حضرت نيز بشارت داده است .
7 - شباهت به لوط عليه السلام :
حضرت لوط عليه السلام فرشتگان براى ياريش آمدند.
قالوا يا لوط انا رسل ربك . (107)
ما فرستادگان خداوند هستيم ، هرگز دست آزار آنان به تو نمى رسد.
امام زمان عليه السلام نيز فرشتگان براى ياريش فرود خواهند آمد.(108)
8 - شباهت به يعقوب عليه السلام :
حضرت يعقوب عليه السلام براى يوسف عليه السلام آنقدر گريست تا اينكه چشمانش از اندوه سفيد شد، در حالى كه خشم خود را فرو مى برد. (109)
امام زمان عليه السلام براى جدش امام حسين عليه السلام گريست و در زيارت ناحيه فرمود: ((و لابكين عليك بدل الدموع دما)). به جاى اشك خون بر تو مى گريم . (110)
يعقوب عليه السلام منتظر فرج بود.
امام زمان عليه السلام نيز منتظر فرج است .
9 - شباهت يوسف عليه السلام :
حضرت يوسف عليه السلام زيباترين اهل زمان خود بود.
امام زمان عليه السلام نيز زيباترين اهل زمان خود مى باشد.
حضرت يوسف عليه السلام را خداوند امرش را يك شبه اصلاح فرمود كه پادشاه مصر آن خواب را ديد.
امام زمان عليه السلام نيز خداوند امرش را يك شبه اصلاح مى فرمايد. (111)
10 - شباهت به خضر عليه السلام :
حضرت خضر عليه السلام خداوند متعال عمرش را طولانى نموده و اين موضوع نزد شيعه و سنى مسلم است .
امام زمان عليه السلام نيز خداوند عمرش را طولانى قرار داده . حكمت اينكه عمر خضر عليه السلام طولانى شده دليلى بر طول عمر امام زمان عليه السلام باشد. حضرت خضر عليه السلام هر سال در مراسم حج شركت مى كند، امام زمان عليه السلام نيز هر سال در مراسم حج شركت مى كند و مناسك را بجاى مى آورد. (112)
11 - شباهت به شعيب عليه السلام :
حضرت شعيب عليه السلام در قوم خود گفت : بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين . (113)
امام زمان عليه السلام نيز هنگامى كه خروج كند به كعبه تكيه مى زند و 313 مرد به نزدش حاضر مى شوند.
پس اولين سخنى كه به زبان مى آورد اين آيه است : بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين ، من بقيه الله در زمين و خليفه خدا و حجت او بر شما هستم ، پس هيج مسلمانى بر او سلام نمى كند، مگر اينكه چنين مى گويد: السلام عليك يا بقيه الله فى ارضه . (114)
12 - شباهت به موسى عليه السلام :
حضرت موسى عليه السلام دوران حملش مخفى بود. امام زمان عليه السلام نيز همينطور.
حضرت موسى عليه السلام ولادتش مخفيانه صورت گرفت ، امام زمان عليه السلام نيز ولادتش مخفيانه انجام شد.
موسى عليه السلام از سنگ برايش دوازده چشمه جوشيد.
امام زمان عليه السلام هرگاه ظهور نمايد با پرچم رسول خدا صلى الله عليه و آله و انگشترى سليمان و سنگ و عصاى موسى قيام خواهد كرد. تا آخر حديث . (115)
13 - شباهت به يوشع عليه السلام :
حضرت يوشع عليه السلام پس از وفات حضرت موسى عليه السلام منافقان امت آن حضرت با او جنگ كردند.
امام زمان عليه السلام منافقان اين امت با او جنگ خواهند كرد.
14 - شباهت به داود عليه السلام :
حضرت داود عليه السلام را خداوند متعال در زمين خليفه ساخت و فرمود: يا داود انا جعلناك خليفه فى الارض . (116)
امام زمان عليه السلام را نيز خداوند خليفه در زمين نموده و فرمود: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء (117)
داود عليه السلام جالوت را كشت .
امام زمان عليه السلام دجال را - كه از جالوت بدتر است - مى كشد.
15 - شباهت به سليمان عليه السلام :
حضرت سليمان عليه السلام ، داود را جانشين و خليفه خود قرار داد، در حالى كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود.(118)
امام زمان عليه السلام را نيز خداوند خليفه قرار داد و حال آنكه كودكى تقريبا پنج ساله بود.
سليمان عليه السلام خداوند باد را تسخير او قرار داده بود، قرآن مجيد مى فرمايد: فسخرنا له الريح . (119)
امام زمان عليه السلام نيز خداوند باد را در خدمتش قرار مى دهد.(120)
16 - شباهت به عزير عليه السلام :
حضرت عزير عليه السلام وقتى به سوى قومش بازگشت و در ميان آنها ظاهر شد تورات را آنطور كه بر موسى بن عمران عليه السلام نازل شده بود خواند.
امام زمان نيز قرآن را براى اهل زمين آنچنان كه بر حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده خواهد خواند.
17 - شباهت حضرت ايوب عليه السلام :
ايوب عليه السلام هفت سال بر با صبر كرد. (121)
امام زمان عليه السلام از هنگامى وفات پدرش تاكنون صبر كرده .(122)
18 - شباهت به زكريا عليه السلام :
زكريا عليه السلام در مصيبت امام حسين عليه السلام سه روز گريه كرد.
امام زمان عليه السلام نيز تمام عمر و در همه زمانش بر آن حضرت مى گريد.
19 - شباهت به يحيى عليه السلام :
حضرت يحيى عليه السلام پيش از ولادت به او بشارت و مژده داده شد.
امام زمان عليه السلام نيز بشارت و مژده اش پيش از ولادت داده شد.
حضرت يحيى عليه السلام در شكم مادر سخن گفت .
امام زمان عليه السلام نيز در شكم مادر سخن گفت ، سوره قدر را قرائت كرد.
يحيى عليه السلام زاهدترين و عابدترين مردم زمانش بود.
امام زمان عليه السلام نيز زاهدترين و عابدترين مردم زمانش مى باشد. (123)
20 - شباهت عيسى عليه السلام :
حضرت عيسى عليه السلام در كودكى در گهواره سخن گفت .
امام زمان عليه السلام نيز در كودكى در گهواره سخن گفت .
حضرت عيسى عليه السلام را خداوند به سوى خود بالا برد.
امام زمان عليه السلام را نيز خداوند به سوى خود بالا برد. (124)
21 - شباهت به حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله :
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مهدى از فرزندان من است ، اسم او اسم من ، و كنيه اش كنيه من ، از نظر خلق و خلق شبيه ترين مردم به من است .
صاحب الزمان با شما سخن مى گويد
قال عليه السلام : انا خاتم الاوصياء و بى يدفع الله البلاء عن اهلى وشيعتى (125)
امام زمان عليه السلام فرمود: من خاتم اوصياء هستم و به وسيله من خدا بلا را از اهل من و شيعيانم دور مى گرداند.
من بقيه الله هستم
قال عليه السلام : انا بقيه الله فى ارضه و المنتقم من اعدائه . (126)
امام زمان فرمود: بقيه خداوند در زمينش و انتقام گيرنده از دشمنانش من هستم .
هيچ چيز از شما بر ما پوشيده نيست
قال عليه السلام : فانا يحيط علمنا بانبائكم و لايعزب عنا شى من اخباركم . (127)
امام زمان عليه السلام فرمود: قطعا دانش ما بر ((اوضاع و)) خبرهاى شما احاطه دارد و چيزى از ((احوال و)) گزارشهاى شما بر ما پوشيده و پنهان نيست .
من قائم آل محمد هستم
قال عليه السلام : انا القائم من آل محمد صلى الله عليه و آله ، انا الذى اخرج فى اخر الزمان بهذا السيف - و اشار اليه - فاملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما. (128)
امام زمان عليه السلام فرمود: من قائم از دودمان محمد صلى الله عليه و آله هستم سپس به شمشيرشان اشاره نموده و فرمودند: من همانم كه در آخر الزمان با اين شمشير خروج مى كنم ، آنگاه زمين را از عدالت و انصاف سرشار مى سازم ، چنانكه مملو از ظلم و ستم شده باشد.
من امام اهل زمينم
قال عليه السلام : و انى امان لاهل الارض . (129)
امام زمان عليه السلام فرمود: و من براى اهل زمين امان از عذابم .
حق با ما است
امام زمان عليه السلام فرمود: بايد بدانيد كه حق با ما و در دست ماست ، بجز ما كه اين داعيه را بر زبان آورد دروغگو و افترا زننده و گمراه و گمگشته است .
بخش هفتم : عريضه و دعاهايى درباره امام زمان (ع )
((طريقه نامه نوشتن و عريضه دادن به امام زمان عليه السلام ))
مرحوم محدث قمى در كتاب منتهى الامال به نقل از تحفه الزائر علامه مجلسى و مفاتيح النجاه سبزوارى مى نويسد:
هر كس حاجتى دارد آنچه كه ذكر مى شود در وقعه اى بنويسد و در (ضريح ) يكى از قبور ائمه عليه السلام بيندازد، يا رقعه را ببندد مهر كند و خاك پاكى را گل سازد، و آن را در ميان گل گذارد و در نهرى يا چاهى عميق يا غدير آبى اندازد، كه به حضرت صاحب الزمان صلوات الله و سلامه عليه مى رسد و آن بزرگوار عهده دار برآوردن حاجت مى شود. رقعه اين چنين نوشته مى شود:
بسم الله الرحمن الرحيم
((كتبت يا مولاى صلوات الله عليك مستغيثا و شكوت ما نزل بى مستجيرا بالله عزوجل ثم بك من امر قد دهمنى و اشغل قبلى و اطال فكرى و سلبنى بعض لبى و عير خطير نعمه الله عندى اسلمنى عند تخيل وروده الخليل و تبرء منى عند ترائى اقباله الى الحميم و عجزت عن دفاعه حيلتى و خاننى فى تحمله صبرى و قوتى فلجات فيه اليك و توكلت فى المسئله لله جل ثناوه عليه و عليك فى دفاعه عنى علما بمكانك من الله رب العالمين ولى التدبير و مالك الامور و اثقا بك فى المسارعه فى الشفاعه اليه جل ثنائه فى امرى متيقنا لاجابته تبارك و تعالى اياك باعطائى سولى و انت يا مولاى جدير بتحقيق ظنى و تصديق املى فيك فى امر كذا و كذا (و بجاى كذا و كذا حاجات خود را نام ببرد) فيما لا طاقه لى بحمله و لاصبر لى عليه و ان كنت مستحقا له و لاضعافه بقبيح افعالى و تفريطى فى الواجبات التى لله عزوجل فاغثنى يا مولاى صلوات الله عليك عند اللهف و قدم المسئله لله عزوجل فى امرى قبل از حلول التلف و شماته الاعداء فبك بسطت النعمه على و اسئل الله جل جلاله لى نصرا عزيزا و فتحا قريبا فيه بلوغ الامال و خير المبادى و خواتيم الاعمال و الامن من المخاوف كلها فى كل حال انه جل ثنائه لما يشاء فعال و هو حسبى و نعم الوكيل فى المبدء و المال )).
آنگاه در كنار آن نهر يا چاه عميق يا غدير بايستد و اعتماد بر يكى از وكلاى آن حضرت نموده و او را در نظر آورد (يا عثمان سعيد العمروى ، يا پسر او محمد عثمان ، يا حسين بن روح يا على بن محمد السمرى ) و يكى از آنها را بر زبان آورده و صدا نمايد و بگويد:
((يا فلان بن فلان سلم عليك اشهد ان وفاتك فى سبيل الله و انك حى عندالله مرزوق و قد خاطبتك فى حياتك التى لك عندالله عزوجل و هذه رقعتى و حاجتى الى مولانا عليه السلام فسلمها اليه و انت الثقه الامين )).
سپس نوشته را در نهر يا در چاه يا در غدير اندازد كه ان شاء الله حاجت او برآورده خواهد شد.
السلام عليك يا صاحب الزمان و يا خليفه الرحمن و يا شريك القران المستغاث بك يا امام الانس و الجان و يا ابا القاسم يا حجه بن الحسن العسكرى ايها القائم المنتظر المهدى يابن رسول الله يابن اميرالمومنين يا امام المسلمين يا حجه الله على الخلائق اجمعين يا سيدنا و مولينا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجاتنا فى الدنيا و الاخره يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله .
دعاى توسل
علامه مجلسى فرموده كه در بعضى از كتب معتبره نقل كرده اند از محمد بن بابويه كه اين دعا، توسل را از ائمه عليهم السلام روايت كرده است و گفته است در هيچ امرى نخواندم مگر آنكه اثر اجابت را به زودى يافتم . (130)
اَللّ-هُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ
وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يا
اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا
وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا
وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبَا الْحَسَنِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يا
عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا
تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ
حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ يا
بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا
وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا
وَجيهَةً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي
اَيُّهَا الْمُجْتَبى يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا
وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ
يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبا عَبْدِاللّهِ يا
حُسَيْنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الشَّهيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ
يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ
وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا
اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يا زَيْنَ الْعابِدينَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا
حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ
اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الْباقِرُ يَا بْنَ
رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا
وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا
وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ
اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا
وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ
يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبَا الْحَسَنِ يا
مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ اَيُّهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى
خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ
وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا
اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَيُّهَا الرِّضا يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ
اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ
اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ
اللّهِ يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ
يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ
اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ
يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا
وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا
وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا اَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا
الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا
وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ
يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ يا وَصِىَّ الْحَسَنِ
وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا
حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ
اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ،يا سادَتى وَمَوالِىَّ اِنّى تَوَجَّهْتُ بِكُمْ
اَئِمَّتى وَعُدَّتى لِيَوْمِ فَقْرى وَحاجَتى اِلَى اللّهِ وَتَوَسَّلْتُ بِكُمْ اِلَى اللّهِ
وَاسْتَشْفَعْتُ بِكُمْ اِلَى اللّهِ فَاشْفَعُوا لى عِنْدَ اللّهِ وَاسْتَنْقِذُونى مِنْ
ذُنُوبى عِنْدَ اللّهِ فَاِنَّكُمْ وَسيلَتى اِلَى اللّهِ وَبِحُبِّكُمْ وَبِقُرْبِكُمْ اَرْجُو
نَجاةً مِنَ اللّهِ فَكُونُوا عِنْدَ اللّهِ رَجاَّئى يا سادَتى يا اَوْلِياَّءَ اللّهِ صَلَّى
اللّهُ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ وَلَعَنَ اللّهُ اَعْداَّءَ اللّهِ ظالِميهِمْ مِنَ الاَْوَّلينَ
وَالاْ خِرينَ امينَ رَبَّ الْعالَمينَ
ترجمه دعاى توسل : خدايا از تو مى خواهم و توجه مى كنم به سوى تو به وسيله پيامبرت ، پيامبر رحمت محمد صلى الله عليه و آله ، اى ابا القاسم ، اى رسول خدا، اى پيشواى رحمت ، اى آقا و مولاى ما، همانا رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم به وسيله تو به درگاه خدا و مقدم داريم در برابر حاجتهاى خود، اى آبرومند در نزد خدا، شفاعت كن از براى ما نزد خدا، اى اباالحسن ، اى اميرالمومنين اى على بن ابيطالب اى حجت خدا بر خلق او، اى سيد ما و سرور ما، براستى ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داريم تو را در جلو حاجتهاى خودمان اى آبرومند نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى فاطمه زهرا اى دختر محمد اى روشنى چشم رسول اى بانوى ما و خانم ما براستى ما رو آورديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان آى آبرومند نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خداى اى ابو محمد اى حسن بن على اى پسند شده ، اى فرزند رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را نزد خدا اى اباعبدالله اى حسين بن على اى شهيد اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما به درستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو سوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان آى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى ابوالحسن اى على بن الحسين اى زينت عبادت كنندگان اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى ابا جعفر اى محمد بن على اى باقر اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى اباعبدالله اى جعفر بن على اى صادق اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى اباالحسن اى موسى بن جعفر اى كاظم اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى ابوالحسن اى على بن موسى اى رضا اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى ابا جعفر اى محمد بن على اى تقى جواد اى فرزند رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى ابوالحسن اى على بن محمد اى هادى نقى اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى ابو محمد اى حسن بن على اى زكى العسكرى اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داشتيم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى آبرومند در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا اى نائب حسن و خلفت حجت اى قائم منتظر مهدى اى پسر رسول خدا اى حجت خدا بر خلق او اى آقاى ما و مولاى ما بدرستى ما رو كرديم و شفيع قرار داديم و توسل نموديم به تو بسوى خدا و پيش داريم ترا در پيش حاجتهاى خودمان اى با آبرو در نزد خدا شفاعت كن ما را در نزد خدا. ((پس حاجات خود را بطلبد كه برآورده مى شود انشاء الله تعالى )). و در روايت ديگر وارد شده كه بعد از اين بگويد: اى آقاهاى من و مواليان من بدرستى من رو كردم به شما كه امامان و ذخيره من هستيد براى روز نيازم و حاجتم بسوى خدا و توسل نمودم به شماها بسوى خدا و شفيع قرار دادم شما را بسوى خدا پس شفاعت كنيد به من در نزد خدا و خلاصى دهيد مرا از گناهانم نزد خدا پس بدرستى شماها وسيله من هستيد بسوى خدا و به دوستى شماها و به نزديكى شماها اميد رستگارى دارم از خدا پس باشيد در نزد خدا اميدم اى آقاهاى من اى دوستداران خدا رحمت كند خدا برايشان همه و لعنت كند. خدا دشمنان خدا را كه ستمكاران ايشان اند از اولين و آخرين آمين پروردگار جهانيان .
فضيلت دعاى حضرت حجت عليه السلام
كفعمى در بلد الامين فرموده اين دعا، حضرت صاحب الامر عليه السلام است كه تعليم فرمود آن را به شخصى كه محبوس بود، پس خلاص شد.
اِل -هى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ
وَضاقَ-تِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَىْ-كَ
الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّ-هُمَّ صَلِّ عَلى
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى
فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ
السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ
مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ(131)
ترجمه دعاى فرج حضرت حجت عليه السلام
خدايا بزرگ شد گرفتارى و ريش شد درون برداشته شد پرده و بريده شد اميد و تنگ شد پنهاى زمين و دريغ كرد آسمان و تو كمك بخشى و شكايت پذير و مورد اعتماد در سختى و هموارى خدايا رحمت فرست بر محمد و آل محمد توده هايى كه فرض كردى بر ما اطاعت آنها را و شناساندى بدين مقام آنها را پس گشايش بده بر ما بحق آنها گشايش نزديكى چون به هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد كفايت كنيد مرا شما كافى منيد و ياريم كنيد زيرا شما ياوران منيد اى مولاى ما اى صاحب الزمان به فرياد رس به فرياد رس به فرياد رس مرا درياب مرا درياب مرا درياب هم اكنون هم اكنون هم اكنون بشتاب بشتاب بشتاب اى ارحم الراحمين بحق محمد(ص ) و خاندان پاكش .
دعاى عهد
امام صادق عليه السلام فرموده ، هر كس چهل صباح دعاى عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خداوند متعال او را براى يارى آن حضرت زنده كند و به هر كلمه هزار حسنه او را كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو كند و آن دعا اين است :
اَللّ-هُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظيمِ وَرَبَّ الْكُرْسِىِّ الرَّفيعِ وَرَبَّ الْبَحْرِ
الْمَسْجُورِ وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالاِْنْجيلِ وَالزَّبُورِ وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ
وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ وَرَبَّ الْمَلاَّئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَالاَْنْبِي اَّءِ
وَالْمُرْسَلينَ اَللّ-هُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ
الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ يا حَىُّ يا قَيُّومُ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى اَشْرَقَتْ
بِهِ السَّمواتُ وَالاَْرَضُونَ وَبِاسْمِكَ الَّذى يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ
وَالاْ خِرُونَ يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَي وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَي وَيا حَيّاً حينَ لا
حَىَّ يا مُحْيِىَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْيآءِ يا حَىُّ لا اِل -هَ اِلاّ اَنْتَ اَللّ هُمَّ
بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقآئِمَ بِاَمْرِكَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ و
عَلى ابآئِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ
الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها وَعَنّى وَعَنْ
والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ وَما اَحْصاهُ
عِلْمُهُ وَاَحاطَ بِهِ كِتابُهُ اَللّ-هُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ فى صَبيحَةِ يَوْمى هذا
وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامى عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فى عُنُقى لا اَحُولُ
عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً اَللّ-هُمَّ اجْعَلْنى مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذّابّينَ
عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ فى قَضآءِ حَوآئِجِهِ وَالْمُمْتَثِلينَ لاَِوامِرِهِ
وَالْمُحامينَ عَنْهُ وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ
اَللّ-هُمَّ اِنْ حالَ بَيْنى وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً
مَقْضِيّاً فَاَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفى مُجَرِّداً
قَناتى مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى اَللّ-هُمَّ اَرِنىِ
الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَاكْحَلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ منِّى اِلَيْهِ
وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَاَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بى مَحَجَّتَهُ
وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ وَاعْمُرِ اللّ-هُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَاَحْىِ بِهِ عِبادَكَ
فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ
اَيْدِى النّاسِ فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ
رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ اِلاّ مَزَّقَهُ وَيُحِقَّ الْحَقَّ
وَيُحَقِّقَهُ وَاجْعَلْهُ اَللّ-هُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ
لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ وَمُشَيِّداً لِما
وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاجْعَلْهُ
اَللّ-هُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَاْسِ الْمُعْتَدينَ اَللّ-هُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ وَارْحَمِ
اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ اَللّ-هُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ
وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَريهُ قَريباً بِرَحْمَتِ-كَ ى -ا
اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ((اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ))
ترجمه دعاى عهد: خداوندا، اى پروردگار پرتو جهان افروز و اى پروردگار كرسى بلند پايه ، و اى پروردگار درياى بى پايان و فرود آورنده تورات و انجيل و زبور و اى پروردگار سايه و گرماى سخت و فرود آورنده قرآن بزرگ ، اى پروردگار فرشتگان مقرب و پيامبران و فرستادگان ، خداوندا من از تو مى خواهم به ذات بزرگوار و به نور وجود تابنده و فرمانروائى ديرينه ات ، اى زنده پاينده ، از تو مى خواهم به نامى كه آسمانها و زمين ها را بدان وجود بخشيدى و به نامى كه اولين و آخرين عالم را بدان اصلاح كردى ، اى زنده بيش از هر زنده و زنده پس از هر زنده ، و اى زنده هنگامى كه احدى زنده نبود، اى زندگى بخش مردگان و ميراننده زندگان ، اى زنده اى كه جز تو خدايى نيست ، خداوندا بر سرور ما امام و راهبر هدايت شده و قيام كننده به فرمان تو كه درود خدا بر او و بر پدران پاكش باد و بر همگى مردان و زنان مومن در شرق و غرب عالم و در كوه و دشت و خشكى و دريا و از سوى من و پدر و مادرم ، از درودهايى كه معادل عرش خدا و در شمار كلمات اوست و آنچه علمش و كتاب آفرينش او بر آن احاطه دارد، خداوندا من در اين روز و در همگى روزها پيمانم را با او تجديد مى كنم و هرگز از عهد و بيعت او كه بر گردن منست باز نخواهم گشت و پيوسته بر آن پا بر جا خواهم بود. خداوندا مرا از ياران و هواخواهان او و از كسانى كه مدافع او خواهند بود قرار ده ، آنانكه او امر او را به سرعت انجام مى دهند و از او حمايت مى كنند و مشتاقا بر دلبستگى به او پيشى مى گيرند و در كنار او شهيد مى گردند. خداوندا اگر ميان من و او مرگ كه براى همه بندگانت قرار داده اى جدايى افكنده پس مرا از گورم در حالى كه كفنم را برگردن افكنده و شمشيرم را از نيام بركشيده و نيزه ام را در دست گرفته و دعوت او را در همه جا اجابت كرده ام ، برانگيز، خداوندا مرا آن چهره زيباى رشيد راهنماى و از پرده غيب آشكارا كن و ديده ام را روشن ساز و فرج آن حضرت را نزديك و خروجش را آسان فرما، مرا در سالك رهروان او قرار ده و فرمانش را نافذ گردان و سپاهش را پشتيبان باش ، خداوندا سرزمينهاى خود را به وسيله او آباد گردان و بندگانت را بخاطر او زنده ساز زيرا تو گفته اى و سخنت حق است . ((خشكى و دريا را فساد قرار گرفته به سبب كارهايى كه مردمان كرده اند،)) پس خداوندا ولى خود و پسر دختر پيامبرت را كه همنام رسول توست بر ما آشكار ساز، تا آنكه بر فساد پيروزى يابد و آن را نابود سازد و حق را ثابت گرداند. پس خداوندا او را پناه بندگان ستمديده ات و يارى دهنده كسى كه جز تو ياورى ندارد قرار بده و به وسيله او احكام قرآن را كه تعطيل گرديده است برقرار ساز و او را بر پا دارنده آنچه از نشانه هاى دينت و سنت هاى پيامبرت كه درود خدا بر او و خاندانش باد قرار ده ، خداوندا او را از هجوم و فتنه تجاوزكاران محفوظ بدار، خداوندا پيامبرت محمد را كه درود خدا بر او و خاندانش باد و آنها را كه دعوتش را پذيرفته اند به ديدار او خشنود فرما و بر پريشانى ما رحمت آور. خداوندا اين غم جانكاه را با ظهور آن حضرت از دل اين امت برطرف ساز و به ظهورش تعجيل فرما، زيرا گروهى ظهور او را بعيد دانند در حالى كه ما آن را قريب و حتمى مى دانيم اى خداى مهربان و مهربانترين مهربانان به رحمت خود دعاى ما را مستجاب فرما. پس سه مرتبه دست بر ران راست خود مى زنى و در هر مرتبه مى گويى : شتاب فرما، شتاب فرما اى مولاى من اى صاحب الزمان .
زيارت مباركه آل ياسين
يكى از زياراتى كه از ناحيه مقدس امام عصر ارواحنا فداه به افتخار محمد حميرى در پاسخ مسائلى كه از آن حضرت سوال كرده بودند، رسيده است ((زيارت آل ياسين )) مى باشد كه علاقمندان به حضرت بقيه الله فى الارضين ، طبق دستور حضرتش در شدايد و گرفتاريها آن را مى خوانند و به آن حضرت توسل مى جويند، و نتيجه آن قطعى است و آنچه نگارنده در ارتباط با اين زيارت مى توانم عرض كنم اين است كه اين زيارت كليد سعادت دو جهان و گشاينده هر مشكل و رساننده هر مشتاقى به آرزوى ديرينه خود است .
سخن سر بسته گفتم با حريفان
خدايا زين معما پرده بردار
اكنون با هم به سخنان حضرت ولى الله الاعظم حجه بن الحسن العسكرى روحى لتراب مقدمه الفداء، گوش فرا مى دهيم :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ
الرَّحيم لا لاَِمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَلا مِنْ اَوْلِياَّئِهِ تَقْبَلُونَ حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما
تُغْنِى النُّذُرُ اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِاللَّهِ الصّالِحينَ ((سَلامٌ عَلى آلِ يسَّ)) اَلسَّلا مُ عَلَيْكَ ي ا د اعِىَ اللَّهِ وَرَبّ انِىَّ آي اتِهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللَّهِ وَدَيّانَ دينِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللَّهِ
وَناصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ
يا تالِىَ كِتابِ اللَّهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فى آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ
نَهارِكَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ
اللَّهِ الَّذى اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللَّهِ الَّذى ضَمِنَهُ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصوُبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ
وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُبٍ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَءُ وَتُبَيِّنُ اَلسَّلامُ
عَلَيْكَ حينَ تُصَلّى وَتَقْنُتُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ
وَتَسْتَغْفِرُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسى اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِى
اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ
الْمَاْموُنُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَاْموُلُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ
السَّلامِ اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَ نّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِل -هَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا
شَريكَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلاّ هُوَ وَاَهْلُهُ
وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ
وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِي حُجَّتُهُ
وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ وَموُسَى بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَعَلِىَّ بْنَ موُسى
حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِي حُجَّتُهُ وَعَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ بْنَ
عَلِي حُجَّتُهُ وَاَشْهَدُ اَ نَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْ خِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ
حَقُّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ
اَوْ كَسَبَتْ فى ايمانِها خَيْراً وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقُّ وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقُّ
وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقُّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقُّ وَالْمِرْصادَ حَقُّ
وَالْميزانَ حَقُّ وَالْحَشْرَ حَقُّ وَالْحِسابَ حَقُّ وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقُّ
وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَقُّ يا مَوْلاىَ شَقِىَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ
اَط-اعَكُمْ فَاشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ وَاَ نَا وَلِىُّ لَكَ بَرىٌ مِنْ
عَدُوِّكَ فَالْحَقُّ ما رَضيتُموُهُ وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُموُهُ وَالْمَعْروُفُ ما
اَمَرْتُمْ بِهِ وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ فَنَفْسى مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ
لَهُ وَبِرَسوُلِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلاىَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ
وَنُصْرَتى مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ
ترجمه زيارت مباركه آل يس :
بنام خداوند بخشاينده مهربان ، اينان در امر خداوند تعقل (فكر) نمى كنند و از اولياى او هم نمى پذيرند. حكمتى رساست . سلام بر ما و بر بندگان صالح خداوند باد.
هرگاه خواستيد به سوى خداوند تبارك و تعالى به وسيله ما توجه كنيد و به سوى خود ما روى آوريد، پس بگوئيد چنانچه خداوند بزرگ فرموده است :
((سلام و درود بر خاندان جليل عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين ).
سلام بر او اى دعوت كننده به سوى خداوند و پرورش دهنده عالم وجود و تكامل بخش همه موجودات ، اى حجه بن الحسن !
سلام بر تو اى باب رحمت الهى و اى كسى كه تنها راه ارتباط با خداوند و بندگى او هستى و وصول به اين هدف فقط در سايه لطف و راهنمائى تو عملى خواهد بود.
سلام بر تو اى حافظ و نگهبان دين خداوند متعال .
سلام بر تو اى جانشين خداوند در روى زمين .
سلام بر تو اى بزرگمردى كه يارى كننده حق خداوند، يعنى نصرت بخش دين خدايى .
سلام بر تو اى حجت خداوند و اى راهنماى همه مردم به آنچه او از بندگانش (چون اطاعت اوامر و ترك نواهى ) خواسته است .
سلام ما بر تو اى مهدى ! اى تلاوت كننده قرآن و اى بيان كننده حقايق و معارف حياتبخش آن .
سلام بر تو اى ولى عصر و امام زمان در تمام لحظات شب و روز.
سلام و درود بر تو، اى آخرين حجت و فرستاده خداوند كه ديگر پس از وجود عزيزت از طرف خداوند كسى به نام پيامبر و امام نخواهد آمد.
سلام بر تو اى فرمانرواى جهان هستى كه خداوند از همه بندگان در مورد حكومت و امامت تو پيمان موكد گرفته است .
سلام بر تو اى مصلح جهانى كه خداوند به تو وعده و تضمين فرموده است كه سلطنت و حكومتت عالمگير شده ، جهان پس از گسترده شدن ظلم و جور و ستم بر سراسر گيتى ، در سايه حكومت عدالت پرورت ، مشحون و پر از عدل گردد.
سلام بر تو اى پرچم افراشته عدل الهى و حكمت موهوب حق و پناه خلق و رحمت بى نهايت خداوند تبارك و تعالى بر همه جهانيان - و اين وعده اى است كه قطعا عملى خواهد شد و هرگز در آن خلافى نيست - .
سلام بر تو اى برپادارنده حق ، آنگاه كه بدين منظور قيام كنى (و يا در همه حالاتى كه به پا خواسته اى .)
سلام بر تو هنگامى كه مى نشينى .
سلام بر تو زمانى كه به تلاوت و قرائت كتاب خدا و تفسير و بيان حقايق آن (چه در زمان غيبت و چه هنگام ظهور) مشغولى .
سلام بر تو در آن هنگام كه در نماز و قنوت و نيايشى .
سلام بر تو در آن هنگام كه ركوع و سجده مى كنى .
سلام بر تو - اى امام عصر! - هنگامى كه خداوند را به يگانگى ياد مى كنى و كلمه مقدس ((لا اله الا الله )) را بر زبان مباركت جارى مى فرمائى .
سلام بر تو - اى منجى بشريت ! - زمانى كه به حمد و ثنا و ستايش الهى و استغفار مشغولى .
سلام بر تو آنگاه كه صبح و شام مى كنى .
سلام بر تو در تمام ساعات و لحظات شب و روز.
سلام بر درود ما بر تو - اى امام آسمانى و عزيز ما -! كه در پناه قدرت بى نهايت خداوند محفوظ خواهى بود.
سلام بر تو اى كسى كه مقدم بر تمام عالم و برتر از همه آرزوهايى .
سلام همه جانبه ما بر تو اى حجت منتظر!
اى مولاى من ! شاهد باش كه من گواهى مى دهم به خداى يكتا و اينكه خداوندى جز او نيست و براى او شريكى وجود ندارد. و شهادت مى دهم كه وجود مقدس رسول اكرم صلى الله عليه و آله بنده و رسول و فرستاده اوست و اينكه تنها او و خاندانش دوست و محبوب خداوند (تبارك و تعالى ) هستند. و گواهى مى دهم كه وجود مقدس حضرت اميرالمومنين ، حجت و نماينده خداوند است بر روى زمين و پس از آن حضرت ، فرزندش حضرت امام حسن عليه السلام و نيز امام حسين عليه السلام و پس از آن حضرت ، فرزندش حضرت على بن الحسين عليه السلام و پس از آن حضرت فرزندش حضرت محمد بن على عليه السلام و پس از آن حضرت فرزندش حضرت صادق عليه السلام و پس از آن حضرت فرزند عزيزش حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و پس از آن بزرگوار فرزند گرامى وى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام و بعد از آن حضرت فرزند عزيزش حضرت جواد عليه السلام و بعد از آن امام عزيز فرزندش حضرت هادى عليه السلام و پس از آن سرور وجود عزيزت تنها حجت و سفير خداوند متعال در روى زمين هستيد.
و گواهى مى دهم كه رجعت و بازگشت شما خاندان عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين ) متعاقب امر فرج و ظهور شما حق است و جاى هيچ گونه ترديد و شكى نيست . آن هم در روزى كه اگر كسى قبلا ايمان نياورده باشد، ديگر در آن روز ايمان وى نفعى برايش نخواهد داشت . و گواهى مى دهم كه روز قيامت و برانگيخته شدن مردگان و حضور در صحراى قيامت براى رسيدگى به اعمال همگان و آنچه كه مردم در دنيا انجام داده اند، حق است .
و گواهى مى دهم كه صراط و عبور از آن و نيز ميزان در قيامت براى سنجش اعمال مردم حق است . و شهادت مى دهم كه بهشت و نعمتهاى آن و جهنم و عذابهاى آن ، همگى حق است (و نيكوكاران به بهشت و بدكاران به دوزخ خواهند رفت .)
اى مولاى من ، اى صاحب الزمان ! شقاوتمند و بدبخت كسى است كه با شما مخالفت كند و سعادتمند آن فردى است كه از شما فرمان برد. اى (مولاى من !) آنچه را بر آن شاهد و گواه گرفتم ، در نزد خداوند براى من گواهى بده . آرى ، من دوست شما هستم و از دشمنان شما بيزارى مى جويم . (اى مولاى من !) آنچه شما بدان راضى باشيد، حق است و آنچه شما نپسنديد، باطل و معروف آن چيزى است كه شما به آن امر كرده و منكر و ناپسند آن كارى است كه شما آن را رد فرموده ايد. پس من به خداوند يكتا و بى شريك و به جد شما رسول خدا صلى الله عليه و آله و به جد ديگرتان حضرت اميرالمومنان عليه السلام و به ائمه پس از آن حضرت تا وجود مقدس و عزيز شما ايمان و اعتقاد دارم .
(اى مولاى من و اى مهدى عزيز) من خودم را براى اينكه در خدمت شما با دشمنانتان نبرد كنم آماده مى بينم و علاقه و محبت من مخصوص به شما خاندان رسالت است . خداوند اين سعادت را به من ارزانى فرما.
fehrest page
back page
دعاى بعد از زيارت آل يس
اَللّ-هُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ نَبِىِّ رَحْمَتِكَ
وَكَلِمَةِ نوُرِكَ وَاَنْ تَمْلاََ قَلْبى نوُرَ الْيَقينِ وَصَدْرى نوُرَ الا يمانِ
وَفِكْرى نوُرَ النِّيّاتِ وَعَزْمى نوُرَ الْعِلْمِ وَقُوَّتى نوُرَ الْعَمَلِ وَلِسانى
نوُرَ الصِّدْقِ وَدينى نوُرَ الْبَصآئِرِ مِنْ عِنْدِكَ وَبَصَرى نوُرَ الضِّيآءِ
وَسَمْعى نوُرَ الْحِكْمَةِ وَمَوَدَّتى نوُرَ الْمُوالاةِ لِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ عَلَيْهِمُ
السَّلامُ حَتّى اَ لْقاكَ وَقَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَميثاقِكَ فَتُغَشّيَنى رَحْمَتُكَ
يا وَلِىُّ يا حَميدُ اَللّ-هُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ حُجَّتِكَ فى اَرْضِكَ
وَخَليفَتِكَ فى بِلادِكَ وَالدّاعى اِلى سَبيلِكَ وَالْقآئِمِ بِقِسْطِكَ وَالثّآئِرِ
بِاَمْرِكَ وَلِىِّ الْمُؤْمِنينَ وَبَوارِ الْكافِرينَ وَمُجَلِّى الظُّلْمَةِ وَمُنيرِ الْحَقِّ
وَالنّاطِقِ بِالْحِكْمَةِ وَالصِّدْقِ وَكَلِمَتِكَ التّآمَّةِ فى اَرْضِكَ الْمُرْتَقِبِ
الْخآئِفِ وَالْوَلِىِّ النّاصِحِ سَفينَةِ النَّجاةِ وَعَلَمِ الْهُدى وَنوُرِ اَبْصارِ
الْوَرى وَخَيْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَارْتَدى وَمُجَلِّى الْعَمى الَّذى يَمْلاَُ
الاَْرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً اِنَّكَ عَلى كُلِّشَىْءٍ
قَديرٌ اَللّ-هُمَّ صَلِّ عَلى وَلِيِّكَ وَابْنِ اَوْلِيآئِكَ الَّذينَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ
وَاَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَاَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرْتَهُمْ تَطْهيراً اَللّ-هُمَّ
انْصُرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ لِدينِكَ وَانْصُرْ بِهِ اَوْلِيآئَكَ وَاَوْلِيآئَهُ وَشيعَتَهُ
وَاَنْصارَهُ وَاجْعَلْنا مِنْهُمْ اَللّ-هُمَّ اَعِذْهُ مِنْ شَرِّ كُلِّ باغٍ وَطاغٍ وَمِنْ شَرِّ
جَميعِ خَلْقِكَ وَاحْفَظْهُ مِنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ وَعَنْ يَمينِهِ وَعَنْ
شِمالِهِ وَاحْرُسْهُ وَامْنَعْهُ مِنْ اَنْ يوُصَلَ اِلَيْهِ بِسُوَّءٍ وَاحْفَظْ فيهِ
رَسوُلَكَ وَآلَ رَسوُلِكَ وَاَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَاَيِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَانْصُرْ
ناصِريهِ وَاخْذُلْ خاذِليهِ وَاقْصِمْ قاصِميهِ وَاقْصِمْ بِهِ جَبابِرَةَ الْكُفْرِ
وَاقْتُلْ بِهِ الْكُفّارَ وَالْمُنافِقينَ وَجَميعَ الْمُلْحِدينَ حَيْثُ كانوُا مِنْ
مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها بَرِّها وَبَحْرِها وَامْلاَْ بِهِ الاَْرْضَ عَدْلاً
وَاَظْهِرْ بِهِ دينَ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاجْعَلْنِى اللّهُمَّ مِنْ
اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَاَتْباعِهِ وَشيعَتِهِ وَاَرِنى فى آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ
السَّلامُ ما يَاْمُلوُنَ وَفى عَدُوِّهِمْ ما يَحْذَروُنَ اِل -هَ الْحَقِّ آمينَ يا
ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
ترجمه دعا: خداوندا، از پيشگاه مقدست استدعا مى كنم كه بر پيامبر رحمت و كلمه نور خود، محمد(ص ) درود فرستى . (خدايا) خانه دل مرا از نور يقين و سينه ام را از نور ايمان انباشته فرما، فكر و انديشه ام را به نور نيتهاى خير و عزم و اراده ام را به نور علم روشن و منور گردان ، قوت جسم و جانم را به نور عمل تقويت فرما، زبان مرا به نور راستى و دينم را به وسيله بصيرت و شناخت واقعى آن مساعدت كن ، ديدگانم را با نور بصيرت ، گوشم را به نور حكمت و قلبم را كه خانه و مركز محبت تو است محل تمركز و جايگاه نور دوستى و محبت محمد و آل محمد عليهم السلام قرار ده تا در حالى كه به عهد و ميثاق خويش وفا كرده باشم تو را ملاقات كنم و تو مرا غريق رحمت خود گردانى ، اى مولائى كه تمام صفات كماليه در تو جمع است .
خداوندا! بر محمد بن الحسن العسكرى كه حجت و خليفه و جانشين تو در زمين و همه بلاد است درود فرست ! بر او كه مردم را به سوى تو و به شناخت تو دعوت مى كند. او كسى است كه به عدل و داد تو قيام كننده و مجرى آن در سراسر عالم وجود است ، كسى كه بندگان را به سوى تو بر مى انگيزد و دوست و سرپرست اهل ايمان و نابود كننده كفار و دشمنان تو است . درود و رحمت فرست بر او كه جهان هستى را روشنى بخش و برطرف كننده جهل و كفر است ، بر آن آقايى كه آشكار كننده حق و بيان كننده حكمت و صداقت و كلمه تامه تو در زمين است (روح اعظم الهى در زمين )، كه همان بنده خاصى كه مراقب فرمان تو و خائف و ترسناك است در مقابل عظمت كبريايى تو و نصيحت كننده بندگان تو و كشتى نجات و نماينده راه تو در جهان است ، بر آن مولا و آقايى كه بندگانت را از كورى و تاريكى و جهل و كفر نجات مى دهد و همگان را با نور ايمان و ولايتش هدايت مى فرمايد، بر آن كه بهترين كسى است كه لباس انسانيت و هدايت و ارشاد به تن نموده است و كوردلان را بينا مى كند، بر او كه جهان را پس از فراگير شدن ظلم و ستم ، پر از عدل و داد مى كند. اى خدائى كه بر همه چيز توانايى ! دعاهاى مرا درباره ولى عزيزت مستجاب فرما.
بارالها، بر نماينده تواناى خود و آن كسى كه به حق قيام مى كند و فرزند اولياى خويش كه اطاعتشان را بر بندگانت واجب و لازم و حق آنان را بر همه فرض و ضرورى ساختى ، درود و رحمت فرست .
خداوندا، مهدى عزيزت را يارى فرما و دين مقدس اسلام را با قيامش نصرت عنايت كن و در سايه وجود مقدس امام عصر، دوستان و پيروان و شيعيانش را يارى فرما. (بار خدايا) ما را نيز از اولياى خود شيعيان ولى گرامى و عزيزت قرار ده .
پروردگارا، حجه بن الحسن عليه السلام را از شر ستمگران و طاغيان زمان و از شر تمام مخلوقاتى كه آفريده اى ، در پناه خودت محفوظ بدار و وجود عزيزش را از تمام حوادث عالم و از طرف راست و چپ و جلو و پشت سر محافظت فرما.
خداوندا وجود مصلح حقيقى عالم را از تمام گزندها و بديها و ناگواريها در پناه عنايت خاص و قدرت بى نهايت خود محفوظ و پاينده بدار. (بار خدايا) در سايه قيام آن حضرت و حكومت كريمه اش ، شخصيت حبيب خود محمد و خاندان عزيزش و تعليمات عاليه آن را نگاهدارى كن .
خداوندا با بر پا ساختن حكومت حضرت مهدى در كره زمين ، عدل و داد را در سراسر گيتى ظاهر فرما، او را نصرت خود مويد دار، ياوارنش را يارى و مخالفانش را خوار و ذليل كن ، دشمنانش و نيز ستمگران و جباران را خرد و نابود و منافقان را به وسيله شمشير انتقام حضرتش و همچنين تمام ملحدان و دشمنان دين تو در هر كجا از شرق و غرب عالم و يا در دريا و صحرا هستند هلاك فرما.
خداوندا زمين را از بركات سلطنت عدالت پرورش پر از عدل و داد كن و دين و آئين حبيبت محمد (اسلام و قوانين حياتبخش آن ) را - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - ظاهر و بر تمام جهان وجود حاكم فرما.
خدايا به لطف و كرمت مرا از ياران و انصار و از شيعيان و متابعت كنندگان آن حضرت قرار ده و آنچه را كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و خاندان عزيزش آرزوى ديدن آن را دارند. (حكومت جهانى مهدى ) به من بنما تا با چشم خود آن را ببينم و دلم شفا يابد. اى پروردگار مهربان ، دعايم را مستجاب كن و مرا به آرزوى ديرين خود برسان اى خدا حق ، اى صاحب قدرت و جلال و بزرگوارى و اى از همه مهربانتر.
دعاى حضرت مهدى عليه السلام
اَللّ-هُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ
وَصِدْقَ النِّيَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ
اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْ-لاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ
بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ
وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ
وَالْغيبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصيحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمينَ
بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى
مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ
وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكينَةِ وَعَلَى الشَّبابِ
بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَياَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاَْغْنِياَّءِ
بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ
بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ
بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّيرَةِ وَبارِكْ
لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ
الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَالرّاحِمينَ
ترجمه دعاى حضرت مهدى عليه السلام : بار خدايا روزى كن ما را توفيق و اطاعت و دورى از نافرمانى و نيت پاك و حرمت گزارى و گرامى دار ما را به رهجويى و استقامت و بگردان زبان ما را به درستگويى و حكمت و پركن دلهاى ما را به دانش و معرفت و پاك دار شكمهاى ما را از حرام و شبهه ناك و باز دار دست ما را از ستم و دزدى و بر هم نه چشمهاى ما را از هرزگى و خيانت و ببند گوشهاى ما را از سخن بيهوده و بدگويى و تفضل كن بر دانشمندان ما به پارسايى و خيرخواهى و بر دانش آموزان به كوشش و شوق و بر شنودگان به پيروى و پندگيرى و بر بيماران مسلمانان به درمان و آسايش و بر مردگانشان به مهربانى و دلجويى و بر پيرمردان ما به وقار و سنگينى و بر جوانان به بازگشت و توبه و بر زنان به حياء و پاكدامنى و بر توانگران به تواضع و بخشش كردن و بر فقيران به شكيبايى و قناعت و بر جنگجويان به يارى و پيروزى و بر اسيران به رهايى و آسودگى و بر اميران به عدالت و مهرورزى و بر رعيت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده به حاجيان و زواران در توشه و هزينه و به انجام رسان آنچه واجب كردى بر ايشان از حج و عمره به فضل و رحمتت اى ارحم الراحمين .
تسبيح امام زمان (عج ) از روز هيجدهم تا آخر ماه
سبحان الله عدد خلقه سبحان الله ارضى نفسه سبحان الله مداد كلماته سبحان الله زنه عرشه و الحمدلله مثل ذلك . (132)
حرز امام زمان (عج )
يا مالك الرقاب و يا هازم الاحزاب يا مفتح الابواب يا مسبب الاسباب سبب لنا سببا لا نستطيع له طلبا بحق لا اله الا الله محمد رسول الله صلى الله عليه و على اله اجمعين . (133)
دعا جهت سلامتى امام زمان عليه السلام
اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلواتك عليه و على ابائه فى هذه الساعه و فى كل ساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا. (134)
در خاتمه بايد تشكر كنم از حضرات آيات عظام ، حجج اسلام ،
وعاظ كرام و شعراى محترم و دوستان و شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه در چاپ و نشر آثار آل محمد(ص ) ما را يارى نمودند.
و سفارش حقير به شيفتگان حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (ع ) اين است كه دست از اين مسجد مقدس جمكران بر ندارند كه خير دنيا و آخرت در اينجاست . اين سفارش از ناحيه امام زمان (ع ) و مراجع عاليقدر و علماء اعلام و بزرگان دين بود كه به اين مسجد جمكران رغبت بيشتر كنند، من دست و پاى آن عزيزانى كه از راه دور و نزديك به اين مكان مقدس (مسجد جمكران ) مى آيند مى بوسم ، جانم به فداى خاك پاى آن مراجع بزرگوار شيعه كه با پاى پياده به اين مسجد شريف جمكران مى آمدند و هفته ها در اين مسجد بيتوته مى كردند و با امام زمان (ع ) درد دل مى نمودند كه زبان حال همه ما در اين مسجد مقدس اين است :
العجل اى صاحب محراب و منبر العجل
العجل اى حامى دين پيمبر العجل
العجل اى باعث ايجاد عالم العجل
العجل اى وارث شمشير حيدر العجل
خداوندا، اين خدمت ناچيز را از ما قبول فرما، پروردگارا به حق يوسف زهرا اين كشور صاحب الزمان ايران و مقام معظم رهبرى و حوزه هاى علميه مخصوصا حوزه علميه قم و مسئولين محترم كشورى و لشكرى و همه ملت بزرگ ايران را در پناه ولى عصر امام زمان (ع ) از خطرها محافظت بفرما، آمين يا رب العالمين .
اللهم صل و سلم وزد و بارك على صاحب الدعوه النبويه و الصوله الحيدريه و العصمه الفاطميه و الحلم الحسنيه و الشجاعه الحسينيه و العباده السجاديه و الماثر الباقريه و الاثار الجعفريه و العلوم الكاظميه و الحجج الرضويه و الجوادالتوقيه و النقاوه النقويه و الهيبه العسكريه و الغيبه الالهيه القائم بالحق و الداعى الى صدق المطلق الكلمه الله و امام الله و حجه الله القائم بامرالله و القسط لدين الله الغائب بامرالله و الذاب عن حرم الله امام السر و و العلن دافع الكرب و المحن صاحب الجود و المنن الامام بالحق ابى القاسم محمد بن الحسن صاحب العصر و الزمان و خليفه الرحمن و مظهر الايمان و قاطع البرهان و شريك القرآن و امام الانس و الجان صلوات الله و سلامه عليه و عليهم اجمعين .
الصلوه و السلام عليك يا وصى الحسن و الخلف الصالح يا امام زماننا ايها القائم المنتظر المهدى يابن رسول الله يابن اميرالمومنين يا امام المسلمين يا حجه الله على الخلائق اجمعين يا سيدنا و مولينا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجاتنا فى الدنيا و الاخره يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله عز و جل بحقك و بحق آبائك الطاهرين .
تجليگاه صاحب الزمان روحى و ارواح العالمين له الفداء
تاليف : سيد جعفر مير عظيمى
http://www.ghadeer.org/site/dowran/gonagon/jamkaran/start_frm.htm
|