پس از رحلت امام عسکری ـ ع ـ دوران امامت امام زمان ـ ع ـ و به طور کلی غیبت صغرا آغاز میشود.پیش از آن، از سوی پیامبر ـ ص ـ و امامان ـ ع ـ فراوان خبر از ظهور قائم داده شده بود.خبری که سبب آن شده بود که بسیاری از نااهلان، خود را همان قائم یا مهدی معرفی کنند.برخی از شیعیان، به دلیل وجود این گونه اخبار، به غیبت برخی از امامان پیشین معتقد شده و آنها را مهدی آینده دانستند.این بار، فرزند کوچک امام عسکری ـ ع ـ که وی را به بسیاری از شیعیان نشان داده بودند، به عنوان امام شیعیان معرفی شد.این اعتقاد به رغم دشواریهایی که در جامعه شیعه ایجاد کرد، مورد قبول قرار گرفت و در شمار عقاید رسمی شیعه امامی درآمد.
اعتقاد به مهدویت جزو باورهای رسمی مسلمانان بوده و هر فرقهای به گونه به مهدی اعتقاد دارد.باور شیعه، آن است که فرزند امام یازدهم، همان مهدی است که خداوند بشارت ظهور او را داده و قرار است تا با ظهور خود، زمین را از عدل و داد پر کند.
شناخت مختصری از زندگانی امام
دوازدهمین پیشوای معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدی، امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ در نیمه شعبان سال 255 هجری در شهر «سامراء» دیده به جهان گشود. (1) او همنام پیامبر اسلام (م ح م د) و همکنیه آن حضرت (ابو القاسم) است. (2) ولی پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلی او نهی فرمودهاند. (3)
از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان (4) ، بقیة الله است (5) و مشهورترین آنها «مهدی» میباشد. (6)
پدرش، پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و مادرش، بانوی گرامی «نرجس» است (7) که بنام «ریحانه» ، «سوسن» و «صقیل» نیز از او یاد شده است. (8) میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود که «حکیمه» خواهر امام هادی ـ علیه السلام ـ که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خویش، و خود را خدمتگزار او مینامید. (9)
حضرت مهدی دو دوره غیبت داشت: یکی کوتاه مدت (غیبت صغری) و دیگری دراز مدت (غیبت کبری) .اولی، از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصه ادامه داشته و دومی، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد کشید. (10)
تولد حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه علمای اهل سنت
چنانکه در صفحات آینده توضیح خواهیم داد، اعتقاد به موضوع مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده، علمای اهل سنت نیز این موضوع را قبول دارند.منتها آنان نوعا تولد حضرت مهدی را انکار میکنند و میگویند: شخصیتی که پیامبر اسلام از قیام او (پس از غیبت) خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آینده تولد خواهد یافت! (11)
با این حال تعداد قابل توجهی از مورخان و محدثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در کتب خود ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانستهاند.بعضی از پژوهشگران بیش از صد نفر از آنان را معرفی کردهاند. (12)
دیدار حضرت مهدی علیه السلام
چنانکه در سیره امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بتفصیل نگاشتیم، از آنجا که حکومت ستمگر عباسی، به منظور دستیابی به فرزند آن حضرت و کشتن او، خانه امام را سخت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ بر اساس طرح دقیق و منظمی که پیشاپیش، از سوی امام در این مورد ریخته شده بود، کاملا به صورت مخفی و دور از چشم مردم (و حتی شیعیان) صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه، از طرف «حکیمه» عمه حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ بوده است.اما باید توجه داشت که این پنهانکاری به آن معنا نیست که بعدها یعنی در مدت 5 ـ 6 سال آغاز عمر او، که امام یازدهم در حال حیات بود، کسی آن بزرگوار را ندیده بود، بلکه ـ چنانکه یک نمونه از آن را در زندگانی حضرت عسکری نوشتیم ـ افراد خاصی از شیعیان در فرصتهای مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل میشدند تا به تولد و وجود وی یقین حاصل کنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کردهاند (13) ، ولی شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسکری ـ علیه السلام ـ با آن حضرت باشد که تفصیل آن بدین قرار بوده است:
«حسن بن ایوب بن نوح» (14) میگوید:
ما برای پرسش درباره امام بعدی، به محضر امام عسکری ـ علیه السلام ـ رفتیم.در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند.عثمان بن سعید عمری [یکی از وکلای بعدی امام زمان] بپاخاست و عرض کرد: میخواهم از موضوعی سؤال کنم که درباره آن از من داناتری.امام فرمود: بنشین .عثمان با ناراحتی خواست از مجلس خارج شود.حضرت فرمود: هیچ کس از مجلس بیرون نرود.کسی بیرون نرفت و مدتی گذشت.در این هنگام، امام، عثمان را صدا کرد.او بپاخاست.حضرت فرمود : میخواهید به شما بگویم که برای چه به اینجا آمدهاید؟ همه گفتند: بفرمایید.فرمود: برای این به اینجا آمدهاید که از حجت و امام پس از من بپرسید.گفتند: بلی.در این هنگام پسری نورانی همچون پاره ماه که شبیهترین مردم به امام عسکری ـ علیه السلام ـ بود، وارد مجلس شد.حضرت با اشاره به او فرمود:
«این، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است.فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک میشوید و دینتان تباه میگردد...» . (15)
علل سیاسی ـ اجتماعی غیبت
شکی نیست که رهبری پیشوایان الهی به منظور هدایت مردم به سر منزل کمال مطلوب است و این امر در صورتی میسر است که آنها آمادگی بهره برداری از این هدایت الهی را داشته باشند .اگر چنین زمینه مساعدی در مردم وجود نداشته باشد، حضور پیشوایان آسمانی در بین مردم ثمری نخواهد داشت.
متأسفانه فشارها و تضییقاتی که بویژه از زمان امام جواد ـ علیه السلام ـ به بعد بر امامان وارد شد، و محدودیتهای فوق العادهای که برقرار گردید ـ به طوری که فعالیتهای امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانید ـ نشان داد که زمینهمساعد جهت بهرهمندی از هدایتها و راهبریهای امامان در جامعه (در حد نصاب لازم) وجود ندارد.از اینرو حکمت الهی اقتضا کرد که پیشوای دوازدهم، بتفصیلی که خواهیم گفت، غیبت اختیار کند تا موقعی که آمادگی لازم در جامعه به وجود آید.
البته همه اسرار غیبت بر ما روشن نیست ولی شاید نکتهای که گفتیم رمز اساسی غیبت باشد .در روایات ما، در زمینه علل و اسباب غیبت، روی سه موضوع تکیه شده است:
الف ـ آزمایش مردم
چنانکه میدانیم یکی از سنتهای ثابت الهی، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است.صحنه زندگی همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و صبر و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یافته و به کمال برسند و استعدادهای نهفته آنان شکوفا گردد.
در اثر غیبت حضرت مهدی، مردم آزمایش میشوند: گروهی که ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند و کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پختهتر و شایستهتر میگردند و به درجات بلندی از اجر و پاداش الهی نائل میگردند.
امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ فرمود: هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند.او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش بر میگردند.خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایشمیکند ... (16)
از سخنان پیشوایان اسلام بر میآید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی، از سختترین آزمایشهای الهی است (17) .و این سختی از دو جهت است:
1 ـ از جهت اصل غیبت، که چون بسیار طولانی میشود بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید میگردند.برخی در اصل تولد و برخی دیگر در دوام عمر آن حضرت شک میکنند و جز افراد آزموده و مخلص و دارای شناخت عمیق، کسی بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقی نمیماند.پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ضمن حدیث مفصلی میفرماید: مهدی از دیده شیعیان و پیروانش غایب میشود و جز کسانی که خداوند دلهای آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمیمانند. (18)
2 ـ از نظر سختیها و فشارها و پیشامدهای ناگوار که در دوران غیبت رخ میدهد و مردم را دگرگون میسازد، به طوری که حفظ ایمان و استقامت در دین، کاری سخت دشوار میگردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار میگیرد. (19)
ب ـ حفظ جان امام
خداوند، به وسیله غیبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ کرده است، زیرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگی در میان مردم ظاهر میشد، او رامیکشتند (چنانکه تفصیل آن را نوشتیم) .بر این اساس اگر پیش از موعد مناسب نیز ظاهر شود، باز جان او به خطر میافتد و به انجام مأموریت الهی و اهداف بلند اصلاحی خود موفق نمیگردد.
«زراره» ، یکی از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ میگوید: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: امام منتظر، پیش از قیام خویش مدتی از چشمها غایب خواهد شد.
عرض کردم: چرا؟
فرمود: بر جان خویش بیمناک خواهد بود. (20)
ج ـ آزادی از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان
پیشوای دوازدهم، هیچ رژیمی را، حتی از روی تقیه، به رسمیت نشناخته و نمیشناسد.او مأمور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد، چرا که مطابق وظیفه خود عمل میکند و دین خدا را به طور کامل و بی هیچ پرده پوشی و بیم و ملاحظهای اجرا میکند.بنابراین جای هیچ عهد و میثاق و بیعت با کسی و مراعات و ملاحظه نسبت به دیگران باقی نمیماند.
«حسن بن فضال» میگوید: امام هشتم فرمود: گویی شیعیانم را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم [امام حسن عسکری] در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند اما او را نمییابند .
عرض کردم: چرا غایب میشود؟
فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی در گردن وینباشد. (21)
غیبت صغری و کبری
چنانکه گفتیم، غیبت امام مهدی به دو دوره تقسیم میشود: «غیبت صغری» و «غیبت کبری» .
غیبت صغری از سال 260 هجری (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنی حدود 69 سال بود. (22) در دوران غیبت صغری، ارتباط شیعیان با امام بکلی قطع نبود و آنان، به گونهای خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضیح آنکه: در طول این مدت، افراد مشخصی (که ذکرشان خواهد آمد) به عنوان «نایب خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان میتوانستند به وسیله آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتی گاه به دیدار امام نائل شوند .از اینرو میتوان گفت در این مدت، امام، هم غایب بود و هم نبود.
این دوره را میتوان دوران آماده سازی شیعیان برای غیبت کبری دانست کهطی آن، ارتباط شیعیان با امام، حتی در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنی فقهای واجد شرائط و آشنایان به احکام اسلام، رجوع کنند.
اگر غیبت کبری یکباره و ناگهان رخ میداد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشد.اما گذشته از زمینه سازیهای مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغری، بتدریج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کامل آغاز گردید.همچنین امکان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغری، و نیز شرفیابی برخی از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد. (23)
با سپری شدن دوره غیبت صغری، غیبت کبری و دراز مدت امام آغاز گردید که تا کنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانی که خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.
غیبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلی، پیشگویی شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در کتابهای حدیث ضبط شده است که به عنوان نمونه به نقل چند حدیث در این زمینه اکتفا میکنیم:
1 ـ امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
[امام] غایب ما، دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانیتر از دیگری خواهد بود.در دوران غیبت او، تنها کسانی در اعتقاد به امامتش پایدار میمانند که دارای یقینی استوار و معرفتی کامل باشند. (24) ـ امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
[امام] قائم دو غیبت خواهد داشت که در یکی از آن دو، خواهند گفت: او مرده است... (25)
3 ـ ابو بصیر میگوید: به امام صادق ـ علیه السلام ـ عرض کردم: امام باقر میفرمود: قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانیتر از دیگری خواهد بود.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: بلی، چنین است... (26)
4 ـ حضرت صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
امام قائم دو غیبت خواهد داشت: یکی کوتاه مدت و دیگری دراز مدت... (27)
سیر تاریخ، صحت این پیشگوییها را تأیید کرد و همچنانکه پیشوایان قبلی فرموده بودند، غیبتهای دوگانه امام عینیت یافت.
نواب خاص (28)
نایبان خاص حضرت مهدی در دوران غیبت صغری، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علمای پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نواب اربعه» نامیده شدهاند.اینان به ترتیب زمانی عبارت بودند از:
1 ـ ابو عمرو عثمان بن سعید عمری،
2 ـ ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری،
3 ـ ابو القاسم حسین بن روح نوبختی،
4 ـ ابو الحسن علی بن محمد سمری.
البته امام زمان ـ علیه السلام ـ وکلای دیگری نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ری، آذربایجان، نیشابور و...داشت که یا به وسیله این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلای امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت میرساندند (29) و از سوی امام در مورد آنان «توقیع» هایی (30) صادر میشده است. (31) و یا ـ آن گونه که بعضی از محققان احتمال دادهاند ـ سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتی عام و مطلق بوده ولی دیگران در موارد خاصی وکالت و نیابت داشتهاند (32) .مانند:
محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع (33) ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار (34) ، حاجز بن یزید، محمد بن صالح (35) ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، محمد بن علی بن بلال، عمر اهوازی، و ابو محمد وجنائی (36) .
1 ـ ابو عمرو عثمان بن سعید عمری
عثمان بن سعید از قبیله بنی اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامراء، «عسکری» نیز نامیده میشد.در محافل شیعه از او به نام «سمان» (ـ روغن فروش) یاد میشد، زیرا به منظور استتار فعالیتهای سیاسی، روغن فروشی میکرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وی تحویل میدادند، در ظرفهای روغن قرار داده به محضر امام عسکری میرساند. (37) او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. (38) گفتنی است که عثمان بن سعید قبلا نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادی و حضرت عسکری ـ علیهما السلام ـ بوده است. «احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شیعه میباشد، میگوید :
روزی به محضر امام هادی رسیدم و عرض کردم: من گاهی غایب و گاهی (در اینجا) حاضرم و وقتی هم که حاضرم همیشه نمیتوانم به حضور شما برسم.سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟
امام فرمود: «این ابو عمرو (عثمان بن سعید عمری)، فردی امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من میگوید و آنچه به شما برساند، از طرف من میرساند» .
احمد بن اسحاق میگوید: پس از رحلت امام هادی ـ علیه السلام ـ روزی به حضور امام عسکری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.
حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است.آنچه به شما بگوید از جانب من میگوید و آنچه به شما برساند از طرف من میرساند. (39)
پس از رحلت امام عسکری، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپاری آن حضرترا، در ظاهر، عثمان بن سعید انجام داد. (40) نیز همو بود که روزی در حضور جمعی از شیعیان به فرمان امام عسکری ـ علیه السلام ـ و به نمایندگی از طرف آن حضرت، اموالی را که گروهی از شیعیان یمن آورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنی بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدی خواهد بود. (41) همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدی ـ که شرح آن در اوائل این بخش گذشت ـ حضرت خطاب به حاضران فرمود:
آنچه عثمان [بن سعید] میگوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. (42)
تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست.برخی احتمال دادهاند او بین سالهای 260 ـ 267 درگذشته باشد و برخی دیگر فوت او را در سال 280 دانستهاند. (43)
2 ـ محمد بن عثمان بن سعید عمری
محمد بن عثمان نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگواری مورد قبول و احترام شیعیان (44) و از یاران مورد اعتماد امام عسکری ـ علیه السلام ـ بود، چنانکه حضرت در پاسخ سؤال «احمد بن اسحاق» که به چه کسی مراجعهکند؟ فرمود: عمری (عثمان بن سعید)، و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد من هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من میرسانند، و آنچه به تو بگویند از طرف من میگویند.سخنان آنان را بشنو و از آنان پیروی کن، زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین منند. (45)
پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غایب توقیعی مبنی بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد. (46)
«عبد الله بن جعفر حمیری» میگوید: وقتی که عثمان بن سعید درگذشت، نامهای با همان خطی که قبلا امام با آن با ما مکاتبه میکرد، برای ما آمد که در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعید) به جای پدر منصوب شده بود. (47)
همچنین امام، ضمن توقیعی در پاسخ سؤالات «اسحاق بن یعقوب» ، چنین نوشت: خداوند از عثمان بن سعید و پدرش، که قبلا میزیست، راضی و خشنود باشد.او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است. (48)
ابو جعفر تألیفاتی در فقه داشته است که پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام (و یا به دست ابو الحسن سمری، نایب چهارم) رسیده است. (49)
محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهدهدار سفارت و وکالت امام زمان بود و در طول این مدت، وکلای محلی و منطقهای را سازماندهی و بر فعالیتشان نظارتمیکرد و به اداره امور شیعیان اشتغال داشت.توقیعهای متعددی از ناحیه امام صادر، و توسط او به دیگران رسید.او سرانجام در سال 304 یا 305 درگذشت. (50)
او پیش از مرگ، از تاریخ وفات خود خبر داد، و دقیقا در همان تاریخی که گفته بود، درگذشت . (51)
3 ـ ابو القاسم حسین بن روح نوبختی
در روزهای آخر عمر ابو جعفر، گروهی از بزرگان شیعه نزد او رفتند.او گفت: چنانچه از دنیا رفتم، به امر امام، جانشین من و نایب امام «ابو القاسم حسین بن روح نوبختی» خواهد بود .به او مراجعه کنید و در کارهایتان به او اعتماد نمایید. (52)
حسین بن روح، از دستیاران نزدیک نایب دوم بود و عمری از مدتها پیش، برای تثبیت امر نیابت او زمینه سازی میکرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع میداد و او، رابط بین عثمان بن سعید و شیعیان بود. (53)
حسین بن روح، کتابی در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف کرده بود.آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهای قم فرستاد.آنان پس از بررسی، در پاسخ نوشتند: جز در یک مسئله، همگی مطابق فتاوای فقهای شیعه است. (54) بعضی از معاصرین او، عقل و هوش و درایت وی را تحسین کرده و میگفتند: به تصدیق موافق و مخالف، حسین بن روح از عاقلترین مردم روزگار است. (55) نوبختی در دوران حکومت «مقتدر» ، خلیفه عباسی، به مدت پنج سال به زندان افتاد و در سال 317 آزاد شد. (56) و سرانجام، بعد از بیست و یک سال فعالیت و سفارت، در سال 326 چشم از جهان فرو بست. (57)
4 ـ ابو الحسن علی بن محمد سمری (58)
به فرمان امام عصر (59) و با وصیت و معرفی نوبختی، پس از حسین بن روح، علی بن محمد سمری منصب نیابت خاص و اداره امور شیعیان را عهدهدار گردید. (60)
سمری از اصحاب و یاران امام عسکری ـ علیه السلام ـ بوده است. (61) او تا سال 329 که دیده از جهان فروبست، مسئولیت نیابت و وکالت خاص را به عهده داشت.چند روز پیش از وفات او توقیعی از ناحیه امام به این مضمون خطاب به وی صادر شد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری! خداوند در سوک فقدان تو پاداشی بزرگ به برادرانت عطا کند.تو تا شش روز دیگراز دنیا خواهی رفت.کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینی خویش مگمار .دوران غیبت کامل فرارسیده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و ظهور من پس از گذشت مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم خواهد بود.افرادی نزد شیعیان من مدعی مشاهده من [ارتباط با من به عنوان نایب خاص] خواهند شد.آگاه باشید که هر کس پیش از خروج «سفیانی» و «صیحه آسمانی» (62) چنین ادعایی بکند، دروغگو و افترا زننده است و هیچ حرکت و نیرویی جز به خداوند عظیم نیست . (63)
در ششمین روز پس از صدور توقیع، ابو الحسن سمری از دنیا رفت. (64) پیش از مرگش از وی پرسیدند: نایب بعد از تو کیست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم کسی را معرفی کنم. (65)
با درگذشت ابو الحسن سمری دوره جدیدی در تاریخ شیعه آغاز گردید که به دوران غیبت کبری معروف است و ما در صفحات آینده پیرامون آن بحث خواهیم کرد.
وظایف و فعالیتهای اساسی نواب خاص
انتخاب نواب خاص از سوی امام دوازدهم، در واقع ادامه و توسعه فعالیت شبکه ارتباطی «وکالت» بود که گفتیم از زمان پیشوای نهم به صورت فعال در آمده، و در زمان امام هادی و امام عسکری ـ علیهما السلام ـ گسترش چشمگیری یافته بود، و اینک در زمان امام قائم به اوج رسیده بود.وظایف و فعالیتهای اساسی نواب خاص را میتوان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
الف ـ پنهان داشتن نام و مکان امام
گرچه امکان رؤیت حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ در دوران غیبت صغری برای نواب خاص و برخی از شیعیان وجود داشت و گهگاه دیدارهایی صورت میگرفت (66) اما به دلیل مشکلات سیاسی، هر یک از نواب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشای محل او در سطح عمومی خود داری ورزند.زیرا در غیر این صورت، جان امام از سوی حکومت وقت به خطر میافتاد.این سیاست استتار و پنهانکاری، دقیقا بر اساس دستور و راهنمایی خود امام صورت میگرفت.چنانکه روزی ابتداءا و بدون اینکه سؤالی از حضرت در این باره شده باشد، توقیعی به این مضمون خطاب به محمد بن عثمان (سفیر دوم) صادر شد:
کسانی که از اسم [من] میپرسند، باید بدانند اگر سکوت کنند بهشت، و اگر حرفی بزنند جهنم [در انتظار آنان] است.چه، اینان اگر بر اسم واقف شوند، آن را فاش میسازند و اگر از مکان آگاه شوند، آن را نشان میدهند. (67) همچنین روزی عبد الله بن جعفر حمیری و احمد بن اسحاق اشعری، که هر دو از بزرگان اصحاب امامان و از شیعیان برجسته و صمیمی بودند، در دیداری که با عثمان بن سعید (سفیر اول) داشتند از وی پرسیدند: آیا جانشین امام عسکری ـ علیه السلام ـ را دیده است؟ وی پاسخ مثبت داد.از نام آن حضرت پرسش کردند، وی از گفتن آن خودداری کرد و گفت:
بر شما حرام است که در این باره پرسش کنید، و من این سخن را از پیش خود نمیگویم ـ چه اختیاری ندارم که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنم ـ بلکه این، به دستور خود اوست، زیرا حکومت [عباسی] بر این باور است که امام عسکری در گذشته و فرزندی از خود باقی نگذاشته است، و به همین دلیل نیز ارثیه او را بین کسانی تقسیم کردند که وارث آن حضرت نبودند [جعفر کذاب و مادر حضرت عسکری] و این موضوع با صبر و سکوت امام روبرو گردید، و اینک کسی جرأت ندارد با خانواده او ارتباط برقرار کند یا چیزی از آنها بپرسد، و اگر اسم امام فاش شود مورد تعقیب قرار میگیرد.زینهار! زینهار! خدا را در نظر بگیرید و از این بحثها خود داری کنید. (68)
در زمان نیابت ابو القاسم حسین بن روح، از ابو سهل نوبختی که از بزرگان شیعیان بود، سؤال کردند که چگونه تو، به این سمت انتخاب نشدی و حسین بن روح انتخاب شد؟ وی پاسخ داد :
آنان که او را به این مقام برگزیدهاند، خود داناترند.کار من، برخورد و مناظره با مخالفان و دشمنان است.اگر من همانند حسین بن روح مکان امام را میدانستم، شاید اگر در فشار قرار میگرفتم، محل او را نشان میدادم، ولی اگر امام زیر عبای ابو القاسم پنهان شود، چنانچه او را قطعه قطعه هم کنند، هرگز لباسخود را کنار نمیزند! (69)
ب ـ سازماندهی وکلا
چنانکه گفتیم نمایندگان و وکلای محلی امام در عصر غیبت ـ با اختیارات گوناگون و حوزههای فعالیت متفاوتی که داشتند ـ در مناطق تمرکز شیعیان مستقر بودند و هر چند در زمان پیشوای دهم و یازدهم این دسته از وکلا معمولا توسط وکیل اول با امام تماس میگرفتند، اما در هر حال امکان ارتباط مستقیم با خود امام نیز برای آنان وجود داشت، ولی در عصر غیبت صغری امکان ارتباط مستقیم کلا قطع گردید و وکلای فرعی و منطقهای امام در بلاد مختلف ـ که اسامی گروهی از آنان قبلا گذشت ـ (70) ناگزیر منحصرا زیر نظر نایب خاص، انجام وظیفه میکردند و نامهها و سؤالات و وجوه شرعی شیعیان را توسط نایب خاص به محضر امام غایب میرساندند.چنانکه قبلا اشاره کردیم، در زمان سفارت ابو جعفر محمد بن عثمان، تنها در بغداد حدود ده نفر زیر نظر او فعالیت میکردند . (71)
نواب خاص، در مقابل دریافت وجوه و اموال، قبض نمیدادند ولی شیعیان از وکلای دیگر قبض مطالبه میکردند.بنا به نقل شیخ طوسی، در اواخر عمر محمد بن عثمان، شخصی به توصیه او، اموال مربوط به امام را به حسین بن روح میپرداخت، و از او قبض مطالبه میکرد.به دنبال شکوه حسین بن روح از این بابت، محمد بن عثمان دستور داد که از وی قبض مطالبه نشود و افزود: هر چه بهدست ابو القاسم برسد، به دست من رسیده است. (72)
ج ـ اخذ و توزیع اموال متعلق به امام
نواب خاص امام، هر کدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را که شیعیان مستقیما یا توسط وکلای محلی میپرداختند، تحویل میگرفتند و به هر طریقی که ممکن بود به امام میرساندند، یا در مواردی که امام دستور میداد مصرف میکردند.
در روزهای شهادت امام عسکری ـ علیه السلام ـ گروهی از شیعیان قم و بعضی دیگر از مناطق ایران وارد سامراء شدند و در آنجا از درگذشت امام آگاه گشتند.این گروه، اموالی را از طرف شیعیان مناطق خود آورده بودند تا تحویل امام بدهند و وقتی از جانشین امام عسکری پرسش کردند، بعضیها جعفر [کذاب]، برادر امام، را نشان دادند.آنان طبق روال معمول، نشانی و خصوصیات پولها و اموال را از جعفر پرسیدند تا معلوم شود که وی دارای علم امامت است یا خیر؟ وقتی که جعفر از پاسخ درماند، از تحویل اموال به وی خود داری کردند و ناگزیر به عزم بازگشت به وطن، از سامراء خارج شدند.
در بیرون سامراء، پیک سری حضرت بقیة الله ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ آنان را به محضر امام راهنمایی کرد و پس از تشرف به حضور امام، بعد از آنکه حضرت خصوصیات تمامی پولها و اموال را بیان فرمود، اموال را تحویل ایشان دادند.آنگاه امام فرمود:
بعد از این چیزی به سامراء نیاورید.من شخصی را در بغداد معین میکنم، اموال را به او میدهید و توقیع توسط او صادر میگردد. (73) از آن به بعد بود که امام، عثمان بن سعید را به نیابت خاص منصوب کرد و او در بغداد وظایف خود را آغاز کرد.
د ـ پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی
حوزه فعالیت نواب اربعه تنها به مواردی که شمردیم محدود نمیشد، بلکه دایره فعالیت آنها شامل پاسخگویی به همه گونه سؤالات فقهی و شرعی، حل مشکلات عقیدتی و نیز مبارزه علمی با شبهاتی میشد که مخالفان مطرح میکردند و از این راه در تضعیف عقاید و پریشانی فکری شیعیان میکوشیدند.
نواب خاص، این وظایف را با استفاده از آموزشهای امام و دانش بسیار بالایی که داشتند، به بهترین وجهی انجام میدادند.نگاهی گذرا به کارنامه سفارت این چهار شخصیت بزرگ، ابعاد گسترده کوششها و موفقیهای آنان را در این زمینه نشان میدهد.
آنان از یک سو، وسوسههای مربوط به انکار وجود امام را، از راههای گوناگون خنثی میکردند و در این راستا، گاه ناگزیر، پرده از دیدارهای سری خود با امام بر میداشتند (74) و گاهی نیز توقیعی از سوی حضرت در این باره صادر میشد و امام در دفع شبهات مزبور به کمک آنان میشتافت. (75)
از سوی دیگر، سؤالات فقهی و شرعی شیعیان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را میگرفتند و به مردم ابلاغ میکردند.به عنوان نمونه، میتوان از توقیعی نام برد که توسط محمد بن عثمان صادر شده و طی آن به پرسشهای «اسحاق بن یعقوب» در زمینههای گوناگون پاسخ داده شده است. (76) همچنین میتوان از توقیع مفصلی یاد کرد که در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، «محمد بن عبد الله بن جعفر حمیری» ، صادر گردید. (77)
از این گذشته، گاه، نواب خاص، مناظراتی با مخالفان انجام داده و آنان را محکوم میساختند و تأکید میکردند که این پاسخها را از امام آموختهاند.چنانکه حسین بن روح، در یک مجلس مناظره، پاسخ شخصی را که شبههای در مورد شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ مطرح کرده بود، به صورت گسترده بیان نمود و فردای آن روز با اشاره به پاسخ مزبور، به یکی از شیعیان ـ که فکر میکرد پاسخها تراوش فکری خود اوست ـ اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط کنم و طعمه مرغان هوا شوم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رأی و نظریه شخصی خود را اظهار کنم.مطالبی که دیروز شنیدی از حجت خدا شنیده شده است. (78)
همچنین وی در پاسخ پرسش یکی از متکلمان وقت در مورد عامل شهادت امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ و اینکه آیا پیشوایان معصوم همه، با شمشیر یا با مسمومیت درگذشتهاند و نیز راز برتری حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ نسبت به دختران دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، توضیحات روشن و قانع کنندهای داد که تحسین دانشمند مزبور را برانگیخت و گفت: در این باره پاسخی از این بهتر و کوتاهتر از کسی نشنیدهام. (79)
ه ـ مبارزه با مدعیان دروغین نیابت
مبارزه با غلات و مدعیان دروغین بابیت و نیابت و وکالت و افشای ادعاهای باطل آنان را نیز باید به فعالیتهای نواب اربعه افزود.چنانکه در سیره امام هادی توضیح دادیم، گروهی از افراد منحرف و جاه طلب با طرح مطالب بیاساس از قبیل ربوبیت و الوهیت ائمه، مقاماتی برای خود ادعا میکردند و به نام امام از مردم خمس یا وجوه دیگر را میگرفتند و این موضوع موجبات بدنامی شیعه را فراهم ساخته و مشکلاتی برای ائمه ایجاد میکرد.
در عصر غیبت صغری، علاوه بر اینها، افراد دیگری پیدا شدند که به دروغ مدعی سفارت و نیابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بیمورد نموده و در مسائل فقهی و اعتقادی، سخنان گمراه کننده بر زبان میراندند.اینجا بود که نواب خاص، با رهنمود امام، به مقابله با آنان بر میخاستند و گاه در طرد و لعن آنان از ناحیه حضرت، توقیع صادر میشد.
ابو محمد شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال کرخی، ابو طاهر محمد بن علی بن بلال، حسین بن منصور حلاج و محمد بن علی شلمغانی از این گروه بودند. (80)
شلمغانی قبلا از فقهای شیعه شمرده میشد و حتی کتابی به نام «تکلیف» نوشته بود، ولی بعدها به غلو و انحراف کشیده شد و افکاری کفر آمیز مطرح کرد.از آن جمله، بر روی نظریه حلول تأکید میکرد و میگفت: روح پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در پیکر محمد بن عثمان (سفیر دوم)، روح امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ در کالبد حسین بن روح (نایب خاص سوم) و روح حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ در بدن ام کلثوم، دختر محمدبن عثمان حلول کرده است.
حسین بن روح، این عقیده را کفر و الحاد معرفی کرده آن را از نوع عقاید مسیحیان در مورد حضرت مسیح شمرد و او را طرد نمود و با افشای افکار باطلش او را در میان قومش رسوا ساخت .با توجه به نقش تخریبی شلمغانی بود که در ذیحجه سال سیصد و دوازده، توقیعی توسط حسین بن روح در لعن و تکفیر و ارتداد او صادر گردید و سرانجام در سال 323 کشته شد. (81)
غیبت کبری
چنانکه گفتیم، با در گذشت چهارمین نایب خاص امام دوازدهم، دوران غیبت کبری آغاز گردید .
در این دوره، علمای واجد شرائط، از سوی امام زمان نیابت عامه دارند.چنانکه دیدیم، نیابت خاصه عبارت از این است که امام، شخص خاصی را با اسم و رسم معرفی کند و نایب خود قرار دهد، ولی نیابت عامه این است که امام، شرائط و ضوابطی کلی را بیان کند تا در طول زمان هر فردی که آن ضابطه با او تطبیق کند، نایب شناخته شود و به نیابت از امام، در امر دین و دنیا، مرجع شیعیان باشد.امامان معصوم، به ویژه حضرت حجة بن الحسن المهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ در روایات متعددی این شرائط را بیان فرموده و مسلمانان را در دوران غیبت کبری موظف کردهاند که به واجدان شرائط مزبور رجوع نموده و طبق دستور آنان عمل کنند .پارهای از این روایات را ذیلا از نظر خوانندگان محترم میگذرانیم:
1 ـ «عمر بن حنظله» میگوید: از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسیدم: اگر بین دونفر از شیعیان بر سر قرض یا ارث اختلافی پیش آید و به حکومت و قضات [وقت] مراجعه کنند آیا این کار جایز است؟ امام فرمود: هر کس در مورد حق یا باطل به آنان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت (82) مراجعه کرده و هر چه را به حکم آنان بگیرد، به طور حرام گرفته است، هر چند حق ثابت او باشد، زیرا آن را به حکم طاغوت گرفته که خداوند امر کرده است به او کفر ورزند، و انکار کنند، چنانکه میفرماید: یریدون أن یتحاکموا إلی الطاغوت و قد أمروا أن یکفروا به (83) : «میخواهند طاغوت را به داوری بطلبند در حالی که به آنان دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» .
پرسیدم: پس چه باید بکنند؟
فرمود: باید نگاه کنند ببینند چه کسی از شما حدیث ما را روایت نموده و در حلال و حرام ما نظر افکنده و صاحب نظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است، او را به عنوان حاکم و صاحب رأی بپذیرند، زیرا من او را حاکم بر شما قرار دادهام.اگر او بر اساس حکم ما حکم نماید و کسی از او نپذیرد، حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و این، به منزله شرک ورزیدن به خدای متعال است... (84)
این فرمان امام صادق ـ علیه السلام ـ یک فرمان کلی و عمومی است و مفاد آن شامل همه فقهای واجد شرائط میشود.در صورتی که امام راضی نشود در یک اختلاف جزئی به قضات حکومت طاغوتی مراجعه شود، مسلما راضی نخواهد بود سایر امور مسلمانان زیر نظر ستمگران باشد بلکه اداره این امور را زیر نظر فقهای عادل شیعه قرار داده است.
2 ـ اسحاق بن یعقوب میگوید: از محمد بن عثمان (دومین نایب خاص حضرت مهدی) خواستم نامهام را به پیشگاه امام برساند.در آن نامه مسائل مشکلی که داشتم پرسیده بودم.امام با خط خود جواب نوشته بود.
از جمله سؤالاتم این بود که در پیشامدها در عصر غیبت به چه کسی مراجعه کنم؟ در پاسخ این سؤال فرموده بود:
و اما در حوادثی که رخ میدهد، به راویان احادیث ما مراجعه کنید.آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا [بر شما] هستم. (85)
با آنکه اسحاق بن یعقوب در این نامه در مورد وظیفه خود سؤال کرده، ولی امام به صورت عمومی پاسخ داده و وظیفه همه شیعیان را معین نموده است.
نام/لقب/کنیه/نامپدر/نام مادر/تاریخ تولد/محل تولد/دوران رهبری به سال/مدت عمر/تاریخ شهادت/نام قاتل/محل دفن
حضرت محمد (ص) /مصطفی/ابوالقاسم/عبدالله/آمنه/17ربیع الاول عام الفیل/مکه/23/63/28 صفر 11 هجری//مدینه
حضرت علی (ع) /مرتضی/ابوالحسن/ابوطالب (عمران) /فاطمه/13 رجب 10 سال قبل از بعثت/مکه/30/63/21 رمضان 40 هجری/عبدالرحمن بن ملجم/نجف
حضرت فاطمه (س) /زهراء/ام ابیها/محمد/خدیجه/20 جمادی الاخر 5 بعثت/مکه/ ـ /18/13 جمادی الاولی یا 3 جمادی الاخر 11 هجری/صدمات وارده/مدینه
حضرت حسن (ع) /مجتبی/ابومحمد/علی/فاطمه/15 رمضان 3 هجری/مدینه/10 سال/47 /28 صفر 50 هجری/ جعده با زهر/بقیع
حضرت حسین (ع) /سید الشهداء/ابوعبد الله/علی/فاطمه/3 شعبان 4 هجری/مدینه/11/57/10 محرم 61 هجری/شمر به دستور یزید/کربلاء
حضرت علی (ع) /زین العابدین/ابوالحسن/حسین/شهربانو/5 شعبان 38 هجری/مدینه/35/57/12 یا 25 محرم 95 هجری/ولید بن عبدالملک با زهر/بقیع
حضرت محمد (ع) /باقر/ابوجعفر/علی/فاطمه (دختر امام حسن) /3 صفر یا 1 رجب 57/مدینه/19/57/7 ذی الحجه 112 هجری/ابراهیم بن ولید با زهر/بقیع
حضرت جعفر (ع) /صادق/ابوعبد الله/محمد/ام فروه فاطمه/17 ربیع الاول 83 هجری/مدینه/34/65/25 شوال 148 هجری/منصور عباسی با زهر/بقیع
حضرت موسی (ع) /کاظم/ابوالحسن/جعفر/حمیده/7 صفر 128 هجری/ابواء/35/55/25 رجب 183 هجری/هارون با زهر/کاظمین
حضرت علی (ع) /رضا/ابوالحسن/موسی/تکتم (نجمه) /11 ذی القعده 148 هجری/مدینه/20/55/آخر صفر 203هجری/مأمون با زهر/مشهد
حضرت محمد (ع) /جواد/ابوجعفر/علی/سبیکه (خیزران) /10 رجب 195 هجری/مدینه/17/25/آخر ذی القعده 220 هجری/ام الفضل به دستور معتصم با زهر/کاظمین
حضرت علی (ع) /هادی/ابوالحسن/محمد/سمانه/15 ذی الحجه 212 هجری/مدینه/33/42/3 رجب 254 هجری/معتز با زهر/سامراء
حضرت حسن (ع) /عسکری/ابومحمد/علی/حدیث (سلیل) /8 ربیع الآخر 232 هجری/مدینه/28/8 ربیع الاول 260 هجری/معتمد با زهر/سامراء
حضرت محمد (ع) /مهدی/ابوالقاسم/حسن/نرجس/15 شعبان 255 هجری/سامراء/از سال 260 هجری شروع شده است/امام قائم (ع) زنده و از نظرها غائب است. ضمن دعا برای تعجیل فرج آن بزرگوار با خودسازی و مبارزه با ظلم و فساد زمینه ظهور حضرتش را فراهم کنیم تا جهان را با رهبری خود پر از عدل و داد فرماید.
----------------------------------
پینوشتها:
1) شیخ مفید، الإرشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص 346 ـ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، الطبعة الأولی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1406 ه.ق، ص 292 ـ کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 514 ـ طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، ص 141 ـ طبرسی، إعلام الوری، الطبعة الثالثة، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ص 418 ـ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ط قدیم (بی تا)، ص .310
در بعضی از مآخذ، تاریخ تولد حضرت، سال 256 هجری ضبط شده است (صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الإسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1405 ه.ق، ص 432 ـ طوسی، الغیبة، ص 139 و 147) و در برخی دیگر، سال 258 (علی بن عیسی الإربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381 ه.ق، ج 3، ص 227 ـ ابن أبی الثلج بغدادی، تاریخ الأئمة، قم، مکتبة بصیرتی (ضمن مجموعه نفیسه)، ص 15) ذکر شده است و ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری آن را در سال 257 میداند (دلائل الإمامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضی، ص 271 و 272) .
2) شیخ مفید، همان کتاب، ص 346 ـ طبرسی، همان کتاب، ص 417 ـ إربلی، همان کتاب، ص 227 ـ ابن صباغ، همان کتاب، ص .310
3) صدوق، همان کتاب، ص 648 ـ کلینی، همان کتاب، ص 332 ـ مجلسی، بحار الأنوار، تهران، المکتبة الإسلامیة، 1393 ه.ق، ج 51، ص 31 ـ 34.ولی آیا نهی ائمه از ذکر نام مخصوص آن حضرت، یک اقدام سیاسی مقطعی و مربوط به دوران غیبت صغری بوده یا اینکه حرمت ذکر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قیامش باقی است؟ در میان علمای شیعه مورد اختلاف است (ر.ک به : حاج میرزا حسین طبرسی نوری، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، باب 2، ص 48 و 49) .
4) طبرسی، همان کتاب، ص 418 ـ ابن صباغ، همان کتاب، ص .310
5) مسعودی، اثبات الوصیة، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1374 ه.ق، ص .248
6) ابن صباغ، همان کتاب، ص .310
7) شیخ مفید، همان کتاب، ص 346 ـ صدوق، همان کتاب، ص 432 ـ طبرسی، همان کتاب، ص 418 ـ مسعودی، همان کتاب، ص 248 ـ فتال نیشابوری، همان کتاب، ص 283 ـ طوسی، همان کتاب، ص 143 ـ محمد بن جریر بن رستم طبری، همان کتاب، ص 268 ـ ابن صباغ، همان کتاب، ص .310
8) صدوق، همان کتاب، ص 432 و ر.ک به: روضة الواعظین، ص 292.برخی از محققان معاصر، احتمال دادهاند که نام او همان نرجس باشد، و اسامی دیگر به جز صقیل را بانوی پیشین او حکیمه دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ به وی داده باشد (بنا بر روایاتی، او قبلا کنیز حکیمه بوده است) .مردم آن زمان کنیزان خویش را برای خوشامدگویی، به اسامی گوناگون میخواندند و نرجس، ریحانه و سوسن همه اسامی گلها هستند (دکتر حسین جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1367 ه.ش، ص 114) .
9) فتال نیشابوری، همان کتاب، ص 283 ـ صدوق، همان کتاب، ص 427 ـ مجلسی، همان کتاب، ج 51، ص .12
10) شیخ مفید، همان کتاب، ص .346
11) ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص .96
12) فقیه ایمانی، مهدی، مهدی منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، کتابخانه عمومی امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ ، ص 23، .39
تعدادی از این منابع که در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدی به صراحت در آنها بیان شده، به قرار زیر است:
ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه.ق، ص 208 ـ شبراوی، الإتحاف بحب الأشراف، ط 2، قم، منشورات الرضی، 1363 ه.ش، ص 179 ـ محمد امین بغدادی سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت دار صعب، ص 78 ـ مؤمن شبلنجی، نور الأبصار، قاهره، مکتبة المشهد الحسینی، ص 168 ـ شیخ محمد صبان، اسعاف الراغبین، (در حاشیه نور الأبصار)، ص 141 ـ ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) ـ حمد الله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1362 ه.ش، ص 207 ـ ابن طولون، الأئمة الاثنی عشر، قم، منشورات الرضی، ص 117 ـ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، (بی تا)، ص 310 ـ شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج 3، ص .36
13) صدوق، همان کتاب، ص 434 ـ 478.شیخ مفید، همان کتاب، ص 350 و 351 ـ شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 123 ـ .125
14) چنانکه در سیره امام هادی ـ علیه السلام ـ نوشتیم، ایوب بن نوح یکی از وکلای آن حضرت بوده است.
15) طوسی، همان کتاب، ص 204 و ر.ک به: صدوق، همان کتاب، ص 435 ـ مجلسی، همان کتاب، ج 51، ص 346 ـ شیخ سلیمان قندوزی، همان کتاب، ج 3، ص 123 ـ (آیت الله) صافی، لطف الله، منتخب الأثر، تهران، مرکز نشر کتاب، 1373 ه.ق، ص .355
16) شیخ طوسی، همان کتاب، ص 204 ـ نعمانی، الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، ص 154 ـ مجلسی، بحار الأنوار، تهران، المکتبة الإسلامیة، 1393 ه.ق، ج 51، ص 150 و ر.ک به: اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص .337
17) طوسی، همان کتاب، ص 203 ـ 207 ـ صافی، همان کتاب، باب 47، ص 314 و .315
18) صافی، همان کتاب، فصل 1، باب 8، ص 101، ح .4
19) (آیت الله) صافی، لطف الله، نوید امن و امان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ص 177 و .178
20) کلینی، همان کتاب، ج 1، ص 337 ـ طوسی، همان کتاب، ص 202 ـ صدوق، همان کتاب، ص 481 ـ صافی، منتخب الأثر، فصل 2، باب 28، ص 269 ـ نعمانی، همان کتاب، ص .166
21) صدوق، کمال الدین، باب 44، ص 480، ح 4 ـ مجلسی، همان کتاب، ج 51، ص 152 ـ صافی، منتخب الأثر، فصل 2، باب 25، ص 268، ح .3
22) مرحوم شیخ مفید آغاز غیبت صغری را از سال تولد آن حضرت (سال 255) حساب کرده است (الإرشاد، ص 346) و با این محاسبه، دوران غیبت صغری، 75 سال میشود.طبعا نظریه مرحوم مفید از این لحاظ بوده است که حضرت مهدی در زمان حیات پدر نیز حضور و معاشرت چندانی با دیگران نداشته و از نظر کلی غایب محسوب میشده است.
گویا بر اساس همین ملاحظه است که محققانی مانند: طبرسی، سید محسن امین، و آیت الله سید صدر الدین صدر نیز آغاز غیبت صغری را از سال میلاد آن حضرت، و مدت آن را 74 سال دانستهاند (إعلام الوری، ص 444 ـ اعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ج 2، ص 46 ـ المهدی، بیروت، دار الزهراء، 1398 ه.ق، ص 181) .
23) صدر، سید صدر الدین، المهدی، بیروت، دار الزهراء، 1398 ه.ق، ص 183 ـ پیشوای دوازدهم امام زمان، نشریه مؤسسه در راه حق، ص .38
24) شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج 3، باب 71، ص .82
25) نعمانی، همان کتاب، ص .173
26) نعمانی، همان کتاب، ص .173
27) نعمانی، همان کتاب، ص 170.نیز ر.ک به: منتخب الأثر، فصل 2، باب 26، ص 251 ـ .253
28) در آن روزگار، به جای «نیابت» و «نواب» بیشتر تعبیر «سفارت» و «سفراء» به کار برده میشد.
29) چنانکه طبق نقل شیخ طوسی، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگی از طرف محمد بن عثمان فعالیت میکردند (الغیبة، ص 225) .
30) توقیع به معنای حاشیه نویسی است و در اصطلاح علمای شیعه به نامهها و فرمانهایی که در زمان غیبت صغری از طرف امام به شیعیان میرسیده توقیع گفته میشود.
31) صدر، المهدی، ص .189
32) امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص .48
33) طوسی، الغیبة، ص 257، .258
34) کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 518، ح .5
35) کلینی، همان کتاب، ص 521، ح 14 و .15
36) طبرسی، إعلام الوری، ص .444
37) طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، ص .214
38) طوسی، همان کتاب، ص .216
39) طوسی، الغیبة، ص .215
40) طوسی، همان کتاب، ص .216
41) طوسی، همان کتاب، ص .216
42) طوسی، همان کتاب، ص .217
43) دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سیدمحمد تقی آیت اللهی، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1367 ه.ش، ص 155 و .156
44) طوسی، همان کتاب، ص .221
45) طوسی، همان کتاب، ص .219
46) طوسی، همان کتاب، ص 219 ـ .220
47) طوسی، همان کتاب، ص 220 ـ بحار الأنوار، ج 51، ص .349
48) طوسی، همان کتاب، ص 220 ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 350 ـ طبرسی، إعلام الوری، الطبعة الثالثة، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ص 452 ـ علی بن عیسی إربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381 ه.ق، ج 3، ص .322
49) طوسی، الغیبة، ص .221
50) طوسی، الغیبة، ص .223
51) طوسی، الغیبة، ص 222 ـ بحار الأنوار، ج 51، ص .351
52) طوسی، همان کتاب، ص 226 و 227 ـ بحار الأنوار، ج 51، ص .355
53) طوسی، همان کتاب، ص 224 و 225 و .227
54) طوسی، همان کتاب، ص .240
55) مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 356، و ر.ک به: طوسی، همان کتاب، ص .236
56) دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، چاپ اول، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1367 ه.ش، ص .199
57) طوسی، همان کتاب، ص .238
58) سیمری و صیمری نیز گفته شده است (صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ط 1، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1392 ه.ق، ص 412) .
59) طبرسی، همان کتاب، ص .445
60) طوسی، همان کتاب، ص .242
61) صدر، همان کتاب ص .412
62) چنانکه در بحث علائم ظهور گفته شده، قیام شخصی به نام سفیانی و صدای آسمانی از علامتهایی هستند که در آستانه ظهور امام رخ خواهد داد.
63) طوسی، الغیبة، ص 242 و 243 ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 361 ـ طبرسی، همان کتاب، ص 445 ـ صدر، همان کتاب، ص .415
64) طوسی، همان کتاب، ص .243
65) طوسی، همان کتاب، ص .242
66) طوسی، همان کتاب، ص 222 و 246 ـ صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الإسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1405 ه.ق، ص .44
67) طوسی، همان کتاب، ص .222
68) طوسی، همان کتاب، ص 146 و .219
69) طوسی، الغیبة، ص 240 ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص .359
70) مرحوم طبرسی، فهرست جالبی از این دسته وکلا، با ذکر محل مأموریتشان، ذکر کرده است (إعلام الوری، ص 454) .
71) طوسی، همان کتاب، ص .225
72) طوسی، همان کتاب، ص 225 و .226
73) صدوق، همان کتاب، ص 476 ـ .479
74) صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الإسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1405 ه.ق، ص 440 ـ .441
75) طوسی، همان کتاب، ص 176 ـ .177
76) طبرسی، همان کتاب، ص 452 ـ .453
77) طوسی، همان کتاب، ص 229 ـ .236
78) طوسی، همان کتاب، ص 198 ـ .199
79) طوسی، همان کتاب، ص 238 ـ .239
80) طوسی، همان کتاب، ص .244
81) طوسی، همان کتاب، ص 248 ـ 254 و ر.ک به: دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 200 ـ 205.مسعودی، قتل او را در سال 322 دانسته است (التنبیه و الإشراف، قاهره، دار الصاوی للطبع و النشر و التألیف ص 343) .
82) طاغوت کسی است که بر خلاف حق حکومت کند و بر اساس موازین اسلامی سزاوار آن مقام نباشد.لفظ «طاغوت» صیغه مبالغه از طغیان است، تو گویی این افراد در طغیان و مرز نشناسی، در بالاترین حد قرار گرفتهاند.
83) نساء: .60
84) ینظران من کان منکم ممن روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فارضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما فإذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فإنما استخف بحکم الله و علینا رد، و الراد علینا الراد علی الله، و هو علی حد الشرک بالله (کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه.ق، ج 1 ص 67، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ح 10 ـ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 18، باب 11 من أبواب صفات القاضی، ص 99) .
85) و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنهم حجتی علیکم و أنا حجة الله (طوسی، همان کتاب، ص 177 ـ طبرسی، همان کتاب، ص 452 ـ شیخ حر عاملی، همان کتاب، ج 18، ص 101، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 11، ح 9 ـ طبرسی، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضویة، ج2، ص 163) .
کتاب: از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی ص 317
نویسنده: رسول جعفریان
|