حسن رحيمپور ازغدي طي سخنراني مشروحي شاخصههاي حكومت امام زمان(عج) را تببين و بررسي كرد.
"خبرنامه دانشجويان ايران " متن سخنراني حسن رحيمپور ازغدي درباره ويژگيهاي حكومت مهدوي را به شرح ذيل منتشر كرد:
كارنامه تمام ايدئولوژي هاي بشري كبود است؛ هر كدام به نقطه اي درست اشاره كردند و هزار نكته درست تر را از قلم انداختن و لذا علي رقم آن شور بدوي كه براي حل مشكلات بشري داشتند بعد از مدت كوتاهي همه آنها از احكام مرده تغذيه كردند و در عين حال همه ايدئولوژي ها تقريبا خود مركزبين بودند و خودشان را نگين و بقيه بشريت را مانند حلقه اطراف خود مي ديدند.
به علاوه اين ايدئولوژي هاي شرق و غرب مشكل ديگه اي هم داشتند و آن اينكه حرفهاي بزرگ و رفتار پستي در قبال بشريت در دوراني كه به اقتدار رسيدند داشتند با ايده هاي بسيار شكستني ادعاهاي بزرگي كردند و با نظريه هاي بسيار ضعيف و سست وارد عرصه هاي عمل تاريخي و اجتماعي شدند به عبارت ديگر بايد گفت كه اين ايدئولوژي ها با بار شيشه به بازار آهنگران آمدند و نتيجه مستقيمش را هم ديدند و امروز از همه ايدئولوزي هاي خود اظهار خستگي و كسالت مي كنند و از ماركسيست، فاشيست، ليبراليسم و صهيونيزم به ستوه آمدند.
آخرين نتيجهاي كه از امتحان اين ايدئولوژيها به دست آمده اين است كه ما اصلاً اصول نظري براي زندگي جمعي نميخواهيم ما احتياجي به ايدئولوزي نداريم اصلا انقلاب كبير معنايي ندارد و تمام انقلاب ها صغيرند و نياز به متولي دارند اما درست در اين لحظه كه بشر به بن بست رسيده است و كاملا احساس خلا و پايان يافتگي ميكند و با آن خاطره هاي مرده و آرزوهاي مجروح خود را در بن بست حس ميكند.
يك انقلاب واقعاً كبير از راه خواهد رسيد كه جهان را يك جا در خواهد نورديد و همه انقلاب هاي تاريخ روي هم در مقابل آن احساس حقارت خواهند كرد آن وقت قرن ها انتظار قوي براي حرف زدن با بشريت به پايان مي رسد و عرصه ظهور شروع مي شود او دست همه بشريت را خواهد فشرد و به آنها خواهد گفت كه براي شالوده شكني موقعيت انساني آمدم، من آمده ام تا اوضاع حاكم بر جهان را در شرق و غرب و شمال و جنوب به هم بزنم و همه نقاط جهان در دست من خواهد بود براي مهدي هيچ چيز مانع نيست چون او از پدري شرقي و مادري غربي متولد شده است و با غرب و شرق جهان خويشاوند است گرچه پيام او از حيث مكتبي نه شرقي و نه غربي است اما از حيث مخاطب هم شرقي و هم غربي است مهدي مادرش رومي و مسحيي است و پدرش عرب و شرقي.
مادرش در جنگ اسير شد و بعد مسلمان شد شايد در اين حادثه تاريخي رازي باشد كه براي فتح غرب و جهان مسيحي به دست مهدي روزي به كار خواهد آمد.
همانطور كه مي دانيد چندين نفر از اهل بيت(س) مادرشان عرب نبودند اما آن گوهر خاص از ابراهيم نسل به نسل به پيغمبر و از ايشان به اهل بيت رسيد اما در عين حال براي آنكه مساله روشن شود كه مساله بشري نه نژادي و عربي و جهان شمول و تاريخي است و همه طبقات را به هم مي زند مادران چند تن از ائمه از بدترين و پايين ترين موقعيت هاي اجتماعي و سياسي انتخاب مي شدند يعني اسراي جنگي كه در جنگهاي بني اميه و بني عباس به اسارت گرفته مي شدند و بين خانواده هاي مسلمان تقسيم مي شدند.
يعني بزرگترين انسانهاي تاريخ كه الگو و انسان كامل هستند از مادراني به دنيا آمدند كه به ظاهر از طبقات اجتماعي و سياسي پايين قرار داشتند از جمله مادر حضرت حجت از چنين طبقه اي بود.
بشير بن سليمان نقل مي كند كه اما هادي مرا خواست و به من گفت رازي بزرگ را با تو در ميان مي گذارم و بعد نامه اي به من داد كه با خط رومي نوشته شده بود.
پرسيدم كه معني اين نامه چيست؟ عبارات بسيار لطيف با خط خوش رومي امام هادي نوشته بودند به همراه مبلغي پول به من دادند و فرمودند كه قضيه را با كسي در ميان نگذار و حركت كن به سمت بغداد در فلان روز در كنار فرات قايق اسراي رومي را خواهي ديد خود را به جمع اسرا برسان برخي از زنان اسير آنجا هستند در ميان آنها خانمي است با لباس حرير كه خلقش خلق پيغمبري است و بسيار با كرامت و حيا و عفت است.
آن دختر را پيدا كن و اين نامه ي مرا به او بده و او خود مي داند كه بايد منتظر چه كسي باشد پس نيازي به توضيح نيست نامه را به او بده او خود از عبارات نامه به فرهنگ ما پي خواهد برد و آنگاه اختيار با خود اوست كه با تو بيايد يا خير.
نامه را به او رساندم و او به محض آن كه نامه را باز كرد چشمانش پر از اشك شد نامه را بوسيد و به من گفت كه به هر ترتيبي شده مرا با خود ببر و سوگند خورد كه اگر او را به غير از من بفروشند او را زنده نخواهند ديد.
اصرار ايشان باعث شد كه او را به من بفروشند در راه او دائم نامه را مي بوييد و مي بوسيد از او پرسيدم شما كه صاحب نامه را نمي شناسيد چرا آنقدر نامه را مي بوسيد؟ گفت من مليكا هستم و از نوادگان قيصر روم و نسب مادر من به حضرت شمعون از حواريون مي رسد. (زماني كه قيصر روم مسيحي شد ازدواجهايي ميان قيصر ها و كليسا صورت گرفت) آنها بارها خواستند مرا به بزرگان كليسا و ژنرالهاي روم بدهند و اين ازدواجها هر بار به دلايل غير طبيعي به هم خورد.
شبي در خواب ديدم كه مسيح و شمعون و حواريون وارد اتاق من شدند و در باز شد و پيامبر اسلام وارد شدند و مرا از مسيح خواستگاري كردند و ازدواج در خواب صورت گرفت و من ترسيدم كه خوابم را براي خويشانم تعريف كنم اما از همان موقع يك حالت سمپاري نسبت به پيغمبر اسلام و مسلمانان پيدا كردم و از پدرم مي خواستم كه با اسراي مسلمان به نرمي برخورد كنند.
بعد خواب ديگري ديدم كه فاطمه و مريم به خواب من آمدند و از اين ازدواج با من سخن گفتند و چند بار ديگر خواب كسي را ديدم كه مي دانستم با او ازدواج خواهم كرد.
پس بدان من صاحب نامه را نديدم ولي او را ميشناسم. يك بار در خواب ابا محمد را ديدم در خواب از جنگي ميان مسلمانان و روميان خبر داد و از من خواست هر طور كه شده حتي مخفيانه به جبهه بيايم و من آمدم و در جنگ شكست خورديم و من اسير شدم.
و من بر اساس آن خوابها تمام وقايع را پيش بيني مي كردم و منتظر پيكي از سوي امام هادي بودم نام واقعي من مليكا بود و اين اسم متعلق به طبقات اشراف است و من خود را نرگس معرفي كردم كه از نامهاي طبقات پايين جامعه است زيرا اگر اينها مي فهميدند كه من از طبقه اشرافم به اين آساني ها مرا به تو تحويل نمي دادند.
ملاقات اول ايشان با امام عسگري نيز بسيار جالب است در اين ملاقات امام به او عرضه مي دارند كه اختيار با خود شماست چه چيز را مي خواهيد؟ او گفت شرافت ابدي را مي خواهم. امام مي فرمايند: مي داني كه فرزند تو شرق و غرب زمين را خواهد گرفت؟ و جهان را از عدالت آكنده خواهد كرد؟ خانم مي پرسند: پدرش كيست؟
امام پاسخ مي دهند همان كسي كه پيامبر خدا تو را براي او از عيسي بن مريم خواستگاري كرد او را مي شناسيد؟
ايشان جواب مي دهد آري پيش از آنكه او را در مقابلم ببينم در خواب ديده بودم. بعد از آنكه ازدواج صورت گرفت امام به حكيمه خاتون فرموده بودند كه اين همان خانمي است كه بارها برايت از او سخن گفته بودم او را ببر و اسلام را به او بياموز و تعبير زيبايي حضرت در مورد ايشان دارند و مي فرمايند من هرگاه به او مي نگرم معنويت و شكوه را در چهره او مي بينم. او چون مادر موسي فرزندش را پنهاني به دنيا خواهد آورد و اين كودك زنده خواهد ماند تا سرنوشت بشيرت را تغيير دهد و اين چنين خواهد شد.
چند سالي مي گذرد تا اينكه امام كودك خردسالي بودند كه اما حسن عسگري را در سن 28 سالگي مسموم مي كنند ابو سهل اسماعيل نوبختي از اصحاب امام حسن عسگري(ع) و حضرت حجت(عج) هستند نقل مي كنند كه ساعات آخر عمر امام بود كه به من گفتند در اتاق بغل كودكي خردسال سر به سجده گذاشته برو و به ايشان بگو كه من دارم مي روم. من رفتم و در را باز كردم ديدم كه كودكي خردسال در اتاق درحال سجده است و انگشت سبابه خود را به سمت آسمان بلند كرده موي سرش پيچيده بود و رنگي روشن و صورتي نوراني داشت.
صبر كردم تا نمازشان تمام شد بعد گفتم كه پدرتان شما را صدا مي زند. چند دقيقه بعد با مادرش وارد اتاق شد و نقل مي كنند به محض ورودشان ابا محمد صدا مي زند يا سيد اهل البيت يعني اي مرد خانه من آماده رفتنم براي من آب بياور. آن طفل با آن آب پدر را وضو داد و حضرت در كنار گوش او گفت مژده بر تو كه حجت خدا روي زميني و بعد از دنيا رفت.
از آن به بعد نگاهها به سمت آن كودك متمركز شد كه با غيبت كوچ و غيبت بزرگ خود سرنوشت بشريت را تغيير دهد.
به برخي از شاخص هايي كه جامعه مهدوي دارد اشاره مي كنيم:
*دوران حكومت مهدي(عج) حكومت ديني، جهاني در عين حال يك حكومت كليشه اي نيست كه برخي فكر كردند كه همه آدمها در آن حكومت يك جورند؛ شهر مهدي شهر كليشه ها نيست شهر آدمكهاي چوبي هم شكل و هم سليقه نيست روابط انساني براساس مناسبات و معيار هاي انساني تنظيم مي شود و همه حق و حقوق خود را مي شناسند ولي يكنواخت نيستند و انسانهاي با فضيلت و تريبت شده اي اند
كه حق و تكليف خود را مي شناسند و در عين حال متناسب و متعادلند علي رغم متفاوت بودن.
*اختلافات نظري در جامعه مهدي سركوب نمي گردد بلكه مديريت مي شود يعني
شهر مهدي يك شهر بسته و ايدئولوژيك به معناي امروزي نيست.
*ارتباط مردم با امام مهدي در آن جامعه يك ارتباط كاملا روشن و انساني است البته بعضي ها كه مي خواهند به جاي پاي گذاشتن جاي پاي حضرت روي پاي ايشان پا گذارند كه اين تبعيت نيست بلكه ستيزه جويي است؛ از بين مي روند و حذف مي شوند زيرا سد راه عدالت و حقوق بشر به معناي واقعي قرار گرفته اند اما غير از بحث تعارض و تقابل با رهبري و انقلاب جهاني كه تحمل نخواهد شد نه به دليل كبر بلكه به خاطر نهضت عظيمي كه شروع شده و قرباني هايي خواهد داشت كه نبايد خون اين قرباني ها هدر رود و جامعه جهاني نبايد از چاله در آمده به چاه بيافتد.
*ايشان در مساله رهبري جهان جديد كه يك جهان آزاد ولي عادلانه است هيچ كوتاهي نمي كند اما مفهوم اطاعت از امام در جامعه مهدي به معناي تعطيل شدن عقلانيت و احساسات و درك و شعور فردي نيست.
*اطاعت از مهدي به معناي محو فرديت و تعطيل كردن حق و حقوق فردي مردم نيست بلكه اين اطاعت از رهبر جامعه جهاني ضامن اجراي حقوق و تعالي بشريت است و اين وعده ايست كه صريحا داده شده است.
*ايمان ديني در جامعه مهدوي يك جز مرده نيست و يك حقيقت كاملا زنده است و اين ايمان به معناي دگم و سنتي به معناي امروزي كه در كتب جامعه شناسي ديني نقل شده نيست اولا همه تاكيدها در انقلاب جهاني ايشان روي حقوق مردم است اصولا پرچم اصلي انقلاب پرچم عدالت است در روايات بسياري نقل شده كه كار اصلي مهدي رساندن مردم به حقوق واقعي شان يعني همان عدالت است "يملا الارض عدلا بعد ما ملات ظلم و جورا " زمين و تمام جوامع بشري را بعد از آنكه پر از ظلم و جور شدند.
*احقاق حقوق انسانها به خصوص انسانهاي محرومي كه ساكتند و مسكوت ماندند اينها پرچم اصلي مهدي است و جهان را از عدالت آكنده خواهد كرد و اصولا هدف و فلسفه ايشان نجات بشريت است و آرمان ايشان احقاق حقوق مردم و آن هم همه بشريت بدون استثنا هيچ تبعيض نژادي و قومي و فرقه اي در كار مهدي نيست از پيامبر نقل شده است كه سلطه مهدي تمام شرق و غرب جهان را خواهد گرفت و هيچ ملت و سرزميني خارج از اقتدار او نخواهد بود.
چرا؟ ايشان نياز به سياه لشكر دارند؟ زمين كم دارند؟ آيا اين مصداق جهان گشايي و زياده خواهي نيست؟ آيا جنس فتوحات مهدي از جنس فتوحات قيصر ها و فرعونها ... است؟ آن كاري كه براي انجامش بايد اين فتوحات را انجام دهد چيست؟
*حضرت امير(ع) مي فرمايند: مهدي مي آيد تا همه بردگان را در سراسر جهان آزاد كند برخي تصور مي كنند كه دوران برده داري تمام شده است اما امروزه بردگي بيش از هر وقتي است امروزه دوران برده داري مدرن است اكثريت بشر بردگاني اند در دست برده داران مدرن كه به شيوه ها ي جديد برده داري مي كنند علاوه بر اينكه برده داري از نوع قديم هم هنوز در عالم هست طبق آمار يونيسف سالانه يك ميليون برده به همان شيوه قديمي در جهان خريد و فروش مي شود.
عباراتي از حضرت امير(ع): مهدي برده اي روي زمين نخواهد گذاشت مگر آنكه آزادش كند هيچ بدهكاري در دنيا نمي ماند و رسم بدهكاري بر خواهد افتاد.
*هيچ ظلمي نسبت به هيچ كسي نمي ماند مگر آنكه مهدي آن را برطرف سازد. حضرت خون بهاي تمام كشته شده ها را مي پردازد حضرت به دنبال كشتن هيچ بي گناهي نيست اما بالاخره جنگ است و دشمنان عده اي را بي گناه وارد جنگ مي كنند و آنها كشته مي شوند نقل است كه حضرت حتي ديه آنها را نيز پرداخت مي كند.
*انقلاب مهدي يك انقلاب قاطع كه نبرد را رها نمي كند و اهل سازش با هيچ ستمكاري در جهان نيست ولي در عين حال يك انقلاب كاملا انساني است نه يك شورش كور و وحشيانه.
*تمام انسانها براي مهدي مهم و ارزشمندند بر اساس روايات كوچكترين حق براي او بزرگ است و آن را فروگذار نخواهد كرد و هيچ حقي از حقوق بشري پيش مهدي كوچك نيست كار حضرت حجت يك انقلاب مردمي است نه يك كودتا.
*ايشان در قبال مافياي قدرت و ثروت در جهان مانند صلاح هستند در روايت آمده "ما هو الي سيف " مهدي نيست مگر صلاح "الموت تحت ظل السيف " و مرگ زير سايه شمشير مهدي در مقابل دو مخاطب دو چهره دارد يك چهره در مقابل مافياي ستم جهاني است با آنها جز با زبان صلاح سخن نخواهد گفت. در روايات آمده حتي از آنان توبه هم نخواهد پذيرفت. براي آنكه دوران توبه و نصيحت گذشته است و هزاران سال است كه مي گويند توبه كنيد و آن زمان وقت توبه گرفتن نيست وقت عمل به وعده هاي است كه انبيا دادند. يك چهره هم در برابر توده مردم دارند در روايات آمده مهدي چنان متواضع و مردمي اي است كه گويا با دست خود عسل در دهان مردم مي گذارد.
*در رستاخيز مهدي هرچه هست درستي و برادري و رحمت و صلح و يگانگي اي است. مهدي مي جنگد اما براي صلح چون مي داند كه جنگها پايان نمي يابد مگر آنكه جنگي به پا شود و تمام جنگها را شكست دهد او براي صلح و عدالت مي جنگد. در دعاي ندبه نقل مي شود "اين امان اهل الارض " كجاست امنيت براي همه بشريت؟
و اين امينت جهاني را او خواهد آورد.
*شعار جامعه اي كه مهدي مي سازد محبت است هر كس هر چه نياز دارد بي ممانعتي از جيب ديگري بر مي دارد مردم از هم سود نمي گيرند كينه از دلها بيرون مي رود نظام اقتصادي جهان زير و رو مي شود در حكومت او به احدي بدي نمي رسد مگر اينكه حد الهي آن جاري شود (ديگر معامله و پارتي بازي وجود نخواهد داشت در هر كجا كه ظلمي شود بلافاصله حدش اجرا مي گردد.)
البته اينها همه از ملاكهاي جامعه اسلامي و مطالبه اسلام است كه سطح عالي آن در جامعه مهدوي ايجاد مي شود اما ما نيز بايد در راه رسيدن به آن برنامه ريزي و تلاش كنيم.
روش حضرت اين است كه با كار گزاران خود بسيار سختگيرند و با مردم عادي به خصوص محرومين بسيار مهربانند. به طور يكه بعد از مدتي ديگر هيچ مستمند در جامعه باقي نمي ماند.
اما باقر(ع) فرمودند "شديد علي العمال و جواد من المال و هين بالمساكين " با حاكمان خود سختگير ولي در قبال مال بسيار بخشنده و براي محرومين بسيار مهربان است. مهدي حق همه حق داران را به آنها مي دهد حتي اگر زير دندانهاي ديگري باشد.
بشريت در دوران او معني واقعي زندگي بشري و انساني را مي فهمد ما هنوز زندگي انساني نديديم در زمان مهدي(عج) به معناي واقعي زندگي خواهيم كرد آرمانهاي تمام دنيا را او محقق خواهد كرد.
چند نكته ديگر درباره حقوق بشر و مطالبات اسلام از آن :
حقوق اقتصادي مردم مساله عقلانيت و حقوق علمي و گسترش آن در دنيا توزيع درست ثروت و صفا و شادابي در زندگي و امنيت و آبادي پرداختن به حقوق زن و كودك.
برخي از اين مطالبات را به اقتصار توضيح مي دهم.
*در روايات آمده او رازهاي عالم را مي داند علم و كتاب و سنت در دست اوست. چهره اش به پيغبر مي ماند موهايش بر شانه هايش ريخته و بوي خوش مي دهد.
*اما روش كار ايشان در حكومت جهاني مساله تامين علم و دانش در دنيا و يك انقلاب علمي و هم مساله ي حقوق زنان است.
در روايت آمده مهدي از همه بشريت 313 نفر را برگزيده كه اينها كادر اصلي و مديران او در انقلاب جهان هستند كه 50 نفر آنها زن هستند در واقع پنجاه زن در انقلاب مهدي جهان را اداره مي كنند يعني در عالي ترين و پيچيده تري مناسبات عالم وارد مي شودند و تصميم گيري مي كنند.
*علاوه بر اين در روايتي از امام باقر(ع) آمده وقتي قائم ما ظهور كند دست خود را بر سر بندگان خدا خواهد كشيد و تمام قدرت عقلاني بشر را متمركز و مجتمع مي كند يك مرتبه سطح عقلانيت بشر به طور جهشي چندين پله صعود مي كند.
در حدي كه زنان خانه داري كه در خانه به وظيفه همسر داري و تربيت فرزند مي پردازند نيز از علم بي بهره نمي مانند.
در دوران مهدي انقلاب علمي صورت مي گيرد كه حكمت و قدرت و دانش و قضاوت و داوري حتي به داخل خانه ها وارد مي شود و نهاد خانه و دين و دانش يكي مي شود به طوري كه زنان در خانه هاي خود مي توانند در همه موارد بر اساس سنت و كتاب اجتهاد كنند. يعني به پيچيده ترين و عقلاني ترين مسائل وارد شوند.
يعني زناني كه در اين عصر تحقير مي شوند و به شرط برهنگي و كنار زدن عفت به آنها اجازه ورود به عرصه علمي را ميدهند در آن دوره آزادانه وارد عرصه مي شود در جامعه مهدي زن به عنوان انسان بودن در جامعه زندگي مي كند و نه صرفا به دليل زن بودن يعني اينكه نگاه ابزاري و جنستي به زن نمي شود و او مي تواند به دور از تحقير و كنار زدن عفت به عزت و بزرگي دانش دست يابد البته تمام اينها در لواي اسلام و قوانين اسلامي است.
|