ولایت مقام معظم رهبری در ایران بالفعل است و بردیگر مسلمانان بالقوه است. اما ساکنان هر منطقهای که مایل باشند خود را تحت ولایت امر ایشان قرار دهند با یک عقد قرارداد طرفینی، نوشته شده یا نانوشته، ولایت ایشان بر آنها نیز بالفعل خواهد شد. البته ایشان غیر از ایران اکنون ولایت حداقل دو منطقه دیگر را برعهده دارند.
اولا ریشه این که ما میگیم ولایت فقیه لازمه چیه؟ لطفا دقیق بگید. یه سری آیات مثل اولی امر رو تفسیر المیزان رد کردند. میخوام منابع قرانی و سنت رو بدونم که از چه جهتی حکومت اسلامی حتما باید ولی فقیه داشته باشه مثلا چرا با رییس جمهور تنها حکومت اسلامی نمیشه؟ دوم شرایط چیست؟ تمام شرایط که فردی به عنوان ولی فقیه انتخاب شود رو بگویید. و آیا اگر فردی مناسب تر از رهبر فعلی باد در قید حیاط رهبر باید از روی عدالت ولایت را به ایشا واگذارد یا باید از نظر مجلس خبرگان تبعیت کند؟
الف: ریشه لزوم ولایتفقیه باز میگردد به "وجوب اعتقاد به حکومت اسلامی در عصرغیبت". این وجوب را با استدلال زیر ثابت می کنیم:
1- جامعه انسانی بدون حکومت نمی تواند به حیات تکاملی خود ادامه دهد. ارسطو معتقد است که جامعه بدون حکومت، یا جامعه خدایان است یا جامعه جانوران وحشی. امام علی ع هم معتقدند که قانون بدون وجود حاکم و حکومت قابلیت پیاده شدن را ندارد آنجا که می فرمایند: " مردم ناچار از داشتن حکومت می باشند نیک کردار باشد یا بد کردار "( لابد للناس من امیر بر او فاجر).
2- هر حکومتی قانونی دارد، که مردم تحت حاکمیت آن باید از آن تبعیت داشته باشند.
3- خداوند تبعیت اختیاری از قانون غیر الهی را ممنوع نموده است؛ آنجا که درسوره مائده می فرماید: کسی که به ما انزل الله حکم نمی کند او فاسق است " یا " کسی که به ما انزل الله حکم نمی کند او کافر است " یا " کسی که به ما انزل الله حکم نمی کند او ظالم است ". و درسوره هود (آیه 113) می فرماید: " هیچ گرایشی به ظالم نداشته باشید زیرا آتش شما را در بر خواهد گرفت ". پیامبر نیزمی فرمایند: " کسی که مخلوقی را اطاعت کند که اطاعتش اطاعت خدا نیست به تحقیق کافر شده است ".
4- بر این اساس کسی حق ندارد بگوید که من حکومت لیبرالیستی یا کمونیستی ویا سلطنتی را بر حکومت اسلامی ترجیح می دهم زیرا باید قانون آن را اختیارا بپذیرد که این جایز نیست.
5- پس باید حکومت اسلامی که حکومت مبتنی بر ما انزل الله است را بپذیرد وفقط به آن اعتقاد داشته باشد.
ب: در پاسخ به سؤالهای شماره 12و 15 نیز ثابت کردیم که در عصر غیبت این فقیه است که از جانب امام معصوم(ع) حق دارد بر جامعه حاکم باشد و در پاسخ سؤال یک نیز ثابت کردیم که ولایتهای امام معصوم(ع) فقط به فقهاء جامعالشرایط منتقل میشود نه هر فردی که مردم به عنوان رئیسجمهور انتخاب کنند.
ج: تفسیر آیه مربوط به اولیالامر نیز در همان پاسخ سؤال شماره 15 به آن اشاره شد که تفسیر اولیالامر به ائمه معصومین تفسیر قریب به اتفاق مفسرین شیعه است.
د: کسی که قائممقام امام معصوم(ع) برای اداره جامعه میباشد نیز باید حداقل دوازده شرط داشته باشد که در سؤال 15 به آنها پرداخته شده است.
این دوازده شرط عبارتند از: 1-راوی حدیث 2-فقیه 3-نگهدارنده نفس(عادل) 4-حافظ دین 5-مخالف هوای نفس 6-مطیع دستورات خداوند 7-شیعه 8-محقق در حلال و حرام خداوند 9-عارف به احکام ائمه 10-امین حلال و حرام خداوند 11-مدیر 12-مدبر
ه: بر اساس روایاتی که از امام علی(ع) به دست ما رسیده است، اگر فقیه حاکم متوجه شود فردی درهمه این شرایط از خودش برتر است واجب است از او دعوت نماید تا به جای او ولایت بر جامعه را برعهده بگیرد و اگر او بپذیرد با متقاعد کردن اعضاء مجلس خبرگان ولایت را به او منتقل نماید. البته اگر اعضاء مجلس خبرگان نیز همین آگاهی را پیدا نمایند بر آنها هم انتخاب او واجب میشود. یک روایت این است:
"کسی که کاری از مسلمین را بر عهده بگیرد و میداند که در میان مسلمانان فرد مناسبتری برای تصدی آن کار وجود دارد که به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، به درستی که به خدا و رسول و همه مسلمانان خیانت کرده است(علامه امینی، الغدیر، ج8، بیروت، 1403، ص291).
و: بنده به عنوان یک متخصص، تا کنون هرچه گشته ام مناسب تر از مقام معظم رهبری کسی را نیافتهام(به همین خاطربارها به روح امام خمینی به خاطر روشنبینی و پیشنهاد ایشان به مجلس خبرگان رحمت فرستادهام)، آیا شما یافتهاید؟
هميشه ولايت فقيه به عنوان يك نظريه مطرح بوده و نه بعنوان يك قطعيت. چگونه است كه امكان بحث و گفتگو در مورد اين نظريه چندين سال است در سطح خبرگان جامعه و صاحب نظران كم رنگ شده؟ چون مخالفاني نيز دارد.
درست است که یکی از معانی نظریه "حدس" است، اما بر اساس تحقیق "فرهنگ معین " و "دهخدا" معنای دیگر نظریه، " عقیده " می باشد و بنا بر نظردهخدا اگرنظریه ترجمه "تئوری" باشد، به معنای "عقیده منظم" نیز به کار برده می شود؛ که نزد بیشترپژوهشگران ایرانی نظریه به همین معنا به کار برده می شود، اگر چه به معنای "فرضیه ثابت شده " هم هست.
بر این اساس اگر نظریه ولایت فقیه را عقیده به ولایت فقیه بدانیم این عقیده می تواند ظنی یا قطعی باشد. از منظر امام خمینی ولایت فقیه یک نظریه بدیهی است که خیلی نیاز به استدلال ندارد:
ولايت فقيه از موضوعاتى است كه تصور آنها موجب تصديق مىشود، و چندان به برهان احتياج ندارد. به اين معنى كه هر كس عقايد و احكام اسلام را حتى اجمالًا دريافته باشد چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور آورد، بىدرنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضرورى و بديهى خواهد شناخت(ولايت فقيه،ص 9 )
اما اینکه در سطح خبرگان چرا کم رنگ شده، به خاطر این است که احساس می کنند در این مورد به اندازه کافی صحبت کرده و کتاب نوشته اند. البته صدا و سیما در این مسئله مقصراست و وظیفه دارد که بیشترازاینها به این بحث بپردازد.
|