امپراتور با تعجب پرسید: چنین چیزی چطور ممكن است؟ ناصرالدین شاه جواب داد: «در زمان صلح, ده هزار نفر برای حفظ امنیت داخلی كافی است, ولی در زمان جنگ وقتی كه دولت بیگانه به ما هجوم آورد ما عالِم مذهبی (به نام مرجع تقلید) داریم, به جهاد و وجوب دفاع عمومی فتوا می دهد, اطاعت از فتوای او بر همه واجب می شود, آنگاه همه مردم ما بسیج می شوند و دشمن را از خاك خود بیرون می رانند». چهره امپراتور اروپا از این پاسخ دگرگون و زرد شد و هم چون درماندگان سكوت كرد. آری ناصرالدین شاه این موضوع را به خوبی دریافته بود, چنان كه در ماجرای هجوم نیروهای انگلیس به كشور عراق, مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمدتقی شیرازی فتوای بسیج عمومی برای دفاع داد و در سال 1340 هـ .ق قیام عمومی شروع شد, ارتش انگلیس مفتضحانه عقب نشینی كرده و شكست خورد.[1] 2ـ نیز نقل شده: مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری, یكی از علمای وارسته و معروف عصر ناصرالدین شاه در یكی از سفرها از نجف اشرف به تهران آمد, مردم تهران و اطراف, استقبال پرشور و وسیعی از او نمودند, در یكی از جلسات كه سفیر روسیه نیز حضور داشت, مردم از آن عالم ربانی كه تأثیر نَفسِ عجیبی داشت خواستند كه آن ها را نصیحت كند. آن بزرگمرد علم و تقوا خطاب به حاضران گفت: «متوجه باشید كه خداوند در همه جا حاضر است». همین جمله كوتاه آن چنان در مردم اثر كرد كه اشك از چشمانشان سرازیر شد و حالشان منقلب گردید. سفیر روسیه وقتی كه آن منظره را دید, در نامه ای برای «نیكولای» امپراتور روسیه تزاری چنین نوشت: «تا قشر روحانیون مذهبی در میان مردم ایران هستند, مردم از آن ها پیروی می كنند, در این صورت ما نمی توانیم بر آن ها مسلط گردیم, زیرا یك جمله موعظه آن ها وقتی كه آن گونه انقلاب روحی در آن ها ایجاد كند, قطعاً حكم و فتوای آن ها نفوذی چشم گیر و آسیب ناپذیر خواهد داشت».[2] ماجرا فتوای معروف میرزای شیرازی نیز نمونه دیگری از رابطه و پیوند محكم مردم با مراجع تقلید و آثار درخشان آن است, خلاصه این ماجرا چنین بود: در عصر ناصرالدین شاه, یكی از شركتهای انگلیسی امتیاز كشت توتون و تنباكو را در انحصار خود گرفت و این انحصار طیّ یك قرارداد استعماری و ننگین به امضاء دولت ایران رسید. در سایه شوم این امتیاز, كشور ایران محل تاخت و تاز اروپاییان می شد, و رگ و ریشه اقتصاد كشور به دست انگلیس ها می افتاد, و بازتابهای شوم دیگر را به دنبال داشت. مرجع تقلید آن عصر حضرت آیت الله العظمی سید محمدحسن شیرازی ـ قدس سره ـ اعتراض شدید كرد, ولی دولتمردان ایران به اعتراض او توجه نكردند, او دست به قلم برد و آن فتوای معروف را صادر كرد كه چنین بود: «امروز استعمال توتون و تنباكو حرام و در حكم محاربه با امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ می باشد». این فتوا دهان به دهان گشت و به گوش مردم رسید و آن چنان اثر كرد كه مردم در مدت كوتاهی همه قلیان ها و چپق ها را شكستند و كار به جایی رسید كه زنان خدمتكار كاخ ناصری همه وسایل دخانیات را كه در داخل كاخ وجود داشت شكسته و نابود كردند. روزی شاه قلیان طلبید تا طبق معمول قلیانی بكشد, خدمتكار به قلیان خانه رفت, ولی دست خالی نزد شاه بازگشت, شاه سه بار او را فرستاد, او هر سه بار دست خالی بازگشت, شاه كه سخت عصبانی شده بود فریاد زد: قلیان قلیان! خدمتكار دست به سینه خدمت شاه آمد و چنین گفت: «قربان! سرور من! مرا ببخش در كاخ حتی به عنوان نمونه یك قلیان پیدا نمی شود, خدمتكاران همه قلیانها را شكستند و گفتند میرزا فتوا داده است». به این ترتیب نهضت عظیمی بر ضد استعمار انگلیس برپا شد, ناگزیر شركت انگلیسی به لغو امتیاز انحصار كشت توتون و تنباكو اقدام نمود و با كمال ذلت, بساط استعماری خود را از كشور ایران برچید.[3] -------------------------------------------------------------------------------- [1] - الی حكم الاسلام, ص 80. [2] - پندهایی از رفتار علماء, ص 53. [3] - اُسره المجدد الشیرازی, ص 50. محمد محمدي اشتهاردي- كتاب ولايت فقيه، ص175 |