نمونه ای از این پیوند مقدس به تازگی در ماجرای حادثه تلخ كوی دانشگاه رخ داد, و ایشان در روز 21 تیر امسال (1378 هـ .ش) در حسینیه امام خمینی صحبت كردند, شور و شوق حاضران به قدری عمیق و عاشقانه بود كه در چند مورد صدای گریه شوق حاضران بلند می شد, و آن ها نهایت احساسات پاك دینی و غیرت مكتبی خود را به آن رهبر بزرگوار نشان دادند, و همه را به یاد دیدارهای حضرت امام انداختند, و همین جلسه پرشور آن چنان شور و نشوری ایجاد كرد و تحولی انقلابی در مردم پدیدار ساخت كه در روز چهارشنبه 23 تیر راهپیمایی عظیم و اجتماع میلیونی را در تهران و شهرستانها به وجود آورد, به گونه ای كه ضد انقلاب و بدخواهان به تعبیر مقام معظم رهبری, چون كاغذ مچاله شده, با كمال ذلت عقب نشینی كردند.[1] یكی از اساتید حوزه علمیه قم در همین رابطه اظهار می دارد: «سخنرانی آیت الله العظمی خامنه ای[2] وجدان جامعه را تكان داد, دانشجویان خیلی زود ترفند دشمن را فهمیدند و شجاعانه كنار كشیدند, الواط و اشرار در صحنه تنها ماندند و پیش از همه بسیج وارد صحنه شد, سپاه مانند شیر غرّید و مردم در روز چهارشنبه 23 / 4 / 78 هـ .ش با تظاهرات میلیونی خود بار دیگر فریاد زد: «ما اهل كوفه نیسیتم, علی تنها بماند. استكبار شكست خورد و انقلاب پیروز شد, و ایادی مرموز به سوراخ های خود خزیدند».[3] این پیوند مقدس امت و رهبر است كه ضامن استقلال و امنیت كشور می باشد, و از نتایج و آثار درخشان حكومت اسلامی در پرتو ولایت فقیه است, كه باید قدر آن را بشناسیم و هوشیار باشیم كه هستیم, در غیر این صورت, دشمنان داخلی و خارجی, كشور عزیز ما را به فلسطینی دیگر تبدیل خواهند كرد. مقام معظم رهبری به راستی عـمود خیمه انـقلاب اسلامی و پایه استوار نظام هستند, و در حوادث و فراز و نشیبها بارقه امیدی برای دلها می باشند و روحی تازه در كالبدها می دمند. باید با كمال هوشیاری و تلاش, در عرصه ها و صحنه ها حضور داشت, و گوش به زنگ برای شنیدن فرمان رهبری و اجرای آن بود, در این صورت است كه در پرتو چنین پیوند وانسجامی هرگز جامعه ما آسیب نمی بیند, و روز به روز بر رونق انقلاب اسلامی در همه ابعادش می افزاید. -------------------------------------------------------------------------------- [1] - خطبه نماز جمعه, 25 / 5 / 78. [2] - در تاریخ 21 / 4 / 78 در رابطه با ماجرای كوی دانشگاه. [3] - بیانیه دانشمند محقق آقای محمد آل اسحاق. محمد محمدي اشتهاردي- كتاب ولايت فقيه، ص |