برای پرداختن به ضرورت دین پاسخ به پرسشهای زیر ضروری است : آیا بشر از این نظر كه دارای حیات طبیعی و غریزی است، به دین نیاز دارد؟آیا انسان از این نظر كه دارای حیات فكری و عقلی است، ضد دین است؟ آیا بشر از این نظر كه زندگی فردی دارد، دین میخواهد؟ آیا انسان از این نظر كه زندگی اجتماعی دارد، دین میخواهد؟ آیا بشر از این نظر كه با آفریدگار خود رابطهای آگاهانه و آزادانه دارد، نیازمند دین است؟ آیا انسان برای حیات دنیوی خود، به رهبری دین نیازمند است ? آیا بشر برای حیات اخروی خود، به رهبری دین نیاز دارد؟ و آیا...؟ برای پاسخ به این پرسشها، بحث را طی نكاتی به هم پیوسته پیمیگیریم:
دین و هدایت
از مطالعهٔ آیات قرآن به دست میآید كه دین نوعی هدایت است. چنان كه میفرماید: « فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» ( سوره بقره/ ۳۸) ترجمه: اگر از جانب من هدایتی برای شما آمد، پس آن كس كه هدایت مرا پیروی كند، بر آنان بیمی نیست و نه آنان محزون خواهند بود. نیز در جای دیگر میفرماید: « فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلایَضِلُّ وَ لایَشْقی» ترجمه: گفت: هر دو از آن جا پایین روید كه دشمن یكدیگر خواهید بود. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى برسد، هر كس از راهنمایى من پیروى كند نه گمراه مىشود و نه تیرهبخت. (سوره طه/ ۱۲۳ ) . مقصود از هدایت در این دو آیهٔ شریفه كه از آیات مربوط به خلقت حضرت آدم ـ علیه السلام ـ و خروج او از بهشت و هبوط به زمین میباشد، هدایت غریزی و حتی هدایت عقلی نیست، بلكه هدایتی مراد است كه از طریق وحی تشریعی به حضرت آدم ـ علیه السلام ـ و نسل او خواهد رسید. در جای دیگر فرموده است: «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّهَٔ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ» ( انعام/ ۱۶۱) ترجمه: بگو به درستی كه پروردگارم مرا به راه راست هدایت كرده است و آن دینی استوار (یعنی) آیین حنیف ابراهیم است او از مشركان نبود. بنابراین، اگر كتابهای آسمانی چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان كتابهای هدایت توصیف شدهاند، روشن است كه به دلیل این است كه این كتابها عقاید و احكام و آداب دینی را در بردارند. دربارهٔ قرآن میفرماید: « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ» (بقره/ ۱۸۵) ترجمه: ماه رمضان، ماهی كه قرآن، برای راهنمایی مردم، در آن نازل شده است. و دربارهٔ تورات و انجیل میفرماید : « وَ أَنْزَلَ التَّوْراهَٔ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ»ترجمه: قبل از این، تورات و انجیل را برای هدایت انسانها نازل كرد. بنابراین، دین، رسالت هدایت بشر را برعهده دارد.
هدایت و اختیار
هدایت دینی بر پایهٔ اختیار استوار است، و چون كه اختیار با عقل و ارادهٔ عقلانی ملازمه دارد. از این رو، اختیار به عنوان اصلیترین شرط تكلیف دینی شناخته شده است، و هم از این روی است كه موجوداتی كه از عقل و اختیار بهرهای ندارند، تكلیف دینی ندارند. این مطلب یعنی رابطهٔ هدایت دینی با اختیار، در آیات بسیاری از قرآن بیان شده است.
از جمله :
۱- « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍٔ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً ـ إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» ترجمه: ما انسان را از نطفهٔ مختلطی آفریدیم، و او را میآزماییم،(بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم. ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس (انسان، 2-3).
۲- « وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَكْفُرْ» ( كهف/ ۲۹ ) ترجمه: بگو آن چه بر من وحی گردیده و من آن را بر شما تلاوت نمودهام) حق، از جانب پروردگار شما است پس هر كس میخواهد ایمان آورد، و هر كس میخواهد كافر شود.
هدایت و معرفت
هدایت، شرایط و مقدماتی دارد كه معرفت از مهمترین و اساسیترین آنها است، یعنی انسان برای آن كه از هدایت دینی بهرهمند گردد، باید از جهانبینی استواری برخوردار باشد.
این جهانبینی از ابعاد زیر تشكیل میگردد:
۱) شناخت خدا و صفات جمال و جلال او
۲) شناخت جهان و هدف از آفرینش
۳) شناخت انسان و هدف از آفرینش او
۴) شناخت راه وصول به هدف خلقت
۵) شناخت شرایط و وسایل لازم برای پیمودن این راه و شیوهٔ تحصیل آنها
۶) شناخت موانع و خطرهای راه و شیوهٔ مبارزه با آنها
مطالب یاد شده كه با تحلیل عقلی نیز قابل اثبات و تبیین است، به روشنی از آیات و روایات استفاده میشود زیرا میبینیم كه قرآن كریم در آیات مربوط به بعثت، از تعلیم كتاب و حكمت به عنوان یكی از وظایف پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد كرده و میفرماید: « یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَٔ ( آل عمران/ ۱۶۴) ترجمه: پیامبر اسلام، آیات الهی را بر مردم تلاوت كرده آنان را تزكیه مینماید، و كتاب و حكمت را به آنان میآموزد. نیز آیات قرآن در زمینهٔ دعوت به خداشناسی و شناخت عجایب آفرینش انسان و جهان، و هدف و فرجام آفرینش بسیار است. همچنین روایات در این مورد نیز زیاد است از جمله :
1- حدیث نبوی معروف كه دانشآموزی را یك فریضهٔ دینی و همگانی به شمار آورده و میفرماید: «طَلَبُ الْعِلْم فریضهٌٔ عَلی كُل ملسمٍ» ( اصول كافی، ج ۱، باب اول، حدیث ۶،۲،۵،۱)
2- در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ محورهای مهم معرفت به شرح زیر بیان شده است:
الف) شناخت خداوند: « أنْ تَعرِفُ رَبُك»
ب) شناخت صنع خداوند به ویژه در مورد خلقت انسان: «أن تَعرفُ ما صَنَعُ بِك»
ج) شناخت دستورها و برنامههای الهی: « أن تعرف ما یخرجك من دینك » (همان، ح ۱، باب النوادر، حدیث ۱۱(.
۳) در روایتی از امام علی ـ علیه السلام ـ كمال دین، به شناخت دین و عمل به آن به شمار آمده، و كسب دانش از بدست آوردن ثروت ضروریتر شناخته شده است. (همان، باب ۱، ج ۴).
3- در حدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است: هر كس عملش بر مبنای بصیرت و آگاهی نباشد، بسان فردی خواهد بود كه از بیراهه میرود، كه هر چه سریعتر رود از مقصد دورتر میشود (همان، باب من عمل بغیر علم، حدیث ۱).
ابزار معرفت
به طور كلی انسان از چهار طریق میتواند به شناخت تكوین و تشریع نایل آید. این راهها عبارتند از:
1- طریق حسی)شناخت حسی)
چشم و گوش از مهمترین ابزارهای آن است .
شناخت حسی این ویژگیها را دارد:
اولاً: جزئی و شخصی است ثانیاً: محدود به واقعیتهای مادی است .
ثالثاً: در محدودهٔ ظواهر پدیدههای مادی است، و به ذوات اشیاء راهی ندارد. بنابراین، شناخت حسی ـ هر چند سهم اثر گذار در تحقیق جهانبینی دارد و بشر از آن بینیاز نیست ـ ولی هرگز نمیتواند جهانبینی جامع و استواری را برای انسان فراهم سازد.
۲) طریق عقلی
مواد این نوع شناخت را اصول و قواعد كلی عقلی، و صورت آن را تجزیه و تحلیلهای عقلی، تشكیل میدهد. این معرفت، ویژگیهایی دارد كه عبارتند از:
الف- كلی و فراگیر است.
ب- متعلق آن، هستی مطلق اعم از مادی و مجرد است .
ج- تا حدی به كنه و ذوات اشیاء راه میبرد، با این حال قادر بر درك و شناخت مصادیق و جزئیات امور نیست.
با توجه به مطالب گفته شده، نتیجه میگیریم كه: چون پارهای از مصادیق و جزئیات از حوزهٔ معرفت حسی نیز بیرون است بنابراین، معرفت حسی عقلی، نه به طور جداگانه و نه در كنار هم، نیازمندی معرفتی بشر را برآورده نخواهند ساخت، هر چند در این زمینه سهم بزرگی را ایفا مینمایند، و نظام معرفتی بشر بدون آن دو صورت نمیپذیرد.
۳) طریق كشف و شهود باطنی
این نوع شناخت كه از طریق ریاضتهای روحی به دست میآید، و ركن مهم این راه، ریاضت و رعایت یك سلسله برنامههای عملی است بنابراین، كسب آن بر معرفتی پیشین مبتنی است. و از آن جا كه گفتیم عقل و حس در به دست آوردن آن كافی نیستند، باید از طریق دیگری تحصیل نمود، كه همان طریق وحی است.
۴) طریق وحی
ثبوت این نوع شناخت هر چند مبتنی بر حس و عقل است، لیكن وحی به معرفت حسی و عقلی انسان وسعت و عمق میبخشد زیرا وحی از حقایقی پرده برمیدارد كه از شعاع معرفت حسی و عقلی انسان بیرون است. مانند شناخت جزئیات احكام و اخلاق (فروع دین) ، و نیز مسایل مربوط به مراحل عالیه خداشناسی استدلالی مانند وحدت حقه، و یا موضوعات مربوط به جهان آخرت.
كمال مطلوب و نیاز به دین
بر پایهٔ مطالب گذشته میتوانیم بگوییم: جهانبینی دینی، كاملترین نوع جهانبینی است كه بشر میتواند به آن دست یازد زیرا بدون داشتن جهانبینی دینی، تكامل در حوزهٔ علم و عمل به دست نمیآید و انسان برای تحصیل در كمال علمی و عملی به دین نیازمند است. و علت نیازمندی انسان به دین از آغاز تا پایان، همین دلیل است، و براهین و دلایلی كه در متون دینی و كتابهای فلسفی و كلامی بیان گردیده است، در واقع شرح و تفسیر این علت بنیادین است. همین دلیل است كه محقق طوسی، رحمهٔ الله علیه، بعد از نقل كلام فخرالدین رازی دربارهٔ فواید بعثت پیامبران ـ علیهم السلام ـ گفته است: « ضَرورهُٔ وُجُودِ الْأنْبِیاءِ لِتَكْمیلِ الأشْخَاصِ بِالْعَقَائِدِ الْحَقَّهٔ وَ الْأخْلاقِ الْفَاضِلَهِٔ وَ الْأفْعَالِ الْمَحْمُودَهِٔ النَّافِعَهِٔ لَهُمْ فی عَاجِلِهِمْ وَ آجِلِهِمْ، وَ تَكْمِیلِ النُّوعِ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَی الْخَیْرِ وَ الْفَضِیلَهِٔ وَ تَسَاعُدِهِمْ فِی الْاُمُورِ الْدّینِیَّهِٔ وَ سِیاسَهِٔ الْخَارِجِینَ عَنْ جَادَّهِٔ الْخَیْرِ وَ الصَّلاح(... تلخیص المحصل، ص ۳۶۷) .حاصل عبارت یاد شده این است كه ضرورت نبوت به خاطر تكمیل بشر در حیات فردی و اجتماعی او است زیرا افراد بشر در پرتو عقاید حقه و اخلاق پسندیده و كارهای شایسته به كمال مطلوب دست مییازند، چنان كه كمال حیات اجتماعی انسان نیز، در گرو این است كه براساس خیر و فضیلت، گرد هم آمده، در كارهای دینی یكدیگر را یاری مینمایند، و نیز كسانی كه از راه خیر و صلاح فاصله میگیرند، با تدبیر و سیاست دینی ادب شوند.
البته هدف اصلى و نهایى دین اصلاح حیات اخروى بشر است،ولى نیل به این هدف آرمانى در گرو اصلاح حیات دنیوى اوست، پس حیات دنیوى از آننظر که مقدمه حیات اخروى است مورد توجه دین است، و هیچگونه ارزش ذاتى و مستقلاز آخرت ندارد. البته چنین نیست که حیات دنیوى بهطور جداگانه فاقد هرگونه ارزش بوده و به صورت مستقل موردتوجه دین نباشد، ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى با اینکه مقدمه و وسیله وصول به ارزشاصیل و یگانه انسان یعنى خداشناسى و خداپرستى است، فاقد ارزش ذاتى نیستند. و مقصود از اصلاح زندگى دنیوى تنها بهرهمندى از مواهب طبیعى وبرخوردارى از زندگى مرفه و آسوده نیست، بلکه مقصود این است که حیات دنیوى برپایه عدل و راستى و فضلیت استوار باشد، و به عبارت دیگر توحید عملى در بعد فردىو اجتماعى تحقق یابد. در عین اینکه مقدمه نیل به سعادت و رستگارى اخروى است،خود نیز درجهاى از هدف دینى را تشکیل مىدهد و از حسن ذاتى برخوردار است ، زیرا چنین حیاتى تجلى توحید عملى در بعد فردى و اجتماعى آن است، وتوحید در سر لوحه اهداف پیامبران الهى و ادیان آسمانى قرار دارد.
قرآن در آیات زیبا و دلنشین خود سه چیز را به عنوان شدیدترین نیازمندیهاى بشر یادآورى مى کند :
الف: ایمان به الله ، ایمان به اینکه جهان را صاحبى باشد خدا نام، به عبارت دیگر تفسیرى روحانى از جهان.
ب: ایمان به رسول و رسالت او , یعنى ایمان به تعلیمات آزادیبخش و جاندارى که تکامل اجتماع را بر مبناى روحانى توجیه کند و به زندگى صورى رنگ معنوى بدهد .
ج: جهاد به مال و نفس در راه خدا , یعنى آزادى و آزادگى معنوى.
نیازى مبرم تر از این نیازها نتوان یافت . در میان مکتبها و مسلکها و دینها و آئینها تنها اسلام است که قدرت پاسخگوئى به این سه نیاز را دارد . به همین جهت براساس یک تحلیل عقلانى درباره وجود خدا و انسان می توان گفت: ضرورت دین، به علت نیازمندى بشر به هدایت الهى است و نوع دین،به علت نیازمندى بشر به هدایت تشریعى می باشد و لزوم توجه دین به ابعاد مختلف وجود انسان و بهکارگیرى همه سرمایههاىآفرینشى او به خاطر انتظار بشر از دین می باشد. البته درباره وجه حاجت بشر به دین گفته های بسیاری است، بعضى گفتهاند که رمز پایدارى دین، آن است که دین با نیازهایى از انسان سر و کار دارد که این نیازها همواره باقى است و به همین جهت دین هم باقى خواهد ماند.