نقد و بررسی در تحلیل یونگ از دین و باورهای اساسی دینی نوعی ژرف نگری و وسعتنظر وجود دارد كه این امر در تحلیلهای فرویدی دیده نمیشود، بدین لحاظ یكی از جنبههای مثبت تفكر یونگ پرهیز از سادهانگاری و تنگ نظریهای مفرط فرویدی در تحلیل این مسائل است. افزون بر این، پژوهشهای تجربی یونگ در نشان دادن ارزشِ درمانی و ضرورتِ ایمان دینی در كاهش آلام بشری كه بر اساس مطالعه و بررسی هزاران فرد بیمار انجام گرفته است و نیز گستره وسیع آگاهیها و اطلاعات یونگ و بهرهوری از آنها در تبیین نظریههای خویش، از دیگر امتیازهای تحلیل یونگی است به نحوی كه برخی به ویژه در مورد اخیر، او را از افراد منحصر به فرد قرن بیستم دانستهاند. با وجود این ابهامها و پرسشهای پاسخ نیافتهای در نظریههای او وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره میكنیم: 1. یونگ در سراسر آثار خود تأكید میكند كه نظریههای او همان چیزی است كه از تجربههای مكرر او از افراد بیشمار به دست آمدهاند، اما وسعتِ نظر پردازیهای او كاملاً این امر را به ذهن تداعی میكند كه او نمیتواند به كلی بیطرف و متكی به تجربه باشد و اتفاقاً خود نیز در جایی به این امر اعتراف میكند. آن جا كه میگوید: «... بنابراین چنین نیست كه هر آنچه نوشتهام از عقلم سر زده، بل چه بسا كه از دلم برخاسته است...»[1] بدین لحاظ به نظر میآید كه او تا حدی تحت تأثیر پیش فرضها و تمایلات فردی و پیشینه مسیحی خود قرار گرفته است. تأكید بر اندیشههای مسیحی و مثلاً نقشی كه برای الگوی اولیه «مسیح» و یا «تثلیث» و دیگر آموزههای مسیحی قائل میشود این احتمال را تقویت میكند. وسعت اطلاعات یونگ این امكان را به وی داده است تا بتواند برای تأیید نظریههای خویش از همه ادیان و ملل قدیم و جدید كمك بگیرد و شاید آگاهانه یا ناآگاهانه از شواهد مختلف، درگذرد. این امر در برخی تعبیرها و تفسیرهای بسیار دور از ذهنی كه از رؤیاها و اساطیر به دست میدهد، بیشتر خود را نشان میدهد به نحوی كه انسان احساس میكند او از پیش الگویی دارد كه بر اساس آن به تفسیر این امور میپردازد و نه این كه از تحلیل آنها به كشف الگوی كلی و راز نهفته در آنها بپردازد. 2. نظریه «الگوهای اولیه»، مهمترین و اساسیترین بخش نظریههای یونگ است كه دارای ابهاماتی است از جمله این كه عقیده او در مورد منشأ آنها نامشخص است. گاه آنها را حاصل هزاران سال تجربه انسان معرفی میكند كه نسل به نسل منتقل شده و در ناآگاه جمعی انسان ذخیره گردیده است و گاه آنها را امری ازلی دانسته و در جایی دیگر اظهار نظر در مورد آنها را غیرممكن میشمارد. 3. برداشت یونگ از اندیشههای اساسی دینی هم چون «خدا» همان برداشت عموم متدینان نیست، به گونهای كه گاه تفسیر او از اعتقادات این گروه، برای خود آنها نیز عجیب جلوه میكند. از این رو، به نظر میآید كه یونگ در بسیاری موارد به تحلیل برداشتهای شخصی خود در مورد خدا و سایر اندیشههای دینی پرداخته است و در این موارد میان برداشتهای او و اندیشههای متدینان تنها اشتراك لفظی وجود دارد؛ برای نمونه، برداشت او از «مسیح» با برداشت رایج مسیحیان به كلی متفاوت است، و همین موجب نوعی تردید نسبت به تحلیلهای او میشود.[2] 4. یونگ از سویی بر ضرورت اعتقاد دینی و نقش آن در تندرستی ذهنی و روانی آدمی تأكید میورزد و از سوی دیگر، تجربههای دینی را نوعی سرریزی محتوای ناخود آگاه جمعی میداند و بنا به تصریح خود او به عنوان یك روانشناس، تنها با «صورتِ (ذهنی) خدا» سروكار دارد و در مورد وجود واقعیتی مطلق به نام خدا سكوت میكند و نظریههای خود را دلیلی بر اثبات آن نمیداند، دراین صورت جای این پرسش باقی میماند كه چگونه باور دینی میتواند موجب آرامش روانی افرادی شود كه احتمال میدهند متعلق اعتقادات آنها وجود خارجی ندارد؟ دیدگاههای پدیدار شناختی بررسی پدیدار شناختیِ دین، رویكردی است كه در سده اخیر تحت تأثیر پدیدارشناسی هوسرل به وجود آمد. محور فلسفه پدیدار شناسی، كشف ماهیات پدیدهها از طریق شناخت شهودی است. این رویكرد را میتوان نقطه مقابل رویكردهای فروكاهشی به دین، از قبیل رویكرد فروید، ماركس، دوركهیم، كه پیشتر ذكر آن رفت، دانست. البته نفی روش فروكاهشی، تنها ویژگی پدیدارشناسی دینی نیست. در دائره المعارف دین ویراسته الیاده[3]برخی از ویژگیهای مهم پدیدار شناسی دینی را كه كم و بیش در مورد آنها اتفاق نظر وجود دارد چنین ذكر شده است: پدیدار شناسی دینی، پدیدارهای دینی از ادیان مختلف را از زمان و مكانهای گوناگونی مورد مطالعه قرار داده و با طبقهبندی و سازماندهی آنها بر روی آنها مطالعه تطبیقی انجام میدهد؛ در مطالعه پدیدارهای دینی بر تجربه و روش علمی تكیه میكند و مبتنی بر گردآوری اسناد و شواهد دینی است؛ نظر به این كه همه پدیدارهای دینی تاریخیاند و نمیتوان آنها را خارج از تاریخشان فهمید، پدیدار شناسی دینی كاملاً تاریخی بوده و پدیدار شناس باید به طور كامل از زمینههای خاص تاریخی و فرهنگی و اجتماعی كه پدیدارهای دینی در آن به ظهور رسیدهاند، آگاهی داشته باشد، پدیدارشناسی دینی اساساً توصیفی است و ادعای پدیدارشناسان دین این است كه در روش خود تفسیر شخصی از پدیدارهای دینی را از توصیف آنها متمایز ساختهاند؛ ویژگیِ دیگر پدیدار شناسیِ دینی، تلاش برای حداكثر همدلی در فهم پدیدارهای دینی است به گونهای كه متدینان آن را میفهمند. البته این امر به معنای تأیید واقعی بودنِ موضوعات دینی و یا برخورداری از تعهد دینی شخصی نیست، زیرا یك عالم پدیدار شناسی باید بكوشد تا از پیشفرضها و قضاوتهایی كه معمولا در مورد حقانیت و یا بطلان اعتقادات و شعائر دینی وجود دارد، بركنار بماند. با توجه به ویژگیهای فوق، چنین میتوان گفت كه پدیدار شناسی دینی نوعی مطالعه تطبیقی و نظاممند ادیان است كه از روشهای تاریخی، تجربی و توصیفی بهره جسته و با تأكید بر درك همدلانه ومخالفت با هرگونه فروكاهیِ افراطی درصدد شناخت و راهیابی به ساختار ماهوی و معانی پنهان در پسِ پدیدارهای دینی است. روش پدیدار شناسی دین در قرن اخیر با نام دو چهره سرشناس این قرن یعنی ردولف اوتو، عالم الهی برجسته پروتستان و میرچا الیاده، دین شناس رومانیایی و متخصص برجسته ادیان تطبیقی، پیوند خورده است. این دو، شیوههای فروكاهشی قرن نوزدهم را كه بر اساس مبانی و معیارهای پوزیتیویستی و خردمدارانه آن زمان، پدیدارها و باورهای دینی را به اموری غیردینی فروكاسته و آنها را مطابق فرضیهها و پذیرفتههای تنگ گستره روانشناختی و جامعه شناختی و اقتصادی، تفسیر و تبیین میكردند به شدت مخالفت ورزیدند. به اعتقاد این گروه، این نوع سادهسازی، به بهای از دست رفتن روح، و رنگ و بوی پدیدارهای دینی تمام میشود و شناسنده را در شناخت ماهیت این امور ناكام میگذارد، اكنون با توجه به اهمیت دیدگاههای این دو، نگاهی گذرا به نظریههای آنها بیفایده نخواهد بود. اوتو ردولف اوتو (1869 ـ 1937) متكلم مسیحی آلمانی و پژوهشگر برجسته تاریخ و پدیدارشناسی ادیان و نیز از تأثیرگذارترین متكلمان مسیحی پس از جنگ جهانی اول است. او از افراد متعدد به ویژه مارتین لوتر و شلایر ماخر تأثیر پذیرفته است. هدف اصلی تحقیقات دینی اُوتو، فهم سرشت و ماهیت دین بود و برای رسیدن به این مقصود به مطالعه ادیان مختلف پرداخت. با فراگیری زبان سنسكریت برخی متون هندویی را به آلمانی ترجمه كرد و مسافرتهایی نیز به هند، برمه، چین، ژاپن، مصر و اورشلیم نمود. احتمالاً تأثیر همین مسافرتهای آسیایی بود كه او را به تحلیل تجربههای دینی و تألیف كتاب مشهور و بسیار تأثیرگذار مفهوم امر قدسی رهنمون ساخت.[4] او در این كتاب كوشید تا عنصر اصلی و متمایز تجربههای دینی و یا به تعبیر دیگر سرشت و ماهیت دین را روشن سازد. تحلیل اوتو از دین در دیدگاه اوتو تعبیر محوری و كلید واژه همه ادیان مفهوم «امر قدسی»[5] است كه همه شعائر، اندیشهها و باورهای دینی پیرامون این محور و در ارتباط با آن شكل گرفته است. او در تحلیل مفهوم «امر قدسی» دو جنبه را در آن تشخیص میدهد: 1. عنصر غیر عقلانی؛[6] 2. عنصر عقلانی.[7] عنصر غیر عقلانی، جنبه اساسی و در عین حال احساسی تجربی مفهوم امر قدسی است؛ كه به اعتقاد اوتو نقطه كانونی و حیاتی آن است. این احساس آن گاه به وجود میآید كه شخص در مواجهه با یك حقیقت قدسی و یا به تعبیر اوتو، امری «به كلی دیگر»[8] قرار میگیرد. این تجربه ممكن است برای هر انسانی در طول زندگی و به اشكال مختلف رخ دهد «ممكن است برق آسا هم چون نسیمی دلانگیز وارد شود و روح را از آرامشی برآمده از ژرف ترین لایههای پرستش، سرشار كند. ممكن است این احساس به وضعیت روحی پایدارتر و ماندگارتری تبدیل شود و به صورت لرزش و ارتعاشی از سر خوف و انقیاد تداوم یابد... ممكن است به ناگاه به صورت جوششی فوران آسا از ژرفای روح سرزند و با شور و تكانی شدید، همراه باشد، یا به هیجانی به غایت غریب بینجامد و به شوریدگی بیخودانه، به حالت خلسهوار، و به از خود شدن.»[9] ابوالفضل محمودي- جستارهايي در كلام جديد، ص186 _______________________ [1] . یونگ، كارل، گوستاو، دو رساله در باب روانشناسی تحلیلی، به نقل از مورنو، آنتونیو، همان كتاب، ص 29. [2]. در مورد نقد اندیشههای یونگ بنگرید به: مورنو، آنتونیو، یونگ، خدایان و انسان مدرن، فصل چهارم. [3] . Eliade Mircea، Encyclopedia of Religion، V، 11، PP. 279 _ 81. [4] . C.f. Ibid، P. 139 [5] . holy. [6] . non - rational. [7] . rational. [8] . Wholly other. [9] . Otto، Rudolf، The Idea of The Holy، P. 12 (ترجمه این فراز از كتاب عقل و اعتقاد دینی ترجمه آقایان احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 42 اقتباس شده است.) |