چنین تجربهای یگانه و منحصر به فرد است. حالت و احساسی كه در نتیجه این تجربه، به انسان دست میدهد مشابه هیچ حالت و احساس دیگر نبوده و قابل تحویل به هیچ چیز دیگر نیست و تنها هنگامی میتوان آن را شناخت كه تجربهای وجودی از آن حاصل شود. درست در همین «تجربه تكان دهنده كه مشابه هیچ تجربه دیگر نیست، اساس و كانون مهیج جملگی آن چیزی كه ما آن را دین مینامیم نهفته است».[1] اوتو این حالت را نومینوس[2] (= مینو، مینویی) مینامد. آنچه را كه انسان در این حالت تجربه میكند، به تعبیر اوتو امری راز آلود[3] است، كه دارای دو ویژگی هیبت[4] و جذابیت[5] (= افسونگری) است، هم میترساند و هم جذب میكند، خشیتزا و موجب خشوع دینی است و در عین حال فریبا و افسونگر است و تجربهگر را شیفته خود میسازد. از یك سو شخص را با قدرت و مهابت خود، به لرزه میافكند و از دیگر سو، او را در آرزوی تكرار خود در انتظار میگذارد. انسان در مواجهه با این حقیقت بیكران و لایزال، خود را هیچ میپندارد؛ شكوه پرمهابت و غلبه ناپذیر آن امر راز آلود، از یك سو احساس مخلوقیت و وابستگی مطلق را در او بر میانگیزد و از سوی دیگر امر مقدس را در اوج عظمت، قاهریت و تعالی و به تمام معنای كلمه «واقعی» مینماید.[6] اوتو این حقیقت یگانه را نیز كه حضور او به آن تجربه منحصر به فرد میانجامد مینویی مینامد. بنابراین او تعبیر مینویی (= نومینوس) را در دو معنا به كار میبرد: یكی احساس خاصی كه از تجربه امر قدسی حاصل میشود و دیگر آن حقیقت متعالی كه در این تجربه حضور او احساس میشود. «بنابراین من (از دو امر مینویی سخن میگویم، اول) از یك مقوله ارزشی «مینویی» یگانه و (دوم) از یك حالت «مینویی» روح كه هرگاه آن مقوله اقتضا كند، این تحقق پیدا میكند».[7] ماهیت این تجربه غیر عقلانی مینوی نه قابل تعریف است و نه به صورت مفهوم در میآید از این رو «تدوین و تنسیق دقیق و صریح را بر نمیتابد... آن را تنها میتوان با «مفهوم نگاشت»[8]ها مورد اشاره قرار داد یعنی تصورات و یا آموزههایی كه نه به صورت منطقی بلكه به صورت نمادین قابل فهمند.»[9] از این رو توصیفهایی كنایی و تمثیلی به وجود آمدهاند تا به تكرار این تجربه برای دیگران كمك كنند و به بازسازی شرایطی كه به شكل گیری این تجربه میانجامد یاری رسانند. مجموعه شعائر و مراسم دینی از چنین نقش و فحوایی برخوردار هستند.[10] به اعتقاد اوتو، معرفت ما نسبت به امر قدسی، پیشینی و ماقبل تجربی است؛ به این معنا كه انسانها از استعداد خاصی برخوردار هستند كه به واسطه آن میتوانند امر قدسی را در مظاهر آن ادراك و تصدیق كنند و ارزش و هدف حضور مینوی را احساس نمایند.[11] اما عنصر عقلانی مفهوم «امر قدسی» مجموعه تفسیرها و برداشتهای عقلانی است كه در ارتباط با آن امر مینوی غیرعقلانی مطرح شده و به آن نسبت داده میشود و میتوان به طور مفهومی درباره آنها اندیشید. از جمله این عناصر عقلانی، خیر و كمال اخلاقی است و همان گونه كه مشخص است ما میتوانیم دركی از چیستیِ خیر و كمال داشته باشیم و معمولاً مفهوم «قدسی» در استعمال رایج از چنین فحوایی برخوردار است. با آن كه این گونه مفاهیم را میتوان بر امر قدسی اطلاق كرد و مثلاً یك دیندار میتواند به خدا بر حسب منشأ خیر بودن، تشخص داشتن، غایتمندی، قادر مطلق بودن و غیر از آن بیندیشد، ولی باید دانست كه این مفاهیم به تنهایی تبیین كننده آن و یا حتی نشان دهنده جنبههای شاخص و بارز، به تبع آن جنبههای شاخص و اساسی دین نیستند، در عین حال برای فهم دین فهم این عناصر ضرورت دارد.[12] نقد و بررسی تبیین دین بر اساس تجربه امر قدسی نوعی اعتقاد به اصالت دین و حقیقت امر قدسی است و این از جنبههای ممتاز نظریه اوتو است. با وجود این اشكالها و نكات قابل تأملی نیز در نظریه او وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره میكنیم: 1. از تحلیل اوتو به دست میآید كه تأملات كلامی و فلسفی نسبت به احساس و تجربه امر قدسی رتبهای ثانوی و تبعی دارند به گونهای كه اگر آن تجربه نباشد، اینها نیز به وجود نمیآیند، در عین حال تأكید میكند كه ماهیت آن تجربه نه قابل تعریف است و نه به صورت مفهوم در میآید. اكنون این پرسش باقی میماند كه چگونه میتوان از درون چنان احساسات غیرمعرفتی، دعاوی قابل صدق و كذبی را كه در ادیان وجود دارند به دست آورد، «اگر امر مجرب و تجربه هر دو بیان ناپذیرند، و اگر تجربه چنان بنیادین است كه از حدّ تمایزات معرفتی بیرون میرود، پس حقایق دینی چگونه از آن نتیجه میشوند؟ اگر بكوشیم چنین تجربهای را به مدد تمثیل توصیف كنیم، باز هم از پیش، فرض كردهایم كه میتوانیم درك معرفت بخشی از آن واقعه داشته باشیم و بنابراین شخص میتواند دریابد كه كدام یك از تمثیلها با آن تجربه متناسب است و كدام یك متناسب نیست.»[13] 2. تفسیر اوتو از «احساس» امر مینوی كه آن را اساس باورها و رفتارهای دینی میداند نیز قابل تأمل است زیرا مطابق نظر او این احساسات تقدمی بنیادین بر عقاید و رفتارها دارند و جالب آن كه بسیاری از نظریه پردازان جدید اعم از فیلسوفان و روانشناسان اجتماعی بر این باورند كه احساسات نیز هم چون عقاید و اعمال دارای جزء معرفتی بوده و قائم به مفاهیمند، به گونهای كه بدون ارجاع به آنها نمیتوان این احساسات را شناخت و توصیف كرد. برای شناخت یك احساس، باید موضوع آن و مبانی عقلانیای را كه شخص به استناد آن، احساس را توجیه میكند، معلوم باشد.[14] 3. در تحلیل اوتو تأكید اصلی بر جنبه احساسی و یا به تعبیر او بر جنبه غیر عقلانی دین است این امر جنبههای كلامی و اعتقادی و مناسكی دین را تحت الشعاع قرار داده و دین را محدود و تك بعدی میكند به ویژه كاركرد و جنبه اجتماعی دین را نادیده میگیرد. 4. بر اساس نظریه اوتو تفاوتی میان ادیان ابتدایی بزرگ و نیز دین حق و باطل، باقی نمیماند. زیرا نومینوس و تجربه مینوی كه گوهر اصلی ادیان و هسته مركزی آنهاست، در همه این موارد وجود دارد و به نظر نمیآید كه اوتو در این جهت تمایزی میان آنها نهاده باشد. 5. به اعتقاد برخی، تبیین اوتو از دین، خود نوعی روش فروكاهشی و تحویل آن به امری روانی و شخصی است و این مغایر با مدعای اصلی اوتو به عنوان یك پدیدار شناس در مخالفت با روشها و تبیینهای فروكاهشی است. 6. اگر گوهر و قلب دین را تجربه امر قدسی بدانیم در این صورت فهم دین بدون برخورداری از چنین تجربهای امكانپذیر نیست. در این صورت كسانی كه فاقد چنین تجربهای هستند چگونه میتوانند آن را بفهمند و اگر نفهمند چگونه میتوان از آنها انتظار پذیرش دین و یا نفی و اثبات آن را داشت؟ الیاده میرچاد الیاده (1908 ـ 1986) دین شناس برجسته رومانیایی و متخصص صاحب نام ادیان تطبیقی و ویراستار جدیدترین دائره المعارف مفصلی است كه در حوزه دین تدوین شده است، الیاده پس از تحصیلات مقدماتی در رومانی و ایتالیا، برای مطالعه هندوئیسم به هندوستان مسافرت كرد و به تحصیل پرداخت. مدتی را نیز برای آموزش یوگا در مراكز راهبان بودایی در تبت به سر برد. او پس از مراجعت از هند در آمریكا به فعالیت علمی خود ادامه داد. الیاده دارای آثار فراوانی است كه از میان آنها میتوان به كتابهای: یوگا، مقدس و نامقدس، اسطوره بازگشت جاودانه و سرانجام ویرایش دائره المعارف دین اشاره كرد.[15] نگرش الیاده به دین همان گونه كه خود تصریح میكند، متأثر از نگرش اوتوست و هم چون او شیوه پدیدار شناسی را در مطالعه دین ترجیح داده است. او همانند اوتو و دیگر پدیدار شناسان دین بر دو عنصر مقابله با روش فروكاهشی و نیز مطالعه تطبیقی در پژوهشهای خود تأكید میورزد. بر اساس عنصر اول دیدگاههای امثال دوركهیم، ماركس و فروید را كه نظریههای خود را تبیین كننده همه حقیقت دین میدانند، و نه بخشی از آن، مورد انتقاد قرار میدهد و بر مبنای روش تطبیقی خود، مطالعه تاریخیِ صرف را كه بر اساس آن، واقعیات را جمع و تنظیم كرده تعمیم میدهند و با بررسی و نقد آنها به دنبال عللشان میگردند كافی نمیداند، بلكه معتقد است كه این عنصر مقایسه و تطبیق است كه این فرآیند را تكمیل میكند و ما را به فراسوی تنوعهای ظاهری رهنمون ساخته، مفهوم اساسی و هسته مركزی دین و باورها و رفتارهای دینی را به ما مینمایاند. به اعتقاد الیاده این امر به ویژه با مطالعه زندگی و دنیای انسان باستانی بهتر حاصل میشود.[16] تحلیل الیاده از دین بر اساس نظر الیاده، دین از تقسیم امور به مقدس و نامقدس (= دنیوی) آغاز میگردد. امور مقدس به ساحت فوق طبیعت تعلق دارند و معمولاً فوق العاده، خطیر، ابدی و قادر و قاهر و سرشار از نیرو پنداشته میشوند و انسان در مواجهه با آنها احساس میكند كه با چیزی متعلق به جهانِ دیگر تماس گرفته است كه با واقعیات عادی زندگی تفاوت دارد، در صورتی كه امور غیرمقدس این اوصاف را نداشته، معمولاً به همین امور روزمرّه و نیازها و دل مشغولیهای آن تعلق دارند. اما امر مقدس چگونه به وجود میآید؟ به چه زبانی بیان میشود؟ نقش دین در این زمینه چیست؟ به اعتقاد الیاده هر چیز، هر زمان و مكانی و انسانی و حتی هر حیوان و سنگ و چوبی ممكن است در لحظهای مناسب و در نتیجه یك تجربه دینی و یك رؤیا و مكاشفه به چیزی بیش از خود، تحول یافته و نشانی از خود بروز دهد كه در چشم انسانی و یا تلقی انسانهایی، تجلّی امر قدسی و نشانی از خدای لایتغیّر، ازلی، بیمنتهی و خالق همه اشیاء محسوب گردد و البته این منحصر به مردمانی خاص و یا زمانی معین نیست، بلكه به همان سان كه در میان مردمان باستان به كرّات اتفاق افتاده است میتواند برای انسان امروزی و در همین جوامع مدرن نیز به صورتهایی دیگر اتفاق بیفتد. ابوالفضل محمودي- جستارهايي در كلام جديد، ص186 ________________________________ [1] . Pauls، D.L. oP. ciT، P. 165 [2] . واژه نومینوس (numinaous) از كلمه لاتینی نومن (numen) گرفته شده كه به معنای «روح» یا «خدا» است. بنابراین نومینوس را میتوان روحانی (= مینوی) و یا الهی ترجمه كرد. [3] . mysterium. [4] . tremendum. [5] . fascinans. [6] . C.f. Ibid، P. 165، and Richard Glyn، Towards a Theology of Religion، PP. 46 _ 8 [7] . Otto Rudolf، The Idea of the Holy، P. 7 [8] . ideogram. [9] . Eliade Mircea، Encylopedia of Religion، V.II، P. 139. [10] . C.f. Ibid. P. 277. [11] . Eliade، Mircea، PP. 139، 277، and: Richard Glyn، oP. ciT، PP. 47 - 8 [12] . بنگرید به: مك كواری، جان، تفكر دینی در قرن بیستم، ص 319 ـ 320، و نیز: Richard، Glyn، oP. ciT، PP. 47 - 8 [13] . پترسون، مایكل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی، ابراهیم سلطانی، ص 43. [14] . همان و نیز ر.ك: پراود فوت وین، تجربه دینی، ترجمه عباس یزدانی، ص 127 ـ 128. [15] . C.f. Pals، D.L. Seven Theories Of Religion، PP. 159 - 61 [16] . Ibid، P. 161 - 2، and Eliade Mircea، Encylopedia of Religion، V. 11، P. 279 |