به عبارت دیگر، نمیتوان نتایج حاصله از بررسی محدودی از جوامع را به همه جوامع بشری تعمیم داد. 2. در تحلیل كنت نوعی تنگ نظری وجود دارد كه بر اساس آن به نظر میآید نگاه دینی به رخدادها با برخورد علمی با آنها قابل جمع نیست و اكنون جای این سؤال باقی میماند كه به چه دلیل نمیتوان سه ساحت معرفت دینی و فلسفی و علمی را با هم جمع كرد؟ آیا واقعاً نمیتوان در آن واحد از حوادث، هم تحلیلی الهی داشت و هم فلسفی و هم علمی؟ 3. تجربه انسان معاصر و گرایش مجدد به باور و اندیشه دینی و ارزش نهادن به مفاهیم ما بعدالطبیعی و تجارب دینی در پایان قرن بیستم نادرستی و یا عدم دقت تحلیل و پیش بینی كنت را آشكار میسازد. به ویژه آن كه این امر در اوج رشد علوم تجربی، آن هم در میان گروه وسیعی از تحصیل كردگان و متخصصان علوم جدید كه بعضاً از چهرههای علمی درجه اول این قرن محسوب میشوند، اتفاق میافتد. دوركهیم امیل دوركهیم (1858 ـ 1917) جامعه شناس مشهور فرانسوی در دهه پایانی عمر خویش، مشهورترین و مهمترین اثر خود را كه اتفاقاً در حوزه دین پژوهی بود منتشر ساخت. این كتاب كه صور ابتدایی حیات دینی نام گرفت، دربردارنده نظریه معروف او در مورد منشأ اعتقادات و مناسك دینی بود و نام او را در كنار برجستهترین نظریه پردازان جامعه شناسی و به عنوان كسی كه بیشترین تأثیر را بر جامعه شناسی دینی داشته است، ثبت كرد. اساس نظریه دوركهیم این است كه مهمترین جنبههای حیات بشری هم چون قوانین و اخلاقیات، كار و تفریح، خانواده و شخص، علم و فرهنگ و از همه مهمتر دین، زاده اجتماع هستند. او در كتاب صور ابتدایی حیات دینی تلاش كرده است تا نشان دهد كه چگونه جامعه در زایش و شكل گیری مناسك و اعتقادات دینی نقش ایفا میكند. به اعتقاد او دین نه امری موهوم و ساختگی بلكه كاملاً حقیقی است اما این حقیقت، همان چیزی نیست كه معتقدان به ادیان تصور میكنند. برای فهم حقیقت دین، باید آن را دارای ماهیتی نمادین در نظر بگیریم و آن گاه به حقیقتی كه در پس این نمادها وجود دارد راه پیدا كنیم. در این صورت، حقیقت دین كدام است؟ و آنچه در پس نمادهای گوناگون در ادیان مختلف وجود دارد چیست؟ برای فهم پاسخ دوركهیم به این سؤال، و نظریه او در این مورد، لازم است ابتدا با مقدمات این نظریه و اصول و تعاریفی كه مفروض گرفته است آشنا شویم: پیش فرضها 1. دوركهیم دین را چنین تعریف میكند: دین نظام یكپارچهای از باورداشتها و عملكردهای مرتبط با چیزهای مقدس است، یعنی چیزهایی كه جدا از چیزهای دیگر انگاشته شده و در زمره محارم به شمار میآیند؛ این باورداشتها و عملكردها، همه كسانی را كه به آنها عمل میكنند در یك اجتماع اخلاقی واحد همبسته میكند.[1] آنچه در این تعریف مورد تأكید و توجه دوركهیم است مفهوم «چیزهای مقدس» است كه به اعتقاد او محور اندیشه دینی است . در اعتقاد او ویژگی اصلی اعتقادات دینی مسأله ما بعدالطبیعه نیست، بلكه تقسیم امور جهان به دو حوزه مقدس و نامقدس است. امور مقدس، همواره به عنوان والا، قدرتمند و در برابر برخوردهای عادی دارای حریم،[2] و شایسته احترام فراوان، از سایر امور تمایز مییابند. برعكس امور غیرمقدس مربوط به امور عادی، كم اهمیت و مسائل جاری و عملی زندگی روزمره هستند. تعلق خاطر اساسی دین به امور دسته اول است... امور مقدس همواره مربوط به مسائل بزرگ است؛ یعنی علایق و آسایش همه مردم و نه یكی و یا تعداد كمی از آنها... و از سوی دیگر امور نامقدس امور جزئی هستند یعنی كسب و كار روزانه هر فرد و فعالیتهای خصوصی و امور شخصی و خانوادگی... امور مقدس به ویژه در ارتباط با هر آنچه مربوط به جامعه است، مطرح میشود و امور غیر مقدس طبیعتاً مربوط به حوزه امور خصوصی و شخصی است.[3] 2. در نظر دوركهیم، جامعه هویتی مستقل و كاركردی متمایز از كاركرد افراد دارد. جامعه امری صرفاً ذهنی و اعتباری نیست بلكه وجودی حقیقی دارد كه از عناصری مثل زبان و قوانین و آداب و رسوم و اندیشهها و ارزشها و سنتها و جز اینها تشكیل شده است. این مجموعه چنان به هم پیوسته است كه وجودی مستقل از افراد و بسیار توانمندتر از آن را سامان داده است كه بر وجود فرد سیطره دارد. پیش از وجود فرد وجود دارد، زمان تولد، خود را به ما مینمایاند، هنگام رشد، ما را شكل میدهد و در طول زندگی، هدایتمان میكند و پس از مرگ موجب بقای ماست. جامعه هدفها و ویژگیهای خود را دارا بوده و این توانایی را دارد كه برای رسیدن به اهدافش بر فرد فشار آورد. این اهداف لزوماً هماهنگ و منطبق با اهداف فرد نیست و حتی در بسیاری اوقات كاملاً خلاف خواستهها و منافع فرد است. البته سیطره جامعه بر فرد از طریق فشارهای مادی و جسمانی نیست بلكه مبتنی است بر اقتدار اخلاقی جامعه، جامعه به تعهدات افرادش نیازمند است و از هر فرد میخواهد كه برای ایجاد و حفظ انسجام و همبستگی جامعه از خواستههای فردی خود بگذرد و به خواست جامعه تن دهد. انسانها نیز نوعاً به خواست جامعه تن میدهند و دلیل آن برتری و شایستگی جامعه و حس احترامی است كه در فرد بر میانگیزد. 3. دوركهیم معتقد است كه برای شناخت حقیقت اصلی دین و پی بردن به پایدارترین، ثابتترین و اساسیترین ویژگیهای آن باید به سراغ ابتداییترین و سادهترین صور دین برویم و با تحلیل آنها، به حقایق بنیادین دین كه در صورتهای پیشرفته و تحولات بعدی دین، در پس نمادها و پیرایههای فراوان پنهان مانده است دست پیدا كنیم و از این طریق بتوانیم به نظریهای در مورد ادیان عالیتر برسیم. نظریه دینی دوركهیم دقیقاً بر اساس همین روش و با تحلیل مناسك و عقاید دینی اقوام بدوی استرالیا پی ریزی شده است. 4. در اعتقاد دوركهیم «توتم پرستی كلان» سادهترین و قدیمیترین شكل دین است و همه ادیان دیگر، از ادیان ابتدایی تا ادیان بزرگ، از آن سرچشمه گرفتهاند. بنابراین با تحلیل آن میتوان سرشت و حقیقت دین را فهمید. این دین در بسیاری از مناطق جهان كهن وجود داشته و تا قرون هیجدهم و نوزدهم هنوز میان بومیان استرالیا باقی مانده بود كه مورد مطالعه اسپنسر و ژیلن قرار گرفته است. تحقیقات این دو از منابع اصلی مطالعات دوركهیم است. واژه «توتم» واژهای بومی و مربوط به برخی قبایل بومی آمریكای شمالی است و مقصود از آن حیوان و یا گیاه و یا پدیده طبیعی دیگری است كه در نزد اقوام بدوی از قداست ویژهای برخوردار است و اقوام توتمیست، با آن نوعی احساس خویشاوندی و ارتباط میكردند. كشتن توتم حرام و یا «تابو» تلقی میشد و تصاویر او بر دیوارهای قبیله و یا كلاه توتمی ترسیم میشد و به نوعی نشان و یا شعار قبیله بود. در نزد این اقوام هر آنچه مرتبط با توتم بود و یا نقش آن را بر خود داشت محترم و مقدس تلقی میشد و مراسم دینی آنها نیز در پیرامون نشان توتم برگزار میگردید. تحلیل دوركهیم از خاستگاه دین پس ازذكر این مقدمات، اكنون میتوان به شرح نظریه دوركهیم در مورد منشأ دین پرداخت: دوركهیم معتقد است كه منشأ همه ادیان بزرگ و كوچك، توتم پرستی است و پرستش توتم نیز نمادی از پرستش جامعه است. بنابراین، آنچه در همه ادیان مورد پرستش قرار میگیرد و نیروها و ویژگیهای فراطبیعی به آن نسبت داده میشود چیزی جز جامعه نیست. او در توضیح این فرایند چنین میگوید كه برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میآید، توتم پرستی پرستش یك حیوان و یا گیاه نیست، حقیقت توتمپرستی چیزی غیر از این است. توتمپرستی پرستش «نیروی بینام و غیرمشخصی است كه در هر یك ازاین موجودات وجود دارد بیآن كه با هیچ كدام از آنها آمیخته شود. هیچ موجودی تماماً مالك آن نیست بلكه همه در آن شریك هستند.»[4] این نیرو قبل از افراد وجود داشته و پس از آنها نیز باقی خواهد ماند. نیرو دهنده نسلهای پیاپی بوده و هست و خواهد بودو اگر بخواهیم با تسامح سخن بگوییم میتوان گفت: «خدایی فاقد شخصیت است، بدون نام و یا تاریخ كه در درون جهان قرار دارد و در انبوه بیشمار چیزها منتشر شده است.»[5] دوركهیم این نیروی جاوید بینام و نشان و غیرمتشخص را «اصل توتمی» مینامد كه به اعتقاد او همان چیزی است كه در فرهنگها و آیینهای دیگر به اسامی دیگری مثل «مانا»، «مانیتو»، «اُرندا» و... نامیده شده است.[6] اما حقیقت این نیروی ماندگار مرموز و یا همان «اصل توتمی» چیست؟ و چرا تقدیس میشود؟ در اعتقاد دوركهیم، «اصل توتمی» در واقع همان جامعه و یا كلان است كه به صورت حیوان و یا گیاهی تصور شده است و تشخص یافته است ولی پرستندگان تصور میكنند كه موجودی الوهی را میپرستند كه در فراسوی جهان قرار دارد و میتواند به خواستههای آنها پاسخ گوید و مشكلات آنها را رفع نماید. دلیل این تقدیس و فرمانبرداری این است كه «جامعه همه آن چیزهایی را كه برای برانگیختن حس خداوندی لازم است، به خاطر قدرتش بر همه این چیزها در اختیار دارد، زیرا برای اعضایش همان حالتی را دارد كه خداوند به پرستندگانش القا میكند.»[7] درست همان گونه كه خدایان، در اندیشه پرستندگانشان بر آنها برتری دارند و در آنها احساس وابستگی ایجاد میكنند و از آنها فرمانبرداری میطلبند، جامعه نیز نیازمند تبعیت افراد از خویش است و حفظ وحدت و انسجام جامعه اقتضا میكند كه هر كس از منافع و علایق فردی خود بگذرد و تسلیم خواست و اوامر جامعه باشد. ابوالفضل محمودي- جستارهايي در كلام جديد، ص186 __________________________________ [1] . همیلتون، ملكم، همان، ص 169. [2] . forbideen. [3] . Plas، D.L. seven Theories of Religion. P. 99. [4] . دوركهیم، امیل، صورت بنیادین حیات دینی، ص 269، به نقل از: آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ص 381 و نیز ر.ك: Pals، D.L، oP.ciT، P. 103 [5] . همان. [6] . Pals، D.L، Loc.ciT. [7] . دوركهیم، امیل، صورت بنیادین حیات دینی، به نقل از: ملكلم، همیلتون، جامعه شناسی دین، ص 171. |