.. عقدههایی كه از این طریق حاصل میشود نتیجه همان واپسزدگی دوران اولیه میباشد و این عقدهها در ضمیر ناآگاه با قدرت زیادی باقی میماند و گمان میرود كه با گسترش این عقده تبدیل به عقده مادر یا هسته عقده[1] گردد كه اساس بسیاری از نوروزها (= بیماریهای عصبی) میباشد و ما باید انتظار داشته باشیم كه در حوزه روانی هیچ عقدهای فعالتر از این عقده نباشد.[2] فروید این عقده را با اشاره به یك اسطوره یونانی، «اُدیپ» مینامد. بر اساس اسطورهای یونانی، اُدیپ شاه در ماجرایی پدر خود را میكشد و با مادر خود ازدواج میكند. فروید معتقد است كه این اسطوره نمایانگر همان آرزوی كودكانه میباشد. این تحلیل فروید هر چند بسیار شگفت مینماید اما مورد قبول اوست. به قول دانیل ال. پالس نویسنده كتاب هفت نظریه در باب دین: حتی پس از انقلاب جنسی معاصر، ارزیابی فروید از عقده ادیپ هنوز برای بسیاری از مردم شوك آور است. برای مردم قابل تصور نیست كه سادگی و معصومیت كودكی با چنین غرایز نیرومند و احساسات نامطلوبی آلوده شود. اما فروید به این امر متقاعد شده بود. حتی بیش از این؛ او احساس میكرد كه عُقده ادیپ واقعاً تجربه اصلی و محوری دوران كودكی و مهمترین مسأله زندگی پیشین و منشأ اصلی نارساییهای بعدی است.[3] بنابراین شكلگیری عقده ادیپ پایان ماجرا نیست بلكه آغاز آن است. امیال سركوب شده ظاهراً فراموش میشود اما در واقع محو نشده و به حوزه ناآگاه ذهن رانده میشوند و مدتی طولانی در آن باقی میمانند و در زندگی آینده فرد نقش مؤثری را ایفا میكنند. این امور در آینده مجدداً باز میگردند اما به صورتهای گوناگون و شگفتآور. در برخی افراد به صورت رفتارهای غیرمعقول و بیمارگونه به ظهور میرسند و در برخی دیگر كه شخصیت مناسبتری دارند و از توانایی بیشتری در حل این تعارض برخوردارند با لباس مبدل و به صورتهای قابل قبول هم چون فعالیتهای هنری، علمی، ورزشی و غیره به ظهور میرسند و بدین طریق فرد عقده گشایی میكند. راهحلهایی كه روان آدمی برای حل تعارض درونی خود بر میگزیند عبارتند از: تصعید یا برترسازی، در این حالت روان آدمی تمایلات خود را كه به لحاظ اجتماعی و قوانین مدنی ناهنجار هستند به شیوهای بهنجار و ارزشمند و مثلاً در قالب هنر و ادبیات و عرفان و غیره ارائه كند. بنابراین «ما بسیاری از شاهكارهای هنری و نیز بسیاری از كشفیات علمی را مدیون همین غرایز تصعید شده هستیم»[4] و «هنرمند رنجور مردمی است كه از دردهای خود نالان است و پی درمان میگردد و میكوشد به شیوهای خردمندانه دردهای خود را بیرون ریزد و روان را از سموم آن بپالاید. پس چشمه فیاض هنر همان شورهای فطری انسانی، خاصه شور جنسی است.»[5] در تحلیل فروید شكلگیری تمدنها، اخلاق و دین تا حدود زیادی محصول همین تصعیدهاست، اندیشه خدا نیز از این قاعده بیرون نیست. «تصعید یكی از مهمترین عوامل تشكیل تمدن است... بنابراین، خدای عادل و قادر یا طبیعت مهربان تصعیدهای بزرگ... هستند.»[6] راه حل دیگر، خود فریبی و یا توجیه است، یعنی این كه در هنگامی كه رفتارهای خود را تحت تأثیر من برتر و عالم خارج نمیپسندد و دچار كشاكش روانی میشود، برای تبرئه خود به بهانهها و عذرهای مناسب توسل میجوید و آنها را به امور دیگر منسوب و موجه میسازد، مثلاً میگوید اگر چنین میكردم چنان میشد. فرافكنی راه حل دیگری است كه در آن انسان خصوصیات و هیجانات خود را به موجودات دیگر اسناد میدهد. «مطابق نظریه فروید، تمایل افراد به پذیرش اعتقاد به خدای فوق طبیعیِ انسانوار، دست كم تا حدودی معلول تمایلِ به فرافكنی تصویر پدر دوران كودكی است كه در ناخودآگاه قرار دارد، این فرافكنی معمولاً و پس از نوعی بازگشت به گذشته است كه علت آن مشكل رایج سازگاری است و به تخفیف تعارضها و احساس گناهكاری ناخودآگاه كمك میكند»[7] در این حالت، شخص اموری را كه ناتوان از انجام آنهاست به یك نهی كننده خارجی مثل ممنوعیتهای دینی نسبت میدهد و اینطور مطرح میكند كه ما با انكار و نادیده گرفتن امیال خود میتوانیم به جامعه كمك كنیم و فرمانبردار فرامین و قوانین ازلی پروردگار باشیم و مثلاً احساس گناه ناشی از میل جنسی نسبت به مادر را به واسطه ایجاد برخی شعائر دینی مثل توبه و اعتراف درمان میكند. از دیگر راهحلهای نفس، دگرگون سازی، دورن فكنی، همانند سازی و بازگشت است.[8] نظریه دوم انسان در بستر طبیعت به وجود آمده اما محیط طبیعی همیشه برای بشر مساعد و دوستانه نبوده است. جهانِ بیاحساس با آن كه انسان را در دامن خود به وجود آورد، در همان حال نیز با انواع وسایل و مظاهر خود هم چون سیل و زلزله و طوفان و رعد و برق و انواع بیماریها و حیوانات وحشی به مقابله با او برخاست و بیاعتنا به احساسات وی درصدد نابودی او برآمد. این شرایط، انسان ابتدایی را به شدت به وحشت انداخت و دنبال راه و چارهای میگشت. انسان در پی چارهجویی به تشكیل جامعه و آنچه تمدن نامیده میشود اقدام كرد. تا به بهای محدود كردن امیال و خواستههای انسانی به نفع جمع، امنیت او را تأمین كند. اما این كافی نبود و هنوز انسان در برابر بسیاری از مظاهر طبیعت و به ویژه مرگ بیدفاع بود. آنچه بر این وحشت میافزود این بود كه انسان با طبیعتی مواجه بود كه بدون احساس و شعور و تشخیص بود و نمیتوانست رنج و اندوه و عواطف انسانی را دریابد. این امر طبیعت را هرچه بیشتر معماگونه و وحشتزا مینمود. چارهای كه به ذهن ساده انسان ابتدایی رسید این بود كه همه مظاهر طبیعت را هم چون خود، فرد زنده و دارای خصلت انسانی ببیند، دراین صورت جنگل و رود و زمین و آب و باد و سایر مظاهر طبیعی هر كدام را دارای روحی شمرد كه بر آنها سیطره دارد و بدین طریق توانست رخدادهای نامطلوب طبیعت را تعلیل كرده، ناشی از خشم و تعصب این ارواح و یا خدایان بداند و در این صورت توانست اولاً: از ابهام وحشتزای آنها بكاهد و ثانیاً: با جلب رضایت این نیروها از طریق تقدیم هدایا و یا ندبه و زاری، از تكرار حوادث نامطلوب جلوگیری نماید. این خدایان در گذر ایام و با تحول ذهن و اندیشه بشر به خدای واحد و یا پدر آسمانی مبدل شدند. به اعتقاد فروید آنچه در یافتن این راه حل به بشر ابتدایی یاری رساند یادآوری شرایط دوران كودكی و وجود پدری قدرتمند بود كه در عین ایجاد ترس و وحشت در افراد خانه، آنها را در برابر حوادث و خطرات احتمالی حفظ میكرد. آرزوی وجود قدرتی پدرگونه كه بتواند بشر را در برابر ناملایمات طبیعی و خطرات احتمالی زندگی محافظت نماید، به تدریج اندیشه خدا را در ذهن انسان پدید آورد و انسان با فرافكنی این تصور به آسمان، به وجود قدرتی فراطبیعی معتقد شد كه هم چون پدر ترسناك و در عین حال قابل احترام و ستایش است.[9] او میتواند با قدرتش هراس طبیعت را بزداید و در مواجهه با مرگ به ما آرامش بخشد و به دلیل رعایت محدودیتهایی كه از جانب تمدن بر ما تحمیل شده است به ما پاداش دهد. اعتقاد دینی بر آن است «كه بر بالای سر هر كدام از ما قدرت و مشیت الهی خیرخواهانهای وجود دارد كه... نمیگذارد ما بازیچه نیروی قدرتمند و سنگدل طبیعت شویم.[10] در نظرگاه چنین دینی حتی مرگ رنج و عذاب خود را از دست میدهد زیرا میتوانیم مطمئن شویم كه روح نامیرای ما روزی برانگیخته خواهد شد و با خدا خواهد زیست».[11] بدین سان خدا و یا پدر آسمانی شكل گرفت. بنابراین اندیشه خدا برداشتی از همان پدر دنیوی در مقیاسی بسیار بزرگتر و تصورات دینی «تحقق كهنترین، نیرومندترین، فوریترین آرزوهای نوع بشر است. راز قدرت دین در قدرت این آرزوهاست.»[12] فروید در نظریه سومی، منشأ دینهای بزرگ را توتمیسم میداند و دلیل پیدایش توتمیسم را نیز بر اساس اسطورهای قدیمی به امور جنسی و رقابت فرزندان با پدر در تملك زنان، مربوط میداند. برای جلوگیری از اطاله كلام به همین مقدار كفایت میكنیم. در پایان ذكر این نكته خالی از لطف نیست كه فروید بر این گمان بود كه بشر با رشد خویش دین را كنار خواهد گذارد و تدابیر عقلانی و عقل و علم جانشین افسانه و ایمان خواهد شد. نقد و بررسی در مورد روش و نظریات فروید ارزیابیهای متعدد به عمل آمده است به ویژه نظریات او در مورد دین و فرهنگ مناقشات فراوانی را در این دو حوزه برانگیخته است. صرف نظر از دیدگاه فروكاهشی او كه موضوع انتقادات جدیدی در عصر حاضر است، نگاه جانبدارانه و تأكیدهای گزینشی و بیدلیل او شرایطی را فراهم ساخت كه موجب شد حتی در زمان حیاتش بسیاری از همكاران و شاگردان سرشناس او از وی كناره گرفته راه خود را دنبال كنند. همان طور كه نویسنده مقاله «روان درمانی و دین» در دائره المعارف دین الیاده مینویسد: صرف نظر از بزرگی فروید محدودیتهای روش شناسی علمی حوزه او ـ به ویژه روانشناسی زیستی او ـ و پیش داوری او علیه دین و تردیدش نسبت به آن، با هم تركیب شد و مطالعه عینی و بیطرفانه دین را برای او غیرممكن ساخت.[13] بدین لحاظ به رغمِ گسترش و تأثیرگذاری شگفت آور این نظریه در مراحل اول، به نظر نمیآید نظریه دینی فروید امروزه جایگاهی جدی در میان سایر نظریات داشته باشد. ابوالفضل محمودي- جستارهايي در كلام جديد، ص186 _________________________________ [1] . Nuclear Complex. [2] . همان، ص 132 ـ 137. [3] . Pals D.L. oP. ciT، P. 63 _ 4 [4] . فروید، زیگموند، روانشناسی، ص 153. [5] . آریان پور، امیر حسین، فرویدیسم، ص 246 ـ 248. [6] . فروید، زیگموند، به نقل از: توكلی، غلامحسین، خاستگاه دین از نگاه فروید، ص 48. [7] . Edwards، Paul، oP. ciT، V. 7، P. 148 [8] . ر.ك: همان، ص 49 و نیز آریان پور، امیر حسین، فرویدیسم، ص 183 ـ 200. [9] . در مورد این نظریه ر.ك: فروید، زیگموند، آینده یك پندار، ترجمه هاشم رضی، ص 165 ـ 175؛ خاستگاه دین از نگاه فروید، ص 20 ـ 23؛ یاكوب هانس، حكمت شرق و روان درمانی غرب، ترجمه جلال ستاری، ص 41 ـ 43 و نیز: Bowker، John، The sense of God، P. 118. Pals، D.L. oP.ciT، P. 71 - 3 [10] . Freud، The Future of an Illusion، in Standard Edition، from Pals، D.L. oP. ciT، P. 71 [11] . Pals، D.L، oP. ciT، P. 71 [12] . Ibid، P. 72. [13] . Eliade، Mircea، oP. ciT، V. 12، P. 75 |