عینیت در اینجا مقول به تشكیك است و شدت و ضعف مییابد. مثلاً ممكن است شخصی ادعا كند كه چیزی را شهود كرده است، به نحوی كه تنها او آن را دیده است و دیگران آن را شهود نكردهاند. در اینجا وی اعتقاد پایه به وجود آن چیز پیدا میكند كه این اعتقاد او تنها اعتبار شخصی دارد. به عنوان نمونه، همه انسانهای متعارف و معتدلاندیش، واقعیت داشتن جهان را شهود میكنند. واقعی بودن جهان از هیچ طریقی اثبات نشده و قابل اثبات هم نیست؛ اما شهود عقلانی انسانهای متعارف به آنها میگوید جهان واقعی است. این شهود به تأیید عقل سلیم نیز رسیده است؛ بنابراین اعتباری عینی دارد. تنها اذهان وسواسی پارهای فیلسوفان است كه در واقعی بودن جهان تردید میكنند، كه آن هم صرفاً تا زمانی است كه در حال بحثهای وسواسگونه به سر میبرند و همین كه به حال عادی و زندگی معمولی باز گردند، تمام بافتههایشان را به كناری میگذارند و با جهان به مثابه امری كاملاً واقعی، دارای قوانین واقعی و قابل اعتماد، برخورد میكنند. كسی كه برای اثبات شكاكیت و رد قانون علیّت در كنگرهای علمی، به كشوری دیگر سفر میكند و ساعتها راه را در هواپیما به سر میبرد. در حالی كه در خیال وسواسگونهاش در واقعی بودن جهان و قانون علیت تردید میكند، در همان حال، با خیال راحت بر صندلی هواپیما نشسته و با اطمینان خاطر به قوانین حركت و هوا و پرواز و بااطمینان به كاركرد درست قوانین كشف شده عالم طبیعت و با اطمینان از اینكه وجود خلبان میتواند علت هدایت درست هواپیما به مقصد باشد و وجود ترمزها میتواند علت توقف به موقع هواپیما بر روی باند فرودگاه باشد و دهها قانون دیگر، به سفر خود ادامه میدهد.
9 . معیار اعتدالاندیشی سه چیز است: اول آنكه باید خود شخص برای آنچه میپندارد ارزش قایل باشد و به مقتضای آن التزام داشته باشد، در برابر وسواساندیشی حداكثری كه ملتزم به مقتضای پندارهای خود نمیماند، فیلسوفی كه قانون علیت را با استدلال رد میكند. در همان حال به مقتضای سخن خویش پایبند نیست؛ زیرا اولاّ استدلال آوردن را علت حصول نتیجه میداند. ثانیاً گفتن را علت شنیدن مخاطب و استفاده از میكروفن را علت قوی شدن صدا و دهها چیز دیگر میداند. اگر كسی به راستی مدعی نفی علیت است نباید هیچ حركتی انجام دهد و نباید هیچ كاری بكند و نباید هیچ سخنی بر زبان آورد.(1)
از سوی دیگر، در برابر خرافهاندیشی و ایمان گروی باید اعتقاد خویش را از طریق علیالاصول اعتمادپذیری به دست آورده باشد. اعتقادات پایهای كه از طریق حواس ظاهری، مانند: اینك پیش روی من یك میز قرار دارد، یا حواس باطنی، مانند: اینك احساس گرسنگی میكنم، یا شهود عقلانی، مانند: جهان خارج از ذهن واقعی است، یا شهود عرفانی، مانند: اینك امر متعالی را تجربه میكنم. درباره شهودهای عرفانی و معرفتبخش بودن آنها بحثهای مفصلی در فلسفه عرفان شده است، در اینجا فرض را بر این قرار میدهیم كه كشف و شهودات عرفانی علیالاصول اعتمادپذیر باشند، به دست آمده باشند، علیالاصول اعتمادپذیرند. شرط سوم، در برابر احتمال خطا آن است كه امر نامتعارفی رخ نداده باشد؛ به عنوان مثال هنگامی كه باوری از طریق حسن ظاهر برای من پیدا میشود، مبنی بر اینكه در فاصله صد متری من در روی جاده آب وجود دارد، در همان حال یا هنگامی كه اندكی جلوتر بروم، امر نامتعارفی رخ میدهد و آن ناپدید شدن آب است. به طور متعارف در این فاصله آبی كه روی جاده بوده، نمیتواند ناپدید شود. این امر نامتعارف اعتبار آن باور اولیه را خدشهدار میكند. ممكن است این كار (دیدن سراب) برای من باز هم اتفاق افتد. در دفعات بعدی با اتكا به حافظه، احتمال دیدن سراب را میدهم و به آن باور پدید آمده اعتماد نمیكنم.
10 . عقل سلیم تكامل مییابد؛ یعنی این گونه نیست كه باورهای عمومی در طول زمان همواره ثابت باقی بمانند. عقل سلیم، فرایندی تكاملی را طی میكند و به تدریج به اموری دست مییابد كه وی را به واقعیت نزدیكتر میكند و البته آن امور، خود محصول عقل سلیم اند. به عبارت دیگر، كشف خطاهای گذشته عقل سلیم نیز محصول بهكارگیری درست عقل سلیم است. بنابراین با فهم خطاهای گذشته، هرچند عمومی نیز بوده باشد، اعتبار عقل سلیم مخدوش نمیشود؛ یعنی آن زمان كه برای رنگ ما به ازای واقعی قائل بودند، و این زمان كه حكم میكنند كه چیزی به نام رنگ وجود خارجی ندارد و هر چه هست بازتاب نور به نحو خاصی است، هر دو به حكم عقل سلیم اعتبار داشتند و اگر حكمی به بطلان عقیده قبلی داده میشود، این حكم از سوی عقل سلیم است. اگر احكام عقل سلیم اعتبار نداشته باشند، نمیتوان حكم به بیاعتباری همان عقیده قبلی هم داد.
11 . از این رو در عقلانیت معتدل (متكی به عقل سلیم)، همواره باب بحث و بررسی در باورهای پیشین گشوده است و هیچگاه حكم جزمی به بسته شدن باب تحقیقات جدید داده نمیشود. و این امر منافاتی با حصول یقین یا اطمینان نسبت به باورهای فعلی ندارد. باز بودن باب تحقیق به معنای این نیست كه احتمالات آینده از هم اكنون اطمینان امروز عقل سلیم را بر هم زنند و وی را از التزام به باورهایش باز دارند. به عبارت دیگر، هر چند احتمال تغییر در باورها را در آینده بدهیم، اما به حكم عقل سلیم، التزام و تعهد به باورهای فعلی را به تأخیر نمیاندازیم.
12 . به كارگیری عقل سلیم در باب اعتقادات دینی ضرورت دارد؛ زیرا برای اینكه یك نظام اعتقادی خاص را، از میان نظامهای مختلف بپذیریم، باید آنها را به ارزیابی عقلی بسپاریم. در این ارزیابی عقلانی به دنبال اثبات حداكثری نیستیم. در نتیجه اگر برخی عاقلان نخواستند ادله ما را بپذیرند، اعتبار ادله ما خدشهدار نمیشود. آنچه اهمیت دارد این است كه براساس مبانی و روشهای مورد پذیرش عقل متعارف باوری را تحصیل كرده باشیم. با به كار بستن عقلانیت معتدل، نمیتوان نظام اعتقادات مسیحی را پذیرفت؛ زیرا اصول اولیه آن، همچون تثلیث، تجسد و مرگ فدیهوار مسیح، گناه ذاتی و نجات، ضد عقل یا دستكم غیر عقلانیاند. هم چنین نظامهای اعتقادی دیگر، مثل بوداییگری درتبّت و چین و ژاپن و آیین هندو در هندوستان (به سبب تناسخ و چرخه مرگ و زندگی)، آیین شینتو در ژاپن و آیین تائو در چین (به دلیل اعتقاد به خدایان نرینه و مادینه)، واجد آموزهها و اصولی، دستكم، غیر عقلانی هستند كه پذیرش آنها را با دشواری مواجه میسازد و نیاز به نوعی ایمانگروی پدید میآورد.
13 . نظام اعتقادات اسلام را میتوان مورد ارزیابی عقلانی قرار داد. اصول اساسی این نظام، مورد پذیرش عقل سلیم واقع میشود. مبانی اعتقادی اسلام، واجد هیچ عنصر عقلستیز یا حتی عقلگریز (غیر عقلانی) نیست. از اصل توحید تا نبوت و معاد، همه اصولی عقلپذیرند. اندیشمندان مسلمان ادله قانعكنندهای برای توحید دارند. نبوت پیامبر اسلام(ص) با ادله تاریخی و عقلانی قانعكننده، برای هر ذهن سلیم و هر تاریخدان منصفی، به اثبات میرسد. معجزه جاوید اسلام ـ قرآن كریم ـ هم اینك نیز مخالفان را به تحدّی فرا میخواند. هیچیك از ادیان دیگر واجد اسناد مهم و متواتر تاریخی برای اثبات متون مقدس خود نیستند، اما اسلام این امتیاز را دارد. از دیگر ادیان مهم جهان، مسیحیت به لحاظ تاریخی نزدیكترین دین به عصر ماست. حتی درباره وجود تاریخی بنیانگذار آن، عیسی ناصری تردید كردهاند. ادیان دیگر نیز وضعشان از این جهت بهتر نیست. اگر در كتاب الهی مسلمانان، وجود عیسی ناصری به عنوان پیامبر بزرگ خدا به تأیید نمیرسید، هیچ دلیل قانعكنندهای بر وجود وی نداشتیم. هم چنین است وضع سایر پیامبران.
__________________________________________
پی نوشت:
1. ویتگنشتاین در یكی از بندهای درباب معرفت (بند 120) میگوید: «اگر كسی در وجود اشیای مادی شك كند، از آنجا كه این شك در اعمال او ایجاد تفاوتی نمیكند شك واقعی نیست.» ویتگنشتاین به دلیل دو اثرش، یعنی رساله منطقی ـ فلسفی (تراكتاتوس) و پژوهشهای فلسفی، مشهور است. اثر اول به زبان فارسی برگردانده شده است، اما اثر دوم نه. اما او اثر مهم دیگری به نام درباب معرفت دارد كه مربوط به یادداشتهای آخر عمر اوست كه فرصت انسجام بخشیدن به آنها را نیافت. توضیح مختصری از این كتاب در نشریه كیان، شماره 47 به خامه مترجم این اثر، مالك حسینی به چاپ رسیده است.
.....................................................................................
منبع: هادي صادقي ـ درآمدي بر كلام جديد.
|