یكى از مسائل جدید كلامى كه به عنوان روشى براى پاسخ یابى به مسئله انتظار بشر از دین و گستره ى شریعت به كار مى رود، مسئله كاركردهاى دین است. قبل از آن كه به تبیین كاركردها، آثار و خدمات دین بپردازیم، توجه به نكات مقدماتى ذیل ضرورت دارد:
كاركردهاى دین در كلام سنّتى و كتاب هاى اعتقادى متكلّمان گذشته نیز با عنوان هاى آثار دین، آثار ایمان، نقش دین در زندگى فردى و اجتماعى، فواید بعثت پیامبران و... به كار رفته است،(1) ولى از آن رو كه علوم انسانى در این دو قرن اخیر، رشد و تحوّل و بالندگى پیدا نموده و به رفع بسیارى از نیازهاى فردى و اجتماعى پرداخته است، جاى این پرسش جدید باز گردید، كه آیا با توجه به كاركردهاى علوم انسانى و اجتماعى، به ویژه روان شناسى و جامعه شناسى، كاركردى بى بدیل براى دین مى ماند؟ آیا مى توان نقشى براى دین در زندگى فردى و اجتماعى قائل شد؟ از این رو مى توان مسئله كاركردهاى دین را به عنوان مسئله جدید كلامى دانست. عنوان كاركردهاى دین، صبغه ى جامعه شناسانه دارد. گرچه ما در این نوشتار، برداشتى اعم از جامعه شناختى را در نظر گرفته ایم. منظور جامعه شناسان از مفهوم كاركرد (Function) در اصطلاح كاركرد گرایى (Functionalism) اثرى است، كه پدیده هاى اجتماعى از خود بر جاى مى گذارد. كاركردگرایان معتقدند كه این آثار، نتیجه و دستاورد ساخت هاى اجتماعى اند. فونكسیونالسیم، كاركردها را به ساختارها نسبت مى دهد، زیرا معتقد است كه نظم و ترتیب هاى اجتماعى كه جامعه شناسان، ساخت مى دانند، داراى اثرهاى به سامانى هستند كه ناشى از شیوه ى خاص سازمان یافتن این ساخت هاست ».(2)
آثار و كاركردهاى پدیده هاى اجتماعى و یا گزاره هاى دینى با دقّت و بررسى به دو نوع منشعب مى شود:
برخى از آثار قابل رؤیت و پیش بینى اند، این ها را كاركردهاى آشكار (Manifest Functions) مى نامند، و دسته اى دیگر، آثارى هستند كه خود كنش گران نیز از وجود آن ها بى خبر بوده و قابل پیش بینى نمى باشند، این ها را كاركردهاى پنهان نامیده اند.(3) نكته ى قابل توجه دیگر این كه ساخت ها، همیشه داراى كاركرد مثبت نیستند; چه بسا كاركردهایى كه منفى تلقى شوند، یا ساخت ها و نظام اجتماعى كه فاقد كاركرد و اثر خاصّى باشند.(4) بنا بر این، چه بسیار نهادهایى كه به منظور خاصّى تأسیس مى شوند، ولى كاركرد دیگرى از آن ها ظاهر مى گردد، كاركردى كه در ذهن متولیان آن نبوده است.
گرایش هاى فونكسیونالیستى
فونكسیونالیست ها در یك طبقه بندى، به سه گرایش عمده منشعب مى شوند:
گرایش فونكسیونالیزم مطلق
این گرایش توسط راد كلیف براون و مالنیوفسكى به وجود آمد. مالینوفسكى (1942 ـ 1884.م) نماینده ى رویكردى است كه ریشه نیازهاى نظام هاى اجتماعى را نیازهاى اشخاص مى داند؛ یعنى به دلیل این كه نیازهاى گسترده ى اشخاص و احتیاج هاى ثابت و دائمى افراد، توسط تك تك افراد تأمین نمى شود، به تشكیل نهادهاى اجتماعى اقدام مى كنند. بنابراین مالینوفسكى از انفرادى ترین پدیده ها، مانند پدیده ى مرگ، تحلیل جامعه شناختى و كاركردى ارایه مى كند.(5)
گرایش فونكسیونالیزم جامعه شناختى ـ روان شناختى
این گرایش توسط مرتن به وجود آمد. تحلیل كاركردى در این نگرش براى تشخیص نیازهاى درونى برخى از گروه ها و بخش هاى اجتماعى از راه یك ساختار اجتماعى خاص تعریف شده است.(6)
گرایش فونكسیونالیزم ساختارى
كه توسط پارسونز به وجود آمد. وى با پرهیز از فرد گرایى افراطى و جبر گرایى افراطى معتقد است كه خواسته هاى فردى در حصر الگوهاى منسجم، تحت عنوان ایستارهاى ارزشى به لحاظ فرهنگى متعین قرار مى گیرد.(7)
تفاوت كاركرد جامعه شناختى با كاركرد به معناى فلسفى و دینى اش در آن است كه جامعه شناسان كم تر به حُسن و قبح آثار و كاركردهاى نهادهاى اجتماعى توجه دارند و عمدۀ نظر آن ها به مطلق كاركردها معطوف است و اگر به كاركردهاى دین عنایت دارند، از آن روست كه دین، اثرى بر جامعه به عنوان یك مجموعه و كل ذو اجزا و مراتب مى گذارد و خدمتى در تعادل، بقا و قوام جامعه ایفا مى كند; ولى در فلسفه و كلام، اولاً به حسن و قبح كاركردهاى دین توجه مى شود؛ ثانیاً به مطلق كاركردهاى آشكار دین، اعم از كاركردهایى كه به تعادل جامعه مى انجامد یا نیازهاى فردى و رفتارى را تأمین مى كند، مى پردازد.
روش كاركرد گرایى
روش كاركردگرایى، گزاره ها و باورهاى دینى را از زاویه ى عملى و كاركرد گرایى مورد ارزیابى قرار مى دهد و نگاه معرفت شناسانه و واقع گرایانه به قضایا و جمله هاى دینى ندارد، گرچه هر انسان متدیّنى به صدق گزاره هاى دینى اذعان دارد و با یك تلازم منطقى از صدق گزاره هاى دینى به نفع و فایده ى آن ها سوق پیدا مى كند. توضیح مطلب این است كه مجموعۀ گزاره هاى دینى به دو دسته انشعاب مى یابند: نخست، گزاره هایى كه از سنخِ است یا هست و نیست اند؛ یعنى گزاره هایى كه از امور واقع حكایت مى كنند و اِخبارى اند. دوم، گزاره هایى كه از سنخِ باید و نباید و غیر حاكى از امور واقعى هستند. این سنخ از گزاره هاى دینى نیز به دو گروه تقسیم پذیرند: اول، بایدها و نبایدهایى كه به اعمال ظاهرى انسان ها تعلق دارند؛ مانند خوردن، خوابیدن، آشامیدن، نگاه كردن و... این اعمال علاوه بر فاعل، مشهود دیگران نیز قرار مى گیرند. دوم، باید و نبایدهایى كه به اعمال باطنى چون حسادت، عُجب، تقوا، ریا و غیره تعلق دارند. گزاره هاى واقع گرا و اِخبارى در علم كلام، و گزاره هاى انشایى مربوط به اعمال ظاهرى و گزاره هاى انشایى مربوط به اعمال باطنى در علم فقه و اخلاق مورد بحث و تحقیق قرار مى گیرند، آن گاه این گزاره هاى سه گانه ى دینى را با دو نگرش متفاوت كاوش مى كنند:
نگرش اوّل، نگرش حقّ جویانه یا پرسش گرایانه از درستى و نادرستى گزاره هاى دینى است; متكلّمان، فقها و علماى اخلاق با این نگرش به اثبات صانع، صفات، افعال الهى و احكام خمسه ى افعال مكلفین و خلق و خوى انسان ها مى پردازند. پیش فرض این نگاه این است كه باورهاى دینى، صدق و كذب بر دارند، خواه مدلول مطابقى آن ها باشند و خواه مدلول التزامى آن ها؛ مانند گزاره هاى فقهى و اخلاقى.
نگرش دوم، كاركرد گرایى است. در این نگرش به حقّ یا باطل بودن گزاره هاى دینى توجهى نمى شود؛ بلكه به دنبال این پرسش اند كه ایمان به گزاره هاى دینى، چه مَنِش و شخصیتى از مؤمنان مى سازد و تأثیرات منفى و مثبت آن ها چیست؟ و این كه دین تا چه اندازه نیازهاى آدمیان را برآورده كرده است؟ چه خدمات فردى و اجتماعى بر جاى گذاشته و اصولا آیا با نگرش بى طرفانه ـ نه مؤمنانه و نه منكرانه ـ مى توان حسناتى را به دین نسبت داد؟ این پرسش ها را مى توان نسبت به تك تك گزاره هاى دینى مطرح ساخت؛ مثلا آیا خدا باورى بر زندگى افراد اثر مى گذارد؟ مكانیزم این اثر گذارى چگونه و آثار آن كدامند؟ آیا شواهد و مصادیقى در تأیید این اثر گذارى وجود دارد؟ به عبارت دیگر، اگر زندگى انسان را به پیكر و بدن انسان تشبیه كنیم براى اعضا و جوارح این پیكر، جایگاه و كاركردهاى مشخصى مطرح است. مغز انسان نیز ابعاد مختلف فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، سیاسى و اخلاقى، دنیوى و اخروى و... را داراست. حال پرسش ما در این روش این است كه دین، تدین، اعتقاد و ایمان قلبى به باورهاى دینى، در كدام یك از ابعاد زندگى انسان جایگاه مشخصى پیدا مى كند و كاركردها و آثار خود را نشان مى دهد؟ كاركردهاى مادى دارد یا معنوى؟ كاركردهاى فردى دارد یا اجتماعى؟ كاركردهاى دنیوى دارد یا اخروى؟ و آیا این كاركردها بى بدیل اند یا جانشین پذیرند؟ آیا علوم بشر در ایجاد این كاركردها رهین توفیق اند و آیا توانایى دین و علوم طبیعى و انسانى در رفع این نیازها و تجلّى كاركردها برابرند؟ آیا آدم خوبى بودن و اخلاقى عمل كردن، جانشین دین دار بودن در تحقق كاركردهاى دین مى گردد؟
انواع نگاه به كاركردهاى دین
كاركردهاى دین را هم از منظر و روى كرد مؤمنانه و متعهدانه مى توان شناسایى كرد و هم از منظر غیر مؤمنانه و بى طرفانه و هم از منظر منكرانه و معاندانه مى توان ارزیابى نمود. این كه ماركس، دین را افیون جامعه یا ایدئولوژى كاذب و توجیه گر كاذبانه ى وضع موجود تلقى مى كرد، با عینك منكرانه و معاندانه چنین حكمى مى راند؛ زیرا اولاً ماركس تنها با دین مسیحیت آن هم به طور اجمال آشنایى داشت، ولى همه ى ادیان را به ایدئولوژى كاذب توصیف مى كرد؛ ثانیاً تاریخ انقلاب ها و جنبش ها و انتقادها نسبت به وضع موجود و اصلاح طلبى ها، از دامن دین گسترش یافته است. و یا این كه دوركیم دین را عامل همبستگى اجتماعى معرفى مى كند و تأكید مى نماید كه دین چیزى جز تجسم دیگرى از جامعه نیست.(8) وى رویكردى بى طرفانه نسبت به دین دارد. البتّه از این نكته نباید غفلت كرد كه كشف كاركردهاى دین بدون پیش فرض تحقق پیدا نمى كند و این مطلب در هر سه منظرِ مؤمنانه، بى طرفانه و معاندانه ظاهر است.
تفاوت روش كاركرد گرایى با روش كاركرد گرایانه
روش كاركرد گرایى با كاركرد گرایانه یا پراگماتیستى تفاوت دارد، پیش فرض روش كاركرد گرایانه و پراگماتیستى این است كه صدق به معناى مصلحت و منفعت گرایى است، نه به معناى مطابقت با واقع. به همین دلیل، فیلسوفانى كه به غیر شناختارى بودن زبان دینى گرایش داشتند و به طور عمده از كاركردها و آثار دین سخن گفته اند، به ویژه فیلسوفان مسیحى كه به بشرى بودن و خطا پذیرى كتاب مقدس اعتقاد ورزیدند و وحى را به عنوان مجموعه ى گزاره هاى حكایت گر از واقع انكار نمودند و گزاره هاى متون دینى را كلام بشرى و زمینى، نه الهى و آسمانى خوانده اند، بر این اساس، شناختارى بودن زبان دینى به فراموشى سپرده شد و توجه بیش ترى به كاركردهاى دین معطوف داشتند.
__________________________________________________
پی نوشت ها:
1. دیدگاه هاى متكلّمان سنتى اسلامى در باره ى كاركردهاى دین، در كتاب انتظارات بشر از دین، اثر نگارنده ذكر شده است.
2. ویلیام اسكید مور، تفكر نظرى در جامعه شناسى، (نشر سفید، 1372)، ص 142.
3. همان، ص 147.
4. ریمون بودون، روش هاى جامعه شناسى، ترجمه ى عبدالحسین نیك گهر، (تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1369)، ص ص 110 ـ 111.
5. ویلیام اسكید مور، تفكر نظرى در جامعه شناسى، ص 114; جى. اچ، آبراهانر، مبانى و رشد جامعه شناسى، ترجمه ى حسن پویان، (انتشارات چاپخش، 1369)،ص 795 و 796.
6. ریمون بودون، همان، ص 114.
7. ویلیام اسكید مور، تفكر نظرى در جامعه شناسى، ص 175.
8. ر. ك: عبدالحسین خسروپناه، انتظار بشر از دین، بخش انتظارات بشر از دین و متفكران غربى، فصل دوركیم و انتظار بشر از دین.
......................................
منبع: عبدالحسین خسروپناه - کلام جديد، ص245 .
|