البتّه در زمینۀ غیر شناختارى بودن زبان دینى، نظریه هاى مختلفى از سوى راندل، ویتگنشتاین و... مطرح گردیده است، ولى در اصلِ توجه به آثار دین نزد صاحبان این نظریه ها، اشتراك روش شناختى وجود دارد. امّا روش كاركرد گرایى كه به آثار و خدمات و حسنات دین توجه دارد و آن ها را مورد شناسایى قرار مى دهد، پیش فرض هایى از قبیل نفى شناختارى بودن زبان دین و نفى نظریه ى مطابقت را برنمى تابد، به همین دلیل معتقدان به نظریه ى مطابقت و واقع گرایى گزاره هایى دینى نیز مى توانند از كاركردهاى دین سخن بگویند.
اهمیّت نگرش كاركرد گرایى به دین
نكتۀ قابل توجه دیگر آن است كه تحلیل روان شناختى و جامعه شناختى دین و آثار و فواید خداباورى و تأثیر گذارى آن بر حیات بشرى، آن قدر با اهمیّت است كه اگر با مطالعات تاریخى و آمارى تأیید گردد، رهنمودهاى فراوانى براى نهادهاى فرهنگى و اجتماعى از جمله آموزش و پرورش، آموزش عالى، وزارت ارشاد، صدا و سیما و تمام افراد جامعه و معلّمان و مربیان تربیتى به دست مى آورد. این رویكرد مى تواند با استفاده از مكانیزم هاى روان شناختى و جامعه شناختى، افراد و گروه هاى جامعه را به سمت خدا باورى سوق دهد، به طورى كه در زندگى خانوادگى و رفتارهاى اجتماعى از آثار مثبت خدا باورى و جاودان طلبى بهره برند. بیش تر دانشمندان اسلامى، مطالعات مربوط به مسائل اعتقادى را با صبغه ى فلسفى و عقلى پیش مى برند و به تحقیقات روان شناختى و جامعه شناختى دین كم تر توجه مى نمایند، در حالى كه متفكرین مغرب زمین، از جمله فروید در كتاب هاى «توتم»، «تابو»، «آینده ى یك پندار» و...، یونگ در كتاب هاى «روان شناسى و دین»، «دین و خاطرات» و...، اریك فروم نیز در «روان كاوى و دین» و ویلیام جیمز در كتاب «دین و روان»; و سایر علماى علوم اجتماعى در آثار خود، خدمات دین را از ساحت ها و حیطه هاى مختلف انسان شناسى، یعنى ساحت شناختى عاطفى و رفتارى، مورد مطالعه و تحقیق قرار داده اند.
در كلام جدید و فلسفه ى دین نیز به دلایلى این روى كرد مورد توجه قرار گرفته است. از جمله ى این دلایل این است كه در كلام جدید، مباحث انسان شناسى و شناخت نیازها، به ویژه نیازهاى دینى انسان و بى بدیل بودن دین در رفع این نیازها، مقدم است، بر خلاف كلام قدیم كه مباحث خدا شناسى در آن بر مباحث انسان شناسى تقدم دارد. در كلام قدیم ابتدا به اثبات وجود خدا و صفات كمالیه ى حقّ تعالى پرداخته مى شود، سپس مسئله ى نیاز انسان به دین و جبر و اختیار و سایر مباحث انسان شناسى مورد توجه قرار مى گیرد. از آن جهت كه بحث كاركردهاى دین به مباحث انسان شناسى ارتباط پیدا مى كند، در كلام جدید از اهمیّت خاصّى برخوردار مى باشد. در مسئله ى كاركردهاى دین مى توان به كاركردهاى گوهر ادیان كه اعتقاد به خداوند یگانه و حیات اخروى است اشاره كرد. در آن صورت، این مسئله، مطلق ادیان آسمانى را شامل شده است. هم چنین مى توان به كاركرد گزاره ها و باورهاى اعتقادى و ارزشى (فقهى و اخلاقى) اسلام پرداخت. شایان ذكر است، با توجه به گستردگى مصادیق آثار، خدمات و كاركردهاى مثبت دین، تنها به نمونه هایى از دو دسته ى كاركردهاى دین مى پردازیم.
كاركردهاى گوهر دین
فیلسوفان و محققانى كه در زمینه ى كاركردهاى دین، پژوهش نموده اند، در باره ى حوزه ها و گستره ى كاركردهاى دین، روى كردهاى مختلف دارند. گروهى كاركردها، آثار و فواید دین را در امور فردى یا خصوصى یا اخروى منحصر ساخته اند و عده اى خدمات و حسنات دین را به امور اجتماعى، عمومى و دنیوى نیز تعمیم داده اند. حقّ مطلب این است كه دین به ویژه دین اسلام در گستره ى وسیعى در ساحت هاى مختلف فردى و اجتماعى، دنیوى و اخروى، خصوصى و عمومى فواید خود را نشان داده و مى دهد. در این قسمت، بدون ادعاى انحصار گوهر دین، به اجمال به پاره اى از كاركردهاى آن اشاره خواهیم داشت.
1. پاسخ به احساس تنهایى
یكى از احساسات مشترك ما با سایر انسان ها، احساس تنهایى است. همه ى انسان ها از تنهایى رنج مى برند. اگر اندكى در دل و درون خود سیر و سفر كنیم، این احساس را در وجود خود خواهیم یافت، حتّى ممكن است زمانى كه در جمع به سر مى بریم، باز احساس تنهایى كنیم. تنهایى در پنج ساحت مختلف متصور است:
1-1. تنهایى فیزیكى
به اقتضاى زمان و مكان است، مثلا هنگامى كه در منزل یا كتاب خانه تنها باشیم، احساس تنهایى مى كنیم. این تنهایى در همه جا، رنج آور نیست. برخى از انسان ها در حالت هاى ویژه اى طالب تنهایى فیزیكى اند و از آن لذت نیز مى برند.
1-2. تنهایى اخلاقى یا تنهایى در معاشرت
كه شخص به جهت یك سلسله خصوصیت هاى روحى و ویژگى هاى رفتارى و خلق و خوى هاى روانى، از دیگران فاصله مى گیرد یا دیگران او را طرد مى كنند و شخص در معاشرت احساس تنهایى مى كند؛ مانند پیرمردها و پیرزن ها كه عمدتاً بین آن ها و جوانان به جهت خصایص روحى، خندق عمیقى فاصله است. این احساس تنهایى، رنج آور است; گرچه قابل تحمل نیز مى باشد.
1-3. تنهایى ادراكى و ذهنى یا تنهایى روحى
شخص احساس مى كند كه دیگران اوضاع و احوال او را در نمى یابند، كسى او را فهم و درك نمى كند، گرچه با او حشر و نشر دارند، ولى از حیث اجتماعى رتبه ى والا و بالایى دارد، از حد متوسط مردم فاصله دارد و استعداد مردم، در درك وضعیت او به فعلیت نرسیده است. به تعبیر تولستوى، این غم را به كجا باید برد كه سخنش را بعد از او بفهمند، ولى اطرافیان او را در نیابند. چنین شخصى احساس مى كند كه با امور درونى خود تنهاست. این نوع رنج تنهایى، با یافتن انسانى هم رتبه ى شخص تنها، قابل بر طرف شدن است؛ ولى در هر صورت قابل تحمل مى باشد. تنهایى ذهنى و ادراكى در نوابغ، اولیاى الهى و عرفا، بیش تر یافت مى شود.
1-4. تنهایى عاطفى
شخص تنها به جهت عاطفه ى قوى و نگاه واقع بینانه به اطراف خود، احساس مى كند كه دیگران خالصانه او را دوست ندارند و احساس و احترام مردم نسبت به او، یا به مقتضاى آداب و رسوم اجتماعى است یا براى رفع نیازهاى طرف مقابل. اگر از افراد چاپلوس و فریب كار كه براى حفظ منافع ناحق خود به عرض ارادت هاى كاذب مى پردازند، بگذریم، حتّى محبت فرزند نسبت به پدر و مادر، عشق والدین نسبت به فرزندان، علاقه معلم به شاگرد و رابطه ى عاطفى شاگرد به معلم و حتّى احساس ایثارگران به افراد نیازمند، اولا و بالذّات براى رفع حاجت هاى خویشتن است، حاجت ها و نیازهاى مادى یا معنوى كه با ارایه ى احساس و نشان دادن عاطفه رفع مى گردد. اگر حسّ عاطفى در نهاد مادران تعبیه نمى شد، هیچ گاه نیمه هاى شب به ناله ى كودكان پاسخ مثبت نمى دادند، به همین دلیل این عكس العمل عاطفى در پدران كم تر مشاهده مى شود. خلاصه در یك كلام، همه اهل تجارت اند و عاطفه و احساس و ایثار را در مقابل بهاى آن ظاهر مى سازند. این دقّت ها سبب مى شود كه انسان احساس تنهایى كند و همه ى اطرافیان را سوداگران نفع طلب بداند.
1-5. تنهایى مُصیبتى
انسان ها وقتى در برابر مشكلات و مصایب و رنج ها قرار مى گیرند و دیگران را نیز همانند خود در مقابل این شرور، رنجور مشاهده مى كنند، احساس تنهایى و نا امنى مى كنند، به گونه اى كه گویا كسى توان حل این مصایب را ندارد. این احساس تنهایى، به زمانى خاص یا شخص معیّنى محدود نمى شود، احساس تنهایى به ویژه در ساحت تنهایى عاطفى و تنهایى مصیبتى، منشأ آفات فراوان و حساسى است؛ از جمله این كه انسان، احساس مى كند هیچ مشكلى توسط انسان هاى دیگر گشوده نخواهد شد و این امر باعث مى شود كه نظام ارزشى از بین رفته و به دنبال آن زندگى و حیات دنیوى بى معنا گردد. بر اساس اطلاعات مؤسسۀ نظر سنجى آمریكا، 52% از آمریكایى ها مى گویند: ما تنها و افسرده ایم. ادیان با اعتراف به خداوند عالم و قادر و خیرخواه و عاشق مطلق، ساحت هاى مختلف احساس تنهایى را پاسخ مى دهند؛ زیرا خداوندى كه از درون ما با خبر است و به نیازهاى ما آگاهى دارد، آن قدر به ما نزدیك است كه از روان ناخودآگاه ما نیز با خبر است، «أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»(1) و «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»(2)خدا از من به من نزدیك تر است، او قادر مطلق و بر آورنده ى نیازهاى آدمیان است و عاشق مطلق و بى قید و شرط است. عشق او نیز از سنخ عشقِ دهندگى است نه عشقِ گیرندگى؛ یعنى، خداوندِ عاشق به معشوق نزدیك است تا نیازهاى معشوق را اولا و بالذّات براى او بر آورده سازد، بر خلاف سایر عشق ها كه از سنخ گیرندگى یا تركیبى از هر دو نوع اند. حال اگر انسانى این احساس درونى را به حقّ تعالى پیدا كند، با مناجات و دعا و راز و نیاز، به او تقرب مى جوید و از آفات احساس تنهایى نجات مى یابد. تحمّل شداید، مشكلات و رنج ها بر او آسان مى گردد، احكام ارزشى براى او معنا پیدا مى كند و زندگى معنادار مى شود; اضطراب و دلهره رفع مى گردد و امید جانشین آن مى شود و هم چنین عاطفه و عشق و محبّت به دیگران براى استمرار در مسیر عشق و محبّت به خدا قرار مى گیرد. بنابراین، روشن شد كه اعتقاد به خدا و دین دارى، با پاسخ دادن به احساس تنهایى انسان، كاركرد مهم خود را نشان مى دهد و یكى از نیازهاى مشترك انسان ها را مرتفع مى سازد.
_________________________________________________
پی نوشت ها:
1. سوره ى انفال، آیه ى 24.
2. سوره ى ق، آیه ى 16.
منبع: عبدالحسین خسروپناه - کلام جديد، ص245 .
|