6. كنترل افراد جامعه
باورهاى اعتقادى، به ویژه اعتقاد به خدا و معاد، ضامن اجرایى ارزش ها و هنجارهاى دینى اند و این ضمانت اجرایى، در كنترل جامعه و سلامت آن نقش به سزایى دارد. به عبارت دیگر، افراد جامعه و حكومت با دو روش، كنترل و نظارت مى شوند؛ نخست، نظارت بیرونى كه از طریق احكام جزایى و انواع مجازات ها صورت مى پذیرد; دوم، نظارت درونى كه از طریق باورهاى اعتقادى تحقق مى یابد و این نوع نظارت، علاوه بر هزینه ى كم، تأثیر و نقش بیش ترى را ایفا مى كند.(1) آیات عذاب و رحمت الهى نیز مؤیّد این كاركرد مهم دین اند:«وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ؛ بى شك جزاى اعمال واقع شدنى است».(2) و «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ؛ آن چه به شما وعده داده مى شود، یقیناً واقع شدنى است».(3)
7. تقدیم منافعِ مهم ترِ دیگران بر منافع شخصى
باورهاى دینى، منشاء پیدایش انگیزه هاى عالى و همت هاى والا، جهت گذشتن از منافع شخصى این جهانى و توجه به منافع اجتماعى و در نتیجه فعلیت بخشیدن به انفاق و شهادت طلبى و ایثار و جان بازى است.(4) هم چنان كه باعث مقابله با ستم گران و بى توجهى به منافع زودگذر دنیوى است.(5)
8. جلوگیرى از بحران هاى روانى
حب ذات و علایق ذات، زندگى آدمى را با آفات غم و اندوه و نگرانى و ترس به هم آمیخته است. غم و غصّه براى آن چه ندارد تا به او برسد، و ترس و نگرانى كه مبادا حوادث روزگار آن چه را دارد از او بگیرد. ایمان به خدا، هر دو آفت را ریشه كن مى كند، چون ایمان به خداوندِ عالِم قادرِ حكیم و رحیم، او را وادار به انجام وظایفى مى كند كه براى او مقرّر شده است و با انجام وظایف بندگى مى داند كه خداوند به عنایت حكمت و رحمت، او را به آن چه خیر و سعادت اوست، واصل مى گرداند و از آن چه مایه ى شرّ و شقاوت اوست باز مى دارد. «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْ آخِرَهِ لا تَبْدِیلَ لِكَلِماتِ اللّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(6) آن چه اعصاب آدمى را در این زندگى فرسوده مى كند، اضطراب ها و هیجان هایى است كه از شادمانىِ دست یابى به علایق مادى، و افسردگى از نرسیدن به آن ها حاصل مى شود و لَنگر ایمان است كه در طوفان این امواج به مؤمن آرامش و اطمینان مى دهد.(7)، «لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور».(8) و «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».(9)
9. نقش دین در همبستگى اجتماعى و كنترل رفتار اجتماعى انسان ها
همبستگى و وفاق، اساس یك زندگى اجتماعى است و زوال آن موجب فرو ریزى ساخت جامعه و از هم پاشیدگى حیات اجتماعى است.(10) از طرفى، هر فردى بر اساس غریزه ى خویشتن دوستى، نفع خویش را مى طلبد، گرچه به ضرر دیگران بینجامد و این حالت غریزى، موجب اختلاف درگیرى است. دین با تبیین حیات دنیوى و مقدمه خواندن آن براى زندگى اخروى و نیز دعوت به گرایش هاى معنوى و تربیت ویژه ى اخلاقى، این وحدت و انسجام و همبستگى را فراهم مى آورد. هم چنان كه اوّلین ارمغانى كه دین اسلام به ایران داد، تبدیل افكار و عقاید مذهبى متشتت به عقیده واحد بود.(11) قرآن براى تداوم همیشگى، رفع اختلاف و دور نگه داشتن جامعه از اختلاف،(12) پیروى از صراط مستقیم،(13) تمسك به حبل اللّه،(14) پذیرفتن داورى دین(15) و توجه به شعایر الهى(16) را پیشنهاد مى دهد.
استاد وحید خراسانى در تبیین كنترل رفتار اجتماعى توسط دین مى فرماید: «انسان داراى شهوت و غضبى است كه با غریزه ى افزون طلبى به هیچ حدّى محدود نیست، اگر شهوت مال بر او غلبه كند، گنجینه هاى زمین او را قانع نمى كند و اگر شهوت مقام بر او چیره شود، حكومت زمین او را كفایت نمى كند، مى خواهد پرچم قدرت خود را بر كرات دیگر برافرازد، «وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ * أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ كاذِباً وَ كَذلِكَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما كَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاّ فِی تَباب».(17) هواى سركش انسان با شهوت شكم و دامن و مال و مقام و استخدام قوه ى غضب براى اقناع هوسِ پایان ناپذیر خود، هیچ مرزى نمى شناسد و از پاى مال كردن هیچ حقّى صرف نظر نمى كند و نتیجه ى حیات انسان با چنین شهوتى جز فساد، و با چنان غضبى جز خون ریزى و خانمان سوزى نخواهد بود؛ زیرا قدرت فكر آدمى، با شكستن طلسم اسرار طبیعت و استخدام قواى آن، براى رسیدن به آمال نفسانى نامحدود خود، زندگى انسان بلكه كره ى زمین را كه مهد حیات بشر است، به نابودى مى كشاند. «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ...»(18). قدرتى كه نفس سركش را مهار و شهوت و غضب انسان را تعدیل و حقوق فرد و جامعه را تضمین و تأمین مى كند، ایمان به مبدأ و معاد و ثواب و عقاب است كه با اعتقاد به خداوندى كه «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ ما كُنْتُمْ»(19) و مجازاتى كه«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرًّا یَرَهُ»(20) آدمى به هر خیرى وادار شده، و از هر شرّى بر كنار خواهد بود و جامعه اى بر مبناى تصالح در بقا و بر كنار از تنازع در بقا به وجود خواهد آمد.(21)
10. اعتراض به وضع موجود و دعوت به وضع مطلوب
دین، همواره جامعه ى انسانى را به مسیر تعالى و رشد و توسعه فرا مى خواند و كژى هاى وسیع و خطرناك را هشدار مى دهد. پیامبران همیشه این روش را در جوامع بشرى به كار گرفته اند. به عبارت دیگر، آن گاه كه مؤمنان بین معرفت علمى و باور ایمانى خود و وضعیت اجتماعى جامعه، تعارض و ناسازگارى مشاهده كنند و خواسته هاى حقیقى و اوضاع و احوال جامعه را ناسازگار ببینند، هیچ گاه به تغییر ایمان دینى رضایت نمى دهند، بلكه تلاش مى كنند تا جامعه را به وضع مطلوب نزدیك سازند و راه اصلاحات را دنبال نمایند و اگر جامعه پذیراى تغییر وضع نامطلوب نباشد، مؤمنان از ایمان و معرفت حقیقى خود اعراض نمى كنند و دین در ایجاد این تحولات نقش مهمّى دارد. برخى از نویسندگان غربى در این باره مى نویسند:
«دین مى تواند به عنوان یك نیروى كار ساز، مردم را براى جست و جوى تغییر یا اعتراض علیه نظم موجود، بسیج كند. در این جا هم دین، نقش وحدت دهنده را ایفا مى كند، ولى در جبهه ى مخالف... پیامبران از طریق اَعمال یا اصول اخلاقى شان، دین و آیین رسمى را به مبارزه مى طلبند و سامان مذهبى نوینى را بر پا مى دارند ».(22) وقتى سخن از اعتراض به وضع موجود به میان مى آید، منظور این نیست كه ادیان به جامعه اهمیّت نمى دهند. جنبه هاى اجتماعى احكام عبادى و معاملاتى اسلام و تقدم حقّ جامعه بر فرد(23) و مصلحت عمومى بر مصلحت فردى، تشویق به ایثار(24)، تعاون و همكارى(25) توجه به اموال عمومى مانند زكات، خمس، غنایم جنگى، خراج، جزیه و...، و امنیت اجتماعى(26) بر توجه دین اسلام نسبت به جامعه دلالت دارد، كه جامعه ى مطلوب خواهان اوست.
11. رهایى انسان از اسارت هاى ظاهرى و باطنى
توحید در اسلام، به معناى رهایى و آزادگى و شكستن از قیود و زنجیرها و باز كردن راه تكامل به سوى آستان الهى است و یكى از اهداف بعثت پیامبران، همانا رهایى انسان از بردگى و اسارت بوده است و در دنیاى كنونى كه انسان گرفتار انواع اسارت هاى ظاهرى و باطنى مانند اسارت تبلیغاتى شده، بیش از پیش به آزادگى و دین آزادگان نیازمند است.(27) خداوند سبحان مى فرماید:«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی كانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ همان كسانى كه آن رسول و پیغمبر ناخوانده درس را كه وصف وى را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مى یابند پیروى كنند، پیغمبرى كه به معروفشان وا مى دارد و از منكر بازشان مى دارد و چیزهاى پاكیزه را حلالشان مى كند و پلیدى ها را حرامشان مى كند، تكلیفِ گرانشان را با قیدهایى كه بر آن ها بوده است بر مى دارد، كسانى كه بدو ایمان آورده و گرامیش داشته و یاریش كرده اند و نورى را كه به وى نازل شده پیروى كرده اند آن ها خودشان رستگاران اند».(28)
12. نقش دین در تمدن و فرهنگ انسانى
ادیان الهى و آسمانى در ترویج فضایل، آرمان ها، آداب مثبت و خصلت هاى نیكو، نقش مؤثرى داشته اند. اسپنسر در این باره مى گوید: «بیان آداب و فضایل جوامع كه پایه ى تمدن آن هاست، ناشى از دین است ».(29)
__________________________________________________
پی نوشت ها:
1. ر. ك: عبدالله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن، ج 2، ص 545 ـ 546.
2. سوره ى ذاریات، آیه 6.
3. سوره ى مرسلات، آیه 7.
4. ر. ك: سوره ى نور، آیه 37; سوره ى انسان، آیات 7 و 10.
5. ر. ك: سوره ى بقره آیه 249; سوره ى توبه، آیه 52.
6. سوره ى یونس، آیات 62 ـ 64.
7. آیت ا... وحید خراسانى، توصیح المسائل، ص 23.
8. سوره ى حدید، آیه ى 23.
9. سوره ى رعد، آیه ى 28.
10. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه ى باقر ساروخانى، (تهران: انتشارات كیهان 1370)،ص 65 ـ 64.
11. مرتضى مطهرى ، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 1 ، ص 353 و 354 ; ر . ك : سوره ى آل عمران ، آیات 103 و 105 ; سوره ى شورى ، آیه 13 ; سوره ى بقره ، آیه 213 ; سوره ى انعام ، آیات 152 و 153 ; سوره ى مائده ، آیه 2 .
12. سوره ى انفال، آیه ى 46.
13. سوره ى انعام، آیه ى 153.
14. سوره ى آل عمران، آیه 103.
15. سوره ى نساء، آیه ى 65.
16. سوره ى مائده، آیه ى 97.
17 سوره ى غافر، آیات 36 و 37.
18. سوره ى روم، آیه ى 41.
19. سوره ى حدید، آیه ى 4.
20. سوره ى زلزله، آیات 7 و 8.
21. آیت ا... وحید خراسانى، توضیح المسائل، ص 24.
22. سایمون كولمن و هان واتسون، در آمدى به انسان شناسى، ترجمه ى محسن ثلاثى، (تهران: نشر سیمرغ)، ص 7 ـ 116.
23. مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى، ص 225.
24. سوره ى انسان، آیات 8 و 9 و سوره ى حشر، آیه ى 9.
25. سوره ى مائده، آیه ى 2.
26. سوره ى بقره، آیه ى 126 و سوره ى نور، آیه ى 55.
27. ر. ك: سید قطب، فى ظلال القران، (بیروت: دارالشروق)، ج 4، ص 2085; مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 1، ص 33.
28. سوره ى اعراف، آیه ى 157.
29. شیخ محمد عبده، المنار، تقریر رشید الرضا، ج 4، ص 429.
منبع: عبدالحسین خسروپناه - کلام جديد، ص245 .
|