رمانتیسم (Romanticism) یا نهضت رمانتیك، فرزند طاغى روشنگرى بود. اگرچه بسیارى از مسلمات و مقبولات میراث پدرى را بدون چون و چرا پذیرفته بوده، ولى بعضى از مفاهیم آن را تخطئه مىكرد. در واقع واكنشى در برابر اندیشه روشنگرى یعنى «عصر خرد» بود.(1) رمانتیك بر فردیت، احساسات، و تخیّل تأكید مىكرد و قایل به تساهل و وسعت مشرب در برابر عرفان و فرهنگ عامّه و ادیان مهجور و باستانى بود. این نهضت، بسیارى از فیلسوفان و رجال ادبى برجسته را در بر مىگرفت كه یكى از ذى نفوذترین آنها در حوزه دین پژوهى، فریدریش شلایرماخر (1768ـ 1834) بود. او یك متكلّم پروتستان و عمیقاً تحت تأثیر احوال و عوالم «تورعى» و نیز مطالعه بعدىاش از فلسفه ایده آلیستى بود. او از میان سه عنصر سازنده شخصیت انسان، یعنى اندیشه، عمل و احساس، دین را عمدتاً مربوط به احساس می دانست و آن را در اصل تجربه بی واسطه «بى نهایت» و بعدها احساس اتكاى مطلق تعبیر مىكرد. شلایرماخر بر زمینه اجتماعى و تاریخى دین، و جمعى و اجتماعى بودن آن و بر جنبه هاى فردى آن، تأكید مىورزید. او زبان را میانجى اساسى اندیشه مىشمرد و به تكوین نظریه هرمنوتیك، كه در مطالعات فرهنگى تا اواسط قرن بیستم نفوذ داشت، كمك شایانى كرد.(2)
یكى از بزرگان ایده آلیسم پس از كانت، گ. و. ف. هگل (1170ـ1831) بود كه جریان هاى تفكر زمانه خود را تلفیق كرد و تعالى داد. نهضت هاى برجسته فلسفى قرن نوزدهم و بیستم نظیر ماركسیسم، اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسى، از كارهاى وى نشأت گرفت. او از مواضعى اساسا تاریخى و تكاملى، سیر خود را آغاز كرد و نه تنها گزارش جامعى از سیر و سلوك ذهن یا روح تا واپسین وضعیتش به دست داد، بلكه فلسفه تاریخ و فلسفه دین را هم به دقت به بررسى گرفت و به فرهنگ هاى بدوى آسیایى نیز توجه داشت. در بحث فلسفه دین خود، كار را از بررسى دین به عنوان جلوه بى همتاى خودآگاهى، آغاز كرد و به تحلیل آگاهى و رهیافت دینى (به عنوان احساس، ادراك، تصور) رسید. از نظر هگل، تاریخ عینى ادیان همانا تحققیابى اندیشه انتزاعى دین است. منتقدان او بر این باورند كه تعبیر و تفسیر او، هم از نظر روش و هم از حیث محتوا نادرست است و راه و روش درست، سیر استقرایى بر مبناى داده هاى تاریخى است. به علاوه، تعبیر و تفسیر هگل، برداشت عملاً نادرستى از سیر تحول و تكوین دین است. با این حال، حتى منتقدان او نیز به احاطه جامع و سالم وى بر كل جهان پدیدارهاى دینى و نیز نفوذ متین نظرگاه تكاملى او بر اندیشه قرن نوزدهم اذعان دارند.
مجموعه عواملى كه ذكر شد موجب تحول در مطالعات دینى گردید و حاصل این تحول و دگرگونى، پیدایش چند رشته مختلف در دین پژوهى شد كه هر یك از بُعد خاصى، دین را مورد مطالعه قرار مىدهند. البته، برخى از این رشته ها به طور ضمنى پیش از قرن نوزدهم، كم و بیش وجود داشته اند، اما ساماندهى و نظام مندى آنها به صورت رشته هایى صریح و گویا، از قرن نوزدهم وارد عرصه دین شناسى شد.
رشته های جدید در عرصه دین شناسى
1. روان شناسى دین
دین، پدیده اى است كه در قالب رفتار در بشر نمود می یابد و این رفتار به عنوان طرز بودن، عمل كردن و زیستن موجود زنده در روانشناسى به طور علمى مورد مطالعه قرار مىگیرد. همین تجلّى رفتارى در انسان است كه امكان به دام تجربه انداختن بالقوه آن را هم چون دیگر رفتارها فراهم مىكند. پس محور مورد بررسى در این گستره رفتار دینى است؛ بر همین اساس كه روانشناسى دین، یك رویكردى در دین پژوهى در نظر گرفته مىشود، روش علمى و روانشناختى بودن، آن را از رویكردهاى دین پژوهى متمایز مىسازد.
سابقه رهیافت هاى روانشناختى ـ غالبا از نوع تحویلى یا فروكاهشى ـ به منشأ و ماهیت دینى، به یونان باستان مىرسد. لوكریتوس، شاعر رومى، اندیشه نشأت یافتن دین در خوف و خشیت را به جامه شعر جاودانه لاتینى درآورده است. در اندیشه هرمنوتیك و پدیدارشناختى، كه به «احساس اتكاى مطلق» شلایرماخر بازمىگردد و در «احساس مینوى» اتو اوج می یابد، بهره هاى روانشناختى آشكارى هست. به علاوه، بررسى فوق از نظریه هاى مردم شناختى دین، باید این نكته را آشكار ساخته باشد كه آنها با نظرگاه هاى روانشناختى و نیز جامعه شناختى وفاق دارند.(3)
روانشناسى دین، آنگونه كه امروزه دریافته مىشود، موجودیت خود را به همزمانى پیدایش ادیان تطبیقى در قرن نوزدهم اروپا با پیدایش دو رشته دیگر، كه در آغاز با دین بی ارتباط بود، مدیون است. این دو رشته عبارتند از: روانشناسى اعماق، كه در حوزه علوم پزشكى به عنوان نخستین جستجو منظم نظریه اى، در باب ضمیر ناخودآگاه، براى درمان بیماری های روانى پدیدار شد، و دیگر فیزیولوژى روانشناختى كه از فیزیولوژى به عنوان كوششى براى جانشین سازى دستگاه و تكیه گاه فلسفى مربوط به نظریه ادراك، با سنجش و آزمایشگرى عینى، انشعاب یافت. على رغم دانش گسترده اى كه در آثار نخستین پیشتازان روانشناسى دین مشهود بود، این نیاكان دوگانه، این رشته را به دو رویكرد متعارض مقیّد كردند كه سرانجام بر اساس رویكردهاى امروزین، زمینه روانشناسى دین را تشكیل مىدهد.(4)
2. جامعه شناسى دین
جامعه شناسى دین، از جهت روش شناختى، شاخه اى از جامعه شناسى و ازجهت موضوع، شاخه اى از دین شناسى به شمار مىرود. به عبارت دیگر جامعه شناسى دین یكى از رشته هاى دین پژوهى است كه با رویكرد جامعه شناسانه به تحلیل دین می پردازد.
ریشه یابى پیشینه مطالعات جامعه شناختى دین، علاقمندان این رشته را به دو سرچشمه متفاوت رهنمون مىسازد: مدخل نخست، كه سابقه بیشترى نسبت به جریان دیگر دارد، از مطالعات دین پژوهانه در حوزه هاى مختلفى چون تاریخ دین، مطالعات تطبیقى ادیان، مردم شناسى و حتى روانشناسى دینى نشأت مىگیرد. در حالى كه مدخل دوم ریشه در روندى دارد كه طى آن جامعه شناسى به عنوان یك رشته علمى مستقل، راه خویش را از فلسفه و تفكرات كلامى جدا نموده و اهداف و مقاصد جدیدى را پیش روى عالمان اجتماعى قرارداده است.(5)
ظهور مطالعه جامعه شناسى دین در دوران جدید دقیقاً مرتبط با ظهور سرمایه دارى، كثرت گرایى فرهنگى، تسامح دینى و دولت لیبرال است. بنابراین، نمىتوان ادعا كرد كه این رشته، شیوه اى طبیعى براى نگریستن به دین و جامعه است. به عكس، این رشته محصول فرهنگى پدید آمده در اثر وقوع تحولات تاریخى منحصر به فرد در تفكر ادیان و جوامع مورد مطالعه مىباشد. در نتیجه جامعه شناسى دین محصول یكى از مباحث محورى خود، یعنى دنیوى شدن تفكر و نهادهاى دینى، است. در مقابلِ جامعه شناسى دین، جامعه شناسى دینى، به عنوان رشته اى مرتبط با آن قرار دارد كه به دنبال پیوند نزدیكترى با الهیات و دین نهادى و در اصل با كلیساى كاتولیك رومى در فرانسه و بلژیك بوده است.(6) جامعه شناسى دین تلقّى از دین است به لحاظ جامعه شناختى، ولى جامعه شناسى دینى تلقّى از جامعه شناسى است به لحاظ دینى (یا از موضع یك دین خاص). آن شعبه اى است از مجموعه دانش جامعه شناسى، ولى این بخشى است از مجموعه نظریات تشكیل دهنده یك نظام دینى.
هدف جامعه شناسى دینى پىریزى طرحى از جامعه مطلوب بر اساس موازین دینى معین است، اما آنچه به عنوان جامعه شناسى دین اكنون در تحقیقات و آراى علما ظاهر شده، الزاما همان رویكرد جامعه شناسانه یك دین شناس نیست، ولى با آن مناسبت بسیار دارد؛ چنانچه «روانشناسى دین» خوانده مىشود اما دقیقاً با رویكرد روانشناسانه عالمان دین شناسى به امر دین منطبق نیست.(7) تفاوت اصلى میان رهیافت روانشناختى به دین و رهیافت جامعه شناختى به دین را باید عمدتاً در پیش فرض هاى آنها نسبت به واقعیت زندگى دینى جستجو كرد؛ روانشناسان دین بیشتر به جنبه فردى دین به عنوان فرافكنى نمادین (Symbolic) عقده هاى سركوب شده و حالات روانى بیمارگون فرد دیندار مىنگرند، در حالى كه براى جامعه شناسان، دین نمادى است كه زندگى اجتماعى را متمثّل و مجسّم مىسازد. تدوین كلاسیك رهیافت جامعه شناختى بر دین را باید در آثار دوركیم جستجو كرد.(8)
3. تاریخ ادیان
هر دین نقطه آغازى دارد، در دوران هایی از تاریخ گسترش می یابد و در مقطعى دیگر چه بسا به انحطاط كشیده شود. در رشد تاریخ ادیان، به تحلیل و بررسى علل و عوامل پیدایش و زایش ادیان و نیز گسترش یا افول آنها توجه مىشود. پیامدها و دستاوردهاى هر مرحله اى از مراحل دین در جریان تاریخ و نقش ادیان در فرهنگ سازى، از دیگر مباحث این محدوده علمى است.(9) نگاه تاریخى به دین و توجه به سیر تاریخى آن در غالب مطالعات دینى ملحوظ واقع گشته است. اما اهمیت و اعتبار نگاه تاریخى به دین، به دلیل صحت و اعتبار آن نیست، بلكه بیشتر به این دلیل است كه براساس یك فرض اساسى پذیرفته و رایج، براى شناخت درست هر چیزى باید از پیشینه و سیر و سرگذشت و تاریخ آن آگاه بود. به عبارت دیگر، براى شناخت درست هر پدیده اى دانستن منشأ پیدایش آن و تاریخ ظهور و پیدایش آن ضرورت دارد. بر اساس این دیدگاه، معنا و ماهیت دین را تنها در سیر تاریخى آن مىتوان شناخت. از همین روست كه مشاهده مىكنیم مهمترین آثارى كه طبق این رهیافت نگاشته شده، وظیفه عمده خود را بررسى سیر تاریخى دین و تعیین و شناخت منشأ پیدایش آن دانسته و این هدف را دنبال كرده اند.
__________________________________________
پی نوشت ها:
1. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، ص 80
2. در مورد نظریه شلایرماخر در مورد تجربه دینى و هرمنوتیك، ر.ك: وین پراودخوت، تجربه دینى، ترجمه عباس یزدانى.
3. دین پژوهشى، ص 139.
4. فرهنگ و دین، ویراسته میرچاالیاده، هیأت مترجمان، ص 175.
5. ر.ك:علیرضا شجاعى زند، دین، جامعه و عرفى شدن، ص 144.
6. همایون همتى، دین شناسى تطبیقى و عرفانى، ص 25ـ26.
7. مسعودجلالى مقدم، درآمدى به جامعه شناسى دین، ص 12.
8. همایون همتى، در شناخت دانش ادیان، ص 189.
9. محمدتقى فعالى، تجربه دینى و مكاشفه عرفانى، ص 93.
.....................................................................................................
منبع: ولى الله عباسى - مجله معرفت، ش63.
|